صفحه نخست > خبر و گزارش > رابرت بلک ویل: آمریکا باید افغانستان را به دو قسمت تقسیم کند

رابرت بلک ویل: آمریکا باید افغانستان را به دو قسمت تقسیم کند

عدم پرداختن به مسایل افغانستان و عدم جسارت برای عبور از خطوط ممنوع که بیشتر درونی می باشد و نوعی خودسانسوری همراه با وطن پرستی چشم بسته را با خود دارد، به ضرر جامعه ی افغانستان است. دیگران به راحتی بدون اینکه درگیر وجدانی تقلبی شوند، به بحث و تجزیه و تحلیل مسایل مختلف در حوزه های مختلف می پردازند و کند و کاو درباره ی مسایل را لازمه ی برخورد سالم تر و صحیح تر با آن برای منافع خود می دانند و در افغانستان اما وقتی دیگران درباره ی سرنوشت و آینده ی مردم بحث می کنند، اهالی قلم به همان احساس وطن پرستی چشم بسته پناه می برند.
کابل پرس
شنبه 10 جولای 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: در حالی که هنوز وطن پرستی چشم بسته و بدون تجزیه و تحلیل شرایط کشور و منطقه و جهان، میان بسیاری از اهالی قلم افغانستان وجود دارد، بحث تجزیه افغانستان آرام آرام به يکی از بحث های مهم در محافل سیاسی و رسانه ای خارج از افغانستان تبدیل می شود. گویی باید حافظه ی تاریخی در افغانستان پس زده شود و واقعیتی تحمیل شده از بیرون، همه ی حواس را متوجه خود کند. عدم پرداختن به مسایل افغانستان و عدم جسارت برای عبور از خطوط ممنوع که بیشتر درونی می باشد و نوعی خودسانسوری همراه با وطن پرستی چشم بسته را با خود دارد، به ضرر جامعه ی افغانستان است. دیگران به راحتی بدون اینکه درگیر وجدانی تقلبی شوند، به بحث و تجزیه و تحلیل مسایل مختلف در حوزه های مختلف می پردازند و کند و کاو درباره ی مسایل را لازمه ی برخورد سالم تر و صحیح تر با آن برای منافع خود می دانند و در افغانستان اما وقتی دیگران درباره ی سرنوشت و آینده ی مردم بحث می کنند، اهالی قلم به همان احساس وطن پرستی چشم بسته پناه می برند.

بتازگی رابرت بلک ویل فرستاده سابق آمریکا در هندوستان در نوشته ای، بحث تجزیه افغانستان را طرح کرده و گفته است که آمریکا برای عبور از بحران و پایان دادن به آن، بهتر است افغانستان را به دو کشور تقسیم کند. او با توجه به اداره ی فاسد حامد کرزی و تمایلات طالبانی وی و شکست برنامه ها و طرح ها برای مذاکره با طالبان گفته است که می توان مناطقی در جنوب را که پشتون های طالب هستند، به طالبان واگذار کرد. او با اشاه به فرهنگ، زبان و رسوم قبیله ای جنوب و شرق افغانستان گفته است که آمریکا باید شمال افغانستان و شهر کابل را که تمایلی به طالبان ندارند، به کشوری دیگر تبدیل نماید و در مرزهای این کشور جدید و مرزهای پاکستان، با سربازان کمتری می توان با تروريزم و طالبان مبارزه کرد.

این فرستاده ی سابق آمریکا در هندوستان می گوید در دولت عمیقا فاسد کرزی هیچ نشانه ای از پیشرفت و دولت قدرتمند مرکزی وجود ندارد و ارتش ملی افغانستان قادر به شکست طالبان نیست. از سویی ارتش و سرویس استخباراتی پاکستان نیز که هندوستان را دشمن عینی خود می داند، حمایت خود را از طالبان قطع نمی کند و دولت مرکزی افغانستان را به رسمیت نمی شناسد.

او با طرح وضعیت در شش مورد، جنگ را در جنوب مربوط به پشتون ها می داند و می گوید با تقسیم افغانستان، تعداد سربازان مورد نیاز آمریکا می تواند چهل تا پنجاه هزار کاهش یابد و با یاری تاجیک ها، هزاره ها، ازبک ها و پشتون هایی که با طالبان همراه نیستند، با طالبان مقابله کرد. اين مساله باعث کاهش هزینه های آمریکا و کاهش فشار داخلی برای خروج شتابزده از افغانستان شود و آمریکا می تواند روی مسایل ایران، چین و عراق بهتر متمرکز شود.

طرح تئوریک تجزیه افغانستان

در شرایط فعلی طرح تئوریک تجزیه یک ضرورت به نظر می رسد، مهم ترین حد و مرزی که باید از آن عدول نکنند، این است که از تعصبات و خشونت های قومی به دور بوده و عدالت در طرح های تقسیمات در نظر گرفته شود، برای بدست امدن این شرایط، بهترین راه حل این است که جامعه جهانی و بخصوص سازمان ملل بر روند تجزیه اشراف کامل داشته باشد و داوری در تقسیمات اراضی به سازمان ملل داده شود.

چهار شنبه 7 ژوئيه 2010, نويسنده: محمد اسحاق فياض


به تجزیه افغانستان بیندیشیم و یا به تغییر پشتونها؟

جامعه شناسان باور دارند که خلای ایدولوژیک موجب بیداری و تقدس ارزشهای قومی میشود/اگر بنا میبود تا برای هر گروه قومی و زبانی یک کشور مستقل وجود داشته باشد امروز در جهان بجای 195 مملکت باید شش هزار و پنجصد کشور وجودمیداشت./. تجزیه افغانستان به هیچوجه یک تجزیه آرام، صلح آمیز و متمدنانه مثل، چک و سلواکیا، نخواهد بود/معجون "پشتونوالی و شریعت" سمی است که باید آنرا از مغز پشتونها شست/ چگونه می توان انتظار داشت که پشتونها مثل فارسی زبانها و یا ترکها فکر کنند در حالیکه در زبان پشتو منابع فکری، علمی، ادبی و هنری بسیار اندک وجود دارد؟

دو شنبه 5 ژوئيه 2010, نويسنده: جعفر رضايی


طرح تجزیه ی افغانستان

پاسخهای به کابل پرس: چون من یکی از مخالفان تجزیۀ افغانستان هستم بنا برآن در بخش مخالفان تجزیۀ افغانستان به پاسخ دوستان و وطنداران ام خواهم پرداخت.

شنبه 3 ژوئيه 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی


طرح تجزیه ی افغانستان

درمیان مردم عامه – عناصرغیر"اوغان"- هنوزاین آگاهی بوجود نیامده است که بدون "اوغان" ها می توان راحت تر وانسانی تر زندگی کرد وبنابران باید کشوررا تجزیه کرد تا ازشرمصیبت های تمام ناشدنی ی که این طایفه برکشور تحمیل کرده است؛ درامان ماند.

چهار شنبه 30 ژوئن 2010, نويسنده: ربانی بغلانی


طرح تجزیه افغانستان!

عبور از خطوط ممنوع: مخالف، موافق و نه مخالف و نه موافق: نظر شما چیست؟/ هدف از طرح این بحث شاید عبور از خطوط ممنوع در کشوری باشد که سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول بیداد می کند و این سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول از حداقل 150 سال پیش تا دوره ی حکومت فاسد، طالبانی و مافیایی حامد کرزی با حضور حدود 150 هزار سرباز بین المللی بر جنازه ی کشوری بنام افغانستان ادامه یافته است.

سه شنبه 29 ژوئن 2010, نويسنده: کابل پرس


خاورميانه با طراحی آمريکا!

افغانستان از نقشه ی جهان حذف می شود؟

سه شنبه 5 فوريه 2008

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شما نگران تجزیه ای اوغانستان نباشید بگزارید این اوغانستان
    تجزیه’گردد تجزیه شدنی است و تجزیه هم میگردد و یگانه رای آ رامی امنیت انکشاف و ترقی اقوام غیر پشتون در همین
    تجزیه شدن نهفته است ، وسیله ای نجات یافتن از قبیله در تجزیه شدن است ویا بهتر ازان سیستم فیدرالی است هر قوم هویت
    اصلی خود را بدست میاورند، به افتخار خود با داشته های مادی و معنوی خود و غنای فرهنگ خود بسر ببرد قتل عام مردم هزاره ومعضلهء کوچیها درین ساحه

    تاریخ افغانستان از واقعیت های ظالمانه مشبوع است - زمامدار در جامعه قبیلوی مظهر وخلیفه دین و روحانی مجری احکام � تلقین گروتفسیر کننده دین است تا ریخ قبیلوی گنجا یش نو پذیر ی را ندارد ومعبد کهنه ها و مدفن نو ها است. بایاد آوری این رویدادهای تلخ تاریخ به این نتیجه روشن میتوان دست یافت که بدون تأمین برابری حقوق سیاسی میان گروههای قومی واقلیتها ی ملی ومذهبی افغانستان جامعه ء بلادیده ما از ستم اجتماعی ونابرابری ملی نجات ورهایی نمی یابند فرآیند رشد مستقل ملی ووحدت ملی کشور کثیرا لملة ما کند و رنجهای مردم ما دراز تر میشود. - رویدادهای چنددهه اخیر بوضوح کامل آشکار ساخت که سلاطین، شاهان وامیران به مقصد جاودانه ساختن تاج وتخت و قدرت برای خاندان خود ها و برای بهره کشی ازتوده های مردم کشور، فرزندان وطن را در جهل وتاریکی قرون وسطایی نگه میداشتند.

    طوریکه امیر عبدالرحمن بیش از شصت ودو فیصدنفوس مردم هزاره را قتل عام کرد و عده کثیری خانواده های مردم هزاره را از مناطق هزاره نشین ولایات ارزگان � زابل - قندهارو هیلمنداز زاد گاه وسرزمین آبائی شان مجبور به کوچ اجباری نمودند. بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است.او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. � نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد. جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان" موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)

    در زمان نادر خان نا رضایتی ها بالا میگرفت و اژدهای خون آشام خانواده نادری سردار محمد هاشم صدر اعظم هر روز سرهای مبارزین ضد استبداد ووطنپرستان و بخصوص مبارزین مردم هزاره رااز تنها ی شریف شان جدا میکرد و بازار چوب زدن ها � قین وفانه ها � روغن داغ کردن ها- واسکت بریدن ها- ناخن کشیدن ها � چانواری کردن ها و به دار آویختن ها کاملآ گرم بود. درین بازار خونین - فقط تاجران خون و جواسیس نفع سرشاری بدست می آورد وبه مقام وجا ه و جلال دست می یافتند.براساس مشوره انگلیس ها خانواده ء نادر خان مثل دیوانه کور شمشیر بدست برجان روشنفکران انقلابی افتاد و تا توانست کشت.وبسیاری را توسط زهر مسمو م میکر د واز بین می برد و کشور را به گورستان بزرگ تبدیل کرده بود..

    ماه ثور سال 1358 �ش. عبدالله امین رئیس تنظیمیه شمال دولت وقت در هنگام قیام مردم هزاره برضد دولت وقت در دره صوف - با میان و تاله وبرفک گفته بود که سر مردم هزاره از من ومال وناموسش از شما سپاهیان دولتی است بر اساس همین شعار خا ینانه و ضد بشری صد ها تن از قیام کننده گان ومردم ملکی بی گناه در ولسوالی دره صوف ولایت سمنگان � در ولسوالی تاله وبرفگ ولایت بغلان وهم چنان در مرکز ولایت بامیان بطور جمعی قتل عام گردیند. و مطابق همین شعار کشتار جمعی که در ین مناطق انجام شد هر گز فراموش مردم هزاره نمیگردد. این همان اعلان امیر عبدالرحمن خان که تقریبآ یک قرن پیش در باره مردم هزاره کرده بود که توسط عبدالله امین تکرار گردید

  • بتاریخ هفدهم ماه اسد سال 1377 �ش. اشغال شهر مزارشریف بوسیله گروه متحجر طالبان بقول شاهدان عینی تهاجم طالبی بیش از هزاران تن از افراد ملکی مردم هزاره اعم از اطفال � زنان وپیر مردان ساکن در مناطق هزاره نشین این شهر بطور وحشیانه وغیر انسانی و بی رحمانه قتل عام گردیدند. وصد ها خانواده مردم هزاره ای شهر مزارشریف که از خطر تیغ جلادان طالبی نجات یافته بودند مجبور به ترک اجباری خانه و کا شانه خود ها شدند. در مورد شهدای این قتل عام دو احصائیه به نشر رسیده است که ارقام شهداء این کشتار جمعی در حدود پنچ الی هجده هزاره نفر به رسانه های جمعی قسمآ انعکاس یافته است.

    �سال های 77 13 و 1378 شمسی در هنگام دست بدست شدن شهر بامیان وحومه آن میان نیروهای متجاوز طالبان ونیروهای مقاومت مردم هزاره زیررهبری حزب وحدت اسلامی افغانستان � تفنگداران طالبی هر بار صد ها تن افراد ملکی وبیگناه مردم بامیان اعم از اطفال � زنان وپیر مردان را بصورت دسته جمعی به قتل رسانیدند.که این قتل عام از کشتار جمعی در زمان امیر عبدالرحمن زشت تر و بی رحمانه تر بوده است.

    افغانستان در طول تاریخ خود فجایع، قتل عام ها و جنایت های ضد بشری زیادی را شاهد بوده است و تنها در سه دهه اخیر این کشور قتل عام های هرات، یکاولنگ، مزار، بامیان و به آتش کشیده شدن خانه ها و تاکستان های شمالی و... بوقوع پیوسته است اما هیچ یکی از این فجایع آن سنگینی و گستردگی که در قتل عام وزمین سوخته ء یکاولنگ دیده می شود، ندارند.

    بیش از شش سال قبل در آن شب و روزی در آن دورانی که گرگان بين المللی سرنوشت ميهن و ملت ما را به کفتار منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و شکم گرسنه ترين مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند. در آن روز کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده اي بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در يکاولنگ و بر يكاولنگيان گذشت چيزی بود که زبان قلم از تصويرش عاجز است. در آن روز، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله ها به زمين می ريخت. جنازه‌ها برای نه شبانه روز تمام بدون دفن ماندند. هر باری که مي‌ آمديم تا آنها را دفن نمایند می ديديدند که سردی طاقت فرسای زمستان از يک طرف و نداشتن و سايل حمل و نقل از طرف ديگر مانع دفن آنها می گرديد..يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی برف سفيد تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيض و تعصب مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت پايدارش را از هستی ساقط سازند. اگر خواسته باشيم غمنامۀ یکاولنگ را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان �آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند�. امروز مؤسسات بدنام حقوق بشر از صوفی گرديزی و ملا ستار و ملا لنگ و حاجی معاون و ديگر مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح يکاولنگ را قتل عام نموده، خانه ها و مغازه های شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول نمودند اسمی بر زبان نياورده ولی بر عکس نام مدافعان نامدار يکاولنگ را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند.

    تروریسم آثار باستانی و فرهنگی با دید گاه هویت زدائی قومی جامعه هزاره:-

    �انهدام و تخریب تندبس های بو دا این آثار گران بهای فرهنگی و با ستا نی افغانستان وجهان بوسیله رژیم بنیا گرای طالبا ن تروریسم فرهنگی بوده است. در حقیقت این اقدام ضد ملی طالبان ترور و نابودی افتخارات تاریخی وفرهنگی جامعه هزاره وجهانیان بوده که بدین وسیله آنان خواست تا آ ثار گرانبها ی باستانی که از لحاظ چهره و ساختمان فزیکی شباهت های نژادی و ظاهری را باچهره وقیافه ء مردم هزاره ثابت میساخت منهدم وتخریب کرد. بزعم طالبان تا از قدامت تاریخی سه هزار ساله جامعهء هزاره در افغانستان کنونی و بومی بودن این گروه قومی جلو گیری کرده باشد. صرف نظر از انگيزهای مذهبی سه عامل اساسی ذيل در تخريب مجسمه های بودا نقش داشتند:

    �اول، عقده وحقارت فرهنگی طالبان- عقده و حقارت فرهنگی در واقع نقش تعين کننده در فاجعه بودا بازی نمود. زيرا طالبان در مدارس دينی پاکستان شستشوی مغزی شده بودند

    دوم، انگيزه های سياسی پاکستانی ها: حسا دت فرهنگی پاکستان تازه تشکيل نسبت به عظمت تاريخی سر زمين افغانستان، نشان داد مردم افغانستان در انظار جهان و تحريک تنش ها ميان مسلمانان و بوديستها بخصوص در هندوستان می تواند از جمله مهمترين انگيزه های سياسی برای پاکستان باشد.

    سوم، نقش تند روان عرب- نفوذ افراطيون عرب بخصوص تاثير شخص بن لادن بر ملا عمر و همچنان نفرت از فرهنگ غرب بر اساس انگيزه های مذهبی، سياسی و فرهنگی باعث تقويت روحيه تخريب در ملاعمر و همه پيروان وی گرديد.. به بيان ديگر همه عوامل ازعقده حقارت فرهنگی طالبان گرفته تا اهداف سياسی پاکستان و روحيه نفرت تندروان بن لادنی از غرب در يک جبهه نامقدس باعث شد که بودا های بی گناه قربانی شوند

    . روز جهانی مبارزه با تروريسم فرهنگی-.روز سوم مارچ را سازمان يو نسکو بحيث روز مبارزه عليه جنایات فرهنگی به رسمیت شناخته و سالانه باید جنایت فرهنگی از تخريب مجسمه های بودا بدست طالبان در افغانستان محکوم شود. افزون بر آن درين روز هر نوع تخريب و غارت داشته های فرهنگی و مذهبی در هر جای دنيا به شمول تاراج موزيم ملی عراق در حضور قوت های اشغالگر نيز محکوم شوند. بدين ترتيب درين روز جهانيان نفرت خود را از دشمنان فرهنگ ها و ارزشهای مشترک بشری ابراز نموده و در همگرايی و کثرت گرايی فرهنگی يک حرکت نمادين را انجام دهند.

    مردم مناطق هزاره نشین کشور از زمان امیر عبدالرحمن تاکنون بیک آفت وبلای بنام سیلاب کوچیها مواجه است که این معضله بردوش مردم این سر زمین سنگینی دارد. در اثر این معضله میان مردم بی دفاع ودست خالی هزاره و کوچی های مسلح با حمایت دولت های وقت طی مدت یک قرن اخیر بارها برسر علفچر های مناطق هزارستان که از طرف رمه کوچی ها خورانده میشدند برخورد های خونین صورت گرفته است ودرین برخورد های خونین هر دو جانب وبخصوص مردم هزاره ء محلات گونانگون هزارستان تلفات انسانی و اقتصادی فراوانی را متحمل گردیده اند. ومیتوان از برخورد سال 1334—شمسی در ولسوالی جاغوری ولایت غزنی یاد آوری کرد که در اثر این برخورد خونین میان جانبین بیش ازسه صد نفر از مردم هزاره جاغوری از طرف کوچیهای مسلح با پشتیبانی دولت وقت کشته شدند.

    • مردم ولسوالی های پنجاب، یکاولنگ وورس، از چرانیدن مواشی کوچیها بالای زمین های زراعتی شان به مرکز ولایت شکایت بردند. با الا خره قوماندان امنیهء ولایت ـ از ذکر نامش خودداری می کنم - موظف گردید که به حل این ماجرا بپردازد. مجلس بزرگی از سران کوچی ها و موسفیدان، اربابان و علمای مناطق متذکره در ولسوالی پنجاب تدویر یافت پس از چند گفتگوی مختصر، قوماندان امنیهء ولایت با صدای جهر اعلام نمود:- کوچی ها، اگر شتران شما زمین های زراعتی هزاره هارا نمی چرند، من خودم شتر می شوم و این زمین هارا می چرم.این بود حل عادلانهء این ماجرا آنهم بدست قوماندان امنیهء ولایت در همین مجلس بود که یکی از علمای بیداردل، صدای اعتراض خودرا در برابر قوماندان امنیهء ولایت بلند نمود، اما فی المجلس، آواز اورا باضرب چوب و لگد خاموش کردند. ولی تا هنوز هم را ه حل معقول برای آن بوجود نیا مده و مردم این ساحه با اذیت وآزار طاقت فرسا ومشکل حل نا شدنی ازین رهگذر روبرو هستند.
  • چنانچه محترم عبدالجلیل بینش مینویسد:-

    سیلاب کوچی دامنگیر بسیاری از مناطق افغانستان است. اما هزارستان بیشتر از هرجای دیگر از این سیلاب وحشت زا آسیب می بیند. کوچی گری و رفتن کوچی ها در هزارستان یک پروسه سیاسی است، دقیقاً پس از قتل عام عبدالرحمن خان، سیاست سرکوب و غصب اراضی هزارستان از طریق های گوناگون تعقیب شد. خطر ناکترین سیاست که نزدیک به یک قرن مردم هزارستان را تحت شکنجه و فشار قرار داده است پروسه آوردن کوچی ها است. واقعیت امر این است که از مجموعهء بنام کوچی، بهره برداری سیاسی می شود و این يك ستمي بزرگ به حال هزاره های ده نشین و هم به پشتون هاي کوچی است. سود این برنامه ظالمانه را فقط گردانندگان اصلی پروسه به جیب می زند. کسانیکه نه معتقد به منافع هزاره های ده نشین هستند و نه به منافع کوچی های پشتون بلکه آنها به سیاست تفرقه بی انداز وحکومت کن، باو رمندند. امسال نیز کوچی ها در موسم سر سبزی و گرمی، شتابان و با غرور و غرق در تسلیحات و تجهیزات نظامی وارد دروازه های هزارستان شدند. فیرهای شادیانه و تهدید آمیز کوچی ها مردم را به وحشت انداختند. فصل عریضه بازی وعریضه نویسی به مقامات مختلف دولتی که متاسفانه هیچ کدام عادت به شنیدن حرفهای آزار دهنده مردم مخصوصاً در قبال کوچی ها را ندارند، بار دیگر آغاز شد. هر کس درد هایش را به کاغذ ها نوشتند و به سوی دروازه های دولت با امیدهای زیاد پرتاب کردند و هیچ کسی هم نشنید، نه ریاست جمهوری نه پارلمان، نه وزارت داخله و ولایت و ولسوالی ها نه تنها نشنیدند که بعضاً خود را مدافع حریم بی گناه کوچی ها نيز قلمداد کردند.

    سال گذشته هیئت عالی رتبه دولتی که مرکب از چهار نفر وزرای مشاور رئیس جمهور بودند بعد از بررسی مناطق هزاره نشین واضحاً گفتند که هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد و کوچی ها نباید وارد این ساحه گردد و به همین خاطر امسال خیلی ها فکر می کردند که کوچی ها نمی آیند. اما سهل انگاري وتعلل دولت و لجاجت کوچی ها بالاخره آنها را امسال هم وارد هزارستان ساخت. ولی همچنان بامخالفت جدی مردم مناطق مختلف رو به رو گردیدند. در قسمت هایی از بهسود این مخالفت از هرجایی دیگر جدی تر بود. ماه ها پیش در منطقه "میرهزار" بهسود با تلاش مردم و جمعی از متنفذین منطقه، کوچی ها را واداشتند به اینکه تعهدنامه اي به ولایت بدهند و از این منطقه پیشتر نروند و به مردم خساره وارد نکنند ولی مدت چندی نگذشت که کوچی ها با تلاش و معامله این مرز را شکستند و وارد ولسوالی مرکز بهسود شدند. پس از سپری کردن حدود یک ماه در چراگاه ها و بالای کشتزارهای مردم مرکز بهسود، تصمیم برگشت از بالای سرزمین مردم حصه اول بهسود را گرفتند. اما این بار مخالفت مردم جدی تر شد و تمامی مردم حصه اول بهسود از دایمرداد گرفته تا خالق و دوستدار و میر بچه و... این ولسوالی با جدیت تمام گفتند کوچی ها جنایت کرده و همین ها در زمان طالب مال و مواشی ما را بردند و سال گذشته نیز در مرز ولسوالی ما نفر کشته و اینک نیز مسلحانه وارد منطقه شده است و امنیت ساحه را مختل کرده است. به هیچ وجه به صلاح مردم افغانستان نیست که پروسه خصومت سازی ملی توسط کوچی ها دامن زده شود. در اثر پا فشاری مردم و همکاری مقامات ولسوالی حصه اول بهسود و مذاکره فی مابین کوچی ها و مردم این مناطق جریان پیدا کرد.

    در اولین جلسه 14 نفر نماینده اقوام مختلف کوچی و 30 نفر از نماینده های مناطق مختلف ولسوالی حصه اول بهسود در منطقه "سرتاله" تجمع نمودند. بگو مگو ها به شکل بسیار جدی برای یافتن راه حل ساعتها ادامه یافت. قربان علی فصیحی یک تن از نماینده های حصه اول بهسود برای کوچی ها گفت شما اگر خود را افغانستانی و پابند ارزشهای افغانستان می دانید باید مطابق حکم قانون اساسی که صریحاً خاتمه یافتن کوچی گری و اسکان کوچی ها را حکم کرده است، احترام بگذارید. به دنبال آن فیصله هیئت عالی رتبه دولتی متشکل از چهار نفر وزرای مشاور را قبول كنيد که گفته اند هزارستان گنجایش کوچی ها را ندارد. این ظالمانه است که شما به فرمان یک رئیس بلدیه که حیثیت حقوقی پایین تر از یک والی را دارد تکیه می کنید ولی فیصله چهار وزیر مشاور و احکام قانون اساسی را قبول ندارید. پیشنهاد ما این است که شما از همان راه که آمده اید برگردید. بیش از این به صلاح نیست که مزارع مردم را بخورید و بر مردم ستم روا دارید. به يقين امنیت منطقه مختل مي گردد و بیمی آن می رود که آدم های ماجراجو از مناطق دیگر وارد شوند و برای مردم مشکل خلق نمایند.

    جلسه 10/5 /1385 با تندی و خشونت پیشرفت و نتیجهء مثبتی در قبال نداشت. کوچی ها اصرار به رفتن از بالای مزارع مردم را داشت ولی مردم منطقه مخالفت می کردند و این باعث شد که برای روزهای متوالی جلسه باحضور نماینده های طرفین ادامه یابد. بالاخره روز سوم یعنی 13/5/1385 کوچی ها به خواست مردم منطقه تن دادند و پذیرفتند که باید از راه که آمده اند برگردند. اما متاسفانه کوچی ها بازهم نقص پیمان کردند و به آرامی برنگشتند و در قسمت "بادآسیاب" در مسیر برگشت خانه های مردم را چور و یک نفر را رخمی کردند و مزارع مردم را کاملاً خوراندند.

    این زد و خوردها، جنگ ها و مذاکره ها راه حل اساسی معضل کوچی گری نیست. راه حل اساسی عمل به قانون اساسی و پایان دادن به کوچی گری می باشد. دولت اگر اقدام نکند وهمچنان در سیاست دو پهلوی خود باقی بماند، کوچی گری خاتمه پیدا نمی کند. و بدون شك، تداوم کوچی گری در افغانستان یکی از سرچشمه های خصومت زا و بحران آفرین براي آينده افغانستان خواهد بود. بنا بر اين بی توجهی دولت نسبت این پدیده خیانت آشکار به وحدت ملی و پروسه ملت سازی در افغانستان می باشد.

    نتیجه گیری

    در باره قتل عام ها تذکر مختصر ازین حوادث دلخراش وخونین که بالای مردم هزاره درطی مدت یک ونیم قرن اخیر تحمیل گردیده است یا د آوری کوتا ه بعمل آمده اند تخریب و انهدام تندیس های بودا در حقیقت قتل عام فرهنگ تاریخی و با ستانی سر زمین هزارستان بحساب میآ ید. که نسل کنونی مردم هزاره از آن آگاهی داشته باشند و در تصامیم سیاسی کنونی وآیندهء خود ها از آن پند بگیرن

    �قبول این واقعیت که کوچاندن گروه هائی از قبایل به بخشهای دیگری از کشور، بویژه درشمال و غرب وعدم اسکان کوچیها و تشویق کردن آنان به پایمال کردن حقوق و ملکیتهای دیگران، بویژه در مناطق مرکزی (هزارستان) از لحاظ تاریخی موجب نارضایتی شدید وبروز تشنج درمیان مردم در مناطق وسیعی از افغانستان گردیده است.

    دولت کنونی باید بخاطر حل معضله کوچیها تدابیر موثیر وعملی را بدون کدام سیاست بازی قومی روی دست گیرد تا این مشکل از ریشه و اساس حل گردد و بد بینی ها میان مردم هزاره و اقوام کوچی پشتون رفع ودوستی وبرادری میان آنان بوجود آید.

    �در باره باز سازی تندیس های تخریب شده ء بودا نیز تدابیر عملی از جانب دولت افغانستان و موسیسه یونسکو اتخاذ شود نباید این موضوع به فراموشی ودر تاق نسیا ن گذاشته شود وتمام مسایل تا هنوز گفته شده درین زمینه تحقق یابد و صرف در حرف وشعار باقی نماند.

    �روی کرد ها

    • کتاب هزاره های افغانستان سال 1379 ,شمسی چاپ ایران � نویسنده سید عسکر موسوی ومترجم اسدالله شفائی.
    • یاد داشتها ی در با ره سر ز مین و ر جا ل هزاره جات اثر- حسین نا یل - بهار سا ل 1379 � ش. چا پ ایران

    �سایت اریا ئی تخریب بودا نویسنده هارون امير زاده چاپ لندن-

    �-سایت اریا نا نت زخم خونين يكاولنگ؛ گل سرخی برسينۀ عاشورا نویسنده خواجه بشیراحمد انصاری
    http://archive.khawaran.com/Na...

    ماه- مارچ - سال-2007- میلادی
    http://www.google.se/#hl=sv&rlz=1R2RNTN_enSE332&q

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس