صفحه نخست > دیدگاه > وبلاگ نویس > آن­چه او ریخت به پیمانه­ی ما نوشیدیم

آن­چه او ریخت به پیمانه­ی ما نوشیدیم

chendavol
دوشنبه 2 سپتامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

زلف، آشفته و خوی (1) کرده و خندان لب و
مست

پیرهن، چاک و غزل­خوان و صراحی در دست

نرگسش، عربده­جوی و لبش، افسوس­کنان

نیم­شب، دوش به بالین من آمد، بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت: «ای عاشق دیرینه­ی من، خوابت هست؟»

عاشقی را که چنین باده­ی شب­گیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده­پرست

برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر

که ندادند جز این تحفه به ما روز اَلَست

آن­چه او ریخت به پیمانه­ی ما نوشیدیم

اگر از خَمر بهشت است و گر باده­ی مست

خنده­ی جام مَی و زلف گره­گیر نگار

ای بسا توبه که چون توبه­ی حافظ بشکست

 

1) «خوی»: عرق بدن
که باید آن را «خَی» خو
اند. 


آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس