صفحه نخست > دیدگاه > کتاب "رها درباد" یک موخذ وتحلیل با ارزش سیاسی است

کتاب "رها درباد" یک موخذ وتحلیل با ارزش سیاسی است

داکتر سخی اشرف زی سید کاغذ
پنج شنبه 21 فبروری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

رها درباد عنوان کتابی است که به همت و زحمت بانوی مبارزثریا بها در784 صفحه تالیف گردیده , این کتاب تنها یک اوتوبیوگرافی خانم ثریا ( سرگذشت زندگی تراژیک وی نیست ) بلکه یک بخشی از واقعات مهم تاریخی وسیاسی کشوراست ثریا دختر سعدالدین خان مرحوم که از پیشگامان دور اول مشروطیت بود ودر زمان نادرشا وهاشم خان مدت هژده سال را در زندان های مخوف رژیم سلطنتی سپری نمود وهژده سال زندان وآنهم به منظور آزادی خواهی از زیر اختناق رژیم سیاسی آن زمان که عرصه زندگی را برای مردم تنگ ساخته بود با رفقای همرزمش با شجاعت تمام در مقابل مظالم رژیم سلطنتی فعالیت های مسالمت آمیز سیاسی را شروع نمود و بیرق آزادی سیاسی را بر افراشته توسط نشر مضامین , ایراد بیانیه های پر شور برای روشنگری اذهان سیاسی وطنداران خدمات بر جسته را انجام داد وچندین بار به بهانه های مختلف توسط رژیم اختناق روانه زندان شد . زندانی شدن پدرو اذ یت وآزاروی برای یک مدت مدید به روح دختر جوان ثریا اثرات ناگوار بجا گذاشت واین دختر مانند پدر از ابتدای جوانی در مکتب شروع به فعالیتهای سیاسی نمود ودر دوره تحصیل در پوهنتون کابل که زد وبند های سیاسی بین محصلین پوهنتون در جریان بود با یک دسته ائی که خودرا چپی وانمود میکردند ارتباط نزدیک بر قرارساخت , درآنزمان ساحه پوهنتون محل مناسب برای فعالیت سیاسی گروپ های مختلف گردید و محصیلین پوهنتون به نمایندگی از یک حزب مشخص که باحزب دیگر در تضاد بودند با همدیگر کلاویز میشدند درآنوقت حزب اسلامی , شعله جاوید وحزب نو پای پرچم وخلق وچند حزب دیگر با هم به رقابت های سیاسی برخواسته وتوسط ایراد بیانیه ها , مظاهرات ومیتنگ های سیاسی فعالیت را آغاز کردند و برای عضویت بیشتر احزاب خویش سعی میکردند محصلین پوهنتون را جذب کنند وخانم ثریا که دارای افکاربه اصطلاح چپی و ضد رژیم بر سر اقتدار بود نیز در میتینگ ها اشتراک وبیانیه های پرشور سیاسی ایراد مینمودوبعدا توجه گروپی راخودرا پرچم وخلق مینامیدند ودر خفااز روش های سیاسی کمونست شوروی پیروی میکردند جلب نمود وتوسط خانم اناهیتا که وظیفه جذب محصلین دختر را به حیث عضو در حزب پرچم داشت ثریا جوان را به اعضای حزب پرچم معرفی نمود ودرآنوقت آقای ببرک وظیفه رهبری حزب را به عهده داشت ویکی از عضو فعال دیگر محصل فاکولته طب آقای نجیب اله بود که بعدا رئیس خاد وبلاخره رئیس حکومت کمونستی کابل گردید .
ثریا بها باتماس نزدیکی که با بیرک کارمل ,نجیب اله وسائیر اعضای فعال حزب پرچم داشت در مورد شخصیت , کرکتر ,دانش سیاسی , حزبی و رقابت ها وزدوبند های علنی ومخفی باهمدیگرکه چطور رقیب خویش را با خدعه , تزویر وتجرید از صحنه سیاسی بیرون بکشند بطور مشرع درکتاب خویش توضیحات داده وبخصوص راجع به ضعف شخصیت وکرکتر ببرک کارمل و انحطاط فکری نجیب اله , خودخواهی وزور گوئی وی واین همه قتل وقتالی که به حیث رئیس خاد براه انداخت تشریح نموده است . هردوشخص , ببرک کارمل و داکترنجیب که مهره اصلی حزب پرچم وخلق را تشکیل میدادند دارای دو چهره متضاد ومتمایز در جامعه داشتند که یکی چهره سیاسی که در بین جوانان چپی که مود روز بود به حیث یک مبارز سیاسی خود را تبارز میدادند وبا نطق های آتشین وکلمات فریبنده جوانان کشور را فریب میدادند واز برتری رژیم کمونست وجامعه پرولتاریا دادسخن داشتند وچهره دیگر آنها چهره واقعی این دوشخصیت بود که روش خشن وغیر انسانی که در مقابل فامیل و همچنان رقبای خویش داشتند وبخصوص داکتر نجیب که از هیچ گونه رفتار وکردار خشن درمقابل فامیل ابا نداشت و ثریا بها با برادر داکتر نجیب آقای صدیق به مشوره و وساطت میر اکبر خیبر ازدواج نمود که خانم ثریا شوهرش صدیق را بیمار روانی درکتاب خویش تشریح نمود که باعث مصیبت ورنج های بی شمار برای خانم ثریا ودوطفل عزیزش گردیدکه بیان آن دراین نوشته مختصر گنجایش آنرا ندارد.
نظربه مریضی که عاید حال خانم ثریا بها گردید سفری جهت معالجه به روسیه شوروی نمود ودر آنجاه به خصوصیت وواقعیت رژیم کمونیستی روسیه شوروی پی برد وبا یک تعداد از متخصصین طب , هنر مندان وهمچنان محصلین افغان در روسیه شوروی آشنائی نزدیک حاصل نمود و در صفحه 166 کتاب خویش چنین تذکر میدهد که روزی توسط حیدر مسعود که مسئول حزبی پرچمی ها بود با یک نماینده کی جی بی بنام دریانکوف معرفی میشود واین شخص به بانو ثریا بها افشاه میکند که :"کی جی بی به رفقای رهبری شما ماهانه پول می فرستد وما به رفیق کارمل ماهانه سی وپینج هزار روبل روسی تادیه میکنیم ." بعد ازاینکه ثریا فهمید که رهبری حزب خلق وپرچم جاسوسان وجیره خواران شوروی اند خیلی به خانم ثریا سخت تمام شد ودرک نمود که حزب خلق وپرچم اورا برای مقاصد شخصی وحزبی خود استفاده افزاری میکنند تصمیم گرفت که بکابل بر گردد وبا حزب خلق وپرچم که در حقیقت جاسوسان شوروی بیش نیستند قطع مراوده کند.و نجیب وهمچنان ببرک کارمل دریافتند که راز شان درنزد ثریا بها افشا شده در صدد آن برآمدند که خانم ثریا بها را به شکلی ازبین ببرند و ثریا بها از چندین توطئه داکترنجیب جان به سلامت برد وبالاخره تصمیم به این شد که از طریق پنجشیر وبا کمک مسعود به پشاور واز آنجابه امریکاه مهاجرشود . درکتاب رها درباد راجع به شخصیت , دانش وروش مسعود وجنگ های چریکی وی در مقابل ابر قدرت روس تحلیل وتمجید شده است .
گرچه در مورد مظالم وبدبختی های رژیم خلق وپرچم که برای ملت رنج کشیده افغان آورد کتاب ها وتحلیل های سیاسی زیاد نوشته شده ولی باین تحلیل جامع و افشا گری که خانم ثریا بهانموده تاحال چنین یک کتابی در دست نیست . کتاب رها درباد یک موخذ عالی سیاسی است وبائیست این کتاب به زبان انگلیسی وسائیر زبان های زنده دنیا ترجمه ونشر شود ومن نشر این کتاب با ارزش را به بانو ثریا بها تبریک میگویم , از نگاه سبک نوشته خیلی دلچسپ وبه ترتیبی نوشته شده که توجه خوانند را بخود جلب میکند واین کتاب با دقت تمام واستفاده از کلمات رسا و پرومحتوا که شایسته یک نویسنده است درقید تحریر در آمده .

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خانم بهاء در همان حال که آدمکش معروف و معدوم ، نجیب الله( رییس خاد سابق) را بد میگوید، و ظاهرا از جاسوسان شوروی ، یعنی کارمل و رفقا، نفرت دارد، به کدام دلیل اکنون در وبگاه شخصی اش از جاسوسان حکومت کابل، مانند امرالله صالح و ...تبجیل و بزرگداشت میکند و در بخش فرهنگی از جاسوس ولایت فقیه ، یعنی کاظم کاظمی ، نقل قول و بزرگداشت میکند ؟؟!
    این نشان میدهد که خانم بهاء ، از مزدوری و جاسوسی ، نفرت ندارد، بلکه نفرت و انزجار او فقط از خانواده شوهر سابق است ، نفرت او شخصی و خصومت او فامیلی است نه انسانی، ملی و مردمی!

    • ثریا جان، برای این که خویشتن را یک شخصیت بزرگ ، مترقی و جهانی ، نشان دهد، گاه رویداد ها و یادبود های دروغ و غیر واقعی را در کتاب خود درج کرده، در این زمره ملاقات او با احسان طبری( از رهبران حزب توده ایران) در پایتخت شوروی سابق است !
      روی دیگر تذکار این خاطره این است که ثریا جان در سال های حکومت خلق و پرچم ، یک مارکسیست تمام عیار بوده، ورنه اورا چه کار به احسان طبری!
      عجب تر این است که با نقل قول های از خیبر ( یکی از پرچمیان) ، همه جا پرچمی های دیگر را مورد شماتت و ملامت قرار میدهد، انگار خیبر تافته جدا بافته است!
      ثریا، در میان جهادگران ( فرماندهان جهادی) احمد شاه مسعود را نیز یک تافته جدا بافته میداند، در حالیکه دیگر اقطاب جهاد را راهزن و خاین معرفی میدارد( به مصاحبه ثریا با تلویزیون نورـ- مدنی) مراجعه شود)!
      گویا برای ثریا جان، احسان طبری یک قهرمان است، اما نجیب الله یک جنایت پیشه!چرا ؟
      گویا در نظر ایشان ، احمد شاه مسعود یک قهرمان است، اما حکمتیار یک خاین وطنفروش! به کدام دلیل؟ ما که درک نمی کنیم.
      کتاب منتسب به ثریا جان، یکدست نیست، گویا بوسیله چندین کس ، نوشته یا ادیت شده است!

  • هیچ فکر نمیکردم که این بچه سید کاغذ که پشاوند داکتر را هم ضمیمیه نام خود میکند ، اینقدر بیسواد باشد که خلق و پرچم را هنوز فرق کرده نمی تواند. نوشته ی این آغا که تبصره بر کتاب « رها در باد» خانم ثریا بها است، درحقیقت هرجاییکه نام از پرچمی ها ، رهبران و خیانتهای شان گرفته میشود ، کلمه ی خلق را نیز علاوه می نماید. مشوره ی من به این سید اینست که اولاً باید برود ومعلومات خودرا راجع به خلق و پرچم تکمیل کند و بعد بیاید تقریضی بر کتاب خانم ثریا بهاء بنویسد.
    اگر تمام برداشت داکتراشرف زی سید کاغذ از کتاب « رها در باد » همین چند سطری است که این آقا نوشته است ، پس او از کجا فهمیده است که این کتاب یک موخذ و تحلیل با ارزش سیاسی است ؟؟؟

    • آقای طبیبی!
      کامنت با ارزشی گذاشته اید! فرق بین نجیب الله( رییس خاد) و احسان طبری این است که حزب دموکراتیک خلق( خلاف حزب توده) به حکومت برداشته شد و ماهیت آن افشاء شد. بیرحمی و درنده خویی مثلا نجیب الله ، در تاریخ معاصر ، کم نظیر است. نجیب ، هر آدم غیر حزبی، هر روشنفکر مستقل غیر حزبی را ( در سالیان نخست حکومت خلق و پرچم) دشمن پدر و پدر کلان خود می انگاشت ! در اتاق کار خود( به عنوان رییس خدمات اطلاعات دولتی) از پشت میز بلند میشد و بر مخالف فکری اش ( اغلب آدم های کمسواد یا دکاندار ها یا کارمندن دون پایه ) مثل پلنگ وحشی، حمله میکرد و آنان را با سر و سیمای خونین به زنان میفرستاد!
      البته حزب توده (حزب آقای طبری) نیز ، کم بیش ماهیت ضد مردمی و نوکری اجانب را در زمان حاکمیت روح الله خمینی به نمایش گداشت و آن همدستی اطلاعاتی با رژیم خمینی بود ، خمینی هرکس را میکشت ، حزب توده، کف میزد شادی سر میداد و کشته شدهگان را« لبرال امریکایی » قلمداد میکرد تا روزی که نوبت خود « توده ای ها» رسید و خمینی آنان ر قلع و قمع کرد!
      من هم ، نشانه های بسیار از ضعف « استناد» و تک گویی های رمانتیک و قهرمان سازی های وقیح در کتاب منتسب به خانم بهاء مینگرم.البته ارزش کار ایشا نرا نیز به تمامی رد نمیکنم.احترام.

    • جنایاتکاران خلق و پرچم در ماهیت از همدیگر کدام فرقی ندارند. هر دو خائن، هر دو جاسوس و نوکر روس و هر دو به نام مارکسیزم و لینینیزم و مکتب انحرافی شان ، مردمان بیگناه ما را به قتل رساندند یا زندانی ساختند و یا اواره و دربدر ساختند.
      این جنایتکاران حتی به همدیگر هم رحم نکردند. سر تره کی خر را امین زیر بالشت نمود و سر امین سفاک و فاشیست را ، کارمل خائن و بینی کج مالیخولیا و شرابی توسط باداران روسی اش از تن جدا نمود. و سپس با هزاران حیله و نیرنگ نجیب قاتل با همدستی کرملین نشینان ، استاد خائن خود را به تبعید به مسکو فرستاد تا اینکه مردار شد. و نجیب گاو با بیغیرتی از چوکی ریاست جمهوری به پس کوته سازمان ملل فرار نمود. جنایتکاران خلق و پرچم در مجموع کشور ما را به خاکدان خاک نشانده و در اخیر بعد از شکست مفتضحانه ، کشور را به نوکران و اجیران پاکستانی و ایرانی رها نموده و خود بخاطر دریافت معاش بیغیرتی سوسیال روانه اروپا و حتی امریکا شدند. ننگ بر این بیغیرتان مفلوک باد. خلقیها و پرچمی ها همه مزدوران بیغیرتی بیش نبوده و بعد از اینکه پناهنده غرب شدند ، با بی ننگی از امتیازات کشور های غربی استفاده نموده و با راه انداختن سایتهای میان تهی فیل شان باز یاد هندوستان را نموده و بنام سوسیالیزم و کمونیزم و روس پرستی با یگدیگر مسابقه راه اندخته اند و یا به مریضی صعب العلاج قوم و زبان پرستی دچار شده اند.. تف بر روی این بی ناموسان و بیغیرتان خائن باد.
      ای جنایتکاارن خلق و پرچم ! این را بدانید که مارکسیزم مکتب انحرافی و غلط بود و امروز به گورستان تاریخ به بخاک سپرده شده است و ثابت شده است که همه افکار مارکس اشتباه بوده است. چقدر جای تاسف است که بخاطر اشتباهات فکری یک جاهل، اینقدر هموطنان بیگناه ما جان های شیرین شان را از دست دادند.

    • ای حیوان فکر میکنم که نو از کوه پایین شدی، چیزی از مال مردم و دولت برت غنیمت نرسید ه . اینقدر جف میزنی. نو از خواب بیدار شدی . تمام مال و ناموس مردم برادران اشرار ، تکنوکرات های غرب و شاه پرستان چور و دزدی کردن . حالا مردم افغانستان شما شغال ها را میشناسند . مردم صد سلام به روان پاک کارمل و نجیب میفرستند.
      ثریا با احمد شاه مسعود

  • آغای سید کاغد را سلام تقدیم است .
    نگارنده نوشته های سیاسی و اجتماعی از شما خوانده بودم و شما را آدم وارسته ، صاحب نظر و ملی گرا می پنداشتم . با خوانش این نوشته و قضاوت عاجل ، بی پشتوانه و احساسات بچه گانه ی شما ، حیفم شد چند سطری ننویسم . اینکه شادروان سعدالدین خان بها و دیگر هم قطاران مشروطه خواه ، چگونه آدم های بوده و چه کرده اند در اوراق تاریخ به نام آنان ثبت است . افتخارات ملکیت موروثی نیست که به ورثه ی آنان به ارث برسد و اولاده شان آن را زیب تن شان سازند و با آن تجارت فرمایند . شما قبل از دست بردن به قلم ، راجع به سوابق این خانم و اوتوبیوگرافی وی معلومات موثق جمع آوری نموده و بعداً شعار زنده باد و مرده باد سر میدادید .
    نگارنده این خانم را از نوجوانی اش که متعلم مکتب بود می شناسم . او یک زن مریض روانی بیش نیست . این را می شود از داکتر معالجش « کمال سید » پرسید . یک شارلاتان چلچله باز چشم پاره و پاچه دریده که نظیرش را هیچ مادری نزاییده است ، والله بالله .
    اوعضو فعال سازمان زنان و از چاکران حلقه به گوش داکتر اناهیتا راتب زاد بود و از طریق همین سازمان زنان و همت راتب زاد به خانه شوهر رفت و از پس کوچه های باغ علیمردان یکباره ارسطوکرات میکروریانی و شیک پوش لباس های مغازه های شهرنو گردید . یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود .
    شوهر این خانم لیسانسه فاکولته حقوق و علوم سیاسی و بعداً عضو هیأت عامل در بانک ملی و جوان سخت با سواد و خوش قلب و خیلی هم ساده دل بود . چندین بار این خانم ثریا را زیر نام تداوی به شوروی و سپس به اروپا فرستاد . داکتر کمال سید متخصص عقلی عصبی ، داکتر معالج او بود .
    بعداً شوهر این خانم به بانک هامبرگ مقرر گردید و مدت چهار سال این خانم ثریا ، اروپا را گز و پل کرد و مشتری مغازه های لوکس اروپایی بود . پس از چهار سال یله گردی ، وی با شوهرش دوباره به کابل برگشت . لیکن زود فیلش یاد هندوستان کرد و شوهرش را مجبور نمود تا از طریق پنجشیر و کنر به خارج فرار نماید . نامبرده در بدل ده هزار دالر از احمد شاه مسعود جزوه ی « نجیب را بشناسید » را نوشت و به کمک احمد شاه مسعود به اروپا و بعد به آمریکای محبوبش رسید . در همان هفته اول شوهرش را از خانه برون و در روی سرک انداخت . در هفته دوم پسرش « خالد جان » را از خانه به بیرون پرتاب کرد و بعد هم یگانه دختر نوجوانش « رویا جان » را در کنار یک شاه راه ترافیکی از موترش روی سرک رها نمود و سپس ترک ، دختر حیدر عصمت برادر زاده اش را از خانه برون کرد و خودش را چون « باد رها » و به دنبال هوس هایش رفت . مدتی با یک جوان ساده افغان به نام « رضا » همخوابه بود و کنون یله گرد پس کوچه های نیویارک است .
    خانم ثریای شصت ساله از نوجوانی مشتاق رمان های عاشقانه و پر هیجان بوده و ازین سبب دست به قلمش بسیار خوب است و با شلاق واژه ها می تواند پشت ملایکه را سیاه کند و گلیمش را پیروز از آب بدر کشد .
    جناب سید کاغذ گرامی ! از شما می پرسم که : از چه وقت با این شلخته ی ولگرد تماس داری ؟ آیا از او پرسیده یی ، آن فرزندان دلبندت را به چه جرم از خانه برون کردی ؟ کنون آنان با کی زنده گی می کنند ؟ گیریم شوهرت بد بود ، آن دو فرزندت را که خود زاییده بودی ، چرا رهای شان کردی ؟ تو از مهر مادری چیزی میدانی ؟ آسیب های دوران کودکی ترا دیوانه کرد ، مگر تو اطفال معصومت را دیوانه نکردی ؟ پدر شان اگر پشتون بوده ،مادرشان که تو بودی ، چرا به آنان جفا کردی ؟
    وختی مادر پیرت در تکاوی میکروریان یکه و تنها از سرما به ناچار جان سپرد ، تو کجا بودی ؟ همایون بها برادرت با پای شکسته از کابل تا پشاور چگونه برآمد ؟ تو با برادرانت چه کار کردی ؟ همین چندی پیش « حیدرعصمت » برادری بزرگت از بی کسی در کابل جان داد ، آیا تو خبر داری ؟
    بلاخره خانم ثریا ! از دشمنی با قوم پشتون چه وقت دست می کشی ؟ از احمد شاه درانی تا کرزی ، از خوشحال ختک تا سلیمان لایق ، پشت همه را با شلاق فحش هایت سیاه کردی . چه وقت بس می کنی ؟
    هزینه این باد که رها کردی ( رها در باد ) را از کجا کردی ؟
    به فرمایش کدام سازمان سیاه این فحش نامه را نوشتی ؟
    صبح تا شب فحش میدهی ، شب کجا هستی ؟ غیر آن عکس با لباس سبز نامزدی ات مگر کدام عکس تازه هم داری ؟ گاهی هم شده است ، خودت را در آیینه ببینی ؟
    زنده گی نکردن عیب نیست ، زنده گی نتوانستن عیب است
    ثریا خانم ! این را باید بدانی .

    • عمل کرد و دیدگاه سیاسی افراد از زندگانی شخصی آنها جدا است. اینکه خانم بها با که میخوابد و یا با دختر و پسرش چه کرده است ربط به من و شما ندارد.

  • آقای سنگ شکن ! حرفی ناپخته و نظریه ای پوچ داده ای! چنانکه یک « لواطت کار» نمیتواند ملای مسجد یا مدیر مدرسه شود! یک نویسنده باید حد اقل از روانی متعادل، انساندوستی و صداقت در بیان ، برخوردار باشد!
    کسی که برای عیاشی َ، فرزندش را در خیابان رها کند ( البته منظور من خانم بهاء نیست ، زیرا
    هنوز درین مورد تحقیقات من کامل نشده) هرگز نمیتواند یک نویسنده یا واعظ یا مرشد قابل اعتنا باشد! خاطرات یک بیمار روانی، برای همه گان جالب نیست!
    آیا حضرت عالی، نصیحت یک سارق بانک، یا یک راهزن معروف را در باره « اخلاق شهروندی یا کمک به همنوعان یا مماثل آن» قبول می کنید؟
    یک نویسنده ،اگر زندگی شخصی غیر متعارف داشته باشد، یا به سوء اخلاق ، متهم باشد،حتا در میخواره گی افراط کند، گمان نمیکنم،مورد عنایت دیگران ، قرار گیرد!
    همسر را رهاکردن، امری شایع است، اما فرزندان نابالغ را از خویش راندن، امری مردود و زشت است . نمیدانم شما چه چیزی را « شخصی» تلقی میفرمایید؟!

  • سید کاغذ صرف به خاطر اهدای کتاب پر از دروغ و جعل بافی ثریا بها بدون آنکه این کتاب را خوانده باشد چرندیات سر هم کرده است. ثریا بهاء زمانیکه داکتر نجیب الله به قدرت رسید توسط آی اس آی خریداری شد. احمد شاه مسعود برایش وعده داد که او را به غرب برساند و همسر دایم الخمر و لاآبالی اش صدیق راهی را گپ داده و به پنجشیر گریخت. در آنجا خانواده ای خود را به یاری ثریا بهاء تا توانست بد گفت و کتابی نوشت. این کتاب را احمدشاه مسعود پسندید و برای ثریا جان جایزۀ بیست هزار دالر اعطا نموده و آنان را به پاکستان و توسط دوستان آی اس آی خود به المان فرستاد. برادر ثریا همایون بهاء اخیرا در هالند بعد از خوردن مشروب اعتراف کرده که ثریا در زمانیکه میخواست با صدیق راهی ازدواج کند میگفت من راه ام را برای مشهور شدن انتخاب کرده ام یا تخت میشود یا تابوت... ثریا بهاء مریضی روانی دارد. در نوشته ای کتاب رها در باد پرتو نادری، کاظم کاظمی، واصف باختری و خانم بهار سعید با او کمک شایانی کرده اند. خانم بهار سعید یکی از دوستان ثریا بهاء است که در کالیفرنیای امریکا دایم با او نشست و برخاست دارد. چیزیکه من میدانم همه اش را یا دیده ام و یا در گذشته از زبان دوستان او شنیده ام....

  • شام گاو گم ، کنار جاده
    « رویا » از موتر پرت شد
    ... برو گم شو ، پیش پدرت
    چیغ میزد ، به هر طرف میدوید سراسیمه
    « رویا » کنار جاده افتاد .
    فقط صدای اکسیلیتر موتر مادر به یادش مانده .
    در شفاخانه محل ، « رویا » زیر نام ( خانم ناشناخته ) ثبت شد . اسناد در موتر مادرش جا مانده .
    پولیس پاترول : چنین گفته
    آنطرف جاده ، روی دراز چوکی پارک ، بلند قامت جوانی خوابیده .
    پسانها « خالد » گفت :
    پدر : من خانه ی هم صنفی ام رفتم .
    در باغ وحش ، گرگی چوچه اش بخورد . هفته ی دیگر ، گرگ خودش بمرد . در اتوپسی ویروس جنون در دماغ گرگ تجرید شد .
    جناب سید کاغذ !
    دیشب مرغابی ماده را دیدم که جوجه اش سمت آب می برد . شغالی حمله کرد ، مرغابی دوید بر او پر زد ، جنگ و گریز ، چوچه آهسته آهسته طرف آب می رفت . شغال دندان نمایش میداد ، غر می زد . مادر خودش را به شدت به رویش میزد ،
    سر انجام در یک خشم خون آلود ، مرغابی مادر ، در دهان شغان افتاد . الهم صلی علی
    و ... دو چشمانش دنبال جوجه
    که طرف آب می دود
    ماده گرگی دهن پرخون ، شوهر و فرزندان خورده ، جنون مغزی ، شیزوفرنی ؟ والله اعلم .
    « در باد رها » خطی زشت است که بآب زر نوشته است .

  • مرغ دریایی پرواز
    سر انجام روی خانه فرو می آید
    صحرا تا دور دست ها
    راهی دور نیست
    پروانه ها
    یک قدم پیش
    یک قدم پس

  • سلام:
    کسانیکه کتاب ثریا بها را ناخوانده تائید و آن را یک اثر با ارزش قلمداد می کنند، باندازه ای اشتباه می کنند که هستند کسانیکه آن را ناخوانده رد نموده و ثریا بها را یک مریض روانی قلمداد کرده و کتاب را رد می کنند. من این کتاب را با دقت تمام از سر تا آخر خوانده و از مطالب مندرجه آن استحضاری حلصل شد. در کتاب بسیاری چیزهائیست در افشای کاستی های حزب دموکراتیک خلق افغانستان که هیچ عاقلی از آن چشم پوشی نمی تواند و هم در عین کتاب چیزهائیست در تائید کارهای حزب دموکراتیک خلق که هیچ بالغ و عاقلی آن را رد نمی تواند. مطالب مطرح شده توسط ثریا بها یک دوره سیاسی افغانستان را به بحث می گیرد. چون در افغانستان بین افغانان فرهنگ نقدنویسی بشکل مدرن آن رواج نیافته تبصره ها بسوی انحرافی میلان می کند.
    در این جا ما با یک فرهنگ مریض افغانی مواجه هستیم. در چوکات این فرهنگ مریض کسانی هستند که با حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حمایت روس ها از آن سر سازش ندارند. ولو اگر خزب دموکراتیک خلق این افراد را بالای شانه خویش شانده و به مکه برده باشد و هفت بار آن ها را طواف هم داده باشند، باز هم آن ها ادعا دارند که حزب دموکراتیک خلق چون از حمایت روس ها برخوردار بود، در حق آن ها این و آن کار غلط را کرد و قبول نیست. این نوع اندیشه ها از خود این اشخاص نبوده و یک اندیشه قرضی می باشد.
    بهمین اساس همچو افراد مریض نوشته های ثریا بها را اگر ابراز یک حقیقت باشد، بطور منفی تعبیر نموده و از آن برای کوبیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان و روس ها استفاده می کنند. باز هم تکرار می کنم که این اشخاص بیشتر از ثریا بها نیاز به تداوی روانی دارند و برای این تداوی این افراد و اشخاص باید سواد اجتماعی و سیاسی به این افراد و اشخاص داده شوند تا مسائل و موضوعات را در قالب اصول های پذیرفته شده جهانی مورد نقد و ارزیابی قرار داده تا از عادت ترزیق شده در مغز و جان شان از طریق دستگاهای تبلیغاتی ضد بشری غرب شفا یابند. در مقابل روس زده هائی اند که روس و مزدوران حلقه بگوش شان را یک چیز مقدس قلمداد نموده ولو اگر ثریا بها یک حقیقت را در افشای نارسائی های شان گفته باشد، آن را قبول ننموده و ثریا بها را متهم با خود فروختگی به آی اس آی و سیای امریکا می نمایند. این اشخاص بهمان اندازه به تداوی روانی و سواد دهی ضرورت دارند که قماش اول نیاز دارند!
    این جنابان روس زده خائن و غرب زده های خود فروخته باید درک کنند که دنیا تنها سیاه و سفید امریکائی و روسی نیست. در جهان رنگ های فراوان و بی شمار دیگر نیز هست. کسانیکه کتاب ثریا بها را تائید می نمایندَ، لطف نموده آن پارارگراف مورد تائید شان را از این کتاب بیرون نویس نموده و در اینجا به نظر خواهی بگذارند. همچنان کسانیکه آن را رد می نمایند، لطف نموده یک دروغ ثریا بها را بیرون نویس کرده و در اینجا دروغ بودن آن را ثابت سازند. اینکه کتاب ثریا بها را در کل تائید و رد کنیم، چیزی جز حماقت و جهالت تائید کننده و رد کننده آن کتاب و ثریا بها بوده نمی تواند.

  • نظر جناب بهروز مورخ 21 فبروری:
    "خانم بهاء در همان حال که آدمکش معروف و معدوم ، نجیب الله( رییس خاد سابق) را بد میگوید، و ظاهرا از جاسوسان شوروی ، یعنی کارمل و رفقا، نفرت دارد، به کدام دلیل اکنون در وبگاه شخصی اش از جاسوسان حکومت کابل، مانند امرالله صالح و ...تبجیل و بزرگداشت میکند و در بخش فرهنگی از جاسوس ولایت فقیه ، یعنی کاظم کاظمی ، نقل قول و بزرگداشت میکند ؟؟!
    این نشان میدهد که خانم بهاء ، از مزدوری و جاسوسی ، نفرت ندارد، بلکه نفرت و انزجار او فقط از خانواده شوهر سابق است ، نفرت او شخصی و خصومت او فامیلی است نه انسانی، ملی و مردمی!"
    محترما:
    بسیار عالی نظر دادید ولی گپ های ثریا بها صرف و صرف در همین محدوده نفرت شخصی و خصومت فامیلی نیست. ثزبا بها بسا رازهای پشت پرده دوران زمامداری حزب دموکراتیک خلق افغانستان را افشا می سازد که صرف و صرف منحصر و محدود به ثریا بها نمی شود. طبق مصاحبه مصطفی دانش، یک خبرنگار ایرانی ببرک کارمل در آخرین لحظات زندگی ذلت بار خویش این وصیت را از حیرتان به نشر سپرد که هر کس باید از زندگی نکبت بار وی پند بگیرد و هیچوقت نوکری کسی را، چه غرب و چه شرق قبول نکند و خود را با سرنوشت ذلت بار او مواجه نسازد! همچنان ببرک کارمل معیار وطن دوستی یک افغانستان را با وفاداری این افغان به سویتیزم می سنجید. آیا فکر نمی کنید، که این یکی از اشتباهات سیاسی ببرک کارمل بود و تاریخ ثابت ساخت که کارمل سخت در اشتباه بود؟ اگر طرفداران ببرک این واقعیت را بپذیرند، چه عیب دارد؟
    بلی، این هم درست است که خود فروخته خود فروخته است، چه کرزی باشد، چه ببرک، چه گلبدین، چه خلیلی، چه امر الله صالح .... و غیره وغیره. بامید روزیکه افغان ها به آن مرحله برسد که مسائل و موضوعات زندگی شان را بشکل علمی مطابق ارزشهای جهانی به بحث گیرند، نه بر اساس عقده ها و برداشت های شخصی خویش. این مامول تا وقتی برآورده نمی شود، که افغان ها از محدوده فرهنگ جهالت افغانی شان بیرون قدم بگذارند.

  • قابل توجه جناب داکتر سخی اشرف زی سید کاغذ:
    بیا یک ثانیه مکث کرده و عقل خود را بکار گیریم. حزب دموکراتیک خلق افغانستان جنایات بی شماری را در افغانستان مرتکب شد اما یک خوبی هم داشت. این خوبی چه بود؟ اسم اصلی شما جناب غلام سخی پسر مرحوم مغفور سید کاغذ هزاره بود. آیا روزی توانستی با نام و هویت قومی اصلیت در افغانستان در دوران زندگیت تبارز نمائی؟ علت چه بود که لقب اشرفزی را در پشت نامت بیافزائی تا بلکه از شرارت زمامداران فاشیزم نمای وقت زیر رهبری سردار محمد داود و برادر نابکارش سردار محمد نعیم با مشورت محمد گل مهمند پاکستانی مصئونیت شخصی و سیاسی پیدا نمائی؟
    تاریخ هفت ثور 1357 علیرغم صدها معایب یک خوبی داشت و آن اینکه باین تاریخ به زندگی خجلت آور سردار محمد داود خان و دوران زمامداری خاندان نابکار غداار او برهبری و نام حزب دموکراتیک خلق افغانستان پایان داده شد. بیا که از این حادثه شوم برای غرب و سیای امریکا ولی خبر خوش برای همه کسانیکه مجبور ساخته شده بودند از هویت قومی و اصلی خویش منصرف گردند با بی طرفی یاد کنیم و شما چرا از آن به نیکوئی یاد نکنید؟

  • یکبار هم که میشود به فریمان کالیفرنیا بیائید و به بینید که این زن فاحشه با چند نفر سر و کار دارد این پیرکی برای رفع شهوت خود از سیاه گرفته تا سفید را با خنده های خود رام میسازد و با آنان بعد خوردن چند پیاله واین سفید یکجا میخوابد البته صدیق راهی شوهر سابق اش هر وقت که خواست به سراغش میاید. از اعضای سازمان های جاسوسی که نپرس. کتاب رها در باد را برای این زن نصرالله پرتو نادری و کاظم کاظمی نوشته و و یرایش نموده است. خانه من در فریمان دوکیلومتر به خانه اش فاصله دارد من همیشه میبینم که چگونه با لباس های هالیوودی برای جذب مردان سیاه پست کوشش میکند.

  • سلام : کسیکه از احمد شای ملعون تعریف کرد شخصیتش کاملا مشخص است که خدا رویش را دردنیا سیاه ودراخرت نیزاز جمله گوساله پرستان محسوب میشود . برای شناخت شخصیت انسانها همینقدر کافیست که از آدمی کافر وبی دینی مانند احمد شاه ملعون کمونیست چینی درلباس اسلام تعریف کند . بعضیها انقدر دیوانه هستند نمیدانند ومیگویند پس چرا جهاد کرد . ؟؟ عزیز من درآن زمان انگلیسها امریکاییها چینیاییها نیز درافغانستان بر ضد روسها می جنگیدند پس آنها هم مجاهد بودند؟؟ شیطان هم در اول عبادت خدا را میکرد وقتیکه خدا راندش تا ابد ملعون شد احمد شای ملعون هم مانند ابلیس .والسلام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس