صفحه نخست > دیدگاه > یک پاسخ کوتاه ترکتباران افغانستان به چرندیات آقای دکتر هارون امیر زاده

یک پاسخ کوتاه ترکتباران افغانستان به چرندیات آقای دکتر هارون امیر زاده

قلیچ ارسلان
شنبه 9 نوامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اخیرا سایت آژانس خبری کوکچه و سایر سایت های خبری مضمون توهین آمیزی را تحت عنوان ( روایتی از شکل گیری ائتلاف احمد زی – دوستم در ارگ کابل ) به قلم هاون امیر زاده بدست نشر سپرده ، که انتشار آن باعث تاثر عمیق و انزجار شدید اکثریت ترکتباران افغانستان در داخل و خارج کشور گردیده است .
با درد و دریغ فراوان این آقا که متاسفانه از جمله کادر های برجسته و حرفه ای ح ، د ، خ ، ا ، منشی و مربی یکی از نواحی سازمان جوانان در شهر کابل نیز بود و اکنون با آن همه باور و وابستگی ها گذشته خویش پشت کرده و نول پاک میکند ، با یاوه سرایی های کودکانه و موضعگیری های ناسالم ، نتوانسته است کینه و نفرت بی پایانی که با ترکان افغانستان و جهان در گند و لجن فکری خود انباشته آنرا مهار کند ، سخت تکان دهنده و قابل مکث و تاسف است .
اگر آقای امیر زاده عقده حقارتی از دوران کودکی و یا نوجوانی خود از ترکان کشور در دل دارد و خواسته با نشر چنین مضمون آکنده از دشنام و شایعه پراکنی خود را تسکین روانی بدهد حرف کاملاً جدا است ! اکاذیب ، روایت سازی های دروغین و توهین به یک قوم و استعمال کلمه ( کله خام ) به ترکان افغانستان به جرم وحدت با برادران پشتون ، سخت نفرت انگیز و تهوع آور است .
سوال در اینجاست که این دکتر پوچ مغز از کدام انستیتوی تربیتی جهان سند فراغت دکترا را بدست دارد که شمه ای از اخلاق اکادمیک در نوشته او به ملاحظه نمیرسد ؟ او چرا با چنین گستاخی و بی حیائی قومی را مورد اهانت قرار داده ، که در طول صد ها سال حکم روایی خویش در نیم قاره هند ، کشورهای حوزه مدیترانه شرقی ، شبه جزیره عرب آسیای مرکزی ، ایران ، کشورهای شاخ افریقا و اروپای شرقی مصدر خدمات بس بزرگ علمی و فرهنگی به جامعه بشری و بخصوص جهان اسلام گردیده است ؟ آیا او نمیداند که سلجوقی ها غزنوی ها ، خوارزم شاهیان ، تیموریان ، بابری های هند ، تیموری های هرات ، صفوی ها ، شیبانی ها ، افشاری ها ، قاجاری ها ، اشتر خانیان ، امپراطوری بزرگ عثمانی و غیره مربوط به کدام قوم و طایفه جهان است ؟ آیا صد ها و هزاران دانشمند ، شاعر و نویسنده منحصر به فرد جهان ، چون بوعلی ها ، فارابی ها ، مولانا ها ، بیدل ها ، خوارزمی ها ، نظامی ها ، صائب ها ، نوایی ها ، الغ بیگ ها ، امیر خسرو ها ، گوهر شاد ها ، پروین ها ، شهریار ها و صد ها و هزاران دیگر از میان این قوم و تبار سر بلند ننموده است ؟
همه میدانند که مردم دلیر افغانستان اعم از پشتون ها ، تاجیک ها ، هزاره ها ، اوزبیک ها ، ترکمن ها ، بلوچ ها ، نورستانی ها ، اهل هنود و غیره در طول سده های گذشته با اشتراکات زبان ، زمین و زندگی با همی رفته رفته خصایل مشترک ملی پیدا نموده و گام های استوار به سوی وحدت و همبستگی ملی که یکی از مؤلفه های اساسی ملت سازی به شمار می آید برداشته اند . هیچ قدرت شیطانی در جهان نمیتواند که مردم شریف ما را از هم جدا سازد . آنانی که به دستور دشمنان مردم افغانستان با نشر چنین اکاذیب ، یاوه سرابی های فتنه انگیز و دشنام دادن ها زوزه میکشند ، تا وحدت و همبستگی ملی مردم میهن ما را خدشه دار سازند ، هرگز به این آرزوی شوم و ناپاک خویش پیروز و نایل نخواهند شد و این آرمان شیطانی را با هزاران نفرین با خود به گور خواهند برد .
ائتلاف محترم ستر جنرال عبدالرشید دوستم درستیز وال قوای مسلح کشور با محترم دکتر اشرف غنی احمد زی شخصیت بزرگ علمی جهان و کاندید مقام ریاست جمهوری افغانستان هیچ ارتباطی به مداخله کشور های ترکیه ، ازبکستان و یا به زعم او فعالیت گسترده و تلاش های پیگیر پان ترکیست های جهان ندارد .
شخصیت های ضعیف النفس ، کاسه لیس و مزدوری چون امیر زاده ها اند که به دستور باداران آخوندی خویش رزیلانه سعی و تلاش دارند تا فضای بی اعتمادی میان اقوام مختلف کشور را بیشتر از پیش تقویت بخشیده و زمینه زندگی صلح آمیز را به توده های رنجدیده کشور ما تنگ تر سازند .
همه به خاطر دارند همین امیر زاده ها بودند که به دستور نظام فاسد آخوندی ایران صرف به خاطر استعمال یک کلمه و واژه دانشگاه و پوهنتون در کشور فاجعه آفریدند و چه ماجرا های تکان دهنده و دلخراشی را برای هفته ها و ماه ها در شهرهای کابل ، بلخ ، قندهار و جلال آباد برپا کردند ، که متاسفانه خاطرات تلخ آن سال های درازی در اذهان جوانان ما باقی خواهد ماند و پروسه همبستگی و وحدت ملی را در افغانستان عزیز ضعیف ، کند و خدشه دار نموده است .
انتخاب محترم جنرال دوستم به حیث معاون اول محترم دکتر اشرف غنی احمد زی کاندید مقام ریاست جمهوری کشور بار دیگر آتش کشنده و مرگ باری را به خرمن هستی این اوباش های فرو مایه افروخته و آنها را به چنین یاوه سرایی ها ، هرزه گویی ها و به هر سو دندان تیز نمودن ها ناگزیر ساخته است .
یقین کامل داریم ائتلاف های انتخاباتی که بین کاندید های مقام ریاست جمهوری سال 2014 افغانستان به وجود آمده است ، به مدد پروردگار بزرگ عالمیان پیامد های مثبت ، بارز و چشمگیری در قبال خواهد داشت و فضای اعتماد و همدیگر پذیری را میان اقوام مختلف افغانستان تقویت و مساعد خواهد نمود و به مشت کوبنده و مرگ باری بر دهان امیر زاده ها این جیره خوران آخوند های ایران و دشمنانان حقیقی مردم افغانستان مبدل خواهد شد .
و من الله التوفیق

روایتی از شکل گیری ائتلاف احمدزی- دوستم در ارگ کابل

هارون امیرزاده
اخیراً 27 کاندید ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری 2014 نمودند که در میان آنها ائتلاف یک تعداد شخصیت های های متضاد و جنجال برانگیز نیز دیده میشود. یکی ازین گونه ائتلاف ها، ائتلاف داکتر اشرف غنی احمدزی و جنرال عبدالرشید دوستم است که همه را شگفت زده ساخته است. برخی ها ائتلاف مذکور را ائتلاف دموکرات- جنگسالار نامیدند و برخی دیگری آنرا ائتلاف "خشونت " خواندند که فکر میشود هر دو شخصیت از خشونت عصبی و تکلیف روانی شدیداً رنج می برند. چنانچه آقای احمدزی از همان لحظات ثبت نام خود را برنده اعلام نموده و حرف از تشکیل حکومت آینده می زند بدون اینکه رقابت انتخاباتی میان کاندیدان مطرح رسماً شروع شده باشد. این در حالی بود که در انتخابات قبلی در حدود 3 فیصد رای بدست آورده بود و حالا با اتکاء به وعده های خام جنرال دوستم خود را پیش از پیش برنده اعلام نموده است. اما جنرال دوستم معاون اول وی مغرورانه و با زبان بازاری خود را برنده انتخابات در دور اول اعلام نمود، بدون اینکه رییس خود آقای احمدزی را بحساب آورده باشد. چنانچه وی گفت:" می برم میدانه می برم میدانه".

در مورد اینکه آیا واقعاً جنرال دوستم "میدان" رقابت های انتخاباتی را صرف با اتکاء به یک تعداد هوادارانش میبرد و رای میلون ها مردم دیگر افغانستان را نا دیده میگیرد، کمی مضحک و حرف مفت به نظر میرسد. چنانچه آقای دوستم در انتخابات 2009 عین لاف را زده بود و برای کرزی وعده پیروزی در دور اول انتخابات را داده بود، اما کرزی نه تنها در دور اول انتخابات برنده نشد، بلکه در دور دوم هم بدون برگزاری انتخابات توسط حامیان خارجی اش برنده اعلام شد. بسیاری آگاهان معتقد هستند که اگر حرف ها و وعده های جنرال دوستم میان تهی و لاف نمی بود، کرزی هیچ نیازی به تقلب کاری در رای مردم در انتخابات نمی داشت.

به هر ترتیب آینده نشان خواهد داد که کی در یک رقابت شفاف ، آزاد و دموکراتیک برنده میشود و کی از راه تقلب و مهندسی توسط کرزی و احمدزی به گفته دوستم " می بره میدانه".

اما در مورد شکل گیری ائتلاف دوستم و احمدزی در تحت مدیریت حامدکرزی در ارگ ریاست جمهوری افغانستان روایاتی مختلفی وجود دار که یکی ازین روایت ها در مرکز بحث مقاله کنونی قرار دارد.

چگونه ائتلاف احمدزی- دوستم در ارگ کابل ساخته شد؟

حامد کرزی از مدت ها قبل بعد از ختم مدت ریاست جمهوری اش برای ماندن در قدرت به شیوه دیگر در جستجوی راه های مختلف از لغو انتخابات گرفته تا برگزاری آن از طریق معرفی کاندید مورد اعتمادش بوده است . وی چندین کاندید مورد نظرش را از استاد رسول سیاف گرفته تا زلمی رسول، قیوم کرزی و غنی احمد زی وارد میدان ائتلاف سازی های پیش از ثبت نام کاندیدان نمود. گفته میشود در آغاز دست بسوی استاد عطا محمد نور والی بلخ دراز کرد و تلاش کرد که با دادن امتیازات و معاملات پنهانی وی را بحیث ابزار سیاسی برای تقویت موقعیت کاندید مورد نظرش استفاده کند. اما نظر به اظهارات استاد عطا وی به هیچ قیمتی حاضر به فروش ارمان های مردمش برای تداوم نظام فاسد و قبیله سالار نشد. در نتیجه سناریوی اولی کرزی ناکام ماند. اما بازی کرزی به اینجا به پایان نرسید وی از طریق افراد همدست خویش به شکار افراد متزلزل ادامه داد. در انتخابات 2009 آقای کرزی توانسته بود استاد محمد محقق و جنرال عبدالرشید دوستم را با تعهدات خام بفریبد. ولی در انتخابات 2014 برایش خیلی دشوار بود که با استفاده از نیرنگ های کهنه آنها را شکار کند. اما این بار کرزی از کارت" داکتران غلجایی امریکایی بدون سرحد" استفاده نمود.

این داکتران کی ها هستند، چه مهارت دارند و دارای کدام بر نامه هستند؟

این گروه عبارت اند از داکتر زلمی خلیلزاد مامور متقاعد امریکا و مهندس بازیهای درون قومی ، داکتر علی احمد جلالی تیوریسن نظامی و داکتر اشرف غنی احمد زی مشهور به "نابغه شرق و غرب!!" همچنان داکتر انورالحق احدی رهبر افغان ملت نظریه پرداز برتری طلبی قومی از جمله داکتران نامبرده می باشد.

به نظر بسیاری آگان همه این داکتران از لحاظ تباری به قبایل غلجایی تعلق دارند و دارای افکار پشتونیستم خیلی خطرناک برای افغانستان هستند . هم چنان آنها در گذشته از جمله تیوریسن ها و حامیان طالبان بودند و روابط نزدیک با امریکایی ها دارند. بعد از یازدهم سپتمبر در تحت حمایت غرب تحت نام های دپلومات، نماینده خاص بوش، دموکرات، تکنوکرات، سیاست مدار و "متفکر بزرگ جهان" وارد سیاست افغانستان شده نقش کلیدی در ساختن نظام کرزی بر اساس تفکر تمامیت خواهی بازی نموده اند. آنها را مردم افغانستان داکتران بدون سرحد بخاطر عدم تعهد و دلبستگی شان به افغانستان می نامند. آنها در یک جیب پاسپورت امریکایی دارند و در جیب دیگرشان افغانی. در وقت قدرت طلبی به افغانستان می آیند از کارت قوم و نیروی امریکایی استفاده می کنند و در روز مصیبت افغانستان را رها کرده نزد امریکایی ها بر می گردند و از مصیبت افغانستان در سطح بین المللی تجارت سیاسی و اقتصادی می کنند.

گروه مذکور نقش خیلی کلیدی ، تجارب و مهارت بزرگ در فریب دادن، خلع سلاح نمودن، بد نام ساختن، به حاشیه راندن و تحمیل نظام ریاستی متمرکز بر رهبران منسوب به شمال دارند. ازینرو ماموریت این گروه در آستانه شکل گیری ائتلاف های سیاسی ایجاد تفرقه اندازی و جلب افرادی ضعیف النفس و" کله خام سیاسی" از میان گروه های موسوم به جبهه شمال بود. چنانچه برخی اعضای داکتران بدون سرحد مثل خلیلزاد و جلالی بازی را از میزبانی جنرال دوستم شروع کرده و تلاش کردند ظاهراً بدون دخالت کرزی از میان شخصیت های کلیدی شمال سرباز گیری کنند. اما تصور میشود که دو مسئله اساسی باعث اختلافات شدید میان آنها شد؛ یکی مسئله نوع نظام سیاسی و دیگری مسئله رهبری سیاسی. گروه داکتران بر تداوم نظام ریاستی کنونی و رهبری سیاسی پشتون تبار تاکید می کردند. اما بسیاری گروه های منسوب به شمال خواهان تغییر نظام ریاستی کنونی به نظام صدارتی و پشتون بودن را شرط اساسی رهبری کشور نمی دانستند.

اما آقایان داکتر درین مرحله بازی موفق نشدند به اهدافشان برسند و در نتیجه گروه های شمال ائتلاف جدیدی سیاسی موسوم به " اتحاد انتخاباتی افغانستان" را که در آن به تعداد بانزده حزب و جریانات سیاسی افغانستان باهم پیرامون اهداف و برنامه معین سیاسی توافق کرده بودند، تشکیل دادند. نظر به محتوای نامه استاد محقق به دوستش آقای یاسا ، جریان اتحاد انتخاباتی در نتیجه اختلافات بر سر رهبری و زیاده خواهیجنرال دوستم برای مقام معاونیت اول دچار بحران و فروپاشی شد. این در حالی بود که کرزی و آقایان داکتر تا آخرین روز ها خیلی نا امیدانه در جستجوی معاون اول برای داکتر زلمی رسول و یا داکتر غنی احمدزی از میان رهبران مطرح تاجک بودند.

برخی ها فکر می کنند در نتیجه اختلافات میان رهبران جریان انتخاباتی به اصطلاح جایزه ممتاز تکت لاتری گروه کرزی بر آمده از بن بست و سرگردانی نجات یافتند. در نتیجه ضیا مسعود بحیث معاون اول زلمی رسول در آمد و جنرال دوستم بحیث معاون اول در کنار غنی احمدزی قرار گرفت. بدین تر تیب کرزی و داکتران بدون سرحد روح تازه یافتند وتوانستند در انتخابات چندین کاندید مورد نظر از استاد سیاف گرفته تا زلمی رسول، قیوم کرزی و غنی احمدزی را وارد میدان بازی در مقابل داکتر عبدالله یگانه کاندید مطرح و نیرومند نمایند.

به نظر می رسد که کرزی بیشتر بر سر غنی سرمایگذاری می کند و کاندیدان دیگر نقش فرعی و تاکتیکی را بازی خواهند نمود. این در حالیست تقریباً نیمی از کابینه و افراد نزدیک به وی خود را کاندید نموده و چشم به قدرت دوخته اند. به نظر بسیاری آگاهان انتخابات 2014 بیشتر از هر وقت دیگر پیچیده تر و دراماتیک تر خواهد بود.

چه چیز را احمدزی و دوستم با ائتلاف شان بدست آوردند و یا از دست دادند؟

داکتر احمدزی:

  • با جلب جنرال دوستم در واقع تیم ارگ نه تنها از بن بست و سر گردانی برای پیدا کردن معاون اول از میان تاجکان مطرح نجات یافت، بلکه موفق شد گروه رقیب سیاسی اتحاد انتخاباتی را تضعیف نموده و از اختلافات آنان سود ببرد. اما در عوض با جلب دوستم که قبل از همه آقای احمدزی وی را جنگ سالار و قاتل می نامید،القاب تکنوکرات و متفکر جهانی اش را زیر سوال برده و به نظر می رسد که وی بخاطر رسیدن بقدرت حتا از معامله با شیطان هم رو گردان نیست.
  • درین شکی نیست که با جلب حمایت دوستم، احمدزی خواهد توانست، رای یک تعداد ازبکهای وفادار به جنرال دوستم را بدست بیاورد و در موقعیت بهتر نسبت به انتخابات 2009 در شمال قرار گیرد، ولی در عوض از رای تاجکان محروم شده و بدون آنها از مشروعیت لازم برخوردار نخواهد بود. به نظر برخی ها از دست دادن رای تاجکان در واقع موقعیت داکتر عبدالله بیشتر تقویت خواهد یافت. این در حالیست که فکر میشود تنها نفوس تاجکها در کابل، هرات، پروان و بدخشان بیشتر از نفوس کل ازبک های افغانستان است.
  • بسیاری ها فکر می کنند که احمدزی با بدست آوردن دوستم بسیاری پشتونها را که جنرال دوستم را قاتل دست جمعی طالبان پشتون در دشت لیلی می دانند، از خود ناراضی کرده است. هر چند جنرال دوستم از جنایات گذشته معذرت خواسته است، اما به نظر بسیاری آگاهان نه تنها جنرال دوستم تبرئه نخواهد شد ، بلکه به پیروزی احمدزی نیز کمک نخواهد کرد. افزون بر آن اعترافات دوستم می تواند فشار های جامعه جهانی و حقوق بشر را ازدیاد ببخشد.
  • برخی باور دارند که یکی از اهداف پشتونیسم را ایجاد تفرقه قومی و زبانی در شمال میان اقوام غیر پشتون تشکیل می دهد. فکر میشود که با قبولی جنرال دوستم به مقام معاونیت اول بجای تاجکان ، عملاً پشتو نست ها به اهداف شان رسیده و در انتخابات و پس از آن تنش های زیادی میان ازبک ها و تاجکان که قرن ها در برادری در کنار هم زندگی کرده اند، آغاز خواهد شد. این برای پشتونیسم طلایی ترین فرصت تاریخی خواهد بود.

- یکی دیگر از تبعات ائتلاف احمدزی و دو ستم ساختار شکنی است. زیرا حکومت کرزی بویژه داکتر احمدزی، مهندس نظام متمرکز ریاستی افغانستان بر اساس سلسله مراتب قومی، کدام جای شایسته حتا تشریفاتی هم برای ازبک های افغانستان در هنگام تحمیل نظام تمامیت خواه شان در لویه جرگه قانون اساسی در نظر نگرفته بود. اما با قبولی دوستم بحیث معاون اول خود ساختار شکنی کرده وبدین تر تیب سیستم خود را بی اعتبار ساخته است.

  • آقای احمدزی فکر می کند که بودن دوستم در مقام معاونیت اول، می تواند حمایت ازبکستان و ترکیه حامی سنتی دوستم را نیز بخود جلب کند. اما برخی آگاهان معتقد هستند که پان ترکیسم بعد از فروپاشی شوروی سابق در آسیای میانه و بویژه در شمال افغانستان ازطریق جنرال دوستم جای پای گسترده پیدا نموده است. چنانچه پان ترکیست ها در تحت رهبری ترکیه با همراهی پاکستان در اکثر بازی های دوستم از ساختن شورای هماهنگی گرفته تا ائتلاف سازی ها، بد قولی ها و جنگ های داخلی نقش کلیدی داشته است.

در 12 سال اخیر ترکیه از طریق حضور نظامی ناتو در تامین امنیت و در تحت نام میانجی صلح میان دولت کرزی و طالبان عملاً در سیاست های کلان افغانستان جای پای باز کرده است. در انتخابات 2009 بر اساس نامه آقای محقق با آقای یاسا ترک ها نقش اساسی در حمایت دوستم از کرزی بازی نمودند. و لی ترکیه صرف از دوستم بحیث ابزار در سیاست های کلان پان ترکیستی استفاده نموده، کوچکترین کمکی به گرفتن حقوق ازبک ها از حکومت کرزی نه نموده است. ازینرو بسیاری ها فکر می کنند که این بار نیز شاید ترکیه نقش اساسی در سقوط اتحاد جبهه ملی توسط جنرال دوستم و پیوستن وی به گروه کرزی- احمدزی بازی نموده باشد.

جنرال دوستم:

  • بدون شک بدست آوردن مقام معاونیت اول برای جنرال دوستم و بسیاری طرفداران شان یک دست آورد مهم است. ولی در عمل مقام معاونیت شکل تشریفاتی دارد و قدرت در دست رییس جمهور متمرکز است. این در حالی بود که جنرال دوستم تا چند روز قبل سر قوماندانی قوای مسلح افغانستان که یک پست تشریفاتی بود، کار می کرد ، ولی هیچ کسی به اوامر وی ارزش قایل نمیشد. در نتیجه وی ماهیت مقام های تشریفاتی را نسبت به هر کسی دیگر خوب می داند.
  • جنرال دوستم و طرفدارانشان همواره حرف از نظام فدرالی و تمرکز زدایی می زنند، ولی در عمل در برابر چند تا مقام بی ارزش کمر حاکمیت تمامیت خواهان را بسته می نمایند. این نشان دهنده این است که آنها بیشتر از نام ازبک ها بحیث دلال قومی استفاده می نمایند، بدون آنکه کدام باور و بینش راهبردی برای تقسیم قدرت بگونه عادلانه میان همه مردم افغانستان را داشته باشند.
  • به نظر برخی آگاهان جنرال دوستم فکر می کند که با معذرت خواهی از پشتونها و دادن رای ازبک ها برای ریاست احمدزی، آنها کینه انتقام خون طالبان در دشت لیلی را خواهند بخشید. شاید احمدزی بخاطر منافعش رفتار دوستم با مردمش را موقتاً فراموش کند، ولی فراموش نباید کرد که در فرهنگ قبیلوی نه معذرت خواستن جای دارد و نه بخشیدن، فقط انتقام و بدل می تواند مشکل را حل کند.

- جنرال دوستم در بد قولی و عهد شکنی در سه دهه اخیر شهرت آفاق است. تعهد شکنی اخیر و حتا سوگند خوردن وی در تاشکند بقول استاد محقق نشان دهنده اینست که او یک انسان فرصت طلب و غیر قابل اعتماد است. این در حالی بود که دوستم به ظاهر حرف از برادری با هزاره ها و دوستی با محقق می زند ولی عهد شکنی اخیر وی نشان داد که وی بخاطر مقام از فروش نزدیک ترین دوستان خود هم دریغ نمی کند.

برخی ها ائتلاف احمدزی-دوستم را مشابه به ائتلاف شورای هماهنگی 1994 که به ابتکار پاکستان، ازبکستان و ترکیه شکل گرفته بود، تصور میکنند که منجر به تخریب کامل شهر کابل و قتل عام مردم عام شد و در نهایت به ظهور طالبان، فرار گلبدین به ایران و فرار دوستم به ترکیه انجامید. اما اگر این ائتلاف این بار نیز بر اساس چنین سنارویی ایجاد شده باشد، پیامد های آن خیلی خطرناک برای افغانستان خواهد بود. ازینرو بسیاری ها فکر میکنند که ائتلاف اخیر دوستم با غنی احمدزی بزرگترین اشتباه سیاسی وی در سه دهه اخیر خواهد بود که قبل از همه بهای آنرا مردم شریف و آزاده ازبک خواهند پرداخت. مردم خوش باور ازبک بار دیگر قربانی" خام فکری سیاسی" خواهند شد و دوستم در روز های دشوار مثل گذ شته به ترکیه فرار خواهد کرد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • حضرت آدم هم اول ترک بود... پسان آدم شد.... ههههههه

  • كله خام بودن شاخ دارد يا دم با نوشته اين فحش نامه كه نام آنرا پاسخ گزاشته يى چه نام شايسته ديگر بجز كله خام به كردار ورفتارتان ميتوان يافت.هـر خواننده ميتواند با خواندن هـر دو نوشته ببيند كه نوشته جناب عالى جز فحش و بد ورد كه نمونه عالى ازشخصيتى اين كله خام مينمايد ،اول نام تو به آدم نميماند دوم شخصيت ات چركين تر از نام ات است سوم تبار ترك وجود ندارد،مگر از اوزبك بودن خود خجالت بكشى كه خود را ترك تبار ميخوانى.

  • من کاری به تعریف و تمجید هیچکدام شما ها ندارم. یکی تان از یک سوپر جنایتکار و نوکر ترکیه و غیره طرفداری می کنید و دیگری از سوپر جنایتکار دیگر. خلاصه اینکه هیچ یک از این کاندید ان به غم مردم نیستند و در غم مردم شریک نبوده اند. اینان جز نوکری و چاکری و جنایت و خیانت چیز دیگر به ملت و مردم و قوم و تبار خویش نداده اند. نمی شان بیسواد اند و نیم دیگر باسواد اما جاهل و انتی انتلکچول. تعریف و همگرایی با اینان هیچ نعمتی نیست.

    و اما تو قلیچ ارسلان لطفا ترک های ترکیه را با تورکمن ها و ازبک ها و هزاره ها را با مثل قزاق ها و تاتار ها و غیره یکی نگیر. اینان درست است که همه از آسیای میانه برخاسته اند و به همه تقریبا ترکیک اطلاق می شود و اما این بی معرفتی و بی انصافی خواهد بود که جنایات چنگیز خان را از آن ترک های ترکیه بدانیم و یا افتخارات امپراتوری عثمانی را به تاتار ها و یا مثلا هزاره ها و مغول ها بدهیم. با وجود مشابهت های بین این اقوام ، اختلافات و تمایزات تاریخی، فرهنکی، عنعنوی و زبانی این ها را از هم دیگر جدا می کند. تو آغا هرگز قادر نیستی که زبان مغول های مغولستان را درک کنی و همچنان یک ترک ترکیه نمی تواند زبان مردمان شمال چین و یا حوزه سایبریای شمال شرقی را درک کند. برو کمی تحقیق کن و بعد همه را شامل یک افتخار و یک شرم بساز.

    و دوم اینکه لطفا به تاجکان رحم کن و افتخارات هنری و ادبی آنان را ترک تبار خطاب نکن. اکثریت افرادی را که نام گرفته ای تاجک بوده اند واین دور از انصاف و تعریف تاریخ و واقعیت خواهد بود که تو مثلا ابو علی سینای بلخی را ترک تبار بنامی و یا غیره.

    راست این هم یادت نرود که بسیاری از به گفته خودت ترک تباران در جنگ و چپاول مهارت فوق العاده داشته اند (چنگیز و تیمور و غیره) و این هم واقعیت دارد که تعداد هم در دولت داری کامیاب بوده اند؛ اما بسیاری از دست آورد های دوران مثلا مغول های هند و یا محمود غزنوی و غیره از برکت شرکت فعال اقوام دیگر در اداره و سیاست و مدریت بوده است والا مغول های هند همچون چنگیز خان نمی توانستند افتخارات دیگر تولید کنند.

    اینجا من حساب امپراتوری عثمانی را کاملا جدا می دانم چون آنان کاملا تاریخ جدا دارند و گذشته و آینده ی جدا.

  • و جرات داشته باش و خود را ازبک خطاب کن و فریب سیاست بازی های کلان ترکیه را نخور که روزگارت زار می شود. ترک های ترکیه ازبک های افغانستان و ازبکستان را تنها بخاطر منافع کلان سیاسی و اقتصادی خودش در منطقه مورد سو استفاده قرار می دهد و هرگز بخاطر بهبود وضعیت آنان و غیره گامی نخواهد گذاشت. باید به ازبک بودن، هزاره بودن و ترکمن بودن خود افتخار کنیم و نگذاریم تا ملعبه ی در دست قدرت های بزرگ شویم.

  • آقاى قليچ!
    تركتبار مردمان تركيه استند وازبك ها از نسل مغول استند، اينكه دوستم كله خام است درين شكى وجود ندارد چرا اينقدر آشفته گرديديد.
    تركيه از كله خام هاى مانند دوستم بيسواد استفاده ميكند تا نفاق راه بين اقوام تاجيك وازبك بيندازد.

  • 1 ( کامنت انسانم آرزوست ) پس تو هم ترک بوده ای .
    2 ( کامنت جمال نام ) به عقیده تو جاهل ، تورک تبارهارا به تعصب ونادانی که برذات شما موجود است ، کله خام می
    گویید ، خد ا وند ( ج ) به تورک ها ا ستعدادی داده و موفق شان ساخته د ر همه قاره ها آثاری تاریخی ا زخود به جا گذاشته
    اند . شما کله پخته های بی مغز چه کرده اید چه د ارید غیرغوغو؟؟؟
    3 ( کامنت دانای نادان ) تومتعصب با اقوام تورک چه کارداری ؟؟ درحالیکه تورک ستیزهستی و جاهل ، تورک ها به اقوام
    تورک آذری ، تورک سلتجوقی ، تورک ا وزبیک ، تورک تورکمن ، تورک قزاق ، تورک قیرغیز ، تورک هزاره ، تورک ایماق
    تورک تاتار ، تورک قرهقلپاق ، تورک برلاس ، تورک های ایران ، تورک قیزل باش ، تورک بیات ، تورک افشار ،
    بیش ازسه صدمیلیون تورک را ما میدانیم و بسیاری تورک ها هم د ر غزنی ، کابل ، قندهار، جلال آباد ، وهرات شمالی با آمدن تغیرحکومات پشتونی به خرا سان ، زبان شان به د ر ی تغیرکرده است . تورک اوزبیک و تاجیک وغیره همه بنده
    الله ( ج ) اند ما افتخارمیکنیم ( ما قیلدیم ) میگوییم ، شما ( چه کا کنم ) میگویید ، خداوند به قرآن خبرداده است میگوید
    ( ما شما را به اقوام مختلف آفریده ایم تا شناخته شوید ) آیا شما تاجیکها منکرکلام الله ( ج ) هستید ؟؟؟
    دانای نادان بدان ، ما تورک تبارها هیچگاه کسیرا توهین نمیکنیم فحش نمیگوییم ، شما هستید بی عقل جاهل متعصب ،
    که مارا توهین میکنید فحش میگویید تفرقه اندازی میکنید ما تنها به توهین و فحش دادن شما جواب مینویسیم شما گماشته های پارسی های ایران وظیفه دارید بین اقوام د ر
    افغانستان تفرقه اندازی کنید تا نگذارید اقوام د ر افغانستان متحد باشند . چنانچه همین نااتفاقی را پارسی های ایران د ر
    تاجیکیستان بعد ازاستقلال آن به تاجیکستان آمده عملی کردند بین تاجیک ها و اوزبیک ها تفرقه انداختند مناسبات خوب
    هزاران ساله آنهارا ازبین بوردند د ر اثر تفرقه اندازی پارسهای ایران فعلآ رفت و آمد بین د و مملکت با هم برادر، موجود
    نیست و من الله توفیق

  • هزاره هم ترک شدند. واه واه، اینرا از کجا اثباط کردید؟ اصلا در خود ترکیه شاید بیش از ۵۰فیصد ترک نباشد. هر روزیکه میگزرد به تعداد «ترکتباران»اضافه میشود، اگر همینطور ادامه یابد، میترسم بعد از چند سالی، چین،جاپان وکوریا هم به آن اضافه شود

  • baradaran man yak hazarai bamiani astam wa mebasham babakalanam goftabod ki ma hazara astem har hazaraiki namekhahad namash hazara bashad birawad turkmeshawad wa yaki harchizi digar meshwad bishawad dilash maqsad nami hamai hazarahara turk nasazed hazara yak milat az zamanhai bsyat qadi bod ast wa mebashad az milat pshaiman shodan begairati wa be namusi ast uzbabakhai uzbakstan wa tajikstan hejwaqt qabol nadarand ma turk astem hata agar bigoi ki shomaturkasted qahr meshawan manchndin sal dar tajikstan wa uzbakstan bodam anha megoend ki mauzbak bode aste wa mebashem wa agar uzbakhai afganistan turk astand chra khod ra uzbak megoend yak milat ba do nam dar donya ujod nadarad az baradarani uzbak khahish mekona ki khodshan har chizi ki astand khodshan medanand hazarahara dar an shamil nasazand har milat az khdash gairat nang abru wa namus darad khahish mekonamki milat hara paimali siyasatnakunedhejwaqt az nami milati khod barai yak chand ruz qdra inkar nakoned bayad inra bidaned ki khdawand namhara balai har milat gzashta ast gif,jpg,png

  • rasti gap man hej waqt yagan hazara ra nadida bodamki bigued man turk astam wa in uzbak ha chara anha ra turk megoend namedanam chara agar dari waqthai akhir turk shdabashan namedanam fikor meknamki tagir dadani nami milat aib ast uzbak ha ki nami milat shanra tagir ba turk dadaand rastiki kalakham astand aqul nadarand manai tagir dadani nami milat begarati dar tamami jahan medashad hazaraha mardomi danista astand nabayad az nami milati khod inkar knand jai sharm ast tagir dadani nami milat

  • محترم قلیچ ارسلان سلام. ایا شما فرزند جناب مرحوم نظر محمد نوا یکی از شاعران و ادیبان و مبارزان کشور ما میباشید. البته با معرفتی که من دارم، ایشان دوست پدر من بودند.

  • به جواب نور باید بگوییم که لطفا مسایل ابهام در مسایل تاریخی و انسان شناسی و نژاد شناسی را با دو و دشنام جواب نده. این مسایل بیش از آن بغرنج و پیچیده اند که ما و تو بتوانیم با چند کامنت و بدون مراجعه با مراجع معتبر و بی طرف صحت و سقم آن را آشکار سازیم. یک چیز که روشن است تفاوت های تاریخی بسیاری موجود است که مثلا هزاره ها را از ازبک ها و ترک های ترکیه را از تورکمن های افغانستان کاملا جدا متمایز می سازد. تاریخ در این موارد بسیار بی رحم است. اگر تو مثلا فعلا با یک قزاق برخورد کنی هرگز تو را قزاق خطاب نمی کند و یک ترک ترکیه اصلا شرم خواهد کرد که مثلا ازبک های افغانستان را و یا هم مغول های مغولستان را هم نژاد خود خطاب کند چون متاسفانه ترک های ترکیه خود را از دیگران یک سر و گردن بالاتر می دانند که تا جایی حق هم دارند البته تنها بخاطر اینکه با کاروان تمدن بشر خود را تا حدی همنوا و همسو ساخته اند.

    من فعلا جواب دشنام های تو را با دشنام نمی دهم چون عصبانی شدن و متوسل گردیدن به دو و دشنام و منطق خام خود نادانی و بی معرفتی است. انسان های بزرگ هیچ وقت ایده های خود را با دو و دشنام و توهین و تحقیر دیگران به کرسی نمی شنانند. من نیز از همه تقاضا دارم تا حساب تمامی اقوام کشور را از رهبران خود ساخته این اقوام جدا کنند. برای من دوستم همانقدر جنایتکار و خاین و نادان و جاهل است که احمد شاه مسعود و گلبدین و سیاف همانقدر خون خوار و درنده اند که محقق و خلیلی و فهیم و غیره دلالان دین و ارزش ها ملی و قومی ما.

    کوشش کن تا حساب خود را از جنایتکاران جدا سازی چون با چاپلوسی و بوت پاکی به هیچ جای نمیرسیم. باید با مردم باشیم که در طول تاریخ فریب طبقات حاکمه تمامی اقوام جامعه را خورده اند و بخاطر نادانی و بیسوادی از رهبر خود ساخته یک قوم علیه دیگر دفاع کرده اند. کمی قضاوت کن که مثلا با آمدن دوستم در اریکه قدرت چه و چه به اقوام ازبک و ترکمن می رسد. باور کن که هیچ تغییر در زندگی آنان نیامده است و نخواهد آمد. دوست با پول ترکیه و غیره باداران اش به خود قصر و عشرت کده ساخته است و هر وقت دلش شود بخاطر خوش گذرانی و عیاشی به این و آن ملک سفر می کند و تا جا دارد جام سر می کند و همین طور هم مثلا فهیم خان و غیره. مثلا با ملیونر شدن گل آغا شیرزی و برادران کرزی چه درد مردم پشتون دوا شده است. اینان واقعیت های جامعه اند که باید نادیده گرفته نشوند. ندیدی که چند روز پیش سیاف وهابی تمام افتخارات 5 هزار ساله ات را به هیچ گرفت و گفت که اگر مجاهدین را از صحنه پس کنیم افغانستان و اقوام چیزی برای افتخار و زنده ماندن ندارند. این خاین سعودی نگفت که این خودش و وهابی هایش بودند که دختران افغان بد بخت را به عقد شیخان جاهل و خر پول عرب در می آورد تا نوکری و چاکری اش را بیشتر به اثبات رساند و بدینترتیب ناموس ما را خودش به دیگران می فروخت تا از این افتخار نیز بی نصیب شویم.

    قهر ات را بالای دوستم بکش و غیره دلالان اقوام دیگر. چرا بالای من قهر هستی که چند واقعیت تاریخی را برملا می کنم و برایت می گویم که ازبک بودن و هزاره بودن نه جرم است و نه شرم. جرات کنیم و آن چه هستیم را به همه بگوییم و از همه بالاتر از انسانیت و کرامت انسان ها دفاع کنیم. رنگ پوست و یا قیافه و یا رنگ موی هیچ افتخاری ندارد. آن چه افتخار آفرین است دست آورد انسان در زندگی جمعی و فردی است که خوشبختانه تمامی اقوام افغانستان صاحب این دست آورد حداقل در حوزه فردی و یا جمعی و حتی اجتماعی اند.

    در بریدن از دوستم و سایر خاینان موفق باشی

  • راستی حرف اصلی اینکه تو و یا هیچ کس دیگر بشمول فیض اله ذکی حق ندارید که نظرات شخصی خود را از طرف ترکتباران منتشر کنید. کی مثلا به شما ها حق داده است که تحلیل ها و برداشت ها و دانسته های شخصی خویش را شامل تمامی به قول خود تان ترکتباران سازید. شما که حتی هزاره ها را نیز ترکتبار ساخته اید باید از ملیون ها هزاره و همچنان ملیون ها ازبک و ترکمن معذرت بخواهید و بگویید که بعد از این افکار و تحلیل ها و اعتراضات شخصی خود را از آدرس تمامی ازبک ها و یا هزاره ها و یا ترکمن ها نمی نویسید. نوشته ها و تحلیل هایتان باید از آدرس شخصی خود تان باشد.

  • نور خان قليچك هـر قدر بيشتر بنوسيد بهـمان اندازه كله خام بودن خود رابه اثبات ميرسانيد،اول هـويت بنام ترك وجود ندارد،دوم به هـر پرنده گزنده وخزنده هـويت تركى بخشيده كه ترك نمى شود آهـسته آهـسته هـويت اوزبكى خود را از دست ندهـى نشود كه هـم از اين نمانى وهـم از غين.از يك طرف هـمه را بنده خدا گفته واز طرف ديگر گرو هـاى قومى مختلف را بخاطر داشتن چند واژه مشترك به توهـم ترك وصل كردن آيا مشترك بودن واژه هـا بين زبان هـاى عربى فارسى كردى پشتو اردو زبانهـاى آسياى ميانه اينهـا را يك تبار ميسازد تنهـا عامل زبانى را معيار توهـم ترك ساختن بيشتر بار سياسى دارد كله خام. أوزبك هـا در آسياى ميانه از اين وسيله استفاده افزارى نموده فكر ميكنند كه ان تجربه در افغانستان هـم عملى است زمان تغير كرده ترفند كهـنه است.در آسياى ميانه بيشتر پان تركسيم مصروف نفاق اندازى تا ديگران، تاجك و اوزبك بدون شك دوستى ديرينه دارند اين تفكر پان تركيزم است كه با برترى طلبى مانع اين دوستى ميشود ترك هـويت نيست بلكه يك تفكر برترى طلبى ونفاق افگنانه است، براى تقليد از رفتار توهـم ترك نشود كه رفتار خود را هـم فراموش كنيد.

  • fikr meknamki yagon uzbaki ba sawad nestki inhara bifahmanad ki manai turk chi ast wa manai uzbak chi ast az dastiki besawad astand gahi khodra turk megoend wa gahi uzbak tarikhi khora na medanand anqarib potin raisjamhori russia ra ham turk megoyand yak danishmandi rus az tariqi talizun yak waqt goftabod ki uzbakha dar hamin 400ila 500sali akhir az nasli tatar wa mugul ba ujod amada ast shayad az hamin nasl bashand baraiki ba tatar ha wa mogol ha shabahat darand

  • yagnaanasri palid wakhon khor watan frosh zanfrosh tajiri mawadi mukhdirdar afganistan shoma troristhai frokhtashoda ba pakistan ba ashraf gani kochi ki moasistroristhabahisob tolibi nektai poshi daroni arg ki tamami in bad bakhtiha dar tolo 200sal az dasti shoma mozdorani pakistani ba ujod amada ast az bain namekhhedki bibared in qatloqital watan frushi az shashja wa abdurahman ba shoma mirasmanda ast shoma trutistha faqad tafriqa meandazed wa hadafi shomi fashistitanra tawasti qwathai khariji inglis wapakistani modar barawada mesazed shoma bayad bi shrmed dar tamami jahan ba haisi trorist mawadimokhdar frush labatatgar shnakhta shdaet yane pasttari insanha dar jamiai insana ba shomar merawed in ra man namegoem mardomi jahan megoend khob astki tamami mardomi jahan medanandki troristha az dotarafi khati dewrad astand taki hkomat dar dasti shoma bashad mardomi bechara roi aramira namebinad nadir chikard zahir chikard dawod chikard mola khainmozdori pakistan chi kard molikarzay chikard tamami badbakhtiha az dasti shoma mozdorhai pakistani ast baz meaen az ba ujod awardani arami gap menawesen ta shoma khonkharhai trorist parast bashen watan aram na meshawad bajawabi mola abdula gif,jpg,png

  • دوستان عزیز، چرا ما به جان هم دیگر می افتیم چرا راه حلی برای هم چون مناعزات نداریم ، افغانستان کشور یست دارای ملیت های مختلف و مذاهب
    مختلف قوم های مختلف ، چرا ما از هم دیگر بی خبر شده ایم ؟ چرا مارا به جان هم دیگر می اندارند ؟ چرا ما در دامن وطن که مادر وطن در حالت
    جان کندن است اما اولاد های نا خلف که مانند موریانه هم دیگر را تیکه و پاره می کند بی تفاوت به جان هم می افتیم و توسط پول های باد اورده شده و خود هارا فروختن ناموس خود را فروختن در حالت انقراض هستیم و داریم نا بود می شویم ، به کلمات رکیک و درو از اخلاق انسانی و توهین به هم دیگر خود مان را نا بود می کینم ، اگر ما به حیث کسی که درین جا یک نظر می نوسیم و این سایت ها را همه می خوانندو خصوصآ فارسی زبان
    ها می خوانند شما باید همه اخلاققیات را در نظر داشته باشید از کلمات رکیک خود داری کنیم باید دست نوازش به سر هم دگیر بکشیم و با دست ها اهنین به هم دگر قول شرافت و مردی بدهم و مانند کوه ضخره های قوی در کنار هم دیگر باشیم . به امید ان روز .

  • عبدالله جان شتروان! با زبان دوزخ به دفاع كاروكارنامه دوزخيان برآمدى نشود كه چند روز ويا چندماه بعد هـمه چيز تغير بخورد باز روى تو شتروان سياه شود چراكه در اين بازارى آشفته هـرچيز ممكن است،در هـر جاى دنيا براى هـر بازى قاعده يا منطقى وجود دارد بغير افغانستان.مبادا چند روز بعد آهـنگ جديد را سر بدهـى،مثل فيض الا ذكى هـر روز يك آهـنك نو هـر روز چهـره تبديل ميكند،از مه ميشنوى به شتروانى ات دوام بده.حداقل وجدان راحت خواهـى داشت.

  • محترم دانا ، باید بداند ، د و و د شنام د ر پرنسیب ما تورک تبارها نبوده و نیست ما تورک تبارها ا ز بابت حرمت وادب
    بسیارپیش هستیم ما هیچگاه کسی را د شنام نمید هیم اگرطرف د شنام قراربگیریم ا ز خود د فاع میکنیم چنانچه جمال نام
    یک کلیمه خام را اظهارکرد ده کلیمه پخته را شنید .
    2 بین صحبت ، اوزبیک ، تورکمن ، تورک استانبول ، تاتاروغیره تورک تبارها ترجمان ضرورت نیست و دایی مثل تو هم
    ضرورت نیست اینکه ما ا زجانب خود یا قوم خود دفاعیه ، نظریه مینویسیم هم به تو مربوط نیست توچه کاره هستی به ما
    د یکته میدهی عقل و هوش تو به جا ا ست ؟؟؟
    من با مسلمان بود ن و تورک اوزبیک بود ن خود افتخارمیکنم به خد ا وند متعال شکرانه مینمایم .
    هستیم

  • آقای دانا ، حرف د یگراینکه تو وداکترامیرزاده و بعضی هم قماش های شما تابکی تورک ستیزی میکنید وبا تورک ها
    د شمن هستید ؟؟؟ من یقین دارم اینکه تاجیک اصلی که ا زهزاران سال د ر به د یوارهم قشلاق و همسایگی خوب زندگی
    با تورک اوزبیک دارند ازآنها این چنین دشمنی سرنمیزند، شما یا تاجیک نیستید یا آله د ست پارسی ها ی ایران گشته اید
    جنرال دوستم خوب است یا بد ا ست رهبراقوام تورک تباران است هربدگویی که مینمایید به آن اقوام برمیخورد اگرهشیارباشید.

  • با تأييد نوشته ى محترم نور بايد اضافه كنم كه تاجيك هاى تاجيكستان قبل از رفتن ايرانى ها مشكلى با ازبيك ها نداشتند وزبان يكديكر را خوب ميفهميدند ,حالانكه ايرانى ها ازينكه زبان تاجيكى را نميدانستند براى صحبت با تاجيكستانى ها ترجمان ميكرفتند و براى اغواى انان با وعده و وعيد ها بورس هاى تحصيلى با مزاياى زياد برايشان مهيا مينمودند حال انكه اطفال افغانستان و خصوصا هزاره ها از ابتدايي ترين حق مسلم تعليم در ايران محروم اند. زياد تر 40 الى 50 فيصد زبان تاجييكى با ازبيكى وعربى وتركى مشترك است. كسانيكه زبان هاى تاجيكى وازبيكى را ياد ندارند , نبايد درين باره ياوه سرايي كنند.
    وه نبايد ازخاطر يك شخص تمام قوم توهين شود كه انتهاى رذالت است . يك ازبيك يا تركمن يا اذرى در صحبت با يك ترك به ترجمان ضرورت ندارد

  • موجوديت ٤٥٠ مليون تورك در جهان ، سپري شدن ١٦ امپراتوري توسطت توركان و خدمات انها درمقطع هاي گوناگون تاريخي براي فرهنگ ،زبان و كلتور فارسي زبانان نه اينكه براي ما أقليت روي زمين يعني تاجيكان قابل تحمل و باور نمي باشد ، بلكه براي همه تورك ستيزان در جهان قابل قبول و تحمل نيست . اگر چه امير زاده و أمثال أن از استقرار فكري و حالت سالم رواني برخوردار نيستند با اين نوشته هاي ناسيوناليستي خود همچو جواب كو بنده را براي ما تاجيكان مظلوم نصيب مي شوند و با اين قوم بزرگ و سلحشور تورك ما را مواجه و مثل احمد شاه مسعود پوچ مغز به دم توپ و به حلقه دار برابر ميسازد .
    كسانيكه درينجا از امير زاده پشتيباني مي كنند ، مثل او و مسعود مغز گنده و كله خراب اند ، ما با كله گنده و مغز پوچ خود چه برتري ازين كله خام ها داريم ،اينها در اصل كله خام نه بلكه كله نام بودند كه ما را به حاشيه را ندند و أفراد كله گنده مثل هارون امير زاده كه در كشور هاي اروپايي از پول خيرات زندگي مي كند تلاش دارد رابطه تاريخي تاجيكان و تورك ها را كاملا خدشه دار بسازد .
    من رحيم غلام بچه از همه توركان بجاي اين چند ادم بي هويت معذرت خواسته همان شكلي كه با همه وجود خود در خدمت سلطنت پشتون بودم در خدمت امپراتوري توركان خواهم بود .

    رحيم غلام بچه پنجشيري از شهدا صالحين

  • واه واه گلم جم هـاى كله خام مستى ميكنندبخصوص رحيم جان كله خام بچه كه مثل رهـبرى كله خام گلم جم هـاى افغانستان دوستم از محفل تب خوشى بچه بازى زنكه بازى مست شده تعداد گلم جم هـاى كله خام را ضرب زده وزرب زده زرب زده به ٤٥٠مليون كله خام رسانده تبريك باشد چند چرخ ديگر كه زدى گپ اش ره به يك مليارد ميرسانى ،بيدار شو او اوزبك كله خام كه بجز بچه بازى لواطت وبى ناموسى چيزى ديگرى دركارنامه شما گلم جم هـا نيست،هـمين حال در سرپل جوزجان وفارياب نه زن مردم نه دختر نه بچه مردم از دست بقاياى اين گلم جم روز ندارند.تو رحيم بچه گلم جم. ميراث هـمين چهـل امپراتورى به گفته خودت توركان هـمين هـاست،بيسوادى جهـالت بچه بازى وغيره وغيره ،تو گلم جم بي سواد هـمراه اين جانى بيسواد دوستم ميخواهـى با پيوند خود با هـمه جهـالت وچتلى تان با امپراتورى هـا براى خود هـويت جديد درست نمايد، تا شود گند وچتلى بيسوادى جهـالت گلم جم هـا رو پوش پيدا كند،هـويت كاذب و شونيستى تورك تبار شعار برترى طلبى ونفاق افگنانه است كسيكه خود بوده نميتواند كسى ديگر هـرگز شده نميتواند.

  • baradarani tajik wa uzbek ma wa shoma dar qarn hai pesh az 220 sal chi dar asiai meana wa chi dar afghnistan imruza wa khorasani gzashta dar in sar zamin hkomrawai kar dem wa hanozham manandi do baradar dar in sar zamin zindagi mekonem hata khon sharik shodaem kheshi wa tabaridarem hej doshmani ma ra az ham jida karda nametawanad in kari doshmanani ma wa shoma tavriki baini rahbarani zaifi ma wa shma dar amadand an hara az ham jida kardand wa felan mekhahand baini mawashoma tafriqa biandazand wa hkomat bi konand qarariki man medanam in chizhaiki naweshta meshwad kari uzbakha wa tajik ha nest wa kari doshmanani ma wa shoma yane trorist parastan faqad tawast beitifaqi ma wa sho ma an ha metawanand hkomat bi konand hashyar bashed dar barai milathai khod chizi khilaf na nawesed zarar bakhodi ma wa shoma ast hej tajiki danista wa ba sawad wa ham chinan uzbeki rawoshan fikr dar barai milathai khodchinin namenawesad in kari doshmani freb kari ma wa shoma ast waqt bsyar asas barai istifada kardani anha az ma wa shoma ast matajikha wa shoma uzbekha wa hazaraha wa digar aqwam barai rasidan ba haqi qanoni khod yak hadaf darem jida shodani rahbarani zaifi ma wa shoma milathai ma wa sho mara az ham jidakarda nametawanad qarariki dar rasanaha mebinem doshmanani ma wa shoma mekhahand ki namimiliyathai ma wa shoma dar shinas nama afghan naweshta shawad yane ba nami yak milat ki khodi anha astand in khiyanat ra na uzbak na tajik wa hazara wa na digar milathai azizi ma wa shoma pas hamai ma wa shoma yak hadaf darem zamaniki ma wa shoma yak hadaf darem pas ma ra kasi az ham jida karda nametawanad hama dar yak radif mbariza mekonem baz ham megoem jawanani aziz milathai baham baradar hoshyar bashed pshaimani sod nadarad tarikhi abdurahmani wa nadiri gadar dobara takrar meshawad dar an zaman pad arani ma wa shoma be sawad bodand dar in zaman ma hama ba sawad astem tamami jahan ra wa
    mardomi jahan ra medanem az barai khoda hoshyar bashed

  • من نیز با تائید نظرات آقای جمال این را میخواهم اضافه کنم که این نویسنده های که بنام ترک تباران درعرصهء میدیا درین تازه گی ها تبارز کرده اند روی دیگر فاشیسم قومی می باشند وهیچ پیوندی با ازبکهای بیچارهء کله خام ندارند. کله خام بودن این مردم بیچاره از وقتی شروع شده است که خاندان محمدزایی برای اقوام غیر پشتون افغانستان بصورت علیحده وظیفه ای را مشخص ساخت. برای هزاره ها جوالی گری وغلامی ؛ برای پنجشیریها همچنان نوکری وسقاوی؛ برای ازبکها قالین بافی وهمچنان پاک کردن چتلی اطفال نوزاد درخانه های افسران بلند رتبه .
    این خاندان فاشیست؛ بخاطریکه به شکل آرام بتوانند به حاکمیت قبیلوی وخاندانی شان بی درد سر ادامه دهند برای زنان بیچارهء ازبک فقط قالین بافی را وظیفه داده بودند. زنان بیچاره ء ازبک بخاطر اینکه اطفال نوزاد شان درهنگام بافتن قالین برای آنها مزاحمتی خلق نکنند فقط با دادن یک قرص تریاک ؛خودشان را از غم گریان ونالهء اولادهای شان بی غم می ساختند. از همین نقطه است که شما کمتر ازبکی را در افغانستان می بنید که از عقل وفراست سالم برخوردار باشد.
    امروز؛ فاشیسم پشتونی بخاطر تحکیم پایه های قومی وقبیلوی اش بار دیگر ازهمان ترفند انگلیسی نفاق بینداز وحکومت کن استفاده کرده است و با ائتلاف غیر صادقانه وریاکارانهء اشرف غنی - دوستم میان غیر پشتونهای ستمدیده درز ایجا کرده است. از ادبیاتی که این نویسنده ( قلیچ) وهمچنان توردیقل خان میمنگی در توجیه این ائتلاف نامقدس بکار می برند بخوبی هویدا است که این کله خامها واقعا به این باور شده اند که اگر آنها با فاشیسم قومی پشتون متحد شوند دیگر هزاره وتاجیک به آسانی میتواند منقاد شوند وبار دیگر حلقهء غلامی وبرده گی اوغان را بگردن بیندازند.
    شما برای یک لحظه؛ نوشتهء اخیر این قلیچ وتوردیقل را با نوشته های سابق شان مقایسه کنید که قبلا چه می نوشتند وحالا چه می نویسند. قبلا از ستم خاندان شاهی وتبعیض های قومی داد وناله وفریا سر داده بودند ولی حالا گوش های مردم از یادآوری مزخرفات ( امپراطوری ترکان وسلاجقه وعثمانی ها ومغولهای هندی وغزنوی های خون ریزی که هیچ ربط منطقی با سرنوشت غم انگیز ازبکهای بیچاره ندارد) کر شده است.
    قبلا از ظلم وستم جمعه خان همدرد می نالیدند ولی حالا دیگران را متهم به دامن زدن به اختلافات قومی میکنند وسخن از وحدت ملی اقوام میزنند
    ببین تفاوت ره ازکجاست تا بکجا
    نظر به نوشته های آقای پرویز بهمن این کله خامها درتاریخ چند بار دیگر نیز این اشتباه شان را تکرار کرده اند. در دوران محمد گلخان مهمند هم یکبار این ها به امید اینکه زبان ازبکی جای فارسی را بگیرد با محمد گلخان مهمند یکی شدند ولی بعد زن ودختر شان را هم از دست دادند. بار دیگر در دوران حکومت ربانی با گلبدین دست برادری دادند وبار سوم با طلبه های کرام دست برادری دادند وعلیه همسایه های خودشان دست به خیانت زدند. این بار زیر نام تورک تباران میخواهند برای خودشان یک هویت جعلی درست کنند. درحالیکه؛ امروز همهء مردم ؛ دیگر بیدار شده اند ومیدانند که چنین شعارهای ساختگی وچنین خوش رقصی ها به پیشگاه فاشیسم قومی پشتون وقصر نشینان انقره رجب طیب اور دغان از کجا آب میخورد. اگر اشخاصی مانند دوستم وفهیم وخلیلی و وحید مژده هزار بار حلقهء غلامی اوغان را بگردن بیاویزند اقوام شان هرگز دنباله رو آنها نخواهند شد. نسل امروز ازبک نیز دیگر نمیخواهد که تریاک نوش باقی بماند وفقط بخاطر رضای دوستم واشرف غنی چند نسل دیگرش را در غلامی وقالین بافی بگذراند.

  • سلام همدیاران گرامی ! هرچند نقد و نوشته و تبصره کنند گان را خوانده و می خوانم که بیاد شعر از بیدل بزرگ در ذهنم ظاهر میشود که : عرض ماومن چه دارد جز بروی هم زدن = موج این دریا شکست و شیشه ایی یکدیگر است. در قاموس و کارکرد های انسان چیز فهم و دردمند توهین جای نداشته و نخواهد داشت و این که همه یی این توهین ها یکی در پی دیگر از یک سو بسوی دیگر چون سیل حواله میشود را چگونه تعریف نمود وآیا هر کدام از طرفین را در کدامین قالب جای داد ؟ از نظر واژه شناسی کله خام و کله پخته " فالین باف و سقاوی و غلامی و برده ووو واژه تاجیکی بوده و است و این که کی علیه کی استعمال نموده -پاسخ در چاه است ! واما چیزی که قابل بحث است و ما میفهمیم که همه چیز هویدا است و وجود بیولوژیکی شی و توام به رشد تاریخی همان شی. منظورم وجود تاجیک تبار و تورک تبار! اینکه امروز بنابه چالش و جو سیاسی که فضای کشور را مهار نموده و برخی چیز فهمان این چالش و جو سیاسی را در محدود ای تبار و قشلاق سقوط داده و از این شیوه خوش خدمتی نمایند -سخت در اشتباه اند. هرچند در قانون ریاضی منفی ضرف منفی مثبت است ولی این در چهارچوب ریاضی و در قلمرو انسانی برعکس نتیجه !

  • به جواب جمال بى ادب ورذيل واوباش وعيار بى منطق ورسوا بايد كفته ميشد كه آيا شما هردوعملآ تجربه داشته ايد يعنى در باى جمال ويا خواهرش زنك بسته ورقصانده اند ويا كس ويا كون عيار ويا خواهر ومادرش را كدام اوزبيك باك كرده؟ نه من اينطور نميكويم من ميكويم و قبلا هم كفته ام كه مسئله يك شخص را با تمام قوم يكجا نكن همانطور كه در قوم تاجيك خوب بد واشخاص با افكار واطوار مختلف هست در همه اقوام و مليت ها هست.
    اما مي آييم سر اصل مطلب: به نظر شما در تمام جهان تاجيك ها جند ميليون نفوس دارند؟ اقليت واكثريت در همه جوامع موجود است ودر افغانستان هم تاجيكان
    اقليت هستند واين نبايد باعث شود كه جند نفر بى منطق واويلا راه بيأندازند وبه توهين و تحقير اقوام ديكر بيردازند .در ايران نيز همه فارس نيستند واقليت بزرك ترك هاي آذرى وتركمن ها وديكر اقوام كرد وبلوج وجود دارد و همجنان در تاجيكستان واوزبيكستان.
    ليكن در مجموع نفوس فارسى زبان كه ايرانى ها ميخواهند ميخواهند با هم متحد نموده و( از اصل شان جداكنند )هيجكاه قابل مقايسه با تورك ها نيستند
    حالانكه اوزبيك ها وتورك هاي افغانستان وايران وتاجيكستان زبان فارسى وتاجيكى را ميدانند مينويسند و حتى شعر ميسرايند اما فارسى زبانها وتاجيك ها برعكس فقط زبان خودرا ميدانند .

  • آقایان جمال و عیار، تحفه های شمارا که عبارت ا ز د و و د شناب و تهمت به تورک تباران بوده ، ما تورک تباران تحفه
    شمارا قبول نداریم و نمیگیریم چون ادعای شما نا حق است و شما دروغ گوبوده اید ، تحفه پس به خود تحفه د هنده مسترد کردیم عتای تان به لقای تان ، چون قاییده همین است که
    تحفه مربوط به خود تحفه د هنده میشود .

  • سلام به آقایان خدای بیردی و آقای بصیر!
    اولا خدمت جناب بصیر باید عرض کنم که دوست عزیز آنچه که شما راجع به کشور ایران وترکیب قومی آن کشور وهمچنان نقش تاریخی زبان فارسی دربین ازبکها وترکمن ها نوشته اید درحقیقت خودتان را محکوم ساخته اید. ما نیز میگوئیم که زبان فارسی مال کدام ملیت بخصوص نیست بلکه حتی ازبکها وترکمن ها از افغانستان کنونی گرفته تا هندوستان وخوارزم وازترکیهء عثمانی گرفته تا حوزهء بالقان همه از نظر تاریخی میراث داران فرهنگ زبان فارسی می باشند. ادعای ما نیز همین است که تمام گروه های قومی چه کورد وچه ترک وچه عرب روزی وروزگاری به زبان فارسی نوشته اند وسخن زده اند. این تیوری جدید ترک تباران یک فکر جدید عظمت طلبی وشوونیزم قومی است که میخواهد بدین وسیله میان احاد یک ملت تفرقه ونفاق قومی را ایجاد کرده وجانشین شوونیزم پشتون گردد. شما مسایل زبانی را با مسایل قومی از دیدگاه خون وتبار باهم قاطی کرده اید ومیخواهید از آن یک تیوری جدید برای اغوا وفریب مردم بیچارهء ازبک درست کنید. درحالیکه حرف ما چیست؟
    ما میگوئیم که ازین افتخارات کاذب خودتان را بیرون کنید. این تاریخ سازی های جعلی درکارخانه های انقره واستانبول برای خرسازی شما درست شده است. ازبکهای افغانستان مانند تاجیکها وهزاره ها درطول دوصد سال حاکمیت قبیلوی اوغانها آماج بیرحمانه ترین تبعیض های قومی قرار گرفته اند که نباید بعدازین قرار بگیرند. من هرگز ادعا ندارم که تمام ازبکها کله خام است. لطفا پیام مرا دوباره مرور کنید. من نوشته ام که درمیان ازبکهای امروزی کمتر انسانی پیدا می شود که ازنظر عقل وفراست انسان سالم باشد. دلیلش را هم گفته ام که همان نوشیدن تریاک در ایام طفولیت می باشد. اگر شما به اضرار جانبی تریاک بالای اطفال شک دارید لطفا به مراکز تحقیقاتی علمی کشورهای غربی مراجعه کنید تا بدانید که آیا شما انسان های سالم استید ویا نه.؟ من همین موضوع را خدمت یک دکتر ازبک بنام دکتر تیمور تالقانی نیز عرض کردم که ایشان بعداز این مطلب درین مورد تحقیقات علمی را آغاز کرده است. مطلب دیگر دربارهء نفرخدمت بودن ازبکها درخانه های افسران عالی رتبهء پشتون بود که این هم یک حقیقت تاریخی است ولی شما ازبسکه کلهء تان خام است بدون اینکه حقیقت مطلب را درک کنید فورا به دشنام وتوهین طرف مقابل آغاز کرده اید آنهم بدون یک دستاویز منطقی.
    دوستان ازبک!
    اختلاف میان ما وشما این است که ما ضد ظلم واستبداد قومی دریک کشور چند قومی مثل افغانستان استیم. ولی شما مثل زنان فاحشه تا وقتی برطبل مبارزه با استبداد می کوبید که یکفرد جانی از تبار تان به کرسی معاونیت ریاجمهوری خیالی آنهم زیر دست یک فاشیست مشرب پشتون قرار نگرفته باشد. هر وقتیکه یک کله خام جانی مانند دوستم درین پوست خیالی قرار گرفت آنگاه همهء تان به رقص می آئید وسر از پا نمی شناسید وتمام شعارهای سابقه فراموش تان میشود وآنگاه نغمهء دیگر را ساز میکنید واز وحدت وهمبستگی همهء اقوام باهم برادر حرف میزنید. آیا این کله خامی نیست چیست؟ آیا این فاحشه گی نیست چیست؟ آیا این تعصب قومی جاهلانه قرون وسطایی نیست چیست؟
    شما بدون ارائهء یک سند علمی ویا یک دستاویز منطقی دست بکارهای میزنید که هم زمینهء هلاکت خودتان را فراهم میکنید وهم از دیگران را. بناء دیگران حق دارند که بالای شما اعتراض کنند. خلط نمودن بحث زبانها با بحث اقوام درشرایط حاضر برای اقوام غیر پشتون که خواهان زنده گی برابر با پشتونهای حاکم می باشند زهر مقاتل است.
    زبانها باهم پیوند دارند ولی اقوام مختلف در درازنای تاریخ در اثر مهاجرت ها وآمیزش با اقوام دیگر زبان شان درحال تغیر است. روی همین اصل در افغانستان باوجودیکه فارسی زبان های افغانستان اعم از تاجیک وپشتون ونوریستانی وقزلباش وبیات وغیره با ایرانی ها وتاجیکها درقسمت زبان مشترکات تاریخی دارند یعنی همه فارسی صحبت میکنند ولی خودشان را به هیچ صورتی به ایرانیها پیوند نمیزنند. حد اقل همین هویت (افغانستانی) را برای خودشان کافی میدانند وحلقهء غلامی کشور آخوندی ایران را حتی با وجود تمام مشترکات مذهبی شیعه ها بگردن نمی آویزند ولی شما عزیزان لطف کنید بفرمائید برای ما تشریح کنید که اصطلاح ترک تباران را ازکجا کرده اید وبکدام منطق این اسم بی مسمی را بالای تان گذاشته اید؟ چرا خودتان را ازبک نمیدانید؟ در بعضی جا ها شما مدعی استید که صفوی های ایران هم ترک بودند ؛ درحالیکه همین صفوی ها هرات را از دست ازبکهای شیبانی بیرون آوردند وسردستهء ازبکهای شیبانی را در روغن داغ کرده وسپس خوراک سگ ها ساختند. چگونه امکان دارد که یک همنژاد؛ همنژاد خودش را با این بیرحمی وقساوت ازبین ببرد؟

    عالی جنابان! چرا از خواندن حقیقت بر آشفته میشوید؟ آیا بخاطر تحقق عدالت اجتماعی در جامعهء ای مثل افغانستان بدون نقد بیرحمانهء عملکرد های گذشته گان دیگر راهی وجود دارد؟
    اگر شما بخاطر ازبک بودن این و آن میخواهید جلو اظهار حقایق تاریخی را بگیرید فرق میان شما و شاهان مستبد قبیلوی اوغان درین کشور چیست؟
    چرا باید از اظهار این حقیقت تاریخی صرفنظر کنیم که بخش از انسانهای این سرزمین تنها وظیفهء بافتن قالین را بعهده داشتند تا قالین هایشان زیب وزینت خانه های شاهان اوغان باشد ولی در ازای آن اولادهایشان همه علیل وبیمار وکله خام رشد کنند. شما عزیزان را اکنون تاریخسازیهای جعلی ؛ مانند اوغانها به وجد آورده است. همانطوریکه یک اوغان قبیله از شمشیر زنی احمدخان ابدالی درهند ویا اشرف هوتکی در اصفهان به وجد می آید شما بیچاره ها نیز از خون ریزیهای چنگیز وتیمور لنگ به وجد آمده اید وبدون یک دستاویز محکم خودتان را به خون ریزان تاریخ پیوند میزنید. من میگویم او کله خامها!
    کمی به سر عقل بیائید؛ چنگیز وتیمور لنگ وخلقای عثمانی ومغولهای هند در قرن بیست ویک کدام درد تانرا دوا میکند؟ همین صد سال اخیر شما بحیث یک کتلهء بشری در‍ کشوری بنام افغانستان آماج بدترین ظلم ها وبیعدالتی های روزگار قرار گرفتید و نا خود آگاه بنیان فاشیسم قومی پشتون را محکم ساختنید ؛ صرف بخاطر اینکه زبان تان ازبکی است وکشوری بنام ترکیه به صد ها میل دور تر از محل زیست تان دارای تاریخ وتمدن اسلامی بوده است. چرا غم خودرا نمیخورید . این اصطلاح ترک تباران را شما ازکجا پیدا کرده اید؟ اگر واقعا شما مزدور ونوکر گوش بفرمان کشورهای بیگانه نیستید لطفا توضیح دهید که اصطلاح ترک تباران در افغانستان چند سال سابقهء مبارزاتی دارد؟ چرا از نام خودتان یعنی ازبک وترکمن می شرمید؟ حالا شما که دیگران را پان فارسیست خطاب میکنید ولی خودتان در روز روشن غلامی ونوکری را بدیگران تبلیغ میکنید . شما این شرم تاریخ را با خودتان کجا خواهید برد؟

  • بصير جان كله خام حال نوبت تو است كه با چرخ زدن هـاى خود زرب زدن هـاى كله خام رحيم بچه را به ٩٠٠ مليون برسانى آنگاه شايسته حضور درمحفل عالى كله خامان كه به سركرده گي پيشواى لچكان بيسوادان دايم الخمران آدم كشان ستر كله خام دوستم خان گلم جم يابى، وبا رقص وچرخ هـاى قشنگ ات دل ستر كله خام و جمع ديگرى از كله خامان بچه باز وگلم جمان بدست آورى وسالهـا فارغ بال بگردى. تو كله خام گلم جم نمونه برجسته اين جاهـلى بيسوادى و بد اخلاقى هـستى،كى بحث نفوذرا كرده كه تو احمق احصايه و عدد ارقام از معده گنده ات بيرون ميريزى ترا به كار نامه امپراتورى هـاى ديگر چى تو از كار نامه اوزبكان گلم جم حرف بزن تواز بى ناموسى هـاى بقاياى گلم جم هـا كه هـم اكنون درسرپل جوزجان ،فارياب مصروف خلق جنايات هـستند حرف بزن تو از دو رو بودن و هـر ساعت چهـره بدل كردنتان حرف بزن تو از خصوصيت رمه بودن تان حرف بزن تو از ......... اگر تو معنى اوباش را نمى دانى يكبار به كردار واعمال دوستم گلم جم و ساير گلم جمان نگاه كن بعد ميدانى كه اوباش است نشه ٢٤ ساعته بچه ودختر رقصاندن سركوب مسلحانه انتقادهـاى ديگر كله خامان كشتن وقصاوت در خود وغير خودى از بين بردن ده هـا قومندان اوزبك و تركمن و سايرين . تا كه احمق در جهـان است مفلس در نمى ماند

  • SHOMA MONAFIQINI KI DAR BALA BA NAMI MILATI TAJIK WA UZBEK

    CHIZI NAMONASIBI KI MENAWESED SHOMA DOSHMANHAI MILATI UZBEK WA TAJIK ASTED WA MEKHOHED KI AZ IN TABIGATI SHOM KHOD IN DO MILATI BA HAM BARADAR RA BA HAM DOSHMAN BI SAZED LANAT BAR SHOMA MOZDORHAI PAKISTANI HEJ WAQT YAK TAJIKI ASIL WA YAE YAK UZBEKI ASI CHONIN CHIZHARA NA MENAWESAD 

  • آقایان هارون امیرزاده، عیاروجمال ، شما پخته کله ها ا زبس که به زیرتان آتش زیاد شده کله شما سوخته و بریان گشته
    ممکن ا زکار افتیده باشد به الزایمیر مبتلا گشته اید چون بسیارتکراریاوه سرایی میکنید ، کلمه و استلاح گلم جمع ا زگفتار
    تاجیک ها ا ست ، نه ا ز اوزبیکها ، کدام کسی یا گروهی د ر سابق ازتاجیک ها بوده کارش یا وظیفه اش شکست خورده
    اواظهارداشته که گلم ما جمع شد و ازبین رفته است این نام و عنوان به شما تعلق دارد .

  • به جواب جمال وعيار بى ادب ياوه كوي نميخواهم نوشته ام را با دشنام هاي ركيك آلوده نمايم: انسان اشرف المخلوقات است وبا عقل سليم ومنطق صحيح را از غلط فرق ميكند.همانطوريكه انسان هايى با زبان كثيف وآلوده به دشنام هاى بازارى مثل عيار وجمال دربين تاجيكها وجود دارند عين همين مسئله در بين ساير اقوام نيز با افعال ناشايست عملكرد هاى غير انسانى وجود دارد وتركتبار ها هم ازين قاعده مستثنى نيستند.ليكن نبايد از خاطر يك يا دو نفر همه قوم مورد توهين قراركيرد.منطقى باش!
    اما در مورد ترك تبارها ياوه سرايى شما ها بيمورد است ازينكه ازبيك ها,تركمن ها,قزاق ها وقيرغيز ها اقليت هاى قومى افغانستان همه ترك تبار هستند و به جاى نام كرفتن همه انها كلمه ترك تبار مناسب ترين كلمه است واين براى شما جه مشكلى را ايجاد ميكند؟ همان طوريكه لهجه يك تاجيك بدخشى ازيك هراتى ويا كابلى فرق ميكند بين تركتبار هم عين همين قسم است.ازينكه شما نميدانيد براى ما فرقى نميكند.
    مسئلهء ديكر اقليت بودن تاجيك ها در افغانستان ودر مجموع درتمام جهان است كه يك حقيقت است ونبايد به آن منكر شد وبا ياوه كويى و جفنكيات مسئله را طور ديكر مطرح كرد.و ديكر اينكه ذواللسانين بودن ترك تبار ها يك امتياز وافتخار است نه مايه تحقير وتوهين.براى اينكه وقت خوااننده ضا يع نشود مختصر نوشتم .

  • خداى بيردى جان تو بكلى سمبول ويا نمونهء برجسته كله خامى هـستى ،در جمله تعرف عناصر هـويتى اوزبكان كله خام يكى هـم كارنامهء ويا خصوصيت گلم جمى است كه مختص گرو قومى كله خام است و بس. عنصر دومى كله خام بى چشمى و بى حيايى، عنصر سومى كله خامى دروغ گويى و فريبكارى،عنصر چهـارمى كله خامى جهـالت وكم سوادى عنصر پنجمى كله خامى دو رويى وبى قولى،عنصر ششمى كله خامى اپورتونيزم وابنلوقتى ،عنصرهـفتم كله خامى بى نظمى، عنصر هـشتم كله خامى هـويت طلبى كاذب شونيستى، عنصر نهـم كله خامى بچه بازى ولچكى و افتخار به آن عنصر ١٠.....١١...١٢.................. . اگر كله خام هـاى خواسته باشند كه هـر عنصر شخصيتى كله خامى بيشتر باز شود بنده در خدمت ام. البته توضح كوچكىرا در باره عنصرى هـشتم كله خامى را لازم مى بينم: با مطرح كردن هـويت كاذب ترك تبار توسط كله خامان گلم جم استفاده افزارى وسياسى از أقوام شريف ديگرى يعنى تركمن هـا قرغز هـا به گفته خود اينهـا بيات قزلباش وغيره براى داد ستد هـاى سياسى تنهـا وتنهـا برا ى اهـداف شونيستى نه بهـبود وضيعت سياسى اقتصادى واجتماعى اين اقوام در نظر دارند، هـويت هـا توانمندى استعداد اين اقوام را براى برابرى نه بلكه براى برترى صرفأ كله خامان گلم جم و آنهـم رهـبر جاهـل بيسواد ظالم مستبد وخون خوار و اوباش است.با ترك خواندن اين گروهـاى قومى در صدد استفاده افزارى از ظرفيت هـا توا نايىهـا و افتخارات آنهـا صرفأ براى موقيعت برتر خود كله خامان گلم جم است بس. و طبيتأ كشور تركيه و أوزبكستان خود اين كله خامان را با افزارى خودشان براى بازى منطقه يى مورد استفاده قرار ميدهـد.

  • جمالک بسیار تند میری بچو! اینکه که کله خام و کله پخته است از تصمیمات سیاسی سه دهه گذشته معلوم است. در تاریخ سیاسی اوغانستان دوبار حکومت به دست شما ها افتاد، چه در دوران حبیب الله بچه سقو و چه در زمان حکومت ربانی شما ها احداف بلند مدت سیاسی را فدای فرمان روایی زود گذر و دو روزه کردید. و در نقش مستبد، بدتر از مستبدین پشتون عمل کردید! آیا این خود نشانگر خامی کله نیست؟ با اینکه همه جنرال عبدالرشید دوستم را متهم به بیسوادی میکنند ولی همه تصمیمات سیاسی این جنرال کارکشته تا حدودی درست بوده است.

  • سلام به آقای بصیر!
    بصیر جان ! ازچه وقت به اینطرف درک کردی که دشنام وتوهین به جانب مقابل یک کار زشت است؟ ازچه وقت به اینطرف درک کردی که انسان اشرف المخلوقات است؟ آیا ضرب المثل مشهور « بعداز گوز زدن چهارزانو نشستن » را نشنیده ایی؟
    دوست عزیز!
    اگر خودت واقعا به اشرف المخلوقات بودن انسان باور می بودی به من وآقای جمال دشنام ناموسی نمیدادی و مانند فاشیست های پشتون سخن از اقلیت واکثریت اقوام خصوصا تاجیکها که یک بحث زاید بود آنرا اینجا مطرح نمی ساختی . کی با خودت سخن از رقم عددی اقوام درمنطقه رانده است؟ خودت خوب میدانی که بحث اقلیت واکثریت را آنهم بدون یک سند علمی کیها مطرح میکنند؟ این یک نمونهء دیگر از همان کله خامی های است که جناب جمال آنرا بر شمرده است. زمانیکه خودتان را زیر پای اوغان فاشیست می اندازید ازهمان ادبیات وطرز تفکر نیز استفاده میکنید. حال بفرما برای بنده تشریح کن که فرق بین تو واسمعیل یون که از شکم ننه اش رقم اکثریت واقلیت پشتون ها وغیر پشتون را بیرون آورده است درچیست؟ او که سنگ وچوب این وطن را برچسب اوغانی میدهد وحتی مولانای بلخ را اوغان وطندوست تبلیغ میکنند با تو کله خام بی عقل که نیم دنیا را ترک تبار رقم زده ایی درچیست؟ خودت پیامهای مرا وهمچنان پیام آقای جمال را میخوانی ولی به عوض جواب دادن خود را ازیک شاخ به شاخ دیگر می پرانی واین کمال سفاهت وبلاهت جناب عالی است. امروز اگر جناب عالی دیگران را پان فارسیست وخودتان را به زور وجبر تورک تبار میخوانید بفرمائید یک مقاله را درسایت کابل پرس? به زبان قیلدنگ بیلدینگ خودتان به نشر بسپارید وبعد ببنید که چند نفر خواننده پیدا میکند. بناء محدود ساختن زبان فارسی تنها به تاجیکها تلقین همان درسهای است که شوی جدید تان یعنی اشرف غنی تازه به شما یاد داده است. بناء شما هیچ ضرورت ندارید که رقم اصلی نفوس تاجیکان بیچاره را دریابید.

    موضوع دیگر آنست که یک انسان سالم وعاقل وبا منطق که منطق گفتمان را یاد داشته باشد دشنام خواهر ومادر نمیدهد ؛ گیرم که احساساتش را کنترول کرده نتواند ولی بازهم لا اقل دشنامهایش باید منطقی باشد که از خلال آن خواننده به یک گوشهء تاریک حقیقت پی ببرد ولی شما عالی جنابان فقط دشنام را برای دشنام دادن دوست دارید وفکر میکنید اگر همچو دشنام ها را یکی دو باربه آدرس مخالفان تان بنویسید آنوقت خوانندهء کابل پرس را هم قانع می سازید. درحالیکه شما غلط کرده اید. دشنام دادن ناموسی به جانب مقابل نماینده گی از شکست منطقی شما میکند. شما اگر واقعا چیزی بنام منطق درچانته دارید آنرا بدون اینکه احساساتی شوید به خوانندهء کابل پرس عرضه کنید تا دیگران درقسمت حق بودن ویا باطل بودن ادعاهای شما قضاوت آزاد کنند. ازیک شاخ به شاخ دیگر پریدن نیز راه حل نیست. اگر هارون امیرزاده شما را کله خام گفته است. کله خام گفتن ازبک نه دشنام است ونه هم توهین بلکه یک نتیجهء منطقی تسلسل استبداد حکومات قبیلوی اوغانی بوده که بخشی از مردم را عمدا وقصدا چنین بار آورده اند. بناء بخاطر پنهان نمودن این عیب برای شما لازم نیست که خودتانرا به سلاطین صفوی ایران ویا خلفای عثمانی ترکیه و امیرتیمور گورگان وچنگیز وسلاطین مغول هند وغیره بچسپانید. اینجا بحث عدالتخواهی وایجاد یک حکومت مردم سالار مطرح است نه ریشه یابی ارتباطات نسبی وخونی اقوام منطقه با یکدیگر. شما از بس که کله خام تشریف دارید اصلا م‍حتوای پیامهای مارا درک نکرده به خشونت لفظی متوسل میشوید.
    اینجانب دربارهء نقش تاریخی زبان فارسی برایت نوشتم که زبان فارسی مال شخصی تنها تاجیکها نیست. زبان فارسی مال ازبکها وقزلباشها وپشتونها هندو ها وبلوچها وکوردها وعربها ولورها وتمام گروه های قومی این منطقه می باشد ولی شما فرموده اید که ما ذواللسانین هستیم واین یک امیتاز است نه کمبود. من نیز درین باره باخودت بحث ندارم که جناب عالی ودیگر ازبکها ازنظر تاریخی ذواللسانین می باشید ولی هریک ازین گروه های قومی اگر یک لسان خود را بر دیگری ترجیح میدهند باید منطق آنرا نیز به اثبات برسانند. مثلا پشتونها ادعا دارند که ما دیگر نمیخواهیم ذواللسانین باقی بمانیم. این کشور؛ افغانستان نام دارد ومربوط افغانهاست. افغان = پشتون
    دیگر اقلیتهای قومی درین کشور باید زبان اکثریت قومی را فرا بگیرند وبه زبان اکثریت قومی صحبت کنند. اینجا بعضی از ازبکهای کله خام هم مانند شما برمیخیزند ومیگویند ما هم ذواللسانین بوده ایم ودیگر میخواهیم بزبان اولی ما یعنی ترکی صحبت کنیم . بگذریم از اینکه بین زبان ترکمنی وقزاقی وترکی وازبکی چه تفاوتهای بزرگی وجود دارد ولی شما آنرا همه ازیک ریشه میدانید ولی پرسشی که مطرح میشود این است که لسان مشترکی که تاکنون شما ودیگر گروه های قومی را در طول اینقدر مدت باهم وصل داده بود کدام لسان است؟ اگر شما بخاطر ترکی بودن وآن دیگری بخاطر افغان بودن درصدد محو وازبین بردن همهء آثار فرهنگی زبان مشترک تاریخی این سرزمین برآئید پس آنانیکه درین سرزمین از قرنها به اینطرف یک لسانه استند وتنها بزبان فارسی صحبت میکنند چه گناه دارند؟ میخواهید که آنها هم خودشان را به زور وجبر باید تورک ویا پشتون بسازند واز زبان مادری وپدری خود صرفنظر کنند؟
    درحالیکه تمام اسناد تاریخی خلاف این را ثابت میکند. اگر شما به چنگیز ومغول وامیر تیمور افتخار میکنید این را باید بدانید که آنها خارج از مرزهای این کشور به اینجا تاختند تمام آثار تاریخی وتمدنی را بخاک یکسان ساختند ولی بعدا اولاد واحفادشان بار دیگر در فرهنگ بومی همین منطقه حل گردیدند ویک تعداد شخصیتهای ماندگار درفرهنگ وزبان فارسی شدند وزبان بومی منطقه را تا سواحل دریای خزر وحوزهء بالقان وهند وچین گسترش دادند.بهمین ترتیب قبایل اوغان از آنطرف کوه های سلیمان درحالیکه مانند شما ذواللسانین بودند از دوصد وهفتاد سال اخیر همهء شهرهای این سرزمین را اشغال کرده و ولی بازهم زبان منطقه را حفظ کردند وخود قبایل حاکم در فرهنگ بومی فارسی حل گردیدند وزبان درباری شان همین فارسی شد. حالا که اولاد واحفاد آنها میخواهد بخاطر هویت قومی شاهان این سرزمین هویت همهء ساکنان این کشور را « افغانی» وزبان آنها را نیز « افغانی» بسازد با شما چه فرق دارد؟
    مطابق این تیوریها پان تورکیزم وپان افغانیزم شما چنین معلوم میشود که شما سرزمین دیگران را که به هردوی شما اجازهء اقامت داده به« خیلی با معذرت خیلی با معذرت » به فلان مادر جان تان برابر ساخته اید. یکی بخاطر هویت افغانی دیگری بخاطر هویت ترکی میخواهید این وطن را به سوراخ آته جان درون کنید. اما این کار عقلانی نیست و مطابق فرمودهء محترم جمال؛ این هویت سازی های کاذب؛ بنام ترک تباران وغیره جنگ بخاطر لحاف ملانصرالدین است. شما وقبایل اوغان سرزمین زیبای مارا به لحاف ملانصرالدین تبدیل کرده اید. یکی بنام قبایل اوغان هجوم می آورد و جنایات ضد بشری را مانند حملهء اسحاقزایی ها بالای ازبکان در مزار انجام داده وزن ودختر ازبک را می گاید وبعد ازبک بر میخیزد هشت هزار اسیر نظامی طالب را اوغان گفته زنده زنده زیر خاک میکند . آیا دیگران نیز درین سرزمین حق دارند که ازین غولگری های شما حساب بخواهند؟ در آخر اگر شما ازبک تباران وترک تباران خفه نمی شوید اجازه بدهید که من با ذکر یک مثال کوچک حُسن وقُبح نویسنده گان ازبک را یعنی زیبایی وزشتی تان را درست تشریح کنم:
    مثال نویسنده گان ازبک درمیدیای امروزی بمانند یک عروس زیبا روی است ک در زیبایی هیچ جوره ندارد ولی یکبار همین عروس زیبا روی دریک محفل بزرگ ؛ چنان یک باد کلان وبد بوی وبد صدا از مقعد خود خارج میکند که همهء مهمانان ومیزبانان را دل بد ساخته و برای همه حالت استفراغ و دل بدی دست میدهد.
    بناء این قلمزنی های شما عزیزان ترک تبار وازبک تبار مثال همین عروس گوزی است. شما صرف بخاطر اینکه یک جانی مانند دوستم کونش در کرسی معاونیت ریاست جمهوری خیالی نخورده است بسیار زیبا مقاله می نویسد واز ظلم وبربریت نظامهای استبدادی اوغانی سخن میرانید ولی بمجردیکه دوستم شما را به اشرف غنی فروخت آنگاه سر ازپا نشناخته خورد وبزرگ تان به گوز زدن شروع کرده ونغمهء جدید را سر میکنید . بدا بحال تان.

  • این ترک تباران شوونیست وعظمت طلب که بدون اسناد هرچوب خشک وتر را ترک تبار معرفی میکنند باید این اسناد تاریخی را نیز مرور نمایند

    تاریخ این كلمه توركی بعداًز دوره امیر تیمور جهانكشآ بلند شده است . قزل در توركی بمعنی "سرخ" و "باش" سر معنی میدهد كه تحت الفظی آن "سرخ سر" ولی بمفهوم "كلاه سرخ" در میان اردو ویا عساكر پذیرفته شده است.

    اولین بار این تركیب زیبا یا صاحبان كلاه قرمزی بدوره اولاده شاه صفی ولی استعمال گشت و بعداًز آن این گروپ بمانند "ینگ چریان" ونه به اندازه شان صاحب قدرت خوب بودند بلكه عمومآ و مستقیمآ بفرمان حكام كار میكردند.

    "ینگ چریان" از نوجوانان تشكیل شده بودند كه بعداًز استقرار و كثرت نفوس شان بمقام خلافت نفوذ آنها بحدی رسیده بود كه یك خلیفه را از میان برمیداشتند و خلیفه دیگری را بمقام خلافت عثمانی مینشاندند.

    ولی قزل باشان اصلآ از اسیران جنگی امیر تیمور بودند كه امیر تیمور آنها را در برگشت بعداًز فتح خلیفه مقتدر توركیه اسلامی سلطان بایزید ایلدرم به اردبیل آذربایجان باخود داشت و میخواست آنها را به سمرقند ببرد . ولی حضرت خواجه علی خلف مولانا صدرالدین نبیره جناب سید شاه صفی الدین ولی (رح) كه امیر تیمور به او و فامیلش ارادت داشت مانع بردن اسرآ به سمرقند شد و چون آنها مسن تر از دوره های اول "ینگ چری" های توركیه بودند ، بمریدی شیخ صفوی خواجه علی نشستند و زیاده تر از شكل عسكری به روحانیون وبعباره دیگر بمریدان شیخ میماندند . ازآنرو در آغاز نام شان را قزل باش نگذاشته بودند ،

    سپس بعداًز چند نسل آن زمان كه شاه اسماعیل صفوی آهنگ جهانداری نموده و خانقآ را بجای خود گذاشته وبر تخت سلطنت نشست همین اولاده مریدان را كه از زمان جدش خواجه علی مانده بودند ، گارد محافظ و رزمندگان تعیین نمود و نام شان را"قزلباش" گذاشت.

    وجه تسمیه قزلباش را بهتر است از زبان سردفتر موًرخان عباس شیروانی بشنویم : « نگاشته اند كه هرگاه امیر تیمور كورگان بجنگ شتافت بشهر اردبیل رسید خبر كرامات و خرق عادات حضرت خواجه علی خلف مولانا صدرالدین ، نبیره جناب سیدشاه صفی الدین علیهم الرحمه شنیده تنها وقت صبح بخانقآه نبیره شاه صفی آمد ، شاه بعداًز نماز فجر در مجلس خود بمراقبه مشغول بود ، مریدانش دور او مراقب بودند هرگاه امیر تیمور در رسید شاه چشم كشاد و از راه كشف دریافته برخاست و امیر تیمور را در بغل كشید و پهلوی خود نشاند امیر تیمور در دل خود گفت كه من بر بایزید فتح خواهم یافت یانه شاه از روشندلی دریافته فرمود كه برو به مقصد خواهی رسید ، آنگاه یك كلاه عنایت كرده رخصت فرمود امیر تیمور بعداًز فتح مراجعت كرده در سواد اردبیل رسیده بعداًزظهر تنها به خدمت شاه حاضر شد و ملازمت حاصل نموده بسیار جواهر و اسباب عمده و كیسه های زر پیشكش كرد شاه قبول نكرد و هیچ نگرفت امیر تیمور گفت شاه نذر مرا قبول فرماید تا خاطر من شاد شود فرمود كه مرا به این اشیآ حاجت نیست مگر از لشكر بایزید كه اسیر آورده اید ازآن كسان آنقدر كه در حجره من درآیند بمن دهید امیر تیمور بجان منت گفته اسیران را طلب كرد ، جوق جوق میآمدند و در حجره میرفتند تا آنكه چند هزار اسیر كه در قید امیر تیمور بودند جمله در آن حجره داخل شدند ، امیر تیمور ازین كرامت نهایت معتقد شد و زمین ادب بوسید مرخص گشت ، شاه اسیران را از حجره بیرون آورد و گفت كه آزاد كردیم شما به اوطان خود بروید جمله مرید شدند و گفتند كه ما نمیرویم در خدمت خادمانه خواهیم زیست شاه قبول كرد بعداًز دودمان شاه صفی هرگاه شاه اسماعیل صفوی بر جای آبای خود نشست اولاد همین اسیران آزاد و دیگر مریدان نیك نهاد كه جمله شریف و سپاهی دلیر بودند شاه اسماعیل اولی را ترغیب جهانگیری دادند ، ملك ایران را مسخر كردند و قزلباش عبارت از همین گروه با شكوه است .چنانكه در تاریخ عالم آرای عباسی مسطور است كه سلطان حیدرالموسی الصفوی پدر شاه اسماعیل شبی در خواب دید كه او را تاج دوازده ترك از عالم غیب عطا گردیده ، لهذا از سقرلات قرمزی كلاه تركمانی را بكلاه دوازده تركه مبدل كرده بر سرمریدان نهاد منشیان خاندان صفویه باین افسر ممتاز شدند و ملقب به قزلباش گشتند.

    ولادت این پادشاه درسال ۷۶۱ واقع شد و در ۷۹۱ جلوس كرد » ( ص دوازده سلطان نامه).

    در قسمت وجه تسمیه بالا كه سردفتر موًرخان نظر داده ، نگارنده موافق میباشم ، زیرا خاندان شاه صفی ولی صاحب كرامات بوده اند ، و گنجانیدن چند هزار نفر در یك حجره بی تردید میتواند كرامت باشد ، اما گاه گاهی یك تعداد موًرخین میگویند كه حجره مذكور دو دروازه داشته و كسانیكه از اسرآ از یك دروازه داخل حجره میشدند و از دروازه دیگر میبرامدند اما بی خبر از آن هستند كه امیر تیمور یك مرد زرنگ ، هوشیار و حكاك بود ، بهرصورتیكه است و به هر قسمیكه مردم عقیده دارد اختیار به آنهاست وما درینجا یك مثال دیگری را از وجه تسمیه قزلباش میآوریم و پیش ازآنكه بدان شرح بپردازیم باید گفته شود كه شاه صفی ولی دارای دو مشخصه بود كه مردم صاحب حكومت ایران معاصر علاقه به آن دو صفت فامیل شاه مذكور ندارند . اول اینكه خاندان شاه صفی همه از مذهب اهل سنت و جماعه ، ثانی جمله توركتبار و بزبان توركی صحبت مینمودند . چنانچه اگر به تاریخ ایران و تواریخ دیگر مراجعه نمائیم ، زبان درباری صفوی و قاجاری ها همه توركی بود.

    صائب تبریزی مشهور كه از توركان تبریز و پارسی گوی بدربار صفویان شاعر دربار بود و باری هم از طریق افغانستان بدربار توركان بابری هند سفر نمود و خاطراتش را این راقم در كتاب " مرزهای همزیستی زبانها " نوشته است كه از جمله همین آذربایجانیان است.

    و اینك وجه تسمیه"قزلباش" از جانب موًرخ دیگر:

    تاریخ صفویه را ما از زمان جلوس شاه اسماعیل اول ( ۹۰۷ هجری - ۱۵۰۱ میلادی ) شروع میكنیم اما در حقیقت این تاریخ را باید كمی عقب تر برد ، زیرا شروع كار صفوی از زمانی است كه قدرت معنوی این طائفه با قدرت مادی توام شد و خدیجه سلطان خواهر حسن بیك به خانه سلطان جنید نبیره شیخ صدرالدین آمد و سلطان حیدر پسرش با عالمشاه بیگم ازدواج كرد و ازین ازدواج شاهانه ، اسماعیل میرزا بوجود آمد كه معروف به شاه اسماعیل اول است.

    شیخ صفی اردبیلی ( وفات ۷۳۵ هجری - ۱۳۳۴ م ) مردی عارف و شاعر بود و روزگاری از خرابی حال و كار مینالید و میگفت.

    هـــرگـه كه رسی به خلوت یار ای دل ازمــــن برسان ســــــــلام بسیار ای دل
    وآنــگـــــــــــه خبر از خـــرابی حالـــــــــــــم گوی

    زنهــــــــــــار ای دل ، هــــــــزار زنهـــــــــــار ای دل

    اما كم كم كارش چنان خوب شد و بالا گرفت كه از اكناف ایران ، مردم برای چارهً درد خویش بخانقآه او پناه می بردند چنانچه در روایات مردم كرمان است كه وقتی دو خانواده از مردم رفسنجان برای حل اختلافات خود بدربار شیروان شاهان شكایت میبردند و شب بخانقآه شیخ در اردبیل درآمدند و شیخ پیش از آنكه آنان به دربار شیروانشاه برسند آنها را در همان خانقاه صلح داد و هردو خانواده باز گشتند درحالیكه خود از مریدان شیخ شده بودند و هرساله مبلغی كمك به سفره خانقاه میفرستادند .

  • قسمت دوم
    ازنظر مادی و مالی، خانقاه شیخ، بودجه كافی كم كم برایش فراهم آمد وتا بدانجا رسید كه در زمان شیخ صفی ، « سیدی بنام سید جمال الدین، كاراطعام فقرآ را انجام میداد، و تنها یكروز به هزار گوسفند احتیاج افتاد » بودجه خانقاه وقتی قابل اطمینان تر شد كه تیمور دستور داد اردبیل و كلیه دهات و قصبات و اراضی متعلق به آن به عنوان وقف به خاندان صفوی منتقل گردد و خانقاه او حتی برای خطرناكترین جنایتكاران بست باشد. تقویت تیمور ازین خانقاه تنها جهت مادی نداشت، او غیر مستقیم پیروان و مریدان فداكار نیز تقدیم خانقاه كرد كه هر كدام بهتر از یك ده ششدانگی بودند! كیفیت واقعآ آنطور كه نوشته اند چنین است : روزی كه تیمور یورش سهمگین هفت ساله خود را شروع كرد و رو به دیار مغرب نهاد هیچ مانعی در برابر او مقاومت نتوانست كرد، دیار بكر و دشت قبچاق و شهر های شام وارزنگان وارزروم پی در پی سقوط كردند (۸۰۲ هجری ۱۳۹۹ م )، در جنگ سیواس كه در پنجم ماه محرم سنه ثلاث و ثمانمایه (۸۰۳ هجری ۲۷ اوت۱۴۰۰ م ) رخ داد « عموم سپاهیان را زنده زنده در چاه نهاده بخاك بینباشت » و شام و انطاكیه را نابود كرد و آنگاه بطرف انگوریه ( آنقره ) رفت و روز جمعه اول محرم ۸۰۵ هجری ( اول اوت ۱۴۰۴ م) با ایلدرم بایزید به نبرد پرداخت تا او را اسیر كردند و بدرگاه آوردند ، آنگاه از راه گرجستان و ایران به فكر بازگشت به سمرقند افتاد در حالی كه « مجموع اقوام تاتار را كه موازی ده تومان خانوار بوده باشد از نواحی سوری حصار و آق شهر بطرف آذربایجان كوچانید و ایلدرم بایزید را با خود میآورد( .

    این كاروان فتح كه یك دریا اسیر همراه داشت ، و این اسیران بیشتر روئسای ایلات شاملو و قاجار و استاجلو و افشار و بیات و ذوالقدر و تكلو بودند به اردبیل رسید.

    در آنجا تیمور بخاطر آورد كه در اردبیل پیری نازنین سكونت دارد . این مرد خواجه علی (معروف به سلطان علی سیاهپوش متوفی( ۸۳۰ هجری - ۱۴۲۶ م ) پسر شیخ صدرالدین و نوه شیخ صفی الدین اردبیلی بود ، روایت است كه تیمور با پدر شیخ نیز ملاقات كرده بود و آن در وقتی بود كه از برابر امیر حسین فراری بود . در روایات صوفیه آمده است كه در كنار جیحون امیر تیمور « سیدی را دید كه بروی آب میدود و فرو نمیرود به آب . امیر تیمور آنوقت از پیش امیر حسین فراری بود ، در آنجا دست ارادت به شیخ صدرالدین “صفوی” میدهد و در آنجا شیخ صدرالدین وعده سلطنت به او میدهد و جهانگیری و عالم كشی و تخریب بلاد و عباد و ضعف اسلام تقریبآ اغلب به واسطه امیر تیمور شده ..... » در همین ملاقات بود كه صدرالدین دستمال سرخ رنگی به تیمور نشان داده و او را به سلطنت نوید بخشید .بهرحال تیمور از جهت ادای شكر وهم از جهت ارادتی كه به صوفیه داشت بدیار خواجه علی رفت.

    هنگام ملاقات با خواجه علی ، در نخستین برخورد ، شیخ به كثرت اسرای به پناه اشاره كرد و تقاضای آزادی آنها را نمود . روایت است كه شیخ به تیمور گفت : « این اسرآ مرید های مخصوص من هستند و مانند تو هستند در مریدی ، اگر آنها به این ذلت باشند ، به غیرت خداوندی قبول نمیآید و تو رانده خواهی شد.

    امیر تیمور عرض كرد كه چگونه تمیز بدهم در تمام این اسرآ كه كدام مرید حضرت شیخ هستند و كدام نیستند ؟ پارچه سرخی ( كه در ملاقات روحانی اول كه در كنار جیحون در وقت فرار امیر تیمور از پیش امیر حسین ، به او نشان داده وعده سلطنت و جهانگیری عالم را به او داد ) از زیر پوستین درویشی درآورد و پیش امیر تیمور انداخت و گفت : مریدان شخصی من هریكی قدری ازین بسر شان دوخته اند ، آنها را بگو تواچیان ( لشكر نویسان ، یساولان ) از میان اسرآ بیرون كرده به خانقاه من تسلیم كنند . از كرامت حضرت شیخ ، آن مختصر دلق با پارچه های قرمز دیگر درآورد و به او اضافه كرد ، اسرای رومی بر خود دوخته قزل باش خود را نامیدند ..... اسیر زادگان روم به مرور دهور امیرزادگان شدند و پیر زادگان خود را از كنج خانقاه درویشی بر تخت سلطنت اردشیر وشاپور و گنج كیخسرو و كیكاس رساندند .

    هفت ایل ترك كه اسرای روم بودند و بتوسط شیخ صدرالدین خلاص شدند از ظلم امیر تیمور:

    اول - ایل قاجاریه - به دوازده شعبه و تیره كه یك تیره قوانلوست كه ما باشیم و امروز در ایران سلطنت میكنیم ( مقصود گوینده ظل السلطان است ) یازده تیره دیگر هست .....

    دوم - شاملو كه آنهم دوازده تیره هستند .....

    سوم - استاجلو .....

    چهارم - افشار ،

    پنجم - بیات ،

    ششم - ذوالقدر

    هفتم - تكلو.... » روایت است كه خوجه علی برای آزادی این اسرآ تمهیدی بكار برد ، بدین معنی كه شیخ از تیمور خواهش كرد كه اسرای روم را به او ببخشد ......تیمور به او گفت : همه اسرآ را كه نمیتوان بخشید ، یك تعداد معینی را بخواه تا قبول كنم ، شیخ گفت ، ازین اسرآ آنقدر كه در خانقاه من بگنجد به من ببخش ! تیمور پذیرفت و دستور داد اسیران وارد خانقاه شوند . گویند خانقاه شیخ دو در داشت . به دستور شیخ در عقبی را نیز باز كردند .بدینطریق از یك در اسرآ وارد و از دیگر در خارج میشدند ، و یكوقت تیمور متوجه شد كه دیگر اسیری باقی نماند.

    بعض از موًرخین درباب ملاقات تیمور با شیخ شك كرده اند ، اما باید دانست كه در اواسط دوران صفویه هم این واقعه معروف و مشهور بوده است.

    صاحب عالم آرای عباسی مینویسد : « بین الجمهور چنین مشهور است كه امیر تیمور را بر حضرت سلطان صدرالدین مسی ملاقات افتاد اما اَصَحّ آنست كه سلطان خواجه علی بود ، اگرچه این روایت در كتب تاریخ و حالات منظوم و منثور این سلسله بنظر احقر نرسیده ..... "

    بهرحالت روایت آنست كه تعداد این اسرای آزاد شده سی هزار تن بوده است كه همه را تحویل شیخ دادند . این اسرآ همه به عنوان حق شناسی در شمار اتباع و مریدان شیخ درآمدند.

    درست یكصد سال پس از عبور تیمور ، یعنی درسال( ۹۰۷ هجری ۱۵۰۱ م ) فرزندان و احفاد این آزاد شدگان ، در زیر لوای نبیره شیخ ، یعنی شاه اسماعیل ( فرزند حیدر ، مقتول ۸۹۳ هجری ، فرزند جنید مقتول ، ۸۶۰ ، فرزند شیخ ابراهیم معروف به شیخ شاه متوفی ۸۵۱ پسر سلطان علی سیاه پوش متوفی ۸۳۰ ، پسر شیخ صدرالدین موسی متوفی ۷۹۳ ، پسر شیخ صفی متوفی ۷۳۵ هجری ) شمشیر زدند و او را به سلطنت ایران رساندند. "نقل از مقاله "شروع یك حكومت" « ص ۹ - ۱۴ » از كتاب « سیاست و اقتصاد صفوی ".

    در فرهنگ ها نیز قزلباش را به تائید گفته های بالا میابیم . فرهنگ غیاث میگوید : " بكسرتین لفظ تركی است بمعنی"سرخ سر" و كنایه از سپاهی چه شاه اسماعیل صفوی ایجاد كرده كه همه لشكر خود را قاج قرمزی كه دوازده ترك داشت پوشانند چون قزل بمعنی سرخ است و باش بمعنی سر از آن روز این لقب در ایران به لشكریان ماند و عدد ترك كلاه كه دوازده اند عدد ائمه اثنا عشر علیهم السلام منظور داشت از سراج" این بود داستانهای وجه تسمیه قزلباش كه در افغانستان و ایران از مردمان بسیار عمده ، باسواد ، سیاسی و نظامی بشمار میآیند. این گروپ مردم طوریكه شرح داده شد همه و همه از مردمان تورك توركیه بودند.

    بعدها توركان آذری و دیگر قبایل تورك به این جمعیت افزوده شدند . و ازآنست كه به اقتدار یافتن توركان صفوی در خاك ایران نقش عمده را بازی كردند و شاهان مشهور صفویان تورك ایران شاه اسماعیل اول ، شاه طهماسب اول ، شاه اسماعیل دوم ، شاه محمد خدا بنده ، شاه عباس اول ، شاه عباس دوم ، شاه سلیمان اول ( شاه صفوی دوم ) ، سلطان حسین اول ، اما " اعقاب او شاه طهماسب ثانی و شاه عباسی سوم و شاه اسماعیل سوم و سلطان حسین دوم و محمد شاه ابوالفتح كسانی هستند كه دست نشانده پادشاهانی مثل نادر و علیمردان بختیاری و كریم خان زند و آقا محمد خان قاجار " بودند .

    این صفویان یا پادشاهان تورك نژاد ایران از آغاز پادشاهی شاه اسماعیل كه ۱۵۰۱ میلادی شروع و در سال ۱۷۲۲ مسیحی بپایان میرسد ، شاهان با اقتدار صفویان بودند اما ما بقی كه اعقاب آنها بود قابل چندان یادآوری نمیباشد و صفویان بیش از دو صد سال در ایران حكم راندند.

  • قسمت سوم وآخر

    فوفلزائی در قسمت تعداد قزلباشان با احمد شاه ابدالی كه منحیث گارد محافظ داشته در حدود بیش از چهارده هزار نفر می آورد . و این برعلاوه آنكه خوانین قزلباشیه در شهرهاییكه با اقوام خود زندگی میكردند ، هریك در جنگ ها با اقوام خود اشتراك میكردند و علاوه بر آن سردار مراد خان كه امروز بنام مرادخانی یاد میشود قوای علاحیده از قزلباش را با خود داشت.

    قزلباش در افغانستان علاوه ازینكه نفوس شان زیاد میباشد ، در سیاست و دفتر داری خاصتآ در حكومات درانی ها و محمدزائی ها نقش عمده را داشتند ، چنداول ، ریكا خانه و دیگر مناطق کابل مردمان تورك قزلباش میباشند كه اكثریت قاطع شان درین سالهای اخیر زبان اصلی شان توركی را از دست داده و بزبان فارسی تكلم مینمایند ، و دلچسپ تر اینكه یك تعداد شان سرداران بزرگ فارسی چون ارواح شاد پروفیسور داكتر عبدالاحمد جاوید وغیره میباشند.

    درمیان قزلباشان گروه های زیادی از ایشان اهل سنت چون استاد جاوید میباشند ولی كثیری از آنها پیرو حضرت امام جعفر صادق ( رح ) هستند ، زمانیكه در كابل ویا در ساحات دیگر افغانستان نام از قزلباش برده میشود ، فورآ دانسته میشود كه او تورك و شیعه است . در بالا گفتیم كه اساسآ قزلباشان و شیخ اعلی آنها همه سنیان بودند ولی بخاطر جاه طلبی صفویان جاه طلب و حكومت خواه ، بخاطر مقابله با خلافت اسلامی توركیه حنفی مذهب ، شیعه را تقویت و انكشاف دادند.

    از همان افكار منحوس و منفور صفویان تخت طلب بود كه ریاست ظاهری را به خانقآه باطنی ترجیح دادند و اختلافات شیعه و سنی را دامن زدند و از همان است كه اختلافات مذهبی را انگلیسها آله دست خود قرار دادند و ایران شیعه را برعلیه توركیه سنی و تورك های حنفی را برضد شیعه ایرانی قرار دادند و یكبار دیگر مردمان گوسفند مزاج شرق ثابت كردند كه آنها آله دست بیگانگان میباشند بدون اینكه بدانند عاملان اصلی كی ها اند وفرق بین شیعه و سنی چیست و هردو یكیست و هردو خدای مشترك ، پیغمبر مشترك و كتاب مشترك دارند.

    یكی از علت هائیكه ایرانی ها بوقت شاه بدهل امریكائی رقصیدند ، و عرب ها بساز انگلیس پایكوبی میكردند دلیلش آن بود كه جهان غرب میخواست خلافت اسلامی توركیه را ریشه كن نماید و اروپا از هیبت آنها در امان باشد و حكومتی ضعیفی را در آسیای صغیر برقرار سازد كه بعداًز صلاح الدین ایوبی تا زمان سلطان عبدالحمید ایجاد شده بود.

    شیعه ها ویا قزلباشان به كابل ، قندهار ، هرات ، ولایات شمال و ساحات مركزی زیاد میباشند ، اما قزلباشان عمومآ از دوره نادرقلی خان افشار توركمن در افغانستان وارد شدند . یك گروپ زیاد قزلباشان كابل مخصوصآ سنی ها از اخلاف آنهائی میباشند كه نادر افشار آنها را بخاطر دفاع بشكل دیوار در مقابل هند در كابل مستقر نموده بود و از آنست كه ایشان در كابل ماندند و اولاده آنها مردمان با فرهنگ و دانش افغانستان شدند. و دیگر اینكه قزلباشان مهمترین ركن شاهنشاهی احمد شاه و اولاده او را تشكیل میدادند و از آنست كه میرزایان زیادی با اعلیحضرت تیمورقلی (تیمورشاه میرزا) فرزند احمدشاه ملتانی بكابل نقل مكان میكردند.

    یكی از علت های مهم كامیابی های امیر دوست محمد كه از مادر تورك جوانشیر بود ، این بود كه وی هرگاه مشكلی برایش پیش میشد ویا مشكلی را میخواست حل نماید به قزلباش ها رجوع میكرد . حتی به استناد تاج التواریخ تآلیف امیر عبدالرحمن ، مادر امیر محمد افضل و امیر محمد اعظم تورك طهماسی ویا بعباره دیگر از جمله توركان صفوی بود.

    این نگارنده زمانیكه بسال ۲۰۰۳ میلادی به شبرغان مركز جوزجان عازم شدم ، گروپ هفت نفره را بریاست لطیفی زیارت كردم كه میگفتند آنها قزلباش و به نمایندگی قزلباشان افغانستان آمده اند و تعداد مجموعی كلی قزلباشان را در افغانستان یك ملیون قلمداد كردند و گفتند كه احصائیه بشمول آنهائی است كه تعدادی از آنها با اقوام هضم و منحل شدند ، ولی همینقدر میدانند كه اصلیت شان به تورك های قزلباش میرسد .

    قزلباشان را اگرچه در منشآ از توركیه عثمانی معرفی داشتیم ولی در زمان حكومت صفویان ، توركان دیگر علی الخصوص توركان آذری ، قبچاق ، تاتار ، توركمن ، قره چای وغیره علاوه شدند و در طول دوصد سال و بیش از آن از حكومت های صفوی حراست كردند وبیش از دو صد سال به حكومات پشتون نژاد افغانستان خیر و بركت شان رسیده است.

    استاد محمد آصف آهنگ فرزند میرزا مهدی جان چنداولی قزلباش و منشی اعلیحضرت شاه امان الله غازی یك یادداشت را برایم فرستاد كه آوردن آن درین قسمت مقاله عاری از فائده نمیباشد و آن نوته ، اقوام مختلف قزلباشانیست كه در گارد محافظ احمد شاه شامل و پادشاهی او را تقویت میبخشیدند:

    قوتولوها، ایرلو، گندوزلو، جلایر، جلال وند، قرق لو، فیلی، زعفران لو، قزاق، قلماق، افشارارشلو، افشار احمد لو، ایران لو، افشار قاسملو، دلفان، سالاروند، افشار استاجلو، كیوان لو، قرائی، عمارلو، نیكالو، یموت، شاملو ( ازین دانسته میشود كه احمد شاملو شاه و سلطان شعر نو از طائفه قزلباش و تورك میباشد ) .

    باجلان شارلو « در بحث شار ها گفته شد كه از "شیران" -شاران درست تر است و طوریكه اینجا هم میابیم كه كلمه "شار" كه از آن "شارلو" ساختند از همان ریشه شار است كه ذكر نمودیم »، جلیل وند، قراچورلو، جاف، چارنگ، چاچ « كلمه چاچ هم قدیم است و نام سابق شهر تاشكند كنونی میباشد » ، خواجو ، خدابنده لو باقلان و بهتوی . (( درینجا لازم به تذكر است، پسوند "لو" كه در اكثریت كلمات فوق الذكر ضمیمه گردیده است، به معنی "نسبت" میباشد و این پسوند نسبتی به پنج قسم مورد استعمال دارد « لو ، لی ، لق ، لیك ، لیغ » فرق استعمال این پسوند ها ازیكطرف در میان اقوام مختلف تورك محسوس و مشهود است و از جانب دیگر مربوط به نحوه تلفظ كلمه ، نسبت داده شده میگردد . "لو" كه شكل كلاسیك و قدیمی پسوند نسبتی است ، اوزبیكان افغانستان بخصوص در ولایات فاریاب ، سرپل و جوزجان پسوند نسبتی "لی" را بكار میبرند مثلآ المارلی ، قیصارلی ، خواجه موسی لی - یعنی الماری ، قیصاری و خواجه موسی یی .همین پسوند میتواند در بعضی از اقوام توركتبار افغانستان ویا تورك های آسیای میانه"لیك" استعمال گردد ، چنانچه قزاق ، تاتار ، باشقر و بعضی دیگر "لق" ویا "لیغ" را بكار میبرند .مانند المارلق ، قیصارلق قسمیكه بعضی از اتنیك های تورك تبار "لیغ" را بكار میبرند .در آذربایجان اگر در اسم فاعل "محمد لی"بگوید و درعین حال به اسم مكان نسبت دهد "گنجی لیك " یعنی از گنجه میگوید خلاصه هر پنج این پسوند ها یكی بوده و بزبان توركی "پسوند نسبتی" میباشد .- ویراستار (( .

    در نتیجه جمله قزلباشان در جمله توركان بشمار میآیند و ازینكه آیا آنها بیك ملیون میرسند ویا نمیرسند موضوع بحث ما نیست ، زیرا در افغانستان احصائیه گیری دقیق صورت نگرفته ولی یك موضوع را میپذیریم كه قزلباشان در احصائیه توركان افغانستان شامل میباشند

  • باید متوجه بود که نمی شود همه اقوام مربوط نژاد زردپوست را یکسره ترک خواند.

    چگونه می توان مغولان یا تاتارها را ترک خواند؟

    آیا شما کدام مغولستانی را یا تاتار را به چشم دیده اید یا با ایشان از نزدیک تماس داشته اید که خود را ترک خوانده باشند؟ ترک خواندن مغول ها مانند این است که هندوها را امریکایی بخوانیم.

    نژاد زرد شامل اقوام گوناگون و فراوانی است مانند چینی ها، مغول ها، ویتنامی ها، ...پان ترکیست ها بنا به ملحوظات سیاسی می کوشند همه را ترک جا بزنند که چنین چیزی مغایر با همه داده های علمی است.

    همان گونه که نوشته ام، هیچ سند و مدرک علمی-اکادمیک در دست نیست که حضور اقوام مربوط نژاد زردپوست را پیش از سده ششم میلادی در پشته ایران و آسیای میانه نشان بدهد. این سخن من نیست. پروفیسور بارتلد که بزرگترین ترک شناس تاریخ بوده است و بسیاری دیگر از ترک شناسان جهان همه بر این قول اتفاق دارند. حال اگر کسی از دیدگاه علمی چنین حضوری را ثابت بسازد، بفرماید. شما از روی چه می نویسید هزاران سال؟

    تورانی ها به هیچ رو از نژاد زردپوست نبوده اند. از این رو نمی توان آن ها را تورک خواند. نام های شان، فرهنگ شان و همه چیز شان گواه برآن است که سپیدپوست و آریایی بوده اند. پژوهش های باستان شناسی سده بیستم چنین چیزی را ثابت ساخته است. شما در شاهنامه ببینید، حتا یک نام تورانیان را که خاستگاه ترکی داشته باشد، نمی توانید پیدا کنید. زبان آن ها با ایرانیان یکی بوده است.

    تورک ها دقیقا در سده ششم میلادی به آسیای میانه آمدند. در آغاز، در دشت ها به گونه کوچرو و چادر نشین بود و باش داشتند و گاهی هم به رهزنی و تاراج مناطق پیرامون شهرها و فروش کنیز و برده زندگانی به سر می بردند.

    آهسته، آهسته به شکل غلامان در خدمت شاهان سامانی درآمدند و وظیفه پاسبانی از مرزهای شهرها را به دوش گرفتند. اسماعیل سامانی پس از حمله بر شهر تراز 15 هزار اسیر ترک را با خود به سمرقند و بخارا آورد. با گذشت زمان ایشان با باشندگان بومی یعنی تاجیک ها آمیزش پیدا نمودند و به مقامات بالایی نظامی یعنی تا کرسی حاجب سپه دست یافتند. من در کجا گفته ام که ترک وجود نداشته است. ترک وجود داشت. اما با گذشت زمان در میان باشندگان ایرانی ذوب شدند. با آمدن ترک ها و اعراب، سه نژاد زردپوست، سپیدپوست و سامی باهم آمیزش یافتند. از سوی دیگر، در مرزهای ایران و چین، تیره های زردپوست دیگری مانند چونغارها، چینی ها و... هم با باشندگان مناطق مرزی آمیزش یافتند.

    درست است که سلسله های ترکی در آسیای میانه و پشته ایران سال های زیاد فرمان رانده اند. اما آن ها با گذشت زمان هم دین ایرانیان را پذیرفتند و مسلمان شدند و هم فرهنگ و زبان شان را پذیرفتند و در میان آن ها ذوب شدند. در این حال با این که به شدت از ایرانیان تاثیر پذیرفتند، تاثیرات بزرگی هم بر باشندگان بومی برجا گذاشتند.

    با لشکرکشی چنگیز خان اوضاع تغییر کرد. بخش بزرگی از سپاهیان وی در آسیای میانه و پشته ایران ماندگار شدند و با باشندگان بومی آمیزش یافتند. اما شگفتی در آن است که چگونه جناب شما باز هم مغول ها را ترک می خوانید؟ ایل خانیان مغول یودند. نه ترک. اردوی طلایی مغول ها و تاتارها در تاریخ به همان نام های مغولی و تاتاری آمده است.

    مغول – مغول است، تاتار- تاتار است. چگونه می توان همه را ترک خواند؟

    قزلباشان پیش تر از آن که یک قوم باشند، پیروان یک جنبش تصوفی- دقیق تر شیخ صفی اردبیلی بودند. قزلباشان– کسانی که کلاه های سرخ به سر داشتند، متشکل بر 12 تیره مختلف مشتمل بر لر و کرد و افشار (ترکمن) و بیات و خافی و برخی از تیره های آذری ....بودند. از این رو، چگونه می توان همه آن ها را ترکتبار خواند؟
    روشن است که لرها و کردها ایرانی تبار اند، نه از نژاد زرد.

    حال چگونه می شود لرها و کردها را به عنوان مثال ترک خواند؟ آن هم ترک تبار؟

    در اثر اشتباه بزرگ کاتبان عرب که شناخت درستی از آسیای میانه نداشتند، پس از افتادن ماورا النهر به دست ایشان، همه باشندگان آن سرزمین را به اشتبا ه ترک خواندند و در کتب خود به همین نام یاد کردند. این اشتباه بعدا یک هزار سال آزگار از سوی همه از جمله فردوسی و حافظ و دیگر بزرگان تکرار شد. پس از پیدا شدن علوم نوین تبارشناسی، زبان شناسی، باستان شناسی، مردم شناسی و.... تاریخ ترک ها روشن گردید. صدها دانشمند در زمینه های گوناگون تحقیق کردند و به تفکیک و شناسایی اقوام و تیره های گوناگون پرداختند.

    ترک در هر حال، یک نژاد نیست. شعبه یی است از نژاد زردپوست. این نژاد شامل اقوام گوناگون می شود. اما به هیچ رو، نباید اختلاط مبحث کرد. ترک خواندن تاتارها، مغول ها و سایر اقوام باشنده آسیای میانه و قفقاز بیشتر بار سیاسی ابزاری دارد.

    بحث ما بر سر این است که نمی توان همه را ترک تبار خواند. تبار، اگر به مفوم اتنوس به کار برده شود، برای مثال می توان ازبیک تبار، ترکمن تبار، قزاق تبار، قرغیز تبار گفت. اما به هیچ وجه نمی توان همه آن ها را ترک تبار خواند. چنین چیزی با همه دادده های علمی مغایر است.

    حال، ترک خواندن هزاره ها، بیخی نادرست است. هزاره ها در واقع بخشی از باشندگان سرزمین ما اند که با مغول ها آمیزش یافته اند. آمیزش آن ها با ازبیک ها هم تا جایی پذیرفتنی است. اما با آن هم جلد سپید، زبان و مذهب خود را نگه داشته اند. حال، اگر قرار باشد، آن ها را به نژاد زردپوست متعلق بدانیم، چرا مغولی نگوییم که ترک بگوییم؟ راون شاد کاتب، خود را هزاره مغول خوانده است. اما هیچگاهی ترک نخوانده است.

    پش از آمدن سپاهیان مغول در آسیای میانه، روشن است باشندگان بومی با آن ها آمیزش یافتند. در واقع می بینیم که باشندگام بومی در اساس تاجیک یعنی سپیدپوست بوده اند که با اعراب، ترک ها، مغول ها، چینی ها و چونغارها و اویغورها آمیزش یافته اند و بافتار تباری و نژادی ناب ندارند. حال چگونه می شود، آن ها را ترک خواند. اشتباهی را که در تاریخ رو داده بود، علم اصلاح نموده است. کنون در جهان صدها انستیتوت علمی- اکادمیک وجود دارد که سرگرم تحقیقات در این زمینه ها است.

    این که بعضی ها می فرمایند، مردمان ترک زبان شامل یک کل می شوند، منظور آنها چیست؟ می خواهند بگویند که که همه زردپوست اند؟ روشن است چنین چیزی درست نیست. چون آمیزه یی هستند از نژاد زرد و سپید پوست. اگر می خواهید آن ها را ترک بخوانید باز هم درست نیست. چون آمیزه یی اند از اقوام مختلف زردپوست و سپید پوست. چرا همه را مغول نمی خوانید؟

    آذری ها و قزالباشان از دیدگاه چهره و سیمای بیرونی از ریشه از هزاره ها متفاوت اند. چگونه می توان همه را ترک خواند؟

    حالا چرا ترک تبار؟ آیا می توانید ترک تبار را درر زبان های اروپایی بنویسید؟ برای مثال در زبان انگلیسی یا روسی؟ چنین واژه یی در هیچ زبانی نیست. در کشور ما هم تا ده سال پیش، به چشم نمی خورد. اگر شما در کدام جایی- پیش تر از سال 2000 واژه ترک تبار یا ترک تباران را به من نشان بدهید من بیخی تسلیم می شوم.

  • ما ترک ترکیه‌ای داریم، ترک آذربایجانی داریم، ترک ترکمن داریم، ترک ازبک داریم، ترک کریمه داریم، به کوری چشم حسودان مخصوصاً فارس‌ها و کرد‌ها که این دو ملت یک کشور پیشرفته ندارند. ما اینقدر بدبخت نشده ایم که یک کوردک به من هزاره بگوید من ترک هستم یا نیستم، من هزاره ترک هستم، حالا برو خودت را بکش

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس