صفحه نخست > دیدگاه > طوفان نوح، یک دروغ مقدس

طوفان نوح، یک دروغ مقدس

واضح است که نه.قبل از آنکه نویسندگان تورات راجع به داستان نوح بپردازند و قبل از آنکه آنها شخصیت های اسطوره یی مثل نوح را خلق نموده باشند...
بابک روشن ضمیر
جمعه 2 اكتبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

سالهاست که یکعده افراد،اذهان ما را با داستان های ساختگی مذهبی که بخش اعظم آن بر پایه های غیر واقعی و غیرعلمی استوار است پر کرده اند.یکی از این داستانهای تهدیدی برای بشریت از ایام قدیم ،طوفان نوح است.

برای یک دماغ پاک از آلوده گی ها و اکاذیب مذهبی ، بیائید با هم به ریشه یابی این دروغ مقدس بپردازیم.

طوفان نوح ،یک دروغ مقدس

مقدمه:
انسان منحیث یک موجود متفکر، همیشه در جستجو و کشف حقایقی که در اطراف زندگی اش در جریان است بوده ،به همین ادامه،فعالیتش نه تنها به کنجکاوی وشناخت خلاصه میشود،بلکه با بهره از این شناخت در صدد استفاده از اطرافش برای زیست بهتر و تامین معیشت بهتر میباشد. در همین جریان ،سوالات متعددی دماغ متکامل انسان را درارتباط با مسایل مختلف مشبوع میسازد،در ضمن ان ،صد ها سوالات فلسفی نیز در ذهن چنین یک موجود ،درارتباط با خودش و محیطش درتلاطم قرار داشته وخواهد داشت .همچو پرسش هاکاملآ طبیعی بوده وهمیشه در ذهن یک انسان بالغ و سالم پیدا شده و پیدا میشود.این مربوط به انسان امروزی نه ،بلکه مربوط به انسانهای گذشته ،حال و فردا میباشد.پاسخ های متعددی نیز در مسیر تکاملی زیست، توسط فلاسفه،دانشمندان،پیشوایان دینی وغیره به این پرسش ها ارائه گردیده است.سطح و سویه این پاسخ ها مربوط به سطح شناخت انسانها و دانش شان و طرز دید شان در همان عصرمیباشد. اینکه کدام سوال و پاسخ با ذهن و خواست های انسانها در میامیزد .اینکه در بین تجربه،واقعیت،تخیل و ادعا کدام یک را انتخاب می نمایند.اینکه در عصر حیات فردی، کدام جریانات فکری حاکم بر محیط شان بوده است وغیره و از بین این همه کدام یک را انتخاب مینمایند بیشتر شکل فردی را بخود اخذ میکند.این انتخاب نیز تابع فطرت،محیط زیست و تعلیم و تربیه میباشد.اما سوال اساسی اینکه ایا روزی ممکن است که بشر برای همه سوالاتش ،پاسخ جامع و مورد قبول همگانی بیابد؟ایا یافتن پاسخ نهایی سبب توقف کنجکاوی بشر خواهد شد؟وو...؟همه چیز های اند که در فراروی همه انسانها قرار دارد.

از همان زمانی که سوالات فلسفی ذهن یک انسان را انباشت،از همان زمان نیز انسان ها پاسخ های برای این پرسش ها مطرح نمودند.ارتقای فکری و دماغی بشر سبب ایجاد جهان بینی های مختلف و ادیان مختلف در زمان های خاص در مناطق مختلف جغرافیایی گردید.یکی از آسانترین پاسخ ها در آن زمان ، مربوط دانستن هر پدیده خاص طبیعی و اجتماعی بر یک قدرتی مثل یک رب النوع و یا الهه خاص بود.اقوام مختلف ،خدایان مختلف را که پاسخ گوی سوالات و نیازمندی های روانی افراد همان جامعه بود به وجود آورده بودند.

بخش نخست:

در حال حاضر کمتر کسی ممکن است از حکایتی بنام" طوفان نوح "چیزی نشنیده باشد.اما تعداد کسانی که با جزئیات و اصل منشاء این حکایت آشنا باشند نیز زیاد نخواهد بود.من در این نوشته شما را تا حد توانم با جزئیات و ریشه های این داستان آگاه خواهم ساخت.در مرحله نخست بیائید با هم به تعریف داستان فوق از زبان تورات برویم.برای آنکه بتوانم تصویر بهتری برایتان ارائه کنم، از یک مبحث قبل تر از کتاب مقدس آغاز کرده و با حد اکثر امانت داری آنرا برایتان تحریر مینمایم.قابل یاد آوری میدانم که شماره های مقابل هر جمله( هر ایت) ، عبارت از شماره های ایات میباشند که در ترجمه های مختلف از جمله ترجمه فارسی تورات وجود دارد.
از ادم تا نوح

5(1تواریخ 1:1-4 )

این است شرح پیدایش آدم و نسل او.هنگامی که خدا خواست انسان را بیافریند،او را شبیه خود آفرید.2 او انسان را مرد و زن خلق فرموده،آنها را برکت داد و از همان آغاز خلقت، ایشان را "آدم" نامید.
3و4و5 آدم: وقتی آدم 130 ساله بود ، پسرش شیث به دنیا آمد.او شبیه پدرش آدم بود.بعد از تولد شیث،آدم 800 سال دیگر عمر کردوصاحب پسران و دختران شد.آدم در سن 930 سالگی مرد.
6و7و8 شیث: وقتی شیث 105 ساله بود،پسرش انوش به دنیا آمد.بعد از تولد انوش ،شیث 807 سال دیگر عمر کردوصاحب پسران و دختران شد.شیث در سن 912 سالگی مرد.
9و10و11: وقتی انوش نود ساله بود،پسرش قینان به دنیا آمد، بعد از تولد قینان ،انوش 815 سال دیگر عمر کردوصاحب دختران و پسران شد.انوش در سن 905 سالگی مرد.
12و13و14 قینان: وقتی قینان هفتاد ساله بود،پسرش مهلل ئیل به دنیا آمد.بعد از تولد مهلل ئیل،قینان 840 سال دیگر عمر کردو صاحب پسران و دختران شد.او در سن 910 سالگی مرد.
15و16و17 مهلل ائیل:وقتی مهلل ئیل شصت و پنج ساله بود،پسرش یارد به دنیا آمد.پس از تولد یارد، مهلل ئیل 830 سال دیگر عمر کردوصاحب پسران و دختران شد.او در سن 895 سالگی مرد.
18و19و20 یارد:وقتی یارد 162 ساله بودپسرش خنوخ به دنیا آمد .بعد از تولد خنوخ، یارد 800 سال دیگر عمر کردو صاحب پسران و دختران شد.یارد در سن 962 سالگی مرد.
21-24 خنوخ: ووقتی خنوخ شصت و پنج ساله بود،پسرش متوشالح به دنیا آمد.بعد از تولد متوشالح، خنوخ 300 سال دیگر با خدا زیست.او صاحب پسران و دخترانی شد و 365 سال زندگی کرد.خنوخ با خدا میزیست و خدا او را بحضور خود به بالا بردودیگر کسی او را ندید.
25و26و 27 متوشالح: وقتی متوشالح 187 ساله بود،پسرش لمک به دنیا آمد.بعد از تولد لمک ، متوشالح 782 سال دیگر زندگی کرد و صاحب پسران و دختران شد.متوشالح در سن 969 سالگی مرد.
28-31 لمک:وقتی لمک 182 ساله بود،پسرش نوح بدنیا آمد.لمک گفت:" این پسر ما را از کار سخت زراعت که در اثر لعنت خداوند بر زمین،دامنگیر ما شده آسوده خواهد کرد"پس لمک اسم او را نوح (یعنی آسودگی)گذاشت.بعد از تولد نوح ،لمک 595 سال دیگر عمر کردو صاحب پسران و دختران شد.او در سن 777 سالگی مرد.
32 نوح: نوح در سن 500 سالگی صاحب سه پسر به نامهای سام،حام و یافث بود.

طوفان نوح

6

در این زمان تعداد انسانها روی زمین زیاد میشد،پسران خدا مجذوب دختران زیبا روی انسانها شدند و هر کدام را که پسندیدند ، به زنی گرفتند.3 آنگاه خداوند فرمود:" روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند،زیرا او موجودی است فانی و نفسانی.پس صدو بیست سال به او فرصت میدهم تا خود را اصلاح کند."
4 پس از آنکه پسران خدا و دختران انسانها با هم وصلت نمودند ، مردانی غول آسا از آنان به وجود آمدند.اینان دلاوران معروف دوران قدیم هستند.5و6 هنگامی که خداوند دید مردم غرق در گناهند و دایمآ بسوی زشتی ها و پلیدی ها میروند،از آفرینش انسان متاسف و محزون شد.
7 پس خداوند فرمود:"من انسانی را که آفریده ام از روی زمین محو میکنم.حتی حیوانات و خزندگان و پرندگان را نیز من از بین میبرم، زیرا از آفریدن آنها متاسف شدم."اما در این میان نوح مورد لطف خداوند قرار گرفت9و10 این است سرگذشت او:
نوح سه پسر داشت به نامهای سام،حام و یافث. او تنها مرد درستکار و خدا ترس زمان خودش بود و همیشه میکوشید مطابق خواست خدا زندگی کند.11 در این زمان ،افزونی گناه و ظلم در نظر خدا به منتها درجهء خود رسیده و دنیا بکلی فاسد شده بود.12و13 وقتی خدا فساد و شرارت بشر را مشاهده کرد ، به نوح فرمود: "تصمیم گرفته ام تمام این مردم را هلاک کنم،زیرا زمین را از شرارت پر ساخته اند.من آنها را همراه زمین از بین میبرم.
14"اما تو، ای نوح ،با چوب درخت سرو یک کشتی بساز و در آن اتاقهایی درست کن.درزها و شکافهای کشتی را با قیر بپوشان.15 آنرا طوری بساز که طولش 300 ذراع،عرضش 50 ذراع و ارتفاع آن 30 ذراع باشد.16 یک ذراع پاهین تر از سقف،پنجره ای برای روشنایی کشتی بساز.در داخل آن سه طبقه بنا کن و در ورودی کشتی را در پهلوی آن بگذار.
17 "بزودی من سراسر زمین را با آب خواهم پوشانید تا هر موجود زنده ای که در آن هست، هلاک گردد.18 اما با تو عهد می بندم که تو را با همسر و پسران و عروسانت در کشتی سلامت نگاه دارم.19و20 از تمام حیوانات ،خزندگان و پرندگان یک جفت نر و ماده با خود به داخل کشتی ببر،تا از خطر این طوفان در امان باشند.21 همچنین خوراک کافی برای خود و برای تمام موجودات در کشتی ذخیره کن."نوح تمام اوامر خدا را انجام داد.
7
سپس خداوند به نوح فرمود:"تو و اهل خانه ات داخل کشتی شوید،زیرا در بین همهء مردمان این روزگار فقط تو را درستکار یافتم.2و3 همراه خود هفت جفت از حیوانات حلال گوشت،هفت جفت از پرندگان و یک جفت از بقیه حیوانات را به درون کشتی ببر،تا بعد از طوفان نسل آنها روی زمین باقی بماند .4 پس از یک هفته،به مدت چهل شبانه روز باران فرو خواهم ریخت و هر موجودی را که به وجود آورده ام ،از روی زمین محو خواهم کرد."
5 پس نوح هر آنچه را که خداوند به او امر فرموده بود انجام داد. 6 وقتی که آن طوفان عظیم بر زمین آمد ، نوح ششصد ساله بود.7 او و همسرش به اتفاق پسران و عروسانش به درون کشتی رفتند تا از خطر طوفان در امان باشند.8و9 پرندگان و خزندگان و حیوانات نیز ، چه حلال گوشت وچه حرام گوشت ، همراه او به کشتی رفتند.همانطوری که خدا فرموده بود، آنها جفت جفت ،نر و ماده داخل کشتی جای گرفتند.
10و11و12 بعد از یک هفته ،هنگامی که نوح ششصد ساله بود،در روز هفدهم ماه دوم، طوفان شروع شدو چهل شبانه روز بشدت باران بارید.همچنین همهء آبهای زیر زمینی فوران کرده ،بر زمین جاری شدند.
13 اما روزی که طوفان شروع شد، نوح و همسر وپسرانش،حام و سام و یافث و زنان آنها داخل کشتی بودند.14 و 15 از هر نوع حیوان اهلی و وحشی ،پرنده و خزنده نیز یک جفت با آنها بودند.16 پس از آنکه حیوانات نر و ماده ،طبق دستور خدا به نوح ،وارد کشتی شدند خداوند در کشتی را از عقب آنها بست.17 به مدت چهل شبانه روز باران سیل آسا میبارید و بتدریج زمین را می پوشانید،تا اینکه کشتی از روی زمین بلند شد.18 رفته رفته آب آنقدر بالا آمد که کشتی روی آن شناور گردید.19 سر انجام بلند ترین کوهها نیز به زیر آب فرو رفتند.20 باران آنقدر بارید که سطح آب به هفت متر بالاتر از قلعه کوهها رسید.21 همهء جانداران روی زمین یعنی حیوانات اهلی و وحشی،خزندگان و پرندگان،با آدمیان هلاک شدند.22 هر موجود زنده ای که در خشکی بود نابود گشت.23 بدینسان خدا تمام موجودات زنده را از روی زمین محو کرد، بجز نوح و آنانی که در کشتی همراهش بودند.24 آب تا صدو پنجاه روز همچنان پهنهء زمین را پوشانیده بود.
8
اما خدا ،نوح و حیوانات درون کشتی را فراموش نکرده بود.او بادی بر سطح آبها وزانید و سیلاب کم کم کاهش یافت.2 آبهای زیر زمینی از فوران باز ایستادند و باران قطع شد.3و 4 آب رفته رفته فرو نشست تا اینکه کشتی صدوپنجاه روز پس از شروع طوفان روی کوههای ارارات قرار گرفت. 5- سه ماه بعد قله های کوهها نیز نمایان شدند.پس از گذشت چهل روز ،نوح پنجره کشتی را گشود و کلاخی رهاکرد،ولی کلاخ به داخل کشتی باز نگشت،بلکه به این سو و آن سو پرواز کرد تا زمین خشک شد.8 پس از آن ،کبوتری رها کرد تا ببیند آیا کبوتر میتواند زمین خشکی برای نشستن پیدا کند.9 اما کبوتر جایی را نیافت،زیرا هنوز آب بر سطح زمین بود.وقتی کبوتر برگشت،نوح دست خود را دراز کرد و کبوتر را گرفت و به داخل کشتی برد.10 نوح هفت روز دیگر صبر کرد و بار دیگر همان کبوتر را رها نمود.11 این بار هنگام غروب آفتاب، کبوتر در حالی که برگ زیتون تازه ای به منقار داشت ،نزد نوح باز گشت.پس نوح فهمید که در بیشتر نقاط ، آب فرو نشسته است.12 یک هفته بعد ،نوح باز همان کبوتر را رها کرد، ولی اینبار کبوتر باز نگشت.13 یک ماه پس از رها کردن کبوتر،نوح پوشش کشتی را برداشت و به بیرون نگریست و دید که سطح زمین خشک شده است.14 هشت هفته دیگر هم گذشت و سر انجام همه جا خشک شد.15 و 16 در این هنگام خدا به نوح فرمود:"اینک زمان آن رسیده که همه از کشتی خارج شوید.17 تمام حیوانات ، پرندگان و خزندگان را رها کن تا تولید مثل کنند و بر روی زمین زیاد شوند."18 و19 پس نوح با همسر و پسران و عروسانش از کشتی بیرون آمد.تمام حیوانات و خزندگان و پرندگان نیز دسته دسته از کشتی خارج شدند.20 آنگاه نوح قربانگاهی برای خداوند ساخت و از هر حیوان و پرندهء حلال گوشت بر آن قربانی کرد.21 خداوند از این عمل نوح خشنود گردید و با خود گفت :" من بار دیگر زمین را بخاطر انسان که دلش از کودکی بطرف گناه متمایل است ،لعنت نخواهم کرد و این چنین تمام موجودات زنده را از بین نخواهم برد.تا زمانی که جهان باقی است،کشت و زرع ،سرما و گرما،زمستان و تابستان،روز و شب همچنان بر قرار خواهد بود."

عهد خدا با نوح
9

خدا ، نوح و پسرانش را برکت داد و به ایشان فرمود :" بارور و زیاد شوید و زمین را پر سازید.2و3 همه ء حیوانات و خزندگان زمین ،پرندگان هوا و ماهیان دریا از شما خواهند ترسید،زیرا همه آنها را زیر سلطه شما قرار داده ام و شما می توانید علاوه بر غلات و سبزیجات، از گوشت آنها نیز برای خوراک استفاده کنید.4 اما گوشت را با خونش که بدان حیات می بخشد نخورید.5و6 کشتن انسان جایز نیست، زیرا انسان شبیه خدا آفریده شده است.هر حیوانی که انسان را بکشد باید کشته شود.هر انسانی هم که انسان دیگری را به قتل برساند،باید بدست انسان کشته شود.7 و اما شما ،فرزندان زیاد تولید کنید و زمین را پر سازید." 8 سپس خدا به نوح و پسرانش فرمود:9و10و11 "من با شما و با نسلهای آینده شما و حتی با تمام حیوانات،پرندگان و خزندگان عهد میبندم که بعد از این هرگز موجودات زنده را بوسیله طوفان هلاک نکنم و زمین را نیز دیگر بر اثر طوفان خراب ننمایم.12 این است نشان عهد جاودانی من : رنگین کمان خود را در ابر ها می گذارم و این نشان عهدی خواهد بود که من با جهان بسته ام. 14 وقتی ابر ها را بالای زمین بگسترانم و رنگین کمان دیده شود ، 15 آنگاه قولی را که به شما و تمام جانداران داده ام به یاد خواهم آورد و دیگر هرگز تمام موجودات زنده بوسیله طوفان هلاک نخواهند شد.16 و 17 آری رنگین کمان نشانه عهد من است با تمام موجودات زنده ء روی زمین."
18 سه پسر نوح که از کشتی خارج شدند،سام و حام و یافث بودند.(حام پدر کنعان است)19 همهء ملل دنیا از سه پسر نوح به وجود آمدند.20و21 نوح به کار کشاورزی مشغول شد وتاکستانی غرس نمود.روزی که شراب زیاد نوشیده بود،در حالت مستی در خیمه اش برهنه خوابید.22 حام،پدر کنعان ،برهنگی پدر خود را دید و بیرون رفته به دو برادرش خبر داد.23 سام و یافث با شنیدن این خبر،ردایی روی شانه های خود انداخته عقب عقب بطرف پدر شان رفتند تا برهنگی او را نبینند.سپس او را با آن ردا پوشانیدند.24و25 وقتی نوح به حال عادی برگشت و فهمید که حام چه کرده است ،گفت:"کنعان ملعون باد" برادران خود را بندهء بندگان باشد.26و27 خداوند سام را برکت دهد و کنعان بنده او باشد.خدا یافث را برکت دهد و او را شریک سعادت سام گرداند ، و کنعان بندهء او باشد.:
پس از طوفان ،نوح 350 سال دیگر عمر کرد و در سن 950 سالگی وفات یافت.

این بود تمام داستان که آنرا مطابق حکایت تورات برایتان نگاشتم .
حال شما را به دیدن این فلم کوتاه تصویری دعوت مینمایم:
http://www.youtube.com/watch?v...
همچنان میتوانید فلم های دیگری که در حاشیه همین صفحه یو چوب در ارتباط با همین موضوع ظاهر میگردد مشاهده فرمائید.
اما حالا بیائید که پیامبر اسلام در قران در باره این داستان چه میگوید:در قران سوره 71 بنام نوح اختصاص یافته است .این سوره 28 ایت دارد که ترجمه آنها اینست :"
ما نوح را به سوى قومش فرستاديم كه قومت را پيش از آنكه عذابى دردناك به آنان رسد هشدار ده (۱)
[نوح] گفت اى قوم من من شما را هشدار دهنده‏اى آشكارم (۲)
كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد (۳)
[تا] برخى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و [اجل] شما را تا وقتى معين به تاخير اندازد اگر بدانيد چون وقت مقرر خدا برسد تاخير بر نخواهد داشت (۴)
[نوح] گفت پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت كردم (۵)
و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود (۶)
و من هر بار كه آنان را دعوت كردم تا ايشان را بيامرزى انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند و اصرار ورزيدند و هر چه بيشتر بر كبر خود افزودند (۷)
سپس من آشكارا آنان را دعوت كردم (۸)
باز من به آنان اعلام نمودم و در خلوت [و] پوشيده نيز به ايشان گفتم (۹)
و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است (۱۰)
[تا] بر شما از آسمان باران پى در پى فرستد (۱۱)
و شما را به اموال و پسران يارى كند و برايتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پديد آورد (۱۲)
شما را چه شده است كه از شكوه خدا بيم نداريد (۱۳)
و حال آنكه شما را مرحله به مرحله خلق كرده است (۱۴)
مگر ملاحظه نكرده‏ايد كه چگونه خدا هفت آسمان را توبرتو آفريده است (۱۵)
و ماه را در ميان آنها روشنايى‏بخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد (۱۶)
و خدا[ست كه] شما را [مانند] گياهى از زمين رويانيد (۱۷)
سپس شما را در آن بازمى‏گرداند و بيرون مى‏آورد بيرون‏آوردنى [عجيب] (۱۸)
و خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده] ساخت (۱۹)
تا در راههاى فراخ آن برويد (۲۰)
نوح گفت پروردگارا آنان نافرمانى من كردند و كسى را پيروى نمودند كه مال و فرزندش جز بر زيان وى نيفزود (۲۱)
و دست به نيرنگى بس بزرگ زدند (۲۲)
و گفتند زنهار خدايان خود را رها مكنيد و نه و د را واگذاريد و نه سواع و نه ي غوث و نه ي عوق و نه ن سر را (۲۳)
و بسيارى را گمراه كرده‏اند [بار خدايا] جز بر گمراهى ستمكاران ميفزاى (۲۴)
[تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشى درآورده شدند و براى خود در برابر خدا يارانى نيافتند (۲۵)
و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار (۲۶)
چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند (۲۷)
پروردگارا بر من و پدر و مادرم و هر مؤمنى كه در سرايم درآيد و بر مردان و زنان با ايمان ببخشاى و جز بر هلاكت‏ستمگران ميفزاى (۲۸)

این است ترجمه ایات قرآنی که از طوفان نوح حکایت گردیده است.در مجموع اسم نوح 50 مراتبه در قران ذکر شده است . بجز از ایات فوق در مورد نوح ایات دیگری نیز در چندین سوره دیگر وجود دارد ..البته از جمله در سوره یازدهم (هود) قران در باره نوح چنین میگوید:"
و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم [گفت] من براى شما هشداردهنده‏اى آشكارم (۲۵)
كه جز خدا را نپرستيد زيرا من از عذاب روزى سهمگين بر شما بيمناكم (۲۶)
پس سران قومش كه كافر بودند گفتند ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‏بينيم و جز [جماعتى از] فرومايگان ما آن هم نسنجيده نمى‏بينيم كسى تو را پيروى كرده باشد و شما را بر ما امتيازى نيست بلكه شما را دروغگو مى‏دانيم (۲۷)
گفت اى قوم من به من بگوييد اگر از طرف پروردگارم حجتى روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى بخشيده باشد كه بر شما پوشيده است آيا ما [بايد] شما را در حالى كه بدان اكراه داريد به آن وادار كنيم (۲۸)
و اى قوم من بر اين [رسالت] مالى از شما درخواست نمى‏كنم مزد من جز بر عهده خدا نيست و كسانى را كه ايمان آورده‏اند طرد نمى‏كنم قطعا آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد ولى شما را قومى مى‏بينم كه نادانى مى‏كنيد (۲۹)
و اى قوم من اگر آنان را برانم چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد آيا عبرت نمى‏گيريد (۳۰)
و به شما نمى‏گويم كه گنجينه‏هاى خدا پيش من است و غيب نمى‏دانم و نمى‏گويم كه من فرشته‏ام و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى‏نگرد نمى‏گويم خدا هرگز خيرشان نمى‏دهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاه‏تر است [اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود (۳۱)
گفتند اى نوح واقعا با ما جدال كردى و بسيار [هم] جدال كردى پس اگر از راستگويانى آنچه را [از عذاب خدا] به ما وعده مى‏دهى براى ما بياور (۳۲)
گفت تنها خداست كه اگر بخواهد آن را براى شما مى‏آورد و شما عاجز كننده [او] نخواهيد بود (۳۳)
و اگر بخواهم شما را اندرز دهم در صورتى كه خدا بخواهد شما را بيراه گذارد اندرز من شما را سودى نمى‏بخشد او پروردگار شماست و به سوى او باز گردانيده مى‏شويد (۳۴)
يا [در باره قرآن] مى‏گويند آن را بربافته است بگو اگر آن را به دروغ سر هم كرده‏ام گناه من بر عهده خود من است و[لى] من از جرمى كه به من نسبت مى‏دهيد بركنارم (۳۵)
و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه [تاكنون] ايمان آورده‏اند هرگز [كسى] ايمان نخواهد آورد پس از آنچه مى‏كردند غمگين مباش (۳۶)
و زير نظر ما و [به] وحى ما كشتى را بساز و در باره كسانى كه ستم كرده‏اند با من سخن مگوى چرا كه آنان غرق شدنى‏اند (۳۷)
و [نوح] كشتى را مى‏ساخت و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى‏گذشتند او را مسخره مى‏كردند مى‏گفت اگر ما را مسخره مى‏كنيد ما [نيز] شما را همان گونه كه مسخره مى‏كنيد مسخره خواهيم كرد (۳۸)
به زودى خواهيد دانست چه كسى را عذابى خواركننده درمى‏رسد و بر او عذابى پايدار فرود مى‏آيد (۳۹)
تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد فرموديم در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت با كسانت مگر كسى كه قبلا در باره او سخن رفته است و كسانى كه ايمان آورده‏اند حمل كن و با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند (۴۰)
و [نوح] گفت در آن سوار شويد به نام خداست روان‏شدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است (۴۱)
و آن [كشتى] ايشان را در ميان موجى كوه‏آسا مى‏برد ونوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد اى پسرك من با ما سوار شو و با كافران مباش (۴۲)
گفت به زودى به كوهى پناه مى‏جويم كه مرا از آب در امان نگاه مى‏دارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارنده‏اى نيست مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند و موج ميان آن دو حايل شد و [پسر] از غرق‏شدگان گرديد (۴۳)
و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمكار (۴۴)
ونوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از كسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترين داورانى (۴۵)
فرمود اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست او [داراى] كردارى ناشايسته است پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى‏دهم كه مبادا از نادانان باشى (۴۶)
گفت پروردگارا من به تو پناه مى‏برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم (۴۷)
گفته شد اى نوح با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروههايى كه با تواند فرود آى و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان مى‏كنيم سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مى‏رسد (۴۸)
اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‏كنيم پيش از اين نه تو آن را مى‏دانستى و نه قوم تو پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آن تقواپيشگان است (۴۹)
همچنان در سوره الاسرا در مورد نوح چنین آمده است:-
سوره 17 الاسرا

اى] فرزندان كسانى كه [آنان را در كشتى] با نوح برداشتيم راستى كه او بنده‏اى سپاسگزار بود (۳)
و چه بسيار نسلها را كه ما پس ازنوح به هلاكت رسانديم و پروردگار تو به گناهان بندگانش بس آگاه و بيناست (۱۷)
سوره 37 الصافا ت
و نوح ما را ندا داد و چه نيك اجابت‏كننده بوديم (۷۵)
و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم (۷۶)
و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم (۷۷)
و در ميان آيندگان [آوازه نيك] او را بر جاى گذاشتيم (۷۸)
درود بر در ميان جهانيان (۷۹)
ما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم (۸۰)
به راستى او از بندگان مؤمن ما بود (۸۱)
سپس ديگران را غرق كرديم (۸۲)
و بى‏گمان ابراهيم از پيروان اوست.
اینست حکایت نوح از زبان الله تعالی بر بندگانش که متاسفانه هیچکدام آن واقعیت ندارد.هیچ کاوش تاریخی،علمی،باستانشناسی وغیره تائید کننده این گفتار مقدس نیستند.اینها چیزی بجز از تکرار ناقص و دستخورده همان حکایات تورات نیستند که انها را حضرت پیامبر مطابق خواست خود و ایجابات شرایط عصرش تغییر داده و حکایت نموده است.
به همین ترتیب در بعضی سوره ها مثالهایی در قران داده میشود که ممکن است در ارتباط با همان طوفان نوح باشد .مثلا در ایات 41 تا43 سوره یاسین چنین گفته شده است:
و نشانه‏اى [ديگر] براى آنان اينكه ما نياكانشان را در كشتى انباشته سوار كرديم (۴۱)

و مانند آن براى ايشان مركوبها[ى ديگرى] خلق كرديم(42)
و اگر بخواهيم غرقشان مى‏كنيم و هيچ فريادرسى نمى‏يابند و روى نجات نمى‏بينند (۴۳)
در اینجا اگر به ایه کریمه شماره 42 دقت کنیم،سازنده کشتی نوح نیست بلکه الله مستقیمآ در ساختن کشتی رول دارد و مانند آن کشتی ،مرکوب های دیگری هم ساخته است!!؟؟این ایت با ایات قبلی کاملآ در تضاد میباشد.حالا یکعده دروغگویان بالای اشتباهات واضح الهی ماله میکشند و ادعا میکنند که هدف آنست که الله برای انسان عقل داده است و انسان با عقل خود کشتی را ساخته است ،پس این الله است که کشتی را ساخته است و نه انسان. البته واضح است که تمام این ادعا ها مجهول و مجعول و عاری از حقیقت میباشند.
و راجع به حیوانات و جمع کردن شان در سوره الشورا در ایت 29 چنین امده است:

و از نشانه‏هاى [قدرت] اوست آفرينش آسمانها و زمين و آنچه از [انواع] جنبنده در ميان آن دو پراكنده است و او هرگاه بخواهد بر گردآوردن آنان تواناست (۲۹)
به نظر من این ایت نیز ممکن است با همین حکایت ارتباط داشته باشد.زیرا جمع کردن حیوانات توسط الله و توانایی اش برای این کار بی ارتباط با این حکایت نمیتواند باشد.اما در هر صورت باز هم یک ادعای نادرست و پادر هوا میباشد وبس.
هیچگاه نمیتوان در عمل ثابت کرد که الله واقعآ این کار را کرده میتواند.این صرف یک ادعای پوچ میباشد .
البته در متباقی ایات تشریحات زیادی از جزئیات طوفان نیست.بدین ملحوظ بخاطر جلوگیری از طولانی شدن نوشته از ذکر آنها اجتناب میکنم.
خوب حال اگر متون این دو کتاب مقدس را بطور مقایسوی ببینیم ،بعضی مطالب مشترک و بعضی دیگر آن متفاوت اند.
نکات مشترک همانا ساختن یک کشتی عظیمی به فرمایش خداوند که قابلیت نجات و انتقال نوح و اهل بیتش را با جفتی از هر حیوان و اغذیه انها دارا بوده باشد.
خشم خداوند و نازل کردن طوفان و باران و غرق کردن تمام موجودات حیه بجز از نوح و کسانش و از هر حیوان یک جفت که با نوح در کشتی بودند.بالا رفتن آب باران از سر همه کوهها و به هلاکت رسانیدن تمام انسانهای نافرمان به شمول حیوانات بیگناه و باقی مانده در روی زمین .
نکات متفاوتی را نیز مشاهده میکنید.البته در اصل قضیه طوفان تغیر زیادی وارد نمیکند.مثلآ غرق شدن پسر نوح در حکایت قران و نجات تمام پسران نوح یکجا با نوح در حکایت تورات.رسیدن کشتی به کوه ارارات در تورات و در کوه "جودی"در قران.که جودی را به معنی سخت ترجمه کرده اند.این یک اسم الستیکی است.یعنی میتواند معانی مختلف را داشته باشد.برای ماله کشان اشتباهات حضرت پیامبر بهانه خوبی میباشد.به همین ارتباط بعضی ها این کوه را در موصول عراق میدانند.(معلوم و قطعی نیست) و بعضی ها قطعآ اسمی از این کوه را نشنیده اند.من به این نظر هستم که چون حضرت محمد اسم کوه ارارات را ممکن همان هنگام فراموش کرده باشند،با ذکر صفت کوه از ارائه اسم آن طرفه رفته باشد.اما یک تعداد مفسرین هم بدون اسناد تلاش دارند کوه جودی را همان ارارات حساب کنندو آنرا اسم دیگری از این کوه بدانند.در حالیکه این چیز واقعیت ندارد.معرفی نوح به حیث یک انسان معمولی مگر نیکو در تورات ،اما در قران ،حضرت محمد او را یک فرستاده خدا معرفی نموده است.مثلیکه خودش را معرفی مینمود.هدف از معرفی کردن نوح بحیث یک پیامبر نیز به نظر من بهره برداری حضرت محمد از این داستان به نفع خودش و تبلیغ این موضوع که اگر شما (قریش و سایر قبایل اعراب ساکن حجاز در آنزمان) به حرفهای من که نیز مثل نوح فرستاده خدا هستم گوش فرا ندهید ممکن است به سرنوشت قوم نوح گرفتار آئید. غرق شدن پسر نوح نیز از ابداعات پیامبر اسلام است و هدفش بهره برداری از این داستان و دستور به نا دیده گرفتن مناسبات فامیلی به پیروانش .چون کسانی هم بودند که بخشی از خانواده های آنها هنوز مسلمان نشده و در جنگ با محمد قرار داشتند.و پیامبر اسلام میخواست بدین ترتیب پیروی عقیدتی را بر عاطفه خوانوادگی و صله رحم برتر بداند و پیروانش را به جنگ بر علیه اقارب شان و کشتار ایشان تشویق نماید.
اما تا جایی که دیده میشود حکایت نوح در تورات در مقایسه با کلی گویی قران جامع تر و با تفصیل بیشتر شرح داده شده است که خود شما نیز آنرا مشاهده میفرمائید.قرا ن بیشتر به انتباهات اخلاقی داستان پرداخته است تا به جزئیات و اصل داستان .مگر در تورات به هر دو بخش توجه گردیده است.

آیا حکایت نوح یگانه داستان از نوع خود است؟

واضح است که نه.قبل از آنکه نویسندگان تورات راجع به داستان نوح بپردازند و قبل از آنکه آنها شخصیت های اسطوره یی مثل نوح را خلق نموده باشند،در بین اقوام دیگر نیز داستان های از این قبیل رایج بود.منتها قهرمانان داستانها و اشکال کشتی ها فرق میکرد.در ادبیات قدیمی ،در فرهنگ های مختلف، ا شکال متفاوت این داستان روایت شده است.یکی از مشهور ترین این داستانها درذیل شرح داده میشود.باستان شناسان منشاء اصلی این داستان را نظر به بعضی شواهد موجود، در محلی که بنام میزوپوتامیا ( ) یاد میگردد میدانند. در حال حاضر این ساحات تحت ساحات جغرافیایی کشور های عراق و سوریه و نواحی آن قرار دارد.نتایج مطالعات دانشمندان و باستانشناسان چنین است که درحدود بیشتر از پنج هزار سال(بعضآ بین 5 تا 10 هزار سال ) قبل از امروز،از اثر آبخیزی دریا های دجله،فرات و کارون ،وادی های اطراف این دریا که قبلآ در فوق بنام میزوپوتمیا یاد کردیم زیر آب میرود.از اثر این سیلاب مدحش انسانهای زیادی حیات خود را از دست میدهند.نظر به آنکه در آن عصر مردمان معتقد به ارباب الانواع بودند یعنی معتقد به وجود خدایانی از قبیل آب ،آفتاب ،باد،عشق و..بودند.سیلاب فوق را مربوط به خشم خدایان میدانستند.(البته تا حال نیز یک تعداد افراد چنین میاندیشند و حوادث طبیعی را از خشم این یا آن خدا میپندارند) .حادثه سیلاب مذکور سینه به سینه نقل گردیده و داخل ادبیات و فرهنگ آنزمان شده و با افزودن و کاستن بخش های مختلف این حادثه در طول زمان ( به اصطلاح مشهور یک زاغ و چهل زاغ)بالاخره همراه با زندگی نامه یکی از پادشاهان سومری بنام گیلگمیش به شکل یک قطعه ادبی برروی تخته های که در آن عصر از گل میساختند ، تحریر گردیده است.این ادبیات تحریری را ،باستانشناسان از جمله یکی از قدیمی ترین اثار هنری کشف شده بشر میدانند.کاوشهای باستان شناسی در سال 1853 میلادی در مخروبه های شهر نینوا از بقایای کتابخانه آشوربانیپال (668 تا 626 سال قبل از میلاد مسیح) منجر به کشف این آثار شد.در این کتابخانه که آثار برروی لوح های گلی تحریر شده حکایت از مطالب زیادی دارد از آنجمله یکی از آنها همین حکایت طوفان است.
این داستان حماسی در دوازده لوح نوشته شده است.در لوح یازدهم این حماسه ،پادشاه (گیلگمیش) به ملاقات مردی که از این سیلاب مدهش در سالهای خیلی قبل ،جان به سلامت برده و حیات جاودانی یافته است میرساند.گیلگمیش از جمله پادشاهان سومری ها شمرده میشود که در مورد موصوف حکایات زیادی مخلوط با افسانه وجود دارد.مردمان وجود او را یک بر سه از انسان و باقی دو بر سه را خدایی میپنداشتند.این پادشاه همخوابی با هرتازه عروس را حق خود میدانست.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%...

قراریکه در ترجمه لوایح فوق الذکر در ذیل مطالعه خواهید نمود ، پاد شاه اروک " گیلگمیش "بعد از مناقشه با ایشتر در معبد و راندن او از خود ،مورد قهر این الهه قرار میگرد.و الهه مذبور برای انتقام از گیلگمیش ،دوست و یاورش ،انکیدو را بعد از دادن یک تب شدید به دیار مرگ میفرستد.بعد از آن گلیگمیش از مردن میترسد و برای یافتن حیات جاودانه به آخر دنیا به استقامت شرق سفر میکند و در آنجا به کوهی که آفتاب از آن طلوع میکند میرسد.پس از کسب اجازه محافظان گژدم شکل (انسانهای گژدمی)،از سوراخی که هر روز آفتاب (الهه شمش ) میبراید قبل از انکه آفتاب از راه برسد و او را به خاکستر تبدیل کند عبور نموده و به دریای بزرگ(دریای مرگ )میرسد.و پس از عبور از دریا به ملاقات اتناپیشتم میشتابد که جزئیات حکایت در ماخذ ذیل مطالعه فرمائید.اتناپیشتم حکایت اینکه چگونه به حیات جاودانی رسیده به گیلگمیش شرح میدهد.در اینجا ما شباهت هایی بین این فرد داستانی و حضرت نوح و حضرت خضر و سفر اسکندر به شرق و اخر جهان ملاحظه مینمائیم.این بخش نشاندهنده شناخت مردمان انزمان از زمین ، موقعیت زمین و اطراف آن بوده است.
مطالعه کتاب ذیل را به همه علاقمندانی که خواستار درک جزئیات موضوع فوق میباشند توصیه مینمایم.با مطالعه این کتاب که ترجمه فارسی همین آثار گیلگمش است با ریشه حکایت طوفان آشنا خواهید شد.مخصوصآ لوح یازدهم که در صفحات بعد ازصفحه 85 قرار دارد.اما برای آنکه جزئیات داستان را آسانتر بخاطر بسپارید ،در قدم نخست شناختن شخصیت ها و پرسوناژ های داستان و نام های ارباب الانواع ضروری میباشد.
http://dl.irpdf.com/CD1/Roman/...

داستان فوق را میتوانید در فلم ذیل به صورت تصویری هم ببینید.این فلم در شش قسمت در این سایت وجود دارد.اگر ترجمه فارسی داستان حماسی فوق را مطالعه نموده باشید،با مشاهده این فلم به درک تصویری این داستان موفقتر خواهید بود .مخصوصآ قسمت چهارم.در قسمت چهارم فلم نظریه مردمان آن زمان در مورد زمین و انتهای زمین و طلوع و غروب آفتاب ،قلمرو "زیر زمین "یا "سرزمین مرده ها "وغیره را مشاهده میکنید.ضمنا قابل یاد آوری میدانم که در یکی از مقبره پادشاهان سومری در حوالی شهری بنام شهر" اور "در هشتاد کیلومتری شهر اوروک باستان شناس انگلیسی در سال 1927 در ضمن یافتن بقایای اجساد و وسایل زندگی پادشاهان ،که با متوفی در مقبره گذاشته میشد،یک قشر رسوبی به ارتفاع تقریبآ 3 متر را کشف کردند که نمایندگی از وقوع سیلاب دوامداری در منطقه داشته است.این موضوع در انستیتوت ژیولوژیک دانشگاه مار بورگ در المان مورد مطالعه قرار گرفته است و به همین ادامه در سال 2002 زمین شناس آلمانی بنام داکتر هلموت بروکنر همین قسم رسوبات را در اروک(پایتخت سومری ها )نیز کشف کردند.که نشانده وقوع یک سیلاب در زمان گذشته از اثر طغیان دریا های دجله،فرا ت و کارون میباشد .این حادثه توام با باد هایی شدید ی از خلیج فارس در آن عصر همراه بوده است.بارندگی شدید،یکجا با طوفان و خارج شدن آب از بستر دریا های فوق الذکر سبب سیلاب مدحشی در آن عصر گردیده است که مسبب هلاکت و مرگ انسانهایی زیادی شده است.زمین این منطقه تا عمق 17 متر مورد مطالعه زمین شناسان و باستان شناسان قرار گرفته و طبقات مختلف آن که بقایای حیات انسانی که زیر اقشار رسوبی سیلابی قرار گرفته مشاهده ومطالعه شده است.مراجعه به دقیقه 5.50 به بعد قسمت چهارم این فلم فرمائید.این قسمت را من به دوستانی که علاقمندی بیشتر به موضوع دارند توصیه میکنم.البته استفاده بیشتر را دوستانی که با زبان فرانسوی آشنا باشند خواهند نمود.برای خوانندگان عزیزی که با زبن انگلیسی آشنا هستند درپاراگراف بعدی ریفرینس داده شده است.
http://www.youtube.com/watch?v...
قسمت چهارم:
http://www.youtube.com/watch?v...
قهرمان داستان طوفان سومری ها:
اسم قهرمان داستان طوفان اتناپیشتم ( utnapishtim ) است.
Utnapishtim of Uta-Napishtim))

که در زبان سومری هابه معنی کسی که حیات یافت معنی میدهد.این فرد دارای همان نقشی در ادبیات قدیمی بابلی هاست که نوح در تورات دارد.منتها این داستان که از جمله یکی از قدیمی ترین بخش ادبیات بشر شناخته میشودو به مراتب از تورات قدیمی تر است. خلاصه داستان اینست که ارباب الانواع ها"انو،انلیل،نینوراتا و اناگی"تصمیم گرفتند که همه انسانها را از بین ببرند.چونکه این خدایان با شیوه زیست انسانها موافق نبودند.اما الهه آب "آ " ،راز این خدایان را افشا و اتناپیشتم را از جریان آگاه ساخت.الهه آب به اتناپیشتم گفت تا یک کشتی بزرگی بسازد.و در آن کشتی تخم هرنوع گیاه را همراه با تمام گله حیوانات خود و سایر حیوانات و خانواده اش راببرد.این کشتی 60 متر طول،60 متر عرض و 60 متر ارتفاع داشت و دارای شش طبقه بود.همان شامی که کار اتناپیشتم تمام شد باران و طوفان شروع شد و شش روز و شش شب( ویا هفت شب) متواتر باران بارید.در نتیجه چیزی از انسان و تمدنش باقی نماند.بالاخره کشتی به کوه ( ) نیسیر رسید.(این کوه معلوم نیست در کجا بوده و یا نام کدام کوه در آن زمان بوده است.)در آن کوه، اتناپیشتم پس از مشاهده اینهمه بربادی از شدت ا ندوه فریاد زد.او پرندگان را یکی بعد دیگر از کشتی رها نمود.اول کبوتر را بعدآ غچی را .مگر این هردو دوباره باز گشتند.چونکه جایی خشکه ای برای نشستن نیافتند.اما موقعی که زاغ را رها نمود،این پرنده دوبا ره بازگشت ننمود.این به این معنی بود که بالاخره جایی یک توته خشکه پیدا شده است.بالاخره اتناپیشتم از حیواناتی که داشت ،بره یی را بنام خدایان (ارباب الانواع) قر بانی کرد.( حال میبینیم که ریشه قربانی کردن حیوانات بنام خدا ،به کجا بر میگردد)
اما رب النوع انلیل (خدای باد و طوفان و یا خاک و سرزمینها)،از اینکه یک نفر با خانواده و حیواناتش زنده مانده بودند ناراحت شد.اما با وساطت الهه دیگر از "ناهشان صرف نظر میکند، بعدآ انلیل دست اتناپیشم و زنش را بدست خود گرفته و گفت که انها رامورد عفو قرار میدهد و آنها مثل دیگر ارباب الانواع دارای عمر جاودان خواهند بود.این است یک خلاصه از این داستان.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%...
http://www.medad.net/wpm/?p=121
ان عده دوستانی را که با زبان انگلیسی آشنایی دارند به مشاهده این فلم که در یازده قسمت کوتاه تهیه شده است دعوت میکنم.در ختم هر قسمت ،قسمت بعدی بصورت اتوماتیک آغاز میگردد.
http://www.youtube.com/watch?v...

ویا فلم ذیل:این فلم نیز مشتمل بر یازده بخش میباشد.
http://www.youtube.com/watch?v...

مشاهده تمام قسمت های این فلم (دریازده قسمت) توصیه میگردد. (به دوستانی که خواهان مشاهده فلم های بیشتر در این قسمت اند باز هم اسناد تاریخی در همین سایت یوچوب عرضه گردیده است.)
حالا خود شما نکات مشترک این حکایت را با داستان تورات مقایسه کنید.شخصآ متوجه میگردید که داستان طوفان نوح در تورات از کجا باید منشآ گرفته باشد.یهوه نیز خدای قوم یهود بوده و سایر اقوام خدایان خود را داشتند.تصور مردمان آنزمان از زمین نیز خیلی محدود بود.آنها زمین را مربوط به همان ساحات زندگی خودو اطراف آن تصور میکردند.هرگز نمیدانستند که زمین کروی است.آنها به این نظر بودند که همین سیلاب ،یک سیلاب و طوفان جهانگیر میباشد. شما اگر به قسمت رها کردن پرندگان از کشتی در ختم طوفان دقت نمائید میبینید که چقدر قصه طوفان در تورات با این حکایت شباهت دارد.یا قربانی کردن حیوان(یا حیوانات بنام خدا) .یک تعداد به این فکر افتیدند که آیا این بخش از تورات در عهد سومری ها تحریر شده است.نشر این مطلب در قرن نزدهم ( 1872)سبب نارضایتی یک تعداد از رهبران کلیسا گردیده بود.
داستان فوق به دهها شکل مختلف در ادبیات مردمان مختلف اظهار شده است. این حکایات هم بصورت نوشتاری و هم بصورت گفتاری ،سینه به سینه انتقال یافته است.تا اینکه این داستان خیالی در دین اسلام هم بصورت یک حکایت داخل و مورد پذیرش پیروان آن قرار گرفته است.بدون آنکه اینهمه پیروان گاهی از خود پرسیده باشند که آیا اینهمه داستان میتواند واقعیت داشته باشد؟به نظر من باور این گروه به این نوع داستانها و بزرگسازی یک واقعه محلی به سویه جهانی ،مثل باور به افسانه بزک چینی و گرگ میماند.که بعد از سپری شدن یک روز یا بیشتر ،بزک چینی با شاخش شکم گرگ را میدرد و چوچه ها سالم و زنده از شکم گرگ خارج میشوند.باور داشتن به این نوع حکایات در عصر حاضر واقعآ جای تاسف میباشد.

نتیجه:

قبل از آنکه در بخش بعدی به مطالعه تخنیکی این حکایت بپردازیم،قابل یاد آوری میدانم که خدمت شما تمامی حکایت را یکبار دیگر بصورت خلاصه عرض و ارزیابی نمایم.

در بیشتر از پنجهزار سال تا ده هزار سال قبل از امروز ،آبخیزی های دریا های سه گانه دجله،فرت و کارون و مخصوصآ دریای فرات،سبب بروز سیلاب مدحشی میگردد .از اثر این سیلاب یک بخش از باشندگان شهر های مختلف سرزمین میزوپوتمی (به شمول شهر های اور و اوروک و غیره) حیات ،مسکن و مواشی های خود را از دست میدهند.در حالیکه در همان عصر در سرزمین های دیگر مثل پارس و آریانا ،چین ،یونان باستان ،هند و یا مصر وغیره هنوز مردمانی زندگی داشتند که از این طوفان خبر نبودند.همین سیلاب مدحش ،نظر به عقاید آنزمان مردمان به خشم ارباب الانواع مربوط دانسته میشود.این حادثه همراه با مطالب دیگر یکجا با خاطرات یک شاه سومری بنام گیلگمش بصورت یک حماسه داخل ادبیات مردمان سومری باشنده میزوپوتمی قرار گرفته و در لوایح دوازده گانه گلی به شکل ابیات درج میگردد.(سه صد بیت در هر لوحه)این یافته یکی از قدیم ترین ادبیات تحریری وحماسی کشف شده بشر میباشد.حکایات اقوام سومری ها به شکلی از اشکال داخل ادبیات و مبادی عقیدتی و فکری اقوام دیگر همسایه و یا اقوام دور تر از جمله عبرانی ها قرار میگیرد.داستان طوفان در ضمن بعضی جهانبینی های سومری ها به شکل بهتری اصلاح و با قهرمانان جدید و شرایط جدید، خدای جدید وغیره درج کتاب مقدس تورات گردیده و این داستان و قهرمان آن نزد مردم یهود مورد پذیرش و احترام قرار میگیرد.
اینرا در نظر داشت که حکایت طوفان سومری ها ،نه تنها از طریق زبانی و گفتاری ،سینه به سینه به نسل های بعدی سومری وسرزمین های همسایه منتشر میگردد،بلکه کتب مقدسی مثل تورات نیز موید و مقلد آن میباشد.چون محمد پیامبر اسلام ،اعتقاد عمیق به درست بودن تورات و پیامبری موسی و عیسی و حکایات کتب مقدس داشت .حکایت طوفانرا به صورت یک واقعیت از خشم الهی، درج کتاب مقدس خود نمود که شما در فوق مطالعه نمودید.(با وجود آنکه محمد تورات را کتاب الهی میدانست اما گاهی یگانه انتقاد محمد از یهودان ساکن حجاز این بود که چرا او را به حیث آخرین فرستاده الله مورد تائید قرار نمیدهند.و گاهی اظهار میکرد که یهودان نام و خصوصیات او را که در کتب مقدس موجود بوده است تحریف نموده اند.در حالیکه این نیز یک کذب بود.هرگز چنین پیشگویی اندر باب محمد و ادعای پیامبری اش در تورات و یا انجیل نه ذکر شده بود و نه کسی آنرا تحریف کرده بود.)خلاصه اینکه حضرت محمد نیز در عالم ناآشنایی با واقعیت ها و علوم مثبته ، در اتکا به کتاب مقدس تورات و با تحریف حکایت طوفان در تورات به تشریح یک طوفان عالمگیر میپردازد.حضرت محمد که هرگز نمیدانست زمین کروی است و سیلاب نه به شکل جهانی ،بلکه تنها در یک محل معینی صورت گرفته است ،و اینکه هیچکسی به نام نوح وجود نداشته وندارد و غیره به تشریح و بهره برداری از این داستان به مفاد خود میپردازد.مطالعه ایات و سوره های قران،شما را با سطح شناخت حضرت محمد و تحریفاتش از موضوع آشنا میسازد.و با مطالعه سایر جزئیات در بخش دوم به این نتیجه میرسیم که نه تورات کتاب خدایی است و نه قران کتاب وحی شده الهی میباشد.هردوی این کتب به شمول سایر کتبی که بنام یهوه و یا الله و یا خدا جعل گشته است ، فاقد اعتبار و ارزش علمی بوده وشرح دهنده حقایق و پاسخگوی واقعیت ها و تقاضا های عصر حاضر و آینده نمیباشد.این کتب باید در مجموع به موزیم ها فرستاده شوند و بس.
در بخش دوم موضوع را از نگاه تخنیکی و علمی مورد ارزیابی قرار خواهم داد.از دوستان عزیز خواهشمندم تا بعد از مطالعه هردو بخش نظریات خود را به خاطر بهبودی نوشته هذا در اختیار من و سایر دوستان قرار دهند.من به این نظر هستم که بهتر خواهد بود تا اظهار نظریات شانرا تاختم بخش دوم به تعویق بیاندازند. به هر نوع نظر انتقادی و اصلاحی وتفسیری خوش آمدید میگویم.
علم و حقیقت پیروز خواهند شد.دیگر جایی برای تنگ نظری و تاریکی وجود ندارد.


واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • تاریک ضمیر عوض سلام لعنت نثار تو و اجداد خاینت این یک مقاله یهودی است تو مرتد شدی از نکاه ما تو کافر استی زندیق یا مجوسی استی میشرمم چیزی برایت بنویسم شیری حرامی که از مادر بد کاره ات خوردی حرامت باد
    خداوند از تو و اجداد کثیفت نکذرد تا همچو یک حرامزاده باین بی شرمی دست به نشر همچو اکاذب میزند حالا مرتد شدی که شدی زندیق شدی که شدی با کدام حق اهانت به عقاید دیکر مردم داری
    بنده از اقای کامران میر هزار خواهش میکنم که همچو چرنیات را دیکر نشر نکند استفاده از اذادی بیان و عقیده هم حدی دارد

    • آقای هاشمی:

      جناب عالی با این د و ودشنام وبد گویی میخواهند چه را ثابت کنند؟ اگر مقاله یهودی ، عیسوی ، بودایی ویا هر دین ومذهب دیگر، یک واقعیت وحقیقت دران نهفته وبروی استدلال درست ومنطقی وعقلانی تشریح گردیده. شما اگراستدلال مدرک وحقایق بهترازین دارید بهتر است عاقلانه با حفظ کرامت نویسندگی مانند یک انسان عاقل بجواب بپردازید وعقیده تان را بیان کنید. آقای بابک عقیده خودش را بدون اینکه به کسی توهین کند بیان داشته. هرانسان به هر عقیده وایمانی که باشد موضوع شخصی خودش است وآزاد است آنرا اظهار بدارد. اکر تو عقیده را سخ به هر دین ومذهبی که داری مربوط خودت است. تو نمیتوانی با دو ودشنام با بیشترین نفوس یعنی بیش از شش بلیارد انسان روی زمین که تو وامثال توراتروریست، قاتل، رهزن وغارتگر میدانند مقابله کنی. اگر آقای میر هزار سانسور کند، ازهمه اولتر نباید این چرندیات والفاظ دورعفت قلم و کوچه وبازاری تورا به نشر برساند.

    • آقای هاشمی از حوصله و بردباری کار بگیرین و یک کمترک صبر بکونین شاید مردک خوده میخایه رسوا بکونه . " ها " د قسمتی فامیل و اجدادیش دشنام نتین او بیچاره دیگه چه گونا داره ؟ فقط بری خانومیش اگه انوز خوده مسلمان میگیره از روی شریعتی اسلامی بفامانین که همشیره جان ای شوهرکیت سریت طلاق شوده و اسلام اجازی زندگی تو ره با یک زندیق نمیته . تا مسولیتی ما و شوما از گردنی ما خلاص شوه . و امی رقم د بچایش نصیحت بکونین که بچه جان ها شوما ها مثلی پدر نشین و خداوند شوما ره از امری ایرقم پدر خلاص کده . بشرطی که او بیچارا ره ام مثلی خودیش نساخته باشه . بس امیقه حق داشتین که بگوین .

    • آقای سر پلی !
      شما همیشه در هر موضوع نظر دارید اما با تآسف که همیشه نظرتان هم مانند طرز نگارش تان نادرست و نا بکار است. کاش این همه وقتی راکه برای نوشتن نظر ضایع میکنید صرف مطالعه و تجسس میکردید تا نظرتان جدی گرفته میشد.
      حالا در مورد توفان نوح وونوشته آقای بابک: شما ها اگر با کمک خرد وعقل مینویشتید باید مانند آقای بابک با دلیل و برهان نظر میدادید نه اینکه به دشنام این و آن میپرداختید این امر میرساند که شما دیگر دلیلی برای دفاع از این خرافات ندارید.

    • دوست عزیز آقای گردیزی سلام ! آقای حاجی صیب سرپلی کمی آرامتر و برده بار ترند اشتباه نکنید که اینبار هاشمی صیب از پاچه کشیده اند .

      آقای هاشمی ! با چنین برخورد عجولانه بینی ما را بریدید !! استدلال و منطق آقای بابک را تا پایان مضمون بخوانید و آنگاه رضایت و یا عدم رضایت خود را در چوکات یک پیام انسانی بنگارید ، هم ما خوش و هم خدا ! شما همۀ خصایل یک انسان شرافتمند و مسلمانرا با این پیام تان زیر پا نموده اید !

    • تشکر از دوستی نازنین و دیرینه آقای مزاری جان و دوستی قدیم آقای گردیزی جان و غرچه گکی میکاویدگی سلامونه ! ما بیسواد ها انتظاری جواب ای رقم گپا ره از شوما بزرگوار ها داریم تا با دلایل و منطقتان عقل و خرد نمایی بکونین . انوز ای بیچاره مردومه ملامت میکونه که حوصله بکونن و نر واری دلیل بگوین . اگه یک مسلمانی نیمچه باسواد که طوفان ره توفان نویشته میکونه جوابی ای رقم افکاری مشوشی بابکیانی ماکیانه گوفته نتانه باز ای بیسواد مجبور شوده با نویشته های کمزوریش کمری منطق و عقلی ای فیلسوف ها ره د درونی اونگ میکوبه و یا شوفتور میسازه . وارخطا نشین انوز لوکی گپای بابک د زیری لیاف است و از زیری پلویش مولی ره نکشیده باز مه چطو میتانوم خوده د دلدلی دلایل پرتوم . آقای گردیزی جان بیغم باشین انوز نو از دو ولایت نمایندایش رسیده که گردیز و مزار باشه دیگا ام که بخیر آمدن و گپای خوده گوفتن باز ایجازه میتین که ای بیسوادکیتان ام به نمایندگی ولایتی سرپل د باریش چیزی بگویه یا نی ؟ آقای غرچه ام میتانن قصه های( روز گزشت و شب شود و این روزی اول بود) ره ام کتی مضمونی بابک گت بکونن تا که یک کمترکی دیاگم جلترنگ شوه بهر حال میگن راز مردا پوشیده است و د مجلیسی شیطانان باید جندانه گپ زد اگه نی میدانوم که چه میشه . برین مه د ای صفه فقط آدمکا و شیطانکایشانه حساب میکونوم و بس . رندکی غرچه جان وقتکی پور ارزیشتانه کتی ای بیسواد تیر نکو برو تیاری جنگیته با خدا بگی مه ام میبینوم که تیره د هدف زده میتانین و یا ایکه چلنی چلنی میشین .

    • مزاری صاحب سلام ! این آقای سر پلی فکر کنم نمیخواهد اصلاح شود و یا هم نمیداند که هنوز به آموختن و اصلاح نیاز دارد. من متن کامل نامه ایشان را نفهمیدم ولی یکجایش را فهمیدم که یک اشتباه زیاد بزرگ مرا متوجه شده بودند که به جای طوفان ، توفان نوشته بودم یامثلآ به جای اطاق اتاق این آقا هنوز خبر ندارد که سالهاست مردم به جای ط که مخصوص عربی است. ت را بکار میبرند و این امر هیچ اشکالی هم ندارد. سرپلی صاحب فرض کنیم من طوفان را به گونه نادرست (توفان)نوشته ام . شما که خودرا با سواد و صاحبنظر میدانید آیا هیچ نوشته های خودرا دوباره خوانی کرده ای . آیا این نوشته ها از نگاه املا و انشا زبان فارسی درست است اگر جوابتان بلی است آیا هیچ کسی دیگری را سراغ دارید که از طرزنگارش شما بدون در نظرداشت محتوی آن خوشش آمده باشد یا آنرا تائید کرده باشد. البته که نه ! هر با سوادی که نوشته شما را ببیند دلش با حال زبان گرانمایه فارسی میسوزد که شما اینگونه به مسخره اش میگیرید.
      من فکر میکنم تا ما درست ننویسم هیچ کس به این ارزش نمیدهد که چه مینویسیم

    • آقای گردیزی جان سلام ! شوخی گکیم با شوما از روی شناختی قبلی بود و ایتراضیتانه به اشاره جواب گوفتوم خو شوما فقط و فقط نویشته و ادبیات ره میبینین و عاشقی زبانی دری سوچه استین که کاری بدی نیست . بطرفی فرهنگیتان ام یک کمترک توجو بکونین و امیتو یک کمترک طرفی ای ادیبای بی ادبیتانم نظاره بکونین باز د جانی مه حمله کده از ادبیات گپ بزنین . اگه ادبیات و ادب امی باشه که آقای هزار بوز و بابک نویشته . ما ره از توخم توخمی ادبیاتیتان تیر . نویسندگی و فضل و دانیش اگه امی باشه هزار پوشت ما ره بس است . دیموکراسی و آزادی قلم اگه امی حکمه میته هزار لعنتی خدا به ای رقم دیموکراسی و آزادی . شرافتی انسانی اگه تا ای حد رسوا شوه که به دیانتی ایمانداران و خدا و رسولیش قسمی که آقای هزار بوز اهانت کد از انسان بودنی خود میشرموم . اگه دشنام مره با دشنام ای ادیبا برابر میکونین لعنت به ای ادب خات بود و توهین به معلیم . آقای گردیزی بدونی ناراحتی چیزی بشوما میگوم لاکن مقصد عمومی است . لعنت به او ادیبایست که چشم کورشان توهین خدای رحمان ره میبینن و خاموش میشینن . با شوما بزرگوار د باری ادبیات گفتگو کده بودم و مه اگه بیادیتان باشه از شوما مانای (معنی) گردیز ره خاسته بودوم و شوما اقرار کدین که نمیدانین . د حالیکه تخلوصیتان است و ولایتیتان است . حالیکه آمدین خالی نرین و مانای گردیزه فامیده برین . گردیز اصلن بنام (گر دژ) است یانی که حصاری کویستانی و امچنان امکان داره از کاریز گریفته شوده باشه و شوما شاید استین که تمامی آبیاریتان توسطی امی کاریز ها میشه . نوقطی اوله از یکجای پیدا کدوم و نوقطی دومه خودیم فکر میکونوم و د جای نخاندیم . دوستی عزیز آقای گردیزی جان ! بیادرکیت وقتی اصلا میشه که مردوم های دومدار بی دوم شون . حالی به ایجازی تان میروم بطرفی رمی بوزایم که چند روز نبودوم نمیدانوم کودام گه ره خوردن که تمام جایه ریخیشان رسوا کده . راستی گردیزی جان راستیشه به مه بگو که با ای رقم بوز های ریخی ادبیات چه بکار است ؟ بان که زور زده زور زده و کور شوده بخانن . اینا فقط زبانی ایخ . چو و دنده خوردن ره میدانن . بخشیش میخایوم که د پالوی شوما آمده یک کمترک دردی دل کدوم . تشکر . راستی یک گپی کلان از پیشیم ماند که مه ناگوفته نروم و شوما نا شونیده نمانین . گوفتین د مقابلی بابک دلیل بگو . صحیست دلیل میگوم و تمامی دلیل های او ره خونصا میکونوم خو بشرطی که ای بوزکایش ما ره بانه . بانین آشنا د آخر بهتر است . اینجه صد گپ است شوما نمیدانین . تبر. تیشه . بوتان . یکیشه ام نفامیده باشین خو بابک کلگیشه میدانه و د ادبیاتیم میفامه . بازم تشکر .

  • رفیق روشن ضمیر نوشته تان را خواندم و جالب بود. متوجه باشید اخر این کلید داران بهشت شعور انتقاد کلامی را همیشه کم دارند. در داستان افرنینش یک چیز جالب دیگر هم دارد .
    می گوید روز بود و شب بود روز دوم و....ببینید وقتی ما از خوبی و بدی روشنی و تاریکی و شب و روز حرف می زنیم این واژه ها تنها زمانی معنا دارد که یک موجود با شعور وجود داشته باشد . فکر کنید در افغانستان هیچ کسی زندگی نمی کند و باران می بارد ایا باریدن باران خوب است یا بد، منفعت دارد یا ضرر؟ معلوم دار است که هیچ کدام اینها نمی تواند باشد . سیل زمانی معنا می دهد که خانه ای را ویران کند که در ان خانه یک موجودباشعور باشد در غیر ان ......... قران که متاسفانه یااز داستان های انجیل و تورات پر است و یا هم دلیل های خدائی برای ازدواج های انسانی محمد و قتل و جهاد و برده و کنیز داری........

    • shmayane raheyane rahe hasteed ke na eemroz aghaz shoda wa na farda ba payan merasad. een kerwane elahi ra shoma haye eemrozi wa gozashtagane deroziyetan wa ayendagane ham mannade shoma ta payane rah hamrahe khwaheed kard, magar karwan ba manzeel merasad harchande ke shoma mozahemat koneed , een wadaye elahi ast . ok

    • دوستای عزیز و مسلمانای با ایمان سلام ! از گوفته های آقای بابک درسی عبرت بگیرین . مه خو با خاندنی ای مضمونی کشمکشالیشان و آدرس های تیت و پاشانیشان و ازی فکری پوریشان شان ایمانی خوده تازه تر کدوم و ایمانیم به یقین بدل شود که براستی قرآن کیتابی خداست و محمد رسول الله (ص) پیامبری بر حقیش میباشه و د داستانی کشتی نوح سری سوزن ام شک بکار نیست . د ای گپا امو گوفتار و احادیثی رسولی بر حق بیادیم آمد که از فتنی آخر زمان ما ره خبر دادن و ای رقم فرمودن : زمانی میرسه که فتنه ها عام میشه و خوده ازی فته ها نگا کدن بسیار مشکل میشه بمانندی که نگا کدنی قوغی آتش د کفی دیست ها سخت و مشکل است . راست گوفته بود پیامبری آخر زمانی ما . انتر نت چیزی خوب و نعمتی بزرگ ام است لاکن ایتو بلای جانم شوده میتانه . اما مه به ای مردومی زمان و عصری خود یک خوش خبری بسیار کلان و بزرگ میتوم که صد ها گپی بابک د یک حرفیش نیرزه . او ایکه هر مسلمانی که د ای زمان خوده ازی فتنه های بابکیان و شیطان های آدم نما نگا بکونه میدانین چه اجر داره ؟ اجر و صوابی کار های خوب و عباداتی 50 نفر صحابی ره داره که د پالوی پیامبری برحق برای نشر دین خدمت میکدن . بلی بیادرای مومن و مسلمان . ای فرصت ره از دیست نتین و ای رقم چپوله گویی ها ره یاوه سرایی های شیطان بدانین که از زبان بابک بیرون میکشه . حق حقست و باطل جای حق ره به هیچ قیمت گریفته نمیتانه و فقط افسوس د اینجه است که چرا ای مردوم عذابی الهی ره سر خود زیاد میسازن و گونای مردومه به پیسه میخرن . نو پرابلم ! بکونین و ببینین از خدا چیزی نمیره دوزخیش بسیار کلان است .

    • آقای شاد اولا ازبیادری محترم و دانشمند عزیز آقای صدر خاهیش کدن تا د قسمتی طوفان نوح روشنی پرتن گپی بسیار عالی . لاکن پیش از نویشته کدنیشان مه میخایوم د باری نویشتی بعدی آقای بابک یک پیشگویی بکونوم که اونا د قسمتی بعدی اگر چه بابک کشتی ره 300 ذرع طول و 50 ذرع عرض و 60 ذرع بلندی نشان دادن که یادیشان نروه و از ای گپیشان ام نگردن که فقط از چیز های که نشان دادن و واضی ساختن جوره جوره نر و ماده به کشتی انداخته شوده نشوه که بخاطری دروغ سازی های زیادترک و مشوش ساختنی فکری مردومی مثلی خودیشان زیاد گویی نکونن . مه میفاموم که حالی اونا به هزاران هزار حیوانه د او سوار میکونن و از علوفه تا خوراکی تمام سرنشینانیشه کتی ماشین حساب ضرب داده و او وقت های ره که بار بار اشاره و نویشته کدن باز د او ام ضرب میتن و د ما میفامانن که ای چه رقم کشتی بود که گونجایشی ایقه حیواناته داشت و چقه کتی خودیشان خوراک و علف و گوشت و دانه گریفتن تا کسی تلف نشوه و زوری کشتی ام رسیده باشه ؟ دیده شوه که ای چرند و پرند ها چقه چرندیات میتانه بگویه . و آقای صدر ای چرندیاتیشانه مد نظر گریفته بریش آماده شون ما گوش میکونیم . به هر دلیلی بابک 500 دلایل است چکونوم که بیسواد استوم گپیم حدر میره .

    • اقای سرپلی

      مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

      ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

  • دوستان گرامی سلام!!
    از خواندن این متن انسان دو چیز را در میابد .
    اول :ضعف ادیان دیگر و قوت و صداقت اسلام را
    دوم : ذهنیت و شناخت نا کارای نویسند متن، از اسلام .
    برای اولی هزاران و هزاران دلیل میتوان اورد ولی چی خوب است که از خود متن دلیلی بیاوریم ... درجای نوشته که خداوند از خلقت انسان متاسف شد !!!!!!!!!! خدای که از کارش نادم باشد ایا میشود انرا خدا گفت ؟؟؟؟؟ هرگز نه !!!
    دیگر قضاوت را خودتان میتوانید بکنید....

  • مسلمان همیشه میخواهد خود را ثابت کند ولی به خاطر فقیر بودن شرعی دستش به جای نمیرسه . یادم درست نیست جای خوانده بودم که یک کمپنی انگلیسی در اطراف جزیره قبرس در زیر ابهای مدیترانه ( پرخچه ) های کشتی نوح را پیدا کرده اند . به زور شیطان الرجیم معلوماتی برای شما مسلمانان بیچاره برای بهتر غرق شدن در منجلاب جهالت زمان های قدیم فراهم خواهم اورد تا بهتر بتوانید خود را در مقابل چشمان دانش امروز غر غره نماید . با وجویکه میدانم بحث درین مقوله جز اراه نمودنء بوره اراه نخواهد بود . و مرغ مسلمان مانند همیشه یک لنگ خواهد داشت . ولی باز هم اگر من شما مسلمانان غلام خدا را به اندازه کون یک سوزن روشنی بتوانم نشان بدهم . کاری کرده ام مترادف با خواباندن شما زیر دزخت چهار مغزدر مقابل فالیز تربوز ها . . . . .

  • salam ba hami adam i gapa ra nivishta kada. ziad zahmat kashida monta bi faida.
    chira mekhaia ki beqhabulanabare mardom madom khodeshan mefama. ba vojodi ki ketab zeba va rohbakhsh mis Qhuran. niaze ba i nivisht nest.
    ma musolmana etiqhat ba har 4 kitab asmani darem Towrat injel zabur va furqhan. monta i towrat zabur va injel ki imroza chap shoda har kas ba naf khod chap kada va da har kocha va bazar oftada. ma da 20 kisahvar ba yak rqham aks monta ba ragarang nivishta khandom va didom. kollishan hadafai shakhsi khoda pesh mebarand. va khodeshan da gap band manda aya Esa alesalam Khoda bod ya bache khoda. ne khoda bod e bache khoda. balke paiambare khoda bod az madar Maryam pak va az Rohkhoda. monta mardom ba khater paisa ya shohrat va ya kam agahi dest ba i gapa mezana . insan chiqhadar kam vazn bi shakhsiat basha ki insanet shafat va asiat va ba khater qhaid siasi digara ki ba khater rasedan ba qutrat i kara ra mekona gholam anha hastand. ma h aqhal darem va mefamem ki khoda kist paghombaraish kist va , az adam ta khatam qhabul darem ki payghombarai rastesh bod. khoda pesar nadasht ki pesaran khoda mega. yak atfal ham i gapa namezana. ba tashakor Amin

  • دوستان و خوانندگان خوب و گرامی سلام؛

    زمان بود که من هم میخواستم نعوذام بالله ناخدا شوم و از دین و مذهب اسلامی خود برگردم چرا که دلائلی زیادی از جهالت اعراب گرفته تا سوء استفادۀ شیخان و ملاهای دروغین از بیسوادی و غفلت و نادانی عدۀ کثیر مردم مسلمان، تحلیل و تفسیر متفاوت علمای مذهبی از قرآن شریف و در عین حال به فکر این بودم که علم بشر و ساینس امروزی جوابگوی همۀ سوالات در مورد خلقت جهان، کهکشان و زنده جان میباشد:
    نا خدایان چون بابک روشن ضمیر، هزاربز جان و غیره با تکیه بر ساینس یا با تکیه بر دانش علمی فراوان خود شاید میگویند و هم میپرسند که:

    موجودیت انسان بصورت تخمینی بیشتر از چند صد میلیون سال بوده و چون در آن زمان نه زبانی برای تکلم وجود داشت و نه هم تارخ نویسی رایج بود پس چطور میتواند داستانهای نقل شده در کتابهای آسمانی از طرف نویسندگان و آفریدگان داستانهای تخیلی و قهرمانان شان صحت داشته باشند. مثلا" داستان طوفان نوح (ع)و امثالهم.

    بیائید لحظۀ از حقیقت و یا عدم حقیقت ایگونه داستانها بگذریم و هر کیرا با افکار و عقایدش بحال خودش بگذاریم ولی اجازه بدهید من چند سوالی ازاین آقایان همانند بابک روشن ضمیر، هزاربز جان و امثال ایشان، در باره پیدایش خلقت جهان، کهکشان و زنده جان بنمایم تا باشد که ایشان مرا جواب قناعتبخشی عِرضا نمایند تا من هم بتوانم به ناخدائی گرائیده و دین ومذهب اسلامی خویشرا نفی نموده و به جمع آنان بپیوندم ورنه خواهش کنم که وقت بیشترِ در درک الفاظ خداوند که در کتابهای آسمانی فقط بخاطر نجات انسان از بیراهه، ظلم و استبداد و تکبر.. و بخاطر رهنمائی انسان بسوی محبت، برادری، تواضع و تقوا و عبادت همان یک پروردگار و آفریدگار که بیشک خالق همۀ کائنات و مخلوقات هستند، بنمایند.

    و اکنون سوالات بنده:

    اگر قبول کنم که جهان و کهکشان به خودی خود پیدا شده و در اثر انفجارات کروی زمین از اثر انفجار آفتاب پیداشده و در اثر تجمع گازات هفتگانه بدور زمین اقلیم و بلآخره با باریدن بارش گیاه و بعدا" زنده جان پیدا شده و با گذشت زمان تکامل نموده و اشکال امروزی را پیدا کرده اند.
    سوال من اینست که آن کرۀ اولی را که از ذره های اتمی و انرژی زا بوده و ما اسامی گوناگونِ علمی از نگاه فزیک و یا کیمیائی و جرافیائی میدهیم،از کجا پیدا شده و هم این کرویات و کهکشانهای لایتناهی را که حتی ما از حسابش هم عاجز هستیم چگونه در مدت بیشتر از صدها ملیون سال بدون اشتباه و غلطی با یک سیستم سنجیده شده و با یک نظم خاص میچرخند و امکانات حیات و زندگی بوجود میاورند چگونه ترسیم میتوانید؟
    جانم؛ بیائید و بقبولید که دنیا بی صاحب نبوده و در محتوای هر کتاب و داستانی هر چند تخیلی هم باشند، هدف و مرامی موجود و پنهان میباشد که نویسنده تلاش میکند ما را متوجه آن بسازد و این بر ماست که چگونه آنرا در میابیم، تحلیل و تفسیر مینمائیم و یا می قبولیم.
    من شکر مسلمان هستم و هم قبول دارم که هر دین ومذهبِ دسخوش حوادثات و تحلیلهای نادرست از دست انسانها شده اند و به این نتیجه رسیده ام که دو طبقه انسان وجود دارد که در خصلت ها خیلی متفاوت ولی در ذات دو گونه اند و از نظر اسلام خداوند (ج) آ نها را چنین تفکیک ارزانی نموده اند:

    سورة الاعراف 27 - 11

    11 وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ

    12 قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ

    13 قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ

    14 قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ

    15 قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ

    16 قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ

    17 ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ

    18 قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا ۖ لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ

    19 وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

    20 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـٰذِهِ
    الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ

    21 وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ

    22 فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ
    وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ
    لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ

    23 قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ

    24 قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ

    25 قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ

    26 يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَ‌ٰلِكَ خَيْرٌ ۚ ذَ‌ٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ
    لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ

    27 يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ
    يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ
    أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ

    ترجمه
    ما شما را آفريديم; سپس صورت بندى كرديم; بعد به فرشتگان گفتيم: «براى آدم خضوع كنيد! » آنها همه سجده كردند; جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود. (11)

    (خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم; مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!» (12)

    گفت: «از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى! (13)

    گفت: «مرا تا روزى كه (مردم) برانگيخته مى‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» (14)

    فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!» (15)

    گفت: «اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم! (16)

    سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى‏روم; و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهى يافت!» (17)

    فرمود: «از آن (مقام)، با ننگ و عار و خوارى، بيرون رو! و سوگند ياد مى‏كنم كه هر كس از آنها از تو پيروى كند، جهنم را از شما همگى پر مى‏كنم! (18)

    و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساكن شويد! و از هر جا كه خواستيد، بخوريد! اما به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود!» (19)

    سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد; و گفت: س‏خ‏للّه پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!» (20)

    و براى آنها سوگند ياد كرد كه من براى شما از خيرخواهانم. (21)

    و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان ( عورتشان) بر آنها آشكار شد; و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را ندا داد كه: «آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! ونگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟!» (22)

    گفتند: «پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى، از زيانكاران خواهيم بود!» (23)

    فرمود: «(از مقام خويش،) فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما نسبت به بعض ديگر، دشمن خواهيد بود! (شيطان دشمن شماست، و شما دشمن او!) و براى شما در زمين، قرارگاه و وسيله بهره‏گيرى تا زمان معينى خواهد بود.» (24)

    فرمود: «در آن ( زمين) زنده مى‏شويد; و در آن مى‏ميريد; و (در رستاخيز) از آن خارج خواهيد شد.» (25)

    اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مى‏پوشاند و مايه زينت شماست; اما لباس پرهيزگارى بهتر است! اينها (همه) از آيات خداست، تا متذكر (نعمتهاى او) شوند! (26)

    اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اينكه او و همكارانش شما را مى‏بينند از جايى كه شما آنها را نمى‏بينيد; (اما بدانيد) ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند(27

    • محترم جناب معصومی:
      من هم ما نند جناب شما به یک قدرتیکه نامش را هرکس هرچیزی میگذارد عقیده دارم ولی در مورد ادیان متاسفانه هرقدر سعی میکنم عقلم قد نمیدهد قبول کنم، خالقیکه طبق گفتار شما جهان را بااین همه نظم ونسق بوجود آورده وباهمه توانایی ، دانش و قدرت خارق العاده اش چنین قوانین ضد ونقیض راکه باعث اختلاف بندگانش گردد فرستاده باشد. درین مورد بحث های زیاد صورت گرفته وجریان دارد، ولی دراینجا فقط من یک سوال درمورد سترعورت ازشما دارم وآن اینکه وقتی خداوند به ملیون ها مخلوق را به شمول انسان با انواع واقسام اختلافات جسمی وفکری واحساسات مختلف خلق نموده یعنی یکی دمدار، یکی شاخدار یکی پشمی ویکی هم کل ، یکی یک چشم ویکی چهار پا ویکی با بال وپر، یکی در آب ویکی در خشکه وبه صد هامثال مانند این، آیا قادرنبود برای قسمت های بدن انسان ، که به نظر وی باید پوشیده باشد ، یک پوست اضافی مانند حیوانات دمدار ویا بعضی حیواناتی که قسمت های خاص بدن شان دیده نمیشود، خلق میکرد؟ جواب شما درین مورد چه خواهد بود؟ که از دوحالت خارج نیست. یا اینکه به قدرت وتوانایی خالق خود باور وعقیده کامل نداشته اورا مانند انسان ویشی واشی فکر میکنید که هرآن تغیر عقیده داده ودر خلقت اشتباهاتی را مرتکب شده میخواهد توسط خود انسان آنرا ترمیم کند ویا اینکه این همه ادیان وقوانین که هر یک در زمان ومکانش رول مهمی را درزندگی انسان ها داشته ،ساخته وبافته بشر است.بااحترام

    • با احترامات فایقه به حضور برادر ارجمند شادولا:
      از ابراز نظر شما ممنون هستم و در جواب سوال تان، نه از نظر اسلام چونکه همه گی به دین مذکور عقیده ندارند، بلکه از نظر فردی منحیثِ یک شخص که شعور انسانی و قوۀ نطق و بیان برایش عطا گردیده و یا هم از نظر علمی امروز باید بنویسم که:
      بله خداوند توانائی آنرا دارد و دانشمندان ساینس ادعا هم دارند که بدن انسانهای اولیه با پشم پوشانیده بودند و با گذشت زمان و گرم شدن اقلیم و جا بجا شدن و اجتماعی شدن انسانها و زندگی آنها در مغاره ها و یا کُمیونها باعثِ از بین رفتن پشمها و برهنه شدن بدن انسان گردیده و چونکه انسان برعکس دیگر حیوانات شعور انسانی و قوۀ نطق و بیان و درک وفهم پیدا کردند و احساس شرم و خجالت و غیره در وجود شان رشد کرد، به پُت کردن آن قسمتهای از بدن شروع نمودند. اگر چه امروز هم عدۀ قابل ملاحظۀ از انسانها که در مناطق دور افتاده و در حالت انزوا بسر میبرند لباس و یا حجابی ندارند چونکه برای آنها عادی است و شرم و حیا شمرده نمیشود و مهمتر از آن در آنجا ها دین و مذهبی رخنه نکرده تا کلام خداوندی بگوشهای آنان رسیده باشد. با آنکه آنها نیز به قدرت های والاتر از قدرت ساینس و بشر اعتقاد دارند و اسمشرا خدا، خالق، بگوان، شیوا و.... نگذاشته اند.
      پس به این نتیجه میرسیم که همان خالق یکتا بوجود آورندۀ همه چیز بوده ولی ما انسانها همه چیز را برایخود دشوار میسازیم و همیشه تقصیرات را در وجود دیگران جسته و دیگرانرا مقصر میشماریم.
      امید است توانسته باشم جواب قناعت ارائه دهم که در غیر معذرت و پوزش می خواهم.
      با تشکر.
      سخی/عارف

    • رفیق معصومی سلام .
      دلیلی را که شما با اتکا به ان ایمان اورده اید و می خواهید دین وخدا را ثابت کنید به نظر من خالی از مشکل نیست . نظم درجهان هیچگاه نمی تواند به معنی موجود بودن یک موجود با شعور برای دادن به نظم برای ان شیا به حساب رود . اعتقاد شما اگر به همین دلیل باشد برگرفته شده از تجربیات زندگی و تلقین و کم باوری به خودتان است. مطمن باشید اولین خانه ای که حالا شما دردرون ان زندگی می کنید به چنین شکلی ساخته نشده بود. اگر شما ان معمار و نجار کم عقل اولی را می دیدیکه بعد از چندین بار خراب و اباد کردن خانه بلاخره به چنین تجربه ای دست یافته انوقت چی ؟
      دوستی برای شما وعده امدن می دهدو همیشه هم سر قرار خود حاضر می شود و اگر فردا برای شما وعده می دهد که می اید ایا شما باور کنید ؟ ایا باور نمودن شما به این دلیل است که چون قبلا همیشه سر وعده خود بوده بنا فردا هم خواهد امد. ممکن است فردا اصلا دوست شما نیامد. ...
      اصلا همین دوست شما از کجا خودش می داد که فردا می اید؟
      برای ایمان اوردنیا نیاوردن نیاز نیست که شما با حرف های رفیق ملا عمر و یا رفیق بن لادن گوش کنید و یا هم اخند های ایرانی بلکه کفی است یک بار قران را از اول تا به اخر بخوانید وانقدر تناقض در ان زیاد است که ...... کافی است.

    • رفیق غرجی علیکم سلام.

      تشکر از ابراز نظر شما و هم از اشاره در مورد تنقیضات موجود در قران.
      ایمان و عقیده در واقعیت بنیادی است در بین عابد و معبود، که نمیشود آنرا به تعریف و یا به نمایش گذاشت.
      اینکه بنده در شروع مطلب نوشته ام:

      "زمان بود که من هم میخواستم نعوذام بالله ناخدا شوم..."

      تنها تشابهی بود منحیثِ یکی از هزاران شکاکین که در بارۀ موجودیت خالق یکتا مطمئن نبوده و مشکوک هستند. و ازینکه شماآنرا از روی معنی لفظیش مدرکی برای خود درست کرده و قضاوتِ در بارۀ شخصیت و ایمانم نموده اید با تأسف باید بنویسم که درک شما همانند آقای بابک روشن ضمیر، عجولانه و میانتهی بوده و ظاهر پرستی شمرده میشود.
      و هم بدلیل همینگونه تناقض که شما برداشت کرده اید، در قران برای نجات انسان از گمراهی و خرافات و برداشت های نادرست، واضحا" آمده است که:

      يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شي‏ء فردوه الى الله و الرسول ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الآخر ذلك خير و احسن تاويلا (سوره4(59)

      اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الامر ( اوصياى پيامبر) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است. (سوره4(59)

      سورة آل عمران

      103 وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا ۗ كَذَ‌ٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

      و همگى به ريسمان خدا ( قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد ، و پراكنده نشويد! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد! و شما بر لب حفره‏اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد; اين چنين، خداوند آيات خود را براى شما آشكار مى‏سازد; شايد پذيراى هدايت شويد. (103)

      104 وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

      بايد از ميان شما، جمعى دعوت به نيكى، و امر به معروف و نهى از منكر كنند! و آنها همان رستگارانند. (104)

      و در پایان باید بنویسم که خوشبختانه منحیثِ یک فرد شیعۀ اسمعیلیه به فضل و مرحمت خداوند هیچگونه مشکلی در پیروی از امیرالموءمنین و ریسمان خدا که بآن اشاره شده نداشته و برعکس برداشت شما، بنده پیروی از ملاعمر و ... نمی نمایم.

      و با موافقت در ارائۀ مثال شما در مورد معمار و نجار ، لطفا" حل مطلب را در آیات فوق الذکر جستجو نمائید.

      تشکر.

  • سخی جان !

    وقتی الله که از همه چیز اگاه بود و است و در ایایات سی ام سوره دوم بقره نیز از اگاهی خود بر همه خفیه های خلقت ابراز دانایی نموده است و گفته است در ایایات سی سوم این سوره که او اگاه است بر انچه پنهان و اشکار است , چگونه اگاه نبود که شیطان بر امر او برای انسان سجده نمیکند , , و , , انچه را بر دانایی و اگاهی خود گفته بود دروغ میباشد . . . همچنان منظور از کافر شدن شیطان به نظر خداوند سر پیچی از سجده نمودن انسان است ؟ ؟ ؟ ایا گناهی دیگری بر گردن شیطان نهاده شده بود و یا فقط سجده نکردن انسان او را کافر ساخته بود ؟ ایا از این سر باز زدن شیطان در برابر این امر اللهی بوی ازادی و ازده گی نمیامد ؟ که او تک و تنها در مقابل تنها قدرت هستی جهان ایستاد ه و شجاعانه امر خدا را درست ندانسته و در مقابل امر خدا سر خم نکرده بود ؟ ایا با این حرکت دلاورانه شیطان ( مجسم کنید , , ورنه شیطانی که وجود ندارد ) شما باید بپذیرید که او اولین ازادیخواه و کسی است که سنگ تهداب ازادی خواهی را گذاشته است در جهان .

    • محترم هزاربز؛
      با تشکر از سایت کابل پرس? و امکانات اعطائی شان که برای ما فرصت نشر مطالب و نظرات میدهند،
      بعرض برسانم اینکه:
      اگر چیزی موجودیت نداشته باشد اسمی هم نخواهد داشت اگر چه آنچیز به چشم دیده و با دستان لمس کرده نشوند. و آیا ما انسانها که هنوز قادر به شناخت و یا دید هزاران مخلوقات دیگری که قرار اشارۀ جناب شما در آیات فوقالذکر خداوند به وجود آنها اشاره نموده اند، نیستیم وامروز خوشبختانه توسط مایکروسکوپ و غیره آلات علمی تنها به دید بعضی از آنها مثلا" مایکروبها لیاقت پیدا کرده ایم، بازهم انکار میتوانیم؟

      البته به نظر شخصی خودم حضور شیطان را در وجودم سراغ میتوانم و کوششرا در انحراف، تمایلات و غرایض ناشی از قدرت طلبی، تعصب و خود غرضی و... احساس میکنم که اگر اندک ضعفی از خود نشان دهم موجب گمراهی و نابودیم خواهد شد.
      و اما بعدا" در مورد ابلاغ شما از شیطان منحیثِ یک آزادیخواه باید بنویسم که اگر برداشت شما از آزادیخواهی همین است، بنده واقعا" برای شما متأسف میباشم.
      تشکر.

    • محترم آقای معصومی:

      باعرض واحترام خواهشمندم یکبار دیگر آیات اوامر وارشادات الهی نوشته قبلی تان را که فرموده اید که وقتی آدم وحوا در بهشت بودند وشیطان انهارا اغواکرد " وهنگامی که ازان درخت چشیدند(البته آدم وحوا) اندامشان (عورتشان) برآنها اشکار شد وشروع کردند با قراردادن برگها (درختان) بهشتی بر خود" ودر پیام اخیر تان چنین آمده " بدن انسانهای اولیه با پشم پوشانیده بودند و با گذشت زمان و گرم شدن اقلیم و جا بجا شدن و اجتماعی شدن انسانها و زندگی آنها در مغاره ها و یا کُمیونها باعثِ از بین رفتن پشمها و برهنه شدن بدن انسان گردیده و چونکه انسان برعکس دیگر حیوانات شعور انسانی و قوۀ نطق و بیان و درک وفهم پیدا کردند و احساس شرم و خجالت و غیره در وجود شان رشد کرد، به پُت کردن آن قسمتهای از بدن شروع نمودند" . متیقن هستم به اختلافاتیکه در گفتار تان واضح است متوجه گردیده اینکه کدام آن را درست میدانید البته مربوط خود تان است. احترام

    • دوست عزیز شادولا؛
      آنانیکه عقیده بر دین و مذهب اسلام دارند حتما" به هدایات و فرامین و آیات قرآن کریم، اگر چه هم از نظر ساینس و علم محدود بشر در تناقض قرار داشته باشند، ایمان دارند و در آن راز ها و مرامهای الهی را نهفته میبینند که درکش شاید از عقل من وتو بدور باشد.
      ولی البته اگر متوجه شده باشید تاکید کرده ام که جواب من از نظر اسلامی نبوده چونکه همگی به این دین اعتقاد ندارند و صرفا" با اشاره به دریافتهای ساینس و حیه شناسان خواستم تنها در بارۀ سطر عورت از نظر اجتماعی آن روشنی بدهم و اگر شما انسانیت و شرافت را در برهنگی میبینید انتخاب خود تان خواهد بود و به کلام الهی و تحلیلهای ملاهان و یا وسوسه های شیطانی ربطی نخواهد داشت.
      و هم اینکه من و خودت به چه اعتقاد داریم خارج از موضوع بحث است.
      تشکر.

    • چندی قبل دانشمندان در اروپا از موجودیت 350 سیاره که در حال ساخته شدن هستند خبر دادند . معلوم نیست خدا در چند روز موجودات و زنده جان های برای این کراات خواهد ساخت . ایا باز هم با شیطان برخورد خواهد داشت و یا خیر .

  • سلام

    مضمون ( طوفان نوح, یک دروغ مقدس ) با اتکا به تحریف بعضی واقعیت ها به شکل خیلی ماهرانه نگاشته شده, و اگر کسی بدون دقت آنرا به مطالعه بنشیند, نتیجه جز شک و گمراهی نخواهد داشت.

    خیلی کوتاه میخواهم به چند نکته اشاره نمایم:

    نخست - این داستان حقیقت است یا افسانه؟
    دوم - آیا این داستان از افسانه های سومری ها به تورات راه یافته و یا سومری ها آنرا از تورات نسخه برداری کرده اند؟
    سوم - مطالعه تخنیکی کشتی نوح توسط نویسنده تا چه اندازه قابل دقت و پذیرش است؟

    نخست - این داستان حقیقت است یا افسانه؟

    بشر با و جود قدرت تخیل عالی در طول زمانه ها افسانه های جاودانی را به یادگار گذاشته, ولی ثابت شده که افسانه دور از واقعیت و امکان مشاهده نشده. به این معنی که هر افسانه منشا گرفته از آنچه که در زمانه های گذشته دور اتفاق افتیده, و بعد از انتقال سینه به سینه با اضافات و کاستی ها در زمان حال شکل افسانه را بخود گرفته. طور مثال, افسانه های در مورد اژدها. تا آنجا که ادبیات و تاریخ نوشتاری از قرنها به این طرف به یادگار گذاشته, تمامی ملل افسانه های در مورد حیوانی به چنین بزرگی و هیبت دارند. در حالیکه نخستین یافته تحقیقات علمی در مورد اژدها( آنچه امروز به نام دایناسور یاد میشود) در سال 1824 توسط ویلیام بکلند معرفی شد. این به معنی آنست که انسان به شکل علمی وجود چنین حیوانی را تنها در کمتر از سه قرن اخیر تصدیق نمود, و قبل از آن این حیوانات افسانوی و غیر قابل باور پنداشته میشدند. پس میبینیم که افسانه اژدها که طی هزاران سال در ادبیات تمام ملل جهان وجود داشته, دیگر موجود افسانوی دور از باور نیست , بلکه واقعیت است که سینه به سینه طی تاریخ نسلهای آدمی به شکل افسانه به ما رسیده.

    نتیجه مثال بالا اینست, که طوفان نوح(ع) و کشتی او حالا در نظر بعضی عالیجنابان افسانه دور از واقعیت مینماید, همانطوریکه سه قرن پیش اژدها افسانه مینمود. ولی روزی خواهد رسید که بشر به کشف این واقعیت هم دست یابد.

    دوم - آیا این داستان از افسانه های سومری ها به تورات راه یافته و یا سومری ها آنرا از تورات نسخه برداری کرده اند؟

    آنچه که باستان شناسان کشف کرده اند, و نویسنده محترم به آن اتکا مینماید(آبخیزی دجله و فرات در 5-10 هزار سال قبل و بقایای کتابخانه آشوربانیپال) از وقوع سیلاب مدهش در 10 هزار سال قبل گواهی میدهد, و نخستین و قدیمی ترین نمونه تحریری این داستان را در کتابخانه آشوربانیپال (668 تا 626 سال قبل از میلاد مسیح) یافته اند. در حالیکه تورات قرنها قبل از تحریر داستان در کتابخانه آشور بانیپال نازل شده. چگونه میتوان حکم کرد که کتابی(تورات) حادثه و افسانه! آبخیزی را که چند قرن بعد در لوحه های گلی این کتابخانه درج شده به عاریت گرفته باشد؟ معتبر بودن متقدم به مابعد حکم میکند که نویسنده گان کتابخانه مذکور داستان نوح(ح) را از تورات نسخه برداری کرده اند.

    سوم - مطالعه تخنیکی کشتی نوح توسط نویسنده تا چه اندازه قابل دقت و پذیرش است؟

    همانطوریکه نویسنده اشاره نموده, در قرآن به مشخصات ساختمان کشتی اشاره نشده است. و آنچه را که مطالعه تخنیکی کشتی عنوان نموده اند به اساس ارائه داستان و مشخصات ساختمانی کشتی در تورات تحریر گردیده.قرآن موجود در دست ما، همان قرآن اصلی و كلام خداست كه بر پيامبر گرانقدر(ص) نازل شده و بدون كم و زياد به دست ما رسيده است؛ زيرا نگهبانی از آن را خود خداوند متعال به عهده گرفته است؛ «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحفظون؛ (حجر،9) ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع نگه دار و حافظ آنيم.» ولي تورات و انجيل فعلی اين گونه نيستند. شواهد تاريخي و ادله ديگر نشان مي دهد كه تورات و انجيل اصلی از بين رفته و فقط قسمتهايی از آن دو كتاب آسمانی را پيروان حضرت موسی و عيسی( مدتها بعد از وفات آنها نوشته اند كه آن هم متأسفانه با خرافات فراوان آميخته شده است؛ بنابراين، تورات و انجيل فعلی مجموعه كتب تاريخی است كه به وسيله يهوديان و مسيحيان نوشته شده؛ نه اينكه كتاب آسمانی حضرت موسی و عيسی باشند.

    پس عظمت ساختمان کشتی نوح اصلا در هیچ کتابی ذکر نشده که با اتکا به آن به مطالعه تخنیکی بپردازیم.

    نتیجه اینکه اگر در قران کریم که بیشک کلام دست نخورده الهی است همان کشتی که (طولش 300 ذراع،عرضش 50 ذراع و ارتفاع آن 30 ذراع باشد) ذکر میگردید, جا داشت که به بحث تخنیکی بنشینیم. حالا که چنین جزئیاتی در فرقان ارائه نشده, بحث تخنیکی بالای آن بیجا است, چون نمیتوان بالای موضوعی بحث کرد که وجود ندارد.

    • نتیجه نهایی اینکه:

      داستان نوح واقعیتی است که اتفاق افتیده و لی بنابر نارسی عقل بنی آدم افساته مینماید, ولی روزی خواهد رسید که این افسانه مانند افسانه اژدها به واقعیت تبدیل شود.

      کشتی نوح ساخته شده, و به حق با عظمت و کامل بوده برای اجرای ماموریت, ولی چون از بزرگی آن جزئیات در دست نداریم, بنا بحث تخنیکی بالای آن بیجاست.

  • اگر توفان نوح اتفاق افتاده بود تمام اب شور اقانوسها با اب شیرین قاطی می شد و جنبده ای زنده نمی ماند اون همه حیوان رو هم نمیشد داخل کشتی جا داد غذا و اب می خواستن و... بهتره ه کم راجع به این جوکها بیشتر فکر کنید اخرین مطالعه دی ان ای ایرانی ها نشان داده که نخستین جد مشترکشان به 10 تا یازده هزار سال قبل ب می گردد اما مذهبی ها ادم را به 6900 سال قبل نسبت می دهند داشتان ادو و حوا و نوح و..اینها جوکی بیش نیست
    دکتر اشرفیان بناب و نتایج تحقیقش را در اینترنت جستجو کنید اینقدر هم جوک نفرمایید

  • این یک کاوش علمی و مستند است. طوفان نوح هرگز واقع نشده است. قسمت های بعدی این نوشته را در کجا میتوان مطالعه نمود؟تبصره شخصی به نام سرپلی حماقت محض است.

  • برای مطالعه بخش دوم این نوشته به آدرس زیر مراجعه کنید:
    طوفان نوح یک دروغ مقدس (بخش دوم)
    نویسنده : بابک روشنضمیر
    http://daneshe.wordpress.com/

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس