صفحه نخست > دیدگاه > هشت ثور؛ جشن آزادی يا آغاز «عصر بی ‏شرافتی ‏ها»؟

هشت ثور؛ جشن آزادی يا آغاز «عصر بی ‏شرافتی ‏ها»؟

عظيم بشرمل
جمعه 27 آپریل 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حزب دموكراتيك خلق در شرايطی در افغانستان به‏حكومت رسيد، كه جنبش‏هاي كارگري و كمونيستي در كشورهاي غربي و كشورهاي تحت حمايت و مستعمره‏ی شان هر روز چالش‏ها و كشمكش‏هاي جدي براي نظام‏هاي سرمايه‏داري به وجود مي‏آوردند.
پيروزي مشتی جوان كمونيست در كوبا، همسايه‏ی ديوار به ديوار آمريكا، به رهبري فيدل كاسترو و چه گوارا، فعاليت و شورش‏هاي نيروهاي انقلابي كمونيستي در كشورهاي آمريكای لاتين، پيروزي مائو در چين و ده‏ها تظاهرات و اعتصابات كارگري در درون كشورهاي غربي، وجود ده‏ها حزب علني و سري كمونيستي در كشورهاي غربي، گرويدن گروه گروه جوانان و روشنفكران به ايدیولو‍ژي كمونيستي در غرب، نفوذ جدي انديشه‏هاي ماركسيسم به عنوان تنها ايدیولوژي علمي در اذهان هزاران استاد و دانشجوي دانشگاه‏هاي غربي، مبارزات سرسختانه‏ی نیلسون ماندیلا با گرايش‏هاي كمونيستي در آفريقای جنوبي، وجود يك جنبش قوي كمونيستي در ويتنام، پيروزي جمال عبدالناصر با گرايش هاي‏كمونيستي در مصر؛ همه و همه خيال آرام خدايان سرمايه‏ی غرب را سخت براشفته و مشغول ساخته بود. همه روزه با چالش‏ها و مشكلات آن دست و پنجه نرم مي كردند. اتحاديه‏ی جماهير شوري به‏طور مستقيم يا غير مستقيم در اين قضیه‏ها دخالت داشت و به عنوان وارثان خلف ماركس و پدران كمونيسم جهاني به‏خود مي‏باليدند.
در چنين شرايط، غربي ها در تلاش به‏وجود آوردن يك خط دفاعي در مرزهای سياسي و نظامي شان با اتحاديه‏ی جماهير شوروي بودند. يكي از نقاط مهم استراتژيك و نظامي ميان غرب و شوروي كشورهاي افغانستان، ايران و پاكستان بودند، كه غرب را از دست به گريبان شدن مستقيم با شوري نجات مي دادند. رشد و حضور جدي احزاب و نيروهاي چپي و كمونيستي در افغانستان و ايران سخت غرب را نگران ساخته بود و هر روز احتمال آن مي رفت تا اين ديوار هاي مرزي نيز فرو ريزند.

غربي ها بعد از تحليل و بررسي‏هاي زياد به اين نتيجه رسیدند که تنها سپري كه مي تواند آنان را نجات بخشد؛ باورهاي ديني است كه تا هنوز از استحكام جدي در كشورهاي اسلامي برخوردار بود. در بين توده و مردم پايه‏هاي ايدیولوژي اسلامي نيز بر مُلا و شيخ و آخند استحكام يافته است و اسلام نيز در بين توده‏هاي مسلمان مساوي بود با آن‏چه كه ملاها مي‏كردند و مي‏گفتند. به همين خاطر همانند داستان كليله و دمنه اتحاد موش و راسو شكل گرفت. غربي‏ها در كشورهاي اسلامي به دنبال آخند و ملا مي گشتند تا از شر كمونيسم نجات پيدا نمايند. در كشور هاي عربي، عبدالله عزام و اسامه بن لادن و... را يافتند، در ايران خميني را و در افغانستان نيز ملاهاي تحصيل كرده‏اي از نجف، قم، مشهد و الازهر در دام شان گرفتار شدند.

غربي‏ها با كمك روحاني ملاها توانستند در ايران يك حكومت آخندي به‏وجود آورند و احزاب، گروه‏ها و جنبش‏هاي كمونيستي و چپي را از صحنه خارج نموده و از سياست ايران حذف نمايند. با انتقال خميني از نوفل لوشاتوي پاريس به‏تهران خيال شان از ايران راحت شد و اين كار تحت تدابير شديد امنيتي غرب ‏و با محافظت افسران فرانسوي از جان خميني صورت گرفت. او با محافظان فرانسويش وارد تهران شد و خاطر پريشان غربي‏ها را تا حدودی از ايران آرام ساخت.

اما پيروزي حزب دموكراتيك خلق در افغانستان وحشت غرب را چند برابر كرد و تنها خط مرزي و در حقيقت دفاعي براي آن‏ها پاكستان باقي مانده بود. با حذف پاكستان نبرد مستقيم غرب با شوروي در آب هاي اقيانوس ها آغاز مي‏گرديد.

در افغانستان آن روز در بين صدها نفر حتا يك نفر خط‏‏‏خوان پيدا نمي شد. مناسبات كاملا فیودالي حاكم بود. دهقانان و كارگران گرسنه‏ی افغانستاني نه تنها اطلاع نداشتند كه ماركسيسم ادعاي تحقق بهشت پرولتاريای جهانی را در سر دارد و نجات دهنده‏ی آنان است، بلكه بر عكس عامل فقر و بدبختي شان را در سستي و كاهلي اعمال ديني و فاصله گرفتن مردم از ارزش‏هاي ديني مي دانستند و يا عده‏ي شان مثل غزالي باور داشتند كه دنیا جهنم مؤمنين و بهشت كافران است و آنان در اين دنيا بايد رنج بكشند تا رنج اين دنياي‏شان باعث سعادت آن دنياي‏شان گردد. نام كمونيسم هم براي‏شان مساوي با نبود خدا و ازدواج كردن با خواهر و مادر بود.
وجود احساسات پاك ديني، نفرت شديد از كمونيسم، احساس و غرور ملي و استقلال طلبي، عدم باور به وجود ارزش‏هاي راستين و اصيل سوسياليسم و ماركسيسم در وجود رهبران حزب خلق؛ نيروهاي چپي، كمونيستي و مذهبي را يكجا در رويارويی تنگاتنگ با حكومت حزب خلق قرار داد. به باور نيروهاي چپي و كمونيستي نيز آن‏چه در افغانستان جريان داشت بر باد رفتن و سيه‏رو شدن سوسياليسم و ماركسيسم بود، نه تحقق آن. به همين خاطر دست به مبارزه زدند؛ كه در نتيجه بهترين رهبران‏شان چون اكرم ياري، طاهر بدخشي و بحر الدين باعث و... را از دست دادند.

بنابراین توده‏ي عظيمی از نيروهاي دين‏دار و سكولار در سنگر هاي جنگ و جبهه و فعاليت هاي ضد دولتي بر عليه حكومت جمهوري دموكراتيك خلق به كار و پيكار برخواستند.
غربي‏ها نيز با طرح‏هاي پشت سر هم و با سرمايه‏گذاري‏هاي بزرگ مالي و نظامي به حمايت از نيرو هاي مخالف حكومت افغانستان پرداختند، تا سدي را براي جلو گيري از رسيدن اتحاديه جماهير شوروي به آب هاي گرم بسازند.

از طرف ديگر، در شرايطی‏كه افغانستان در بين آتش مي سوخت، همسايه هاي آن - ايران و پاكستان - نيز در تلاش و تكاپو افتادند تا از اين قرباني در آتش بريان شده سهمي را براي خودشان بردارند.
بناءً مبارزات شجاعانه، احساسات پاك، روحيه‏ی سازش ناپذير جدي و مصمم نيروهاي مردمي، چشم طمع كشور هاي همسايه، سرمايه هاي هنگفت هفتاد ميليارد دالري غربي‏ها و حمايه‏هاي همه جانبه‏ آنان شرايط طلايي را براي عده‏ای فراهم نمود تا با استفاده از آن براي‏شان نان و نوایي بسازند. آنان با ماسك ديني كه از الازهر، نجف و قم با خود آورده بودند و يا در درون كشور يافته بودند، وارد صحنه شدند و در صف مردم و مبارزين قرار گرفتند. اينان با كمك آگاهي ديني‏شان و حمايت‏هاي جدي غربي‏ها و با سوگند وفاداري به كشورهاي همسايه (ايران و پاكستان) توانستند زمام رهبري مردم پاكدل و دين دار، اما ناآگاه به مسايل سياسي و ديني را در اختيار بگيرند. در نتيجه با از خود گذشتگي و فداكاري مردم، مبارزات نيروهاي ديندار و سكولار، كمك هاي كشور هاي غربي و تغيير استراتژي نظامي و سياسي شوروي در سطح جهان روس‏ها از افغانستان بيرون شدند.

با خروج نيروهاي شوروي از افغانستان و سقوط حكومت داكتر نجيب؛ مجاهدين وارد كابل شدند و حكومتي را به رهبري يك روحاني ديني (مجددي) به‏وجود آوردند، اما با به وجود آمدن حكومت ديني، نه تنها كدام بهبودی در زندگي مردم به وجود نيامد، بلكه به مراتب سياه‏تر و تاريك‏تر از قبل در افغانستان باز شد. كسانی‏كه ديروز ادعا مي كردند براي خدا و مردم مي جنگند، اكنون براي به‏دست آوردن پول و پوست به جان هم افتادند و روزانه ده‏ها حكم تكفير و جهاد بر عليه هم‏ديگر صادر نمودند و ما شاهد راكت باران شدن هاي كابل، كشتار افشار و چوكي رياست جمهوري در پشت به اين دره و آن دره و اين كوه و آن كوه و دويدن اين نمايندگان خداوند بر روي زمين بوديم. اين بار مردم رنج ديده و مصيبت ديده‏ی ما به دم تيز تيغ دين كه در دستان عده‏اي دين فروش قرار داشت حلقوم‏شان پاره و سينه‏هاي پر از غم شان دريده شدند. چه تلخ و رنج‏بار است زمانی‏كه «ستم جامه‏ی زبيا و زرين تقوا را بر تن مي كند». و چه غم انگيز است زمانی‏كه عده‏اي به‏جاي خدا فرمان مي‏رانند و به‏نام جهاد كشتار مي‏كنند و به‏نام دين غارت مي‏نمايند و قاتلِ جنايت كار، «شهيد» ناميده مي شود و مقتول و مظلوم، خاين. حتا اين وارثان خداوند و پيامبران در كعبه رفتند و به قرآن سوگند ياد كردند كه دست از برادر كشي و چپاول مردم بردارند، اما هر گز به آن عمل نكردند.

در نتيجه از پيكار و مبارزه‏ی مردم همه سهمی نصيب‏شان گرديد: غربي‏ها ديگر سايه‏ی وهم‏ناك كمونيسم را بر روي شهرشان احساس نمي كردند. همسايه ها خيال شان راحت شدند كه اكنون كشور همسايه‏ی ويران شده و سوخته‏ای در كنارشان و جود دارد که نه تنها براي ده‏ها سال ديگر توان رقابت سياسي، اقتصادي، نظامي و فرهنگي را با آنان ندارد، بلكه صدها نوكر و مزدور اجير شده نيز وجود دارند، تا منافع آنان را در افغانستان تأمين نمايند.

رهبران جهاد نيز سهم‏شان را از مبارزات بر حق مردم بر داشتند. سهم آنان در چوكي هاي لوكس لميدن و با كشتار مردم پايه‏هاي قدرت و ثروت شان را استحكام بخشيدن بود. سهم رهبران حساب هاي بانکي، موترهای لوكس، قصرها و خانه هاي زيباتر از قصر سبز دمشق و دارالخلافه‏ی هزار و يك شب بغداد بود. سهم آنان تصاحب القاب مفت و رتبه و امتيازهاي مفت‏تر بود. سهم آنان كتاب باز نكرده‏ی پروفيسور، انجينر، شيخ الحديث و حجت الاسلام شدن بود و سنگر نديده جنرال شدن ها.

اما سهم مردم چه بود؟

مادران پير، زنان بيوه و كودكان يتم اين سرزمين نيز سهم مردم از جهاد جگرگوشه‏هاي‏شان بود. سهم آنان كشتار افشار و چمتله، جنايات شمالي و قتل عام‏هاي يكاولنگ و مزار شريف بود. سهم ناهيدهاي سرزمين ما اين بود تا براي اين‏كه از تجاوز نيروهاي جهادگر نجات پيدا نمايند، خود را از ساختمان چند طبقه مكروريان بر روي زمين اندازند. سهم مردم علف خوردن و شب‏ها با شكم گرسنه خوابيدن بود. سهم مردم به راكت بسته شدن، سينه بريدن، مورد تجاوز جنسي قرار گرفتن، با پا هاي برهنه و شكم هاي گرسنه دشت‏هاي گرم و سوزان بادني و زاهدان را دويدن، غرق شدن در اقيانوس‏ها و طعمه‏ی نهنگ شدن بود. سهم مردم ما کشته شدن هفتاد هزار نفر در كابل بود. سهم مردم اين بود كه اگر در هفت ثور سرزمين شان تنها به شوري وابسته يا فروخته شده بود اين بار در هشت ثور به ده ها كشور _ عربي، غربي و همسايه هاي چون ايران و پاكستان_ فروخته و وابسته شدند. هشت ثوري ها به علاوه استعمار؛ استبداد و استحمار ديني كشور هاي عربي، ايران و پاكستان را نيز براي ملت ما به ارمغان آوردند. آري، اين ها سهم مردم غريب و پا برهنه‏ی ما بود!

بنابراین با آن‏چه که در بالا ذكر شد، مي توان ادعا كرد که هشت ثور آغاز يك عصر بي شرافتي در سرزمين ما بود كه تخم آن در روز هفت ثور كاشته شد و با كشتار هفتاد هزار انسان - تنها در كابل - و هزاران جنايت در گوشه گوشه‏ی كشور آغاز شد و با جهالت طالبان كه محصول مستقيم هشت ثور بود، ادمه پيدا كرد و امروز نيز با دخالت‏ها و جنايت‏هاي ايران و پاكستان در امور افغانستان، فساد و باج دادن هاي حكومت بي در و پيكر آقاي كرزي به اين و آن، بازي‏ها و قلدور مآبي هاي سياسي چند جنگ‏سالار - كه هم اكثرا ملا و قومندانند - ادامه دارد. پس مي توان گفت؛ هشت ثور روز جشن آزادي نیست، بلكه به گفته‏ي شوپنهاور، متفكر بزرگ آلمان، آغاز «عصر بي‏شرافتي ها» بود.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • واقعآ هشت ثور آغاز بی شرافتی یک قشر بیفرهنگ بود - که در طول تاریخ اوغانستان با شعر غیرت -ناموس - استقلالیت و غیرت اوغانی - بعد از سقوط آخرین رژیم قبیلویش به مزدورترین مزدوران جهان یعنی پاکستان روی آورده و خواهان برگشت به قدرت تک قومی و قبیلوی خود شده و آغازگر بمیدان آمدن نیروهای خراسانی گردید.
    بیشرافتی این غولان بی هویت تا آنجا رسید که یک مشت طفیلی بنام طالب بیفرهنگ همراه با سیلی از اشرارعرب و ارتش سیاه پاکستان با شعار اسلامی طالب علیه کشوری که سالها آنرا میراث باباهای بیغیرت خود میدانستند وشعار دا پختونستان را میدادند- باهمان لشکر سیاه اشغالگر پختونستان یکجا شده تا دریای آمو پیشروی نمودند و نهضت آزادیبخش خراسانیان چنین درسی را برایشان داد که دیگر همه شمله های عبدالرحمن انگلیسی وزیر اکبرخان انگریزی و هم امان الله خان المانی هتلری به زمین خورد وتاریخ واقعی قلم خورد.
    حزب دموکراتیک هم با شگست و مردم روس هویت شهنوازتنی هایش و اسلم وطنجارهایش و دیگر جنرالهای وابسته به پاکستانش افشا و به گودال تاریخ سپرده شد.
    فقط همانهای بایداز حزب حرف بزنند که مانند دلیر مردان سوگند خورده از شرافت وطن درمقابل ارتجاع پاکستان بعد از مردن این حزب دفاع نمودند و تا هنوز هم هویت شان درتاریخ کاسه لیسی به ارتجاع سیاه پاکستانی ثبت نیست.

    • تو بشرمل کدام قرابت داری همرای خدای داد بشرمل جلال ابادی که داکتر نجیب در زمان حکومت خود او را به امریکا , نماینده دائمی اوغه نیستان در ملل متحد مقرر نمود ویا کدام کاسه لیس دگر ببرک کارمل استی

    • خاتمیت اسلام از دیدگاه قرآن و سنت [ویرایش]
      از دیدگاه مسلمانان، اسلام خاتم ادیان الهی است. خاتمیت به این معناست که اسلام در بر دارنده تمام آن مطالبی است که باید از طریق وحی برای انسان بیان شود.[۱۵] قرآن دین اسلام را به عنوان خاتم ادیان الهی معرفی می‌کند:

      إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ.[۱۶]
      یعنی اگر شریعت اسلام را در یکسو و سایر شرایع آسمانی را که برای سراسر حیات بشر در دورانهای گذشته مقدّر شده‌است در طرف دیگری بگذاریم، شریعت اسلام از همه آنها استوارتر است که این خود معنی خاتمیت و شریعت آخرین است.[۱۷]

      قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلی‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیماً مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِین‏.[۱۸]
      به جهانیان بگو: پروردگار مرا به راهی راست رهبری فرموده و آن دینی است قیم و زوال‏ناپذیر که بنیادش از همان سنت و رویه ابراهیم است.[۱۹] در سوره بینه پس از آنکه می‏فرماید "مشرکین دست از عقیده باطل خود برنمی‌دارند جز آنکه فرستاده خدا با آیات و بینات فرا رسد و آیات کتاب قیم را برایشان بخواند. اینان دستوری ندارند جز آنکه خدای را با نیت پاک پرستش کنند، نماز بخوانند و... ، می‌فرماید: ذلِکَ دِینُ الْقَیمَة.[۲۰] این آیین –اسلام- دینی است قیم و زوال‏ناپذیر.[۲۱]

      در سوره آل عمران:
      وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِین‏.[۲۲] هر که جز آیین اسلام در جستجوی آیین دگر آید، تا اید و انقراض جهان از او پذیرفته نیست و بروز رستاخیز از زیان‏کاران است.[۲۳]

      در سوره مائده:
      الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً.[۲۴] امروز که پیامبر اسلام عهده‏دار هدایت بشر است، دین را برای شما تکمیل و نعمت را برای شما تمام کردم، و خشنودم که برای همیشه بر دین اسلام باقی باشید.[۲۵] روشن است که آیات فوق آیین اسلام را پابرجاترین راه هدایت و دین قیم و زوال‏ناپذیر و گرویدن به غیر آن را تا انقراض جهان غیرقابل‌قبول دانسته و او را کمال و بلوغ دیانت و تمام نعمت معرفی کرده‌است.

      در روایاتی از ائمه اسلام: نیز به ابدیت آیین مبین اسلام تصریح شده‌است از جمله علی بن ابیطالب فرماید:
      إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ... ثُمَّ جَعَلَهُ لَا انْفِصَامَ لِعُرْوَتِهِ وَ لَا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ وَ لَا انْهِدَامَ لِأَسَاسِهِ وَ لَا زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ وَ لَا انْقِلَاعَ لِشَجَرَتِهِ وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ[۲۶][۲۷] اسلام همان آیینی است که پروردگار بزرگ آن را در میان ادیان برگزیده و قوانین آن را به اندازه‏ای استوار فرموده که دستاویز آن پایان ناپذیر و حلقه‏اش گسستنی نیست. اساس و بنیادش انهدام نمی‏پذیرد و ارکانش زایل و نابود نمی‏گردد. درختش هرگز از ریشه بیرون نیاید [این چنین] مدنش نیز هیچ وقت پایان نمی‌پذیرید.[۲۸]

      اصول

  • ناهید دختری بود - که در هنگام تجاوز قشون سرخ -سینه خود را سپر ساخته وبه شهادت رسید و امروز این غول مل به اصطلاح نویسنده از نام این زن شجاع - برعکس استفاده سو نموده - است.
    ضمیر

    • این اوغان غول تا حالا خبر نیست که حتی هفت ثوری ها هم از مرداری که خورده اند پشیمان شده اند
      آنطوریکه مجاهدین نیز پشیمان اند کمونیستهای سابقه ازآن بدتر به خود ورهبران شان لعنت میفرستند اګر باور ندارید لطفا به این خبر توجه کنید:
      خبرګزار پژواک:

      اعضاى رژيم هاى گذشته: با عبرت از٧ و ٨ ثور بايد دست به دست هم دهيم

      پژواک، ٧ ثور ٩١

      شمارى از مجاهدين اسبق و اعضاى احزاب خلق و پرچم ميگويند که افغانها بايد از٧ و ٨ ثور عبرت گرفته و ديگر براى آبادى کشور، دست به دست هم دهند. احزاب کمونستى خلق و پرچم، به تاريخ هفت ثور سال ١٣٧٥ با حمايت اتحاد شوروى وقت، کودتا نمودند و حکومت رئيس جمهور محمد داؤد را سقوط دادند.

      بعداً مردم افغانستان عليه حکومت احزاب خلق و پرچم، دست به جهاد زدند و حدود يک سال بعد، نيروهاى اتحاد شوروى وقت، به حمايت از حکومت يادشده بر افغانستان تجاوز نمودند که در نتيجۀ آن برعلاوۀ وارد نمودن خسارات سنگين مالى، صدها هزار افغان زنده گى خود را از دست دادند و ميليونها تن ديگر، مجبور به ترک کشور شدند.

      اما مجاهدين به مقاومت خود ادامه دادند، در سال ١٣٦٨ نيرو هاى شوروى از افغانستان خارج شدند و به تاريخ هشت ثور سال ١٣٧١ حکومت وقت به رهبرى داکتر نجيب الله سقوط نمود. بعد از سقوط حکومت نجيب الله، رهبرى دولت به اساس فيصلۀ بزرگان جهادى در پشاور، براى دو ماه به صبغت الله مجددى رهبر جبهۀ نجات ملى افغانستان، سپرده شد.

      بعداً استاد برهان الدين ربانى رهبر جمعيت اسلامى، به حيث رئيس جمهور قدرت را به دست آورد؛ اما يکتعداد بزرگان جهادى با آن مخالفت نمودند و درگيرى هاى شديد داخلى در کابل آغاز گرديد که در نتيجۀ آن تعداد زيادى مردم ملکى کشته شدند. اين درگيرى ها تا زمانى ادامه داشت که طالبان، در سال ١٣٧٥ کابل را تصرف کردند.

      نورالحق علومى عضو اسبق حزب پرچم گفت که کودتاى هفت ثور، کدام نفعى براى افغانستان نداشت و از هشت ثور نيز مردم خير نديده است. وى در مورد کودتاى هفت ثور گفت: هر تبعه حقيقى اين کشور، هميشه در اين فکر است که به مردم و کشور نفع آنها برسد. وى افزود: "هيچ کس عمق بحران را پيش بينى کرده نمي تواند که تا چه اندازه ادامه می یابد. اگر کسى اين مسايل را پيش بينى ميکرد، هيچ گاه به چنين عملى (کودتا) دست نمي زد.

      علومى در مورد هشت ثور گفت که مردم افغانستان، توقع تغیيرات مثبت از مجاهدين را داشتند؛ اما چنين نشد. وى افزود که اميدوار است مردم افغانستان، از همين دو روز عبرت گرفته به وفاق ملى توجه نمايند تا روزى بيايد که به مصيبت ها و رنج ها در افغانستان نقطۀ پايان گذاشته شود. وى مداخله هاى خارجى را عامل اصلى جنگ و بحران افغانستان خوانده علاوه نمود: "بدبختانه افغانستان در موقعيت جغرافيايى قرار دارد که هيچ گاه از مداخله هاى خارجى به دور نمانده است."

      به همين ترتيب، شهنواز تنى عضو اسبق حزب خلق و وزير دفاع ملى حکومت نجيب الله، تغيير هفت ثور را يک انقلاب سياسى و قيام سياسى ميداند. به گفتۀ وى، اين تغيير به نيت خوب و به نفع عامه مردم انجام گرديد و در نخست مورد حمايت داخلى و خارجى قرار گرفت. وى که در سال ١٣٦٩ وزير دفاع ملى بود و عليه حکومت نجيب کودتاى ناکام نمود، علاوه کرد که اين انقلاب به علت مداخلۀ کشور هاى خارجى و بعضى اشتباهات حزب، به اهداف سياسى و مادى خود در راستاى ايجاد اصلاحات نرسید.

      وى علاوه کرد که مجاهدين، به تاريخ هشت ثور به قدرت رسيدند؛ اما همزمان با رسيدن به قدرت با يکديگر جنگ را آغاز نمودند و باعث خسارات جبران ناپذير به افغانستان شدند. وى گفت: "هفت و هشت ثور، هر دو به نفع افغانستان تمام نشد."

      اين در حاليست که شمارى از نيرو هاى حکومت نجيب الله، در جريان جنگ هاى داخلى عليه يک حزب جهادى در کنار حزب ديگر، ايستاد شده و در جنگ دخيل بودند. تنى نيز به اين باور است که مشکل عمده در کشور، مداخله هاى خارجى است که در تمام امور بين افغانها بى اتفاقى ايجاد نموده است. به گفتۀ وى، براى اينکه کشور از اين مشکلات رهايى يابد، تمام افغانها بايد دست به دست هم دهند.

      عبدالجبار شلگرى قوماندان اسبق حزب اسلامى در غزنى نيز گفت که هفت و هشت ثور، هر دو براى مردم افغانستان نتايج خوبى در قبال نداشت. وى علاوه نمود: "هفت ثور، يک روز سياه و ننگين در تاريخ کشور و روز آغاز بدبختيهاى مردم افغانستان بود." وى علاوه نمود: "احزاب خلق و پرچم بعد از رسيدن به قدرت، ظلم هاى زيادى نمودند که قبر هاى دسته جمعى که در اين اواخر کشف گرديده، نشانه اى از مظالم آنها است."

      شلگرى افزود که مجاهدين، به علت مداخلۀ حلقات استخبارات خارجى، نتوانستند يک حکومت مرکزى نيرومند را بعد از پیروزی ايجاد نمايند. وى بدون ارائه جزئيات بيشتر گفت: "بعضى از رهبران جهادى ما نيز ملامت اند؛ چرا که آنها نمي خواستند ديگران را در قدرت شامل سازند؛ همه چيز را صرفاً براى خود ميخواستند." وى علاوه کرد که افغانها بايد متحدانه براى آبادى کشور خود تلاش نمايند تا تجارب تلخ، بار ديگر تکرار نگردد.

      به همين ترتيب، شجاع الملک جلاله يک قوماندان جهادى ديگر در ولايت کنر نيز گفت که هفت و هشت ثور، نتايج خوبى براى افغانستان در قبال نداشت. به گفتۀ وى، هشت ثور به خاطرى نتيجۀ خوبى نداشت که بعد از موفقيت مجاهدين، يک تعداد اعضاى خلق و پرچم در صفوف آنها شامل شدند. جلاله افزود: "اين دست نشانده ها، در صفوف ما شامل شدند و مجاهدين را به جنگ عليه يکديگر تشويق نمودند."

      وى هم چنان علاوه کرد که يک تعداد مردم به نام جهاد تجارت کردند، ساختمان هاى بلندمنزل اعمار نموده و براى منافع شخصى خود، از هيچ کارى دريغ نکردند. موصوف افزود: "ما (مجاهدين) و آنها (اعضاى خلق و پرچم) بايد همه چیز را فراموش کنيم، تمام افغانها براى پيشرفت کشور خود کار کنيم تا مشکلات فعلى از بين برود.

    • من در مکرویان زندگی میکردم . به جواب شما ضمیر جان باید بگویم که این دخترک که خود را از منزل ششم انداخت این حادثه درزمان ریاست جمهوری استاد ربانی رخ داد نه در زمان روس ها ، علت آن این بود که چند نفر از شورای نظاری ها بخاطر نجاوز به آنجا رفته بودند.این دخترک مرگ را ترجیح داد از بی عفتی کرده. از منزل ششم واقع مکرویان سوم خود را پایان انداخت .روحش شاد باد. شما خبر ندارید این حقیقت دارد.قهر نه شوید. محمدکریم

  • هشت ثور آغاز خانه جنگی ها دربین تمام مردم افغانستان و 11 سپتامبر روز آزادی تمام ملیت های افغانستان.

  • ازنوشتار این اقا بنام عظیم بشرمل، معلوم میشود که این غرب بوده است که برای تره کی وامین ګفته است تا بحرالدین باعث واکرم یاری وطاهر بدخشی را مردار نموده وبه جهنم واصل ګردانند آنجا که ایشان چنین میفرمایند:

    به باور نيروهاي چپي و كمونيستي نيز آن‏چه در افغانستان جريان داشت بر باد رفتن و سيه‏رو شدن سوسياليسم و ماركسيسم بود، نه تحقق آن. به همين خاطر دست به مبارزه زدند؛ كه در نتيجه بهترين رهبران‏شان چون اكرم ياري، طاهر بدخشي و بحر الدين باعث و... را از دست دادند.

    بح بح!
    این هم شد منطق!
    ایشان مثل اینکه ازیکطرف دل ازمحبت خلقی های غول قبیلوی بر نمی کنند زیرا آنها بروتهای شان مثل استالین بود ودرخوردن آدم هییج درنګی ازخودشان نمی دادند وازطرف دیګر می بیند که آن جنهمی های ملحد وحرامی توسط اسلامګرایان نه بلکه توسط همفکران خودشان به جهنم واصل ګشته اند به نحوی خواسته اند زهر خویش را علیه مسلمانان بریزند ولی توفیق یار شان نشده است زیرا ازقدیم ها چنانچه ګفته اند جیزی که قابل دفاع نباشد هرګز نمیشود از آن دفاع کرد.
    زیرا اولا خدمت آنجناب بنام عظیم بشرمل باید عرض شود که کمونیزم افکار خیال پردازانهء یک شخصی بنام مارکس بود که وی وقوع انقلاب کارګری را درکشورانګلیس پیش بین شده بود که آن پیشګویی غلط از آب درآمد.
    ثانیا غرب ودرمجموع اروپا برخلاف این خیالپردازیهای نویسنده بنام بشر مل، هرګز علاقه ای برای اعمار جامعهء سوسیالیستی به سبک شوروی سابق نداشتند وندارد. درهمان وقتها حتی شورویها احزاب سوسیالیست وکمونیست اروپا را کمونیستهای اصیل نمیخواندند برعکس آنها را شترمرغ میګفتند که با نظام سرمایه داری مسامحه نموده واز برپایی انقلاب درکشورهای اروپایی شانه خالی میکنند.
    در دوران استالین یک تعداد کمونیستهای کشورهای اروپایی به شوروی سابق مهاجر شدند تا شاهد عملی تطبیق جامعهء کمونیستی باشند ولی برخلاف توقع آنها، آن بیچاره ها به امر استالین به اتهام جاسوسی سربه نیست ګردیده ویکتعداد دیګرشان به سایبریا تبعید ګردیند. اینکه آقای بشرمل تنها ازمردارشدن رهبران چپی در افغانستان نالیده است، ولی فراموش کرده اند که هیج نظام کمونیستی درهیج یک ازکشورهای جهان بدون تصفیه های داخلی برسر اقتدار باقی نمانده است.
    استالین درزمان حکومت خویش به هزاران کمونیست را سربه نیست کرد. مائو همجنان درچین. کاسترو درکیوبا. هوچی مین درویتنام وغیره. نظام کمونیستی با فطرت بشر هرګز سازګاری ندارد. واین نظام برای انسان شرقی خصوصا مسلمان که دین وی کامل ترین ادیان است خیلی مسخره است که این لباس ناجور را به تن کند.
    بناء آغاز هفتم ثور آغاز بی شرافتی، آغاز وطنفروشی، آغاز مادر زنایی، آغاز تقسیم افغانستان به اقوام وزبانهای مختلف ، آغاز خیانتهای داخلی وتوطئه علیه یکدیګر، آغاز فتنه ګری، آغاز برچیده شدن اخلاق وسجایای انسانی ازمتن اجتماع افغانستان وتعویض آن به دروغ، جاسوسی، بیګانه پرستی، برادرکشی، دشمنی وتضادهای رنګارنګ اجتماعی نتیجهء منطقی هفت ثور است که درهشت ثور تمام این پدیده ها عملا تجسم یافت.
    هشت ثور نیجهء منطقی هفتم ثور است. زیرا همان هفت ثوریها بودند که بنام قوم وزبان وملیت به دامن رهبران جهادی لغزیدند، وهریکی با استفاده از روابط خانواده ګی قومی وزبانی توانست بار دیګر از آدرس اقوام درهشتم ثور دربرابر یکدیګر قرار ګیرند وخود مجاهدین را باهم بیندازند.
    درحقیقت همان اختلافات امین وکشتمند وتره کی وببرک کارمل جای خودش را به اختلاف مسعود وحکمتیار ومزاری ومسعود وغیره داد. همان خدایداد بشرمل که درپنجشیر دربرابر مجاهدین درکنار روسها وشورویها انسان می خورد، یک شبه قوماندان مجاهدین حزب وحدت علی مزاری شد وبار دیګر دربرابر همان مجاهدین از آدرس دیګری وارد معرکه ګردید.
    همان آصف دلاور وسیداعظم سعید وجنرال عظیمی وعلومی که دربرابر تنی وطرفداران نجیبی ها خلقی ها قرار داشتند ، بعداز هشت ثور در دفاع ازمجاهدین شورای نظار برعلیه خلقی ها وحزب اسلامی قرار ګرفتند.
    بهمین ترتیب همان جنرال اسلام وطنجار همان رازمحمد پکتین وهمان جنرال رفیع بار دیګر درصف حزب اسلامی درجنوب کابل قرار ګرفته وبه راکت باران شهرکابل پرداختند. پس درینجا فرق میان هفت ثوریها وهشت ثوریها هیج وجود ندارد
    هفت سرآغاز بیشرافتی بود وهشت ثور تداوم بیشرافتی
    بااحترام
    قرآنیار

    • هفت ثور آغازی برای شکفتن انسان می توانست باشد ، می توانست افکار قرون وسطايی و تعصبات امير عبدالرحمان خانی را در زباله دان تاريخ دفن کند؛ اما شايد کشتزاری که تخم اين شقايق رهايی کاشته شد ، آماده نبود!
      برخی از رهبران هفت ثور مثل حفيظ اللله امين هنوز از فرقه گرايی و پشتونيزم نبريده بودند، بهر حال اين که نکاح دختران از دست ملا های شهوت پرست بدر آمد و اقوام محکوم ( ايماق و هزاره و ازبک....) در دولت سهم داده شدند؛ خاندان فريبکار و طفيلی محمد زايی ، تار و مارشد و شعار« زمين از آن کسی است که در آن کشت ميکند» از راديو طنين انداز گشت ، قدمی فراخ به جلو بود!
      يک مرتجع بی سر وپا به اسم مستعار ( قرانيار) مثل همه کوتوله های تاريخ ، مثل همه اخوانی های اخته و ابله، ميگويد( نظريه مارکس نادرست بوده !!) از اين فوسيل متعفن بايد پرسيد نظريات مارکس که پرداخته قرن بيست است، غلط است اما جفنگ های يک تازی سوسمارخوار، يک رهزن، يک زنباره ، ۱۴۰۰ سال قبل صائب است؟
      اما در باره ۸ ثور: ۸ ثور يعنی پيروزی و تسلط پاکستان بر افغانستان! يعنی حکومت آی . اس .آی بر افغانستان!
      ۸ ثور يعنی تسلط دزدان و ناموس فروشان و مزدوران و جاسوسان بر کشور!
      ترکيب حکومت کرزی را بنگريد : قسيم خان معاون اول، خليلی معاون دوم !يعنی ، کسانی که بايد به چوبه دار سپرده شوند، بوسيله امريکا و شرکاء به تخت شاهی نشسته اند و برای ۴زن و ۱۸ فرزند شان، بلند منزل آباد ميکنند و بر ريش عدالت و دنيا می خندند!
      اما به قرآنيار و ساير دار ودسته شورای نظار وعده ميدهم که سرنوشت سياف و محسنی و ساير جانيان همان سرگذشت داکتر نجيب خواهد بود !

    • آقای قرآنیار! باز هم به پرت و پلا گوئی پرداختی و اسلام را دین کامل خواندی، آخر کجای این دین کامل است 1400 سال است که از نوک شمشیر این دین خون می چکد، محققین که اسلام را دین شمشیر گفته اند واقعانه تحقیق کرده بودند. با جنگ خونین بدر چهره ی حقیقی اسلام بر ملا شد و تا امروز جهان شاهد خونریزی اسلام است.حاکمان هشت ثور همه مسلمانان واقعی و تحصیل یافته گان فوکولته های شرعیات کشور های اسلامی بودند وحتا سند دکترا از الازهر مصر بزرگترین دانشگاه اسلامی داشتند. عده ی هم از حوزه های قم ومشهد دارای مدرک علمی اسلامی بودند، اینها ستون فقرا ت اسلام ومسلمانی بوده وهستند، عملی را که این ارکان اسلامی انجام دادند همه وهمه ملهم از اسلام نازنین و قرآن این قانون اساسی مسلمانان بودو با عملکرد اسلامی شان روی استالین، هتلر، مائو، کاسترو و پنو چیت را سفید کردند. کمونیزم واسلام دو روی یک هستند هردو دگم اندیش، هردو متحجر، هردو تحمل ناپذیر وهردو بجز از اصل پذیرفته ی خود اصلاً به اصل های همچون کرامت بشری، دمومکراسی، حقوق بشر پابند نیستند. ولی اسلام نازنین برخی اصول مسلم دیگر دارد که در کمونیزم دیده نمیشود مانند درجه دو بودن زن، ازدواج با دختر 9 ساله که سنت حضرت رسول است وحتا پروفیسران اسلامی ازدواج با دختر 4 ساله رامجاز میدانند، اعدام مرتد یا کسیکه از دین بر میگردد، سنگسار، دست وپابریدن سارق، ذبح انسان های دیگر اندیش با نعره ی تکبیر،بت پرستی یامالیدن رو بر سنگ سیاه که نه می شنود ونه سخن میگوید. پرستش قبور مردگان، شفاعت خواستن از استخوانهای مرده، فلسفه ی شهید و شهادت که شهید مستقیماً به بهشت یا فاحشه خانه ی قرآنی داخل شده وروز چهل بار با زنان باکره جماع میکنند. اماکمونیزم فاقد این امتیازات است. قرآنیار صاحب امید میرود این بار عاقلانه تر می کرده و پیام بگذارید یا اگر من در مورد اسلام عزیز اشتباه کرده باشم لطفاً تصحیح فرمائید. با احترام جمیل

    • خدمت آقای بره کی سلام!
      من هم درخائن بودن رهبران جهادی بلا استثثنا با ایشان موافق هستم، زیرا اګر اینها ملتزم به احکام شریعت غرای محمدی می بودند قبل ازهرجیز دیګر حق العباد را بخاطر پیوندهای قومی وزبانی برجنایتکاران خلق وپرچم نمی بخشیدند،
      حق العباد یعنی ګرفتن حق مردم ازشکنجه ګران حلق وپرچم از عناصر کام واګسا وخاد تا سرحد کمیتهء مرکزی وبیروی سیاسی نباید ازجنګال عدالت فرار میکردند. آنوقت بود افغانستان نفس آرام می کشید.
      برعکس رهبران جهادی به شمول شورای نظار قوم پرست وحزب اسلامی انحصار طلب ، حزب فاشیست ورافضی مزدور مزاری ملعون، هرسه عامل ابن بدبختی بشمار میروند.
      شما آقای بره کی ناحق مرا به شورای نظار پیوند داده اید، من نه ازشورای نظار دفاع می کنم ونه هم از حزب اسلامی.
      اینها بودند که زمینهء نجات شما آقایان را فراهم کردند که حالا بحیث مارهای دم بریده به خطرناک ترین موجودات روی زمین تبدیل شده اید. اما این را برای تان بعرض برسام که تاریخ تکرار نمیشود. شما این زهرهای تانرا میتوانید بالای خودتان بریزید ویکدیګرتانرا بنامهای مختلف ازبین ببرید.
      رسوايی های آقای جلال بایانی درسایت کابل پرس? که عمدا خانم خویش را در اختیار رفقای خویش بخاطر اعمال سکسی میګذارد ونشر این خبر درسایت پرچمی ها خودش یک نمونه از صدها نمودنه بی ناموسی های است که پرچمی با پرچمی خلقی با پرچمی وغیره از خودشان درسایتهای انترنتی به نمایش ګذاشته اند.
      کمونیستها واقعا مردم را بیدار ساختند، اما این بیداری باعث تشدید تنش های قومی وقبیلوی شده است تا آنجا که هرکسی حالا به این باور رسیده است که اګر میخواهی بقدرت برسی باید با یک کشور خارجی مانند پرچمی ها ناموس خویش را دراختیار آنها را بګذاری. این ناموس فروشی را که حالا کرزی و داوودزی وغیره براه انداخته اند تقلیدی است از همان روش مرحوم ببرک کارمل شما وتره کی شما وامین شما.
      بناء زیاد جای ګله وګله آزاری نیست. درمورد شهید تان داکتر نجیب الله هم همین قدر یاد آورد میشوم که کتاب برادرش را زیر نام نجیب را بشناسید خوانده ام اګر خواسته باشید برګهای آنرا ازهمین طریق خدمت تان میګذارم.

    • آقای جمیل سلام!
      اینکه به این درجهء از تعقل رسیده اید که کمونیزم را یک مکتب وحشی وضد بشری بدانید، آنرا میتوان بخاطر بلوغ عقلی وعلمی تان در آینده به فال نیک ګرفت . میتوانم علایم تغیرات مثبت را اګر همان جمیل همیشګی باشید ونام عوض نکرده باشید در قلم جنابعالی ببینم خوب است درزمینه های که تذکر داده اید اندک مطالعات تان را فراختر سازید، زیرا بحث کودتای ثور وهشتم ثور ګنجایش خزعلیات فعلی تانرا ندارد
      موفق باشید
      قرآنیار.

    • آقای قرآنیار! وقتی سوال از اسلام، مسلمانان و سیر قهقرائی پیروان اسلام تا عصر شدچرا خودرا به کوچه ی حسن چب میزنی و فقط به تذکر از کمونیزم بسنده میکنی. یا اسلام ذهنی شما بحدی در خرافات ، جهل وتعصب غرق گردیده که نه نجات آن متصور است ونه بحث ودفاع عقلانی ازان محتمل. آنچه در باره ی اسلام در ذهن داری وآنرابر زبان می آوری اصلاً چنین اسلامی وجود خارجی ندارد بلکه زاده ی خیال خودتان است. اسلام واقعی همانست که تاریخ آنرا به جهانیان نشان داده و از زمان فوت بنیان گذارش تا حال پیروانش در جنگ وستیز و فتوای کفر وارتداد یکدیگر مصروف. شیعیان سنی هارا مرتد و کافر ناصبی و چنین وچنان میخواند وسنی ها شیعیان را غالی و رافضی و قبر پرست غیره وغیره. استنباط واستناد هردو گروه قرآن است وحدیث و روایت، چیزیکه ستون فقرات اسلام را تشکیل میدهد. ما ورای این سه چیز در اسلام چیز دیگری نیست که بدان تمسک جست و بین حق و باطل طرفین داوریکرد. بناءً چیزیکه از بنیاد بی بنیاد باشد نمی توان با ماست مالی آنرا بنیادی ساخت. آقای قرآنیار من نامم را تغیر نداده ام و درکم از اسلام بی بنیاد همانست که بود.

    • اقای جمیل :
      اینطور که از حرفهای پوچ وبی مفهومت معلوم میشود خودت یکی از اولادهای نا جایز تره کی امین کارمل و دیگر نوکران حلقه بگوش روسها استی پس از سرنوشت پدرهایت پند بیگیر اگرچی تو از اولادهای نا خلفی هستی که حتا از پدرهایت هم پیروی نمیکنی چون باقیمانده هایشان گو خورده پشیمان هستند به دامن اسلام پناه اورده اند باید به تو واری جاهلین گفت که برای کامل و بر حق بودن اسلام ضرورت به دلیل گفتن نیست چون مانند تو بیسیار کافران و مرتدین کم باقیمانده که از کامل و برحق بودن اسلام چشم پوشی کنند یک متل است :- میگن با جفیدن سگ دریا مردار نمیشود از شمشیر اسلام بخاطری خون میچکد که همیشه جهانرا از وجود ناپاک تو واری کافران و مرتدین پاک نموده و انشالله خواهد نمود .

  • dar 7 sar bad kashtand wa dar 8 sawr tofan daraw shood, ki moqasser ast? hama bale hama

    ok

  • سوسياليزم را قبيله مرداركرد.خلقى ها كه اكثرا از زن فروشان خوستى و بكتيا وال بودند قنل عام غير بشتونها را براه اندا ختند.انها روس را برشانه هاى مردم سوار كردند.امين كفته بود كه از 16 مليون يك مليون بس است كه سوسياليزم بسازد.اول نفوس اين كشور فغان معلوم نيست هر كى از شكنبه خود نفوس را تخمين ميزند؟
    راستى در زمان كارمل قوم برستى قريب از بين رفته بود ولى مار هاى استين مانند سليمان نالايق و يك عده قوم برستان بشتون انتظار بودند كه جشم كا كا بت شود تا جيله به زمين بافتد و مراد سكان اسان شود.هشت ثور هم جوانان قهرمان از شرف و عزت وطن دفاع كردند و كرنه با كستان اين كشورا زير با ميكرد.بسيار احمقانه است كه اينقدر اسان به شهدا و هزارن جوان كه بر عليه تروريسم اى اس اى و تروريزم بين المللى جان هاى شيرين خودرا فدا كردند و امروز اولاد هاى شان كدايي ميكنند.و ما طفل خودرا با شيرينى از بيش روى انها با بسكيت و جكليت وسكت و جاكت ,ميكزرانيم.
    انكه به انها بيشرف ميكويد خودش و هفت بشتش و دور و اطرافش و دور دستر خوانش ان است. او در حقيقت ديكران را در ايينه خود ديده است.بنام بشرمل از قوم زى هاى مزخرف از كمونيزم تنها كشتار وحشيانه ديكر جه ميداند.از كدام ديتاتورى برو لترى حرف ميزند كه ده تا برولتر دين كشور نيست. حرف هاى كلان مانند كيوبا و فيدل كاسترو والجزاير وشورشهاى نيرو هاى انقلابى. اين شخص مزخرف شنيده كه على اباد شهر است... باز هم خدا فضل كرد كه كارمل بزركمرد يك جاره سنجيد كه امين را از بين برد وكر نه 15 مليون را او خودش كفته بود كه بكار نيست. نجيب مانند كاو اول به اغوش سليمان لايق اوفتيد بعد هردو بر اغوش كلب الدين.تو سط كلب الدين فريب خورد تا اى اس اى توسط قوم بشتون اول او را نسق كردند بعد جسد بيجان را اويزان كردند با بيناموسى كه قبيله با ان اشناست.

    • درمکتب کمونیزم، هیچ چیزی بنام اخلاق، انسانیت، شفقت، مهربانی، عاطفهء بشری، صداقت وغیره سجایای نیک انسانی ومکارم اخلاقی هرګز وجود ندارد. کمونیست واقعی کسی است که با استفاده ازتمام وسایل وامکانات خودرا دررأس اهرم قدرت برساند ومخالفین خویش را بهرطریقهء ممکن باید ازبین ببرد.
      این روش قدرت طلبی، درکشوری نظیر شوروی سابق مشهور به کشور شوراها که زیر تسلط قدرت های بیرونی نبودند وبه ګفتهء عظیم بشرمل بهشت کمونیزم محسوب می شدند، درمیان رده های مختلف حزب کمونیست عملا دیده شده است.
      ولی درکشورهای فقیر ودست نګر مثل افغانستان، همه درین کوشش بودند که خودشان را به بادار بزرګ نزدیک سازند، هرکی باید خودش را وفادارتر ازدیګری برای بادار نشان بدهد. ازهمین جا بود که خلقی ها با پرچمی ها هرکدام بصورت جدا جدا با سفارت شوروی درتماس می بودند، هرګاه درجلسات حزبی باهم ګفتګوی لفظی پیدا میکردند، درختم جلسه، موترها قطار بسوی سفارت شوروی سابق درجستجوی، مسؤولان کی ګی بی می بودند، وحتی شبها را درخانهء آن مسؤول بیچاره می ګذشتاند تا پیام شانرا ذریعهء بی سیم به ماسکو انتقال دهند. رجوع شود، به ترجمهء مضامین آقای غوث جانباز زیر عنوان: چګونه به ویروس افغانستان متتبلا شدیم ، خاطرات چند جنرال کا ګی بی درسالهای هفتاد وهشتاد میلادی درکابل، منتشره در افغان جرمن انلاین.

      هر مزدوری که بخواهد ازامربادار سرپیچی نماید او قابل مجازات میباشد.
      حفیظ الله امین یکی ازمزدورانی بود که خواست ازامربادار سرپیچی کند، ماجرای قتل نورمحمد تره کی نمونه ای ازین سرپیچی است:

      نورمحمد تره کی در ماه سنبله ۱۳۵۸ جهت شرکت در کنفرانس غیر متعهدها به هاوانا رفت و در راه بازگشت، در شوروی با برژنف و سایر مقامات آن کشور دیدار کرد.

      گویا مقامات شوروی نارضایتی خود را از گسترش مقاومت و سخت گیری های حفیظ الله امین به تره کی اطلاع می دهند و از او می خواهند که از امین دوری گزیند

      حفیظ الله امین که از موضوع مطلع شده بود، بعد از بازگشت تره کی از شوروی، ابتدا او را از قدرت خلع کرد و سپس در قصر ریاست جمهوری به وسیله افراد امین به قتل رسید.

      "عبدالودود" رئیس مخابرات گارد جمهوری که بعدها اعترافاتش در روزنامه انیس کابل و روزنامه اطلاعات تهران منتشر شد، به همراه "روزی" رئیس ارکان سیاسی گارد و محمد اقبال رئیس اطلاعات گارد، سه نفری بودند که به طور مستقیم در قتل تره کی دست داشتند.

      این جملات، بخشی از اعترافات منتشر شده محمد اقبال است: "در این وقت تره کی که دهنش خشک شده بود آب خواست، اما روزی اجازه نداد که به او آب داده شود. روزی و اقبال دستان تره کی را بسته و او را در همان تخت بی پایه خواباندند. روزی ناگهان با هر دو دست گلوی تره کی را محکم گرفت و اقبال نیز به کمک او شتافت. آنها بالش کوچکی را که بر روی تخت بود، روی دهن و بینی تره کی گذاشتند و لحظه به لحظه به آن فشار می افزودند. به من دستور دادند تا پای تره کی را محکم بگیرم. بلاخره پس از ده پانزده دقیقه تره کی آرام گرفت. آنگاه جسد او را در پارچه ای پیچانده با موتر به قول چکان بردیم و در قبری که قبلا تهیه شده بود دفن کردیم".

      در تاریخ ۱۸ میزان ۱۳۵۸رادیو کابل، خبر مرگ تره کی را اینگونه اعلام کرد: "نورمحمد تره کی رئیس شورای انقلابی، در اثر مریضی شدیدی که از چندی به این طرف عاید حالش بود، صبح دیروز وفات یافت و جنازه مرحوم دیروز در مقبره فامیلی اش به خاک سپرده شد."

    • قرانیار گرامی ,شما بطور نهایت ماهرانه تلاش نمودید که برای لحظه یی حلقۀغلامی رااز گردن تره کی لوده وامین جنایتکاردور نگه دارید .با ید بیاد داشته با شید که آخرین آشپز معتمد امین شما رو سی بود ,زما نیکه با لای وی در قصر تاجبیک حمله شد وی منتظر کمک نیرو های شوروی بود که قبلآ در کنار قصر تاجبیک تعبیه شده بود.شواهد واسناد انکار نا پذیر وجود دارد که قوای شوروی بو سیله امین دعوت شد .اینجا مو ضوع (سر پیچی )مطرح نیست بلکه مو ضوع سر سپردگی مطرح است .انگیزه این همه شگفت انگیزی در چنین سناریو اینست که مرغ هو شیار به دوحلقه بند افتید.(سیاه -کی گی بی).در باره تره کی (سر پیچ )دیگرت باید عرض نمایم که حا لا اسناد بیشماری بدست آمده است که جا سوسی وی را نیز برای سیا بر جسته میسازد واین اسناد قبلآ در سا یت های اینتر نیتی نشر شده است هر گاه شما از خوانش آن محروم شده باشید ,در همین سایت برای شما دوباره نشر میکنم .اما روس ها خواست تا با یک تیر دو فاخته را شکار نموده واز شر هردو خلاص شوند.اینکه شما تره کی را با سر پیچی فر مان روسها ,برائت داده اید دور از عقل وانصاف است .چرا که همین تره کی رئس جمهور بر حال در کرملین رفت تا امر سبکدوشی حفیظ الله امین را از نزدبرژنف حا صل نماید که درانجا بود که هردوهمزمان بنا بر دلایل فوق مورد شکار شوروی ها قرار داده شدند.از سوی, ممکن علایق بیش از حد شوروی به تره کی, با عث بر انگیختن خشم کرملین شده باشد .اینکه شما نسبت به علایق اخلاقی افراد وا بسته به حزب دموکرا تیک خلق نظر می افگنید ,باید ملتفیت گردید که هنوز به مثا به مشت نمونه خروار, زنگ های پای حکمتیار در قو شخا نه های کندز به حیث یاد گار با قیست واز کریم کرینکار به حیث انسان جا ویدانه تاریخ یاد میشود.از قرائین,چنین استنباط میشود که با وصف دستان خون چکانتان در کشتار مردم در عهد امین خاین ]حا لاافتخار حزب گلبدین وطا لب را نیز دارا بوده ودر چنین پندار حا لا روی تحقق نقشه های پا کستان نیز کار خویش را شروع نموده اید!

  • هفت ثور آغاز همه بدبختی های سه دهه اخیر در افغانستان بود و هشت ثور ادامه آن، که تا حال دوام دارد.
    آن یکی نوکر شوروی و این دیگری نوکر پاکستان، ایران، امریکا و 46 مملکت غربی.
    آن یکی به بهانه کمونیزم انسان کُشت، و این دیگری به بهانه اسلام.
    به امید روزیکه رهبران جنایتکار هردو روز در محاکم بین اللملی مجازات شوند.

  • من منحیث یک هزاره با نظر جناب بره کی(از هر قومی که هستی) موافقم. و توصیه من به تمام هزاره ها این هست که فریب این تاجیک های شورای نظاری و مسعود پرست را که دم از اتحاد هزاره ها و ازبک ها و تاجیک ها می زنند، نخورید. اینها مسعود جنایتکار را قهرمان می نامند که دستش به خون هزاران هزاره بی گناه آلوده هست.
    همین ها در مقاله "پدرام ایرانی تر از ایرانی ها" به دفاع کورکورانه از پدرام پرداختند صرف به دلیل اینکه پدرام یک تاجیک است. هر هزاره ای که با این تاجیک های مسعود پرست یک کلام شود پا روی خون شهدای افشار می گذارد.

    زنده باد هفت ثور، روز اتحاد و برابری همه اقوام افغانستان( هزاره، پشتون، تاجیک، ازبک و ...)
    مرگ بر هشت ثور
    مرگ بر اسلام سیاسی

    "هزاره ی کمونیست"

    • کریم جان منظور ایشان ناهید مورد نظر شما نیست.
      ناهید مورد نظر اندیوال ما یک دخترک خرابات بود از گروهک ماویستان که به مسموم ساختن اطفال در مکاتب دست می یازید واز طرف نیرو های امنیتی وقت به جهنم فرستاده شد.

    • خدمت هزارهء کمونیست عرض ادب واحترام دارم!
      هزاره جان! اګر استالین زنده بود واین کلمه را ازقلم خودت میخواند که قبل ازکمونیست بودن هزاره تشریف دارید ، فورا درابتدای امر برای بدام انداختن خودت اعلان میکرد که برای این هزاره، کمونیست یک مقام استثنایی درکمیتهء مرکزی حزب کمونیست درنظرګرفته شده ازهزارهء کمونیست خواهش رفیقانه صورت میګرد تا هرچه زودتر به کمیتهء مرکزی تشریف بیاورد.
      بعداز تشریف آوری شما بازهم رفیق استالین شما را به آغوش ګرم ګرفته وبرای شما یک ویلای نازنین را اهدا میکرد تا با خانوادهء محترم آنجا دربهشت کمونیزم زنده ګی را آغاز کنید.
      ولی چند روز بعد یک موتر سیاه پردار همراه با چند عسکر میرغضب جلو در خانه، شما می آمد وخودت را با خانم محترمه وخواهران جوان تان به دفتر استالین می بردند.
      آنجا استالین، امرمیکرد که دستهای این هزارهء کمونیست را ازپشت بسته وخودش را عریان کنید، آنګاه یک بوتل فانتا را درمقعد جنابعالی داخل می نمودند، خودت با تعجب زیاد فریاد میزدی که : های رفیق استالین به لحاظ قبر لینین ومارکس!
      ګناه من چیست؟ از آنطرف می شنیدی که رفیق استالین برایت میګوید:
      کمونیزم بافاشیزم هرګز جور نمی آید.
      تو که فاشیست بودی چطور میخواهی خودرا درلباس کمونیست داخل نموده وحزب کمونیست را متلاشی بسازی.
      درمکتب کمونیزم، همهء رفقا بخاطر رسیدن انسان به بهشت کمونیزم مبارزه میکنند نه بخاطر یک قوم خاص. بګو که ازکجا دستور ګرفته ایی؟ بګو چند سال درایران ارتجاعی وآخوندی درس خوانده ایی؟
      بګو چندسال خایه مالی آخوندهای ایرانی را کرده ایی؟
      آنګاه دنده های برقی را درسوراخ مقعد جنابعالی بصورت مسلسل درون وبیرون میکردند وتو ازفرط درد چیغهایت به آسمانها می کشید. آنګاه رفقای کمونیست به این هم اکتفا نمیکردند. استالین دستور میداد که لطفا زن وخواهر این فاشیست را هم پیش چشمانش عریان کرده ونزد من بیاورید. آنګاه درپیش چشمان جنابعالی به زن وخواهر شما استالین تجاوز میکرد. بعد شما را به یکی ازدورترین نقاط قطب شمال تبعید می نمود. سالها بعد که دیګر استالین درین دنیا زنده نمی بود شما را ازتبعیدګاه نجات میدادند آنګاه دیګر آن هزارهء کمونیست نمی بودید بلکه میګفتید که لعنت به هرچه که آخر آن ایسم است.
      همین داستان را ازرفیق سلطانعلی کشتمند بحیث یک هزارهء کمونیست میتوانید بپرسید که اسدالله سروری ویاران تره کی وامین درحق وی وخانم کریمه کشتند چه کردند؟
      اګر بعدازین همه معلومات ، بازهم خودتان را هزارهء کمونیست نامیدید آنوقت من متیقن میشوم که این نوع کمونیزم جنابعالی یک کمونیزم خاص ومخصوص هزاره هاست.
      بااحترام
      قرآنیار

    • قرانیار تو بسیار یک ادم خبیس هستی تو بسیار یک سک انسان هستی نعلت به اندیشه تو تعلت به طریقه ات نعلت به
      اندیشه ات تو پیروی مکتب غلط هستی پیروی مکتب جعل تجاوز کشتن غارت کردن وغیره قران باطل است باطل است باطل است

    • من در اینترنت خوش ندارم که به کسی دوو بزنم ولی قرآنیار تو یک آدم بی ناموس هستی.
      "هزاره کمونیست"

    • مرگ بر تو اخمق نا دان

  • هفت ثور در دو فاز
    من به حیث یک پرچمی سابق ,مربوبط به جنا حیکه درست چند ماه بعد با تعدادی دو هزار تن از هم زنجیرانم در سلول ها ی پلچرخی اسکان یافتم ,باید اذعان دارم که هفت ثور ودوران مر بوط به رژیم های بعدی آن به دو مرحله کا ملآ متمایز ودو سیا ست ودو پا لیسی متفاوت باید بر طرزاصول جا معه شناسی به نقد کشا نیده شود .مرحاله اول تا شششم جدی که مربوط به زعا مت نو رمحمد تره وحفیظ الله امین است ومرحله دوم که مربوط به زعا مت ببرک کارمل وداکتر نجیب الله است ,بدون ذهنی گری ,به بحث کشا نیده شود .من به حیث یک پرچمی هر گز نمیتوانم تا جنایات امین خون آشام را بدوش گیرم وخود یکی ازقر با نیان آن دوره خو نین در کشور میباشم .مرحله زعا مت جناح پرچم که با رهای هزا ران تن از هموطنان مان از زندان مخوف امین آغازو با یک چرخش درا ما تیک ویک رهبری سالم وانساندو ستانه آغازیافت وبر زخمهایی خونین ملت التیام گذاشت وبر طبق قوا نین انسانی ومدنی استوار گردید ,باید مورد توجه قرارداده شود.این چرخش موازی به سطح آخرین تجاوزات غرب ,پا کستان وار تجاع عرب وهوا داران داخلی شان بود که دولت جمهوری دمو کراتیک را برای دفاع مشروع وقا نونی ملزم می ساخت .رژیم کارمل ونجیب با وصف کمبودات ونوا قص ,دارای عا لیترین مولفه های ملی ,دمو کرا تیک وانسانی در کشور بود .وحدت ملی ,نظام کا را با تقوا وتوازن قدرت در سا ختار آن وجود داشت .رژیم بسوی صلح همزیستی وایجاد جا معه با ثبات ومرفه گامهای متین برداشت ودر دوگذرگاه با تو طئه بیرونی وداخلی مواجه گردید .مردم, رژیم های که بعد از آن به افغا نستان آمد ,فکر کنم باوجدان های سالم,آنرا به بحث کشا نیده ونتیجه گیرند که در هشت ثورسیاه ترین روز درتاریخ افغا نستان چیره شد ,سیطره خونین پا کستان در افغا نستان تا مین شد وفرهنگ پا کستانپرستی در وجود تنظیم های مذدور مثل حزب گلبدین ,طا لبان وحتی جناب حا مد کرزی نها دینه شد.با وجود بیرون شدن نیرو های شوروی از افغا نستان ,کشور مان بو سیله غرب اشغال شد ونظام فساد سا لار در کشور با بد ترین دور نما ی ما یوس کننده مستقر گردید.دور از انصاف است که همه دوره ها را یا سیاه ویا سفید بخوانیم !

    • خليلی را رها کردن به آمو
      محقق را به پشت کوه راندن

      تراشيدن سراپا ريش سياف
      ورا بالای خر سر چپه شاندن

      قسيم فتنه را عريان و گريان
      به مابين قفس تنها تپا ندن

      دهان محسنی را گچ گرفتن
      ورا تا چوک ارغندی دواندن

      به سرگين روی دوستم زرد کردن
      خلايق را زشر او رهاندن

      چو اشتر پای حکمتيار بستن
      ورا تا دادگاه با سر کشاندن

      گلابزوی و تنی را تا قيامت
      به روی آتش منقل نشاندن

      يکايک خواسته های ملت ماست
      صدای مردم باغيرت ماست

    • هشت ثور این روز سیاه و دهشت افرین را که قتل ده هاهزار انسان سرزمینم را رقم زد، شدیدا تقبیح نموده و به هموطنانم تسلیت عرض میدارم.
      امیدوارم بتوانیم عوامل سیاه دل و سیه کار انرا، روزی به پای میز محاکمه کشیده و بدار عدالت مردمی بیاویزیم.
      به جهادیون جنایتکار اعتماد نکنید زیرا ماهیت انها ضد بشری و اصلیت انها مزدور و فروخته شده است.
      بهشت موعودی که قرانیار بدان دعوت میکند همان دوزخ جهادیون است با رنگ دیگر. زیرا او از اصلیت جهادی خود میشرمد و با کشیدن پوست فریبنده یی شما را به مدینه فاضله یی که 1400 سال است فریب انرا خورده ایم میخواند. نفرین باد به هشت ثور و ننگ باد بر عوامل مزدور و دزد ان.

    • حقبرست عزيز,منكه سايه خلقى وبر جمى را با تفنك ميزدم و ان روزيراكه كارمل بزكمرد عزيز امين را نابود كرد و ما را از زندان از مرك حتمى نجات داد,روز تولد دوباره خود ميدانم. من برروا ان مرد بزرك تاريخ ان عالى جناب درود ميفرستم. به نظر من حقير او جام زهر را نوشيد و صدها هزار روشنفكر غير بشتون را از سلولهاى مرك,از كام مرك حتمى نجات داد.اكر حقبين عزيز,حق را برايت عرض كنم من بخاطر خود خوشى ميكنم كه از زير ساطور قوم وحشى نجات يافتم.به هزار ها جوان هزار بار بهتر ازمن را نا بود كردند و نيست كردند.اكثرا از قوم بشتون بودند اين جلادان نامرد و از خوست و از بكتيا مرك بر خوستى ها و بكتيا والهاى بينا موس.امروز با ز همين بيناموسها همه با كستانى شده اند و نا موس وطن را زير باى باكستانى ميخواهند. ان همه مردارى كه اين قوم مزخرف كرده بود قابل تر ميم نبود.ولى باز هم كارمل عزيز سبب نجات من حقير شد.من در همان روز ها خواب ديده بودم كه سيلاب عظيم امده و ديوار هاى زندان را تخريب كرده ما همه فرار كرديم. جند روزى نكزشته بود كه خبر امد كه ببرك كارمل امين را از بين برده ...

    • خدمت آقا یا خانم حقپرست عرض ادب واحترام!
      اما ایشان به عوض حقپرست میتوانستند باطل پرست باشند، زیرا درین نظریات سخیف وغیر حق پینانهء شان نشانی از حق وحقیقت وجود ندارد. اینکه امین وتره کی چه کردند درین باره خیلی نوشته ام اما اینکه کارمل به زعم آقای حقپرست خواسته بود نظام را اصلاح نموده ورنګ ورخ انسانی به آن بدهد باید خدمت آن سرور ګرامی عرض شود که نخیر!
      این زور همان مجاهدان بود، که شوروی را وادار ساخت تا اول کارمل را برسراقتدار برساند وبعد به کارمل توصیه کند تا مانند سلف خویش راه افراط نه پیماید، وهم همان غلامان حلقه بګوش خلقی را که بوتل های فانتا وکوکاکولا را درمقعد های پرچمیها درون وبیرون میکردند با خودشان دریک کابینه تحمل نموده ونامی از انتقام یا به محکمه سپردن آنها را بزبان نرانند.
      همان بود که کشتمند بیچاره مجبور شد تا چند وقتی معاونیت اسدالله سروری را که به بدترین وغیر اخلاقی ترین شکنجه ها وی را آزار داده بود وحتی خانمش کریمه را درپیش چشمانش مورد تجاوز جنسی قرار داده بود جبرا وی را قبول کند. درین جا پرچمی ها چه اختیاری ازخودشان داشتند که آنرا مستقلانه ازخودشان درتاریخ بیادګار مانده باشند که شما آن را بحیث یک فکتور مثبت به خواننده ګان ارائه کنید.
      سقوط کارمل نیز چندان از اذهان مردم وتاریخ پنهان نیست که آن بیچاره بارضایت خاطر ازمقام خویش استعفا نکرد، بلکه این فشار روس بود که وی را ازاریکهء قدرت برانداخت:

      با رویکار آمدن میخائیل گورباچف به عنوان رئیس جمهوری شوروی سابق، سیاست های این کشور هم در مورد افغانستان تغییر کرد و مقدمات کنار زدن ببرک کارمل از قدرت هم در افغانستان آغاز شد.

      کارمل در ثور ۱۳۶۵ خورشیدی از دبیر کلی حزب دموکراتیک خلق کنار زده شد و در عقرب همان سال توسط نجیب الله از ریاست جمهوری هم برکنار شد.

      گفته می شود که ویکتور پتروویچ پلیچکا، مشاور نیرومند روسی کارمل همراه دو عضو دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق به دیدار او رفتند و از از او خواستند که استعفای خود را امضا کند.

      کارمل پس از استعفایش چند سال در ماسکو بود تا این که در سال ۱۳۷۱ تحت حمایت ژنرال عبدالرشید دوستم به شمال افغانستان بازگشت، اما دیگر هرگز سهمی در سیاست پرآشوب کشور به دست نیاورد.

      کارمل در سالهایی که در حیرتان در مرز با ازبکستان بود، به شدت منزوی بود و با جهان خارج از این شهرک ارتباط زیادی نداشت. کسانی که او را در این سالها دیده بودند می گویند او بسیار "خسته و درهم شکسته" بود.

      او سالها در آن جاماند و پیش از سفر آخر به ماسکو، دولت شوروی حتی به او ویزا نداده بود که به دیدار خانواده اش به ماسکو برود. کارمل پس از سقوط شوروی، زمانی که افغانستان در بحران داخلی فرو رفته بود، ویزا دریافت کرد و بار دیگر به ماسکو رفت.

      او سرانجام در ۱۳ قوس/ ۱۳۷۵ در شهر ماسکو درگذشت و جسد او را در شهرک بندری حیرتان، در شمال افغانستان به خاک سپردند. ولی بعداز تسلط طالبان به حیرتان، طالبان بقایای پیکر وی را ازقبر کشیده وبه دریای آمو انداختند.

    • خدمت این پیامګزار نام دراز باید رسانیده شود که:
      اینکه شما اززیرساطور امین نجات یافتید حتما اجل شما نرسیده بوده ویا اینکه ازخالقی که شما را پیدا کرده باید مشکور باشید که شمارا زنده ګی دوباره داد، کارمل بخاطر خودت ویا نجات خودت اززندان حفیظ الله امین قدرت را غصب نکرد.
      کارمل مثل امین یک نوکر بی صلاحیت بود، همانطوریکه حفیظ الله امین را روسها بقدرت نشاندند ودرمردار ساختن تره کی ونیز شهید ساختن دیګر مردمان بیګناه چراغ سبز برایش نشان داده بودند درکشتن پرچمی ها هرګز حفیظ الله امین پا را ازګلم خویش درازتر مانده نمیتوانست، معنای سخن اینکه امین هرګز پرچمی ها را خصوصا پرچمی های دست اول را ازترس روسها سربه نیست کرده نتوانست. او تنها صاحب منصبان غیر حزبی مثل شاه پور احمدزی را شهید ساخت که اصلا پرچمی نبودند.
      لطفا نامهء پسر شاه پور احمدزی را به جلیل پرشور .... بخوانید که پسرش به جلیل پرشور پرچمی نوشته است، دیګر نام پدر وی را درقطار پرچمی ها نیاورد درغیر آن وی حاضر است که به سویدن رفته ودختر جلیل پرشوررا اختطاف وسرانجام مثل دختر کارمل به زور ازدواج خواهد کرد.
      جلیل پرشور ازنوشتهء خویش معذرت خواست. بناء کارمل درغم تو ویا دیګر محبوسین که درپلچرخی بسر می بردند ننګ شاه شجاع بودن را بخویش نخرید بلکه عقدهء حقارت داشت.
      او فکر میکرد اګر قدرت بدست بیاورد وی میتواند عقده های که از دوران کودکی درمنطقهء کابل برایش عاید ګردیده بود آنرا به نحوی جبران کند. وآن عقده عبارت ازآن بود که عساکریکه درخانهء جنرال محمدحسین خان بحیث نفرخدمت ازشمال افغانستان کار میکردند آنها ببرک جان را مورد استفادهء جنسی قرار میدادند.
      کارمل در دوران کودکی خیلی مقبول بود، نفرخدمتهای ازبیک تبار شمال که درخانهء جنرال محمدحسین خان کار میکردند با ببرک جان شیک پوش خیلی خوشحال بودند وغم مسافری ودوری از وطن وخانه را میتوانستند با معاشرت با ببرک کارمل فراموش کنند.
      درسن های بزرګسالی ، کارمل مرض بواسیر هم پیدا کرده بود، در زمان ریاست جمهوری اش ، سیداکرام پیګیر ازشمال تعدادی ازمرد بازان را بنام عسکر وغیره ازشمال میاورد وکارمل صاحب را ازراه عقب ارضای جنسی میکردند.
      اماګفته اید که درزمان حفیظ الله امین همهء شکنجه ګران پکتیاوالها وخوستی والها بودند. نخیر!
      عزیزم! قدرت مندترین فرشته ګان مرګ حفیظ الله امین را همین دزدان سرګردنهء شمالی مثل برادران عالمیار تشکیل میدادند. آقای عزیز اکبری رئیس دستګاه جهنمی حفیظ الله امین پشتون نبود.
      بیشترین جواسیس وشکنجه ګران امین را مردمان غیر پشتون تشکیل میدادند.
      یکی ازهمان قماش افراد عبدالبصیر کامجو نام دارد که حالا بیرق خراسان بزرګ را بلند کرده است، ایشان از پنجشیر تشریف دارند ولی یکی ازشکنجه ګران امینی بحساب می آیند.
      بناء محدود ساختن دستګاه شکنجه پرور حفیظ الله امین در دائره یک قوم بخصوص ، قضاوت منصفانه نیست.

    • داکتر نجیب کی بود!
      قران یار جان ترازو را بی پله نموده ,وبطور یکجا نبه یک عالم اتهام را علیه یک انسان شریف تاریخ بیان کردید !
      شما در باره ببرک کارمل سخن گفته اید ,بگذار من در باره داکتر نجیب الله سخنگویم تا این سناریو تکمیل گردد: داکتر نجیب به قول برادرش صدیق راهی ,یک انسان بی نا موس بود وی حتی برای همقطا ران نزدیک خویش سفارش مینمود تا زن های فا حشه را به نکاح در آورند,صد یق در کتا بی بنام آیا نجیب را می شنا سید ,اضا فه مینماید ومیگوید که خا نم نجیب (فتانه جان )از کاوباره های کا بل )بیرون شد وی دختر شهلا جیلانی از جمله مشهور ترین فا حشه های کا بل بود.نجیب خود در ایام جوا نی یک شخص مفعول بود. وی حتی خواهر خویش را درکار فحشا تشویق مینمود واینجمله بطور واضح در همین کتاب بو سیله برادر داکتر نجیب بیان شده است . باید گفت که فتانه قبل از نکاح , رفیق نزدیک یکی از کا که های کا بل بنام (تور بود )وتور همیشه با فتانه همبسترمی گردید وروزی بر قول همین کتاب در جر یان بگو مگوبا تور داکتر نجیب در دفتر کارش در ریا ست امنیت تور بیچاره را به قتل رسا نید.مسبب بعدی بد بختی های افغا نستان نجیب خائین بود که نظام را بسوی نژاد پرستی وقوم پرستی سوق داد .هرگاه کارمل یکبار بو سیله روسها به قدرت رسید ,نجیب خاین دو بار بو سیله کرملین ودر یک دسیسه شرم آور ضد افغا نی علیه استاد خویش کا رمل قرارگرفت وبو سیله قشون شوروی حلقه غلامی را به گردن نهاد ووظیفه سقوط نظامرا از سوی گر باچف بدست گرفت وتاریخ بر چنین امر صحه می گذارد.این مذدور گر باچف ما مور شد تا برای درهم شکستن نظام, به قدرت برسد وطبق نقشه گر با چف , سیا وآی اس آی رژیم را نا بود نماید.وی چنان انسان جبون وتر سو وخاین ملی بود که با تکمیل پرو سه کو دتا با حزب اسلامی گلبدین, در نیمه شب ,رفقا وملت خود را تنها گذاشت ودزدانه فرارکرد وبه دام جنا یات خویش افتید .تسلط طا لبان یک دست آورد بزرگ داشت که انتقام ملت را از یک خاین وطنفروش ومذدور روس وجا سوس کی گی بی حا صل نمود.واین انتقام چه خوب جا نانه بود که تنبان نجیب را از جا نش بیرونکردند,(ک) اش را لچ وبه دار آویزانش کردند تا برای پیروان این انسان جنایت کار وقصاب کا بل عبرت شود .نجیب شهید فرار ,بی غیرتی وشهید در راه خیانت به وطن !!!

    • شخص مزخرفيكه زير نام قرانيار جهره كثيف و بليد خودرا مخفى كرده در حقيقت يك بكتيا وال مرده كاو است. يعنى انا نيراكه در سلولهاى زندان اين زن فروشان كشتند اجل شان رسيده بود.از همين منطق اين بيناموس معلوم است كه او يك خلقى وامروز طالب او قوم خزوى از نسل هيرويين فروش است.

    • زنده دل ارجمند سلام تقديم است.
      ما و خودت هم تخلص هستيم, مهم نيست نظر يات ما متفاوت است ولى من به نظر جناب شما احترام دارم. هر كى از قضايا بر داشت خود را دارد.هر نظر نزد من ارزش خود را دارد.

    • قرا نیارجار جان !
      شما در باره کارمل وکشتمند یک عا لم لا طا یلات را گقته اید ,اما نگفته اید که این سمبول غیرت وشهامت ,داکتر نجیب شما بو سیله کدام قدرت در یک کو دتای مشهور به تاریخ 14 ثور 1365 در حا لیکه گارد ریا ست جمهوری به محاصره در آمد به قدرت رسید .آری سیا ست شوروی درعهد گر باچف تغیر خورد وچرخش بسوی بر گشت آغاز شد ,اما این وظیفه نا مفدس بو سیله جد شما نجیب تحقق یافت .این حقیقت دارد که یکی از مشاورین آهنین شوروی که نجیب پیو سته دستانش را می بو سید ,همان پطرویچ بود که نجیب را به قدرت رساند ,بسیاری ها به این عقیده اند که هر گاه کارمل آن وظایف خا ینانه وسخیفانه ایکه از جا نب نجیب مورد استقبال قرارگرفت وآن عبارت ازتحقق پلان گر باچف یعنی سقوط رژیم بود ,بو سیله کار مل پذیرفته میشد ,وی هر گز مورد دسیه روسها وعنا صر خاین داخلی چون نجیب قرارنمی گرفت .کارمل را بنام انتی سو یتست سبکدوش ساختند این به دانمعناست که نجیب وفا داری خویش را نسبت به کارمل برای بادارش بیشتر به اثبات رسا نید تا به چنین وظیفه مفتخرگردید. اینکه شما در باره خانم کشتمند صاحب اتهام دیگری را به میدان می کشیدید, تاریخ چنین حکم میکند که خانم داکتر نجیب این کار را داوطلبانه انجام میداد وبنام فا حشه مشهور شهر کا بل شهرت داشت .هر گاه باور نمی کنید از سلیمان لایق بپر سید که خود رفیق مادر کلان خانم دا کتر نجیب بنام حمیرا جیلانی بود !

    • اين نوشته از كامبخش حقيقى نيست.برادران هوشيار باشيد كه جاسوسان با كستان از نامها افراد جعلى مينويسند و بر ديكران تا خت و تاز ميكنند و ديكران را بهم باندازند. و داستانهاى بر عليه رهبران كشور ميسازند.اين بجه بيريش بود او بود .اكر يك مفعول است او خود همين مزخرف است ديكران را در ايينه خود ميبيند.

  • در بیستمین سالروز پیروزی مجاهدین افغانستان گروهی به نام "جوانان آزادیخواه افغانستان" شعارهایی در قمست هایی از شهر کابل پایتخت پخش کردند که در آن روز پیروزی مجاهدین روز " ماتم ملی" عنوان شده است.
    http://www.youtube.com/watch?v...

    • نادر جان درود . این جوانان آزادی خواه ما یا دیوانه اند و یا بیکار . با این سخنان و شعار نویسی ها اگر چاره کار میشد ، ضرورت به شبنامه نویسی و چتل نمودن دیوار های مردم نیست ، پیغله ملالی جویا در مجلس نماینده گان بلند بلند این سخنان را در پیشروی جهادی ها و حزبی ها گفته است . این جوانان آنقدر بیسواد اند که مبارزه بر ضد لالا امریکا را در سرخط کارخویش قرار داده اند . آیا این جوانان آگاه و وطنپرست ما میدانند که لالا امریکا کیست و چی میخواهد ؟ با این جوانان باید کار سیاسی شود و برایشان فهمانده شود که شاخ گاو چی معجزاتی میکند با نرمگاه های انسان وقتی ندانسته برابرش نمایی !! هه هه هه

    • شاد باش برای پیروان جنرال علو می !
      در ویدوی ار سا لی فوق ,چهره که نماد افتخار بود اکنون در کنار قا تلین ملت افغا نستان در دیوار های پا یتخت کا بل ,جا یا فته است واین چهره همان جنرال علومیست که زعا مت اشرار را به جان خریده وبرای شما هوا داران خو شباور خویش شرم کمایی نموده است !تبریک تبریک تبریک ,هنوز شروع کار است منتظر باشید ومنتظر پا سخ اصلی تاریخ ! درین با طلاق هیچ دا منی بدون لکه بیرون نخواهد شد وهیچ شمله یی (اوچت) نخواهد پا یید!

    • شاد باش برای پیروان جنرال علو می !
      در ویدوی ار سا لی فوق ,که از طرف نادر جان ار سال شده است ,چهره که نماد افتخار بود اکنون در کنار قا تلین ملت افغا نستان در دیوار های پا یتخت کا بل ,جا یا فته است واین چهره همان جنرال علومیست که زعا مت اشرار را به جان خریده وبرای شما هوا داران خو شباور خویش شرم کمایی نموده است !تبریک تبریک تبریک ,هنوز شروع کار است منتظر باشید ومنتظر پا سخ اصلی تاریخ ! درین با طلاق هیچ دا منی بدون لکه بیرون نخواهد شد وهیچ شمله یی (اوچت) نخواهد پا یید!

    • برادر رهگذر صاحب سلام ودرود به شما ! هر گاه منظور شما صفوف متحد ملی باشد ,ایشان در مورد علومی قبلا فیصله نمودنمد وعلومی را به علت خیا نتش در زیر رهبری اشرار,عاق کردند.هر گاه باور نمی کنید در همین اجلاس اخیر متحد ملی در کشور ها لند از جمله 270نفر اعضای پیشین متحد ملی فقط 17نفر به شمول برخی خو شو ها ,خیا شنه ها وخسر های غیر حزبی برای تزئین چو کی ها احضارشده بودند.این اجلاس در روز رو شن دائیر شد وخلایق از آن باخبرند.نتایج اجلاس در یک کلام :همان خرک همان درک
      شاد با شید .

    • نادر جان گرامی تشکر از ویدیوی ار سا لی تان !
      با دیدن چهره علومی در کنار قا تلین ملت شوکه شدم وواقعا با یکصد افسوس شوکه شدم .من کتاب آدم فرو شان قرن بیست را خوانده بودم ,اما آدم فرو شان قرن21 را که صا حبش علومیست ندیده بودم!

    • پاچه گیر یا رهگذر .

      تنی خان , رفیع, سوله مل , جبار, گل خان........................................................همه یاد تان رفت !

    • نبیل جان مزاری !
      رمز وراز مبارزه همین است تا با چنین حیوا نات وحشی (امریکا )مبارزه صورت گیرد این خونی که درین کشور طی سه ونیم دهه در حرکت است ,از دست لا لا امریکای شما ست .حرف شما برین پندار است که با ید در برابر استبداد گردن نهاد.در آنجا در همین غزه فلسطین, پیروزی خون برشمشیر,چند سال قبل بر اثبات رسید وهم امریکا لا لای شما وهم اسرا ئیل در برابر اراده توانای خلق قهر مان غزه زانو زدند.باید در افغا نستان بر فصل وطنفروشی وخود فرو شی پا یان بخشید ویک نیروی رزمی ووطنخواه وسلحشور را برای آزادی واستقلال کشور برای تو سعه وشگو فائی آن پی ریزی نمود.

    • می بخشید نگینه جان قندول ، فراموش کرده بودم که شما ها نام خدا شیر هستید شیر ! شیر که نری و ماده گی و پیری و جوانی ندارد !! این امریکا لالای ما شده و انگریز ها هم اکه و دادای ما ، شما ها که نام خدا از زور شمشیر و نعرۀ الله و اکبرانتحاری های تان نان می خورید و دشمن اصلی شما امریکایی ها و انگریزان اند ! ندانسته بودم معذورم دارید . یا اینکه غلط عرض نمودم ؟

    • در حالی که زن و مرد بسیاری از کشور های اسلامی با خیزش های سرتاسری مقابل رژیم های فرسوده و مستبد برخاسته اند و دنیا به درستی آن را "بهار عرب" نامید، اما خیانت پیشگان و وطنفروشان خلقی ـ پرچمی و بنیادگرایان ددمنش، بهار افغانستان را چنان به ماتم و زجر و تیره‌روزی آغشتند که اکنون ماه ثور مظهر دو روز نحس در تاریخ معاصر کشور گشته است.

      تنظیم‌های هفتگانه و هشتگانه در چهار سال حاکمیت‌شان چنان حمام خون را در کشور بخصوص شهر کابل جاری ساختند که حتی صاحبان آنان نیز احساس شرمساری کردند. این لشکر جهل و جنایت و تاراج در چهار سال سگ‌جنگی های تنظیمی در کابل هفتادهزار را بیرحمانه کشتند؛ شهر را ویران کردند و هست و بود کابلیان را به غارت بردند؛ با افکار قرون وسطایی شان تمامی زنان را خانه‌نشین ساختند و از تجاوز به دختران و حتی کودکان ابا نورزیدند؛ سرمایه های فرهنگی و ملی ما را نابود و چپاول کردند. جنرال اخترعبدالرحمن رییس آی.‌اس.‌آی پاکستان، از پدروکیل های باند های جهادی گفته بود: «کابل باید بسوزد!» هرچند اختر عبدالرحمن قبل از رسیدن به این آرزوی خاینانه‌اش سوخت، اما سگان زنجیری وی خواب پدرخوانده شانرا موحش‌تر از تصور او برآورده کردند. گلبدین آدمخوار در یک روز هزاران راکت را به کابل پرتاب کرد؛ سیاف، ربانی و مسعود با قتل عام هموطنان هزاره ما در افشار کابل خواستند به پدران پاکستانی و عربی‌شان اعلام وفاداری کنند و هم یاد اسلاف خاین خود عبدالرحمن خان را در تاریخ کشور وحشیانه‌تر تازه نمایند؛ دوستم و ملیشه‌های درنده‌اش با چپاول شهر و تجاوز به زنان و دختران در بربرمنشی از حریفان جهادی خود پس نماندند؛ نوکران ایران چون مزاری، خلیلی، محقق، انوری و ... بر فرق هموطنان بی‌گناه ما میخ کوبیدند، رقص مرده و شیوه های جنایت آخندی را به نمایش گذاشتند.

      دوران نحس حاکمیت‌ جهادیان جنایت‌پیشه نه تنها باعث تباهی ارزش‌های مادی کشور شد که ارزش‌های ارزنده معنوی مردم ما مانند وحدت ملی بین اقوام مختلف ما را خدشه دار ساختند. ستمکاری ها و سفاکی های آنان علیه هموطنان مظلوم هندو و سیک ما قلب هر انسان باوجدان را تکان میدهد. مردم افغانستان طی قرن‌ها با وجود سیاست های خاینانه حاکمان قدرت علیه اقلیت‌های کشور، در کنار هم با صلح و صفا زندگی نموده و افغانستان را خانه مشترک خود می‌شمردند اما این اراذل برای منافع شخصی و گروهی شان جنگ های قومی، مذهبی، لسانی، سمتی و ... را شعله‌ور ساختند.

  • دوستان درود ! هفت ثور و هشت ثور هر دو رویداد در ماه نرگاو اتفاق افتاده که کارش قلبه کردن و ازجا بی جاکردن است . این رویداد ها را میتوان جبر تاریخ و یا فرجام سیاست های خام ، قبیلوی و خودکامه شاهان آل یحیی نام گذاشت . کودتای ثور خیزش نیکویی بود برای رهایی انسان زحمتکش و بیسواد اوغانستان از یوغ حکمرانان آل یحیی اگربا سنت و خمیر مایه اوغانی و اوغانوالی تره کی و امین آمیخته نمی شد . سیاست خام و غیر مسؤلانه تحول شش جدی در همبستگی با خلقی های شناخته شده آدمکش بود که تمامی اعتماد و باورمندی مردم را به رهبران پرچمی ، به سکوت غمگینانه مبدل نمود . پرچمی ها هم نمی توانستند فرمان شوروی ها را که با خلقی های گویا میانه رو آشتی نمایند را رد نمایند . این سیاست نا عاقبت اندیشانه خود باعث آن شد تا باز خلقی های اوغان دست به کار شده کودتا ها سازماندهی نمایند و باعث بروز بی اعتمادی ها در رهبری و صفوف حزب گویا واحد دموکراتیک گردند .

    اگر با دقت به تمام رویداد های تاریخ معاصر اوغانستان دیدگاه بی غرضانۀ داشته باشیم می بینیم که تمام ناهنجاری ها ، جنایت ها ، بی بند و باری ها ، خیانت ها و و و، برسیاست (دااوغانستان زمونژ دا پختونستان زمونژ) استوار بوده و اوغانها با اکثریت خواندن دروغین خود درهر سیاستی چی داخلی و چی خارجی اوغانستان در هر حکومتی ، درهرسازمانی و درهر قدمی مداخله مغرضانه نموده روند پیشروی و ترقی ، سیاست مدبرانه سالم و حکومت داری نیمه ملی را سد شده اند .

    تا زمانیکه مشکل اوغان و غیر اوغان ، اکثریت و اقلیت ، میراث بابا و دادا در اوغانستان حل و فصل نگردد ، هر تحول و هر رویدادی که چی اسلامی باشد و یا دموکراتیک ، چی نرگاوی باشد و یا گوسپندی ، چی حامله باشد و یا دولچه گلخن حمام ، به ناکامی و بی سرنوشتی زشت و نا فرجام محکوم خواهد بود .

    • آقای قرانیار!
      بسیار از بوطل و مقعد تان نام بردید فکر میکنم در مقعد جناب عالی هم کدام بوطل را داخل و بیرون کرده اند که همه را از تکلیف و درد ان میترسانید؟ بنظر میرسد از همان بچه بازنگر های مشرقی هستی که با نازیه اقبال یکجا توبه کرده و از عواقب ان به دیگران خبر میدهید. طوریکه ما شنیدیم خلقی ها اکثرا در مقعد اخوانی ها بوطل را داخل میکردند که شاید جناب عالی هم از همان بوطل به کون ها باشند؟
      اگر مینویسید مانند انسان بنویسید وگرنه اینقدر مقعد تانرا به رخ ما نکشید که میلی به ان نداریم. و هان ! میتوانید از مقعد تان به پشتو بنویسید تا باشد دوستان قندهاری ما بخوانند و بازار شما چوک شود.
      راستی جلال بایانی هم به لیسیدن ان علاقمند اند زیرا او هم مانند شما از ناف پایین حرف میزند.
      به امید جور شدن کار و بار تان

  • اکتر نجیب کی بود!
    قران یار جان ترازو را بی پله نموده ,وبطور یکجا نبه یک عالم اتهام را علیه یک انسان شریف تاریخ بیان کردید !
    شما در باره ببرک کارمل سخن گفته اید ,بگذار من در باره داکتر نجیب الله سخنگویم تا این سناریو تکمیل گردد: داکتر نجیب به قول برادرش صدیق راهی ,یک انسان بی نا موس بود وی حتی برای همقطا ران نزدیک خویش سفارش مینمود تا زن های فا حشه را به نکاح در آورند,صد یق در کتا بی بنام آیا نجیب را می شنا سید ,اضا فه مینماید ومیگوید که خا نم نجیب (فتانه جان )از کاوباره های کا بل )بیرون شد وی دختر شهلا جیلانی از جمله مشهور ترین فا حشه های کا بل بود.نجیب خود در ایام جوا نی یک شخص مفعول بود. وی حتی خواهر خویش را درکار فحشا تشویق مینمود واینجمله بطور واضح در همین کتاب بو سیله برادر داکتر نجیب بیان شده است . باید گفت که فتانه قبل از نکاح , رفیق نزدیک یکی از کا که های کا بل بنام (تور بود )وتور همیشه با فتانه همبسترمی گردید وروزی بر قول همین کتاب در جر یان بگو مگوبا تور داکتر نجیب در دفتر کارش در ریا ست امنیت تور بیچاره را به قتل رسا نید.مسبب بعدی بد بختی های افغا نستان نجیب خائین بود که نظام را بسوی نژاد پرستی وقوم پرستی سوق داد .هرگاه کارمل یکبار بو سیله روسها به قدرت رسید ,نجیب خاین دو بار بو سیله کرملین ودر یک دسیسه شرم آور ضد افغا نی علیه استاد خویش کا رمل قرارگرفت وبو سیله قشون شوروی حلقه غلامی را به گردن نهاد ووظیفه سقوط نظامرا از سوی گر باچف بدست گرفت وتاریخ بر چنین امر صحه می گذارد.این مذدور گر باچف ما مور شد تا برای درهم شکستن نظام, به قدرت برسد وطبق نقشه گر با چف , سیا وآی اس آی رژیم را نا بود نماید.وی چنان انسان جبون وتر سو وخاین ملی بود که با تکمیل پرو سه کو دتا با حزب اسلامی گلبدین, در نیمه شب ,رفقا وملت خود را تنها گذاشت ودزدانه فرارکرد وبه دام جنا یات خویش افتید .تسلط طا لبان یک دست آورد بزرگ داشت که انتقام ملت را از یک خاین وطنفروش ومذدور روس وجا سوس کی گی بی حا صل نمود.واین انتقام چه خوب جا نانه بود که تنبان نجیب را از جا نش بیرونکردند,(ک) اش را لچ وبه دار آویزانش کردند تا برای پیروان این انسان جنایت کار وقصاب کا بل عبرت شود .نجیب شهید فرار ,بی غیرتی وشهید در راه خیانت به وطن !!!

  • قرا نیارجار جان !
    شما در باره کارمل وکشتمند یک عا لم لا طا یلات را گقته اید ,اما نگفته اید که این سمبول غیرت وشهامت ,داکتر نجیب شما بو سیله کدام قدرت در یک کو دتای مشهور به تاریخ 14 ثور 1365 در حا لیکه گارد ریا ست جمهوری به محاصره در آمد به قدرت رسید .آری سیا ست شوروی درعهد گر باچف تغیر خورد وچرخش بسوی بر گشت آغاز شد ,اما این وظیفه نا مفدس بو سیله جد شما نجیب تحقق یافت .این حقیقت دارد که یکی از مشاورین آهنین شوروی که نجیب پیو سته دستانش را می بو سید ,همان پطرویچ بود که نجیب را به قدرت رساند ,بسیاری ها به این عقیده اند که هر گاه کارمل آن وظایف خا ینانه وسخیفانه ایکه از جا نب نجیب مورد استقبال قرارگرفت وآن عبارت ازتحقق پلان گر باچف یعنی سقوط رژیم بود ,بو سیله کار مل پذیرفته میشد ,وی هر گز مورد دسیه روسها وعنا صر خاین داخلی چون نجیب قرارنمی گرفت .کارمل را بنام انتی سو یتست سبکدوش ساختند این به دانمعناست که نجیب وفا داری خویش را نسبت به کارمل برای بادارش بیشتر به اثبات رسا نید تا به چنین وظیفه مفتخرگردید. اینکه شما در باره خانم کشتمند صاحب اتهام دیگری را به میدان می کشیدید, تاریخ چنین حکم میکند که خانم داکتر نجیب این کار را داوطلبانه انجام میداد وبنام فا حشه مشهور شهر کا بل شهرت داشت .هر گاه باور نمی کنید از سلیمان لایق بپر سید که خود رفیق مادر کلان خانم دا کتر نجیب بنام حمیرا جیلانی بود !

    • دوست ارجمند (ف )زنده دل! احترامات بنده را بپذیرید. از حسن نظر شما سپاسگذارم. برای بنده اهمیتی ندارد که با چه نامی پیام بگذارم زیرا این نام مستعار خواهد بود.شما میدانید و افتخارات تان. لهذا بنده بعد ازین با نام مستعار( دیده) مینویسم. هدف یکی خواهد بود و ان همانا که در مقعد قرانیار بوطل را داخل و بیرون کنیم. بدرود

  • چرا هشتم ثور پیروز شد ؟
    نجیب, صاحب خور بود ,وی علیه بهترین رفقای خویش خیا نت کرد .وی ما نند حفیظ الله امین اولا علیه استاد خویش خیا نت کرد.علیه پرچمی ها ورهبرانشان خیا نت کرد.علیه خلقی ها خیا نت کرد وبهترین خلقی ها وپر چمی ها را به زندان انداخت .نجیب شعار ضد ازبیک ,ضد اسما عیلیه ,ضد شمالی وار را در همین قصر ستور وزارت خارجه به بانگ کشید .نجیب بهترین ونیرومند ترین صدر اعظم وقت خویش(سلطانعلی کشتمند) را به گلوله بست .نجیب کسی را ترور کرد که جان نجیب را در کودتای شهنوازطنی نجات داد وآن همان جلال رزمنده بود.نجیب علیه جنرال دوستم وسید منصور نا دری سوئ قصد نا کام انجام داد ومو فق نشد .نجیب در آستانه فرار بوسیله خانم خویش برای یک ماه بزرگترین کاروان هوای را براه انداخت وسر ما یه های ملی را به یغما برد.نجیب در همین شهر نوکا بل یک فا حشه خانه وعشرتسرا را برای خویش آماده نموده بود.وی یک بد ماش یک لو مپن یک چا قو کش بود.اگر نجیب خیا نت نمی کرد این چنین تخلفات را انجام نمی داد روز هشتم ثور درکشور نمی آمد!

    • روغ لیونی صاحب را سلام !
      هر گاه دفتر چه قلب ما را بگشایی ,تعفن وگندیده گی نجیب به حدیست ,که به هیچ میزانی قا بل سنجش نیست .من چندین بار تلاش کردم تا رساله یی ا ندرباب خیا نت های نجیب , برای آرشیف تاریخ عبرتباراین بلاد تهیه نمایم,اما از جانب دوستان خویش به دلایل متعددوتبارز روحیه یی سازشکا رانه برحذرساخته شدم .اینکه شما بر شمعه یی از جنا یات این انسان نقابداروقصاب مشهور کا بل ,شمعی افروختید ,سپاس ! ما را اعتقاد برین است تا بر محافظه کاری ها که پوشش وسد کننده جوهر ناب تاریخ است باید نقطه پا یان گذاشت وقلم از نیام بر کشید. حواریون نجیب تلاش مذبوهانه مینمایند تا آفتاب را بدو انگشت پنهان نموده وتمامی خیانت های وی را بگونه دلخواه توجیه نمایند.کی نمیداند که آخر همین نا خدای کشتی سر نوشت افغا نستان وهمین داکتر نجیب بود ,که به حیث ضلع اصلی دسیسه ,قبر نظام دمو کراتیک رابه کاوش گرفت وآنرا سقوط داد .یکی از حوا ریون داکتر نجیب که مسئول همه آتش افروزی ها در سال های اخیر بوده است , همین بشیر پیوستون بیسواد است .همان کسی که بو سیله خانم خویش که وی را برای منشی کمیته ولایتی مزار شریف جناب ( ره ...) مرحوم تحفه میداد ,لاجرم به حیث منشی نا حیه مزار شریف تقرر یافت.وی بعد ترخانم مقبول خویش را ما نند طارق کوهستانی برای داکتر نجیب رخ زد وبه حیث کار دار با صلاحیت سفارت ایران وبعدا به حیث والی بلخ برای یکروز تقرر یافت واز ترس جنرال دو ستم فرارکرد.حا لا گپ به جای رسیده است که عمال وا بسته به آی اس آی در وجود گروهکی بنام حزب وطن به سر کردگی همین مدل غیرت بشیرجان پیو ستون ,از یک انسان خاین وفراری زیا رت سا ختند وهمگان را به گلو له می بندند! لذا به نظر این قلم سنا ریوی سقوط نظام دموکرا تیک در بیرون بوسیله قدرت های بزرگ جهان امریکا شوروی وپا کستان طراحی گرید وقدم بقدم بو سیله نجیب خاین پیا ده شد.به اسناد جهانی رجوع شود !لذا بنیانگذار اصلی روز هشتم ثور همین نجیب خاین است ومجا هدین باید سپاسگذار وی باشند ومرهون نقشه های آی اس آی !همین اکنون پیچ وتاب باند امین- نجیب وگلبدین را نگاه نماییند.در همین وزارت امنیت دولتی که متصدی اصلی آن حزب اسلامیست تما می اعضای ارکان رهبری این وزارت بوسیله هوا داران نجیب تو سط حزب اسلامی ,اکمال یافته است .باند نجیب,باند امین وباند گلبدین یک مثلث شیطانیست که همین اکنون بو سیله آی اس آی پا کستان رهبری میشود واین نگرش اظهرمن الشمس است,دیگر چه برای پنهان ساختن با قیست .ما همه انسانیم !!!!!

    • ولله شنیده بودم که چاه کن در چاه است اما ندیده بودم .فکر میکنم نجیب قرض خویش را برای ملت پر داخت ,اما برای تاریخ این قرض با قیست .از معلو مات مزید تان تشکر .ما جان بیخبران تا کنون فکر میکردیم که نجیب انسان خوب بود اما نمی دانستیم که تمامی فتنه ها زیر پای اوبود.اما اکنون می بینیم که طرفدا ران نجیب با کی ها همسفر گردیده اند.

    • ای قلمبد ستان نا روا !
      شما در باره دو انسان خوب نوشتید اما نه در باره یک انسان بد. امین جلاد ,ادمکش وقا تل ملیون ها افغا ن را از یادبرده اید؟گو رهای جمعی ,پولیگونهای بیشمار ,کشتار گاه های سرا سری ,وی مسئول اصلی تمامی روز های سیاه کشور است وی موسس اصلی روز های هفتم وهشتم ثور است . باند امین باند طا لب ,باند آی اس آی ,باند گلبدین .با نی ومو سس انواع جنا یات وویرانی در کشور.

    • جنا ب شها ب زوی .من تما می بر داشت های شما را می پذیرم ؛اما در باب بشیر پیو ستون بی انصافی صورت گرفته است .چرا که خلایق میداند که خانم وی اولا بو سیله داکتر ضمیر رئیس اداره اول امنیت دو لتی , چشک زده شد وسر نوشت وی به حیث کامند تحت پو شش در سفارت ایران تعین وبعدا برای داکتر نجیب پا س گردید.لذا از خدمات داکتر ضمیر نباید درینجا چشمپوشی صورت گیرد.

    • نجیب در فرار مسعود در قرار
      مسعود قهرمان پابوسی این دنیا نکرد و رفت خود را خراب و حشرت بیجا نکرد و رفت در سنگ و سنگ سنگر میهن دوید و لـیـک این ملُک در معامله سودا نکرد و رفت میگفت در دعا و ثنایش وطــن وطـــن چیزی برای خویش تقاضا نکرد و رفت مردیکه هیچ شیمه به دشمن نمانده بود تا وقتی شهادت این وطن را رها نکرد و رفت داراهی اش نماز، پکول، محبت و صداقت بود دالر به نرخ روز تقاضا نکرد و رفت آهینه داری عزت اسلام بـود و بـس جز لطف نیک و خدمت دلها نکرد و رفت مردی که بود قافله سالاری آریا از بهر نفس هلهله بر پا نکرد و رفت براى راى دادن به صفحه شهدای راه اسلام و وطن

  • اقای پیو ستون سلام!
    حا لا فکر کنم,تخمی را که سالها بکاشتی ,اکنون نوبت درو آن سر رسیده است !هر گاه واقعآمشتاق پرستش داکتر نجیب استی ,که بدان شک دارم ,کوشش نکن تا بوسیله شبکه جهنمی خویش ,یک فصل مستهجن را گشوده ودر یک کژراهه سیرنمائی !درین شکی نیست که درین گرمای آتش همگان ,نان خود ر اخواهند پخت ,اما این حزب مان ورهبران پر افتخار آنست که به آتش کده مبدل خواهند شد .هر گاه وجدان بر شما حا کم است به چنین افسانه های دنبا له دار نقطه یی پا یان بگذار.واینرا باید بدانی که در تیر رس دیگران قرارداری وازین معرکه یکی جان بسلامت نخواهند برد !
    کوه پیما

    • من برای پرچمدا ران پر افتخار کشور حد اعلای هوشیاری وبیداری را آرزومیکنم. درینجا در خط مقدم یو رش مردم ,دو گروه سیاسی قرار دارند,یکی مجاهدین ودیگرش باند خون آشام امین .کسا نیکه ما یان را تحت نام های مستعار به نبرد قلمی سوق داده ودست به انحراف افکارعامه میزنند ,باید هو شیاربوده وخود به چوب سوخت مبدل نگردیم .
      با احترا مات فا یقه

  • قرانیار گرامی ,شما بطور نهایت ماهرانه تلاش نمودید که برای لحظه یی حلقۀغلامی رااز گردن تره کی لوده وامین جنایتکاردور نگه دارید .با ید بیاد داشته با شید که آخرین آشپز معتمد امین شما رو سی بود ,زما نیکه با لای وی در قصر تاجبیک حمله شد وی منتظر کمک نیرو های شوروی بود که قبلآ در کنار قصر تاجبیک تعبیه شده بود.شواهد واسناد انکار نا پذیر وجود دارد که قوای شوروی بو سیله امین دعوت شد .اینجا مو ضوع (سر پیچی )مطرح نیست بلکه مو ضوع سر سپردگی مطرح است .انگیزه این همه شگفت انگیزی در چنین سناریو اینست که مرغ هو شیار به دوحلقه بند افتید.(سیاه -کی گی بی).در باره تره کی (سر پیچ )دیگرت باید عرض نمایم که حا لا اسناد بیشماری بدست آمده است که جا سوسی وی را نیز برای سیا بر جسته میسازد واین اسناد قبلآ در سا یت های اینتر نیتی نشر شده است هر گاه شما از خوانش آن محروم شده باشید ,در همین سایت برای شما دوباره نشر میکنم .اما روس ها خواست تا با یک تیر دو فاخته را شکار نموده واز شر هردو خلاص شوند.اینکه شما تره کی را با سر پیچی فر مان روسها ,برائت داده اید دور از عقل وانصاف است .چرا که همین تره کی رئس جمهور بر حال در کرملین رفت تا امر سبکدوشی حفیظ الله امین را از نزدبرژنف حا صل نماید که درانجا بود که هردوهمزمان بنا بر دلایل فوق مورد شکار شوروی ها قرار داده شدند.از سوی, ممکن علایق بیش از حد شوروی به تره کی, با عث بر انگیختن خشم کرملین شده باشد .اینکه شما نسبت به علایق اخلاقی افراد وا بسته به حزب دموکرا تیک خلق نظر می افگنید ,باید ملتفیت گردید که هنوز به مثا به مشت نمونه خروار, زنگ های پای حکمتیار در قو شخا نه های کندز به حیث یاد گار با قیست واز کریم کرینکار به حیث انسان جا ویدانه تاریخ یاد میشود.از قرائین,چنین استنباط میشود که با وصف دستان خون چکانتان در کشتار مردم در عهد امین خاین ]حا لاافتخار حزب گلبدین وطا لب را نیز دارا بوده ودر چنین پندار حا لا روی تحقق نقشه های پا کستان نیز کار خویش را شروع نموده اید!

  • سیمای حسن امیری "سیغانی "درآئینۀ تاریخ

    (بخش اول)

    حسن جان امیری ،سیغانی یکی از برنامه سازان کینه توز وبد نام " تلویزوین آریا نای افغانستان" بوده که بخاطرحصول چند دالراز ارباب پیشینش ،امروز به حنجره رسای استعمار مبدل شده ودر زادگاه و سرزمین خویش پیوسته "زهر " می پاشد . زهر خصومت، کینه وعقده حقارت،که کراراًملت ستمدیده افغانستان وبهترین نیروهای وطنپرست را آماج خشم قرارداده وبه آتش بازی های سیاسی، ملی و قومی نقش هیزم کش را درحوادث بحرانزای کشورایفا مینماید.

    هر گاه به کارنامه های ننگین این عنصرفرومایه وسوابق خانوادگی این انسان نا بکارنگاه شود ، نمیتوان انتظاری اعمالی جزازاین جنس ،از چنین انسان جفاپیشه وماوئیست جلاد وآدمکش داشت.

    با معرفی گرفتن اصلیت این رقاصه سیا سی وعوام فریب محیل میتوان پی برد که این "نطفه" در کجا وتوسط چه کسی گره یافته ودرکدام محیط آلوده پرورش یافته وامروز چگونه به حیث یک دانه یی تعفن زا درخدمت دشمان مردم افغانستان قرارگرفته ودرنقش یک شیاد تنها به هدف تغیير مسیرافکار عامه از جریان جنایاتی که درکشوردرجریان است وبرای خاک پاشی وپرده پوشی آن،یک بازی کثیف را درخط منعکس تاریخی به دوران انداخته است.

    حسن سیغانی (امیری ) که پدراصلی اش تا کنون درزیرانبارازحدس وگمانها در عشرتسرای سلطنتی ،بی هویت مانده است ظاهراًپسریوسف (کور)میباشد . یو سف کور بنا بر خصایل ویژه وانجام نقش معین جاسوسی به حیث یکی از مهره های کارسازسلطنت درعهدصدارت هاشم جلاد ،به حیث نماینده نظام استبدادی درولسوالی سیغان قرارگرفت ودر کار زارجا سوسی وکشا نیدن مردم ستمدیده با میان به جوخه های اعدام وکوچ های اجباری مردم ودردام کشیدن ومجازات شنیع مردم در زیرچکمه های خونین نظام خون آشام وقت نقش معین داشت . وی درهمدستی با امیران وقت ومجازات مردم ازقبیل تیل داغ نمودن خلایق ، در ولایت با میان افغانستان، بویژه ولسوالی سیغان شهره گردید. بیشترین قربانیان این گرگ خونخوارعبارت بودند از عناصر آگاه وچیز فهم جا معه که یا زنده سربه نیست می گردیدند ویا اینکه در سیاهچالهای نظام خون آشام هاشم خان جلاد درزندان می پو سیدند.از اثرشیطنت وظلم این "کلانتر" (!) ولسوالی سیغان ،مردمان آن ولا، دسته دسته به کوچ های اجباری تن داده و درکویته پاکستان ره می گشودند.باغها،زمینها ورمه های مردم بوسیله این نوکرنظام ،به گونه های متعدد از نزدشان چپاول شده وبرای اراکین بلند پایه سلطنت به کابل ارسال می گردید.

    در ازای این خدمات ارزشمند خویش که یوسف( کور) نثارقصرنشینان دربارنمود ،ازطرف درباریان "کنیزه یی" حامله یی به مثابه تحفه ازمیان خوبان یکبارمصرف عشرتسرای سلطنتی برایش ارسال گردید ولحظات بعد این کنیزه در اثر پا فشاری نماینده های سلطنت به عقد نکاح یوسف بای در آمده وبا تعویض نام "امیربی بی " زندگی زنا شوهری میان این دو موجود نا متجانس آهسته آهسته رنگ اختیار نمود وبعد از سپری شدن پنج ماه ازعقد نکاح ، طفلک نا زیبای بنام "حسن جان "در دنیای هستی قدم رنجه فر مود، که مهُرونشانی اراکین نظام وقت را در پیشانی خویش به نمایان کشیده وتا کنون واضحأ این نشان حرام را درجبین دارد.

    یوسف کورباخاک پاشی گناهان قصرنشین وپوشش این شرم عیان ، بیشترمورد تفقد در باریان واقع گردید ولقب "سناتور"آن دیار را از آن خود نمود.وی با تغيیر نام از یوسف (کور) به یوسف( سیغانی) چهره بدل کرد؛ اما درنزد مردم شجاع وغیرتمند آن وادی هرگز از موقف یک "دلال " ذلیل بر نتابید.

    در لحظا تیکه اعلی حضرت هما یونی محمد ظاهرشاه در تخت سلطنت قد می کشید وشوق سفر به تفرجگاهها وشکارگاهها می کرد؛ همگام با آن یوسف سنا تور نیز با آما دگی کامل ومشایعت کمنظیر ودلفریب شاه ، آهو بره های نا زنینی را بنام های (رخشانه جان) ،(نادیه جان )و(لطیفه جان )، که از حصول این عقدحرام بدست آورده بود طورسخا وتمندانه برای ولینعمت خویش تقدیم نموده وپیوسته دل نازک اورا بدست می آورد. در گشایش این باب، پدریوسف کور نیز به نام "میرشکار "ملقب گردید ودر رکاب شاه جوان مجموعه یی زمینه های تفریحی وخوش گذرانی آن را فراهم مینمودند. سطح عمیق این دلربای های مهمان نوا زانه آنقدر دهن شاه را شرین نموده بود که این شاه تشنه، به عشق آهو بره های یوسف سناتور ، عازم دیاردره "هاجر" شده ودست از انتقام آهوهای بیگناه درکوه های سر به فلک هاجر برنمی کشید ،که بسیاری ها، لکه های خونین آهوان بیگناه اصلی را در دا مان آلوده "آهو بره های "یوسف(کور) می نگریستند.

    گفتیم زمانیکه حسن مشهور به امیری سیغانی دیده به جهان گشود وپا به مکتب گذاشت، طعنه های همقطاران خویش را نسبت به چگونگی ازدواج مادرش وفقدان پدراصلی خود پیوسته با گوشت وپوست خویش حس نموده وهمینجا بود که عقده های حقارت تن وروح آن جوان را درهم پیچا نیده وآن را پالایش میداد.

    حسن سیغانی با کاوش وپی بردن اسرار ازدواج مادرش با مرد نا شناسی مثل یو سف که بعد از تشکیل جنین در رحم صورت گرفته بود پی برده وبا تو جه به رهیا بی طبیعی ووابستگی به ذات اصلی ،منبعد با توجه به اسم مادرش که" امیر بی بی "نام داشت ،به امیری ملقب گردید.

    شنیدن افسانه های ترا ژیک این داستان غم انگیز پیو سته روح وی را آماج قرار داده وحس کینه را در وجو دش پرورش میداد.هکذا برای فرونشاندن فوران این آتش بغض وکینه ، حسن امیری راه سا زمان جهنمی ما ئویستی را بر گزید ودر پا داش آن به (عاق) پدرمواجه گردید واین نفتی بود که با لای آتش انداخته شده وامواج جنون بیش از پیش در بدنش راه بازکرد، تا اینکه این عنصر عصیانگر وانتقامجو وظیفه آلوده ساختن میوه با زهر وزهری ساختن مخازن آب، تیزاب پاشی بر رخسار دختران جوان را در شهر کابل برگزید وصدها قربانی را دراین را بجا گذاشت.

    در وابستگی با سا زمان خون آشام ما ئویستی وبرای انجام ما موریت های جنا یتکارانه ،حسن امیری بسوی منا طق کوهستان ره گشود وبا غلام حضرت که در آن زمان از یا غیان آن دیار بود همنواشده ودرنزدیکی با ملک طاهر همجنس باز والماس قره باغی در بسا قتل ها،آشوب ها وسرقتها مشارکت داشت .

    حسن امیری که دوره های نوجوانی خویش را درآغوش (غلام کور )سپری نمود، در ایام جوانی دست به حصول بدهکاری های خویش زده ودر محیط زیست خویش واقع کا رته پروان کا بل ،با عث ازیت دختران مکاتب می شد که لاجرم به یورش یکی از همسا یگان باغرور وجسورکا رته پروان مواجه شده وداغ های چاقو را بر سرین خویش به یاد گارکشید!

  • بسیار نالان شده م.و بیسیار خفه.
    ای چی گپا هستک.خدای توبه.
    ای دونیا چیستک.او بیادر پرتو شون.
    ای طوری بیسیار بی تر استک.حاله دگه.
    نا شانس هستم ما

  • با توجه به نگا رشات فوق وسطح وقایع عر یان سه دهه اخیر وآنچه از آزمون زمان بیرون شد ,میتوان در باره داکتر نجیب الله چنین استنتاج کرد که وی واقعا یک انسان با انرژی ,پرکاروسخنران چیره دست کشوربود.وی یک تحلیلگر خوب حوادث جهانی ومنطقوی بودواز مدریت لازم کاری برخوردار بود.اما اینکه بروی نسبت میدهند که با توجه به بر گشت مجا هدین در حریم قدرت سیا سی وبارتاب قدرت ایشان ونا توانی های ایشان درین عر صه ,از قدرت پیشگوی های ناب برخوردار بود ,قبل از همه برایم اینسوال مطرح است ,که چگونه با حصول چنین تصویر خونین این قهر مان ملی(!) ,صرف برای نجات جان خویش,ملت ومردم وسر زمین خویش را در چنگال گرگان گذاشت ودست به فرار زد؟ تعجب انگیز تر اینکه برخی ها بطرزشگفت انگیز نام مقدس شهید را با لای چنین انسان فراری که از خدمت ونجات خلق الله فرار کرده است می گذارد که این رویکرد غیر مسئو لانه , تو هین به شهدای استقلال ومدا فعین سر بکف وطن است! برخی پا را ازین پیشتر نیز می گذارند وبر یک فراری نا کام ,نام قهر مان را گذاشته وبد ینسان تمامی افسران داخل معر که نبرد را تشویق مینمایند که پا به فرار نهند واز نام قهر مان سود ببرند! هواریون نجیب الله ادعا مینمایند که وی بر اساس کودتا یکه با لایش صورت گرفت دست به فرار زد (!) که در چنین ادعای تمسخر آمیز ,نجیب الله ,باید به حیث زعیم کشور تا پای جان می رزمید ومانند محمد داوود خان شهید ,ازنام واقعی شهید وقهر مان بر خوردار میشد.فکتو ریکه از سوی حوا ریون نجیب الله برای رفع مسئولیت فرار ناکام وی وبمباردمان رقبای سیا سی نجیب بر گزیده شده است فقد کار برد اصطلاح (کودتا است ).که هر گاه نجیب الله در نقشه فرار خویش موفق می گردید دیگر این واژه مورد استفاده قرار نمیگرفت. در حا لیکه عملکرد افسران قطعات دو لت درست بعد از پنا هندگی نجیب الله ,عملیه یی بود بر ضد کودتا که بو سیله نجیب وگلبد ین حکمتیار از قبل طراحی شده بود,این مطلب را لطفا در کتاب آقای حکمتیار تحت عنوان"دسا یس پنهان وچهره های عر یان " مطا لعه نموده وبعدا قضاوت نمایید.درینجا گلبد ین اعتراف مینماید که نجیب الله برای ایجاد حکومت مشترک با وی مراجعه نموده بود,اما وی از آن اجتناب نمود.در حا لیکه حوادث روز کودتا نشانداد که تمامی حوا داران نجیب الله,با جمعی از امینی ها تا پای جان در یک سنگر با برادران حزب اسلامی خویش رزمیدند وشهر کابل را اشغال کردند.فرار نجیب الله یکفرار مصلحتی واز قبل بر نامه ریزی شده بود .از یکسووی نخواست تا مسئو لیت راه اندازی کودتا با حکمتیار را بدوش گیرد ,از سوی دیگر در صورت شکست کو دتا نخواست تا در اسارت قرار گیرد ومنتظر بود تا دبدبه کنان ا زکشور هند برگشته وبر تخت جلوس نماید .البته انتظار وی برای بر گشت طا لبان وتقرر وی به حیث صدر اعظم کشور بر چنین پندار میثاق می گزارد!
    نجیب الهی مسئول شماره یک سقوط نظام در افغا نستان است ,چرا که هر گاه به ویدیوکلیپ های جدید واسناد معتبر وانکار ناپذیر بین المللی نگاه شود ,وی برای سقوط نظام بو سیله (آی اس آی ),(سی آی ای و(گر باچف )مامور سقوط نظام دمو کرا تیک در افغا نستان شد .هر انسان هو شمند وبا شرف به سادگی درک مینماید که وی بخاطر دفاع از حا کمیت بو سیله گر با چف گما شته نشد ,بلکه برای سقوط آن گما شته شده بود, در غیر آن چه ضرورت به تغیر نظام وکو دتای 14 ثور 1365بو سیله نجیب –گر باچف در افغا نستان بود.لطفا به اعترا فات گر با چف در بسا سایت های اینتر نیتی در قبال تعهد اش برای سقوط مجموع نظامهای سو سیا لیستی ودمو کرا تیک در جهان ,توجه نمایید!
    اینکه چرا امروز مردم از نجیب به نیکوی یاد مینمایند ,دلایل متعدد در آن مو جود است .اول اینکه مردم عوام از بازی های شیطانی نجیب در پی سقوط حا کمیت هنور چیزی نمیدانند.دوم اینکه نجیب آخرین نما ینده نظام دمو کرا تیک در افغا نستان بود ومردم به سهو لت این آخرین را با اولین نظام جها دی در افغا نستان مقا یسه مینمایند.سوم اینکه نجیب نه امیتا بچهن بود ونه درمندر ,اوبه یک حزب تعلق داشت که آرما نش خدمت به مردم بود ودر صفوف آن ده ها هزار انسان فداکار ووطنپرست برای مردم خویش خدمت نمود.چهارم اینکه نجیب نهایت انسان عوامفریب بود وظاهرش با باطنش قطعا منطبق نبود واین نگرش در خواب نا مه اش که بر بالای اسپ سفید(در رو ضه مزار شریف ) سوار بود....نهایت وضاحت می بخشد .از سوی گفتار میان تهی وغیر صا دقانه اش در امر مصا لحه ملی ,مردمان خو شباور را پیو سته فریب می داد.مثلا روزیکه نما ینده محمد ظاهر ,شاه پیشین خواست تا در پارک زرنکار در سال 1370 برای مردم سخنرانی نماید,به جئز ازکبو تران پارک ,دیگر هیچ جنبنده یی حق دخول در آن پارک را بو سیله نیرو های امنیتی نیافت واین سخنرانی تحقق نیافت.
    ,امروز بو سیله حوا ریون نجیب چهره نهایت زشت از وی تر سیم می گردد ,در طی دودهه یی اخیر تمامی حملات اینگروه ,بمبارد مان نیرو های دموکرا تیک ملی ووطنپرست کشور است.اینها با حزب حکمتیار وامینی های خون آشام وطا لبان روابط نهایت دو ستانه دارند ,درین اواخر تعدادی زیادی از هوا داران نجیب ,بو سیله امنیت دو لتی که حزب اسلامی متصدی آن وزارت است ,در پست های عالی آن جا یا فتند.اینگروه در لجنرارگرا یشات قومی و زبانی به شکل کشنده آن سقوط نموده ودر حقیقت بدینگونه ممکن ما مو ریت نا تمام ارباب خویش را درینخط تحقق ببخشند

  • بشر مل عزیز!
    تشکر از جمعبندی گذرا و بیان دردمندانه از "عصر بی شرافتی ها". با اینکه معلوم می شود خیلی ها به این متن مراجعه کرده اند اما بسیاری از نقد و نظر ها بیشتر به تهوع می ماند تا نقد و نظری بر آمده از عقل سلیم. این به نظر من یک از مشکلات اساسی است که نسل جنگزده جوان افغانستان گرفتار آن است.
    اگر همین دوستان می دانستند که بشر مل یک دانشجوی هزاره از منطقه دایکندی است، بسیاری از کمنت ها شکل متفاوت می داشت.
    فکر می کنم جازه دادن به چنین پرت و پلاهای که به عنوان نظر خوانندگان ارائه می شود نه تنها احترام به آزادی بیان و تقویت فرهنگ بحث و گفتگو نیست بلکه بازتولید نفرت و بی فرهنگی است. پیش نهاد من به کابل پرس? این است که کامنت ها را به نام آزادی بیان و عقل سلیم فلتر کند.
    همین کار اخیرا در رسانه های ناروی اتفاق افتاده است. قبلا این امکان وجود داشت که هر کسی با نام مستعار پای مقالات نظر بنویسد و این باعث شده بود که پیام ها نفرت بار ونژاد پرستانه تمام فضای انترنت را پر کرده بود. حالا با تنظیم امکانات نظر دهی جلو این نوع نفرت پراکنی ها کرفته شده است.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس