صفحه نخست > دیدگاه > دیورند نه منو!! سرحد او بلوچستان باید بیرته زمونژ سره یوحَای شی!!

دیورند نه منو!! سرحد او بلوچستان باید بیرته زمونژ سره یوحَای شی!!

khan
چهار شنبه 8 می 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

شاید روز فرا برسد که جنرالان استخبارات پاکستان گل اغا شیرزی را بمانند حقانی یک پاکستانی وطن پرست معرفی بدارند !!!

باز هم پناهگاه و پشتوانه همیشگی اوغان(پاکستان) حریم اوغانستان را نقص, ایالت پشتونخواه که داد از الحاق ان گوش فلک را "کر" کرده است را وسعت بیشتر بخشیده و دروازه سرحدی دیگری را در قسمتی از جلال اباد اعمار و حکام کشور با انکه در رابطه اگاهی کامل داشته اند خود را بخواب زده اینک از ترس وغضب ملت با سر وصدا و چشم نم کردن ونشان دادن نیش دندان های شان به پاکستانی ها احساسات مردم را موفقانه به نفع خود خاتمه دادند.

چیزی که عیان است قسمتی از وطن ما در جلال اباد"ساحه پسر شیر ( شیر زوی) یا بلدوزر کرزی" به تصرف خصم درامده , والی ولایت تا اخرین دم که مردم جلال اباد به کوچه و بازار برامدند و مقامات داخله و خارجه در کابل خون گرمی کردند ,خود را از دید مردم پنهان و چله نشینی اختیار نموده است .

این بار اول نیست که ایشان در حق وطن وملت خیانت روا داشته است, حینکه والی قندهار بود بدون مشوره و در میان گذاشتن وزارت های داخله وخارجه اجازه اباد کردن دروازه گمرکی در بولدک " انهم چند کیلو متر بداخل اوغانستان "را به اجانب داده است ,بر علاوه در ان ایام در ولسوا لی های شورابک , ارغستان و معروف... قندهار , پاکستانی ها به خیال راحت پیشروی و پوسته های سرحدی دیگری را ایجاد کرده وگل اغا مثل اینبار سکوت معنی داری داشته وهمزمان سفر های مشکوک و بدون اگاهی مرکز به اسلام اباد و بلوچستان نیزصورت داه است .

ازاینکه "خاد" از سیر و پودینه گل اغا شیرزی اگاهی داشت بی مورد نخواهد بود حقایقی را در باره این جاسوس معلوم الحال ای اس اس بیان بدارم ..

ایشان از مدت مدیدی در خدمت ای اس ای بوده, گرچه مدتی هم با " کا گی بی" وخاد در تماس بودند اما بدون شک بیشترینه برای اهداف پاکستان جانفشانی کرده است,اگر که اعترافات نویسنده تلک خرس ومجاهد خاموش را اساس قرار بدهیم که به افراد نزدیک به خود شان اسلحه پیشرفته استنگر, بلوپایپ , هاون تو تو, راکت های خوشه یی وسکر, سهمیه بیشتر اسلحه و مهمات, مخابره های پیشرفته جاسوسی .... میدادنند ! به حق که گل اغا شیر زی در صدر جدول دریافت کننده های انان قرار داشت, شاید روز فرا برسد تا جنرالان استخبارات پاکستان گل اغا شیرزی را بمانند حقانی یک پاکستانی وطن پرست معرفی بدارند !!! .

بر طبق گفته های جنرال مشرف که" افراد بخصوص حافظ منافع خود را در اوغانستان دارند و مثل دیگران حاضر به افشا انان نمی باشند "!! بناء میتوان گفت از همان افشا نشده ها یکی هم گل اغا شیر زی فرزند حاجی لطف سگوان که "بعد مرگ پدر اش در زمان حاکمیت حزب وطن " الی سقوط نجیب و پیداش طالبان, گروه تبه کارش را در قندهار سوق و اداره و از اغاز حکمروایی طالبان بر قندهار تا بر چیده شدن بساط حاکمیت سیاه انان ,بدون درد سر ,مزاحمت واسیب دیدن از ناحیه طالب و پاکستان ! در کویته به سر میبردند .

داشتن اسلحه پیشرفته وحضور دایمی خارجی ها از جمله افراد مسلکی بخصوص توپچی باشی های پاکستانی در گروه اش ثبوت دیگریست در رابطه.

چند کار مهم اش به پاکستانی ها در ان ایام :

او در بیخ گوش دولت در داخل شهر قرارگاه های خود را داشت با وجود انکه پول , اسلحه و مهمات از خاد در یافت میکرد و بدستور نحیب الله مورد نوازش علومی صاحب نیز قرار میگرفت!!با انهم برای قناعت خاطر پاکستانی ها از راکت باران شهر دست بر دار نبود.

"ای اس ای "از طریق او چندین بار برای بر چیدن قنسلگری هندوستان مقیم قندهار کوشش به خرچ داد !

بار اول : امنیت قسلگری هندوستان مقیم قندهار بدوش پولیس بود , گل اغا بدستور ای اس ای افراد امنیتی را با وعده وعید فریفته و کوشش به سقوط وکشتن کارمندان قنسلگری هند , دست برد به اسناد و مدارک ان دفتر مینمود در سال 1360 در یک اقدام طرح ریزی شده از قبل در تبانی با یک سرباز امنیتی نچندان مهم در روز روشن با یورش مسلحانه به قنسلگری, میخواست بادارانش را خشنود و جایگاه مهم تری نزد انها کمایی کند, خوشبختانه مسؤل کندک انظباط قول اردو با افراد شجاع اش ( نزدیک ترین گارنیزیون دولتی به قنسلگری) به کمک شتافت و با شهادت معما گونه خود و مجروح شدن تنی چند از سربازانش برنامه ای اس ای و نوکرانش را ناکام ساخت.

برای بار دوم : درنیمه های سال 1361 در پی تکمیل بر نامه قبلی همانا بسته شدن دفتر سیاسی هندوستان پا "لچ" و به سربازان امنیتی قنسلگری نزدیک شد , ما (ارگان خاد) از درون گروه خود اش به قضیه پی برده, بناء دو نفر کارمندان که تازه از مرکز به قندهار اعزام گردیده بودنند یکی از این دو از درون گروه های مجاهدین شمالی بیرون کشیده شده بود و می بایست مدتی از شمالی و کابل بدور نگه داشته میشد را منحیث سرباز مکلفیت و دیگری را سربازاحتیاط, مکلفیت را به قنسلگری هند ,احتیاط را به ماموریت شهر نو نفوذ دادیم تا ماموریت شهر نو پولیس که مسولیت امنیتی قنسلگری را داشت وما بدان مشکوک را نیز زیر نظر داشته باشیم .

گروه گل اغا به سرباز قنسلگری هند نزدیک و با وعده زن قندهاری, پول و زندگی بهتر ... اهداف و مقاصد بادارانشرا بیان او را به استخدام شان دراوردند ...

کارمندان کار کشته وظایف و دستورات را به وجهه احسن انجام میدانند تنها سرباز احتیاط , قروانه شستن ,غالمغال, بوت رنگ کردن خورد ظابط , امر ,مامور و کیشک چند ساعته شبانه روزی را تحمل ولی از ناحیه شکم پروری , کمیت و کیفیت غذا دوامدر شاکی و غیابا مورد خشم ودشنام معاون بی تربیه ریاست واقع میشد...

روز ها شب و شب ها روز میشد تا طرف از وفا داری سربازان ( کارمندان ما )خاطر جمع شدند بلاخره نقشه شانرا قسمی طرح کردند که "پای لچ های"گل اغا در تاریکی شب از چند استقامت با همکاری انان بداخل قنسلگری رخنه و افراد وفا دار بدولت و دیپلومات ها را حلال با اسناد و مدارک دفتر سیاسی هندوستان , اسلحه ومهمات قوای امنیتی و حریق دفتر و دیوان هندوستان جهاد شانرا برای پاکستانی ها ثابت کنند !!

چند طرح خنثی سازی وضربه زدن به دشمن پیشکشیده شد .

1- میبایست در ساحه نزدیک به قنسلگری در چند استقامت کمین ها افراز و با نمایان شدن دشمن همه نیست و نابود , گرفتار و خیال شانرا باطل و پایان این برنامه استخباراتی ما نیز ....

2- چند کارمند پائین رتبه دخیل در قضیه چنین طرح داشتند : کمی دور تر از ساحه امنیتی قنسلگری در دو استقامت ایکه هشتاد نود فیصد احتمال میرفت گروه گل اغا از ان مسیر ها کمر بند امنیتی شهری را عبور و به طرف قنسلگری نزدیگ میشدند کمین های مشترک کارمندان خاد وکندک اوپرتیفی پولیس افراز و ضربت شست دولت را باید می چشیدند ,همزمان بطور احتیاطی گروه دیگری از کارمندان خاد در نزدیکی ها ی قنسلگری با جریان قرار دادن مسوول پوسته از حضور شان در محل , ببهانه اینکه دشمن میخواهد به لیسه میخانیکی حمله کنند و ما در مسیر احتمالی انان قرار گرفته ایم ,جابجا میشدند دراین برنامه ضرورت افشا سازی سربازان(خادیستان ) دیده نمیشد و کمافی السابق به وظایف شان ادامه میدادنند .

تاکید بر این بود تا حد امکان دشمن بو نبرد که این همه از جانب سربازان قنسلگری به اجرا در امده تا در اینده احتمال ولو ناچیز ارتباط با دشمن وجود داشته باشد, با این طرح سربازان (کارمندان ) نیز موافق بودند از سوی هم این شیوه منطقی به نظر میرسید , چرا باید جنگ بداخل دفتر سیاسی یک کشور و یا ساحه نزدیک به ان کشانیده میشد مگر عقل خود را از دست داده بودیم تا به چنین عمل احمقانه و غیر مسلکی مبادرت می ورزیدیم, اگر که در داخل و یا نزدیکی های قنسلگری دشمن را ضربه می زدیم باز هم نزد هندوستان و سفارت اش سوال های در رابطه به باز و بسته بودن این دفترشان که از نظر سیاسی و اقتصادی برای ما مهم بود, خلق میشد.

به هررو برنامه ها بغرض تائید و ابراز نظر نزد مسؤلین رده اول ما ارجاء شد ,دید واء دید های باسربازان( کارمندان تحت پوشش ) صورت دادنند, بعد ها چگونگی جریان بازدید ها برای ما روشن شد که محتوا ان در باره زمان دقیق اقدام دشمن , توصیه های در باره حفظ محرمیت و چند اخطار در صورت ناکامی و خیانت واین قبیل حرف های مفت دفتر نشین ها .... .

شب عملیات فرا رسید و کارمندان دخیل تا ایندم هیچ گونه اطلاعی در باره رد یا تائید طرح ضربه زدن پیشنهادی خود نداشتند........

در حقیقت افراد بی مایه دفتر نشین بر طرح پائین رتبه ها خط بطلان کشیده و برنامه دیگری را بدون مشوره ودر جریان قرار دادن کارمندان دخیل در قضیه به اجرا در اوردند , شاید هم همه چیز را به "قوماندان" واگذار کرده بودند , قوماندان ( نمیدانم اسم چه بود )از اهالی شمالی از یاران و هم قماشی های ریس خاد گل خان " فرد بیسواد ,معتاد چرس وشراب, همجنس بازی و قمار , لافوک زمانه,در راس مجموعه از پیروان یا ملنگی های چرسی و تسلیمی بهاوالدین جان اغا هلمندی و یک تعداد افراد چرسی و شرابی بیسواد دیگر که شکل و شمایل افراد بهاوالدین جان اغا را بخود گرفته و اکثرا بد اخلاق و تظاهر به ذکر و ثنا نیز میکردند , قرار داشت و بنام کندک در چوکان مدیریت پنج جز خوردن وخوابیدن, چرس , شراب , لواط و قمار کاری نداشتند .

برنامه را طوری عیار کرده بودند که با تاریک شدن هوا ملیشه های" ارکان حرب قوماندان " در چند دسته به قنسلگری داخل و به بام ها و صحن حویلی اول قنسلگری ( در حدود یک ونیم- دو جریب زمین و دارای درخت , اشجار و گلبوته ها قابل سطر واخفا تعداد زیادی از ادم ها ) بدون سر و صدا جابجا , قوماندان پوسته و افراد ان خلع سلاح و تا پایان عملیات در اطاقی زندانی گردیده , سربازان مخفی پوسته علنی و در تفاهم با قوماندان کندک عملیات را پیش ببرند یعنی زمانیکه دشمن بطور کامل داخل قنسلگری شدند همه را درو کنند .

از ابتدا نواقص در کار مشهود بود , چگونگی بر خورد با دشمن را همرای سربازان شریک نساخته بودند , بعوض اینکه فرد اگاه و با تجربه از میان رهبری یا یکی از مدیران در راس عملیات قرار میگرفت و یا هم بجای ملیشه ها کارمندان به این عملیات مهم سوق میشدند, شوربختانه که همه چیزبه "قوماندان" بی خردو ملیشه هایش واگذار شده بود , او فرق قنسلگری و پوسته را نمی دانست ,به طور عموم اینگونه عمل کردن یا ضربه زدن به دشمن مختص به محلات نظامی دولتی میبود نه دفتر سیاسی خارجی که در واقع حریم یک کشور دیگر محسوب میشد .

ملنگی ها زود تر از معیاد تعین شده به یکباریگی با سرو صدا , رمه وار داخل قنسلگری شدند همه هم نشه چرس و شراب , سرفه خنده و گذشت و گذار گاهی هم الله هو گفتنها ادامه داشت .

موضوع دیگر اینکه دشمن دیر تر از معیاد تعین شده سر رسید و این دیر امدن دشمن واثرات چرس و شراب باعث شد تا تعداد زیادی از افراد کندک بخواب بروند.

دقایق قبل تر از امدن دشمن سربازان(کارمندان مخفی ما ) از شرایط حاکم در انجا پریشان وقوماندان را متوجه مسولیت ها ,خطرات و عواقب ان نمودند , قوماندان که خود نشه بود ناگذیر دست بکار شده یک یک افراد اش را بیدار وعده پیکار با خصم داده بار دیگر سرفه کردن , گشت و گذار و "پیش اب کردن" افراد نیم خواب ونیم بیدار اش شروع و دشمن هم فرا رسید , کارمندان از یکی دو مسیر انان را بداخل کشانیدند , دشمن سر و صدا ها را از چار طرف حس متوجه خطر گردیده فرار را بر قرار ترجیع داده بدون انکه بینی یک نفر شان خون شود صیح و سالم محل را ترک کردند چرا که افراد ما همه نشه و هیچگونه تدابیر احتیاطی در بیرون قنسلگری از جانب قوماندان اتخاذ نگردیده بود. ,نه تنها غلامان اجانب ضربت شست ما را نچشید بل انتقام خون جوان رشید (مسوول کندک انظباط قول اردو) را هم قرضدار ماندند .

حماقت رهبری ما در این برنامه باعث شد تا سال دیگر , گل اغا و ای اس ای اش ! در همان محل ! توسط یکی دو معفولین "همان کندک ملیشه مدیر یت پنج" خاد! ضربت سخت بر ما وارد اورند ..

با رستن و جستن اشرار از محل در حالیکه زحمات چند ماهه یا پروژه اوپراتیفی مهم ما بر باد رفته بود, قوماندان بخاطر نجات خود چند فیر به این طرف و انطرف صورت داد تا یک تعداد بی خردان مثل خود اش را بفریبد گویا با دشمن دست و پنجه نرم کرده است !! غافل از اینکه دونفر یکه بنام سربازان پولیس با وی همکاری میکردند کارمندان ابده و باسواد خاد هستند و جریان را از سر تا اخیر بیان میدارند !!

مسوولین با سر زنش های ناچیز قناعت وموضوع پایان یافت ,کارمندان علنی و دوباره در بخش اصلی شان توظیف و مورد تقدیر قرار نگرفتندد در حالیکه هیچ خطاء از انان سر نزده و با ایمان داری و سر سپردگی بدون ترس و لرز وظایف را به سر رسانیده و دشمن را در تیرس ما قرار داده بودند ...,

بار دیگر:

ازاینکه پولیس قندهار بطور سنتی پرچمی پرسونل شان کمتر و بیشتر از خلقی های قول اردو به وظایف محاربوی سوق میشدند از سوی هم پوسته هایکه چند بار مورد هجوم و سقوط از داخل واقع میشد را شورا دفاع قندهار به خاد واگذار مینمود این بود که مسوولیت امنیتی قنسلگری هند چند ماه بعد ان واقعه بدوش خاد گذاشته و کارمندان اهل کابل و شمالی را در انجا جابجا و مدتی قنسلگری و محافظین ان در امنیت عام تام وظایف خود را پیش میبردند و خیال مسوولین نیز راحت.

میگویند این ارامی دیری نپائید و بار دگر بی خردی مسولین باعث درد سر ها و بسته شدن قنسلگری وشهادت چندین تن از جوانان سر سپرده خادیست شد.( این زمانی بود که معیاد خدمت ما در قندهار پایان یافته وعازم مرکز شده بودیم).

ان اینکه: یک تعداد سربازان ملیشه به خورد ظابطی ارتقا و به دلایل نامعلوم این افشا شده ها ی بیسواد مطلق, چرسی و معفول با دها نواقض که داشتند وبهترین بخش همانا کندک های قومی برای انان بود را در بخش مسلکی و مهم که اکثرا کارمندان انرا سایر بخش های خاد نمی شناختند مقرر وبه قنسلگری هند توظیف کرده بودند, این ترکیب نا متجانس کارمندان مسلکی و ملیشه ها بر یکدیگر بی باور زبان هم را نمی فهمیدند , رفت و امد اشخاص نامعلوم مسلح که در گذشته هاصد فصید در این بحش ممنوع بود رایج ومزاحمت های رابه دفتر سیاسی هند و ستان نیز در قبال داشت .

تا اینکه در بهار 1363 از اثر تباتی چند نفر از این بدنامان بنام های "قدیم" هلمندی بزرگ شده قندهار و اکبر مزاری که هر دو چون زن مورد استفاده کندکی ها و بعضی ها در مدیریت پنج قرار میگرفتند, گروه گل اغا را شبانه بداخل قنسلگری راه داده و ده - ده دوازه جوانان کابلی بین سنین هفده تا بیست پنج سال را در بستر خواب و محل کشیک به شهادت رسانیدند در این میان سه نفر ارغندابی جنگ دیده که در یک اتاق با هم خوابیده بودند بیدارو با دشمن نبرد را اغاز و چند فرد دشمن به شمول" اکبرخائن را کشته " و زخمی نمودند .

اشرار با مجروحین و کشته خود , سلاح و مهمات پوسته , محل را ترک چندین ساعت بعد تر مقامات اگاهی حاصل و کندک اوپراتیفی پولیس به کمک فرا خوانده شد .

فردا ان ریس خاد , مسوول بی گناه اداره که امنیت قنسلگری بدوش ان بود را در محضر همه سیلی کاری یکی دو نفر دیگر را دو ودشنام داده و هر گز قضیه تغیر تبدل افراد بی مایه به این بخش را , اداره که در میان کارکنان خاد کار مخفی مینمود و هم مدیریت پنح محل اولی این ملیشه ها را که می بایست دلیل راندن این افراد را از خود روشن میساختتند , همچنان بخش سیاسی و کادری را مورد باز پرسی قرار ندادند, این بخاطری بود که در همه این قضایا مسوولیت وغفلت رهبری مشهود پای خود انان در قضیه دخیل ... در حالیکه باید هیت باصلاحیت مرکزی قضیه را دنبال مینمود چرا که داستان مسدود شدن قنسلگری و مشکلات تجار قندهار یک گپ عادی نبود.

درد اور اینکه جنازه ها ذریعه طیاره "دی سی ده" ملکی اریانا بکابل انتقال میافت , حین عبور و امادگی برای نشست , از فضا پغمان توسط سیاف و وهابی هایش مورد هدف تیر اندازی قرار گرفت و نزدیک حادثه دلخراش دیگری بوقوع بپیوندد , پیلوتان قهرمان وبا شهامت توانستند نشست را بدون کدام حادثه جانبی عملی نمایند , طیاره عارضه دار شد و غربی ها هم حاضر به ترمیم ان نبودند روسها ترمیماتی صورت دادند اما اطمیانی و معیاری نبود ناگذیر انرا بفروش رسانیدند و بعوض چند بال طیاره روسی "برژنف نشان " تهیه شد تا روی کار امدن مجاهدین , طالب و کرزی در برابر گلوله و چره .... با سر سختی و رقابت عجیبی با مسافرین سر بکفش مقاومت و هر ان اماده پرواز ........

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • از عنوان معلوم میشود که نویسنده دشمن است ممکن دشمن خارجی ویا داخلی باشد اما ای دشمنی احمق متوجه باش که افغانها از گزشته آرین هستند خراسانی وافغانستانی هستند ازهمه مهم اینکه افغانها همین حال...... فعلا بشتون اوزبک تاجک هزاره و.................هستند وبلاخره مهمتر ازهمه همه این جانبازان و این قهرمانان همه یی این میهن برستان یکی هستند وبه یک صدا همه افغان افغان وباز هم افغان هستند ای دشمنان این مردم بدانید وبرایی اولادهایی خود هم بگو که با افغانهادوست هستید دوستی افغانها مساوی به اعتماد است واگر دشمنی میخواهید بدانید که همه افغانها برادر هستند . وروزی خوبی را نخواهد داشت.

  • سلام به خواننده گان کابل پرس? وسلام خاص به نویسندهء مقاله جناب "خان"!
    مقاله ازنظر تاریخی خیلی پراهمیت بود و گوشه ای کوچکی از زوایای تاریک یک جنگ سالار وطنفروش اوغان را بنام (گل آغا شیرزی) به خواننده گان افشا کرد که دربرابر پول وامکانات مقامات پاکستانی که حالا آنها را پنجابی ها می نامند این ایل جلیل دست به چه وطنفروشی ها که نمیزند.
    شما را بخدا سوگند برای یک لحظه با خود بیندیشید که آیا چنین قوماندان فروخته شده وبی وجدان مجاهد را شما درمیان تاجیکان وازبکان وهزاره ها می یابید که بخاطر تامین منافع پاکستان تا این اندازه وطنفروش شود که بالای نماینده گی سیاسی یک کشور بیطرف دست به چنین جنایت بزند؟ کشور بیطرفی که اصلا درقضایای آنروز افغانستان ؛ صرف دشمن عنعنوی پاکستان شمرده میشد وچندین بار بحیث بنیانگذار جنبش عدم انسلاک از مقامات شوروی نیز خواسته بود که باید قوایش را از افغانستان خارج سازد ، هندوستانی که حتی برای همان تنظیم های جهادی مانند حزب گلبدین وجمعیت اسلامی آقای ربانی در درون پایتخت آنکشور (دهلی) اجازهء بازگشایی نماینده گی ها ودفاتر سیاسی را داده بود. وازهمانجا به هزاران خانوادهء مهاجر به اروپا وامریکا رفتند.
    آیا زمانیکه مقامات پاکستانی به این وطنفروش پلان حمله بالای قنسولگری هندوستان درقندهار را دادند مگر این انسان بی وجدان نگفت که عالی جناب!
    آیا درشهرقندهار نقاط دیگری برای ضربه زدن به حکومت به اصطلاح آنروز خودشان، دست نشانده (!)وجود ندارد که بالای نماینده گی یک کشور سومی حمله کنم وکارمندانش را بکشم واسناد دفترش را بشما بیاورم وآنکشوررا عمدا وقصدا برضد مجاهدین افغانستان تحریک کنم؟
    نخیر! اینچنین عقل ومنطق تاکنون درمیان ایل جلیل افغان بوجود نیامده است نخواهد آمد. ازهمین جاست که من میان قوماندانان مجاهدین تنظیم ازنظر قومی فرق قایل هستم، یک قوماندان هزاره وتاجیک وازبیک که کوچکترین آگاهی ازتاریخ کشور ومردم خود داشته باشد هرگز بخاطر تامین منافع یک کشور بیگانه دست به چنین جنایتی نمیزند.
    روی همین مطلب است که مقامات استخبارات نظامی پاکستان در طول جنگ یا جهاد علیه شوروی سابق، همیشه بالای قوماندانهای غیر پشتون ظنین وبدگمان بوده اند. اما آنچه که دربارهء قضایای امروزی جناب خان نوشته اند که در (گوشته) قوای پاکستانی پیش آمده وآنجا را به اشغال خویش دراورده است نظر بنده این است:
    پاکستان یک کشور مسلمان ودارای قدرت اتومی درجهان است، این کشور از سال 1947 بدینسو با افغانستان دعوای مرزی دارد، در دوطرف نوار مرزی که قبلا زمامداران افغانستان آنرا بحیث نوار مرزی با استعماربریتانیا برسمیت شناخته بودند، مردمان واحدی ازیک گروه قومی زنده گی دارند که عملا این خط مرزی را برسمیت نشناخته بدون روا دید و گذرنامه ازاینجا به آنجا وازآنجا به اینجا دررفت وآمد بوده اند وهم ازنظر قومی با حاکمان کابل اشتراکات قبیلوی وقومی وتباری دارند، بعداز ایجاد پاکستان، افغانستان بدون داشتن کوچکترین دستاویز حقوقی، تمامیت ارضی کشورهمسایه را نقض نموده وبه تحریک شوروی ها وهندیها ازبرسمیت شناختن کشور جدیدالتاسیس پاکستان درسازمان ملل متحد إبا ورزید که ازهمان آغاز سنگ بنای روابط میان این دوکشور همسایه براساس دشمنی وعداوت گذاشته شد . اززمان ایجاد کشورپاکستان، افغانستان همیشه از دوگروه کوچک تروریستی ملی گرایان پشتون برهبری خان غفارخان وصمدخان اچکزی علیه منافع پاکستان حمایت وپشتیبانی نموده وآندو گروهک تروریستی نیز بغرض گرفتن امتیاز ازمقامات دولت مرکزی پاکستان سالها ازخاک افغانستان بحیث یک پناه گاه امن تروریستی استفاده نموده ولی زمانیکه کوچکترین چراغ سبز ازطرف مقامات اسلام آباد برای شان روشن شد، تمام نیکی ها وخوبی های دولت ومردم افغانستان را به باد فراموشی سپرده وعملا درکنار مقامات رسمی پاکستان بخاطر پیشرفت وترقی وتعالی سرزمین خدا دادشان پاکستان ایستادند وحالا جزو مهم موسسهء دفاعی پاکستان بحساب می روند.
    اینها حالا از تروریسم نفرت دارند وعملا مبارزات خودرا درچارچوب منافع قومی پشتونی، در دفاع ازسرزمین خدا داد شان سمت واستقامت میدهند.
    ازنظر کمیت، سی ملیون انسان پشتون آنطرف مرز دیورند زنده گی میکنند وبرپاکستانی بودن خویش افتخار دارند. ناسیونالیستان وملی گرایان پشتون در هردو طرف مرز، بحکم پشتونوالی، خواهان پیوستن والحاق با یکدیگر می باشند، اما این الحاق ازنظر تبلیغاتی دو معنا دارد. پیوستن سی ملیون پشتون پاکستان به افغانستان یا برعکس آن پیوستن دوملیون پشتونهای نوار مرزی افغانستان به هم تبارانشان به آنسوی مرز؟
    درین زمینه هیچیک ازسیاست مداران افغانستان لب به سخن نمی گشایند. زیرا منافع شان را در ادامهء تشنج ودرگیری با پاکستانی ها می بینند
    باهمه حال ، آنچه مقامات پاکستانی درمنطقهء گوشته انجام داده اند نتیجهء سیاستهای تحریک آمیز مقامات کابل درطول دوصد سال زمامداری غیر مسؤولانهء پشتونهاست که هم خودشان زمینه ساز این تجاوز بوده اند وهم خودشان، داد و وایلا را به شکل خیلی ماهرانه وزیرکانهء آن براه انداخته واقوام غیر پشتون را برضد مقامات انگلیس وحالا پاکستان تحریک وتهییج نموده اند. اکنون این بازی دارد به آخرین مراحل خویش نزدیک میشود، اقوام غیر پشتون منجمله هزاره ها وتاجیک ها وازبیکها طعم تلخ دشمنی با مقامات پاکستان را درزمان طلبه های کرام چشیده اند، اقوام غیر پشتون درزنده گی خویش دیده اند که پشتونها هرزمانیکه سلطهء قومی شان ازطرف مقامات اسلام آباد تضمین گردد، به هیچ تعهد وطنی پایبندی نشان نمیدهند وهمراه با هم تباران شان در دوسوی نوار مرزی، بزرگترین جنایتهای بشری را مانند رواندا وبروندی، می آفرینند وازتطبیق سیاست زمین سوخته درشمالی وقتل عام مردم یکاولنگ ومزار وبامیان وازبین بردن تمام آثار فرهنگی وباستانی این سرزمین که حالا بنام جنایت قرن مسمی گردیده است دریغ نمی ورزند. همین احزاب ملی گرای پشتون درآنطرف مرز درهمان سالها حامی وپشتیبان طالبان بودند وعلیه نیروهای مقاومت تبلیغات می نمودتذ. حالا هم درکنار مقامات پاکستانی ، افغانستان را کشور اشغال شده می دانند، بناء هیچ منطق وجود ندارد که ملیتهای غیر افغان علیه مقامات پاکستان شعار بدهند ویا بیرق آنکشوررا درفضای کابل بسوزانند، این نوع شعارهای احمقانه ازطرف تاجیکان وازبیکها وهزاره ها عواقب خیلی وخیم درپی دارد.
    پشتونها با این کارهای شیطانی شان مقامات پاکستانی را علیه اقوام دیگر تحریک میکنند وهر زمانیکه مقامات اسلام آباد به آنها چراغ سبز نشان دهد آنگاه به همدستی همان پاکستانیها به تصفیه های قومی تاجیکان وازبیکها وهزاره ها می پردازند.
    پس تاجیکان هزاره ها وازبیک ها!
    بیائید خودتان را ازین دایرهء خبیثه بیرون کنید. بگذارید که قوای پاکستانی حتی تا سروبی وهوت خیل پیش بیاید وسرزمینهای پشتونی را باهم وصل نماید. آنانیکه خواهان پیوستن والحاق با هم تبارانشان هستند، درپشت این توطئه ها قرار دارند.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • بهمن. ان شیر مادر را که خوردی حرامت باد حرامزاده ولگرد! لعنت به ان شب شوم که نطفه تو در بطن هرزه مادرت بسته شد.
    این وطن از افغان است وزنده افغانستان است تا یک نفر افغان است. دامنه این وطن تا دهلی وسند واصفهان وسمرقند وبخارا میرسد وشمله وپتکی وپرچم پشتونها تاهنوز در این کشورها دیده میشود
    نجیب پوپل

  • جناب بایانی صاحب ویا پوپل صاحب رئیس سابق موزیم ملی!
    امیدوارم که این دشنامهای تان سبب آرامش روحی تا گردیده باشد واندکی از دردهای کمر ومقعد که عاید حال تان گردیده است کاسته شده باشد.
    عرض من حضور تان که گفته اند: گذشته گذشت زو مکن یاد.
    امروز نه تنها که پرچم پشتونها در دهلی واصفهان وجود ندارد بلکه برعکس این پرچم دیگران است که دختران زیبا روی پشتون آنرا بالای نوک پستانهای شان با افتخار نصب میکنند وبرهرچه داکو وبدماش اوغان خر درتاریخ گذشته است لعنت می فرستند.
    زنده باد دختران آگاه وزیبای پشتون
    مرگ بر مردان خرصفت ونادان پشتون

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس