صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > جريان دادگاه تفتيش عقايد كابل درباره پرويز كامبخش

جريان دادگاه تفتيش عقايد كابل درباره پرويز كامبخش

قسمت سوم: کاظم خان استاد ثقافت/ یاسین فلاح طراح اصلی دسیسه علیه پرويز کامبخش/ احمد خان عیار، حارنوال، نزد همه مردم آبرویش از دست رفت چون او اصلا آگاهی از آیه و حدیث ندارد و نمیداند چی جواب بدهد
هارون خليلی
پنج شنبه 13 نوامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

قسمت های قبلی: قسمت اول
قسمت دوم

یک تن از استادن دیگر که درمورد پرویز در امنیت ملی اظهار کرده بود که گویا پرویز سوالات اعتراض آمیزی در صنف میکرده ، استاد کاظم خان استاد ثقافت است.

وکیل مدافع : با گفتن چند سوال شما را به تکلیف میسازیم

کاظم خان : بفرمایید

وکیل مدافع : شما استاد ثقافت اسلامی هستید بلی ؟

کاظم خان : دقیقا صاحب

وکیل مدافع : شما در اظهارات تان گفتید ، در یک قسمت از اظهارات تان گفتید که در بعض از لکچر ها و در ختم آن سید پرویز کامبخش ، همیشه سوالات توهین آمیز رابه دین اسلام نظیر چرا اسلام دین استبدادی است میکرد ؟

کاظم خان : بلی

وکیل مدافع : شما دقیقا مطمین هستید که به همین شکل که شما گفتید به همین قسم سوال میکرد یا شاید شکل سوال فرق کرده باشد .

کاظم خان : نه همینطور است ، برداشت که از سوالت میشد منظورم همین است .

وکیل مدافع : یعنی شما برداشت که از سوالات از اینها میکردید همین قسم بود ؟

کاظم خان : سوالات اش واضعا همینطور بود یعنی بعد از ختم هر لکچر به اصطلاح نوبت را به محصلین میدادم ، که سوال یا مشکلات در باره مضمون یا لکچر امروزی دارین پرسان کنید یا جای را که نفهمیده باشید ، کسان که چیز های درک نمیکنند نمیفهمند میخواهند سوال کنند و بفهمند یک چیزی را اما بعضی از کس ها است که چیزی را که میفهمند هم سوال میکنند اما بعضی وقت ها سوالات اعترض آمیز هم میشود .

وکیل مدافع : من از جناب هیا ت قضایی خواهش میکنم ، سوال را که سید پرویز از استاد محترم کرده خودشان به زبان خود بگویند که چی سوال کرده بود .

سید پرویز کامبخش : به نام خداوند بزرگ با اجازه از تمام حاضرین و رییس محکمه استیناف مرکزی و تمام قضات حاضر در محکمه ، من یک بار دیگر میخواهم از استادم همان سوال را بپرسم ، قبلا هم شهاب الدین ثاقب سوال مرا تحریف کرد بود . من فکر میکنم حالا هم این سوال تحریف شده و بازهم من تاکیدا این سوال را از استاد میپرسم همان روز هم این سوال را پاسخ درست برایم ارایه نکرد چون وقت تمام شده بود گفتند برای صبح میمانیم و صبح نمیدانم چی کار شد یا فراموش شان شد یا پاسخ را برایم نگفت ، من از اینها پرسیدم که چرا اسلام به نظر بعضی ها به عنوان دین استبدادی مطرح است اگر چنین مطرح است ، ما چگونه موضع گیری داشته باشیم در برابر از این و چگونه از دین خود در برابر چنین تبلیغات دفاع کنیم . باز هم از ا پرسان میکنم استاد ، که چنین چیزی را من نگفتیم و چنین چیزی را من تقاضا نکردیم و باز هم تقاضا میکنم که پاسخ اینا برای من حالا بدهید . و حالا هم سر وقت است .

کاظم خان : من بخاطر که در برابر خداوند و مدعی اینجا خداوند است نه من و نه قاضی بخاطر این مه هیچ وقت دروغ گفته نمیتوانم البته من نسبت به شما همیشه دید مثبت داشتم همیشه البته همیشه با شما با نرمی رفتار میکردم ، مانند دیگر محصلین من شما را هم دوست داشتم اما ما باید حقیقت را بگویم درمحکمه از نظر قضا شما فقط این سوال را از من کردید که چرا اسلام دین استبدادی است ، دین زور است دین جور است چرا خداوند نعوذ بالله مستبد است .

سید پرویز کامبخش : نه من اینطور سوال کردم چرا چنین چیزی مطرح است ، من مطرح شدن این موضوع را پرسیدم

کاظم خان : من این را برای شما

قاضی : بان که گپ های از او خلاص شود

سید پرویز: من فقط از شما پرسان کردم چرا چنین کار شده در نظر بعضی ها ما به عنوان یک دین استبدادی مطرح هستیم . من از شما این را پرسان کردم نه اینکه چرا اسلام یک دین استبدادی است . من علت این را پرسان کردم.

کاظم خان : این ها سوال کردند از نظر خودشان البته نگفتند از نظر بعضی ها گفتند که اسلام چرا دین استبدادی است ؟ چرا دین زور است همیشه جنگ است همیشه خشونت است در اسلام نعوذبلا خداوند مستبد است چرا آیات را به صورت مستبدی فرستاده من دلیل اش را به اصطلاح از نظر خود قران کریم گفتم که یعنی خداوند ظلم کننده به بنده گان نیست این جواب ش را برایشان گفتم ، یعنی آنچه را که گفتم آمده مطابق خواست بشر مطابق فطرت بشر بوده ، چون کمبودات چون خداوند خالق بشر است کمبودات خداوند به اصطلاح کمبودات بشر را آنچه را که نیاز مندی از برنامه های کامل که برای سعادت عمومی اش در تمام زنده گی خود دارد اورا خداوند فرستاده بخاطر خداون از جهت رحمت و از جهت دوستی و محبت به بنده گان اش این را میفرسته

وکیل مدافع : محصلین از شما در جریان صنف سوال میکنند شما حتما جواب میدهید ؟

کاظم خان : بلی حتما .


وکیل مدافع :
شما در قسمت پرویز یکی از شاگر های شما است گفتید البته از نظر رفتار صنفی کدام بی احترامی یا سوء ادب از وی سر نزده همی گپ را زدید ؟

کاظم خان : سوال ، چون سوال که در استعلام شده بود حالت دو جنبه ایی داشت یک جنبه یعنی رفتار و اخلاق اش در برابر استاد چی قسم است که من مطرح کردم که رفتار زشت نداشت که بی احترامی کرده باشت یا رفتار زشت داشته باشد ، از نظر آرا افکار و عقاید اش چنین سوال های را میکرده از من .

وکیل مدافع : شما گفتید که یعنی یک بار چنین سوال را در ختم ساعت کرده ؟

کاظم خان : بلی ها نه تقریبا سه بار این سوال را کرده در سه لکچر

وکیل مدافع : و شما جواب دادید ؟

کاظم خان : بلی .

وکیل مدافع : و اینها قناعت کردند ؟

کاظم خان : یکی اش این سوال بوده به اصطلاح سوالات نظیر این به اصطلاح سوالات اعتراض آمیزانه .


و کیل مدافع :
و شما قناعت اش را فراهم ساختید ؟

کاظم خان : بلی .

وکیل مدافع : تشکر

وکیل مدافع به اثبات رساند که پرویز در بدل سوال خود از استاد جواب میخواسته اگر استاد جواب قناعت بخشی ارایه میکرده پرویز حتما قبول میکرده بدون کدام اعتراض ،

حارنوال میخواهد از پرویز سوالات داشته باشد ، حارنوال احمد خان عیار از صنف دوازده فارغ گردیده از معیار های حارنوالی اصلا که نمیفهمد فقط همین قدر میداند که باید گپ اش در کرسی بشیند پشت واقعیت نمیگردد که واقعیت چی است . و قت دهن به سخن باز کند همه میداند عمرش را در دعوا جلابی گذرانده . نه پشت آموختن اساسات حارنوالی .

حارنوال : سوال های که از جانب استاذا کردی یعنی مطالعه های دقیق از قرآن مجید که رهنمای بشریت است بشریت اسلام است شما آگاهی کامل دارید ؟

پرویز کامبخش: من پیش از اینکه

حارنوال : نه سوال مرا جواب بتی

پرویز در جایش ایستاد است و دست خود را عمودی به طرف پایان تکان میدهد و میگوید

پرویز کامبخش : مه برایتان پاسخ میدهم

پرویز در هنگام صحبت کردن دست خود را شور میدهد برای همرایی کلام اش .

و صاحب منصب که در کنار اش نشسته دقیق به طرف پرویز نگاه میکند

پرویز کامبخش: یک آیه قرآن شریف را برایتان میخوانم از شما تقاضا میکنم شما این را برای من ترجمه و تفسیر کنید .

بسم الله ارحمن الرحیم ...

شما اینرا برای من ترجمه و تفسیر کنید و قت که شما آگاهی بیشتر دارید و قت که شما آگاهی بیشتر نسبت به من آگاهی بیشتر در دین اسلام دارید .

احمد خان عیار حارنوال نزد همه مردم آب رویش از دست رفت چون او اصلا آگاهی از آیه و حدیث ندارد و نمیداند چی جواب بدهد ، وقت کسی را به کفر متهم میکنی آیا خودت از دینت چقدر آگاهی داری؟ احمد خان زبانش بند بند شده و با صدای بلند میگوید


حارنوال :
من نگفتم که از من سوال کو من از تو سوال کردم ، تو به وحدانیت خدا با ورمند هستی؟ به قرآن پابند هستی؟ پس چطور دین اسلام که هیچ گونه نواقص و کاستی ندارد خودت هم میفهمی ، میگی که من میفهمم چطور بالای از او تعرض کردی؟

پرویز کامبخش: این تعرض نیست ، من از شما میپرسم .

احمد خان اعیار: خداوند میفرماید سیل کو خداوند میفرماید مه امروز مه امروز کامل ساختیم برای شما کامل ساختیم برای شما دین شما را به پایه اکمال رساندم دین شما و تمام ، تمام نمودم برای شما نیامت خود را و اسلام را منحیث دین شما .

شما بیبنید که احمد خان عیار اصل آیت را هم به زبان عربی گفته نمیتواند فقط ترجمه ناقص را میخواهد بگوید.

اما پرویز خانه خالی احمد خان را پیدا کرده و حالا برای همه احمد خان را معرفی میکند .

پرویز کامبخش : به دین و آيین اسلام عقیده خاص دارم و این عقیده هم فطری است و هم کسبی است ، من برای شما میگویم که خداوند میگوید که یکی از آیات قران شریف که پیشتر برایتان قرات کردم که در مورد خداوند شکی وجود ندارد چرا که او آفریننده زمین و آسمان ها است اما باید در این موارد سوالات شود تا انسان بتواند مشكلات خود را رفع کند ، پس شما اجازه نمیدهید که آدم در مورد دین اسلام سوال کند ؟

حارنوال : پس شما شک دارید در دین اسلام

پرویز کامبخش: نخیر شما سوال را برداشت غلط کردید

قاضی: عیار صاحب شما بشینید ، شاهد را خلاص کنید

پرویز کابخش : من تقاضا میکنم از شما قاضی صاحب محترم فکر میکنم که حارنوال صاحب محترم درست از آیه کریمه که من برایشان قرائت کردم آگاهی بیشتری ندارند و به تفسیر درست این را در تفسیر کابلی و سایر تفسیرنمونه بخوانند ، اگر به آن تفاسیر مراجعه کنند به آنجا واضع گفته شده که حق سوال برای هر انسان داده میشود این حق را هیچ کسی از انسان گرفته نمیتواند حتی حارنوال، رییس جمهور و هر کسی دیگر .

حارنوال میخواهد باز خود را از اینهم بیشتر بی آبرو کند اما قاضی مانع او میشود و خواهش میکند .

قاضی: حارنوال صاحب لطفا بشینید

استاد دیگری که از جانب محکمه و حارنوالی خواسته شده استاد یاسین فلاح طراح اصلی این دسیسه استاد یاسین فلاح در دانشگاه بلخ در راه جوری ودسیسه سازی از شهرت خاص برخودار است هر شاگرد را بپرسی از یاسین خان میترسد چون او همیشه برای شاگرد های خود چلنج میدهد که بیشتر از 50 فیصد در یک صنف را ناکام میکند و این است یک استاد دانشگاه چلنج میدهد هر کس از پیشی من کامیاب شد نوش جانش پرویز هم از جمله شاگردان بود که با او چلنج داده بود و کامیاب شده بود یا سین خان نتواسته بود پرویز را ناکام کند و عقدایی در دل داشت این ، پرویز از او همیشه در داخل صنف سوالات میکرد که او جواب داده نمیتواست و با سر افسردگی از صنف بیرون میبرآمد ، روز چند از محصلین شرعیات را برای آزار و اذیت پرویز مامور کرده بود اما از اینکه پرویز تنها نبود آنها موفق نشدند ، .


وکیل مدافع :
چند سوال از شما دارم

یاسین فلاح: بفرمایید

وکیل مدافع : شما این را گفتید که با جدال احسن و معاوضه احسن کوشش میکردید که سوالات پرویز را جواب بدهید درست است :

یاسین فلاح که با دماغ بند صحبت میکند

یاسین فلاح : بلی

وکیل مدافع : شما گفتید که اکثرا میپذیرفت ؟

یاسین فلاح : بلی

وکیل مدافع : یعنی وقت که جدال بین شما میشد ؟

یاسین فلاح : اکثرا ظاهرا میپذیرفت

وکیل مدافع : یعنی شما از باطن شان خبر داشتید

یاسین فلاح : بلی

وکیل مدافع : یعنی شما از باطن شان خبر داشتید

یاسین فلاح با تیپ یک بغله که دارد با دماغ بند به طرف وکیل مدافع میبیند و میگوید

یاسین فلاح : شما چی میخواهید بگوید ؟

قاضی هم متوجه شده که این شاهد هم داره بی آبرو میشود مداخله میکند و همچنان تمام جلسه خندیدند برای اینکه یاسین خان صلاحیت فهمیدن باتن هر کس را هم دارد مضحک بود .

قاضی: وکیل صاحب محترم

و قاضی به مسوولین امنیتی دستور میدهد هر کس که میخندد از جلسه بیرون کند .

وکیل مدافع : محترم شما همین حالا گفتید که ظاهرا میپذیرفت

یاسین فلاح : بلی

وکیل مدافع : یعنی در باطن نمیپذیرفت ؟


یاسین فلاح:
بلی

وکیل مدافع : شما از باطن شان آگاه بودید ؟

یاسین خان : طبعا بخاطر از اینکه تناقض در گفتار اش بود .

وکیل مدافع : یعنی شما طبعا از باطن اش آگاه بودید

یاسین فلاح : و تناقض خود نماینده گی از چهره ظاهر و باطنی شخص میکند

وکیل مدافع : یعنی شما اینطور صلاحیت را دارید ؟ که از باطن مردم هم پی ببرید ؟

یاسین فلاح: محترم ما بسیار از شواهد در دین مقدس اسلام داریم که چهره ظاهر انسان را با چهره باطنی انسان تفکیک میکند

وکیل مدافع :
ها ها

یاسین خان با بسیار خشم میگوید

یاسین فلاح: بلی ، اظهارات که ظاهرا ما امروز به مثابه یک قرینه هستیم در این محکمه همین قرینه اظهارات ماست که حکایت از واقعیت امر ما میکند .

وکیل مدافع : یعنی شما میتوانید به باطن دست رسی پیدا بکنید ؟ و کشف کنید ؟

لب های یاسین خان فلاح خشکیده بود و هر دقیقه لب های خود را می مکید.

یاسین فلاح: بیبنید محترم ما در این قسمت در اینجا شما را میگویم که ظاهرا موعضه مارا میپذیرفت ولی در عین حال سوالات مغرضانه و معترضانه داشته که مخالف پذیرش شان در معوضه بوده .

وکیل مدافع : مثلا شما یکی از او سوالات را بگویند ، کدام سوالات ؟

یاسین خان فلاح چند دقیقه سکوت میکند و به فکر میرود تا چیز را بیاد بیاورد یا دروغ بسازد اما عقل برایش یاری نمیدهد .

یاسین فلاح: در این مبحث خود آغای کامبخش شاهد است زمان که ما به صنف میامدیم به صفت استاد و یا مربی با اینها معوضه کردیم ظاهرا میپذیرفت ولی در صنف سوال های داشتند که همه مغرضانه و معترضانه به دین مقدس اسلام بود

یاسین خان باز هم نتواست کدام سوال از کامبخش را به حافظه بیاورد چون سوال وجود نداشت

وکیل مدافع: مثلا شما همین مغرضانه و معترضانه همه چیزی را که شما میگوید یکی از مثال هایش را بدهید ؟

یاسین فلاح: بطور مثال پیامبر ص را همیشه جنگجوی و اصحاب اش را رض جنگجو قلمداد میکردند و همیشه طور تلقی میکردند که دین مقدس اسلام روحیه اش جنگ خواه است و میخواهد که مسلمان ها همیشه توسط زور و جبر پیشرفت کند ، در حال که این مغایر دین مقدس اسلام است .

وکیل مدافع : این ها را شما در اظهارات تان نگفتید ؟

یاسین فلاح: بلی؟

وکیل مدافع : شما در اظهارات تان این گپ ها را نگفتید

یاسین فلاح: فعلا که اظهار کردیم ، کتابت و خطابت ، یعنی شخص موجود است .

وکیل مدافع :

قاضی باز هم به مایک میزند و میگوید

قاضی : منشی جلسه جلسه را ثبت مظهر نماید

وکیل مدافع : شما درجریان صنف آیا کدام وقت اتفاق افتیده کدام شاگرد را تیله کرده باشید انداخته باشید ؟

یاسین خان فلاح: اتهام است

وکیل مدافع : اگر محصلینی وجود داشته باشد که بگویند که شما همین کار را کردید در برابر اش چی خواهد گفتید ؟

یاسین فلاح : خواه بعضی است اگر محصلینی مه در این نقطه که در اینجا برای شما اخبار شده ناگزیر هستم که یک مطلب را برای شماهویدا بسازم که جریان صنفی و جریانی و رابطه که میان استاد و شاگر بخاطر حفظ و کنترول صنف موجود است این خارج از این قضیه است ، این برخورد مه فقط باز خواستی میتواند که ریاست پوهنتون بکند ،

وکیل مدافع : خواه درست است یعنی شما میخواهید بگوید که شما هیمن برخورد را کردید یا نی ؟

یاسین فلاح : شما این سوال را از من میخواهید که کرکتر من هویدا شود

وکیل مدافع : بلی درست است

یاسین فلاح: شما مپذیرید ؟ که همچو برخورد شده و لی پوهنتون این را تعقیب بکند نه قضا ،

قاضی باز به مایک خود میزند و صدا میکند

قاضی : نورستانی صاحب از موضوع خارج نشوید ،

نورستانی باز هم عصبانی میشود و میگوید

وکیل مدافع : از موضوع خارج نمیشوم قاضی صاحب من شاهد دارم که این شاهد دروغ میگوید ، من میخواهم ثابت بسازم که اینها دروغ میگویند

قاضی: چی قسم ثابت میسازی ؟

وکیل مدافع : پس شما اگرمرا نمیمانید من شهود دیگر دارم که تمام گپ های استاد را رد میکند

قاضی : خو مهربانی صاحب

وکیل مدافع : که از محصلین خودشان هستند ، شما گاهی پرویز را گفتید که این دفعه از پیشم کامیاب شدی بار دیگر تورا در ایطور یک جال بی اندازم که هیچ وقت از او خلاص شده نتوانی .

یاسین فلاح : هرگز نه

وکیل مدافع : اگر کسی حاضر شود در همینجا شهادت بدهد که در برابر از او همین گپ را برایش زدی چطور؟

یاسین فلاح : باطل است اندالله و اندالرسول باطل است .

یاسین فلاح حالا باز دین سوء استفاده میکند و قسم دروغین یاد میکند به خدا و رسول اش اما شاهد وجود دارد که این حرف را یاسین خان در پیش روی او گفته است . کسی که ایمان اش محکم نباشد از اندک تکان میلرزد یاسین خان ترسیده و بار بار قسم یاد میکند ،

وکیل مدافع : خواه ما همینطور یک شهود داریم که میتواند شهادت استاد محترم که آمده رد بکند و برایشان بگوید که اینها قبل از اینکه این مسایل رخ بدهد پرویز را گفته که من تورا در یک جال می اندازم که هیچ وقت خلاصی ندارد

قاضی باز هم بار بار به مایک میزند و صدا میکند

قاضی: نورستانی صاحب فهمیده شد .

وکیل مدافع : چی رقم فهمیده شد ، پرویز را گفته من تورا ده ایرقم یک جال بی اندازم ؟ که و قت که مه میخواهم سوال بکنم از اونها

قاضی گپ نورستانی را قطع کرده و میگوید

قاضی: در جریان تحقیق اگر پرویز کامبخش همینطور چیزی گفته شده باشد و به اساس او به تحقیقات خود نشان داده باشد که فلانی فلانی شاهد است که استاد به من همین چیزی گفت از او شاگرد ها پرسان شده باشد در جریان تحقیق درست است

وکیل مدافع : در جریان تحقیق برای موکل من کجا وقت داده شده که وکیل داشته باشد کجا وقت داده شده که این را ببرند به طب عدلی معرفی بکنند کجا وقت داده شده استاد های محترم که باید در محکمه مزار حضور میداشت همین گپ های که حالا فعلا میگویند در آنجا میگفتند ، کجا گفته شده که بیاید و در محکمه شهادت بدهید .

قاضی باز هم به مایک میزند و میگوید

قاضی : میتوانست بعد از اینکه

وکیل مدافع : من یک سوال دارم قاضی صاحب محترم این محکمه مطابق قانون پیش میرود یا عرف یا کدام چیزی دیگر ؟

قاضی: شما متوجه باشید . محکمه مطابق قانون عدالت تا امروز در ساحه فوقالعاده دموکراسی

وکیل مدافع حرف های قاضی را قطع میکند و قاضی میخواهد چیزی بگوید و بار بار به مایک میزند .

وکیل مدافع : ماده قانون میگوید فقره دو ماده 51 این اجازه را برای وکیل و متهم اش میدهد که شهود نفي را در محاکمه حاضر بکند ، شما چرا این را نمی پذیرید ؟

قاضی : شما بخوانید این ماده قانون را

وکیل مدافع : ..... فقره اول حارنوال استیزایه مکلف است که فهرست شهود و اهل خبره مورد نظر را توام با صورت دعوا دلایل شهادت شهود و و نظریات اهل خبره به محکمه ارایه کند ، فقره دوم متهم و یا وکیل مدافع حق دارد لیست شهود و اهل خبره را توضیح دلایل شهادت و معاینات به محکمه ارایه نماید . این صراحت قانون است اگر شما این را نمپذیرید ، بگوید که ما نمیپذیریم بنا شاهد را که به نفع شهادت استاد محترم و دیگر شهود که در اینجا شهادت دادند ، حاضر بسازیم این اختیار را ما برای شما میسپاریم .

قاضی به مایک میزند و میگوید

قاضی : من حرف های شما را شنیدم به تمام معنی ، تا بحال تقریبا اولین جلسه ما فکر کنم در تاریخی .....

جلسه اول از یاد قاضی رفته و میخواهد از منشی بپرسد

قاضی در تاریخی چند بوده ؟ در تاریخ چند

منشی آهسته میگوید

منشی : سی

قاضی : چند ؟

قاضی : در تاریخ 29 ثور در اینجا اولین جلسه ما دایر شد که امروز تاریخ سی میزان است ، بما کدام لیست تقدیم نکرده

وکیل مدافع : شما برای ما کجا وقت دادید قاضی صاحب

قاضی مایک را میزند و میگوید

قاضی : ببخشید مطابق احکام قانون به ما این جریان را میگفت ما مجبور بودیم که دوسیه را سترد کنیم

وکیل مدافع : در قانون ذکر نشده که وقت اش چی وقت است شهود امروز رسیده همین روز من از محکمه تقاضا دارم که گفته های شهودم شنیده شود

قاضی بار بار به مایک میزند و حرف های وکیل را قطع میکند

قاضی : شما باز یک بار دیگر قانون رابخوانید

وکیل مدافع : فقره اول مربوط حارنوال صاحب است

قاضی : شما یک دفعه بخوانید خیره

قاضی که در دست راست ریس محکمه نشسته میخواهد برای وکیل مدافع چیزی بگوید

معاون قاضی :

وکیل مدافع : گفتید که شهود را حاضر بسازید هیچ ارتباط به این مسله ندارد ، شهادت استاد با وجود از اینکه ما به غلط ثابت کردن اش دیگر مدارک هم جمع آوری کرده میتوانیم ، ولی شهادت استاد منحیث یک استاد در برابر یکی از محصلین اش کاملا غلط است. اصلا این موضوع ارتباط به اینها نمیگیرد. استاد های محترم دیگر گفتند اینها اینرا نمیهمند که این شهادت شان چیقدر مورد سوء استفاده قرار خواهد گرفت و چقدر به ضرر متهم تمام خواهد شد . اینها اگر دیانت خود را مدنظر بگیرند اگر به دنیا و آخرت عقیده دارند در او صورت اینها میفهمند شهادت به دروغ و شهادت که منجر به مرگ یک نفر شود منجر به سلب آزادی یک شخص شود چقدر مهم است ، اینها جواب خود را پیش خداوند خواهد دادند ولی مسایل وجود دارد که اینها مسایل صنفی را در اینجا کشیدند ، موضوعات که در صنف یک شاگر از استاد خود سوال میکند ، ما در صنف از استاد ها ثقافت اسلامی خود بار ها سوال کردیم ، اگر شما خواسته باشید عینن سوال ها را شاید هزاران شگرد دیگر از استاد خود بخاطر فهم خود بخاطر دانش خود بخاطر معلومات خود از استاد میکند اگر استاد قادر به جواب دادن اینطور سوال نیست به این مفهوم نیست که شاگرد خراب است ، این قدرت افاده و قدرت علم خود استاد را نشان میدهد که به تمام سوالات شاگرد خود جواب بدهد ، اینن به ای مفهوم نیست که اگر شاگرد ولو هر سوال در مورد خداوند از شما سوال بکند در مورد قرآن از شما سوال بکند ، شما مکلف هستید جواب بدهید ، نه اینکه شما ایرا بر عکس قسم توجه بکنید که گویا محصل شما حتما راه به بی راهه رفته و یا گمراه شده ، شما مکلف هستید که محصلین تان را قناعت بدهید ، اگر قناعت داده نمیتوانید این مربوط شما است ، این مربوط به ضعف شما است . و خودتان گفتید که در اکثر موارد میپذیرفت و خود شاهد میگوید که از لحاظ ظاهری میپذیرفت و استاد محترم میگوید از لحاظ باطنی نمیپذیرفت ، باطن را غیر از خداوند کی دعوا میکند در اینجا که میفهمد ؟ هر کس که دعوا میکند بفرماید بخیزه بگوید که من باطن را میفهمم مثل که پیشتر استاد گفت من میفهمم . این خودش یک کفر مطلق است ، اگر شاهد به این شکل و اگر شما شهادت را قبول بکنید که هیچ ارتباط به مقاله ندارد اینرا چطور شما میپذیرید ؟

یاسین فلاح بار بار صدا میکند خواهش میکنم خواهش میکنم و تاحال مات و مبهوت مانده بود و دست خود را بلند میکند و میگوید

یاسین فلاح: خواهش میکنم یک لحظه .

وکیل مدافع : همین شاهد هیچ ارتباط به مقاله ندارد ، شما چطور اینرا میپذیرید ؟ همین شاهد. این یک موضوع صنفی است کاملا یک موضوع صنفی را میاید و در اینجا برای شما میگوید و شما به چی شکل قبول میکنید ، من نمیفهمم

یاسین فلاح : اجازه میخواهم

وکیل مدافع : چطور لیست سی نفر ، در دوسیه بیشتر از سی نفر محصلین واستادان نظر داده حال من برای شما میگویم که در جمع یگان تای که نظر منفی دارد شما آنهارا خواستید شما چرا تمام استاد های پرويز را نخواستید و اینجا میامدند و از شخصیت اینها سوال می كردید

قاضی حرف های نورستانی را قطع کرده و بار بار به مایک میزند و میگوید

قاضی : نورستانی صاحب یک لحظه صبر کنید همین چیز های را که شما میگوید تایید میکنم خواسته باشید آنهارا میخواهیم و آنهای که در قضیه ارتباط داشت ما آنهارا جلب میکردیم

وکیل مدافع : اینها در مورد شخصیت پرویز کامبخش اینجا گپ میزنند و تمام شهود دیگر که است آنها هم در مورد شخصیت پرویز کامبخش در صنف صحبت میکنند

قاضی باز هم بار بار به مایک میزند و به طرف یوسوفزی اشاره میکند که شما اظهارات شاهد های دیگر را بخوانید

قاضی: شما نورستانی صاحب بفرماید بنشنید .

وکیل مدافع : اظهارات دیگر شهود را شما بخوانید بیبینید که استاد محترم راست میگوید یا غلط

قاضی : شما مهربانی کنید بنشینید .

و به طرف استاد اشاره میکند و میگوید

قاضی: شما استاد محترم . گپ ها از استاد محترم خلاص شد ؟

وکیل مدافع : نه گپ ها تاحال خلاص نشده ، بسیار موارد دیگر است که من میخواهم از پیش شان پرسان کنم

یاسین فلاح: در قدم اول تاسف میخورم که این های در حالات صنفی از حالت غیاب گپ میزنند یا که خود حالت غیاب یا خود بر باطن بودن ما انتقاد دارند خود حالت غیاب حالت باطن نیست ؟ و کاش اینها در حالت صنف موجود میبودند که میدانستند و ثانین اینها اینقدر از دین دیانت حرف میزند کاش اینها به همین ترتیب میبود که مارا میتوانست که حق و باطل ما را تفکیک کند

وکیل مدافع : این گپ ها وقت را ضایع میکند و هیچ ارتباط به این موضوع ندارد.

یاسین فلاح حال نمیداند که چی میگوید او که یک عمر شاگر هارا اجازه به سوال کردن نداده حالا دست و پاچه شده چون در مقابل سوال های اصلی قرار گرفته و ادعا هم کرده که او باطن را میفهمد . مرد تا سخن نگفته باشد عيب و هنراش نهفته باشد -

یاسین فلاح: یک لحظه .

وکیل مدافع: شما باید به سوال جواب بدهید ،

و کیل به قاضی خطاب میکند

وکیل مدافع : این حاشیه روی است شما چطور به اینها اجازه میدهید که حاشیه روی کرده بروند و برای من و سوالات ما وقت داده نمیشود .

قاضی با عجله میگوید

قاضی : خو بگو شما چی میگوید

وکیل مدافع : آیا شما گاهی در صنف گفتید که در دین هیچ چرا وجود ندارد ؟

یاسین فلاح : نخیر

وکیل مدافع از دروغ استاد ثقافت عصبانی شده و میگود

وکیل مدافع : اگر همینجا محصلین شما آمده بگويند همین گپ را استاد زده شما چی میگوید ؟

یاسین فلاح: اتهام است باطل است اندالله اندالرسول

باز یاسین خان برای خریدن آبرو قسم میخورد اما نمیداند که قسم هیچ یک از دروغ اش را نمیپوشاند .

اینها مسلمانان واقعی هستند که در دانشگا هها اسلام شناسی تدریس میکنند آیا اسلام همین است ؟ از یاسین خان و قاضي پرسیده شود اگر پرویز محکوم به کفر است آیا معاش پوهنتون و قاضي خانه اي تو از کدام بودیجه برایت میاید آیا جيره اي اولاد هایت و شکم نيمه سیر خود و این قسم راست راست میگردی از ممالک که نه خدای تورا قبول دارند و نه رسول تورا نمی آید ؟ در کدام صفحه قرآن ذکر شده در کدام حدیث آمده است – دست به گدایی به طرف کفر و مسلمان را متهم به کفر کن؟ بند بند این کشور و مردم اش آب از دریایی کفر میخورد اما حالا هم برای شما روی مسلمانی باقی مانده که اینجا یک جوان را ایستاد کرده اید و محکوم به کفر میکنید ؟ آیا تو خود واقعا به خدا و رسول اش ایمان داری ؟ اگر داری چرا نمیترسی از خدا و از رسول اش که برای پوشاندن دروغ خود قسم به نام آنها یاد میکنیی ؟

وکیل مدافع : من بسیار متاسف هستم . اگر قاضی صاحب محترم اجازه بدهد من شاهد را در محکمه حاضر بسازم که این گپ شمارا باطل ثابت بسازد

قاضی : همین قضایا را که شمامیبینید این یک جریان جداگانه است و شما میتوانید اگر کدام اتهام بالای استاد وارد باشد به حارنوالی مربوطه یک درخواست بدهید

وکیل مدافع: انشاالله اگر دیدیم که شهادت از اینها تاثیر داشت بر علیه موکل ام تنها اینها نه بلکه هر کس دیگر در این قسمت به دروغ شهادت داده .

قاضی : مهربانی

حارنوال :
آقای نورستانی پیشتر اینها تذکر دادند که باطن و ظاهر من ایطور سوال میکنم آیا قلب پرویز کامبخش را تسخیر کرده که میگویند این مشرک نیست و این کل اش توتهه است علیه پرویز کامبخش ، تسخیر کرده توانسته قلب اش را ؟ من از استاد هم همین سوال را میکنم آیا در مجلس یا قضیه حضور نداشته باشد در باطن قضاوت کند که این بیگناه است ؟

وکیل مدافع : فکر میکنم که حارنوال صاحب محترم اصل برائت ضمه را اصلا قبول ندارند ، اصل برائت ضمه است اصل به چیزی نهفته است که ضمه انسان به او برید است وقتی که یک نفر اصل برائت ضمه را

قاضی: مسوولین امنیتی هر کسی که گپ میزند از جلسه اخراج کنید .

وکیل مدافع : و این یکی از مراجعات اولیه است اگر شما در فقه بروید . وقت که اصل مورد تعرض قرار میگیرد مراجعات ثانویه است که از بین المدعی که حارنوال باید ثابت بسازد

و به طرف پرویز اشاره میکند و میگوید

وکیل مدافع : اصل بر مسلمان بودن اش هست نه بر کافر بودن اش ، شما اینرا میپذیرید یا نه ؟

حارنوال باز هم بالای حرف بی معنی که گفته پافشاری میکند چون او معنی برائت ضمه را نمیداند که جواب بدهد

حارنوال : من برایت اینطور میگویم . شما آیا قلب از ایرا تسخیر کردی ؟ که آیا این مسلمان کامل است ؟

وکیل مدافع : شما اصل را میپذیرید یا نه ؟

و کیل دوباره با عصبانیت میگوید

وکیل مدافع : شما اصل را میپذیرید یا نه ؟

حارنوال : حرف مرا گوش کن مه از اوراق استنباط میکنم مه در آنجا حضور نداشتم تو شخص خودت هم در آنجا حضور نداشتی من از اوراق استنباط میکنم

وکیل مدافع : یعنی شما آنجا حضور نداشتید ؟

حارنوال : نه

وکیل مدافع : ایرا میپذیرید که شما از اوراق استنباط میکنید ؟

حارنوال : بلی

وکیل مدافع : شما تمام اوراق را مطالعه کردید ؟ تنها نظریات چند نفر محدود از میان اوراق نظریات شان را کشیدید و مقدار زیاد را نظریات شان را نکشیدید درست است این گپ؟

حارنوال : گوش کو اولین قرینه که صدق میکند به مجرم بودن از ای این مقاله است .

وکیل مدافع : یگانه شاهد که از جانب حارنوالی و محکمه خواسته شده بود از گرفتن مقاله از نزد پرویز انکار کرد و گفت به زور و اکراه از من اقرار گرفته شده . دیگر کدام ثبوت وجود ندارد که گویا این مقاله را پرویز آورده باشد ؟

حارنوال : من همچنان از حامد شاهد قبلی سوال دارم

قاضی : چرا همان وقت نکردی :

حارنوال میخواهد که سوال اش را بخواند

قاضی: کو حالا حامد نیست از کی سوال میکنی ؟

اکثر مردم بالای حماقت حارنوال خندیدند . و نظم جلسه بر هم خورد .

حارنوال آرام در جایش میشیند و قاضی اختتام جلسه را اعلان میکند تا ساعت دو

قاضی: ما ساعت دو دوباره حاضر میشویم و در ارتباط موضوع تصمیم خود را خواهد گرفتیم .

دست و پای پرویز را ولچک زدند و بردند.

جريان دادگاه تفتيش عقايد كابل درباره پرويز كامبخش

قسمت دوم: شاولی خان وردک استاد جغرافيه سياسي دانشگاه بلخ/ شهاب الدین ثاقب استاد دانشکده شرعیات دانشگاه ولایت بلخ

قسمت دوم

سه شنبه 11 نوامبر 2008, نويسنده: هارون خليلی


جريان دادگاه تفتيش عقايد كابل درباره پرويز كامبخش

قاضی: عبدالسلام قاضی زاده/ اقرار و اعتراف به زور و شکنجه/ عقب نشینی و تناقض شاهدان و ادامه ی دادگاه فرمایشی

قسمت اول

سه شنبه 11 نوامبر 2008, نويسنده: هارون خليلی

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • واویلا!
    قاضی خودش را عقب کم حرفی و حرف آخر گفتن پنهان کرده است. حارنوال یک آدم بی خبر از حق و قضا. شاهدان همه دروغگو و خریده شده استند. استادانی که شهادت میدهند جز غم نان و شکم تمام عمر پروای علم و دانش را نداشته اند. یگانه کسی که زحمت کشده است و منطقی صحبت میکند وکیل مدافع است. حتی دانش پرویز بالاتر از قاضی و حارنوال جلوه میکند. در آخر هم جوان بیست و دو - بیست و سه ساله را بیست سال عقب میله های زندان میفرستند.

    شما کتاب (سینوهه پزشک مخصوص فرعون) را خوانده اید؟ از برای خدا، امروز افغانستان همراه صدها گذشتهء قرن مصر قدیم برابری میکند. در آن دوره ایکه سینوهه طبابت میآموخت، در معابدی که پزشکی میآموختند، ممنوع بود در مورد دین و خداوند سوالی کرد. کلمهء (چرا؟) به قیمت بیرون انداختن دانش آموزان از دانشگاه تمام میشدو ممکن بود دانش آموز را سر به نیست کنند. امروز در افغانستان چنین حالتی مشاهده میشود. اگر دانش آموز جواب (چرا چنین ؟ ) را داشته باشد، هرگز به دانشگاه نمیرود. وقتی من یا پرویز میگوییم الحمدالله مسلمان استم، اما چرا در دین من چنین است؟ تو استادم استی برایم پاسخ بده! آیا من کفر گفتم؟ تو استاد از مادرت استاد به دنیا آمدی یا از خود استادی داشتی؟ پس که شاگرد بودی و استاد داشتی، حال معاش استادی میگیری باید به شاگرد جواب بدهی!
    در حقیقت در افغانستان مسلمانی که هیچ، بلکه انسانیت در سطوح قضاء و حکومت داری نمانده است. این هم یک لکهء بزرگ ننگ است بر
    پیشانی کرزی هم دار و دسته اش! ننگ است بر کمیساری حقوق بشر. ننگ است بر پارلمان و ریشو های وهابی و شیعه و سنی. اینها خود معلوماتی از دین ندارند. اینها برای بدنام کردن دین پروای زندگانی یک جوان که خیر، تمام مردم افغانستان و حتی ناموس شان را هم ندارند. اینها بی غیرت و بی ناموس ترین کسانی استند که خود را پشت نام مسلمان و عالم دین پنهان کرده اند. اینها فقط فاجعه میافرینند و در کمترین مورد آن ماجراجویی میکنند. تف بر روی کرزی. تف بر روی قاضی و قاضی القضات. تف بر روی حارنوال هایش. تف بر روی چنین استاد های پیسه خور و دشمن علم و دانش. تف بر روی تمام این نامرد ها. میدانید یک روز در قید گذراندن پرویز کامبخش برابر است با تمام زندگی ذلت بار ملاهای نادان و جفاکار به حق دین اسلام. حیف و هزاران حیف که جوانی بیگناه که دستش به خون کسی آلوده نگردیده، جای اسلحه قلم و کتاب بر دست گرفته، نه کاری کرده است مستحق مجازات باشد، نه ظلمی بر کسی روا داشته است، نه حق کسی را خورده است، نه نام کسی را بد کرده است، نه به ناموس کسی تجاوز کرده است، نه دزدی و چور و چپاول کرده است، ... فقط پشت لبی سیاه کرده و و نوجوان راهی دانشگاه شده است تا بیاموزد و آگاهانه بیاموزد و به همان افغانستان خاک آلوده خدمت کند ... چه زود این جانیان دشمن افغانستان و دشمن مردم و آزادی و انسانیت کشف کردند، که این جوان میخواهد آینده بسازد. این جوان میخواهد آگاه شود. این جوان میخواهد کشور سازی کند نه کشور فروشی.
    ....اوف ف

    آنلاین : جریان دادگاه تفتیش عقاید کابل درباره پرویز کامبخش

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس