صفحه نخست > دیدگاه > بیرق است یا پیراهن وچادر

بیرق است یا پیراهن وچادر

بیرق ملی مان نظره به ماده19 قانون اساسی کشورمرکب است از: سه قطعه بارنگ های سياه، سرخ و سبز که به صورت عمودی، به اندازه های مساوی ، از چپ به راست ، درکنار هم واقع شده، عرض هر رنگ برابر نصف طول آن است ودروسط آن نشان ملی افغانستان قرار دارد. ااین رنگ هارا قسمی تعبیر مینمایند که هر یک از رنگها مفهوم خاصی دارد، رنگ سیاه به مبازرات مردم با استعمار باز میگردد که موجب گرفتن استقلال کشور شد. رنگ سرخ نشان خون شهیدان ملت برای کسب استقلال کشور است ورنگ سبز به معنی اعتماد مردم به اسلام ونشان تلاش برای سازندگی و پیشرفت است،
يكشنبه 26 سپتامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

پرچم از زمان های بسایر قدیم در نزد اکثر ملل جهان و جوامع بشری معروف ومتداول بوده که نمایانگر هویت وشناخت ملل میگردید، حتی در جوامع بسیار بدوی زمانیکه قبیله ها روی توزیع واستفاده از منابع طبیعی باهم در گیرمی شدند بخاطر معرفی هویت شان پرچم های با رنگ و نشان مخصوص که متعلق به قبیله شان بود بلند میکردندتا سبب شناخت شان در میدان جنگ گردد و ساحات را که تحت کنترول در می آوردند نیز همان تکه را در آن خطه بالای یک قطعه چوب نصب می نمودند که ملکیت همان قبیله رانشان میداد. افراشتن بیرق با نشان خاص واهتراز آن در قلمرو یک کشور، عظمت، شکوه واستواری قبایل ویا مملکت را نشان میداد. درکشور عزیزمان نیراز زمان آریانای کبیربر فراز برج های قلعه کهن وتاریخی بلخ باستان ، بیرق ملی وقت که دارای نشان عقاب ورنگ آبی بود بر افراشته بود.

با گذشت زمان، رنگ ها و اندازه بیرق نظر به خواست وسلیقه حاکمان مهاجم تغیر نموده، هر قوم ویا قبیله که این خط راتحت تسلط خوددر آورد بیرق مخصوص خود شان را در فراز قلعه های این سر زمین بر افراشتند که سلسله آن الی قیام راد مرد بزرگ ابومسلم خراسانی ادامه داشت که از آن به بعد شکل رنگ خودرا حفظ نمود. در حقیقت بیرق ورنگ های آن سلیقه نبوده بلکه جریان تاریخ و حکمراوایی های بیگانگان را در کشور مان نشان میدهد.

بیرق ملی مان نظره به ماده19 قانون اساسی کشورمرکب است از: سه قطعه بارنگ های سياه، سرخ و سبز که به صورت عمودی، به اندازه های مساوی ، از چپ به راست ، درکنار هم واقع شده، عرض هر رنگ برابر نصف طول آن است ودروسط آن نشان ملی افغانستان قرار دارد. ااین رنگ هارا قسمی تعبیر مینمایند که هر یک از رنگها مفهوم خاصی دارد، رنگ سیاه به مبازرات مردم با استعمار باز میگردد که موجب گرفتن استقلال کشور شد. رنگ سرخ نشان خون شهیدان ملت برای کسب استقلال کشور است ورنگ سبز به معنی اعتماد مردم به اسلام ونشان تلاش برای سازندگی و پیشرفت است، به تعبیر دیگر:

رنگ سیاه دوره بد بختی، رنگ سرخ به معنی خون ریزی ورنگ سبز امید وکامیابی است. رنگ سیاه بیرق ابومسلم خراسانی که در مقابل سلسله اموی ها قیام نموده و آن خانواده را از پا در آورد والی زمان به قدرت رسیدن امان الله شاه به سلطنت دوام داشت. هر یک ازین رنگ ها دوره های تاریخ وسلسله حکمروایان را درین سرزمین نشان میدهد. مفکوره قرار دادن این سه نوع رنگ پهلوی هم در زمان امان الله شاه بعد از حصول استقلال توسط مردم این سراین سرزمین بمیان آمد و بیرق ملی کشور شناخته شد.

بیرق در تمام کشور ها استفاده خاص دارد که نظر به آنچه در قانون اساسی کشور تذکر رفته باید استفاده خاص داشته باشد ودرینمورد طرزالعمل ساخته شود. بیرق در هر کشور قابل احترام ، سمبول معرفت وشناخت کشور ها در جهان است. استفاده آن طبق قانون تنظیم میگردید که در مراسم خاص، در موقیعت های خاص ملی وبین المللی بر افراشته ویا به نمایش در می آید.

در جریان جنگ های داخلی تنطیم ها نیز بیرق های خودرا داشتند، باستثنای جنرال دوستم که تاآخرین مرحله قسمت سوم جنگها در صفحات شمال کشور بیرق ملی وساختار ادارات دوتلتی را حفظ نمود.

مگر قسمیکه دیده میشود در این اواخرکاند دیت ها در مسابقات پارالمانی ازین بیرق ملی که بیانگرقهرمانی وشهامت های تاریخی مردمان این سرزمین است استفاده ابزاری نمودند که در حقیقت یک نوع بی احترامی است، علی الخصوص نشان بیرق که مزین به محراب منبر، کلمه توحید و الله اکبر است.( در اکثر کوچه ها پاره پاره وپرتاب شدند)

تا جائیکه در جریان کمپاین نامزد های پارالمانی بمشاهده رسید، از بیرق کشور استفاده های گونا گون غیر مرسوم صورت گرفت مثلآ: تصاویر کاندیدا ها با بیرق زیب وزینت داده شده، خانم های نامزد وکیل از آن چادر ساختند وبعضی ها از بیرق ونشان ملی کلاه؛ کمر بند نکتائی درست کردند و یا اینکه موترسواری خویش را با رنگ های بیرق رنگ آمیزی کردند بگمان اینکه خودراشخصیت ملی معرفی کنند وازین طریق آرا مردم را بدست ارند.
بنظر ما استفاده از بیرق به اشکال که ذکر شد غیر مرسوم وابزاری است. با حفظ احترام به تمام نامزد وکیل ها، فر ضآ اگر یک نامزد تفکر واندیشه ملی نداشته باشد، اگر تمام بدن را با بیرق و نشان ملی مزین نماید، به شخصیت ملی نمی رسد. توقع میرود که از بیرق ملی کشور استفاده بجا ومناسب صورت گیرد و احترام به بیرق وسنن حفظ گردد.

در اخیر امید بر آن است که دولت افغانستان مطابق آنچه در قانون اساسی تذکر یافته است برای استفاده بیرق ملی مان یک طرز العمل بسازند تا جلو این نوع سوء استفاده های سیاسی گرفته شود ودر حقیقت ایجاب می نماید از جانب کمیسون مستقل انتخابات این مسایل در یک طر زالعمل پیش بینی میگردید.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام به همه.
    با تایید یاداشت خراسانی صاحب داشتن پرچم قبایل , طوایف در حالت عادی و جنگ در بین جوامع بشری متداول بوده و اکثر کشور ها ی جهان در پرچم های شان یا نوع تاریخی بیرق خود را یا سمبول مذهبی خویش را و یا تولید ات و پیداور مهم شانرا در بیرق ها نمایش میدهند عربستان کلمه طبیه و شمشیر را ایران مسایل مذهبی اسلامی را ترکمنستان قالین را انگلستان و امریکا ..... صلیب عیسویت را ..نمایش داده اند .

    اما ما چه را نمایش می دهیم . ایا اوغانستان یکی از کشور های صادر کننده گندم است که چندین خوشه انرا با دها پارچه تکه (فیته) محراب ومنبر, قران کریم ,افتاب در حال درخشش, کوه ....و سه بخش تکه سیه و سرخ و سبز ..که اگر همه را بر بالای یک میز بزرگ غذا خوری کدام وزیر یا سلاکار و کار پوه کرزی هموار بکنیم چند متر جا را اشغال خواهد کرد .. قران کریم منبر محراب ومنبر همه یک مفهم اسلامی را نشان میدهد در حالیکه یکی از ان برای افاده و تفهیم اسلامی بودن اوغانستان کافیست . تا جایکه اصلاع داریم هنوز هم کسانی هستند که میخواهند چیر های بیشتری بدان افزود گرددچون ترازو عدالت لنگوته اوغانی با شتر ها وخمیه .....

    زمانیکه گلبدین ومسعود بعد اقدام ضد داوود خانی پناهنده پاکستان شده بودند ...گلبدین جان که خود پراری بود فکر میکرد پاکستان عنقریب داود را ساقط و چوکی ولس مشری را برای او میدهد از این رو موقع فراغت بیرق و نشان اوغانستان اینده را درست و به دوستش مسعود نشان داده بود تا او هم شهکار اش را تایید بکند شور بختانه مسعود با نگاه زیر چشمی به تابلو حکمتیار !! گفته بود همه چیز درست است فقد "چپلی " کمبود دارد .

    بلی اگر دقیق بینیم بیروبار بیرق و نشان اوغانستان با یک زیل روسی هم قابل انتقال نیست از سوی هم بر داشت قبیله همیشه در طرح و تصویب توغ و نشان حرف اول را گفته و انان قرائت خودشانرا از این بیروبار دارند گویا گندم را فلان روحانی چرسی کابلی متواطن شده قندهار به شمله احمد شاه جان شاگر نادر شاه افشار نصب کرده است و این کار ملی ست و نشان از حضور اقوام غیر اوغانی در ان جرگه نصوار دارد ,و پارچه های رنگارنگ هم از نادر , ظاهر ,امان اله , شاه شجاع , تیمور شاه و خط عبدالرحمن ... گرفته شده است از این رو ملی ست و قابل بحث و تغیر نیست کسی هم حق ندارد در این باره نظری داشته باشند چون خط سرخ قبول شده است است .

    از نظر این حقیر باید بیرق و نشان هر رنگ و پارچه و عکس و سمبول ان تشریح شود .
    باید رنگ ها از بیرق های سلا طین غرنه غور ابو مسلم برمکیها یفتلیها کنشکا و یما .... گرفته و صارات عمده ما چون قالین قره قل اسپ در گذشته ها کوه ...انعکاس داه شود هدف من همه مسایل که ذکر شد نبوده مهم ها انتخاب شود بیرق و نشان مختصر وپر محتوا وانکعاس دهنده مسایل وافتخارات ملی و تاریخی باشد که حالا چنین نیست اگر محراب و منبر و قران شریف و گندم را از ان حذف بکنیم کاغذ تشنابی بیش نیست .

    خدا کند در این یکی تنویر ودوستان اش موافق باشند و نظریات ملی ما را تائید کنند !!

  • اگر کج قلم های عقرب گونه بار بار گزند نزدنند !
    و اين وظــيفه داران اچنبی اجازه دهند ، که سايت « کابل پرس? » جايگاه و جولانگاه حقيقت ، حقانيت و خود اراديت باشد . و هر رهروی ، هر صاحب دلی تروش ذهنی خود را
    روی صفحه انترنيت بياورند .
    مقدمه گونه بايد خاطر نشان ساخت : افغان های عزيز ما اجبارأ در ايران اقامت دارند هر
    يک مرد وزن ، پيرو برنا ، تاجک ، هزاره وپشـــــــتون ناله دارند ، شکوه دارند ، زخم دارند که علاج ندارد و « نا ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور » گشــــته که وعبارت
    [ زخم زبان ] ايرانی ها ميباشد !
    به هر افغان ( افاغنه ) که يک کلمه سبک است خطاب ميگردد ، طوريکه اقايان کج قلم ما
    ماشاالله از حقوق بين کشورها ، مليت ها ، اقوام ، نژاد وتبار اگاهی دارند ، توهين ، تحقير
    به يک ملت ، مليت ، تبار ، جنس ، رنگ و زبان مطابق کانونسيون ژينو و فيصله ۱۹۴۶ سازمان ملل بعد از ختم جنگ دوم جهانی يک جرم ، يک گناه بوده ملت ومليت متضرر حق
    شکايت را دارند . ولی بدبختانه کجاست بازپرسگر افغان ؟؟؟؟؟؟
    و شوربختانه و دريغا افغان خود ما ، که صاحب کلام ، دانش ، پژوهش ، تفکر نيز ميباشند [ بوره اره را دوباره اره ميکنند !!!] اينکه به کشور زخمی ، رنج ديده که نخست زير پاشنه های خونين روس ، بعدأ پاکستان غلام بچه و اکنون انگليس امريکا و۳۱ کشـــور اشغالگر اخرين نفس های خود را ميکشد ، اينکه ( اوغانستان ) ( افاغنه )
    ( خراسان کبير يا کوچک ) ياد نمايند ! و يا افغانستان عزيز . تصور ، تفکر ، مفاد از اين تغيرات کدام درد از صدها درد را درمان خواهد گرديد ؟ بجز تقويه وتائيد [ توهين ] ( پارس ها] که [ ۵۴ ] قبل به [ ايران امروزی تبديل گرديد ] !!
    انهايکه ( ايران ) را ( ايرون ) ( تهران ) را ( تهرون ) ( نان ) را ( نون ) مينويسند و تلفظ مينمايند . برای ما توسط گماشته گان خود هدايت ميدهند که افغانستان را[ اوغانستان ] بنگاريد ! تبليغ کنيد ! پارس دهيد ! تا پروژه [ ابريشم ] وزارت اطلاعات جمهوری اســـــــلامی ؟ ايران پيروز قسمت از خاک افغانستان تحت نام [ خراسان کبير ] به ايران الحاق گردد . و اين اقايان بيخبرند تا آفتاب است افغانســـــــــــتان است انشا الله
    و آقای يا آغای بــهروز خراسانی !!
    اسم شما نيز يک اسم نامسمأ ، غير افغانی ، بلکه گرفته شده از پارسی « تهرونی» بوده
    اساس افغانی ندارد !!
    اينکه به پرچم افغانها توهين نموديد ، تنها وظيفه من نه بلکه ۳۲ مليون افغان است که از شما تحقيق ، بازخواست نمايند که به کدام منطق ، علميت ، دانش « سمبول ملی» يک
    کشور را و بعدأ ســــه رنگ درخشنده انرا به افتضاح گرفته . اين وطيفه دولت ، قضا ، پارلمان و شخص محافظ بيرق اقای حامد کرزی است ، که از شما جويا شوند اگر در خارج کشور هم اقامت داشته باشيد .
    حال ذهن تهی ، افکار مريض ، شما را اندک به فلسفه سمبول ، رنگ پرچم اگاه ساخته از وظيفه دار خود در خواست کنيد که ديگر چنين وظايف را در خور شما نه دهند . پاکستان نيز به نوبه خود اين [ گوه] را خورده نخست [ بيرق ربانی مزدور ] دوم [ بيرق طالب های بربر چاکر منش ] نشانگر جنايات انها بود .
    ــــ ســــه رنگ پرچم : سيه ، ســــــرخ ، ســــبز " رنگ ســيه زمانيکه افغانستان طی دو قرن الی ۱۹۱۹ تحت تسلط هند برتانيا بود ــ رنگ سرخ " جنگ استقلال توسط خون گلگون افغان افغانستان در سال ۱۹۱۹ آزاد گرديد ، رنگ سبز آزادی ، استقلال ، تماميت ارضی ، خواراديت .
    ــــ خوشه گندم : نخست افغانستان کشور زراعتی ، دوم پير و درويشی بر دستاز احمد شاه بابای بزرگ بانی افغانستان محاصر کوبيده شد . خورشيد عرب ها افغانستان بخاطر آفتابش « خراسان » ن اميده کشور آفتاب ، محل عرفان ، سرزمين خورشيد ونور ، مسجد شريف اشکار سازی اسلامی بودن افغانستان ، و ا لــلـــه پاک و بودن کلام ا لــلــه به معنی حفظ معنويت ، حقيقت ، پرستش ، حقانيت و يکتا پرستی در پرتو کلام ا لــــلـــــه .
    فراموش نه کنيد افغانستان ســـــرزمين اوليا ، شعرأ چون عبدالله انصار ، تميم انصار ، مولانای بزرگ ، سنای ، البرونی ، فاريابی ، ابن سنا ، بوده و روح انها بزرکتر ، مقدستر نسبت نجاست تو [ بهروز خراسانی ؟؟؟؟ !!!! ] بوده . سردبير عزيز قبل از انکه همه سايت شما را ترک نمايند ، لطفأ به انهايکه وظيفه استخباراتی دارند اجازه نداده که عليه مقدسات جفنگ ، چرند بنگارند . و چند چرسی ، بنگی وترياکی خود فروش انرا تائيد نمايند . اميد اولايای امور توجه نمايند . توهين به پرچم عدام است . تشکر( جلال بايانی)

    • آقای بایانی ! بخدا قسم فکر میکردم شما انسان چیزفهمید ! وقتی بین افغان و اوغان نتوانستید فرق بگذارید ، آنقدر مهم نیست . بسیار اشخاص اند که اسم ها ، صفت ها ، افعال ، قیدها و غیره حالات زبان را نمی دانند ، ولی وقتی نوشتید : آقای يا آغای بــهروز خراسانی !!
      اسم شما نيز يک اسم نامسمأ ، غير افغانی ، بلکه گرفته شده از پارسی « تهرونی» بوده اساس افغانی ندارد !!
      بحال تان متأسفم !

  • این بیرق با ان سرود ملی ههیچ وقت سمبول وحدت ملی شده نمیتواند زیرا زیر این بیرق چه جنایات وبی عدالتی ههای که صورت نه گرفته میشود بیرق اوغانیستان را با بیرق های ههندوستان، افریقا جنوبی ،امریکا،المان وسایر کشور ههای جههان متمدن مقایسه کرد

  • آقای فرید

    لطفا ً دلایل خویش را برای رد سرود ملی و بیرق ارائه کنید ولی کوشش کنید که زیر تاثیر حرف های پنجابی کثیف و بویناک چتلستان عطا خیل= خان= مزاری = دریا دلی = سهراب سپیهر = روشن که همان یکنفر اند نظر تانرا اساس نگذارید.

    من هم در مورد سرود ملی حرف های دارم که بعد از شنیدن دلایل شما میخواهم آنرا با شما در میان بگذارم

    تشکر

    • اقای فرید لطفا وقت تانرا باشنیدن چرندیات تنویر ضایع نکنید وما گفته های شما راصد فیصد تایید میکنیم. زمانکه بطرف پرچم قبیلوی میبینم یک زن کثیف کوچی در زهن مبارکم تداعی میگردد که چادر سیاه پیراهن سرخ وتنبان سبز به جان دارد ویک چوب در دستش است وگاو ها وخرهای مانند تنویر را میچراند!

      در کشوری که فرهنگش قبیله, دینش قبیله, و تمدنش قبیله است پس باید بیرقش مانند زن قبیله باشد وارزش زن در فرهنگ قبیله به اندازه یک دانه ماش است که هرگاه دل صاحبش را زد باز انرا بالای کسی دیگر میفروشد. بنا زمانکه قبیله گرایان سرگین شتر خوار مانند تنویر از بیرق چیزی میگویند تماما هذیانات است درحالکه در واقعیت اینها پرچم خودرا مانند مادران خود میفروشند چنانچه نیاکان ایشان در طول دوصدوشصت وچند سال اخیر یک چنین کرده اند

  • این پنجابی کثیف و بویناک چتلستان خیلی در ترس است که آی اس آی مزدش را کم میکند چون چهره کثیف اش چنان افشا شده است که حالا مانند یک چاودری لاهوری دو و دشنام میدهد و سر خود را به هر سنگ میکوبد.

    لعنت و نفرین بر تو غلام بچه پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان

    لعنت و نفرین خدا بر پاکستان = چتلستان

    تو پنجابی کثیف و بویناک را مسوولین کابل پرس? باید در یک طویله ببندند.

  • در بسیاری از کشور های جهان از جمله کشور های پیشرفته برای ابراز عشق به وطن از بیرق پیراهن ، چادر و دستمال گردن میسازند- البته بدون سمبول دولتی یا نشان.

    • ولی در فرهنگ قبیله بیرق مانند زن بی ارزش است و مانند خاک قابل فروش است.

      لعنت خدا بر گجرنوال زاده ها = تنویر
      مرگ بر دشمنان خاک ما = تنویر
      مرگ بر جواسیس پنجابی = تنویر
      قبیله گرای متعفن که غذای موردعلاقه اش پشقل گوسفند است = تنویر
      کوچی وحشی که هنوز هم زیر خیمه زندگی میکند = تنویر

      خر بی فرهنگ که دعوای عالم بودن را دارد = تنویر

      سگ پنجاب در اصل دشمن پنجاب در ظاهر= تنویر

  • اقای مزاری !
    ضرورت پنداشــــتم ؛ اندک بر تاســف شـــــما مکث نمايم ، منتــــقد افراطی و تنگ نظر عادی ، هرکس در دل شب به چشمک های فريبندی ستارگانی که همچون گوهرهای
    شب چراغ در افق بی کران آسمان ميدرخشــــــند ، نگاه کند پس از اندک زمانی ، متناسب
    با طرز درک ، استعداد ، تنگ نظری خود ، در دنيائی از اسرار خلقت و رموز آفرينش
    فرو ميرود . وآنگاست که پس از مدتی ، مزاری ، خان ، درويش ، روشن ، دوباره از دنيای ژرف تعصب ، مذمت ،تناقص ، صف آرائی مليتی ، تسخير شدن ذهن توسط بيگانه ها بخود آيد « چون همه يک تن است » ، احساس ميکند ، باپروبال وخيال بيگانه ها در اجتماع درخشـــيده است ، و نه آنکه بحال رنجور خود افسوس کند ، برديگران « متاسف»
    نيز ميگردد .
    نخست از نظر علمی بودن [ تعريف ] شما توجيه علمی ، منطقی و عقلانی ندارد . سرزمين ما آريانا بود ، باختر شد ، توسط عرب های بدوی خراسان گرديد . بعدأ سير واقعی خود را طی نموده افغانستان نامگذاری گرديد .دوم از نظر حال وانعکاس اجرای دستورات بيگانه ها خنجر بر ســـينه ملت نيست ؟ بيا برادر ، رفيق ، آقا از جان و دل وميزان عشق و سوزش قلب در جســـتجو خير ، بقأ ،وصال و تقرب به سعادت همه گانی
    افتاده ،بر خلاف آموزش آسيب ديده شما که هرکجا گستاخانه تازيديد ، بنده باذوق وشوق
    بسيار ساليان دراز به کسب آموزش کاملأ سالم و صحتمند بوديم .
    قبول کنيد نظريات تنگ نظرانه « شما » يا « تو » از نظر علمی ، اتنيکی ، تباری بدور از نيل به معرفت و حقيقت بوده ، و نظريات رنجور شما محکوم به زوال است.
    بگذاريد حيات فرح بخش و دل آويز نصيب هر فرد افغان گردد ، و شما نه بايد با دريافت زر توجه ها را که بايد برای نجات وطن بکوشند ، با تلاش مذبوحانه متلاشی و گم راه بسازيد . زمان مسير خود را طی ميکند ، و اما سنگ اندازی در وقت مصيبت ، هيچگاه
    فراموش جوان پشتون ، تاجک ، هزاره ، ازبک ، ترکمن ، بلوچ ، هندو ، نورستانی ، پشيی ، ايماق ، گجر ، تايمن ، پاميری نگرديده . بيايد به حق و حقيقت توجه کنيد خود را
    در مسير انسانی قرار داده ، هر پديده ، عمل ، تحرک را کوچک نه پنداشته ، که فردای نزديک شما درد سر برای سردبير سايت « وزين » « کابل پرس? نگرديد .
    يقين دارم وقتی دل شما تنگ نظران مليتگرا و يا « وظيفداران اجنبی » به نور معرفت ، دانش واقعی ، وطن پرستی ، عشق به انسان ، حرمت به پيدايش کاينأت هم از سيه وسفيد ، کافر مسلمان ، پشتون وتاجک ، افغان ويا غير افغان روشن گردد . مانند بنده عاجز با وجوديکه تاجک ميباشم نسبت به مليت پشتون ، هزاره ، ازبک ووو حرمت بيشتر دارم . و افغانستان برای بهشت روی زمين است ، که فراق وطن سه مرتبه سکته قلبی را سپری از الله خود آرزو نموديم ، که آخرين نفس من بنده خود را در وطنم افغانستان اخذ که شما نا شايسته ، با کج انديشی و زور زر انرا گستاخانه ، بدمنشانه ( اوغانستان ) نشخوار نموده ، الله پاک اين گونه مار های خوش خط وخال ولی زهری را از سرزمين افغانها نابود و نزد اربابش بفرستد . آمين يا رب العالمين . از ادامه بگومگو معذرت ميخواهم تشکر [ جلال بايانی ــــــ ســـــــويدن ]

    • jalaludinbaiany!!

      مستر بایانی کر و کور شویم که فکر کنیم جناب تان تاجک نیستید !!!کی شک کریم که اوغان خشونت طلب قبیلوی استید !! همیشه ملی فکر کرده اید اعمال و کردار متجاوزین را محکوم کرده اید خواستار امتیاز خواهی و بر تری جوی هم نیستید !!!

      مشک انست که خود بوئید- نه عطار گوید

      سال که نیکوست از بهارش پیداست

      گاو شیری از برج پستانش معلوم است

    • بایانی صاحب درود و احترام تقدیم است . از پروردگار عالمیان و آدمیان برایتان عمر دراز و جان ٍجور آرزو دارم . میدانم که حوصله بگو مگو را ندارید ولی این حقیرگستاخانه به سیرحقیقی گردش ستارگان و کواکب حباب نشان خیال شما که از عالم استغراق نشأت نموده ، هیچگونه توجیه منطقی و با استدلال رسا نیافته و به نوشتن این پیام کوچک مبادرت ورزیده . بسیار کوشیدم شبهای ظلمانی سرزمین خاطرم را با افروختن فانوس نیمه سوز قناعت و شکیبایی بیفروزم ولی واحسرتا که جرم آفتاب حقیقت ها را طوفان و تلاطم زور گویی ها ، جعل پردازی ها و بلند پروازی های خدایان دروغ و افتراع گرفته و میخواهند باز مانند گذشته ها اوغان را افغان بسازند و اتن را ملی !

      محترم بایانی صاحب ! برایم فرقی ندارد که نام مملکتم اوغانستان است یا افغانستان ، برایم فرقی ندارد که پشتون رهبر مملکتم است یا تاجک ، برایم فرق ندارد که پشتون همسایه ام است یا هزاره ، ولی برایم فرق دارد که حقیقت ها را کتمان کنند از هر قومی و قبیله یی که باشند ، برایم فرق دارد که دروغ اکثریت و اقلیت را بخاطر تحکم بردیگران وسیلۀ قدرت سازند ، برایم فرق دارد که بنام دین و شریعت و اکثریت به داشته های فرهنگی ام ، زبانم ، گذشته گان افتخار آفرینم تعرض صورت بگیرد .

      محترم بایانی صاحب ! شما همین سطر پیامتان را در چی حالتی نوشته اید : بعدأ سير واقعی خود را طی نموده افغانستان نامگذاری گرديد . میتوانم بپرسم که کدام سیر واقعیی طی شده که خراسان اوغانستان شده ؟ روی کدام جریان تاریخی و روی کدام انگیزه حقیقی این سیر واقعیی طی شده که غیر از شما دیگران بیخبر اند ؟

      باز شما چرا وبه چی دلیلی به اوغان و افغاغنه انزجار و نفرت خویشرا ابراز داشته و گوینده گانش را گستاخ و بدمنش خطاب نموده اید ؟ یا اینکه این افغان و افغانیت اساسی دارد که با اوغان خواندنش سیر واقعی رسالت وطنپرستی ما منهدم میگردد که ما بی خبریم ؟ میشود بپرسم که اساس اوغانیت و اجزای آن از چی ساخته شده ؟ چرا چنین عکس العمل شدید با توهین ، تحقیر و دعای بد؟ از بزرگواری مانند شما که دلش به نور معرفت ، دانش واقعی ، وطن پرستی ، عشق به انسان ، حرمت به پيدايش کاينأت هم از سيه وسفيد ، کافر مسلمان ، پشتون وتاجک ، اوغان ويا غير اوغان روشن و ملبس است ، چنین جفامند در حق خون شهیدانی باشید که خواستار عدالت انسانی ، رفاع همگانی و تمدن بشری در اوغانستان بودند . بعید است و نارواست به آنانیکه بر ضد زورگویان قبیله ، روستاریان ملت ساز ، ناجیان سقاوی دوم و طالب زایان بی فرهنگ قد برافراشته و خواستار حق مدنی تمام باشنده گان این خطه ، بدون هرگونه امتیازی میباشند بنویسد : شما تنگ نظران مليتگرا و يا « وظيفداران اجنبی » . این فرمودۀ شما چقدرفراخ نظرانه و فرا ملیتی فکر کردن است از جانب جناب بایانی صاحب ؟!

      آنانی که زبان ما را سه شاخه تبلیغ میکنند ، اجازۀ سخن گفتن به زبان مادری ما رااز ما گرفته اند ، قبایل کوهی و کوچی های بیابان گرد را به سرزمین ما بدون هیچ دلیلی جابجا میکردند و می کنند ، آثار تاریخی سرزمین مرا نابود و انفجار میدهند ، اوغانستان را ملکیت ارثی بابا های هرزه و آدمکش خود میدانند و باشنده گان بومی آنرا مهاجرین و و و به نظر شما خادمین حقیقی اند وفرا ملیتی فکر میکنند ؟

      آقای بایانی ، در مرکز شهر کابل یک ساحه یی است بنام ده اوغانان ( یا به اصطلاح شما که گستاخی ننموده باشم ده افغانان )که شاید دیده و یا شنیده باشید ، آیا گاهی به خیال نازک تان نگذشته که اگر این دهکدۀ اوغانان در حومۀ شهرکابل قدیم بوده ، پس متباقی شهروندان کابل قدیم کی ها بوده اند ؟ یا چشمان شما را دستمال شفتالو گل حب وطن پوشانیده یا آنقدر تکلیف اعصاب دارید که آدرس ماران خوش خط و خال غلط نموده اید . شما یکبار علت مهاجرت خود را با بسیرت توانا و عقل سلیم مطالعه نمائید ،آنگاه خواهید دانست که کی ها باعث این همه تکلیف روحی و رنج جسمانی شما شده اند اگر تا هنوز هوشیارید !

      میدانم شما حوصله بگو مگو ندارید اما امید وارم حوصله شنو بشنو داشته باشید . احمدخلیل نبیل (مزاری)

  • خان آغا ســـــــــــــــــــلام !
    به حق که بســـــــــــيار زرنگ و در برقه تبديل کردن مهارت داريد ، خوب به هر حال شما « ارشاد » نموديد ، که افغان به گفتار بيگانه ها [ افاغنه ] يا [ اوغان ] نيستم خداوند چشم وگوش شما بيش از اين کر وکور نه سازد ، که ديگر فرق چاله و راه کاملأ
    برايت دشـــوار ميگردد!!!
    به الله ، مقدسات ، کائنات سوگند افتخار افغان بودن را دارم ، افغان از سرزمين افغانستان ، ولايت باستان رخيز پروان مرکزش چاريکار ، قريه بزرگ بنام « بايان » بوده ، تا
    هشت پشت خودرا اگاهی دارم که مليتم تاجک بوده و است ، قبل از آن نياگانم در سه بيد ســـــمرقند با ( تيموچی ـــ تيمور لنگ ) جنگيده ، مجبور به ترک ديار وگاشانه خود گرديده قسمت از نياگانم در تخار ، قسمت آشاوه و نياگام در دامنه کوه هندوکش اتراق نموده ، چون رمه ، اسب ، گاه زياد داشتند بنام « بای » ها شهرت که بعدأ « بايان » مسما گرديد . بدبختانه در قريه ما هيچ پشتون زيست ندارند . پوه شوی [ جلال بايانی ]

    • عجیب دنیایی شده ، مهاجرین سمرقندی اوغانستان پرست شده اند و ما بلخیان بومی نوکر اجنبی . درست گفته اند که وقتی ایزک را مردانه بخیزد به خواهرش میپرد !

      تنویرک ! بشرم و خجالت بکش که روزی مسعود را مهاجر سمرقندی خوانده بودی . ببین که مهاجرین سمرقندی همه اوغانستان پرست اند نه تجزیه چی و خراسان پسند .

  • [ مزاری بچه بيمار ] !
    جــبـر تاريخ ، سير تکامل بشــريت ، حکمت خداوندی ، شرايط اجتماعی يک جامعة
    اکثرأ با در نظر داشت ، پديده ، عنصر ، موجود عمل ميکند . اگر پشک بال ميداشت نسل پرنده را از روی زمين نابود ميکرد . بنده برخلاف عادت به [ تو ] آقا خطاب نموده، و ديگر بال پيدا به پرش که ناکجايت را پاره نموده پرداختی ، متوجه باشيد دنيا کوچک گرديده ، انس ، جنس در اندک زمان پيدا ميگردد . بخصوص گربه گستاخ که حد ومرز را ناديده به خيز جست بپردازد !!!
    ( تو مزاری بچه ) !
    نخست در مورد تاريخ خراسان ، حدود خراسان تاسال ۱۷۴۵ و ۱۸۳۸ معلومات در يافت و نام های تاريخی ولايات ، شهر ها خارج از حدود کنونی مطالعه ، انگاه بر بومی اين خراسان که نزديک سغد ، در جوار بخدی ، در مرکز خراسان بخارا و سمرقند اژدادش قبل از از سال ۱۷۷۴ ميلادی اقامت و از اثر بربريت باند [ ترکتبار سموچی ـــ
    تيمور لنگ ] از مرکز خراسان به جوار خراسان عبور نموده اتهام بيگانه ، و انکه از دشت های قراقرم ، مغلستان از نژاد زرد خود را با ويرانگری به سرزمين آفتاب رسانيده « بومی » « خودی » شدند . نه ميدانم در مقابل عرب تبار ها ، هندو ها ، ايماق ها ، قزاق ها ، قرغز ها ، بيات و تايمن ها و قزل باش ها چه خيال پردازی کودن کونه داشته باشيد .
    ( بومی اصيل ) زاده دامنه ای شمال وجنوب هندوکش ، کو بابا ، همان آريا « هرات » اپارنيا « طوس نيشاپور » آراکوسيا « قندهار» کاستين « سيستان » پاکنيا« پکتيا وپکتيکا ،خوست » گندهارا « کابل ، ننگرها » پردپاميس « بخارا ، خيوه ، سمرقند »کدروسيا « بلوچستان » کارامانيا « کرمان » سغذ « سغدی» بخدی « بلخ » است ، که مردمانش چنين تعريف گرديده است [ مرد و زن آريانا ا خراسان دارای قد بلند ، چهارشانه ، رخسار برامده ، رنگ گندمی ، دارای دست ها و پا های بزرگ بوده . در وقت رزم با حرکات رزمی و چرخش شمشير بازی نموده که [ اتن ملی] از جمله رقص های رزمی بوده . با سواری اسب دشمن را از ميدان ربوده نابود ميساخت . همه زراعت پيشه ، دامدار بوده مواشی از قبيل گوسفند ، بز ، گاو ، اسب ، شتر ، قاطر داشتند .و در موسم سال دايمأ در کوچ بوده اند . حال در تمام شمال و بخصوص مزار سوای پشتون ها چنين چهره، قامت وجود دارد . همه رنگ شيربرنج را دارند . بنأ تو مزاری گک < بومی > هستی . اول تو باز احمد شاه مسعود که پدرکلانش در سال ۱۹۲۸ به جرم جاسوس برای دولت افغانستان از دست ارتش شوروی فرار نمود . هم اکنون اقارب او در کولاب زندگی دارند . دوم « مزاری بچه » . برايت تاکيد که ديگر اگر بامن سروگردن شوراندی
    انگاه خود خواهم ديد انشاالله [ جلال بايانی ]

    • بایانی صاحبِ صحتمند ! سلام و احترام تقدیم تان باد و امیدوارم سرحال باشید . از پیام تان هویداست که با حقیران و گدایان کوخ نشین حوصله بگو مگو دارید . خواهش دوستانه دارم که از کهکشان کواکب و ستارگان آسمانی تان به زمین خاکی فرو آئید و قبل آنکه پیام تان را به دید خوانده گان بیمار میدهید ، نوشتۀ معیوب خود را که از نبود انشأ و قافیه رنج میبرد سر و صورتی بخشید ، تا خوانندۀ بیچاره بخاطر درک و فهم پیام تان سرگنسک و سرچرخک نشود .

      جبر تاریخ یا جبر زمان یک مقوله فلسفی است که تحت شرایط خاصی تاریخی بوجود آمده ، روند تکامل عادی یک جامعه را متغیر میسازد که میتواند این جبر تاریخ به جهت مثبت باشد و گاهی به جهت منفی . بلی نام گذاری اوغانستان یک جبر تاریخی منفی بوده ، نه روند و مسیر حقیقی که قبلأ دعوایش را داشتید . متیقن باشید که جبر تاریخ تعغیر پذیر است نه پایا و جاویدان !

      اینکه جناب شما عادت داشتید همه را حسب عادت تو خطاب نمائید و مرا آقا نوشته اید ، ببخشید . داشتن احترام متقابل ارتباط به تربیه فامیلی دارد ، نه به بنده گی و چاکری . درست فرموده اید که دنیا کوچک شده ، برعلاوۀ که دنیا کوچک شده ، عقل بزرگان هم کوچک شده ، چشمها ها هم کوچک شده اند ، آنقدرکوچک که نورخورشید تابان حقیقت ها به مردمک شان نمی رسد و تاریکی و ظلمت را مظهر پیدایش و سیر واقعیت ها میپندارند .

      جناب بایانی صاحب ! بخدا قسم ازین نوشتۀ شما ، هدف تانرا نتوانستم دریابم : حدود خراسان تاسال ۱۷۴۵ و ۱۸۳۸ معلومات در يافت و نام های تاريخی ولايات ، شهر ها خارج از حدود کنونی مطالعه ، انگاه بر بومی اين خراسان که نزديک سغد ، در جوار بخدی ، در مرکز خراسان بخارا و سمرقند اژدادش قبل از از سال ۱۷۷۴ ميلادی اقامت و از اثر بربريت باند [ ترکتبار سموچی ـــ تيمور لنگ ] از مرکز خراسان به جوار خراسان عبور نموده اتهام بيگانه ، و انکه از دشت های قراقرم ، مغلستان از نژاد زرد خود را با ويرانگری به سرزمين آفتاب رسانيده « بومی » « خودی » شدند .

      حبذا خط و قلم ، مرحبا کام و زبان !

      خراسانی که نزدیک سغد و در جوار بخدی است و مرکزش هم بخارا و سمرقند !! به به نام خدا ! باید و حتمی تاریخ بنویسد . واقعأ که شش سطر پیام نوشتن بدون نقطه و بیک نفس ( ولی گوی درگو )علامت تاریخ دانی ، مغز متفکر و ناکجای آباد شماست که از دیگران را پاره پاره میخوانید .

      آقای بایانی ! شمشیر زنی با کاکل زنی فرق دارد . شمشیر زن و کاکل زن را در یک ردیف قرار دادن کمال بی حرمتی و ناسپاسی به رشادت و قهرمانی قهرمانانی که در میدان جنگ خون میریختاندند و کاکل زنان مفعول ، پیروزی شانرا با ریختاندن عرق بی غیرتی استقبال میکردند . اتن و دهل زنی مربوط میشود به عشیرۀ اوغان سلیمان کوه نه از خراسانیان . این جبر تاریخ است که دهل زدن و کاکل جنباندن سلیمان کوهی ها ملی شده نه روند مسیر حقیقی تاریخ !

      جناب بای صاحب ! تاریخ ، تمدن وشیوۀ زنده گی آریایی های آریانای چهار هزار سال قبل ( که شاید زیاده ازصد ها قوم و قبیله بودند ) را درین مباحثه دخیل ساختن ، نوعی طرفه رفتن از اصل موضوع است . بیابان گردی کوچی ها را با کوچیدن دسته جمعی مردمان آریانای قدیم مقایسه کردن توهین و تهمتی است به آریایی های امروزه که با گذشت چهار هزار سال از تمدن بشری ، هنوز بدوی و بی فرهنگ اند .

      این دین حقیر مذهب فقیر نه تنها که با جناب تان با کمال افتخار سر و گردن میشوراند بلکه امیدوار است در پایان این بگو مگو شما را متوجه غرور بی جای بایی نموده و بنمایاند که راه تان به ترکستان است . مثلیکه جناب بای صاحب تا هنوز گفته اند ولی نشنیده و نخوانده اند . مزاری

    • دوستان عزیز ، در سطر یازدهم از اخیر( ناسپاسی) به ناسپاسیست و درسطر چهاردهم (بنویسد ) به بنویسید اصلاح شود . با معذرت .

    • دوستان عزیز ، در سطر یازدهم از اخیر( ناسپاسی) به ناسپاسیست و درسطر چهاردهم (بنویسد ) به بنویسید اصلاح شود . با معذرت - مزاری .

      بی سواد . . نا لایق . . بی وقوف . .

    • trader خان بدماشک ! باز بدماشی میکنی ؟ مثلیکه زخم هایت دیگر سوزش نمی کنه ؟ متوجه باش که اینبار گلو درد هم خواهی شد .

  • « اقای » مزاری !
    برای ادب بی ادبان از گفتار خداوندگار بلخ آغاز ميکنم :
    ( گوی اين کنم يا آن کنم ـــ اين دليل اختـيار است ای صنم )
    وکلام الله پاک نيز است :
    ( ان الله لايغير مابقوم حتی يغيروا مابا نفسم )
    ترجمه :ــ خداوند وضع هيچ ملتی را تبديل نه ميکند تاکه خودشان تغير در خود ايجاد کنند).
    وقتی هدف داشته باشی ؛ يک راه پيداکنی که به هدف برسی ، به مقصدی که ميخواهی برسی، واگر نرسی يعنی راه غلط را برای رسيدن به آن هدف يا مقصد را انتخاب نموده وحال بايد راهديگر را انتخاب کنی؛ راهی که به برساند و برای اين کارعلم ، دانش ، منطق و انديشه سالم که به همه خلق الله احترام بگذاريد کمک ميکند . و اگر نه ساده است
    عبدالرحمانی ، محمد هاشمی ، سيافی و يا ملا کور بار ديگر و برای صدم بار زايش وپيدايش يافته انگاست که اقای مزاری با اقای دوستم ، ربانی ، مسعود فرار را برقرار پذيرفته .
    راه ، انديشه شما اگر زهر الوده استخبارات بيگانه نيست ، به کشتی ماند که نه ميداند کجا برود به هرخشکه که برسد برايش مقصد نيست. ( برای کشتی بی مقصد هيچگاه باد موافق نه ميوزد ).
    از سال ۱۹۷۹ به بعد ديگر طلسم که شما از اش شاکی ميباشيد شکست ، هزاره نخست وزير ، ازبک وزير ، جنرال ،قهرمان شد. به زبان ها حق آزادی بيان داده شد . ولی حاکميت تاجک به رهبری « عالمانه » ( فيلسوف برهانالدين ربانی ) وزارت دفاع ( ابومسلم خراسانی دوم احمد شاه مسعود ) نفاق ، شقاق مليتی عدم توجه به حق خود اراديت مليت ها ؛ نسل کشی ، زايش و توليد ناجايز طالب بيشتر و به وجود آمد .
    هم اکنون تروريست معروف ؛ هم طبق اسامه بن لادن « عطای تاريک » والی مزارشريف . دوستم ازبک پادشاه شبرغان ، ميمنه وسرپل و هزاره که قاتل ۶۵ هزار کابلی است وبود معاون دوم ريس جمهور . بنأ عيب در سران ستمگران هر مليت نيست انها متحد بوده . اين من تو هستيم که يک ديگر با زخم زبان از خود جدا ميسازيم.
    انسانرتنها موجودی است که بايد شدن و بودن خود را ياد بگيرد . ديگر حيوانات نيازی به ياد گيری ندارند . ولی انسان از انها متفاوت و قابل تغير است ، برای بدست آوردن چيزی ؛ هدفی که تا حال نداشتی بايد آدمی شوی . دوصد گفته چون نيم کردار نيست.
    اقای مزاری !
    من وتو يا پشتون تاجک ؛ هزاره ازبگ در اين کره خاکی نفس ميکشيم ؛ چه غنی چه فقير ، چه دانشمند چه عامی ، چه عجم و چه بومی ، چه اهل تاريخ تمدن وچه بيابانی
    همه در اين کره گره گا ههای اسير هستيم ؛ انکسی که خواسته وتوانسته باشد ازاين همهه وکم الوده تر گره را اول از تن خويش باز کند و يا باز کرده باشد ؛ ديگر به حد ، مرز ؛ سرحد ؛ ديوار ؛ تبار ؛ نژاد ؛ زبان نه انديشيده ديگر آرامش حقيقی يافته همه را مخلوق الله پنداشته ؛ برايش تعصب جنون و ديوانگی است انها نه حمال اندوه ، درد ، رنج و بی عدالتی گذشته اند نه ازمند حريص آئنده. برای شرايط انسانی و انسان شدن تلاش مبارزه ميکنند . به آرامش و اطمينان درونی خود رسيده .
    [ در خانه اگر کس است ــــــ يک حرف بس است ]
    مبارزه ، دشنام ، تحقير کردن ، افغان را ( اوغان ) گفتن از عقب مونيتور انترنيت کار هر طفل ، کوچک و سيه سر است . مرد آنست که سينه به سينه داخل ميدان محرکه شود.
    مدت ۲۱ سال با زبان منطق ؛ دانش ؛ کلام ؛ اقدام ؛ پيکار با دشمن که امروز دوست های شما گرديده مبارزه نموديم . جلال بايانی

    • خان بایانی یا تاجک اصیل !!

      من عادت دارم تا همیشه اوغان بگویم چونکه تا سر بلند کردیم همه قبیله را اوغان و زبان شانرا نیز اوغانی !!

      اما من بخاطر عدول از حکم حکمان و فاشیستان اوغانی عمدا سال هاست که اوغان را بکار برده ام گاهیکه روانه مخربه بنام اوغانستان میشوم هرگز نگفته ام اوغانستان میروم یا رفته بودم گفته ام وطن رفته بودم یا میروم.

      اوغان کلمه یست که از جانب خراسانی ها اریایایی ها ایرانی ها ( ایران به مهفوم بزرگ ) به چادر نشینان که زندگی بدوی و فلاک بار داشتند خطاب شده است و اهسته اهسته ناگذیر این اسم اجباری را بر خود قبول کردند حال اگر انرا با کمی تغیر یا به همان حالت اولی بکار بریم دردی را دوا نخواهد کرد !!مهفوم یکیست عاقلان پی نقطه نگردند .

      همچنان پتان و پختون و..... که از پتنه گرفته است اسم اجباری دیگریست از جانب اقوام هندوستان به کسانیکه از کوه های سلیمان بابز گوسفند و شتر به شهر پتنه هندوستان سرازیر شده بودند که این اسم اجباری نیز بخوشی از جانب قبیله قبول ومثل "اوغان" انرا با کمی تغیر تا حال حفظ کرده اند .

      اینکه اسم حقیقی اقوام و قبیله سرگردان چه است خدا حق میداند و شارون منشی دایان و یهودبارک ...

      امدیم بر اینکه چرا فشار غیر اوغان گویا تاجک مهاجر بخارایی بخاطر اوغان گفتن ها بالا رفته است و خود را بدر و دیوار میزند وعقیده دارد که هر که تاجک است باید از بخارا و سمرقند امده باشد نه از غور غزنه و کابل کودامن و بلخ بامی و هرات باستان ....... و اوغان گفتن را کار طفل ها و"سیا سر "ها دانسته و برای کش و گیر دست وگیربان پاره کردن بنابر خصلت خشونت طلبی قبیله ما را به میدان طلبیده اند....

      عرض شود که کسانیکه نیاکان شان 180 سال در برابر عرب جنگیدند و اخر الامر خلافت بغداد بدستان انان از اموی به عباسی انتقال و در برابر سیل هجوم مغل سال ها و ماه ها هر ده و شهر کوچک و بزرگ استادگی کردند انان که زبان پارسی راهمقطار زبان عربی قرار دادند انانیکه هند بزرگ را دوبار فتح کردند (غوری وغزنوی ها ).......در جنگ های انگلیسی نیز مرکز دو جنگ مهم از سه جنگ کابل و شمالی بود هرات هم با ازاد سازی شهر شان حماسه جاویدان را در "میوند قندهار فروخته شده " افریدن در حالیکه شهر های اوغانی از جمله قندهار زمانیکه مجاهدین سر بکف مصروف جهاد فی سبیل الله بودند ایشان مصروف تاج پوشی و چرس و شراب از دستان انگریز ها حتا زنان رقاصه قبیله را در مجالس کافر ها میرقصانیدن در بعضی ولایت دیگر اوغانی بر علاوه پول گرفتن و رساله نوشتن مولوی های شان از انگریز ها و برای انگریز ها وظیفه اکمال "جنسی "" انگریز ها را به عهده داشتند .....

      از این رو گفتن اوغان به اقوام غیر اوغان توهین تحقیر جفاست....

      بایانی خان زاده !!
      ((مدت ۲۱ سال با زبان منطق ؛ دانش ؛ کلام ؛ اقدام ؛ پيکار با دشمن که"""" امروز دوست های شما """"گرديده مبارزه نموديم . ))

      شاید منظور تان از این 21 سال ...وامروز دوست شماست.. روس هاست !!

      این نیشخوار کردند مواد غایطه نظامیان پنجاب از جمله ای اس ای و فاشیستان قبیله دیریست که در پرده های تیاتر انان بنمایش گذاشته شده وحال بینده و شنونده ندارد !!!

      مگر اقوام غیر اوغانی اوغانستان که بیشتر از سی ملیت اند در برابر روس ها دست زیر الاشه نشته بودند!!!تنها گلبیدین سیاف ملاعمر میجنگیدند بلی ؟؟؟ از این رو روس ها دوستان اقوام غیر اوغانی ها !!! وشما ها غازیان سر بکف و ازاد کننده وطن !!! بهه بهه بهههههههههههههههههه!!چه قضاوت چه وجدان !!!

      همچنان این فرهنگ قبیله ست که فکر میکنند هر که کردار و اعمال زشت .. قبیله را نقد کرد باید از گروه جمعیت یا ائتلاف شمال باشد و شاه مسعود هم قهرمان شان!!از این رو قبیلوی فکر میکنند در دفاع از غاصبین ادمکشان تریاک کاران ترویست پروران انتحاری ها ی داخلی و خارجی استین را بالا میزنند.

      بادیانی خان زاده !!!من برای اقاربم گفته ام زمانیکه بمیرم باید در قبرستانی دفن شوم که اوغان در ان دفن نباشد و پایه چار پایی ام را اوغان به شانه نگیرد ملا خدا نخواسته اوغان نباشد کسی که از روی ثواب مرا شستو شو وکفن میکند خدا نخواسته اوغان نباشد ... اگر که خدا نخواسته شرایط قسمی امد که نصیحت من بر اورده نشد مرا چون اهل هنود بسوزانند اما اوغان نا مسلمان برجسد من دست نزنند .

      چون وقت کم بود اگر که اغلاط املایی و انشایی داشتم از همه عفو میخواهم .

    • بایانی صاحب سلام . خداوندگار بلخ هیچگاهی چنین بی ادبی نکرده که شعری بدین رسوایی را که شما نقل کرده اید ، به دفترها و دیوانش قید نماید . شما حق دارید افکار متشنج و کهکشان گرد خود را مسخ نمائید ، ولی هرگز شما این حق را ندارید که با بی ادبی شعر بزرگ مردی چون مولانا را مسخ نموده رسوا نمائید . مولانای بزرگ میفرماید :

      ( این که گویی این کنم یا آن کنم***این دلیل اختیار است ای صنم )

      شما اختیار دار شعر مولانای بزرگ ما نیستید که آنرا این کنید یا آن کنید !

      آیا فرمودۀ لقمان حکیم را شنیده اید که میفرماید : پرسیدند ، ادب از کی آموختی ؟ گفتم ، از بی ادبان و مولانای بزرگ هم چنین میفرماید که :

      از خــدا جویـــیــم توفــیــق ادب ـــ بی‌ادب محروم گشت از لطف رب
      بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد ـــ بلـــک آتـــش در همه آفـــــاق زد

      آقای بایانی ! جناب تان مدت ۲۱ سال ، با زبان منطق ، دانش ، کلام ، اقدام و پيکار با دشمن ( کدام دشمن ؟) مبارزه نمودید و نفرمودید که نتیجه چی شد ؟ حتمأ به این نتیجه رسیدید که ( برای کشتی بی مقصد هيچگاه باد موافق نمي وزد ). حتمأ مبارزۀ بی مقصد داشتید ! عمر فاروق میفرماید : قومیکه پیکار نمیکند ، فنا میگردد و
      به اساس پیروی از همان آیه ، من و دوستان ارجمندم راوش ، چوپان ، عطا خیل ، سپهر ، خان ، روشن و دیگران تصمیم گرفته ایم پیکار نمائیم ، تغیری ایجاد نمائیم و مقصدی داریم که : حق مظلوم از ظالم گرفته شود ، دهن زورگویان بخاک مالیده شود ، دیگر هموطن ما بخاطرسخن گفتن به زبان مادری اش زندانی و جریمه نشود ، دیگر زمین و باغ هموطنم بنام اضافه جریبی تسلیم قبایل سرحدی و کوچیان بیابان گرد نگردد ، دیگر آثار تاریخی سرزمینم دزدی نشده و انفجار داده نشود ، دیگر مجبور نباشیم به دروازۀ پشتو تولنه بخاطر یاد گرفتن پشتو صف ببندیم ، دیگر سورت بندی های طبقاتی نباشد ، دیگر درامه دروغین اکثریت و اقلیت دفن تاریخ گردد .

      اگر این آرزوهای انسانی ما از نظر و دیدگاه شما کشتیی بی ناخداست و مقصدش ناکجا آباد ، فرقی ندارد . ما تصمیم گرفته ایم در حرکت بسوی روشنایی و حقیقت ها در شنا باشیم تا غرق نشویم ، ما تصمیم گرفته ایم پرده های ضخیمِ دروغ ، تذویر و جعل را با بازوی ناتوان قلم پس افگنیم تا جوانان ما خزانه های پنهان را آشکارا ببینند و برگ های سقاوی نامه را زیر ریشه های خشکیده تاکستانها گور نمایند تا انگور بهار آینده سیرابتر و شادابتر بار آید . دیگر تاریخ ساخته نشود و دزد دزد باشد و قهرمان قهرمان . اینست مقصد و مرام ما جناب بایانی !

      آقای بایانی ! در سی سال گذشته حکمرانان قبیلوی اوغانستان آنچی کاشته بودند درو کردند . دوصد و پنجاه سال است که پدر با پسر ، پسر با پدر ، برادر با برادر، خیل با زی ، غلجایی با سدوزایی بخاطر رسیدن به قدرت و پادشاهی همدیگر رامیکشند ، میبندند ، کور میکنند ، تبعید میکنند و درین راه تا سرحد نوکری و مزدوری به انگریزان ، روسان و بلآخره به پاکستانی های دالخور اجیر پیش رفته اند . درین گیرودار پادشاه شو ، پادشاه شو منصفانه خواهد بود که حاکمیت ملا ربانی مزدور و حبیب الله بیسواد را تمثال حکمرانی تاجکان به خورد خواننده گان نکته سنج بدهید ؟ نخیر بایانی صاحب ، این ادعای شما مغرضانه است اگر صد بار دیگر هم پشم گوسپند به سر کشید . انسان عاقل ، دانشمند و بی غرض که به حد ، مرز ، سرحد ، ديوار ، تبار ، نژاد و زبان نمی انديشد چنین استدلال واهی نمیکند .

      در خانه اگر کس است ــ يک حرف بس است ! با جناب تان درین مقوله همنواستم . مزاری

    • و پطان . . یکی از ا.لاده حضرت دادود بود که در حدود 2500سال قبل از یروشلیم به اطراف دریای سند کنونی مهاجرت نمود و یکی از اولاه های مفقود الثر حضرت داود بشمار میرفت . . تا اینکه تما اولاده های حضرت پطان در جنوب افغانستان کشف گردیدند و الحمدالله همه به جای یهودی بودن مسلمان هستند و امروز در مقابل امریکایی ها در جنگ هستند . چندی قبل حزب لیکود اسرایل در حدود پنج هزار کتاب تورات را به پشتو ترجچمه نموده به جنوب افغانستان فرستاده بود تا این برادران را دوباره به دین ابایی و اجدادی شان برگردانند و حتی حزب لیکو برای هر پشتونی که دو.باره ا اسلام به یهودیت برگردد هشت هزار دالر امریکایی نیز میدهد . شما که گفته اید که پتان یعنی از پتنه هند . . کم معلومات بودن شما را نشان میدهد و باید دوباره از صنف اول شروع به خواندن کتاب الف دو ضبر ان و دو زیر اون و دو پیش بن تاریخ نماید .

      کسانی که چادر نشین بودند انها را ( کوچی ) مینامیدند و مینامند و خواهند نامید .

      با این همه اشتباه ها شما میخواهید که ما ( پی نقط نرویم ) .

  • آقای محترم بایانی

    باز هم خدمت شما عرض میکنم که این مزاری که شما بدرستی او را مریض خطاب کرده اید و این خان هر دو همان یکنفر و همان یک چوچه سگ پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان است که زیر نامهای عطا خیل ، دریادلی ، روشن ، سهراب هم مینویسد و در همین چند روز باید منتظر نامهای دیگرش باشیم چون چهره این غلام بچه پنجابی های کثیف افشا شده است.

    جالب این است که این پنجابی بچه برای ما تاریخ مینویسد و فکر میکند که افغانها مانند پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان هر چه این تخم حرام گفت قبول میکنند.

    چند روز قبل این چوچه پنجاب گفته بود که تنویر کلمه فارسی است و من چرا به آن نام خود را خطاب میکنم

    و بعد از آن گفته بود که تمام زنان پشتون بوسیله ائتلاف شمال در کابل مورد تجاوز قرار گرفته اند
    دیروز این تخم حرام به تمام تاجک، ازبک و هزاره لعنت فرستاده که چرا به جای جنگ بر علیه طالبان وحشی بر علیه پشتونها در کابل نمیجنگند و چرا محصلین پوهنتون به عوض مظاهره در و دروازه پوهنتون را آتش نمیزنند و یا آنرا به چتلستان برای فروش نمیبرند.

    شما تمام حرف های او را در نظر بگیرید و فقط یکبار با آنچه حمید گل میگوید مقایسه کنید و شما درخواهید یافت که این چوچه پنجاب فقط دساتیر همان پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را عملی میکند.

    بر اساس پالیسی آی اس آی این یکی دو نفر در تمام سایت افغان جایکه به این میکروب های جهان اجازه داده میشود ثبت نام کرده و یکبار زیر نام پشتون غیر پشتون را توهین میکنند ویکبار پشتون را زیر نام غیر پشتون

    حالا این پنجابی کثیف از شکم گنده خود تاریخ پشتونها را برای شما نقل کرده است و جالب است که این بویناک غلام بچه تصور میکند که با حرفش تاجکها ، ازبکها و هزاره ها بلند میشوند و افغانستان را ویران میکنند.

    بهترین راه این است که شما هر بار بگویید که زنده باد هند کبیر که این غلام بچه ها و پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را که مالک این قوله کشان اند با دادن 25 میلیون دالر به نام کثیف ترین و پست ترین گدا های دنیا مشهور ساخت.

    و مطمئن باشید که چند لحظه بعد او زیر نام مزاری مریضی و روشن ظاهر شده عین مطالب را با تغیر چند کلمه استفراق میکند.

    لعنت و نفرین ابدی باد بر پاکستان = چتلستان

  • ولی کثیف ترین و بویناک ترین کس در دنیا همانا غلام بچه ی است که برای کثیف ترین و بویناک ترین مردم دنیا یعنی پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان غلامی میکند.

  • که عبارتند از عطا خیل= مزاری مریضی= خان= دریادلی= روشن= سهراب

    یا شما میگوید من حق به جانب ام زیرا شما همه همان یک غلام هستید

    • نی خان دو سره ، غلط کدی . آنها عبارت اند از : خان تنویرخان فعلی = خان اصیل خان قدیمی ، خان تری دیر فعلی = خان ولی خان قدیمی و دیگر کران و کوران زی ها + خیل ها + وال ها ! هه هه هه

  • مزاری تو جلال بایانی را خوب میشناسی . یا تو اشنای با گوریز عطا خیل داری . ایا تا حال با شخصی به نام ذکریا یوسفزی سر خورده ایی . ذکریا یوسفزی قبلا یا سروری استخبارات وزارت داخله خلقی ها یک جا کار میکرد و بایانی یکی از فرار های است از دست انها . و گوربز یک خلقی است که به نفع پنجشیری ها داد میزند . ماند بیرق افغانستان .. شما خاک افغانستان را به توبره کشیده اید و جای سالمی در بدن کشور باقی نمانده اید . . حالا بر سر بیرق افغانستان برای میراث به جنگ نشسته اید ؟؟؟ چشم سفیدی اندازه دارد ولی شما ها از اندازه گذشته اید .

  • اقای مزاری !
    ديگر رنگ دالر ، پوند ، ريال ايران ، کلدار پاکستان و روبل روســــيه چشم ها را سفيد ، دل ها را تاريک ساخته ، بنأ ادب کردن آدمی که هنوز انسان نگرديده دشوار است !!
    خوب باداباد !!
    معشوقه به سامان تا باد چنين بادا ــ کفرش همه ايمان شد تاباد چنين بادا
    شمس الحق تبريزی از بس که در آميزی ــ تبريز خراسان شد تا باد چنين بادا .
    تاريخ نويسان معاصر را عقيده برانست که : مليتی و يا قوم که به بحران فقدان هويت
    دچار باشند ، بايد برای خود هويتی دست و پا کرده و انرا بجويند .
    تقصير از شما و يا « تو » نيست !
    تاجايکه مطالعه گرديد نه تنها شما ، انگشت شمار عناصر که شما از انها نام برديد ، بخصوص اقای پيژند پور ، لطيف پدرام ، نصيرکامجو و جوانک بنام [ چوپان ] يا تحت
    تاثير نويسنده گان « پيور ناسيوناليست ايران » قرار گرفتيد ، و يا زور زر را نداريد .
    يکی از صد ها سيه مشق گران ايران چنين مينگارد : اما خراسان بزرگ سرزمين آريانايی پهناور بوده است «!» که متاسفانه توسط اســـتعمارگران انگليس ، روس و
    ( شاهان وطن فروش قاجار ؟؟؟؟!!! ) به بيگا نگان واگذار شدند !!
    پرسش از شما ايا قاجاريان شاهان خراسان بوند يا « پارس» ؟
    نه کند شما نيز بر آسياب نوی ناسيوناليستهای ايرانی آب را افزون نموده يا زور زر را
    نداريد ؟
    نويسنده ايرانی خطاب به شما و فرزندان ايران اضافه ميکند :اميد بر اين است که روزی فرزندان ايران و ياران زور و زر ما برای برداشتن مرز های امروزی استعماری گام بردارند ، که ماشاالله در افغانستان به قول ايرانی های ترياکی ( اوغانستان ) چاکر ، نوکر را جستجو نمودند؛ که خوشبختانه انگشت شمار و شناخته شده اند .
    و نويسنده در چرند خود که همسو با « تو » ميباشد مينويسد : اميد است خراسان بزرگ را که بيژند پور ، کامجو ، نجم الدين کاويانی ماويست ، پدرام ، دريا ددلی درويش « فاحشه» ميباشد اميد ميکند : خراسان بزرگ که ريشه تاريخ و هويت ملی ايران امروزی را دارد بارديگر تشکيل دهند !!
    [ نه ميدانم تفکر شما مقدم بر نويسنده است ، يا از نويسنده برشما چربی ميکند ، چون زور و زر و تشکيلات تحت رهبری [ ساواک اسلامی ] دارند . اگر آدرس نويسنده را
    / آرزو داريد که به جواب بنگاريد که بيشتر « چهره ، قد ، قامت بی ننگ ، ددمنش جواسيس خود را افشا نسازد .[ نام کتاب احيا خراسان بزرگ ] اسم نويسنده [ مالک المماک ــ ابواسحق ابراهم اصطخری . صفحه کتاب از ۲۰۳ تا ۳۴۰ صرفأ مانند شما نفرت از « افاغنه » احيا خراسان بزرگ از « باکتريا قديم » يا بلخ ، تخار و بدخشان ، ولايت « سغدقديم » يا سمرقند ، بخارا ، « ولايت مرگيانا قديم » مرغاب ومرو امروز ، « ولايت آريا قديم » يا هرات امروز ،« ولايت پاراپاميزوس قديم » يا غور ، بادغيس و باميان امروز ،« ولايت آراکوزيا قديم » يا زابل ، کابل امروز ،ولايت نگندهارا قديم » يا ننگر هار امروز « ولايت پکاتيا و گدروزيا قديم »پکتيا، پکتيکا ، خوست و بلوچستان امروز .
    و نيز اقای مزاری هدف بنده از کلام خداوندگار بلخ مولانا بزرگ است ، که مربوط همه بشريت ميباشد . و هرگز ازبک ، ترکمن ، نژاد زرد نبوده نيم از بلخ و نيم از فرغانه بوده . در بخار رشد نموده و در قونيه ترکيه دفن است . وهر گز اين شخصيت تاريخ و فرزانه مرد منحصر به فرد ، ولايت ، قوم ، مليت نبوده ، چه انکه [ مزاری بچه ]
    که چندی قبل در ويديو ويتوپ ها [ بچه بازی در مزار ] نقل ميدان بوده .
    [۲۱ ] سال مقابل تروريست های افغانی ، عربی ، ايرانی که هر روز از ايران وپاکستان تجهيز ميگرديدند برای کشتار مردم ما دستور گرفته بوند يک انها « استاد ربانی ] ديگرش [ عطا سيا ] نتيجه را بيژند پور ، پدرام ، فريد مزدک ، دستگير پنچشيری و نجم الدين کاويانی و محمود بريالی بپرسيد . جلال بايانی

    • آقای بایانی ! وقتی مینای عقل ، منطق و استدلال انسانی بشکند پی به خطای خود نبرده ، و سبکسرانه چنین می نویسد :( و چندی قبل در ويديو ويتوپ ها [ بچه بازی در مزار ] نقل ميدان بوده . ) از رشتین اوغان بچیه دیگر انتظاری نیست جز این یاوه سرایی . کجاست آن آرامش و اطمينان درونی ؟ کجاست آن لاف و پتاق به حد ، مرز ، سرحد ، ديوار ، تبار ، نژاد و زبان نه انديشيدن ؟ شما که به چوب و سنگ سیاه پکتیا افتخار دارید نه به عقل و وجدان خویش چگونه دروغ قد ، قامت با ننگ و فرشته منش خویش را به رخ دیگران میکشید ؟

      چی مقبول نگاشته اید : ( تاريخ نويسان معاصر را عقيده برانست که : مليتی و يا قوم که به بحران فقدان هويت دچار باشند ، بايد برای خود هويتی دست و پا کرده و انرا بجويند .) پته خزانه جعلی علامه؟ حبیبی آیا دست و پا کردن هویت برای بی هویتان نیست ؟ میبخشید آقای بایانی ، شما تا هنوز غیر از همین پته خزانه جعلی ، دیگر هیچگونه مطالعه و اندوختۀ ندارید ! شما تا هنوزمتأسفانه تاریخ مرحوم غبار را نخوانده اید ، چی رسد به تاریخ هرات نوشتۀ سیف بن محمد بن یعقوب هروی معروف به "سیفی هروی"متولد 681 هجری . شما که خود را منسوب به قوم اوغان میدانید تا هنوز تاریخ اوغانستان را نمیدانید ! چند سطر تاریخ آریانای قدیم را مانند ملا های طالب حفظ نموده اید و در هر پیام تان بجای آنکه هضم کنید ، نشخوار میکنید . شعر مولانای بزرگ را مسخ می کنید و وقتی جناب شما را متوجه خطای تان میسازم بجایی که بشرمید ، خجالت بکشید و معذرت بخواهید ، همشهریان و همدیاران مولانا را بچه باز میخوانید . کمی از ریش سپید تان بشرمید اگر آنرا دارید .

      چشمان تانرا باز نمائید و حقیقت ها را بپذیرید ورنه اوغانستان پرستی با چنین منطق لنگ و استدلال کور جز اینکه شما و همفکران شما را رسوای عام و خاص نماید حاصلی نخواهد داشت . باور داشته باشید این مشوره کاملأ دوستانه است . منتها باید بدانید که قوم عزیز پشتون ما اوغانها نیستند و آنهایکه از داعیه اوغان و اوغانستان دفاع میکنند گروه و قوم خاصی اند که از مهربانی و مهمان دوستی برادران عزیز پشتون ما استفاده ابرازی نموده ودشمنان همۀ ملیت های ساکن در اوغانستان کنونی اند . علت آن هم نداشتن سواد کافی تاریخی همۀ ما بوده و است .

      افغانها کی ها و افغانستان در کجا بوده ؟ خراسان کجا و خراسانیان کی ها اند ؟ فرهنگ چیست و بحران هویت چی وقت بوجود می آید ؟ پرسشهایی است که شما میتوانید پاسخش را لابلای اوراق تاریخ دریابید .

      آقای بایانی ! فرق نمیکند که شما تاجکید یا پشتون ، بدون در نظرداشت تعلقات قومی نوشته های همین آقایان پيژن پور ، لطيف پدرام ، نصيرکامجو ، چوپان و در مقابل از آقای سیستانی ، یون ، تره کی ودیگران را بخوانید و با منطق و استدلالی که ثبت تاریخ و اسناد تاریخی باشد مقایسه نمائید آنگاه خود خواهید دانست که کی ، چی میخواهد . این حقیر همانقدر که از سیاست چتلستان در قبال سرزمینم نفرت دارم ، به صد ها مرتبه افزون تر ازایران دارم ولی شما با تأسف که نمی بینید و نمی خواهید بشنوید . فقط همان دهل است ولوله که نمان ! هله نمان که ایران فرهنگ صادر میکند ، هله نمان که دری اوغانی ما در خطر است ، هله که تجزیه طلبان ایرانی میخواهند اوغانستانرا تجزیه نمایند . حالآنکه همین نویسنده گان به شمول این حقیر خواهان تمامیت ارضی وطنم ، استقلال و خود ارادیت هموطنان عزیزم میباشم . مقصد و مرامم را قبلأ خوانده اید . امید وارم از خر لنگ غرورتان فرو آمده و تاریخ هارا بخوانید تا در آینده ننویسید : شما پیروان پيور ناسيوناليست های ايران هستید .

  • به جواب [ خان آغا ] که ماشاالله فورأ با مهارت « برقه » تبديل نموده بايد پرداخت !
    ۱۹ سال قبل در کوچه ما < رنجور > زندگی ميکرد ، در مقابل مليت [ هزاره ] دشمنی، بوبينی ، تنگ نظری داشت . او در حاليکه « بيمار زنجيری بود » ميگفت : هندو ها از هند ، هزاره ها از مغلستان ، ازبک ها از ازبکستان ، ترکمن ها از ترکمنستان ، فرغانچه ها از فرغانه ، قرغز ها از قرغز ستان ، و پــشـــــتون ها يا به گفته ناپاک شما [ اوغان ها ] يا به گفته ايرانی های ترياکی [ افاغنه بر وزن اجنه ] چون سمارق از زمين رويده ، يکی اين مليت بسيار عقب نگاه داشته را [ قوم يهود ] ديگرش که خود
    فاقد هويت است [ قبيله گرا سرازير شده از هند ] ميشمارند . و دايمأ اين [ وارد شده ها] حافظ حفظ سرحدات ، و در نبرد ومبارزه مقابل متجاوز ، اشغالگر جنگيده و کشته داده . و اما [ ســــــــر تاج همه ] [ تاجک ] از دزد کلکان گرفته ، تا دزد زمرد پنچشير ، دزد لاجورد بدخشان در تلاش فروش وطن بوده ، که تاريخ از وطن فروشی ببرک کارمل تاجک ، ربانی تاجک ، مسعود تاجک ، عطای تاجک کاملأ مستند ، با فلم اسناد انکار ناپذير دارد . هر قدر به اين « ديوانه » کوچه ميگفتيم ، نی مرغس يک پاه داشت!!
    « مانند شما » يک روز پيشنهاد به ولايت سپرد [ لطفأ در تمام دهات ، علاقداری ها ، ولسوالی ها ، ولايات ، نواحی کابل حتی انطرف خط نام نهاد ديورند « مناطق قبائل »
    مانند [ هتلر ] داش ها کوره های آدم سوزی ساخته شود ، نخست بيش از نيم نفوس افغانستان از قول ديوانه [ اوغانستان ] که ۵۵ فيصد ميگردد اين [ اوغان ها ] را به کورگاه آدم سوزی انداخته با ختم انها نوبت هزاره ، ازبک ، هندو ، نورستانی ، بلوچ ، پشيه ، گجر ، قرغز ، بيات ، ايماق نيز ميرسد .
    شما اگاه ميباشيد ، که ديگر مردم از اين نفاق ، شقاق و بيگانه پرستی به تنگ آمده همه به صورت ديوانه [ تف ] انداخته و ديوانه با يک دنيا آرمان کثيف ، پليد خود زير خاک رفت ، که بعدأ خبر شديم قبرش نسبت نيت شومش آتش گرفت ، خداوند شما را تا آن سرحد نه رساند . اغای خان جان در تمام قوم ، اقارب ، خويش ، آشنا شما کدام پشتون وجود ندارد . که انرا پارچه ، پارچه کنيد تا « سديزم » شما فروکش نمايد . و يا اينکه از ما پنهان نموده ، خودرا به کوچه حسن چپ زده حتمأ [ زر [ کمای ميکنيد . راستی تو ، مزاری ، روشن ، درويش « فاحشه دلی » مطالعه داريد ، که « بومی » های اصيل و مالکين واقعی امريکا [ هنديانا ] يا [ سرخ پوست ها ] و يا [ آپاچيا ] بودند . که ا نگليس ها ، پرتگاليا ، فرانسويها ، هسپانيوی ها امريکا را اشغال وفعلأ اين اشغالگران انگليسی به گونه شما از [ سرخ پوست ها ] نفرت دارند ، انها را وحشی ، قبيله گرا ، خانه به دوش ، کوچی ، دام پرور ناميده که با اشغال افغانستان توسط امريکا اين مرض ناسور که اخرش مرگ است به شما و رفقای هم برقه شما اثر گذاشته و يا کار [ زر ] است تاسرحد که تن بدون وزن شما که سالها قبل مرده قابل آتش زدن نيست چون چوب از پکتيا ميايد . وخاکستر شما نيز مکروبی است . لطفأ خاکستر کثيف خود را به ايران ، پاکستان ، روسيه و يا انگلستان ارسال کنيد . به اميد انروز که حتی دود شما اسمان کبود وطن را آلوده نسازد . ( خان جلال خان بايانی )

    • اینرا میگویند جواب یک افغان وطنپرست به یک غلام بچه پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان که زیر ده نام دیگر مانند خفاشان کثیف پنجابی خود را پنهان کرده است.

      ماشا الله ماشا الله آقای بایانی که اجنت حلقه بگوش پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را خوب شناخته اید.

    • کاکا بایانی!!

      کاسه چینی که صدا میکند - خود صفت خویش اداء میکند. ماهیت تان برای همه عیان شده است همه میدانند که دنبال چه هستید .

      این دقیق است که دیوانه و هوشیار تان یا بقول خودت "رنحوریا مریضی تان "همان یک شعار را چون کلمه طیبه و شهادت بزبان جاری و ساری میکنند گویا

      • اوغان اصیل زاده - اوغان بومی -اوغان اکثریت -اوغان وطن پرست, وارث وطن, محافظ سرحدات ,باتور شمشیر زن...

      از قول دیوانه های تان دویمه سقاوی را برای ما بیان میکند که ازبک به ازبکستان تاجک به تاجکستان ترکمن ... هزاره به گورستان بروند اوغان خواهد ماندواوغانستان ...

      ادم رنحور تان دشنام های رکیک و ناشایست را به ادرس تاجکان یا بگفته خودتان "سرتاج همه" مثل هوشیاران و با سواد ان تان رواء داشته جالب اینکه در بستر مرگ یا همانا رنحوری هنوز هم به پول فروش معادن ...ت.جه داشته است ((دايمأ اين [ وارد شده ها] حافظ حفظ سرحدات ، و در نبرد ومبارزه مقابل متجاوز ، اشغالگر جنگيده و کشته داده . و اما [ ســــــــر تاج همه ] [ تاجک ] از دزد کلکان گرفته ، تا دزد زمرد پنچشير ، دزد لاجورد بدخشان در تلاش فروش وطن بوده ، که تاريخ از وطن فروشی ببرک کارمل تاجک ، ربانی تاجک ، مسعود تاجک ، عطای تاجک کاملأ مستند ، با فلم اسناد انکار ناپذير دارد . هر قدر به اين « ديوانه » کوچه ميگفتيم ، نی مرغس يک پاه داشت!! ))..

      این دیوانه تان که زنجیری هم بود به جنگلات پکتیا خوست پکتیکا کنر و جلال اباد و نورستان به اثار عتیقه و باستانی و معادن کوه های سروبی و زابل و ... عقلش کار نمی کرده است یعنی بر علیه منافع قبیله چیزی نمیگفته است .

      بایانی صاحب در محله ما فردی بود که هفت سال خدمت زیر بیرق را در مرکز تریاک وچرس ..سپری کرده از دود وبو متعفن ان از اعمال و کردار قبیله از غلامی و بی عدالتی اوغان حال اش به هم خورده وهمیشه در حالت فکر کردن بود تا تا از حالت عادی خارج و غرق دنیا خودش و با خود حرف میزد.

      • او میگفت چرا سر شماری نمیشود - چرا تذکره برای همه توزیع نمیشود اوغان همیشه دورغ گفته جمعیت ناقلین پتنه و کوه های سلیمان را بزرگ جلوه داده و دبل اکثریت کوفته اگر چنین نیست دای گز دای میدان .
      • میگفت حتا اطفال صنف چار مکتب هم قبول نمیکند اوغان غاصب ,خیمه نشینان بی فرهنگ وارث این مرز و بوم باشند و این تخیل و اتلاق بومی بودن شان فقد برای جوانان و بیسوادان خودشان است تا احساسات انان را تحریک بکنند که قوم برتر وارث اصیل این وطن ...اند اگر راست میگویند از شعار بگذرند دلیل و برهان قوی برای اثبات ادعا شان بیاورند همچنان بگویند که از اثر کدام حوادث و واقعه دلخراش از قصر ها به خیمه نشینی محکوم شده اند .
      • او میگفت بومی گفتن های شانرا تاریخ جهان , هند ,ایران ,ترک و عرب تائید کرده است که همانا کوه های سلیمان است نه قندهار وسیستان زابل کنونی..او میگفن جلال اباد زابل و گردیز و لغمان هم اشغال شده است -اومیگفت اوغان همیشه لاف زده خود را با تور غیرتی جلوه داده اند بر عکس انان با انگریز پاکستانی و عرب ... در بر بادی این وطن کوشیده معاهدات لاهور دیورند کندمگ کابل .... را مثال میداد وپول را ایمان اوغان معرفی میکرد .
      • او میگفت تحت شعار سترسرحدات هر روز خط سرحدی پنجاب را در قندهار زابل لوی پکتیا کنر جلال اباد ... با گرفتن کلدار پیش اورده اند حتا بی شرمانه مسله کنفدریشن را ایشان پیش کشیده اند .
      • او میگفت سایر ملیت ها واقوام سرحدی ما یک متر خاک خود را به ترکمنستان تاجکستان ازبکستان چین هند
        وایران رها نکرده اند .... مثال های هم میداد چون حقانی تانک فروش ,به چلند انداختن کلدار پاکستانی بجای اوغانی در داد وستد زمین خانه دوکان زن و دختر ....

      او میگفت حاکمان قبیله از میرویس خان احمد شاه جان تا شاه شجاع حبیاله عبدالرجمن نادر خان نادر تر ه کی وامین کرزی و ملاعمر همه غلام اجانب بوده اند .

      حال جناب تان بگوید او راست میگفت یا دورغ!!!

      تازه وارد ها !!های اروپایی به امریکا واسترا لیا و افریقا سیاه با تمام ظلم و بربریت های شان با یک تمدن و فرهنگ مثمر به ان جا ها وارد شده و در رشد اقصادی و صنعتی ساختن یا پیشرف و ترقی و زمینه ایجاد کار وزندگی بهتر برای همه از جمله بومی ها اقدام کردند .

      اما تازه وارد های کوه های سلیمان بوطن ما بجز از تخریب فرهنک و هنر رسم و رواج دیرین این وطن ,حریق چور و چپاول کاری نکرده اند . در این اوخر فرهنگ اتش زدن خانه و مکتب تیزاب پاشی را نیز رایج وارد اوغانوالی شان نموده اند .

      • داستان شهید اکبر یا بیرون کردن داکتر نجیب از مرغانچه ملل متحد , چوب پکتیا و لاجور و زمرد باشد برای اینده یار زنده و صحبت باقی
  • [ خان !!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ ]
    شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوربخـتــــانه در « شــــــــــــما » < خان > < مزاری >
    < روشـــــــــــــــــــــــــــــن > < تاريک > < درويش > < ؟ خيل > فصاحت ، بلا غت ،
    ژرفنگری ، اقـــتــدأ از منــطـــــق و اتکال به نـفـس را نه ديده ، نه يافـتــــــه ، برعکس
    ، اجتناب از حقيقت ، احتراز از واقعيت ، بی انديشـــــــــــه ســــخن گفتن ،اشـــــتعال ساختن وحدت مليت های برادر وبرابر افــــقـــانســـــــــــــــــــــتان عزيز ، اضمحلال تماميت کشـــــــور ، اغوأ ساختن نسل های جوان و نوجوان ، افروختن بيشــــــتر شقاق
    ، اقــتـــدأ در عقب خصم و بيــــــــگانه ، اهانت به خورد وبزرگ ، ايـــذأ نمودن همه وطن پرســـــــــــتان را در تک تک شـــــــــــــما « گلهای بابونه » شـــــکل باليدن ، بحران ، بدســـــگال را گرفته ، و بدکنشــــــــی دســــــــتوری < خان > < مزاری > < روشن > < درويش > < چه خيل > < عظيم بابک > در مقال يک مليت خاص ، مظلوم پــــــشــــــــــــتــــــــون زبان زد همه افغانها در داخل و خارج کشـــــــور گرديده ، ايجاب
    ميکرد قبل از واژگون شدن سايت تابناک [ کابل پرس? ] بديهی بايد گفت که « قلم بيگانه » را که در دست اين بدگوهران افتاده اســـــــــــــــت قطع و کوتا ســــــــــــــازند.
    [ آن زنده که کاری نيک نکند ، مرده به از اوســـــــــت ].
    [ ره آورد گفتگو با نادان دوچيز است : نخست از دست دادن بخشــــــــــــــــی از عمر و
    ديگری گرفــــتــــار شـــــــــــــــــــــدن ، به افکار پوچ و بی ارزش ] .
    و بنده بيش از هر چيز ، اعتقاد دارم که آنچه ســـــــــــــرنوشــــــت مارا تعين ميکند ، شرايط زندگی مانيســــــــــــــــت ، بلکه تصميمهای های ما اســــــت .تشکر. جلال بايانی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس