صفحه نخست > دیدگاه > به تجزیه افغانستان بیندیشیم و یا به تغییر پشتونها؟

به تجزیه افغانستان بیندیشیم و یا به تغییر پشتونها؟

جامعه شناسان باور دارند که خلای ایدولوژیک موجب بیداری و تقدس ارزشهای قومی میشود/اگر بنا میبود تا برای هر گروه قومی و زبانی یک کشور مستقل وجود داشته باشد امروز در جهان بجای 195 مملکت باید شش هزار و پنجصد کشور وجودمیداشت./. تجزیه افغانستان به هیچوجه یک تجزیه آرام، صلح آمیز و متمدنانه مثل، چک و سلواکیا، نخواهد بود/معجون "پشتونوالی و شریعت" سمی است که باید آنرا از مغز پشتونها شست/ چگونه می توان انتظار داشت که پشتونها مثل فارسی زبانها و یا ترکها فکر کنند در حالیکه در زبان پشتو منابع فکری، علمی، ادبی و هنری بسیار اندک وجود دارد؟
جعفر رضایی
دوشنبه 5 جولای 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

برای خواندن پرسش ها از مخالفان، موافقان و نه مخالفان و موافقان و شرکت در گفت و گو اینجا را کلیک کنید.

پیش ازآغاز مطلب معذرت از آنانیکه دوست داشتند تا به تک تک سوالها پاسخ گفته شود. من در این مطلب تلاش نموده ام تا نظرم را بطور کلی در مورد تجزیه افغانستان بازگو نمایم.

تمایل به تجزیه، تقریبا در بسیاری از کشورهای جهان به صورت خفیف وجود دارد. در کانادا ولایت "کُبک" بستر داغ تجزیه طلبی است و حزب جدایی طلب "کبکوا" در پارلمان کانادا "چهل ونه" عضو دارد. دولت محافظه کار حاکم کانادا برای خشنودی مردم این ولایت جدایی طلب، کبک را بعنوان یک ملت در درون ملت کانادا اعلام نموده استA nation inside Canadian nation. علاوه بر کبک، گاهگاهی زمزمه جدایی طلبی در نشریات محلی ولایت نفت خیز "آلبرتا" نیز شنیده میشود. در امریکا تندروهای راستگرا در "تکزاس" و چپگرایان افراطی در "کالیفرنیا" هرازگاهی دم از جدایی می زنند. مدتها قبل تلویزیون سی بی سی کانادا گزارشی را در مورد بلجیم نشر نمود که یکی از اعضای برجسته پارلمان بلجیم، بجای خواندن سرود ملی کشور متبوعش سرود ملی فرانسه را زمزمه می کرد. گفته میشود که اکثر مردم بلجیم اصلتا فرانسوی تبار هستند و تب پیوستن دوباره به فرانسه در آن کشور داغ است. در بریتانیا اسکاتلندی ها و ایرلندی ها با انگلیسها مشکل دارند. در کشورهای همجوار افغانستان نیز تمایلات جدایی طلبی وجود دارد. در ایران جریانات ترک و ُکرد بر طبل جدایی طلبی می کوبند، و در پاکستان، پشتونها، وبلوچها. در ازبکستان فارسی زبانهای سمرقند و بخارا از دولت ازبکها خوش نیستند و در تاجکستان ازبک تباران دولت حاکم تاجیک را متهم به قوم گرایی می کنند. از جدایی طلبی تبتی ها، ایغورها و مغول ها ساکن چین (درحالیکه خود مغولستان دارای چهار میلیون نفوس میباشد، هفت میلیون مغول دیگر در مغولستان داخلی واقع در چین زندگی می کنند)، و چچن ها و داغستانی ها در روسیه که بگذریم، حتا در کشور کوچک آذربایجان نیز، "لنکرانی ها" و "لزگی ها" بعضی وقتها موضوع جداشدن را زمزمه می کنند. و البته که در تمام این کشورها اقوام کوچک و جدایی طلب از گروه های نژادی مسلط ناراضی هستند و می گویند که فرصتهای برابر اقتصادی و سیاسی برای آنان وجود ندارد.

زبان، قومیت و مذهب عوامل عمده نا خشنودی و نا همگرایی اغلب کشورهای چندقومی جهان است. در سودان علاوه بر دلایل قومی، موضوع اسلام و مسیحیت، آتش جدایی طلبی را روشن نگهداشته است. در بریتانیا در کنار مسایل نژادی، پروتستانیزم و کاتولوسیزم موجب نفاق و ناهمگرایی انگلیسها و ایرلندی ها میباشد. در ایران موضوع زبان ترکی و فارسی پیروان مذهب شیعه را تشویق به جدایی میکند. بهرحال، این ذکر مختصرِ پاره ای از کشورهای چند قومی بود.

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروپاشی یوگوسلاویا، تمایلات جدایی طلبی در سرار جهان رو به رشد بوده است. بسیاری از جامعه شناسان باور دارند که خلای ایدولوژیک موجب بیداری و تقدس ارزشهای قومی میشود. شکست سوسیالیسم در شوروی زمینه ساز گسترش کاپیتالیسم در سرزمینهای جدید شد. کمپنی های بزرگ، که صرفا به اندوختن پول بیشتر فکر می کنند و در اکثر موارد هیچ پابندی اخلاقی به ارزشهای انسانی ندارند، متهم اند که در صورت ضرورت برآتش تنشهای قومی در کشورهای ضعیف، نفت می پاشند.

نباید از یاد برد که اگر بنا میبود تا برای هر گروه قومی و زبانی یک کشور مستقل وجود داشته باشد امروز در جهان بجای 195 مملکت باید شش هزار و پنجصد کشور وجودمیداشت. زیرا انسانها تا هنوز به 6500 زبان مختلف تکلم می کنند و این در حالیست که تنها 195 مملکت مستقل و رسمی وجود دارد.

غرض از عرض این مقدمه طولانی این بود که بگویم : من مخالف تجزیه افغانستان هستم. زیرا:

1. افغانستان در سه دهه گذشته، بحد کافی، به بهانه های مختلف شاهد قتل و خونریزی بوده است. تجزیه افغانستان به هیچوجه یک تجزیه آرام، صلح آمیز و متمدنانه مثل، چک و سلواکیا، نخواهد بود.

2. تجزیه افغانستان حتما به معنای پایان خونریزی و آغاز زندگی صلح آمیز و مرفه نیست. و بلعکس، تجزیه افغانستان می تواند سرآغاز جنگهای خونین و طولانی نو باشد.

3. در صورت تجزیه، هزاره ها از همه اقوام دیگر افغانستان بیشتر متضرر می شوند. زیرا با تجزیه افغانستان، تاجیکها می توانند به تاجکستان بپیوندند، ازبکها به ازبکستان، ترکمنها به ترکمنستان و هراتی ها به ایران. و تمام مناطق مذکور دارای شهرهای نسبتا آباد و مرزهای طولانی با کشورهای مستقل و همتبار اقوام مذکور می باشد.اما، هزاره جات ( ویا هزارستان) نه تنها دارای شهرهای آباد و مرز با همسایه ها می باشد و بلکه حدودا نصف جمعیت هزاره ها در شهرهای کابل، هرات و مزار زندگی می کنند.

درضمن، نباید فراموش نمود که، نسبت به اقوام دیگر افغانستان، هزاره ها وپشتونها (قومیت مخالف تجزیه) طولانی ترین مرز با همدیگر را دارند. در شرایط کنونی که هزاره ها کاملا خلع سلاح شده اند، با چه نیروی می تواند مرز وسیعی را که از ارزگان شروع و به چهارده غوربند ختم می شود، حفظ نمود؟

4. بجای اندیشیدن به تجزیه ما نیازمند گسترش روابط با پشتون ها هستیم. اگر ادعای فاشیستی که می گوید: "ساحه میان دریای سند و دریای آمو سرزمین پشتونهاست" را نمی پذیریم، و باید نپذیریم و علیه چنین تفکری باید بجنگیم، این واقعیت را باید قبول نماییم که پشتونها بزرگترین گروه قومی ساکن میان سند و آمو هستند. لهذا، صلح و آرامش ساحه میان سند و آمو بی صلح پشتونها ممکن نیست. نباید از یاد برد که پشتونها علاوه براینکه عامل نا امنی این خطه هستند خود قربانی نیز هستند. انتروپالوجیست ها باور ندارند که پشتونها بزرگترین کتله انسانی هستند که تا هنوز با ارزشها و شیوه های قبیله ای زندگی می کنند. اگر در گذشته ها،" پشتونوالی" آرامش و قرار را از جامعه پشتون ربوده بود، امروز شریعت (ارزشهای قبیلوی اعراب دشتهای حجاز) با پشتونوالی آمیخته است . معجون "پشتونوالی و شریعت" سمی است که باید آنرا از مغز پشتونها شست، و در جوامع پشتون شمع خرد ودانش را باید افروخت و به جوانان پشتون این آگاهی و امید را خلق نمود که، زندگی بی پشتونوالی و شریعت زندگی پرآرامش و شیرین است.

اولین کتاب پشتو چهار سده پیش نوشته شده است. اگر کل آثار مکتوب زبان پشتو را جمع نماییم به اندازه ده درصد کتابهای زبان فارسی نمی شوند. پس چگونه می توان انتظار داشت که پشتونها مثل فارسی زبانها و یا ترکها فکر کنند در حالیکه در زبان پشتو منابع فکری، علمی، ادبی و هنری بسیار اندک وجود دارد؟ یک مقایسه سرسری وبسایت های فارسی و پشتوی بی بی سی و تفاوت حجمی آن نشان می دهد که چرا پشتونها همچنان با پشتونوالی و شریعت زندگی می کنند.

بهرحال، اقوام غیر پشتون، و مخصوصا هزاره ها، بجای اندیشیدن به تجزیه به این فکر کنند که چگونه می توانند به پشتونها کمک نمایند تا با پشتونوالی و شریعت طالبانی وداع، و مثل اقوام متمدن منطقه بیندیشند. البته که خلق و ترجمه آثار علمی و فکری به زبان پشتو آغاز چنین برنامه ای خواهد بود. از یاد نبریم که پشتونها قربانی عصبیت های پشتونوالی و شریعت طالبانی هستند. و باز به یا داشته باشیم که آی. اس. آی. به شیوه سازمان یافته می کوشد تا شریعت طالبانی و تروریزم را در مغز جوانان پشتون تزریق کنند.

من در آینده مطلب جداگانه ای در مورد ضرورت یادگیری زبان پشتو وضرورت گسترش روابط فرهنگی-اجتماعی هزاره ها با پشتونها، خواهم نوشت.


طرح تجزیه ی افغانستان

پاسخهای به کابل پرس: چون من یکی از مخالفان تجزیۀ افغانستان هستم بنا برآن در بخش مخالفان تجزیۀ افغانستان به پاسخ دوستان و وطنداران ام خواهم پرداخت.

شنبه 3 ژوئيه 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی


طرح تجزیه ی افغانستان

درمیان مردم عامه – عناصرغیر"اوغان"- هنوزاین آگاهی بوجود نیامده است که بدون "اوغان" ها می توان راحت تر وانسانی تر زندگی کرد وبنابران باید کشوررا تجزیه کرد تا ازشرمصیبت های تمام ناشدنی ی که این طایفه برکشور تحمیل کرده است؛ درامان ماند.

چهار شنبه 30 ژوئن 2010, نويسنده: ربانی بغلانی


طرح تجزیه افغانستان!

عبور از خطوط ممنوع: مخالف، موافق و نه مخالف و نه موافق: نظر شما چیست؟/ هدف از طرح این بحث شاید عبور از خطوط ممنوع در کشوری باشد که سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول بیداد می کند و این سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول از حداقل 150 سال پیش تا دوره ی حکومت فاسد، طالبانی و مافیایی حامد کرزی با حضور حدود 150 هزار سرباز بین المللی بر جنازه ی کشوری بنام افغانستان ادامه یافته است.

سه شنبه 29 ژوئن 2010, نويسنده: کابل پرس

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای جعفر رضایی سلام

    یک سوال کوچک و تبصره کوتاه .

    خواهش میکنم صادقانه بگویید که آیا تا حالا پښتونولی يا به معنی دیگر مجموعه از آداب و رسوم پشتونها را مطالعه کرده اید ؟ البته تعریف درست آنرا نه آنی را که چند راسیست تاجیک داده اند ؟

    دوم به خاطر داشته باشید که این پشتون امان الله و پشتون ظاهر بودند که بزرگترین جامعه مدنی را پایه گذاشتند.

    اگر داشتن آثار و کتب محک عمل و اساس قضاوت باشد پس جامعه ایران با داشتن این همه آثار ، کتب و غیره باید بهترین جامعه مدنی میبود ولی متاسفانه که چنین نیست.

    • بوله جان رضایی خان!!!
      گل گفتی و در ......اینکه !!غیر پشتون و مخصوصا دانشمندان هزاره ..پشتونراکمک کنند تا اوغان انسان و مسلمان شود ..
      برادر اسلام,سوسالیزم ,سکولاریزم غربی ... نتوانست اوغان را انسان و براه مستقیم عیار بکند !!حالا خودت استین را بالا زده یی بههههه مبارک تان باد !!موفقیت تان ارزو ماست !! چون پشنهاد کننده شخص خودتان هستید پس عمل کننده هم شما باشید .از دیگران نخواهید تا در این کار خیر با شما هم سفر شوند چونکه انان در داخل یک عمر با اوغان یکجا زندگی کرده اند وانان را به تمام معنی شناخته اند . عاقبت گرگ زاده گرگ شود - اگر چه با ادمیزاد بزرگ شود .

      • گوش زد های تان در مورد فرا گرفتن زبان دوزخ اب را به اسیاب اسراییل شیوه مونه !!

      جناب تنویر مگر قبل از هم قبیله های تان امان اله خان و ظاهر کل جامعه مدنی در این سر زمین وجود نداشت !!

      یا بعضی ها با چشم جور کور فقد وفقد هم قبیله یی های خود را می بینند نه دیگران را!!!

    • سلام دوست عزیز، من منابع انگلیسی و از جمله گزارش ویژه مجله اکونومیست، در مورد پشتونوالی را مطالعه نموده ام.

  • تجزيه ضرور نيست , راه حل همان طرح داكتر لطيف بدرام است.ميشود كه به فانتزى برداخت ولى همه خواب وخيال خواهد بود.طرحيكه جنبه عملى داشته باشد و كمتر هزينه بخواهد.كار شود كه نه سيخ بسوزد و نه كباب.

    • جناب آقای رضايی. مطلب تان ، بسيار راهگشا و جالب است . اين نوشته ميتواند برای نوکاران عرصه ی انديشه، تحقيق و نگارش ، ممد باشد. پشتون ستيزی افراطی ،و در فضای مجازی انترنت، چنگ و دندان به حريف نشان دادن و رسانه را« ميدان بزکشی » انگاشتن، راه به جايی نميبرد!لحن کابل پرس? پس از رای نياوردن دو وزير وحدتی ( گماشته های خليلی ومحقق) بسيارعوض شده است ، انگار آسمان به زمين افتاده است . من لازم می بينم يک کامنت را عنوانی سردبير کابل پرس دوباره اينجا نقل کنم تا بيشتر مورد تامل قرار گيرد!

      [جناب سر دبير ، چرا اينهمه « احساساتی»؟
      جناب سردبير کابل پرس! انتظار آن بود که شما پس از تجربه ها و فراز و نشيب ها، کابل پرس را رسانه ای همه گانی، قانونمدار، دانشگستر، ومنطق پرور سازيد، اما احساسات تبارگرايانه تان ، مجال وفرصت اين پيروزی و شکفته گی را نداد! فحش های رکيک بر کرزی نثار کردن، خليلی و محقق را نماينده ی هزاره ها جازدن، برای وزير شدن سرور دانش و داوود نجفی، شيون و نمايش راه انداختن، کاريست که از دست هر درس نخوانده ای ، از دست هر مرتجعی بر می آيد!
      طالب ، ساخت سی آی ای و انجلس سرويس انگليس است. پاکستان ، محلی است که صادرات نيمه رسمی آن « تروريست» است ، هر گوشه ی جهان که انفجاری صورت می گيرد، پشت اين حادثه يک مزدور پاکستانی خوابيده است که اغلب توسط مطبوعات غرب، افشاء ميشود!
      دنيا ، از وزيرستان و کويته و سوبه سرحد به نکويی اطلاع دارد ، چرا سک را گشوده و سنگ را بسته اند؟ شايد منافع غرب، در حفظ سرحدات فعلی است، ورنه اگر سردمداران سرمايه بخواهند در ظرف ۲۴ ساعت يک بنگله ديش ديگر و يک کشور نوين ديگر، عرض اندام ميکند و مخفی گاه ها و لانه های تروريزم، مسدود و محو ميشود!
      شما به بينيد ، امريکا هنوز با رژيم تبهکار خامنه ای نيز ، به بازی موش و گربه ادامه ميدهد ، رژيمی که علنا به تروريزم جهانی، کمک ميرساند!
      عراق از دست اندازی های ايران ، پيکر مجروح دارد ، هم حکومتی آنجا مستقر نيست و هم انرژی برق وجود ندارد، در گرمای بالاتر از ۵۰ درجه!
      پس پياپی فحش به کرزی دادن، دردی را دوا نميکند؛ يک روزنامه نگار ژرفنگر همواره به علت ها می انديشد نه معلول ها!
      جناب سر دبير يک کمی به خود آييد ، هر گردی، گردو نيست و اين تنظيم های اوباش( خليلی ، محقق، اکبری و جاويد و انوری و ...) هرگز نماينده های هزاره ها نيستند ! البته پشتونيزم و هژمونی دير پای آن بايد تقبيح شود ، اما راه آن اين نيست که کابل پرس، برگزيده است.من قسم ميخورم که اگر در يک منطقه و شهر هزاره نشين ،همين اکنون يک صندوق رای گيری سری و آزاد ، برای کرزی و خليلی نهاده شود و هزاره ناگزير به انتخاب ميان دوشخصيت باشد؛ صندوق خليلی، خالی می ماند!
      جناب سردبير، با رای نياوردن دو وزير وحدتی ( گماشته های محقق وخليلی)، کم کم شما هم از نابودی هزاره ها حرف ميزنيد؛ اين دور از مآل انديشی و انصاف است.با ارادت. ديده بان]

    • ازچند روزبه اینطرف بازار بگومگو ویاشکوه وگلایه درسایت کابل پرس? گرم است . توگویی حادثه ورویداد بزرگی اتفاق افتیده که خدای نکرده متآثرازآن امنیت وآرامش درکشور باثبات ما مورد تهدیدقرار گرفته است !! ویاصدبارخدانخواسته ، نیروی بیگانه ای درکشورما قدم گذاشته ! ویاهزاربارخداوپیغمبروچهاریارنکرده طایفه ای ازجنایت پیشه گان - اوباشان وایادی بیگانگان برمقدرات وسرنوشت ماحاکم گردیده است !! ویابکوری چشم ملاعمر وبی چشمی خالقش وحدت وهمدلی وسلامت اندیشی بین مردم آسیب وشکاف برداشته و..... فورآ بخود میآیم ولاحول واستغفار میخوانم ومتوجه میگردم که نه! نه ! خدانکند وچشم بد دور افغانستان ما که کشورقهرمانان وخداجویان است،ودرنتیجه ازگزند وآفت روزگار خیلی هم دور ومصئون ! پس اینهمه وا ویلا وفریاد واحسینا ، واعباسا وسربه نیزه ای بی کسی تکیه دادنها برای چیست ؟ ناگهان ازدرگه ای کبریا ندامیرسد که مگرنمی شنوی ونمی بینی که دوتن ازجگرگوشه های الحاج خلیلی واستاد چاپه اندازمحقق ازجلوس برچوکی وزارت محروم گردیدند! ونه تنها بیوت رهبری بلکه آنچه کربلایی - حاجی وزوار وکنکور زده های قوم هست ، ازاین مصیبت عظیم بجای اشک خون میگیریند! وفریاد وانجفی - وادانش تاعرش اعلا بلنداست . ملائیک مقرب نجوا میدارند که وای ازبی وفایی وناسپاسی حکام زمانه ، امروز جاه دارد تاآسمان افغانستان سنگ ببارد ! مگراین الحاج خلیلی نبوده ونیست که به مدت هشت سال به استخوان درگه کرزی قناعت پیشه نموده وسوزنی را ازبیت المال ایشان برای منفعت عامه ضایع ننمود ودرهردور ازکلاه گذاری انتخاباتی رای هزاره هارا برای آقاصاحبش سرقت نمود! واین الچاپه انداز الحاج محقق نبوده ونیست که هرآنچه را ازهزاره میدزد ومیفریبد ، باگشاده دستی درطبق اخلاص به حاکمان زمان عرضه میدارد ودرمقابل به غیرازدست رنج خود پرکاهی ره به هزاره ها حاصل نه نموده تاخدای نکرده قوم پیشرفت نموده وبه آخوند سواری ندهد! فرشته گان اضافه میفرمایند که مگراین آقای نجفی نبود که ازاندک آبرو وشرافتی که داشت گذشت ولی ازدزدی ودروغ برای الحاج حامد کرزی نگذشت ! ندای دیگری ازعالم بالا بلنداست که چگونه اعتماد ، حسن نیت ، اعتمادوهمدلی مرحوم مزاری را باگلب الدین وبیعت آخرش به ملاعمر فراموش میشود ، درحالیکه ایشان اخلاصمندانه حاضرگردید تا خون هزاره را برای رضایت خاطرحکمتیار بریزد ودردشوار ترین لحظات به آرزوی زنده ماندن وتقرب به محضرکور ملاعمر وتاییدرهبری سیاسی طالبان کرام ، مردم غرب کابل را درمیدان خونین جنگ تنها گذاشت وبه همه ای رکابدارانش شجاعانه پشت نمود ! فرشته کوچک وخاموشی نیز صدا میزد که ای مردم هزاره ! سرور دزدان ورشوه خواران وغلام حلقه بگوش حکومت امام زمان برهبری خامنه ای ! آقای بی دانش را نیز مشکور وممنون باشید وقدر ایشان را بدانید . زیرا در دوران زمامداری او در وزارت عدلیه بود که افغانستان در فساد ورشوه ستانی درجهان مقام دوم را بعدازسودان ازآن خودساخت . بنده نیز ازحق نگذشتم وبیاد آوردم که قضات وثارنوالان درپناه وزارت آقای بی دانش رشوه را به دالرمطالبه مینمودند ومینمایند . بدین ترتیب ازاین همه فریاد ووایلاهایکه بلنداست آگاه گردیده ومن نیز ازبابت محرومیت دو وزیر باشخصیت - صادق - دردمند وخدمتگذار قوم !! بی نهایت متآثرگردیده وبه جمع سوگواران قوم پرداختم . درخاتمه ذلت وخواری برای این دو وزیروحامیانش - چشم کوربسان ملاعمربرای کرزی وچندکیلوعقل وخرد برای قوم ازدربار خداوند جبار خواهانم . پیروزباشید ( فاطمه گل )

  • هزاره‌ها یکی از قوم‌های افغانستان خراسان قدیم هستند که بنابر برخی منابع جمعیت آنها تقریباً ۲۷٫۵ درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند.
    پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران سیل مهاجرت به ایران بیشتر شد. در افغانستان از گذشته به آنها ظلم بسیاری وارد شده و تاکنون ادامه دارد یکی از بدترین ظلم‌ها به آن‌ها کشتار و اخراج ان‌ها از مناطق سکونتشان در زمان عبدالرحمان یکی از شاهان افغانستان می‌باشد در آن دوره تقریبا 62 درصد مردم هزاره قتل و عام شدند.[۸]
    http://www.youtube.com/watch?v=-V9V...
    درگذشته‌های دور هزاره‌جات کنونی بنام‌های زیر یاد شده‌است: به گفته (بلیو) غر مارث که این نام در کتاب مقدس نیز آمده‌است –به قول مرحوم غبار نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ، نزدیک ۵۰۰ سال پیش از هزاره‌جات به نام «ستا گید یا» نام برده شده‌است شاهان هزاره‌جات قبل از اسلام به نام‌های شیران بامیان از اولاده کوشانی ویفتلی و بعدآ به نام‌های هزار بنده – شار و ریو شاران یاد می‌شدند که عمدتآ در دو نقطه تاریخی این سرزمین به نام‌های (پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و (سورمین) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند.

    کنت کورت و بطلیموس مورخین عهد سکندر کبیر، فریبه جهانگرد فرانسوی، هنری فیلد کریستیاتس محقق دنمارکی و جورج راورتی، از مورخان غربی. مقدسی، مولف گمنام حدودالعالم در ۹۵۹ میلادی، ابی بکر مشهور به ابن فقیه، ابن خرداد در ۹۲۰ میلادی، ناصر خسرو بلخی از مورخین اسلامی و همچنان هیوان تسنگ راهب چینی از موجودیت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجودیت هزاره‌ها در غرجستان به کرات یاد نموده‌اند.

    حکمرانی شیران بامیان توسط غزنویان ساقط و بعد از آن غوری‌ها شنسبی‌ها – خوارزمی‌ها در هزاره‌جات حکومت کردند با شکست خوارزم‌شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیزخان تخریب و به بامیان آسیب زیادی وارد گشت. اولاده چنگیزخان چندین قرن در بامیان و دیگر مناطق غرجستان حکومت کردند و بعدآ اولاده تیمور لنگ در ین ساحه تسلط یا فتند و در زمان سلطان حسین با یقرا - امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل ترخان اولین حاکم وامیر سلسله امرای ار غونیه در هزاره جات بود وی توانست قلمرو خود را تا کابل –قندهار– سند و فراه توسعه دهد. امرای ارغونیه مردمان دادگر- دانش پرور – هنر دوست بودند و مجمو عآ از سال ۸۸۴- الی- ۹۶۴ – هجری قریب به هشتاد سال با سیاست و فراست حکومت کردند. امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره یعنی هزاره هامغل خالص ان بوده‌است که در هزاره‌جات حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره می‌نمودند.

    مورخین عرب و خراسان هزاره‌جات را به نام‌های غرجستان – غرج الشار – گرستان یاد کردهاند و حدود اربعه آن را از جانب غرب به هرات و باد غیس و از طرف شرق به کا بل – از سمت شمال به جوز جان و از سوی جنوب به غزنی پیوست دانسته‌اند. به قول ابن حقول تاریخدان عرب غرجستان کشوری بزرگی بوده‌است که موسوم به مملکت غرجه یاد شده‌است. در اغلب کتب تاریخ عرب و خراسان هزاره‌جات به نام غرجستان یاد شده که وسعت آن خیلی از وسعت کنونی آن فراتر بود و شامل غور – بامیان وغز نی می‌شد. مرحوم اکادمیسین پوهاند عبدالاحمد جاوید در یکی از مقاله‌هایش تحت عنوان بحثی پیرامون اقوام و طوایف افغانستان می‌نویسد:

    طوریکه دیدیم سرزمین خلج نزدیک کابل و غزنی بوده‌است و خلج‌ها درهمین حدود می‌زیستند و هنوز در زمین داور علاقه‌ای به نام خلج معروف است. اما در اینکه تلفظ صحیح به فتح دوم است یا سکون آن اختلاف است. این کلمه هنوز در هند و افغانستان با سکون دوم و و در ایران به فتح دوم تلفظ می‌گردد. اصطخری, ابن حوقل و یاقوت حموی چنانکه دیدیم حرف دوم را ساکن ضبط کرده‌اند و اما منینی حرف اول و دوم را به فتحه نوشته و به گمان اغلب به سکون دوم درستتر می‌نماید. خاصه اگر بپذیریم که کلمه غلجی همان خلجی است و ریشه آن را از غرچ بدانیم. اما بنابر عقیده بعضی اگر آن را از شکل ترکی قلچ تصور کنیم تلفظ آن با فتح دوم خواهد بود. (۲۳) عقیده نگارنده این است که این کلمه ترکی نبوده خاصه با قلج ترکی ارتباطی ندارد و غالباً کلمه خلج شکل دیگر غرچ است. کلمه غرچه در ادبیات فارسی دری بمعنای کوهی مقابل روستایی آمده و از لحاظ اتساع معنی بمعنای ساده و ابله نیز به کار رفته‌است. چنانچه درین دو بیت:
    http://www.youtube.com/watch?v=X4Rf...
    هزاره‌ها در سه مرحله، «زمان نادرشاه افشار، ناصرالدین شاه قاجار بعد از کشتار هزاره‌ها توسط عبدالرحمان» به ایران مهاجرت کرده‌اند. رضاشاه نام این قوم مهاجر به ایران را از «هزاره» و «بربری» به خاوری تغییر داد
    http://www.bbc.co.uk/persian/afghan...

  • تاجیکان مردمی آریایی ایرانی‌تبار و فارسی‌زبان هستند که از کهن‌ترین زمان در آسیای مرکزی و افغانستان زندگانی می‌کنند و امروزه افزون بر این مناطق، در ایران و در ناحیۀ سین‌کیانگ چین نیز به سر می‌بـرند[۱].
    تاجیکان افغانستان در دو سوی مرز ایران و افغانستان به پارسیوان یا فارسیبان، و در شرق و جنوب افغانستان به نام دهقان*[۱] و دهوار مشهورند
    خاستگاه واژهٔ تاجیک نامعلوم است. شرح و بیان معنای این واژه تاریخی در چند مقالۀ علمی تحلیل و بررسی شده‌است. در اینجا دیدگاه‌های چند تن از دانشمندان به طور فشرده در مورد تاریخ واژهٔ «تاجیک» درج شده‌است:

    تاجیک نام قبایل «داها» بوده، پارت‌ها و اشکانیان «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده می‌شدند.
    تاجیک نامی است که ترکها بر ایرانیان نهادند. از آنجا که ایرانیان پارسی کلاهی تاج مانند بر سر مینهادند.
    تاجیک از «تای» است و همریشه با کلمه یونانی «تگاس» به معنای پیشوا و «ددیک».
    تاجیک از ریشه «تژی» در زبان سکایی است.
    تاجیک همریشه‌است با نام مردم ایرانی «تات». (رد شده)
    تاجیک صفت منسوب است از واژه «تاج».
    تاجیک صفت منسوب است از نام قبیله عربی «طای». (رد شده)
    تاجیک صورت دیگری از «تازیک» و «تاژیک» به معنای «عرب» است. (رد شده)
    بر اساس چند پژوهش خاورشناسان تاریخ تشریح واژهٔ «تاجیک» در نیمه اول قرن ۱۹ مورد توجه دانشمندان غرب قرار داشته‌است. در سال ۱۸۲۳ م. کلاپروت در یک مقاله اش «در مورد مردم بخاراً با استناد به تحقیقات به چاپ نرسیده ژ. سن مارتن آورده که «تاجیک» (فارسی زبانان ساکن فارس، افغانستان، تخارستان و ماوراء النهر) همان نام قبایل «دئی» بوده، پارتها و اشکانیان که «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» خوانده می‌شدند، با این نامها یاد می‌گردیدند. سه شکل آوایی این نام «دئی»، «تاجیک» و «دجیک» از نگاه آواشناسی قابل قبول است. از این جا چنین برمی آید که پارتها خود را تاجیک می‌نامیدند.

    گروهی دیگر از دانشمندان بر این باورند که «تاجیک» واژۀ ایرانی شرقی است٬ که شاید توسط باشندگان آسیای میانه بر عرب‌های فاتح منطقه اطلاق می‌شده و ریشۀ این واژه به طایفهٔ عربی «طای» (تازی) برمی گردد و این واژه از قرن یازدهم به بعد به مردم ایرانی مشرقی اطلاق می‌شده. این فرضیه با آوردن چندین دلیل قاطع در آغاز سالهای ۵۰ رد شد. یکی از دلیلهای استوار در مورد ارتباط نداشتن نام تاجیک با تازی (عرب)٬ نامیدن تاجیک بر ساکنان آسیای میانه (همسایگان مردم چین) و (حتی باشندگان داخل ایران) توسط تبتی‌ها می‌باشد که این دلیل قبلا نامعلوم بود.

    دانشمند دیگر آ. برنشتام پیدایش نام تاجیک را قبل از دوران عرب دانسته آن را به زبان تاجیکی کهن مردمان تخارستان به هزارساله قبل از میلاد نسبت می‌دهد و نام تاجیک را از ریشه «تژی» در زبان سکایی می‌داند.

    عده‌ای از دانشمندان غرب و چند تن از دانشمندان روس بر اساس شکل فارسی میانه واژهٔ تاجیک یا تازیک به معنای «عرب» نام تاجیک را نیز به عرب نسبت داده‌اند. اما این همگونی یا شباهت آوایی در ربط دادن نام این دو مردم مختلف را گروه دیگر دانشمندان با آوردن دلیلها رد می‌کنند.

    ارتباط نام تاجیک با «تات» نیز از نگاه زبان شناسی و تاریخی رد گردیده‌است. در تحقیقات بعدی در رابطه با واژهٔ تاجیک٬ بنیاد ایرانی این واژه را همچون نام مردمان آریایی این سرزمین ثابت می‌کند. فرهنگنامه‌های پارسی دری یا کلاسیک نیز در شرح نام تاجیک معلومات آورده‌اند که ذکر چندی از آنها به خاطر ارتباط نداشتن آن به «تازی» به معنای عرب مهم می‌باشد. از جمله «تازیک – غیر عرب و غیر ترک» (شرفنامه منیری)؛ «تازیک و تاژیک بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد» (برهان قاطع)؛ «طایفه غیر عرب باشد»، «آن که ترک و مغول نباشد، »در لغات ترکی به معنی اهل فارس نوشته اند" (غیاث اللغات، آنندراج). در برخی فرهنگ نامه‌ها شرح دیگر این نام نیز جای دارد.

    در لغتنامهٔ انگلیسی آکسفورد تاجیک را «یک پارسی» و کسی که نه عرب و نه ترک باشد٬ تعریف شده‌است.

    بهار در سبک‌شناسی آورده: ایرانیان از قدیم بمردم اجنبی «تاچیک» یا «تاژیک» می‌گفته‌اند، چنانکه یونانیان «بربر» و اعراب «اعجمی» یا «عجم» گویند. این لفظ در زبان فارسی دری نو، «تازی» تلفظ شد و رفته‌رفته خاص اعراب گردید، ولی در توران و ماوراءالنهر لهجهٔ قدیم باقی و به اجانب «تاچیک» می‌گفتند و بعد از اختلاط ترکان آلتایی با فارسی‌زبانان آن سامان، لفظ «تاچیک» بهمان معنی داخل زبان ترکی شد و فارسی‌زبانان را «تاجیک» خواندند و این کلمه بر فارسیان اطلاق گردید و ترک و تاجیک گفته شد. [۳]

    بهرحال٬ اثبات اینکه واژهٔ تاجیک پیش از تسخیر آسیای میانه توسط ترکان کاربرد داشته بسیار مشکل است و اینکه از قرن پانزدهم به بعد باشندگان ایرانی منطقه خود را تاجیک می‌نامیدند تا خودشان را ترک‌ها تمیز دهند. همنچنان که شاعر میر علیشیرنوایی هم این را گفته‌است.

    در ادبیات ترکی-فارسی فاتحان تیمور و بابر٬ واژهٔ تاجیک به منشی‌های فارسی زبانی اطلاق می‌شده که به زبان عربی تحصیل کرده‌اند. در دورهٔ صفوی٬ «تاجیک» به مدیران و نجیب زادگان دربار اطلاق می‌شده که به جنبش قزلباش مرتبط بودند.

    استاد محیط طباطبائی پژوهشگر و محقق تاریخ ایران می‌فرماید: «ایرانیان را در جنوب سرزمین پهناور ایران بزرگ به جهت تمایز از اقوام عرب، عجم می‌نامیدند و همان قوم بزرگ ایرانی در شمال ایران زمین و به منظور تشخیص از اقوام ترک، تاجیک نامیده می‌شد. پس تاجیک همان عجم و پارسی زبان است.»

    به گفته میرزا شکورزاده، پژوهشگر تاجیک و نویسندهٔ کتاب «تاجیکان در مسیر تاریخ»، بر اساس پژوهشها مردم پارسیگوی در بسیاری از نقاط آسیای میانه، ایران و افغانستان و حتی کشمیر و کاشغر خود را «تاجیک» معرفی کرده‌اند. واژه «تاجیک» در ادبیات کلاسیکی فارسی زیاد کاربرد شده و کاربرد آن غالبا در برابر ترک و عرب صورت گرفته‌است:

    مثلاً سعدی می‌گوید:

    شاید که به پادشاه بگویند، ترک تو بریخت خون تاجیک.

    و یا جامی اشاره‌ای دارد در باره علیشیر نوایی که:

    او که یک ترک بود و من تاجیک، هردو داشتیم خویشی نزدیک.

    و باز سعدی در جای دیگر می‌گوید که:

    نگار ترک و تاجیکم کند صد خانه ویرانه، به آن چشمان تاجیکانه و مژگان ترکانه.

    همین طور، وقتی که ما به متون چه نثر و چه نظم فارسی مراجعه می‌کنیم، درمی یابیم که در تمامی این متنها، از روزگار سعدی به دوران ما، کلمه «تاجیک» جایگزین کلمه «پارسی» و «فارسی زبان» بوده‌است. نه کلمه «پارسی» یا «ایرانی» یا «فارسی زبان» بلکه محض کلمه «تاجیک کاربرد شده‌است.»

    بر این اساس واژهٔ تاجیک می‌تواند مترادفی برای «پارسی» باشد و تاجیک‌ها زیرگروهی از اقوام ایرانی‌تبار و اقوام ایرانی‌زبان هستند

  • تاجیک‌ها اقوام آریایی هستند که هزارهٔ دوم پیش از میلاد مسیح در آسیای میانه و باختر (بلخ) (بلخ امروزی) مستقر شدند. ریشهٔ نیاکانی تاجیک‌ها به ایرانیان شرقی یعنی باختری‌ها٬ سغدی‌ها٬ پرنی‌ها و داها می‌رسد٬ این بدین معناست که نیاکان تاجیک‌ها در عهد باستان به زبان پارسی کهن یعنی زبان کهن ایرانی جنوب غربی سخن نمی‌گفتند بلکه زبانهای شرقی ایرانی نظیر سغدی، باختری، خوارزمی، سکایی و دیگر رایج بودند. کاربرد زبان پارسی (دری) توسط تاجیک‌ها به دوران گسترش امپراتوری ساسانیان و متعاقباً انقراض آن به‌وسیلهٔ تازیان مسلمان برمی‌گردد که تعداد زیادی از پارسیها به آسیای میانه و حتی به چین پناه می‌برند. عده‌ای از این پارسیها به حیث جنگجویان تازه مسلمان شده و برای ترویج اسلام به این منطقه وارد می‌شوند. نتیجهٔ این مهاجرت‌های گستردهٔ پارسیها (مسلمان و غیر مسلمان) است که تاجیک‌ها علاوه بر اشتراک نیاکانی ایرانی-شرقی٬ ریشهٔ نیاکانی پارسی مهم نیز دارند تاجیک‌ها گروه‌های عمدهٔ قومی در تاجیکستان٬ شمال شرق افغانستان بویژه در شهرهای کابل٬ مزار شریف و هرات هستند. در ازبکستان بیشترین جمعیت شهرهای سمرقند و بخارا را تشکیل می‌دهند و به شمار زیاد در استان سرخان‌دریا در جنوب و در امتداد سرحدات شرقی ازبکستان با تاجیکستان زندگی می‌کنند. در گذشته تاجیک‌ها در مناطق وسیعتری از آسیای میانه سکنی داشتند ولی بسبب تهاجم گستردهٔ ترکان از شمال و شرق به این منطقه جابجا شدند.

    امروزه تاجیک‌ها حدود ۷۹٫۹ ٪ جمعیت تاجیکستان و بنابر منابع مختلف ۲۷٪ [۴] ۳۳٪ [۵] ۳۷٪ [۶] و ۳۸٪ [۷] از جمعیت افغانستان را تشکیل می‏دهند. بر اساس آمار رسمی ازبکستان تاجیک‌ها ۵ ٪ جمعیت کل این کشور را شامل هستند. اگر چه این تعداد مشمول بر آن دسته از تاجیک‌هایی که زبان مادریشان ازبکی است و تاجیک‌هایی که بدلایل مختلف خودشان را ازبک معرفی می‌کنند٬ نمی‌باشد. بر این اساس تاجیک‌ها شاید حدود ۱۵ تا ۳۰ ٪ جمعیت ازبکستان را تشکیل دهند.

    تخمین زده می‌شود حدود ۵۰۰۰۰۰ تا یک میلیون تاجیک در غرب پاکستان (استان مرزی شمال غربی) زندگی کنند که بخاطر جنگ پناه آورده‌اند و بقیه باشندگان بومی مناطق مختلف از جمله چترال (رجوع شود به زبان واخی) و شمال کشمیر هستند.

    اگر چه بدخشان٬ تخار٬ کاپیسا٬ بلخ٬ جوزجان٬ پروان٬ کابل٬ غزنی٬ غور٬ فراه و هرات مناطق عمدتاً تاجیک نشین نامیده می‌شوند اما تاجیک‌ها تقریباً در همهٔ ولایات افغانستان زندگی می‌کنند. مناطق شمالی و مرکزی لغمان٬ سرخرود در ننگرهار٬ گردیز در پکتیا٬ اورگون در پکتیکا و نواحی توپخانه در قندهار مناطق تاجیک نشین یا دری زبان هستند. در ولایات لوگر٬ وردک و غزنی افغانستان٬ کم و بیش٬ یک یا دو سوم جمعیت این مناطق را تاجیک‌ها تشکیل می‌دهند
    از دیدگاه ظاهری٬ بیشتر تاجیک‌ها متعلق به نژاد مدیترانه‌ای هستند که شاخه‌ای از نژاد سفید (قفقازی) محسوب می‌شود. با اینکه متوسط تاجیک‌ها دارای مو و چشمان تیره با پوست گندم‌گون تا سپید هستند٬ رنگ مو و چشمان روشن در بین آنان کمیاب نیست٬ به ویژه در مناطق کوهستانی مانند بدخشان. برخی از تاجیک‌های آسیای میانه دارای آمیزهٔ ترکی-مغولی هستند٬ در حالیکه تاجیک‌های کوهستان نشین مناطق دورافتاده بیشتر به باشندگانی می‌مانند که پیش از تازش و مهاجرت ترکان و مغولان می‌زیسته‌اند. همچنین اقلیت کمی از تاجیک‌های افغانستان دارای آمیزهٔ ترکی-مغولی (شاید بدلیل آمیزش با هزاره‌ها و یا ازبک‌ها) هستند نوشتار اصلی: فارسی

    زبان تاجیک‌ها فارسی است که در افغانستان٬ دری و در تاجیکستان٬ تاجیکی نامیده می‌شود. فارسی زبانی هندواروپائی از شاخهٔ هندوایرانی و زیرشاخهٔ زبان‌های ایرانی است. فارسی تاجیکی زادهٔ زبان فارسی است که همراه با دری از لهجه‌های شرقی فارسی محسوب می‌شوند.

    در تاجیکستان٬ زبان روسی نیز در امور دولتی و تجاری بطور گسترده کاربرد می‌شود
    تاجیکان پیرو مذهب سنی اسلام هستند٬ اگر چه اقلیت‌های کوچک اسماعیلی و شیعه دوازده امامی نیز در دسته‌های پراکنده وجود دارند. علاوه بر این٬ جوامع کوچک یهودی (مشهور به یهودیان بخارایی) از دوران باستان در شهرهای سمرقند و بخارا٬ و به تعداد کمتر در شهرهای هرات و کابل و جاهای دیگر زیسته‌اند. در قرن بیستم یهودیان تاجیک به کشورهای اسرائیل و ایالات متحده آمریکا مهاجرت می‌کنند٬ اگر چه بیشتر این مهاجران پیوندهای خود با زادگاهشان را حفظ کرده‌اند. با توجه به ظهور مسیونرهای (مبلغین) مسیحی در آسیای میانه از زمان فروپاشی شوروی٬ جمعیت تاجیکان مسیحی تقریباً وجود دارد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و جنگ‌های داخلی در افغانستان باعث احیای ملی گرایی تاجیکان در منطقه شده‌است. به ویژه تاجیکستان نقطهٔ کانونی این حرکت بوده. دولت تاجیکستان با آگاهی تمام کوشیده‌است تا میراث امپراتوری سامانیان٬ نخستین حکومت تاجیک مسلط بر منطقه را پس از حملهٔ تازیان دوباره زنده کند.

    در سالهای ۱۹۲۴ میلادی سمرقند و بخارا دو شهر عمدهٔ تاجیک‌نشین با سیاست‌های شوروی پیشین از تاجیکستان جدا گشته و به ازبکستان پیوست. دولت ازبکستان با سیاست فارسی‌ستیزی خود همچنان محدودیت‌های آموزشی و رسانه‌ای سختی بر ضد زبان فارسی پیاده کرده‌است.
    تاجیکان یکی از ۵۶ ملیت رسماً شناخته شده در جمهوری خلق چین هستند. این گروه با جمعیت ۴۱، ۰۲۸ (۲۰۰۰)٬ عمدتاً در استان غربی سین‌کیانگ چین زندگی می‌کنند و ۶۰ ٪ آنان در بخش خودمختار تاجیک نشین تاش‌قُرغان (تاشکورغان) باشنده هستند. برخی از پژوهشها آنان را مجموعه‌ای از چندین گروه قومی ایرانی شرقی می‌پندارند که منسوب به تاجیک‌های

  • چرا این دو ملت بزرگ یعنی تاجیک ها و برادر هزاره ها فقط چند تا نماینده در مجلس دارند ؟از تاجیک ها 66 نما ینده در مجلس از برادر ها هزاره 31 نماینده است در مجلس از فا شیستان قبیله 120 نما ینده است در مجلس 33 نمایند ه از دیگر اقوم این سرزمین است.
    جمعیت فارسی زبان ها در این سرزمین 65 درصداست ولی متأسفانه
    این فاشیستان قبیله هم دولت و هم مجلس اشغال کردن !!!!!!!!!!!!!پس باید چه کار کرد ؟
    از زمانی که اوغانها از کوه سلیمان به سرزمین های اطراف آن سرازیر شدند ، سلسله ی تجاوزگری و اشغالگری و چپاولگری ایشان تا به همین امروز ادامه دارد و مردمان غیر پشتون از دست آنها در رنج و عذاب می باشند . به ویژه پس از آن که دو صد شصت سال پیش قبایل اوغان ( پشتون ها ) موفق به ایجاد یک دولت غاصب و تجاوزگر در خاک پاک خراسان شدند ، دیگر کسی رنگ آرامی و خوشی و پیشرفت و ترقی را در ساحه ی جغرافیایی تحت حاکمیت منحوس اوغان ها ندیده است .

    یکی از ارمغان های شوم و مصیبت بار حاکمیت اوغانشاهان پدیده ای به نام " ناقلین " بوده است . شاهان جنایتکار پشتون برای تحت فشار قرار دادن و سرکوب و بی خانمان ساختن مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره ، هزاران هزار پشتون را از مناطق شرق و جنوب اوغانستان و همچنان از آن سوی خط مرزی دیورند ، به مناطق شمالی ، ساحات مرکزی و تخارستان ( بخش شمال کشور ) ، انتقال دادند و برای شان زمین های مردمان بومی آن جا ها را تقسیم کردند و خود مردمان تاجیک و اوزبیک و هزاره را بی خانمان ساختند . داستان های ظلم و جنایتکاری شاهان خاین اوغان صرف در همین مورد بی شمار است .

    حقیقت این است که بخش زیاد زمین های که پشتون ها در ساحات زیست کنونی شان در دست دارند ، غیر از بخش های کوه سلیمان ، دیگر همه زمین های اشغالی تاجیکان و مردمان بومی دیگر می باشند که در اثر تجاوزگری ها و جنگ های متوالی در طول چند قرن به زور غصب کرده و در آن جا ها ساکن شده اند . اما مسکن گزین شدن پشتون ها در مناطق مرکزی و شمال اوغانستان به صورت برنامه ریزی شده از طرف دولت های اوغانی به طور گسترده در صد سال اخیر انجام شده است که این ها به نام " ناقلین " یاد می شوند . یعنی کسانی که از شرق و جنوب به مناطق مرکزی و شمال اوغانستان نقل داد شدند و خانه و زمین و زنده گی مردم بومی را به زور و جبر اشغال نمودند و از همان وقت تا کنون به مکیدن خون مردم غیر پشتون در آن مناطق مشغول می باشند .

    کوچی های اوغان نیز یک بلا و مصیبت دیگری اند که بالای مردم غیر پشتون هر سال نازل می شوند و زنده گی مردم را تیره و تار می سازند . هم ناقلین غاصب و طفیلی ، هم کوچی های تجاوزگر و وحشی ، همیشه از طرف دولت های پشتونی مورد حمایت عام و تام قرار گرفته اند و به همه جنایت ها و بیرحمی ها و وحشی گری های شان از جانب دولت ها مهر تایید نهاده شده است .

    ما به این باوریم که مردمان تاجیک و هزاره و اوزبیک و دیگرانی که مورد ظلم و بی رحمی ناقلین و کوچی ها قرار گرفته اند ، برای دفاع از خود و برای بازپس گرفتن زمین و جایداد خود ، دیگر هیچ راه ندارند جز این که مصیبت ناقلین و کوچی ها را به زور دفع سازند و از میان بردارند .

    ما تجاوزگری و وحشت افگنی کوچی های ظالم را در مناطق مرکزی و دیگر بخش های کشور نکوهش می کنیم و موجودیت ناقلین طفیلی و غاصب را در زمین های مردم غیر پشتون یک لکه ننگ می دانیم . از نظر ما ، مردمان غیر پشتون این حق را دارند که ناقلین را دو باره به جایگاه اولی شان برگردانند و زمین و جایداد خویش را از چنگ شان رها سازند و همچنان این را حق مسلم مردم غیر پشتون می دانیم که نگذارند پای کثیف کوچی های تجاوزگر و قاتل به خاک شان نهاده شود . وقتی که دولت پوشالی و مزدور پشتونیست های غدار از ناقلین و کوچی ها به مثابه ابزار فشار و سرکوب دیگران کار می گیرند ، دیگران هم باید از چنان یک دولت سیاهکار هیچ توقع برای تامین عدالت و انصاف نداشته باشند . امید بستن به تامین عدالت از جانب دولت اوغان سالار که خود حامی و تجهیز کننده ی کوچی ها و ناقلین می باشد ، یک کار نادرست می است . همان گونه که دولت پوشالی کرزی در سال های گذشته هیچ کاری برای جلو گیری از فاجعه ی تجاوز کوچی ها نکرد ، امسال و سال دیگر نیز هیچ کاری به سود مردمان غیر پشتون در این زمینه انجام نخواهد داد .

    اوغان ذلتی ها ، سورخلقی ها و دیگر پشتونیست های دزد و قاچاقبری که در اوغانستان حاکمیت را به دست دارند ، نه تنها هیچ تمایلی به جلو گیری از تجاوز کوچی ها ندارند ، بلکه کوچی ها را تقویت ، حمایت و تشویق می کنند که هر سال بیشتر از پیش بر شدت کشتار و وحشی گری خویش بیافزایند . همچنان ، دولت کرزی و پشتونیست های رنگارنگی که با آن همپیمان اند ، از اوغان ذلتی ها گرفته تا گلبدینی ها و طالب ها ، همه بر اساس دستورات کتاب مقدس شان ( دویمه سقوی ) به صورت بسیار جدی و قاطعانه خواهان این استند که ناقلین رانده شده از شمال را به آن جا برگردانند و در عین حال صد ها هزار نفر دیگر از پشتون های مناطق شرق و جنوب و حتی پشتون های آن سوی مرز دیورند را به مناطق تاجیک ها ، اوزبیک ها و هزاره ها در شمال ، مرکز و غرب اوغانستان ، سرازیر سازند و همان طرح " ناقلین " دولت های پشتونی قبلی را به شدت و قوت بیشتر ادامه دهند .

    مردمان غیر پشتون باید در برابر این توطئه ها هوشیار باشند و از خود واکنش های مناسب نشان دهند و نگذارند که همان اندک زمین و جایدادی که در اختیار شان قرار دارد مورد چپاول و تاراج اوغان ها قرار گیرد . ما این را به خوبی میدانیم که تجاوزگران اوغان ، زبان نرم را نمی فهمند ، کسی نمی تواند آن ها را با سخن خالی ، با گریه و زاری ، با عریضه نویسی و گردن پتی به جاده ی خردمندی و عدالت و انصاف رهنمون گردد . تنها زبانی را که آنها می فهمند و بالای شان تاثیر دارد ، زبان زور است . تا وقتی که خوب محکم و پخته بر دهان شان کوبیده نشود ، به هوش نمی آیند و در همان شتر جهل و خودپرستی و افزون خواهی و فاشیزم سوار استند و هر کسی که در دم شان بیاید زیر پا می کنند .

    برای دفع تجاوز کوچی ها و شکست برنامه ی ناقلین و پایان دادن به حاکمیت ظالمانه ی تک قومی و اوغان سالاری، ما به یک مبارزه و مقاومت گسترده و همه جانبه نیاز داریم . برای اینکه بتوانیم حقوق مردم خویش را به دست آوریم ، باید توانایی به کاربست تمامی اشکال مبارزه و مقاومت دادخواهانه را داشته باشیم . تا زمانی که اوغان سالاری در کشور ما حاکم باشد ، تا زمانی که مردمان غیر پشتون در اسارت قرار داشته و گروگان قبیله و قبیله پرستان باشند ، تا زمانی که مشکلات حاکمیت سیاسی و مناسبات قومی و اجتماعی به صورت عادلانه و شایسته حل نگردد ، همین اوغانستان خواهد بود و همین اوغوکراسی و کشور توسط اوغان ذلتی ها و پشتونیست های تمامیت خواه و فاشیست به سوی ازهمپاشیده گی بیشتر ، به سوی بی ثباتی بیشتر و سر انجام به سوی تجزیه و چند پارچه شدن سوق داده خواهد شد

  • پَشتون‌سازی اصطلاحی است که برای روندی که منجر به تغییر هویت مناطق غیر پشتون‌نشین به هویت پشتون است اطلاق می‌شود.انجام مهاجرت‌های اجباری برخی از گروه‌های قومی و ملیتی در افغانستان یکی از روش‌های پشتوسازی بوده‌است.به‌عنوان مثال سیاست انتقال گروه‌های قومی پشتون به سمت شمال افغانستان در دورهً صدارت محمد هاشم خان می‌توان ذکر کرد.

    در زمان صدارت نامبرده ریاست ناقلین در چارچوب وزارت داخله ایجاد شد که محمد گل مومند بسمت وزیر داخله ایفای وظیفه می‌نمود. ریاست مذکور وظیفه و تطبیق اسکان قبایل آنطرف سرحد آزاد جنوب افغانستان را در نواحی سمت شمال بعهده داشت به آرزوی آنکه بتواند گروه قومی پشتون را در افغانستان توسعه بخشد. نامبرده برای تشویق هرچه بیشتر ناقلین زمین‌های درجه اول نزدیک سرآب را برای آنها توزیع می‌کرد.[نیازمند منبع]

    همچنان در گذشته مالیاتی گزاف و کمرشکن و غیر عادلانه بنام «مالیهً خس بری» بالای زمینداران محلی سمت شمال توسط حکومت وقت توأم با انتقال ناقلین پشتون در آن مناطق تحمیل می‌شد که از عهدهً پرداخت آن برآمده نمی‌توانستند، و ناگزیر جایداد و اراضی خود را به قیمت ارزان فروخته و از حق ملکیت خود محروم ساخته شده و مجبور ساخته می‌شدند تا محلات آبایی و اصلی خود را ترک کرده و در دامنهً کوههای خشک و لم یزرع مسکن گزین شوند.[نیازمند منبع] در سال‌های ۱۳۱۶-۱۳۱۷ خورشیدی (۱۹۳۷-۱۹۳۸ میلادی) دولت افغانستان دانشجویانی را برای آموزش دیدن در زمینه نظامی به اروپا و آمریکا فرستاد. بنا بر سیاست پشتون‌سازی، فرزندان مردم هزاره، قزلباش (ایرانی‌تبار و فارسی‌زبان) و شیعه‌ها از شرکت در این دوره‌های آموزشی محروم شدند.[۱]

    در سال ۱۳۱۸/۱۹۳۹ بر پایه دستور دولتی زبان تدریس در همه دروس مدارس سراسر افغانستان از فارسی به پشتو تبدیل شد.[۲] کمبود منابع به زبان پشتو و عدم آشنایی بخش بزرگی از مردم افغانستان با این زبان، باعث فلج شدن نظام آموزشی و گسترش بی‌سوادی شد. پس از چندین سال و اعتراضات عمومی سرانجام در زمان وزارت نجیب‌الله خان توروایانا، وزیر معارف وقت، آن وزارت‌خانه ناچار شد تدریس به زبان فارسی را به مناطق فارسی‌زبان افغانستان بازگرداند. از آن پس مقرر شد در مناطق فارسی‌زبان کلاس‌ها و دروس به فارسی باشد و پشتو به عنوان یکی از درس‌ها آموزش داده‌شود و در مناطق پشتوزبان زبان تدریس پشتو باشد.[۳]

    از سال ۱۳۱۸ خورشیدی برای کارمندان ورازت‌خانه‌ها، بانک‌ها و دیگر ادارات افغانستان به صورت اجباری دوره‌های زبان پشتو گذاشته‌شد. این دوره‌ها تا ۱۳۵۷ خورشیدی ادامه یافت ولی با ناکامی روبرو بود. کم‌تر کسی از فارسی‌زبانان که این دوره‌ها را گذارندند قادر به نوشتن و خواندن پشتو در سطح کافی بودند
    روش دیگر پشتو سازی عبارت از تغیر نام محل‌های مختلف به نام‌های جدید پشتو است. به عنوان نمونه می‌توان به تغیر اسم این مناطق اشاره کرد:

    تغیر نام سبزوار درهرات به شیندند
    تغیر نام شهر مرزی قره‌تپه که کلمه‌ای ترکمنی است به تورغندی
    در زمان امان‌الله شاه یکی از افراد او به نام وزیر محمدگل مهمند نایب‌الحکومه ولایت بلخ شد. وی سیاست پشتوسازی را در این ولایت پیشه کرد و اقدامات زیر را انجام داد:

    غصب ۵۰ هزار جریب زمین آبی تاجیکان و ازبکان و توزیع آن‌ها میان پشتوهای آورده‌شده به منطقه. اختصاص مالچرها (مراتع) به پشتوها.
    نابودسازی آثار تاریخی بلخ از جمله سنگ‌نوشته‌ها و سنگ مزارهای زرتشتی و سغدی پیش از اسلام.
    سوزاندن ۲۳۷ دست‌نویس کهن فارسی، عربی و ترکی.
    مدارس منطقه تا سال ۱۳۴۵ تنها مجاز به آموزش به زبان پشتو بودند.
    تغییر بیشتر نام‌های جغرافیایی منطقه از فارسی و ترکی به پشتو از جمله: چارباغ گلشن (شینکی)، دلبرجین (شلخی)، پلاس‌پوش (زوزان)، چهل‌ستون (غندان)، بوینه‌قره (شولگره)، آدینه‌مسجد (چاربولک)، سمرقندیان (زرغون‌کوت)، کدوخانه (بانده‌گی)، ده‌دراز (غشی)، چقیش (استولگی)، یول‌بولدی (لیندی)، کول انبونه (مندتی) و...
    در آن دوره، پس از پشتوسازی نام‌ها در ولایت‌های بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب، هر فرد بومی که نام بومی مکان‌ها را به زبان می‌آورده جریمه نقدی می‌شده‌است
    نوشتار: ترکیب اتنیکی (قومی و ملیتی) نفوس افغانستان، نوشتهً فتح محمد سامع، استاد پیشین دانشگاه کابل

  • تعریف کلمه پشتون یا پختو نکه به زبان پشتو تکلم میکند,دارای خصوصیات و عنعنات مخصوص به خود بوده وعلاوه بر زبان مشترک دارای ریشه و شجره خونی یا عرقی مشترک نیز میباشند . بناء این تعریف اخص و اول برای پشتون میباشد و آن عده از گویندگان پشتو را که هم ریشه (تبار) نیستند در بر نمیگیرد.

    تعریف دوم تعریف عمومی است: به هر آنکس که با زبان پشتو ,عادات و عنعنات پشتون بزرگ شده باشد و زبان اولش پشتو باشد, پشتون اطلاق میگردد, صرفنظر از علایق عشیروی, خونی وتباری.

    تعریف معاصر واژه پشتون: جامعه کنونی پشتون را یک کتله زبانی ( جمع شده زیر چتر لسان پشتو ) تشکیل میدهد, نه یک گروپ خونی, تباری , قومی,عشیروی یا قبیلوی, که بر مبنای این اصل واژه پشتون معنی (پشتو زبان) را افاده میکند نه (پشتون تبار را) که شامل تاجک, ترک,مغول و... پشتو زبان نیز میگردد. جامعه پشتون یا( پشتو زبان) به دو بخش و هفت شاخه عمده و بخشهای کوچک دیگر تقسیم گردیده است که به استثنای سربن, غرغشت, و بیتن بقیه از نظر شجره,عشیره, روابط خونی ویا تباری هیچ پیوندی باهم نداشته و فقط زبان مشترک سبب ایجاد هویت مشترک پشتون گردیده که روی این اصل همه خودرا پشتون میخوانند. اما در داخل نظام قبیلوی مسئله فرق میکند وآنجا نظام شجره, عشیره , روابط خونی, بزرگ و کوچک بودن, قوی و ضعیف بودن قبیله , و درجه بندی طبقاتی , اصالت و عدم اصالت اتنیکی بنوعی مشهود است.
    ... پَشتون یا پَختون، (به اردو: پَتان) در کشورهای افغانستان٬ پاکستان و هند زندگی می‌کنند.
    بخش پاکستانی (قبلا هند بریتانیایی) شامل منطقه‌ای از چترال در شمال تا سیبی در جنوب غربی می‌گردد. این منطقه در پاکستان بنام منطقه مرزی شمال غرب (صوبه سرحد شمالغرب) نامیده می‌شود. اما این منطقه همچنان مشهور به افغانیه است که این نام بیانگر روابط قومی باشنده‌های آن با پشتون‌های افغانستان است.

    اکثر پشتون ها مسلمان بیشتر پیرو مذهب سنی حنفی واقلیتی کوچکی شیعه اثنی عشری هستند و علاوه بر زبان پشتو كه از شاخه زبانهای اندواروپایی است به زبانها فارسی اورمری هندوکوهی (شامل پشتون های خیبر ) و اقلیتی ناچیزی به اردو ( در پاکستان و هند ) صحبت مى‌كنند.

    پشتون‌ها به دو طائفه بزرگ تقسيم مى‌شوند:

    غلجایی (خلجی) كه از جمله قدیمترین اقوام بوده که تواریخ مختلف در از آنها یاد آوری شده و سلسله های پادشاهی سوری لودی خلجیه تغلقیه سیدها هوتک مربوط همین قوم می باشد
    زدران منگل خلجی درانی هوتک اندر کاکر احمدزی سربنی پوپل سوری گدون لودی احمدزی ستانکزی محمدزی یوسفزی بنوچی سواتی سهاک شینوار ابدالی بارکزی از جمله گروهها و ایلهای مهم قوم پشتون هستند.

    مردم پشتون عمدتاً زارع يا دامدار و عده‌ای از آنها نیمه كوچنده هستند. از اين گروه نیمى با گله‌هایشان کوچ می‌کنند و نیمى دیگر درمحل باقی‌می‌مانند و در زمینهایشان زراعت می‌كنند.

    افغان واژهٔ دیگریست که توسط فارسی زبانان افغانستان به اقوام پشتو زبان در قدیم گفته می‌شد. اما قانون اساسی افغانستان هر یک از شهروندان افغانستان را صرفنظر از قومی که بدان تعلق دارد «افغان» اطلاق می‌کند
    خاستگاه اصلی پشتون‌ها منطقه رشته‌کوه بابا در ولایت کنونی غور افغانستان بوده‌است.[۱] مردم شبه قاره هند به آن‌ها پتان نیز می‌گویند.[۲]

    اصل و نسب پشتون‌ها از طرف محققان، تاریخ‌نگاران و زبان‌شناسان به گونه‌های مختلفی تعبیر شده‌است‌!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!همه اقوام غیر پشتون که در طول تاریخ یعنی از آمدن نام افغانستان تا امروز ازین سیستم قبیله ای فاشیستی که متضاد به تمام قوانین انسانی،
    صلح و آ زادی ،آ بادی وترقی پیشرفت ،علم و دانش است ضرر دیده اند و زهر تلخ اوغان سالاری را چشیده اند، در مورد
    تقسیم بندی اوغانستان شمالی و جنوبی و یا شکل بهترش او غانستان فیدرالی که نام جدیدی بلای این سر زمین گزاشته شود
    که همه ای اقوام سرزمین هویت واقعی خود را بیابند، فکر کنند ، نظرات و عقاید خود را انسجام بخشند تا شود ازین وحشت
    اوغانی نجات یابیم.
    یقین دارم که بلاخره این قوم با هم برادر یهود میروند با خیل خود مپپیوندند پشتون خواه خود را
    میسازند و ما هم خراسان کهن را میسازیم و آ بادش نگهمیداریم
    http://www.youtube.com/watch?v=-tyJ.. .
    http://www.youtube.com/watch?v=6FHN.. .
    http://www.youtube.com/watch?v=BRCj.. .
    http://www.youtube.com/watch?v=l-jE.. .
    پشتونها تاریخ ما رانابودکردن
    http://www.youtube.com/watch?v=JJ4L

  • سلام پارسی زبان هائ عزیز نگزارید کی قومی یهود دربینی ما نفاق بندازه قومی یهود بنام تاجک میایه هزاره ها را توهین مکونه و بنام هزاره تاجک ها را ما باید فریب قومی یهود را نخوریم اگر در گوزشته ما را فریب نمیداد ما یالی بدبخت نبودیم جای شکی نیست در گزشته اشتباحات سورت گریفته ما نگزاریم کی دوباره اشتباحات تیکرار شود اگر ما متحید باشیم ازداکتر ساحب پدرام بیاموزیم بیسیار یک ایندئ روشن خواهیم داشت ما باید مفکوره پدرام ساحب داشته باشیم.افشا شدن قومی یهود را بادقت بخوانید قومی کی هجوقت با قران شریف عقیده نداشته و ندارد.

  • ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ

    بنیــامین یهــودی هســتم

    وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.

    سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.

    وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...

    بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.

    روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.

    این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.

    مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.

    روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.

    سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.

    همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.

    این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.

    همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.

    وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.

    این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.

    داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند

  • آقای جعفر رضایی

    با سلام مجدد خدمت شما عرض کنم که من هم گزارش اکونومیست را مطالعه کرده ام ( هم به انگلیسی و هم به دری درسرویس آریانا نیت).

    طوریکه شما حتما میدانید پشتونولی دين يا مذهب نيست. بلکه مجموعهٔ اصول و قواعدی است که بر مبنای رسوم، عنعنات و عادات پشتونها استوار است و در درازنای تاريخ کهن آنها طرز زندگی و شيوه‌های معاشرت آنها را با يکديگر معين کرده است.

    پشتونولی همچنان هیچگاه قانون رسمی کشور در زمان هیچ پادشاه کشور نبوده است.

    این اصول همچنان تحریری هم نیست و مطابق نظر بعضی از دانشمندان 5 هزار سال سابقه دارد.

    اما منظور من این است که شما کدام اصل پشتونولی را برای افغانستان و بخصوص برای پشتونها مشکل آفرین میدانید ؟

    لطفاً در نظر داشته باشید که طالبان و بخصوص پنجابی های پاکستانی بدلایل معلوم تمام تلاش شانرا به خرچ میدهدند تا پشتونولی و پان پشتونیزم را با پان اسلامیزم تعویض کنند. چیزیکه شما تا حدی حتما در مقاله اکونومیست هم متوجه شده باشید.

    • جناب تنویر! برخلاف بسا موارد، این بار نوشته های شما را خیلی منطقی و درست یافتم که قابل تحسین است. خیلی بجا گفته اید که پشتونوالی دین ومذهب نیست! پشتونوالی قانون و قانون رسمی نیست! همچنان گفته اید که پشتونوالی اصول تحریری نیست! واقعاً چه بجا گفته اید. من نمیدانم چیزی را که دین نباشد، مذهب نباشد، اصول تحریری نباشد! قانون نباشد و با هیچ یک از معیار های جوامع انسانی سازگاری نداشته باشد، چه بنامم و آن انسانی را بر تداوم آن تاکید میکنم از جنس کدام حیوان.

      دوم تنویر جان! این مهم نیست که یک قاعده و رسم رواج در چهارچوب قانون گنجانده شده باشد یا نه! همانطوریکه بسیاری از چیزی ها در قانون است ولی تعمیل نمیشود به همان گونه بسیاری از رسم و رواج ها است که در قانون نیست ولی صورت میگیرد و در جامعه عملاً وجود میداشته باشد. این مهم نیست که پشتونوالی قانون است یا نه ! مهم این است که این پدیدهء وجود دارد و قربانی میگیرد.

      دیگر اینکه نه تنها پشتونوالی بلکه هر پدیدهء ای که با قوانین مدرن و ارزشهای والای معاصر مغایرت داشته باشد نه تنها که به همان گروه بلکه به گر وهایی که به نحوی بدبختانه با آنها ارتباط میداشته باشند نیز مصیبت آفرین است!!!

      من منحیث یک انسان با هوش متوسط به هیچصورت قبول کرده نمیتوانم که پشتونولی بهتر از قانون والی است و هیچ دلیلی هم نمیبینم که انسانی (اگر به معنای واقعی کلمه انسان باشد) بخواهد پشتونوالی را بر قوانین معاصر ترجیح بدهد و به ادامه آن تاکید کند. اگر انسانی چنین بیندیشد بی شک خری بیش نخواهد بود.

    • ښاغلی رضایی صایب،
      با اندک تغییر در طرز دید تان افغانستان شاهد تولدء رمضان بشر دوست دیګری خواهد بود. ګسترش روابط فرهنګی- اجتماعی نه تنها بین هزاره ها و پښتون ها بلکه بین تمامی اقوام ساکن سرزمین که امروز نام مبارکش افغانستان است ضرورتی است که الحق ضامن بقا همه ما است. نوشته شما نیز در حقیقت روی همین موضوع می چرخد.
      در خصوص قانونء ناتحریر شده پښتونوالی سوالات ښاغلی تنویر را کاملا موجه دانسته و منتظر پاسخ شما میباشیم. من شخصا ترویج این قانون را به خیر و صلاح نه تنها پښتون ها بلکه کل جامعه افغانی میدانم، شما را دلتان اما با شما همنظرم که خلط آن با شریعت نوع طالبی آن را سمی میسازد.
      نکته را که در محاسبات آینده به آن دقت کنید خدمت عرض میکنم: اینکه اولین کتاب پښتو چهار صد سال پیش نوشته شده و یا اینکه تمام آثارمکتوب زبان پښتو به اندازه ده در صد کتابهای زبان فارسی نمیشود ممکن رقم درست احصاحیوی باشد اما نکته را که متوجه نشده اید اینست که اکسریت پښتون ها زبان شیرین فارسی- دری را بهتر از زبان ارجمند بښتو بلد اند. به این حساب اګر ما ده در صد داشته های زبان پښتو را جمع مجموع زبان دری نماهیم به این نتیحه میرسیم که وسعت فکری پښتون ها حداقل ده در صد بالاتر از اقوام دیګر این سرزمین می باشد. در هر حال چیزی که خیلی با ارزش است همانا دلسوزیت به حال وطن و نیت نیک ګسترش همکاری و همګرایی که من آن را خیلی با ارزش میدانم.

      سلامت باشید
      لمر سرخرود

  • آقای سهراب سپهر سلام و تشکر از سهمگیری شما در این بحث

    شما منظور مرا درست درک کرده اید. پشتونولی مجموعه از اصول و قواعدی است که در طول هزاران سال شکل گرفته و اساسی برای شیوه زندگی پشتونها بوده و همانطوریکه قانون اساسی بریتانیا تحریری نیست این اصول و قواعد تعین کننده رسم و رواج پشتونها هم نگاشته نشده بلکه سینه به سینه از یک نسل به نسل دیگر انتقال یافته است.

    ولی طوریکه گفتم از زمان ایجاد افغانستان هیچ رهبر افغان به شمول احمد شاه درانی پشتونولی را قانون رسمی کشور اعلان نکرده است بلکه آنرا به حیث قواعد و اصول زندگی پشتونها به حال خویش گذاشته اند.

    طوریکه محترم رضایی اشاره کردند در مجله اکونومیست مطلبی در این رابط نشر شده که خواندن آنرا به شما هم توصیه میکنم هر چند تمام آنرا تایید نمیکنم.

    من از شما و رضایی صاحب باز هم میخواهم که برای واضح ساختن بیشتر مقاله آغاز شده توسط ایشان لطف کرده نظر دهید که کدام اصل پشتونولی را شما زیانمند برای پشتونها دانسته و فکر میکنید تا زمانیکه تغیر نکند تغیر پشتونها ممکن نخواهد بود ؟

    • جناب محترم ښاغلی تنویر صاحب،
      سرزمینی که در آن بیش از ۲۰ ملیون انسان در سه قرن ګذشته آزاد و با غرور زیسته اند، موسس و بنیانګذار آن همین احمدشاه درانی است. پس بر ماست که اسم مبارک او را همیشه در تحریر و ګفتار احمد شاه بابا بګویم نه احمدشاه درانی.
      نیت خیر در ذکر این مطلب بود امید مورد قبول واقع ګردد.

      کامیاب باشید
      لمر سرخرود

  • به قبیله او غانها آشنا شونده
    به چهار گروه اصلی سربان، بتان، غرغوشت و کرلان تقسیم می‌شوند.

    در زبان پشتو خِیل به معنی ایل ( و احتمالاً همان واژه خیل ) و زَی به معنی «زاده» است.

    آخونزاده
    آکاخل
    ابراهیم‌خیل
    احمدزی
    اچکزی
    ادوخیل
    ارکزی
    اروکزَی
    استانکزَی
    اسحق‌زَی
    افریدی
    اکبرزی
    الکوزی
    امرخیل
    امین‌زی
    اوریاخیل
    اوان
    بابورخیل
    بارکزای
    بازی
    بنگش
    بوندچتنا
    بهادرزی
    بهیتانی
    پودی
    پوپلزَی
    پیاروخیل
    تبیوال
    تنولی
    تارین‌ها
    ترکانی
    تره‌کی
    جبارخیل
    جهانگیری
    حکیم‌زَی
    ختک
    خروتی
    خلیل‌ها
    چمکنی
    داودزَی
    درانی
    درپه‌خیل
    دفتانی
    دلازک
    دوستی‌خیل
    دولت‌زَی
    زدران (پشتو: ځدران)
    زازَی (پشتو: ځاځی )
    سالارزَی
    سپای
    سلیمان‌خیل
    سواتی
    سوری
    سومیزکیکوی
    شتک
    شمل‌زی
    شلمانی
    شهبازخیل
    شیرانی
    شیرزَی
    شینواری
    صافی
    عثمان‌خیل
    علی‌زی
    عمرخیل
    عمرزَی
    غلزَی/غلجی
    فیروزخیل
    کاکَر
    کتوازی
    کریم‌زَی
    کاکه‌زَی
    کوندی
    گادون/جادون
    گنده‌پور
    گیگیانی
    لودی
    محبت
    محمدزَی
    مروت
    مشوانی
    ملاگوری
    مانگل
    موسی‌زَی
    موسی‌خیل
    مومند
    مهسود
    مهمند
    میاخیل
    میرزاخیل
    ناصری
    نایب خیل
    نورزَی
    نهانی
    نیازی
    ور
    وردک
    وزیری
    یوسف‌زَی

  • وحشی‌گری قوم مزدور نگاه کنند در این ویدئو http://www.youtube.com/watch?v=guwr...
    او غان یعنی خود فروخته

  • من در اینجا نمیخواهم بگویم که موافق تجزیه هستم یا مخالف آن بلکه میخواهم به صراحت بگویم که افغانستان تا سال آینده تجزیه خواهد شد (و عجیب که تا بحال کسی متوجه آن نشده).
    اجازه دهید شواهد موجود را برایتان نام ببرم.

    1.در حالیکه صحبت از پاکسازی قندهار است ولی بیکباره بحث از صلح با طالبان میشود!
    2. در حالیکه مسائل در افغانستان تنها پیرامون جنگ دور میزند, بناگاه امریکائیها اعلام میکنند که یک تریلیون دولار ذخائر در کوههای افغانستان که عمده در جنوب و شرق (که قسمت پشتون نشین ها است) وجود دارد.
    3.وزیر معادن افغانستان بلافاصله در روز بعد (یا دو روز بعد) اعلام میکند که خیر ارزش این ذخائر سه تریلیون است! و سریعأ به انگلیس میرود و در برگشت ادعا میکند که دویست شرکت حاضر به سرمایه گذاری برای بهره برداری از این ذخائر هستند!!!
    4.قرمانده نظامی امریکا مک کریستال که ظاهرأ از جریانات پشت پرده بی اطلاع است از عدم کارائی دولت خود شکایت میکند و بلا فاصله او را خواسته و برکنار میکنند و فرد دیگری را جانشین او میکنند.
    5.امریکا تاریخ خروج از افغانستان را سال دیگر اعلام میکند بدون پیش شرط احراز موفقیت در این کشور!

    حال این فرض را هم اضافه کنید که امریکا خوب میداند که خروجش از افغانستان قبل از از بین بردن طالبان به معنی و مفهوم رجعت دوباره آنها و تصرف دوباره کل افغانستان است که مراجعت دوباره القائده را به افغانستان و لانه کردن آنها در آنجا را در پی خواهد داشت و این مسلمأ چیزی نیست که امریکا بهیچ وجه به آن تن بدهد.

    حال برای اینکه مطلب را به بهترین وجه ممکن ادا کرده باشم, به این سیاست قدرتهای بزرگ در دنیا اشاره میکنم که امروزه آنها حتی المقدور سعی میکنند که منافعشان را تا آنجا که ممکن است توسط خود حاکمان منطقه و یا قدرتهای منطقه حفظ کنند چه هم برای آنها کم خطر تر است و هم کم هزینه تر.

    بله, کاملأ درست است شما هم اکنون میتوانید حدس بزنید . نیم کشورافغانستان را که پشتون نشین هستند میدهند به باکستان و نیم دیگر را که ایرانی تبار هستند میدهند به ایران و بدین ترتیب برای همیشه به غائله طالبان و القائده در این منطقه دنیا پایان خواهند داد چه من بعد این دو کشور ایران و پاکستان خواهند بود که مسئول سرزمینشان خواهند بود تا از بروز هرگونه عملیات تروریستی از جانب القائده در خاک کشورشان جلوگیری نمایند و بدین ترتیب امریکا بدون پرداخت هزینه گزافی بخواست خود که ریشه کن کردن القائده از این سرمین است خواهد رسید.

    • آقای مینوچهر یا منوچهر سلام

      من به حرفهای دیگر شما احترام دارم هر چند با تمام آن موافق نیستم ولی اینکه گفته اید نیم دیگر افغانستان ایرانی تبار اند وادارم کرد تا برایتان قدری بنویسم.

      هیچ مردم کشور ما ایرانی تبار نیست. ازبکها ، ترکمنها ، هزاره ها ترکتبار و مغول اند. تاجکها تا حالا معلوم نیست که منشا شان از کجا است هر چند بررسی اخیر نشر شده در بی بی سی که لینک آنرا برایتان در زیر میدهم نشان میدهد که تاجکهای شمال دریای آمو مانند ازبکها اند چون ژن ترک در آنها خیلی زیاد است و تحقیقات دیگر میرساند که در جنوب دریای آمو تاجکهای افغان کاملا ً با تاجکهای شمال هم از لحاظ چهره و از لحاظ فزیکی فرق میکنند چون خیلی با پشتونها آمیخته اند و ژن پشتون در آنها خیلی زیاد است.

      شما اگر یک تاجیک شمال دریای آمو را با جنوب بخصوص آنانی که در شمالی و بغلان و مزار زندگی میکنند مقایسه کنید از لحاظ سیمای ظاهری و فزیکی فرق بزرگی بین شان میبینید. تاجکهای شمال دریای آمو اصلا ً از ازبکهای ازبکستان فرق نمیشوند و چهره های مغولی دارند در حالیکه تاجیکهای افغانی بیشتر به پشتونها مشابه هستند.

      منشا تاجیکها از اینرو هم به گمان اکثر محققین چین کهن و مناطقی چون اویغور است.

      مسله دیگر زبان است. اگر شما فقط به خاطر زبان تاجیکها و دیگران را ایرانی تبار میدانید نادرست است. چون اگر این مسله را محک قرار دهیم پس تمام مردم کانادا ، امریکا، سریلیون، زیمبابوی انگلیس باید انگلیس یا انگلیس تبار خطاب شوند.

      همچنان من کاملا ً موافق نیستم که زبان ما که نسبت مشابهت یا هم ریشه بودن فارسی خطاب شود چون فارس نام یکی اقلیت های قومی ایران است که متاسفانه بعد از به کرسی نشستن رضا شاه بوسیله انگلیسها فارسی را یگانه زبان مردم ایران اعلان کرد و نژاد واهی آریاهی را بر مردمی تحمیل کرد که با کلتور و زبانهای مختلف در ایران زندگی دارند.

      ترکها، بلوچها، لر ها ، کردها از حق تحصیل به زبان مادری محروم گردیدند و اندیشه اگر " فارسی صحبت نکنی ضد ایران هستی" ترویج گردید. این ملیت فاشیست فارس طوریکه در همین کابل پرس? بعضی دوستانی دیگر هم نوشتند ، ملیت های دیگر بخصوص آذری ها و ترکها را که اکثریت نفوس ایران را تشکیل میدهند با بدترین توهینها و برخورد غیر انسانی هدف قرار دادند که تا امروز ادامه دارد.

      از اینرو خطاب کردن یک زبان رسمی کشور به نام یک قوم فاشیست ایران جفا است.

      اگر شما میگویید که دری، تاجیکی و فارسی یک زبان است من مخالف نیستم ولی پس چرا آنرا دری خطاب نکنیم اگر یکی است ؟

      http://www.bbc.co.uk/persian/a...

    • پشتون ها هيچ گاه تغير نميكنندزيرا درسرآنهابنام مغزوفكر وانديشه
      چيزي وجودندارد.
      و

    • در پاسخ به بیانات شما در مورد ایران
      اولاً جمعیت ترک ها در ایران بین 17 تا 23 درصد تخمین زده میشود البته در صورتی که به مراجع معتبر رجوع کنید در سایت ویکیپدیا این مراجع به اندازه کافی قید شده و در مورد آمار آن بحث گردیده است به لینک زیر رجوع کنید:
      http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
      بحث نژادپرستی در ایران با چیزی که شما در افغانستان شاهد آن هستید تفاوت دارد و ناشی از لطیفه های عامیانه است که در مورد آذری های ایران به کار میرود و بیشتر ناشی از نارضایتی عمومی سایر اقوام در زمان حکمرانی سلسله قاجار که باعث لطمات زیاد به این کشور شده است می باشد. تدریس زبان آذری و کردی و سایر زبان های قومی در قانون اساسی ایران آزاد است ولی تحصیل عمومی به زبان رسمی کشور فارسی است که اکثریت مردم به آن تکلم میکنند و الباقی با آن اشنایی دارند. رهبر ایران و رئیس جمهور فعلی ایران هردو دارای والدین آذری هستند و بیش از 70 درصد اعضای کابینه آذری هستند.
      تحرکات تجزیه طلبی آذری ها در ایران بسیار محدود و بیشتر به تحریک جمهوری آذربایجان به علت حمایت ایران از ارمنستان در غائله قره باغ است.
      لرها فارسی با لهجه لری صحبت می کنند و قابل توجه اینکه بی تردید جزو اقوام ایرانی هستند و در این زمینه بسیار متعصب تر از سایر نقاط ایران می باشند جهت مطالعه بیشتر به لینک زیر میتوانید رجوع کنید:
      http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
      http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
      زبان کردی خود ریشه پارسی دارد و کرد ها خود قومی ایرانی هستند . قسمت محدودی از کرد های ایران که در دهه 60 شمسی مبارزات مسلحانه ای در منطقه کردستان ایران انجام میدادند نیز خاستار جدایی از ایران نبودند هم اکنون در این قسمت ایران آرامش کامل برقرار است و به جز گروه کوچکی از شورشیان پ ک ک به نام پژاک که آنها هم خاستار تجزیه طلبی نیستند، مدعی دیگری وجود ندارد.
      یک تفاوت عمده ایران این است که در طول تاریخ آن هیچ گاه هیچ یک از اقوام ایرانی اقدام به نسل کشی و قتل عام قوم دیگری نکرده اند در حالی که در کشوری مانند ترکیه شاهد قتل عام ارامنه و یونانیان و کرد ها به دست ترک های عثمانی بوده ایم.
      مساله ای که درایران کاملاً واضح است نارضایتی اکثریت مردم از تمامی طبقه های جمعیتی و قومیت ها از رژیم ایران است.

    • ترکهای ایران از 50% بیشتر نباشد کمتر نیست. ترکهای آذری در دو ولایت آذربایجان شرقی و غربی و در ولایت های تهران تعداد کثیری هستند. در شیراز ترکهای قشقایی و در شمال و شرق ایران ترکهای ترکمن و قزلباش و همچنین ترکهای هزاره که به خاوری معروفند جمعیت کثیر دارند.
      یا حق

  • واینکه ما که هستیم و زبان ما چه است این مربوط خود مااست
    نه مربوط چند تا دزد ی هویت زبان تاریخ ما http://www.youtube.com/watch?v...
    http://www.youtube.com/watch?
    v=qJ8HYobPeOc&feature=player_embedded
    این ویدئو در باره زبان است

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس