صفحه نخست > دیدگاه > آیا "طالبان" دوباره بر می گردد؟

آیا "طالبان" دوباره بر می گردد؟

مرتضی رحیمی
پنج شنبه 29 مارچ 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مسئله هراس برانگیزی این روزها در ذهن هر افغان موجود است و اذهان عامه افغانها را به خود مشغول نموده و همچنان به تشویش کشانده است.
تداوم ناشفاف و پشت پرده آنچه که مذاکرات با طالبان گفته میشود و در این روزها به اوج خود نیز رسیده است، گمانه زنی ها را بر این آورده که آیا روزهای سیاه حکومت طالبان در افغانستان دوباره تکرار خواهد شد؟

این نگرانی ها چندان هم بی جا نیست. در حال حاضر اوضاع سیاسی در کشور طوری است که هر کسی را به این فکر می اندازد که احتمال بازگشت دوباره طالبان وجود دارد اما یک موضوع دیگر هم است که این بازگشت چگونه خواهد بود و گروه طالبان اگر بیایند، با چه شکل و انگیزه یی خواهند آمد؟
طالبان در طی چندین سال دوره حکومت سیاهش در افغانستان، چهره تاریکی از خود در اذهان مردم افغانستان بجا گذاشته است که امروز حتی فکر به گذشته و زمان حکومت این گروه، ناراحت کننده است چه بسا فکر به احتمال بازگشت دوباره این گروه که باید هم نگرانی آور و ناراحت کننده باشد.
ناامنی، فقر و بی کاری سه چالش اصلی مردم در طی ده سال اخیر بود اما در این اواخر علاوه بر اینها، احتمال بازگشت دوباره گروه طالبان و روزهای سیاه حکومتشان، مردم را بیشتر از پیش نگران نموده است.
تغییر یکباره گی سیاست امریکا، متحدینش و حکومت افغانستان در قبال طالبان، شاید دلیل بر این نگرانی ها باشد و این نگرانی ها زمانی به اوج خود رسید که موضوع ایجاد یک دفتر سیاسی گروه طالبان در قطر مطرح شد.

مسئله ایجاد یک نمایندگی سیاسی طالبان در قطر برای پیشبرد مذاکرات که مورد تایید طالبان نیز قرار گرفت، این موضوع را ثابت نمود که طالبان در نزد امریکا از یک گروه تروریستی به یک گروه سیاسی مخالف حکومت افغانستان تبدیل شده است و آن تصویری که امریکا از طالبان ده سال قبل و در زمان حمله به افغانستان داشت، امروز آن تصویر به تصویری دیگر تغییر کرده است.
تبدیل شدن طالبان از یک "گروه تروریستی" به یک "گروه سیاسی"، واضحاً این را نشان می دهد که امریکا از سپردن دوباره افغانستان به طالبان خوفی ندارد و این احتمال قویاً وجود دارد.
چگونه آمدند؟
برای اینکه بفهمیم چرا یکباره رویکرد امریکا در قبال "طالبان" تغییر کرد، بر می گردیم به عقب و چگونه گی پیدایش طالبان و به قدرت رسیدن این گروه در بار اول را مورد بررسی قرار می دهیم.
گروه طالبان در ده اکتوبر سال 1994 میلادی برای اولین بار و در زمانی که جنگ های داخلی در کشور به اوج خود رسیده بود، در سپین بولدک قندهار عرض اندام نمود. این گروه به طور چشم گیر و همچنان تعجب آور در زودترین فرصت پیروزی های زیادی به دست آورد و توانست طی مدت کوتاهی تمام افغانستان را تصرف نموده و حکومتی تحت نام "امارت اسلامی افغانستان" را در کشور بوجود آورد.
گروه طالبان در ان زمان تنها نبود و به تنهایی نیز این موفقیت ها را در طی مدت کوتاه به دست نیاورد. دست های پشت پرده از طالبان و حرکت طالبانی به صورت گسترده و قوی حمایت میکردند.
عربستان سعودی، پاکستان و امریکا در صدر لیست حامیان طالبان در زمان پیدایش، مبارزه و پس از ان تشکیل حکومت این گروه قرار داشت و گروه طالبان با حمایت سیاسی و لوژستیکی پاکستان، حمایت مالی عربستان سعودی و امریکا و بازهم با حمایت تسلیحاتی امریکا، موفق شد طی مدت کوتاه تمام افغانستان را به دست آورد.
حمایت عربستان سعودی از گروه طالبان ظاهراً جنبه عقیده تی و مذهبی داشت، اما امریکا و پاکستان از تشکیل یک گروه به نام طالبان و حمایت از آن در افغانستان اهداف دیگری داشتند که امروز و پس از تحمیل چندین سال حکومت ظالمانه طالبان بر مردم افغانستان، این اهداف پاکستان و امریکا بر همه گان اندکی مشخص شده است.
امریکا با حمایت از ایجاد مهره یی به نام طالبان در افغانستان که طرح آن از سوی حاکمان وقت پاکستان ریخته شده بود، هدف دراز مدت راه یافتن به قلب آسیا و منطقه یی که پل ارتباطی میان کشورهای اسیای مرکزی و جنوبی است، را در سر داشت تا از طریق حضور در افغانستان، کشورهایی را که خطر جدی برای امریکا در منطقه به حساب می آمد را بیشتر تحت کنترول خود قرار دهد.
پاکستان و سران وقت پاکستانی که طراحان اصلی طالبان و حرکت طالبانی بودند، نفوذ گسترده در افغانستان را می خواستند و طالبان که اکثراً دست نشانده های خودشان بودند، می توانستند این هدف پاکستانی ها را در افغانستان به خوبی برآورده کنند.
به این ترتیب امریکا برای رسیدن به هدفش با همیاری پاکستان، "طالبان" را مهره قرار داده و همه جانبه گروهی را حمایت نمودند که بعداً خود آن را تروریسم خوانده و به بهانه نابودی آن پا در افغانستان گذاشتند. پاکستان نیز به هدف خود در افغانستان رسید و نه تنها که نفوذ پاکستان در زمان حکومت طالبان در افغانستان تامین گردید، بل درحال حاضر و ده سال پس از سقوط طالبان، پاکستان هنوز هم در افغانستان و حتی حکومت افغانستان نفوذ بس گسترده دارد.
به هر حال، طالبان به این هدف ها و با حمایت این سه کشور در افغانستان تشکیل گردید و پس از مدت کوتاهی توانست کنترول تمام افغانستان را به دست گیرد و گویا با حاکم شدن طالبان در افغانستان، بخت با گروه های تروریستی تندرو، بالخصوص شبکه القاعده، یاری کرده و این گروه به بسیار زودی در افغانستان ریشه دوانیدند و توانستند مرکز سازماندهی فعالیت های تروریستی خود را افغانستان و پاکستان و مناطق سرحدی این دو کشور، بسازند.
قسیم اخگر نویسنده و تحلیل گر افغان در مقاله یی که در نشريهء انتخاب، شماره های 772 و 773، قوس 1380 به نشر رسید، در مورد چگونه گی به قدرت رسیدن طالبان گفت، ( شکست احزاب جهادی در برابر طالبان صرفاً ناشی از پشتوانه خارجی طالبان نبود، بلکه در کنار این حمایت و برتری تسلیحاتی و سایر عوامل، تشابه و سنخیت های اعتقادی و ايدولوژيک نیز میان طالبان و احزاب جهادی وجود داشت. نگرش طالبانه به اسلام، انسان، جهان، اقتصاد، سیاست، مبارزه، آزادی، حقوق بشر و غیره، فقط در شدت ضعف میان احزاب جهادی و طالبان متفاوت بود نه در مضمون و جهت. طالبان در پیروزی های اولیه خویش از حمایت و پشتیبانی دولت ربانی برخوردار بودند، چنان که ملا نقيب والی قندهار به فرمان برهان الدین ربانی قندهار را به طالبان سپرد و تا ولايت غزنی، هواپیماهای دولت ربانی بود که راه را برای طالبان می گشود، تا اينکه غزنی بدون هیچ درگیری جدی به تصرف طالبان درآمد و نیروهای حکمتیار در چهار آسیاب بدون هیچ مقاومتی میدان را به نفع طالبان خالی کردند.
این طالبان بودند که با قتل، کشتار، غارت، حبس و شکنجه بر مردم افغانستان یورش آوردند وگرنه در منازعه میان طالبان و احزاب جهادی این مردم بی طرف بودند. به همین جهت هیچ امیدواری راجع به صلح و امنیت در حاکمیت طالبان وجود نداشت. این که حکمتیار به دفاع از طالبان می پردازد و طالبان درمقابل از حضور نیروهای حزب اسلامی حکمتیار در صفوف خویش سخن می گوید، هیچ تعجبی ندارد زیرا ساختار عقیدتی و ایدئولوژیک طالبان و بن لادن با ديگر احزاب جهادی، جز در شدت وغلظت، تفاوت دیگری ندارد. تنها اختلافی که در این رابطه می تواند قابل تصور باشد، موضوع هژمونیزم و رهبریت است. یعنی همان مسئله ای که یکی از عمده ترین عوامل جنگ فی مابین نیروهای جهادی بوده است. آنچه را که احزاب جهادی آغاز کردند طالبان ادامه و تکامل دادند و صریح تر و عریان تر عمل کردند
.)
پس با این وجود می توان به ساده گی دریافت که چرا به یکباره گی بخت به گروهی گمنام به نام "طالبان" رو کرد و این گروه به ساده گی تمام توانست در مدت کوتاهی افغانستان را تحت کنترول کامل خود در آورد.
امریکا، پاکستان، عربستان سعودی و شاید بعضی کشورهای دیگر برای رسیدن به اهداف خود، در آن زمان از "طالبان" حمایت نمودند. این اهداف شامل، اهداف سیاسی، نظامی و عقیده تی، مذهبی می گردید که این کشورها برای رسیدن به اهداف خویش، زندگی میلیون ها انسان بی گناه را در افغانستان به سیاهی کشاندند و با حمایت خویش از گروه طالبان که جنایات آن در زمان حاکمیتش اکنون بر جهانیان آشکار گردیده است، هزارها افغان بی گناه را قربانی اهدافشان نمودند.
به هر حال، گروه طالبان به هر ترتیبی که آمد، آمد و حکومت کرد و هرآنچه می توانست جنایت و ستم را بر افغانها روا داشت.
زمان بر مردم افغانستان گذشت، تاینکه پنج سال پس از تصرف کابل "26 سپتامبر 1996" توسط طالبان، حادثه یی امریکا را تکان داد. یک حمله تروریستی بر دو مرکز بزرگ تجارت جهانی در نیویارک امریکا در "11 سپتامبر سال 2001" به وقوع پیوست که دلیل شد بر از بین رفتن طالبان و حاکمیت طالبان از افغانستان.
امریکا در اکتوبر سال 2001 به افغانستان حمله کرد و این حمله باعث سرنگونی حکومت طالبان پس از پنج سال حکومت ظالمانه و سیاه در افغانستان گردید.
آن طور که دیده شد، امریکا با این حمله به افغانستان که تحت نام مبارزه با تروریسم صورت گرفت، به یک هدف از چندین هدفی که در افغانستان داشت رسید و پایش برای حضور در افغانستان و در بیخ گوش کشورهایی که به نوعی مخالف و دشمن امریکا محسوب می گردد، باز گردید.
امریکا و بیش از 40 کشور از اعضای ناتو، با نظامیان خویش وارد افغانستان شدند و طالبان و حکومتشان از افغانستان برچیده شد.
احتمال برگشت طالبان
از طالبان و حکومت طالبان پس از سال 2001، جز نام دیگر چیزی باقی نمانده بود. این گروه هیچ گونه فعالیتی در افغانستان در این سالها نداشتند و البته باید گفت که دیگر توانایی برای فعالیت در این گروه نمانده بود.
اما این ناتوانی طالبان دیری نپاید؛ این گروه پس از مدت کوتاهی غیبت، بار دیگر عرض اندام نمود و با حکومت افغانستان، امریکا و متحدینش به تنهایی به مبارزه پرداخت، به گونه یی که اکنون کنترول این گروه ناممکن شده و حکومت افغانستان همراه با نیروهای خارجی در مبارزه علیه طالبان عاجز مانده اند.
همانگونه که اولین حرکت طالبان برای تصرف افغانستان پس از تشکیل و موفقیت این گروه در گرفتن کامل افغانستان، با نگرش سطحی، چیزی شبیه به معجزه و تعجب برانگیز بود، خیزش دوباره این گروه و قدرت گرفتن آن طی سالهای اخیر نیز اگر سطحاً دیده شود تعجب آور است اما باید گفت که طالبان در این حرکت نیز تنها نمانده و بار دیگر مهره یک بازی جدید قرار گرفته و این بار نیز بازیگران این بازی همان قدیمی ها هستند و شاید بعضی بازیگران جدید نیز علاوه گردیده باشد.
پس از حمله امریکا به افغانستان در 7 اکتوبر سال 2001، طی مدت کوتاهی طالبان فراری داده شد. سران این گروه به کوه های افغانستان و سپس اکثراً به خاک پاکستان فرار نمودند و در آنجا در پناه سازمان استخباراتی پاکستان، مانند آتش زیر خاکستر قرار گرفته تا به موقع و زمان نیاز، شعله های اش را از زیر خاکستر برافروزاند.
سران طالبان در سایه آی اس آی پاکستان و احتمالاً با حمایت سازمان سیا امریکا در پاکستان نگهداشته شد تا در زمان مناسب بتواند بار دیگر از آنها استفاده کند و در افغانستان با عده یی زیر دست و کسانی که هیچ صلاحیتی نداشتند و صرفاً نام طالب را داشتند به مباررزه پرداختند.
در این میان و پس از اینکه پای نظامیان امریکایی در افغانستان باز شد؛ قضیه افغانستان شکل دیگر به خود گرفت. ورود امریکا به افغانستان دلیلی بر اغاز دست اندازی های شماری از کشورهای دیگر در امور افغانستان شد. ایران، روسیه، چین و در پشت پرده و به صورت پنهانی پاکستان، به نحوی با شورشیان چه طالب و چه غیر طالب همکاری می کنند تا بتوانند خار راه اهداف امریکا در افغانستان باشند.
شاید تا اندازه زیادی همکاری این کشورها با شورشیان در افغانستان باعث افزایش خشونت ها در کشور و دلیلی بر قدرت گرفتن دوباره شورشیان باشد اما باید گفت که معضلی به نام طالب و حرکت طالبانیزم در همان سال 2001 می توانست از ریشه خشکیده شود اما این طور نشد و در حقیقت خواست بر این نبود.
گروه طالبان پس از چند سال خاموشی و سکوت بار دیگر به مبارزه علیه دولت افغانستان و نیروهای خارجی آغاز نموده و ظاهراً این مبارزه جدی تر و با قدرت تر از پیش آغاز شد. حملات گسترده این گروه بر نیروهای امنیتی داخلی و سربازان خارجی بیشتر از پیش افزایش یافت و در بسا موارد، ولسوالی ها و مناطقی از کشور تحت کنترول این گروه قرار گرفت. دیگر طالبان در کنترول امریکا نبود و طالبانی که با حمایت همین امریکا به وجود آمد و رشد کرد، اکنون به مشکل بزرگی به امریکا مبدل تبدیل شده بود.
این بار گروه طالبان از جایی دیگر دستور می گرفتند و با این دستور بر امریکا و اهداف امریکا در افغانستان حمله می کردند.
حملات گروه طالبان روز به روز افزایش یافت. گروه طالبان در کنار نبرد مسلحانه، شکل دیگر مبارزه را نیز آغاز کردند. سازماندهی حملات تروریستی بر نیروهای خارجی و اهداف دولتی، قدرت و توانایی این گروه را بیشتر از پیش نشان داد و در عین حال، ضعف دولت افغانستان در قبال طالبان و همچنان، عدم جدیت نظامیان خارجی در مبارزه علیه طالبان را از قبل آشکارتر ساخت.
روز به روز بر قدرت و توانایی گروه طالبان افزایش یافت و دایره نفوذ این گروه در کشور گسترده تر گردید و در پاسخ حملات تروریستی این گروه تروریست، حکومت افغانستان فقط دعوت به صلح را افزایش داد و صدای "برادر خواندن" این تروریستان را بلند تر کرد.
دعوت به صلح طالبان هیچ نتیجه یی در بر نداشت و گروه طالبان چون بر موضع قدرت بودند و شاید خواست بازیگران اصلی بازی افغانستان این بود که طالبان یک بار دیگر بر موضع قدرت باشند، به هیچ عنوان حاضر به مذاکره نشدند و هرگونه خواست مذاکرات صلح حکومت افغانستان را رد نمودند.
رد در خواست برای پیوستن به صلح و مذاکرات صلح تا زمانی ادامه یافت که امریکا وارد گفتگوهای صلح نشد. امریکا وقتی دید که تا اندازه به اهداف اولیه اش در افغانستان رسیده است و به مرور زمان به متباقی اهدافش نیز خواهد رسید و از سوی دیگر، مصارف هنگفت جنگ نیز امریکا را بر این واداشت که به هر ترتیبی شده جنگ افغانستان را با نام نیک پایان دهد. به همین دلیل امریکا خود به مذاکرات صلح با طالبان پیوست. امروز پس از ده سال و چند ماه، دیگر به طالب تروریست نه بل یک گروه سیاسی خطاب میشود و با گروهی که ده سال قبل تروریست گفته می شد امروز به عنوان یک گروه سیاسی دفتر و دستک داده شده و امتیاز می دهند تا به میز مذاکره حاضر شوند.
امریکا برای اینکه جنگ افغانستان را با نام نیک به پایان برساند، پا بر مذاکرات با طالبان گذاشت و برای اینکه بتواند طالبان را به مذاکره بکشاند، مجبور شد یک سلسله امتیازات را نیز به این گروه بدهد.
این امتیازات از پاک شدن یکی یکی نام های سران طالبان از لیست سیاه آغاز و بزرگترین امتیازی که طالبان از امریکا به دست آورد این بود که در نزد امریکا از یک گروه تروریستی به یک گروه سیاسی تبدیل شد.

در حال حاضر تنها هدف امریکا خروج از افغانستان است. امریکا می خواهد پس از خروج از افغانستان، حضور نظامی اش را با داشتن پایگاه نظامی دایمی در افغانستان حفظ نماید و تنها طرف مخالف با حضور نظامی امریکا در چوکات پایگاه های دایمی، همین گروه طالبان است.
اگرچه حکومت افغانستان با پایگاه های نظامی امریکا کدام مخالفتی ندارد و صرفاً چند پیش شرط و خواست کوچک از امریکا در قبال قبول پایگاه های نظامی مطرح کرده است اما امریکا امیدی به حکومت افغانستان ندارد. بیش از ده سال زمان صرف ساختن حکومت افغانستان گردید اما این حکومت روز به روز به فساد آغشته تر، ضعیف تر و شکننده تر شد.
اکنون امریکا نیاز به جاگزینی قوی تر از حکومت فعلی افغانستان به رهبری حامد کرزی دارد. حکومتی که پس از 2014 و خروج نیروهایش از افغانستان بتواند افغانستان و اهداف امریکا در افغانستان را حفظ نماید و طالبان جایگزینی به حساب می اید، زیرا این گروه نیز سالها قبل توسط خود امریکا بوجود آمده بود.
حال امریکا در صدد کشاندن طالبان به پای میز مذاکره است، به همین خاطر امتیازات زیادی تاکنون بر طالبان ارایه نمود و بزرگترین آن گروه سیاسی خواندن طالبان بود و درست زمانی که امریکا طالبان را از یک گروه تروریستی وبه گروه سیاسی تبدیل کرد و حاضر شد به این گروه در قطر یک نمایندگی سیاسی ایجاد نماید، طالبان نیز به درخواست امریکا برای مذاکره لبیک گفته و آماده شدند تا در دفتر سیاسی خودشان در قطر با امریکا مذاکره نمایند.
این مذاکرات به صورت ابتدایی در قطر اغاز یافت و احتمال زیاد دارد که سرانجام این مذاکرات به تحویل دهی حکومت افغانستان به طالبان بیانجامد. شاید سپردن حکومت افغانستان به طالبان خالی از شرایط نباشد،احتمال دارد که امریکا از طالبان بخواهد تا به دموکراسی، حقوق زن و سایر دستاوردهای ده ساله افغانستان احترام بگذارد اما چه ضمانتی بر اجرا شدن تعهدات طالبان.
گروه طالبان یک بار به خوبی آزمون پس داده اند. این گروه به مردمی ظلم و جنایت نمودند که طالبان را مسلمان و دانش آموخته گان اسلام عنوان کرده از آمدنشان استقبال کردند. پس همانگونه که گفته اند "آزموده را آزمودن خطاست" نه تنها ضمانتی بر اجرا شدن هرگونه وعده طالبان مبنی بر تغییر و احترام به دموکرسی، حقوق زن و سایر دستاوردهای ده ساله افغانستان نیست بلکه امیدواری نیز وجود ندارد.
امریکا در حال حاضر به هدف و رسیدن به هدفش فکر می کند و برای رسیدن به این هدف حتی امکان دارد بار دیگر افغانستان را چشم بسته به گروه طالبان واگذار نماید. برای امریکا مهم این نیست که طالبان با مردم افغانستان چه خواهد کرد بل مهم این است که طالبان فقط اهداف این کشور را در افغانستان حفظ کند.
امریکایی که داد از دموکراسی و حقوق بشر می زند، زمانی خود از تشکیل گروهی در افغانستان حمایت مالی کرد که بعدها این گروه مرتکب فجیع ترین جنایات در افغانستان شدند. امریکا از جنایات طالبان در افغانستان باخبر بود اما اقدامی نکرد و زمانی علیه این گروه دست به کار شد که برخودش حمله گردید.
حال نیز امریکا به اهدافش می نگرد و فقط کافیست تا حفظ اهداف امریکا در افغانستان از سوی طالبان تضمین شود، پس طولی نخواهد کشید که افغانستان و حکومت افغانستان به طالبان واگذار گردد زیرا هم اهداف این کشور در افغانستان تامین گردیده و حفظ می گردد بلکه جنگ طولانی امریکا در افغانستان نیز به پایان خواهد رسید.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • طالبان بر میگردد در چند صورت . پاس دادن کرزی و حامیانش و کار شکنی کردن زلمی خلیل زاد با مقامات امریکایی ها و بی اتفاقی فارسی زبانها و حمایه استخبارت پاکستان از طالب . و حمایه سعودی ازپشتونها را ذهنیت دادن افکار وهابیت و طالبان هم بخاطر قدرت از افکار وهابیت استفاده نموده میکند و دها دلا یل دیگر .

  • طالبان خو نیازی به پس آمدن ندارن چونکه همین حالا هم در بین مردم و حتی حکومت حضور غیر محسوس دارند. همانطور که همه میدانند این صرف یک بازی سیاسی است.
    از طرفی شیوه استدلال شما در مورد حمایت مالی امریکا از طالبان و حملات یازده سپتمبر اصلاً با هم سازگار نبوده و معقول نیست!؟ چرا امریکا با تمام قدرت و فناوری که داشت (که به گفته شما از همین طریق هم طالبان را به قدرت رساند) نتوانست حمله فجیع یازده سپتمبر را مانع شود؟ از عقل دور نیست؟ پس یعنی خود امریکا برج های دو قلو را با حدود 2000 نفر با خاک یکسان کرد؟ و آنوقت این تنها ما و شما هستیم که شم و آگاهی سیاسی منطقی داشته و پرده از رازها و بازی های سیاسی بر می داریم؟ در داخل خود امریکا هم هیچ انسان با منطق و هیچ سیاستمدار روشنفکری نبوده و نیست که این حقایق را روشن بسازد؟

  • کل شما اشتباه میکنین حقیقت ایست که ای جنگ در افغانستان علیه قوم پشتون است چون پشتون بسیار آزادیخواه و وطندوست می باشن و از همین خاطرست که کافران و امریکا میخواین پشتونها را نابود بسازند و شما میبینین که جنگ آنها عملا در مناطق جنوبی است و صرف پشتون ها است که قربانی میده! زنده باد افغانستان

  • chi bad mekonand ke barmegardan

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس