صفحه نخست > دیدگاه > خلیلی به فکر نیکپاست و یا کسب اعتبار برای خود؟

خلیلی به فکر نیکپاست و یا کسب اعتبار برای خود؟

يكشنبه 7 سپتامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

محمد کریم خلیلی معاون دوم بی صلاحیت رییس جمهوری اسلامی افغانستان که از مدت هاست مانند شاهان مستبد دچار بدگمانی شدید نسبت به همه شده و به همین دلیل اینک به کنج تنهایی افتاده و از یاران و اعوان و حواری به جز خاندانش چیزی پیرامونش باقی نمانده است، با نمایشنامه ی "استعفا" و سپس بازگشتن بر سر کار خود نه تنها توجه مردم را به خود جلب نتوانست، که آخرین قطرات و ته مانده های اعتبارش را به کلی از دست داد. این بود که در این اواخر تلاشی به خرج داد تا برای ذخیره ی اعتباراتش کاری نماید، که به ناگه روح الله نامی از راه رسید.

قضیه از این قرار بود که پس از پایان یافتن لحظات پر التهاب و دلهره ی مسابقه ی روح الله نیکپا در تکواندوی المپیک بیجینگ که به مقام سومی اش در وزن زیر 58 کیلوگرام انجامید، مردم با شور و شادمانی در هر کوچه و برزنی به ابراز احساسات پرداخته و آن روز را در میدان شهید مزاری کابل تا نیمه های شب به شادی و رقص و پای کوبی به سرکردند. شادمانی ای که به سادگی نصیب مردم ما نشده و با گذراندن دقایقی که نفس ها را در سینه حبس نموده بود و خلقی را در امکان پیروزی و یا شکست سفیر ورزشی شان میان اندوه و شعف نگه داشت، تا بالأخره و با پیروزی نیکپا، شیرین کام گردیدند.

روح الله با تلاش و شهامت خویش، طلسم تاریخی عدم مدال آوری تیم های ورزشی افغانستان از المپیک را شکست و اشک شوق تک تک افراد این سرزمین را بر گونه های شان جاری ساخت و بدین گونه نام خود را به عنوان طلایه دار افسون شکن در تاریخ میهن ثبت نمود. او راه ناتمام پیش کسوتش پهلوان ابراهیم (حاجی قهرمان) که در المپیک 1343 (1964 م) اندونیزیا تا مقام پنجمی رسیده بود، را به آخر رسانید و ره برهمه ی پویندگان افتخار و مدال آوران فرداها گشود. روح الله هم چو هزاران انسان با اراده بازهم ثابت ساخت که اراده ی انسان بالاتر از امکانات بوده و هرگز امکانات تعیین کننده ی سرنوشت انسان نمی باشند. وی این درس بزرگ را به همه ی جویندگان کمال داد که نه همه عمر را باید در تکدی امکانات پشت دروازه های متمکنین صف بست و نه به این بهانه به¬گوشه¬ی عزلت خزید و از نبود امکانات ناله سرداد و ناتوانی و بی ارادگی خود را با لعن و نفرین فرستادن به وضعیت های نابسامان، پوشیده گذاشت. بلکه باید همتی والا داشت و با عزمی جزم بر راه پر سنلاخ گام نهاد و امکانات پیمایش راه را، خود آفرید. در این میان روح الله نماد عبرت آمیزی بود که از امکانات هیچ نداشت و حتا پدر و مادری که دست بر سرش کشند و دعایی بدرقه¬ی راهش کنند، اما اراده ی آهنین وی او را به قله ی پیش گامی ای رساند که نه تنها برای خود افتخار آفریند، که تمامی خلقش بتوانند رنج و محرومیت و ستم سه سده را به فراموشی سپارد و عزم راه کمال نماید و در این مسیر ناممکن ها را ممکن سازد.

بدبخاتانه در کنار این نماد عزم آگین، این روزها چهره ای قرار گرفت که از امکانات دنیوی هرچه می خواهد در اختیار دارد و تنها کمبودش، "اعتبار" میان مردم است. خلیلی که ثروت و توان تهیه ی امکاناتی اش خارج از تصور می باشد، نه تنها برای اعتبار و سربلندی مردمش کاری نکرد که حتا برای خود و خانواده اش هم نتوانست اعتبار و نام نیکی به دست آورد. نه فرزندی که با آن همه امکانات بتواند به درجه ی روح خدایی (روح الله) برسد و از رنج شبانه روزی تلاش و فریب برای سرقت از اعتبار دیگران نجات یابد، و نه فردی از میان ستم دیدگان و محرومانی چون نیکپای بزرگ که هرگز و در دوره ی تمرینات خود پیش از رفتن به المپیک، مورد توجه و حمایت این حیله گر منزوی (خلیلی) قرار نگرفت تا با استفاده از آن ها بتواند به این مقام رسد. حتا به قول یکی از مقامات بلند پایه ی ورزشی کشور، خلیلی پیش از اعزام تیم گفته بود، دلیلی برای مدال آوردن روح الله وجود ندارد و به همین دلیل هم حاضر نگشت تا کوچکترین کمکی به وی نماید. اما امروزه که او با اتکا بر توان مندی خودش به مقامی چنین بلند دست یافته است، خلیلی از راه می رسد و خود را در کنار روح الله قرار می دهد تا بی اعتباری اش را با اعتبار این نیک قدم خوش شگون، بزداید.

قصه از آن جا آغاز می گردد که محمد کریم خلیلی با چسپیدن به در و دروازه ی دربار غیر مردمی و قوم-محور (Ethnoceterist)، مدت هاست که نام و اعتبارش از میان مردم رخت بر بسته و به همین علت نیز کم تر کسی چشم امیدی به او دوخته بود، مگر دریوزگان مال و نام. دنبال کردن چنین روشی، به ویژه پس از اعتبار اولیه ی آقای محقق (در دوران کنار گذاشته شدن از کابینه ی دولت انتقالی)، او را به حسادت و رقابت با وی کشاند. در طول این مدت همه تلاشش توطئه علیه محقق جهت منزوی ساختن او، چون خودش بود. چراکه ناتوانان و بی ارادگانی که خود ره به جایی نمی برند، چشم دیدن دیگری را هم ندارند.

پروسه با تنش وکنش های متوالی ادامه یافت تا این که امسال و هنگامی که خلق هزاره تصمیم گرفت تا با حضور خود در میدان، نشان دهد که نسبت به همه ی توطئه های جناح برتری جوی وقوم محور آگاه می باشد. به همین منظور کمیته ی دفاع از حریم مردم که سال گذشته برای این گونه اکسیون ها تشکیل یافته بود، اجلاس خود را آغاز نموده و طرح راهپیمایی میلیونی را روی دست گرفت. در این کمیته دو نفر از دفتر محقق و دونفر از دفتر خلیلی نیز دعوت شده بودند که راشدی رییس شواری ولایتی حزب نامرئی خلیلی و سجادی از رابطین وی، به دلیل مخالفت رهبرشان با برگزاری چنین راهپیمایی ای، جلسات کمیته را تحریم نمودند. پس از آن نیز با نام های ساختگی مانند انجمن و... که مانند حزب خلیلی هرگز وجود خارجی نداشتند، شب نامه های متعددی منتشر نموده و هم چنین توسط چند موتر پی درپی اعلام می کردند که راهپیمایی فسخ گردیده و ضرورت آن وجود ندارد. خود خلیلی هم از ریس جمهور گرفته تا وزارت داخله، دفاع و امنیت، برای جلوگیری از انجام راهپیمایی (که تا سر حد تهدید مستمر مردم هم رسید)، مدد جست. اما با همه ی این ها، راهپیمایی نیم ملیونی مردم شکل گرفت و عظمت و تمدن مردم ما را به نمایش گذاشت که چگونه خلقی مصمم علی رغم خشم بی انتهایش، آرام و متمد نانه به صحنه آمد و با تمامی تبلیغات سوء مبنی بر اغتشاش و خراب کاری راهپیمایان (خودش حدود 250 نفر را برای اغتشاش استخدام نموده بود که قصد داشتند از داخل راهپیمایی خراب کاری نمایند و مردم را بدنام سازند)، به مراتب بهتر از اروپای متمدن با هوشیاری و تعهد مردم سر فرازما، راهپیمایی شان را آرام و بی خشونت برگزار کردند.

در این زمان، خلیلی بسیار کودکانه بازی نمود و پس از تلاش های گوناگونش جهت جلوگیری از برگزاری رهپیمایی، با ردیف کردن 8 رنجر مسلح به پیکا دور خانه اش، موضع ضدمردمی اش را نمایان تر ساخت، در حالی که رقیبش محقق که تا شب قبل از راهپیمایی، از مستقل بودن کمیته ی برگزاری راهپیمایی (کمیته ی دفاع از حریم مردم) سخن می گفت، پس از حضور ملیونی مردم در صحنه، از طریق تلوزیونش آن را به خود نسبت داد و بدین گونه موفقیت از دست رفته اش که ضمن بیعت با سیاف صورت گرفته بود، را دوباره به دست آورد.

خلیلی که برخلاف همیشه و در رقابت با محقق، این بار بازنده ی بزرگ بازی های سیاسی شده بود و به همین علت روز به روز بر محافظین و محافظت از خودش می افزود، درصدد آن بود تا به گونه ای آمپیر نزدیک به صفر اعتبارش را، به¬گونه ای بالا بیاورد. از قضا پسرکی نوجوان در صحنه ی اعتبارات مردمی حضور یافت و شرافت و حرمت و عزت را تماماً و یک جا در دست خود گرفت، چرا که شایستگی آن را دارا بوده و همه چیز را با اعتماد به نفس و اتکا به خودش به دست آورده بود. این فرصت خوبی بود برای خلیلی تا با سرقت اندکی از اعتبار نیکپای بزرگ، وجهه اش را کمی ترمیم نماید. برای این کار، مهره های انگشت شمار پیرامونش را فراخواند تا کاری برایش انجام دهند. این مهره ها که هر روز از تعدادشان کاسته می-شوند و اینک تنها در محدوده ی خانواده اش باقی مانده اند، عبارت بودند از: عالم خلیلی پسرش، حاجی یاسین یازنه¬اش، ترجمانش امیر حسین حسینی، درباری تازه اش قربان علی فصیحی، حاجی عظیم پسر عمش، راشدی رییس شورای ولایتی حزب نامرئی¬اش و چند نفری منسوب به جماعت ورزشی موسوم به "آینده-سازان" که مانند همه ی نهادهای پیرامون خلیلی وجود خارجی چندانی نداشته و به جز حاجی طوفان و شیهان حیدری که دارای باشگاه و شاگرد می باشند، دیگران از چنین ویژگی ای بی بهره اند. مسلماً کسی از میان روشنفکران و نویسندگان واقعی نیز با این بیت رابطه ای ندارد، چراکه نه خلیلی اینک به کسی اعتماد می تواند و نه افراد صادق حاضرند تا اعتبار خود را در هم کاری با وی ازدست دهند. در این میان آقایان امیر حسین حسینی و قاسم حمیدی که به تازگی خود را به دربار خلیلی رسانده اند، نقش محوری سوءاستفاده از نیکپا به نفع مقتدای شان خلیلی را بازی کردند.

جلسات نخست به نام منطقه (قول خویش) در حسینیه ی سجادیه ی سرکاریز شروع می شود که به همین بهانه توانستند خانواده ی نیکپا را فریب دهند. سپس پای نویسنده ی این سطور و تعدادی از اعضای اصلی کمیته-ی دفاع از حریم مردم مانند فدامحمد شیرزاد، حاجی رمضان حسین زاده، حاجی صفر محمد، محمد علی صمیمی و... به جلسات عمومی باز می شود. این کمیته ی مردمی که بدون توجه به حزب و رقابت های خاص سران احزاب سیاسی، از سال گذشته به مبارزات مردمی و بسیج عمومی پرداخته است، اینک از تجربه و اعتبار بالایی میان مردم برخوردار می باشد. دقیقاً به خاطر همین بود که مسئولین بیت خلیلی با دعوت از اعضای آن، درتلاش بودند تا از آن ها نیز مانند خانواده ی نیکپا و جماعت ورزشی یاد شده، به نفع خود استفاده نمایند. اما تجارب بالای این کمیته درمقابله با ترفندهای گروهی، باعث گردید تا روند کار آن-گونه که آنان می خواستند به نفع شان تمام نشود. در طول مدت تدارک استقبال از نیکپا، تلاش کمیته برای تغییر محل پذیرایی از مهمانان تیم ملی برگشته از چین ادامه داشت که متأسفانه به جایی نرسید. کمیته دلیل این امر را سوءاستفاده ی سیاسی و نیز عدم تجمع مردم در دفتر خلیلی عنوان کرده اما چنین درخواستی برای بیت خلیلی که سخت برای بهره بردن از اعتبار نیکپا تقلا می نمود، غیرقابل پذیرش بود و پافشاری بیت خلیلی در رابطه با مهمان خانه ی نیکپا به مثابه ی آخرین تیری بود که تمامی تلاش های کمیته را بر باد می داد. تنش ها برای جلوگیری از سوءاستفاده ی شخصی وسیاسی از قهرمان ملی کشور و نماد تلاش محرومان برای شکستن طلسم ستم و تبعیض، گاه بسیاری تند می گشت و به پرخاش در جلسات "ستاد" به اصطلاح مردمی منجر می شد. آخرین اقدام بیت خلیلی جهت درهم شکستن اصرار کمیته، ایجاد نفاق و برهم زدن هم کاری نزدیک و صادقانه ی میان اعضای کمیته ای بود، که می خواست تا روح الله را به آغوش مردم ببرد.

پافشاری جدی بیت خلیلی روی ساختمانی که از فردای رفتن روح الله به¬خانه¬اش، دفتر خلیلی می¬گشت و این یک¬جا شدن روح الله و خلیلی در یک دفتر که به¬زعم آنان به¬خلیلی اعتبار می¬بخشید، باعث گردید تا بخش عظیمی از مردمی که خود را برای استفبال از قهرمان¬شان آماده ¬ساخته بودند، از حضور در مهمان-خانه¬ای که در واقع دفتر خلیلی بود، ابا ورزند.

بالاخره بازی نهایی بیت خلیلی، روز آمدن روح الله نیکپا و پس از پایان مراسم ستدیوم صورت گرفت که طی عملی غافل گیرانه در آخرین لحظات و با توافق نیروهای امنیتی، مهمانان را به موترهای سیاه رنگ شیشه سیاهی سوار نمودند ، که در واقع بیان گر ماهیت تلاش و اقدامات بیت خلیلی و نیز سر نوشت آینده ی مهمانان وبه ویژه روح الله بود. در این لحظات، همه چیز از اختیار دیگران خارج شده و عالم خلیلی با هم کاری نیروهای امنیتی، تصمیم گیرنده ی نهایی بود. این مجموعه اقدامات و به¬ویژه جدا کردن نیکپا از دیگر مهمانان به بهانه ی امنیتی، حتا باعث رنجش نثار احمد بهاوی گردید و او از شرکت در مراسم بعدی خودداری نمود.

با رسیدن مهمانان به کارته چهار که نشان گر پایان یافتن موفقا نهی طرح بیت خلیلی بود، با برخورد زشت و خشن عالم خلیلی با خبرنگاران و اعضای کمیته ی دفاع از حریم مردم که دیگر به آن ها نه تنها نیازی احساس نمی گردید بلکه از این پس مزاحم آشکارشان به شمار می رفت، تمام اعضای کمیته ساعت 1:30 بعداز ظهر در حالی که برای حدود 40 نفر تدارک غذا و محفل مجلل دیده شده بود، ساختمان مذکور را ترک نمودند. آنان نیز وظیفه ی خود را استقبال از روح الله نیکپا می دانستند که متاسفانه با سوءاستفاده ی سیاسی بیت خلیلی و عدم محبوبیت وی میان مردم، تنها 20% ستدیوم، آن هم توسط مهمانان دعوت شده با کارت های درجه C, B1, B, A و C1پرشده بود، در حالی که تصمیم مردم بر آن قرار داشت تا استقبال میلیونی از وی صورت بگیرد. این اولین ضربه ی حیثیتی خلیلی به رادمرد بزرگ ما ، روح الله نیکپا بود. چراکه او و خاندان سازمان دهنده ی برنامه ی استقبال از نیکپا و سپس به بند کشیدنش در دفتر خود بوده و مستقیماً مسئول عدم استقبال جدی مردم، و نهایتاً بی حرمتی به روح¬الله می باشند. از فردای آن روز، یعنی از روز جمعه 8 سنبله، گشتاندن روح الله به سرک ها و کوچه ها آغاز گردید. این کار دقیقاً در واکنش به عدم استقبال مردمی از وی صورت گرفت.

دو روز بعد از آن که ستاد را ترک کردیم (شنبه 9 سنبله) و مسلماً بیت خلیلی از این عمل ما بسی احساس خوشی می نمود، (چون می¬توانست با دست بازتر برنامه هایش را به اجرا گذارد)، نزدیک شام بود (در چهاراهی پل سرخ) که باز همان موتر های سیاه رنگ شیشه دودی ای که از درون آن ها دنیا را تنها تاریک و شب دل می شد دید، درحالی که نیکپا و عالم خلیلی در میان آن ها نشسته بودند و به دنبال شان هم چند موتر دیگر که آخری اش یک موتر باری با حدود 8 تا 10 نفر در آن ایستاده بودند و پی هم فریاد "نیکپا" سر می دادند، بسان قطاری از جلو چشم ناظرین عبور کردند، بدون این که توجه کسی را هم جلب کنند. چنین منظره ای مرا آشفته ساخت و از این که می دیدم روح اللهی که باید میلیون ها نفر به استقبالش می رفتند، اینک خودش را بی قیمت عرضه کرده و به¬زور بر مردم تحمیل می کند، سخت وحشت زده شدم. خدا را گواه می گیرم که حتا یک نفر هم ابراز احساسات ننمود و واکنش نشان نداد. نه با لبخند و نه با تکان دادن دست، و این برای من دردناک بود، چون خدای¬نکرده این وضعیت ممکن بود از پایان اعتبار و محبوبیت وی پیامی داشته باشد.

حین عبور کاروان، در همان موتر اول سیاه رنگ که شیشه ی دست راستش باز بود، دیدم که نیکپا در چوکی پشت راننده درحالی که سرش را به چوکی راننده تکیه داده بود، چشمش به شیشه ی باز شده ی قسمت راست موتر خیره شده است. نگاهش تیز و دقیق به نظر نمی رسید. شاید به فکر فرو رفته بود و از این نمایش هایی که حراج اعتبار و تگدی احساسات و حمایت مردم از آن ها استنباط می گردید، به ستوه آمده بود. به احتمال قوی، او از این کوچه گردی هایی که برنامه ی عالم جان خلیلی، امیر حسین حسینی و قاسم حمیدی بود، احساس خستگی می کرد. شایدهم در حیرت آن بود که چرا باید این همه پرسه زنی بی مفهوم در خیابان ها نماید؟ مگر مردم دوستش ندارند، پس چرا نباید در جایی سنگین ننشیند تا دیگران به دیدارش بشتابند؟ شاید هم به این واقعیت رسیده بود که این تقلا ها نه برای او، که برای خلیلی و خاندانش می باشد. به راستی، آن همه خروش و احساسات مردمی که همه را تشنه ی استقبال از وی ساخته بود، چه شد؟ چرا روی هم رفته چه در ستدیوم غازی و چه میدان هوایی و چه در مقابل ستاد (دفتر خلیلی)، فقط چند هزار نفری (حد اکثر5 هزار نفر) بیش نبودند؟ آیا احساسات مردم فریبنده و دروغین است؟ اگر چنین است، پس چرا همین مردم ماه گذشته (اول اسد)، علی رغم تمام تهدید های دولتی و تبلیغات سوءبیت خلیلی، حدود نیم میلیون نفر به خیابان ها ریختند؟ نه، هرگز نباید به صداقت و پاکی مردم شک نمود بلکه باید درک کرد که مردم از آن بیت و خاندانی که نه¬برای خود اعتباری کسب نموده و نه کاری برای مردم کرده است، سخت گریزانند و مایل نیستند تا اعتبارشان را در ¬آن¬ خانه و به¬پای صاحبش بریزند. نمی دانم که در ذهن روح¬الله چه می-گذرد. شاید او هم به¬این فکر باشد تا هرچه زودتر از این تارهای عنکبوتی¬ای که گرفتارش آمده و طی آن حتا تلفون های مشتاقانش توسط عالم خلیلی پاسخ داده می شود و از صحبت با خبرنگاران باز می دارندش، رهایی یابد و از این پس خودش باشد. همان روح الله نیکپایی که بدون خلیلی و امکاناتش به آن درجه از اعتبار و محبوبیت دست یافت و طلایه دار ورزش کاران کشور در مدال آوری از المپیک گشت و اینک این خلیلی است که به او محتاج است. باشد که با بازی های بعدی خلیلی، دیگر چه ضرباتی بر وی و خانواده اش وارد خواهد شد. امید است پیش از وارد شدن ضربات بیشتر، روح الله و خانواده اش خود متوجه موضوع شده و هرچه زودتر آن خانه ی لعنتی را ترک نمایند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • جای بسیار تأسف است.اگر این گونه باشد روح الله را هم از کار میکشد. من نمیدانم این خفاش ها چرا برای خود چیزی نیستند تا وقتی کسی یک کاری کرد و شجاعتی از خود نشان داد وانگهی میخواهد از آن به نفع خود بهره برداری کنند. روح الله جان خودش باید تصمیم بگیرد و در گیر نیرنگهای این فرصت طلبان نشود.این مشکل همیشه است که پول داران و قدرت مداران میکوشند همه چیز را با زور پول خود بخرند اما در این مورد روح الله جان باید بین دلهای آگنده از عشق و شوق میلیون ها انسان و مهمان خانه ای مردار خلیلی ها یکی را انتخاب کند.

    • جنایتکار پلید حاجی محقق هم مثل خلیلی منحوس تلاش فراوانی کرد که از برنده شدن روح الله استفاده سیاسی و تبلیغاتی خودش را کند و این پیروزی را نه به همه مردم افغانستان بلکه مختص به ملیت هزاره سازد. او شعبده بازی های زیادی کرد اما موفق نشد و مردم تمامی ملیت های وطن ما بی توجه به هزاره بودن نیکپا او را مورد استقبال گرم و ستایش قرار دادند.

      استقبال سراسری از نیکپای عزیز این واقعیت را نیز برملا ساخت که این تنها سیاست مداران خاین و جنایت پیشه با روشنفکران مزدبگیر چهارطرف شان هستند که مسایل قومی و ملیتی را دامن زده مردم را میخواهند به جان هم اندازند، در حالیکه بین مردم عوام ما این مسایل ارزشی چندانی نداشته و متحد و همزبان اند.

      من که پشتون هستم، افتخار میکنم که یک هموطن هزاره من به این مقام رسیده و به وطنش افتخار کمایی کرده است. نیکپا عزیر قهرمان من است، اما هرگز نمیتوانم بپذیرم که جرثومه هایی چون احمد شاه بابا، ظاهرشاه و یا مثلا احمد شاه مسعود منحیث قهرمان بر ما قبولانده شود.

  • Aqaye navisande hkodat az poshti goh amadi ya digaranra gohi fekr kardi?v
    ke hame mardom ra masli hkotad fekr mikoni??na
    dar kodam tarihk shoma az yek shahksi HAZARA isteqbar kardid ? ke in dovvomenbarash bashad? ke inbar mikardid
    shomake cheshmi didani pirozi yek HAZARA ra nadararid chera bi hkodi anra be hkalili rapt midahet? Aya shoma dar zamani ke hkiliha nabodan az yek HAZARA isteqbal mikardid? ke hala nemikonid??????????????????????mar dom degar hame neyrang haye shomara midanad.

    آنلاین : http://www.kateb-hazara.net/Ma...

  • اومردگ وحیدی ! یک کمک اوش ده سرخوبیه رو بادازو ایقص کلو توره بوگی . کلوگفتو فقط ده قورو خوبه . توره راس یک یا دودانه یه . خلیلی سگ شی ازمحقق زیاده وشرف ده ره . شمو کی ایقص خودخو غمخور آزره میده نید ، ده فکرشمو محقق خوبکارکده که شومنده سیاف نجیس ره خورده وده نام نماینده آزره ده اوبیعت کد؟ سیاف ره اگر نمی نخشید آدم شیده بورید ازمردم افشار پرسان کید. ازتورای شمو مالومه که نه عقل ده سرشموهسته نه الف ده جگرشوم ، تمام است وبود شمو یک چند توره یه که ازدیگه رو یادگرفته وازپاس یک دیگه قطار مونید.

  • وحیدی جان !
    تو دردات جای دیگراست اگر تو عضو همان ستاد کذایی که بوده یی می بودی یا میماندی این شکوه نامه را نمی نوشتی.

    شورشه در اوردین سعی کنید که گندش نه برآید من به حیث یک هزاره می گویم کاری نکنیم که دیگران در دل خود بگویند که این مردم لیاقت قهرمان شدن را ندارند.

    همه حق دارند که از نیکپا استقبال کند حتی همان خلیلی .

    بگذار که نیکپا خودش انتخاب کند .

    اگر دقت گردد در متن بالاکمی ازروی عقده نوشته است این عزیز دل ما.

  • ها فهمیدم قضیه از چه قرار است. رقابت بین خلیلی و محقق آری؟ هر گونه باشد کمک و تشویق ورزشکاران به نفع همه ای کشور و استفاده های سیاسی و آلوده کردن هر چیز و هر ارزشی با خود خواهی های چند تا سیاست مدار کم کار نه تنها که اعتبار فعلی ورزش کاران را خدشه دار میکند بلکه ورزش کشور را نیز متأسفانه ضربه میزند. از آنهاییکه به خاطر کاسه لیس بودن خلیلی یا محقق عفت کلام را نیز مراعات نمیکنند صمیمامنه خواهشمندم که نفرت ها و حقدهای شخصی خودرا نزد خود نگهدارند تا اثر مضر آن کمتر باشد. رهبران سیاسی ما تا اندازه ای زیاد متأثر از ارزشگذاری های ماست هر قدر بر بصیرت سیاسی خود بیفزاییم و از طمع های بیجا خودداری کنیم رهبران بهتر و خدمتگذارتر خواهیم داشت. داور بازی های سیاسی رهبران ما هستیم لذا باید منصفانه قضاوت کرد و در باره این نوشته باید گفت که اگر آنچه اینجا نقل شده درست باشد خلیلی دارد اشتباهی بزرگی را مرتکب میشود او میتواند به نیکپا کمک کند اما نباید اورا در زیر عبای خود بگیرد و بخواهد بواسطه او برای خود آبرویی دست و پا کند. این کار اولن آینده روح الله را خراب میکند و دوم اینکه ورزش را آلوده به تبعیض ها و سمت گرایی ها میسازد.

  • اگر نیکپای عزیر در کنار استعداد ورزشی این آگاهی سیاسی را نیز میداشت که علیه خلیلی و محقق و کرزی و دیگرانی که امروز مردم ما را از تیغ میگذرانند و وطن را نابودی میکنند کلماتی به زبان می‌آورد، آنوقت راستی که قهرمان قهرمانان وطن ما میشد و دیگر به سمبل رزم و وطندوستی و شهامت مبدل میشد.

    او اگر این آگاهی را میداشت به خلیلی و محقق و دیگرانی که امروز زیر پرچم در ظاهر استقبال از نیکپا اما در باطن برای اهداف شیطانی و خاینانه شان برای نفاق افکنی و سود بردن به نفع گروه های مزدور و جهالت پیشه شان روان اند، میگفت:

    "شما ستمکاران و ننگ ملیت مظلومم هستید که نه تنها از تلخکامی های هم وطنانم نکاسته‌اید که خود از عوامل عمده این نگونبختی وطن و مردمم هستید، من هرگز به شما اجازه نمیدهم که با گرفتن نام من بر من توهین روا دارید و نامم را آلوده سازید. شما ها تا دیروز ورزش را به بازی گرفته بالای ورزشکاران تجارت سیاسی خود را میکردید، اما امروز یکباره میخواهید چهره ورزش دوست بخود بگیرید و طوری اکت کنید که گویا این پیروزی در اثر توجه دولت پوشالی کرزی و شخص مفلوکی چون جگدلک به ورزش بدست آمده است."

    نیکپای عزیز مخصوصا باید با سخنانش سیلی هایی بروی کرزی و سپنتا حواله میکرد که در جریان رسم گذشت ورزشکاران افغان در مراسم افتتاحیه بیجنگ با بی‌تربیتی و فرعون وار در جا نشستند و از یک احترام عادی به این روزشکاران هم شانه خالی کردند،‌در حالیکه در مقابل شان میدیدند که روسای سایر کشور ها با ورود ورزشکاران کشور شان از جابرخاسته ادای احترام میکردند. حال ایندو برای پاک کردن این گند شان هم که شده مدال به گردن نیکپا آویختند.

  • wolah chi bogim
    wale khahish man in hast ki az siyasta madaran hahahahhahahaahahha ki az warzishkaran so istifada nakonad wa bas?

  • واقیعت گپ همین است که قهرمان ملی به گروگان گرفته شده !تااعتباربدست آمده را پلوان کمائی نکند!محمدی مواظب باش

  • سلام به همه دوستان

    نویسنده محترم متن فوق را که شما نوشته اید واقعیت فعلی و سیاسی جامعه هزاره است که متاسفانه مردم بیچاره و همچو جوانان مانند نیکپاه در میدان بز کشی سیاسی اینها لگتمال میشود.

    در رابطه به نیکپاه میخواهم بگویم این نکته را که ایشان منحیث یک افغان در بازی های پکن اشتراک ورزیده بودند که خوشبختانه باعث افتخار ملت افغانستان در بین جهانیان شد و مردم افغانستان همه و همه ازین کار شان قدردانی میکند. برای اینکه از نیکپاه بیشتر و قلباً قدردانی نمایم باید نیکپاه را به یک قوم تعلق ندهیم همچنان خیلی جای تاسف است که از افتخار آورد کشور ما منحیث بازیچه سیاسی استفاده میشود حد اقل اگر رهبران سیاسی آنقدر به فکر خدمت است بجائی اینکه به گفته شما ((نیکپاه را در موترهای شیشه سیاه شهر گشتی میدهد)) بفکر آن سرکها و کوچه های خاک آلود غرب کابل شود که به رای همان مردم محلات اینها در کرسی های زرین نشسته اند.

  • دوست محترم آقای وحیدی با تقدیم احترامات.

    با خواندن این نبشته شما، ناخودآگاه خنده ام گرفت - خنده به انتظارات شما از افراد معلوم الحال و تعریف شده ی مانند خلیلی و خنده به آنچه ظاهراً باعث رنجش شما از خلیلی گردیده است. آیا به راستی آنچه را در نبشته خود گنجانیده اید عمق اختلاف شما با خلیلی و افرادی مانند وی است؟ آیا فاکت دیگری را جهت افشا ساختن چهره های ضد مردمی، ضد بشری و ضددموکراسی از قماش خلیلی نیافتید؟ ... اگر پاسخ شما به این سؤالات و ده ها سؤال دیگری که این نبشته ظرفیت مطرح کردن آنها را ندارد مثبت است، پس انتقاد شما از خلیلی نتیجه رنجش دوستانه (و یا رنجش میان پدر و فرزند - و یا به گفته معلم عزیز، نتیجه قتقتک)می باشد نه فراتر از آن. در این صورت، جاییرا برای چنین گلایه ها در این صفحه نمی بینم. اگر اختلافات شما و بقیه دوستان آزرده خاطر با جانیانی مانند خلیلی، محقق، مسعود، سیاف ...فراتر و عمیق از آن است که در این نبشته خود آورده اید، چرا به آنها اشاره ی نمی کنید؟ چرا خودسانسوری نموده و خود را در برابر قلمی که بدست می گیرید تحقیر می کنید؟ چرا پای شما و تعداد زیادی از روشنفکران بخصوص آنانیکه خود شاهد فاجعه ها بوده اند، در بسیاری موارد می لنگد؟

    آری آقای وحیدی!

    چرا خودخواهی، خاصیت ضدمردمی، و ضد ارزش های انسانی و دموکراسی خلیلی و امثال وی را در سؤاستفاده ی وی از مراسم پذیرایی روح الله نیکپا خلاصه می کنید؟ مگر انتظار دیگری از (استاد؟) دارید؟ چرا شما و بقیه روشنفکران کفاره قلم فرسایی های خود در وصف و وکالت از جریان های ضدمردمی مانند حزب وحدت و بنیانگذاران و رهبران آنرا ادا نمی کنید؟ مگر هنوز در استفاده نکردن پیشوند "بابه"، "استاد" وغیره در کنار نام افراد نابخردی که مسؤل سرکوب و راندن جریان ها و عناصر آگاه و مردمی از درون جامعه هزاره (بحث را محدود می گیریم) هستند و در تمثیل سؤ مدیریت رکورد دارند، شک داشته و از آن بیم دارید؟ چرا در چنین موارد، مصلحت های قومی (و حتی مذهبی) را پیش می آورید؟ باور داشته باشید که چنین برخورد در میان برادران پشتون، تاجیک، ازبک و بقیه هموطنان میتواند واکنشی باشد.

    پس آقای وحیدی،
    لطفاً در جهان بزرگتری زندگی نموده و سنت های محافظه کارانه در جامعه روشنفکری را بشکنید. دیگر برخوردهای پیش پا افتاده ی خلیلی را محور اختلافات خود قرار ندهید. دیگر حتی برای تنظیم و راه اندازی برنامه های نسبتاً پیش پا افتاده (در مقایسه با بحث های پیچیده تر در جامعه)، به خلیلی، محقق، اکبری و امثال آنها مراجعه نکنید؛ در غیرآنصورت، بارها از در رانده خواهید شد. این مسؤلیت من و شما است تا این چهره های مردود سیاسی را افشا کنیم تا در نتیجه، توده های مردمی قبل از خطاب کردن قهرمان ملی، بابه و استاد و قبل از براه افتادن به دنبال آنها و اعتبار بخشیدن به آنها، اندکی فکر کنند.

    چشم براه موضع گیری سیاسی با ناقضین حقوق بشر.

  • ایکه میرزا جان،
    او ایکی، امی کی نام خوده راست نگفتی مالوم موشه که راستی در تو نیه. توره دوم ایه کی با هزره (آذره) گوفتو و نوشتو، آدم هزره نموشه. باید فکر آدم هزره بشه. احساس و درد و شادی آدم هزرگی بشه. توکی از منه خانه خلیلی سر بور کدی و او ره تاریف کدی. خلیلی با کارایی که کده، صد از تو وری آدمو اوره خوب بوگه، مردم هزره او ره خوش نمونه . از دزدی¬ های پول حزب وحدت گرفته تا بزدلی اش در بامیو که فرار د و مردمه ده قتل داد. از همکاری شی قد گلبدین تا افتدون شی ده پای مسعود ده تخار. از همکاری شی با کوچی ها و ... پگ شی خیانته.
    تا جایی که مه مقاله وحیدی ره خواندم، او هیچ تعریف از محقق نکده. هنوز دو چوب ماکم هم او ره زده. یکی که گفته راهپیمایی مردم در همبستگی با مردم بهسود ره ده نام خود کده و دیگه ای کی، گفته او با سیاف بعت کده. سیاف گوفتن خودشی یک دو (دشنام) استه.
    وحیدی ره گفتی که برو از مردم افشار سیافه پرسا کو. مه هموقه موفاموم که وحیدی در تمام جنگای کابل بوده و در مقاومت در کنار بابه شرکت کده . هم راهیپیمایی مردم بلده بعیت با بابه مزاری ده کابل راه میانداخته و هم نوشته موکده که بسیاری ره قارشی میاماده. خلاصه وحیدی امتحان خوده دده. تو ده فکر خود بش که پای تو نلخشه و از خانه خلیلی تو ره بور نکنن.

    • ازره پوردرد بیرار منده نشنی ! ازیکه ده مه موگی راستی درتونیه ، مه ازتوگیله نده روم . اول جانجوری تو درمو غنیمته ، ازآدم پردرد وناجور توره خوب وگمون خوب انتظار نموره . هوشیارو موگه که عقل سلیم دربدن سالم ! ده نظر ازمه باچه ازره اول باید پورعقل بشه نه پور درد ، آدم عقل تووهوشدمتو اگردرد ده جان شی پیداموشه ، آسو آسو علاج شی ره مونه . کلوسالا موشه که موپور درد استی ، ولی تاده ای وقت راه علاج درد خوره پیدا نتوانستیم . مه مثل یک بیرار ریزه تو ای ره موگوم که بین خلیلی ومحقق هیچ فرق نیسته ، سرسگ هم سگه دوم شی هم ! مگر افسوس ده ای مونوم که شمو خیانت وسکوت خلیلی ره ده مسئله کوچی ها وهم دلی شی ره کد کرزی مینگرید ، مگرآدم کشی ها ، تسلیم شدو ده سیاف ازموضع نماینده ازره ، زن باره گی ، پیمان وهمکاری باگلبدین درمزار ودرکل چهره ارتجاعی ومعامله گر محقق ره ده زبان خو نمیارید . دوزی کدون پول ازحزب وحدت دراصل دوزی توسط خلیلی ازکیسه یابودجه دزدای دیگه استه وبس ، تمام ازی گپانه بلده فایده ازره بلکه یک جنجالک بین دشمنان ازره وبدبختانه ده نام ازره استه . مخالفت های تمام ازشمو هیچوقت ده حساب اصول ویاده نتیجه یک فکربهتربلده انسان نبوده ونیسته ، بلکه ازخاطر منفعت شخصی وبلده جیب شمویه . ازهمین خاطر یک روز ده تای دیک محقق آتیش مونید ویک روز ده زیر دیگ خلیلی وروزی ام خواهد آمد که علم بردار یک سید وملای دیگه شوید . ازره پردرد مونته گی روده بیرار خوشونی ! ازمه درخواست کده که فکر ازره گی داشته باشوم !! بلده تو کوتاه موگوم که مه فکرانسانی دروم ، واصول مه ام اصول انسانی استه ، ده حق هرانسانیکه ستم موشه مه ازاوبیزار ومتنفراستوم . وازمردم که انسان ره ده مذهب وقوم وزبان ونژاد وجنس ورنگ وغیره تقسیم مونه بسیاربسیار بدموبروم . شمو اگه فکرانسانی میدشتید ازآدم بی عقل وجنایتکار چون مزاری دفاع نموکدید . مزاری مثل مسعود وسیاف دربربادی غرب کابل نقش داشت . مزاری یک سرپوش بود برای جماعتی ازاوباشان وجنایتکاران . ده تای چپن مزاری جنایتکارترین خلقی - پرچمی - مجاهدواوباش سنگر گرفته بودند. وعده ای زیادی ازمکتب خوانده ها وباسوادان آزره که هیچ طریقت نداشتند به مداحی ودفاع میپرداختند واین کار شرم آور ره تابحال ام انجام میدهند . مالوم نیسته که شمو ازره گون پردرد پیمان نامه مزاری باگلبدین ره چطور مینگرید. توافقنامه ازو خدابیامرز ره کد ملابورجان چه رقم توجیه مونید . معاهده جبل السراج همرای مسعور ره چی موگید. وازتمام ازاین ها مهمتر شپش سوداکدون سرداران جنگی خو ره ده مردم ازره وتجاوزبه ناموس ازره ره چگونه می پندارید ؟ ده آخیر بلده توبگوم که مه بین ازشمو وسیاف وگلبدین وملاعمر وفهیم وربانی وغیره هیچ فرق نمینگروم . تاریخ نشان میدیه که اختلافات شمو فقط ده بله یگ اگرایستاده وهروفتیکه اونه همو اگر پس شوه دیگه پگ شمو بیرار استید . شمو هیچگاهی همدیگرخوره به کلی نفی نکرده ویک مرزکشی اصولی وشفاف ندارید .

  • او صادق بی هوش، نمی¬ دانم سوادت چقدر است. توهم مانند "ایکه میرزا" درک و فهمت اشکال دارد. "هزره پور درد" هم خوب جوابش را داده است . یکی از دوستان ورزشکارم در کابل برایم ایمیل کرد و جریانات را کاملاً برایم توضیح داد. گزارش او هم بسیار شبیه به گزارش آقای وحیدی بود. البته من وحیدی را گرچه از نزدیک ندیده¬ ام اما از طریق دوستان و نوشته های خودش با فکر و احساس پاکش آشنا هستم. بنابراین مطمئنم که افرادی چون تو و ایکه میرزا دردتان خلیلی دوستی است.
    دوستم از انتقادات شدید آقای وحیدی در جلسات "ستاد" نوشته بود و از شجاعت و استدلالش تحسین می کرد. او معاون کمیته روابط عمومی بود و گاهی در جلسات کمسیون دولتی هم شرکت می کرد. او فقط می گفت محل مهمانخانه را تبدیل کنید تا گروهی و شخصی نشود. در نوشته اش هم چنین آمده است . دوستم توشته که وقتی می خواستند (وحیدی و دوستانش) ستاد را ترک نمایند، ما استادان کلپ های ورزشی مانع شدیم.. وحیدی در جواب گفت : "کار ما تمام شده و از این به بعد ، سؤ استفاده های سیاسی است که ما کاری نمی توانیم. اگر روح الله خودش فهمید (وحیدی به او و کاکایش جریان را تعریف کرده بود) خودش تصمیم بگیرد. ماندنش در آن خانه به نفعش نیست". پس وحیدی اخراج نشده بلکه خودش محل را به عنوان اعتراض ترک کرده است او هم از انتخاب روح الله می گفت که فعلاً پسر خلیلی این اختیار را از او گرفته است. برخلاف نوشته ی عقده ای شما، متن نوشته ی وحیدی بسیار نرم، گزارشی و منطقی می باشد. من به وحیدی به خاطر افشای این واقعیت ها تبریک می گویم و دستش را از دور می فشارم.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس