صفحه نخست > دیدگاه > هویت من چه است ؟

هویت من چه است ؟

اگر ربط کلمه افغان تنها به قوم پشتون است پس دیگر اقوام چه هویت دارند ؟/ هر افغان که احساس وطنپرستی دارد و برای افغانستان صلح و گردهمایی اقوام در یک جماعت بزرگ را خواهان هستند. این را در زبان و قلب اقرار میدارد که افغان کلمه است که برای تمام اقوام افغانستان استفاده شده است.
خوستوال
يكشنبه 27 دسامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

حزب افغان سوسیال دیموکرات که مشهور به افغان ملت میباشد در سال 1966 میلادی در 8 مارچ بطور رسمی آغاز به فعالیت نموده است و امروز تقریبا 99 سیت را در پارلمان افغانستان از آن خود نموده است که یک ستون و پایه قوی دولت را تشکیل میدهد. این حزب که از روز آغاز توسط اشخاص از اقوام مختلف افغانستان تاسیس گردید. زیرا آنها به ترکیب قومی افغان ها از اقوام مختلف عقیده داشتن از همین سبب موسسان این حزب هم از اقوم مختلف بوده. اما امروز بعضی از احزاب که برای از بین بردن ستون محکم و ترکیب قومی این حزب پروپاگندا های را بنام فاشیستی و نژادی مطرح میکنند، اصلاً این یک اصل بی بنیاد و غیر قابل قبول برای طرفداران و اعضای این حزب میباشد.

چون حزب که از زمانه های سابق الا فعلاً اکثریت طرفداران را در ساحات مختلف افغانستان تشکیل میدهد برای احزاب جدید التشکیل مجاهدین صاحبان دالری، تفتنگ سالاران پوندی و وطنفروشان تومانی و کلداری بسیار یک مشکل جدی بوده بناً کوشش ایجاد کلمه های که بتوانند حزب افغان ملت را بد نام و اعتبار آن را از طرفداران و حمایت کننده گان کم بسازد، هر نوع کوشش بخرچ داده اند. اما این نوع حرکت در مقابل اپوزسیون در چارچوب و تهذیب آزادی حرکت سیاسی غیر قابل باور میباشد و هیچ نتیجه ندارد.

هر افغان که احساس وطنپرستی دارد و برای افغانستان صلح و گردهمایی اقوام در یک جماعت بزرگ را خواهان هستند. این را در زبان و قلب اقرار میدارد که افغان کلمه است که برای تمام اقوام افغانستان استفاده شده است. اعضای و حمایت کننده گان این حزب در این مورد همیشه تائید کرده اند که افغان کلمه و هویت تمام اقوام افغانستان میباشد.

آنعده از مردمان که افغان را نسبت به یک قوم و مردم تخصیص میدهند آنها اصلاً دشمن وطن و ملت افغان هستند و طریقه روش آنها صرف برای افغان مانند یک دشمن دایمی میباشد. تنها برای پول و منافع شخصی خود این کار را میکنند. از تاریخ و افتخارات گذشته افغانستان هیچ وقت انکار نمیکنیم، گذشته تاریخ قهرمانی کشور ما برای همه افغانها مایه فخر و سربلندی است و میباشد ولی امروز را هم باید انکار نکنیم و چیز که حقیقت است قبول کنیم.

یک تعداد احزاب که بالای فرضیه جدایی اقوام افغانستان کوشش دارند از تاریخ و گذشته آنها دیده میشود که چی برای این وطن کرده بودند و جی خواهند کرد، طرفداران اقلیت که دارند آنها را تحریک نموده و صرف برای اهداف شخصی خود و معروف ساختن نام خود در سیاست و اجتماعی افغانستان استفاده نموده. اما در قانون سیاست و احزاب برای منافع ملی و ملت یک عمل براه انداخته میشود نه برای منافع شخصی و شهرت شخصی در یک جامعه.

امروز مردمان که دشمن وطن، دشمن صلح و آرامی کشور عزیز ما هستند میگویند که افغان هویت است صرف برای پشتونها است و حزب افغان ملت برای قوم پشتون است در حالیکه اگر احصائیه این حزب و مؤسسان این حزب نظر انداخته شود اصلاً مفکوره ترکیب اقوام مختلف افغانستان بوده نه پشتونسالاری و پشتونسازی کشور، امروز اعضای این حزب از ولایات و زون های مختلف افغانستان میباشند که هیچ کدام ربط به قوم پشتون ندارند، چون این مردم حقیقت را درک کرده اند که این حزب نظر به نام و مرامش فضای دیموکراسی و سوسیالی کشور را تامین میکند نه برای بازی های سیاسی خود ملت را هدف قرار میدهد. ملت باید از احزاب که در افغانستان هستند حق دارند تا از آنها سوال کنند و حقوق انفرادی خود را طلب کنند، این حزب برای حقوق انفرادی اکثریت و اقلیت یکسان نظر دارد و جوابدهی همه مشکلات جامعه فعلی میباشد و فردا را هم در کنترول خود آورده میتواند.

اصلاً نام این حزب افغان سوسیال دیموکرات است، در وقت که احزاب تاسیس میشدند همه از خود نشریات و مجله های مخصوص میداشتند که این حزب در شورای عالیش چندین نام پیشنهاد شد که یکی آن افغان دیگر آن ملت که بالاخره شورای عالی بالای افغان ملت هم نظر شدند و این نام را برای نشرات حزبی خود استفاده کرده اند، و دیگر که اگر متوجه شوید دیده میشود که کلمه سوسیال (اجتماع و یا اجتماعی) که بیشتر بالای اجتماعی بودن حزب نظر به سیاسی بودن آن تاکید میکند که مطلب ساختار یک جامعه وسیع اجتماعی از اقوام مختلف افغانستان را تامین میکنند.

موضوع دیگر که زیاد اشخاص هستند که این حزب را همیشه مثال میزنند به نازی و فاشیست های جرمنی، این مطلب در مورد این حزب یک محال بزرگ میباشد که هیچ کدام اصل ندارد. خوب ساده ترین مثال برای آنها که مشکل و غلط فهمی آنها دور شود این است که اساسنامه هر دو احزاب را مطالعه و سپس مقایسه نمایند دیده میشود که زمین و آسمان فرق دارد. در مورد دیگر که کلمه دیموکراسی در آنها وجود ندارد وقت کلمه دیموکراسی قرار میگرد موضوع به کلی تغیر یافته و رخ دیگر را بخود گرفته.

نظریات و اتهامات شدید همیشه در مورد این حزب قرار گرفته، اما امروز تجارب نشان میدهد که دیموکراسی بدون احزاب سیاسی در یک کشور تطبیق نشده و یا تطبیق دیموکراسی حقیقی بدون احزاب در یک کشور مشکل میباشد، آن احزاب که از کلمه دیموکراسی برای از بین بردن دیموکراسی استفاده میکنند اصلاً به شکل واضعتر دشمن ملت بیچاره افغانستان میباشد. این نوع دشمنان خطرناکتر از دشمن واضعتر ما میباشد و باعث تخریب زیادتر جامعه افغانستان میشود. برای تامین یک جامعه مدرن و پیشرفته در چوکات قوانین اسلامی در یک فضای صلح آمیز راه بهتر و چانس های طلایی داریم، زیرا هنوز هم وقت است و میتوانیم که افغانستان را نجات بدهیم و این وقت صورت میگرد که شما حمایت کننده، طرفدار و عضو این حزب باشید تا سیاست، اجتماع، فرهنگ و هویت افغانی را در جهان از انسان های وحشت زده دور کنیم و آنها را به جهان امروز طوری معرفی بداریم که به شنیدن کلمه افغان وحشت نخورده بلکه یاد از تاریخ و فرهنگ ما کنند.

ما همه خواهان صلح و فضای بشر دوستانه برای ملت و مردم افغانستان میباشد و هستیم.
ما همه یک ملت هستم
ما همه یک افغان هستم
ما همه خواهان صلح و دوستان هستم

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خوستوال صاحب پهلو بگران از خواب غفلت بیدار شو که صبح شده اوغانستان اوغانستان دوره ظاهر شاهی نیست مردم سیاسی شده.

    اگر اوغان پشتون است دیگران چه اند !!

    عرض کنم دیگران خراسانی- اریایی - بلخی - غوری- گندهارا یی- زابلی - سیستانی - هیرمندی - هراتی..

    ویا دیگران ترک مغل سامی اریایی ها اند نه هندی وپتان....

    دیگران هزاره ها - تاجک ها - فارس ها - بیات ها- قزالباش ها - افشاری ها - قوال ها - پشه یی ها - نورستانی ها - ازبک- ترکمن - بلوچ - هندو- سک - یهود - کرد - ایماق - قزاق - قزغز - کجور - عرب- سادات - خواجه ها - حضرت ها- گدی ها .......... اند چرا عاشق این هستید تا همه را اوغان بگوید ..

    یکنفر را در گروه نازیستی افغان ملت برایم نشان بدهید که از سایرملیت ها باشند اگر یکی دوتا سادات عرب که زبان شان حالا پشتو شده و دربین تان قرار دارند انان هم از پشتون پشتون تر شده اند دنبال اهداف هیتلری شما هستند .....

    داری ما را میترسانی که یک پایه قوی دولت را تشکیل میدهد........فقد اینقدر برایت باید نوشت سیاهی لشکر نیاید بکار - دوصد مرد جنگی بهتر از صد هزار یا فرعون گشته یی ولیکن رود نیل نیست..

    سیت را نفهمیدم که چه است گفته بودی 99 سیت این پشتو ست یا پنجابی تا حالا در زبان های پختو فارسی ندیده بودم ....

    خنده اور است!!! در محاسبه جناب روشنفکر پتانی 99 سیت(چوکی یاکرسی) پارلمان به اختیار پتنه یی هاست ... از همین جاست که دیگران بخاطر این محاسبات علمی تان از شما مینالند...

    موسسان این گروه به ترکیب قومی عقیده داشتند واز همین رو رهبران ان از همه اقوام ...بود هههههههههه!!!!

    جان برادر رهبران این گروه نازیستی کسانی بودند که باغ های شمالی را حریق زنان را به اسارت وطلا و داریی وزمین انان را با نواختن دهل وسرنا غصب کرده بودند - رهبران این حزب ملی تان چون قهرمانان ملی تان هزاران دسته گل را در شمال اوغانستان به اب داده بودند درغرب و مناطق مرکزی هم دسترخوان شان پهن شده بود ..

    مامورین پیر وجوان را در ادارات کابل به کورس های اکابر پشتو سازی سوق کرده بودند جاده ها و محلات تاریخی را .... رهبران گذشته و عالیقدر این حزب به لسان دوزخ تغیر داده بودند ...

    چرا بالای زخم های مردم نمک پاش میدهید.

    نام های نامیمون شان عبارت اند از محمد گل خان مومند - حبیبی - غلام محمدفرهاد - خادم پدر ثریا خانم فراری کانادا - مجید خان زابلی - محمود طرزی - حبیب اله رفیع - روستار تر ه کی - سعادت صافی - باری جهانی - شکریه بارکزی - نبیل غمین مسکینیار دارنی - خطاب........است.

    وطن فروشان کلداری را هم اضافه کن......

    برادر چرا حزب بازی میکند شما جرگه دارید که حزب اصلی تان است و یا چرا دیگران تان در گروه های پرچم خلق خزب اسلامی سیاف و گیلانی خیل و مجددی خیل ظاهرا خودر ا تنظیم کرده اند پشتون چپی و راستی اخوانی ماویستی... حزب اصلی اش همان افغانملت است چرا گروه های دیگر را بد نام میسازید ...

  • آغای خوستوال سلام.من در مقابل هیچ ملیت افغانستان کدام تعصب ندارم ولی حرف های است که خدمت تان عرض کنم .شما از ولایت خوست استید من در همان ولایت کار میکردم و شناخت خوبی از آن ولایت دارم ولی در رابطه به مطلب ایکه نوشتید من باید ابراز نظر کنم.کشوری بنام افغانستان 200 و چند سال قبل توسط آحمد شاه ابدالی تشکیل شد ولی افغان فقط برای قوم پشتون است ولی پشتونها یا بزور و یا برضایت نام کشور را افغانستان گذاشتند .من درین مورد کدام حرفی ندارم .حالا من در خارج از کشور به همین نام کشور مثمی استم .فقط قابل یاد آوری است که برادران پشتون ما یک پشتون واحد نیستند مثلاً در خوست قومهای بسیار است مثل گربز و تنی و وزیر و لکن و اسماعیل خیل و زدران و جاجی .ودر قندهار که ببینید بارکزائی و احمدزائی و سدوزائی وکرزی وغیره .اگر در جلال آباد بیائی میبینی که مومند و افریدی و توخی و صافی زندگی دارد که هر قوم باز بخیل ها تقسیم شده و هر خیل و هر قوم بین خود در حال جنگ و بی اتفاقی و رقابت های نا سالم است و هر کدام قوم از خود محکمه و رسم و رواج جداگانه دارد و از همه اینکه در هر قوم یگانتا کوچی هم است و کوچی هارا شما در بین خود جا نمیدهید و آنها دعوای چراگاه و غیره را در مناطق دیگر میکنند که برای خود مردمان همان منطقه هم کفایت نمیکند.و مشکلات هم از همین جا آغاذ میشود .و بهتر است اول قوم پشتون از پشتون بودن خود توبه کند و بعد از آن بنام افغان متحد شود و رسوم قبیلوی خودرا دور بیاندازد و بافغانیت خود وفادار باشد واضح است که کدام مشکل نه با تاجک دارد و نه هزاره و نه هم ازبک زیرا آنها همه از هر دولت ایکه بوده اطاعت کرده اند و بافغانیت خود هم وفادار استند.و همیشه مدافع و تحت امر دولت بوده است. نباید فراموش کنی که چارطراش های افغانستان همه مال شما است و شما تمام این جنگلات را بپاکستان قاچاق میکنید و مالیه هم نمیدهید .ولی سرک و مکتب شما و پوهنتون شما و تمام خوراک و پوشاک تان از پول افغانی و دولت است .دولتی ایکه 30% پشتون دارد و 70% مالیه دهندگان افغانستان پشتون نیستند و 70 % بودجه افغانستان صرف شما و امنیت و جنگ های سمت شرق و جنوب میشود ودر حالیکه مسئولیت شما برای دفاع از وطن 1% هم نیست.بسیار مرا ببخشید که چنین موضوع را برایت نوشتم و شاید شما از طریق افغان ملت تان یک فکری درین باره نماهید.دیگر اینکه شما قبول میکنید که آقای بشر دوست منحیث یک افغان رئیس جمهور شود .البته حساسیت قبایل را شما درک میکنید؟و آمدیم راجع بافغان ملت .افغان ملت یک حزب ناسیونالیستی است و اینکه اکت سوسیال دموکرات را مینماید من آگاه هستم و من سایت افغان ملت را خوانده ام و با تمام اعضای آن آشناهی دارم.من آغای احمدزی و محمد امین واکمن را از طفولیت میشناسم . .احترام هم بایشان دارم.چون از من بزرگتر هم استند.ورهبر و موسس افغان ملت غلام محمد فرهاد که راه جلال آباد را هم افتخار کمائی کردند ودر کودکی در دهبوری کابل من در حویلی ایشان با دیگر نواسه های ایشان ساعتیری میکردیم و من احترام زیاد دارم بایشان و در زمان کارمل در کابل وفات کردند ولی آن افغان ملت سابق که بود الان نیست .حزب افغان ملت بسیار اشتباهات دارد و از همین سبب چندین بار تجزیه شد و حالا افغان ملت چندین حزب است که تعدادش هم نامعلوم.و امیدوارم که شما اگر بتوانید اصلاحاتی را در افغان ملت بیاورید باز اگر راجع بافغان ملت چیزی بنویسید که واقیعت باشد و من آگاه میشوم .خدا یارتان

  • دوستان سلام!
    این خیلی درست که کلمه افغان وپشتون باهم مترادف هستند. اصلا 80% مردم کشوری که امروز افغانستان نام دارد افغان نیستند تاجکها به تنهایی از پشتون ها بیشتر هستند واگر هزاره هارا که هم بنوبه خود بزرکترین کروه نژادی افغانستان هستند بخاطر فرهنگ وتاریخ مشترک شان به تاجک ها بیفزاییم دیگر حاجت به ازبکها ودیگر گروه های قومی نمیرسد.
    برادران پشتون هم که یکی دیگر از اقام این سرزمین میباشند در زمان حکومت شاه شجاع نام این کشور را افغانستان گذاشتند .هنوز شاه شجاع خودرا پادشاه خراسان مینامید ولی ویسرای انگلیس در هند برتانوی آنزمان زریعه چندین نامه برای شاه شجاع به او فهماند که باید اسم کشور خراسان را به افغانستان تغیر بدهند تا بتوانند سرزمین های خراسان را تجزیه بکنند تا زبان وفرهنگ فارسی را که بنابر غنامندی و داشتن تاریخ بزرگ خاصیت ضد استعماری داشت بمانند سرزمین پاکستان تعویض بکنند .
    برای این که این پروژه بتواند خوب تطبیق شود 4 چیز لازمی بود .
    1- نام افغانستان باید به افغانستان تغیر بکند بخاطر اینکه افغانها در جوار هند برتانوی بودند ویکی از اقوام خراسان بودند .
    2- افغانستان باید بی سواد نگهداشته شود تا مردم در آینده کوتاهی تاریخ خودرا فراموش بکنند .
    3- باید توسط جعل کردن آمار های غلط به تمام مردم افغانستان تلقین شود که پشتون ها بیشترین گروه قومی هستند وبه اصطلاح اکثریت هستند .
    4- زبان پشتو را به هر قیمیتی باشد باید زبان رسمی ساخته وتااینکه بتدریج جایگزین زبان فارسی بسازند.
    ازین 4 مورد سه مورد اول آن تطبیق شده است ودر کشور بکلی جا افتاده است .ولی مورد 4 آن با وجودی که مردم بیسواد هستند وشدیدا باهم اختلاف دارند بنابر غنامندی وریشه عمیقی که زبان فارسی دارد به مقاومت روبروشده است. وهنوز که هنوز است تطبیق نشده ومایه پریشانی خاطر افغان ملت است .

    • تاجو بچه گوسفندی

      این معلومات را حتما ً از خشتک مومویت بیرون کردی.

      خرستان مبارکتان باشد. جای شما آنطرف رود اباسین یا آنطرف دریای آمو است نه سرزمین افغانها.

    • شمس جان

      این آصف یکی از چندین نام نوکر پنجابی های کثیف و بویناک پاکستانی در این سایت است که زیر نام تاجو میخواهد که روی سیاه و کثیف پاکستانی خود را پنهان کند. نامهای دیکر او تا فعلا از این قرار اند: مزاری، خان چودری و بلوط. ولی مطمئن باشید که زیر نامهای دیگر هم چون سمارق بلند خواهد شد.

      و معلومات داده شده در بالا را از خشتک ننه پنجابی کثیف و بویناک خود بیرون کرده که به علت آن تمام سایت را بوی گرفته است.

    • اصیل نا اصیل

      من اصف نیستم وتمام نظریات او را قبول ندارم..

      چون تما م فارسی زبانان وطن ماتاجک نیستند فارس ها ,قزلباش ها ,بیات ها ,افشاریها , سادات شیعه و سنی , خواجه ها , حضرت ها , کمی ترکمن ها , هزاره ها , قسمتی از بلوچ ها , عرب ها ....همه فارسی صحبت میکنند.. اکثر غرب کشور ما تاجک نه بلکه فارس هستند........

      نا اصیل و این کودن را که نو به لشکر حبیبی تان جذب کرده یی !!

      چرا شما فکر میکنید که تا جک ها از تاجکستان امده ازبک ها از ازبکستان ترکمن ها از ترکمستان ... این اندیشه تو بیسواد نیست باسوادان تان نیزهمین نظر را دارند ..

      هفتاد سال قبل تاجکستانی وجود نداشت بخارا و سمرقند خجند اترار اندیجان خوارزم بود گاهی این مناطق جز خاک ما میبودند و گاهی مستقل حتا گاهی ما زیر تسلط انان .

      تاجکستان چارملیون نفوس دارد بیشتر از دوملیون ان روس ها اند چطور امکان داره که از دوملیون بیشتر از ده پانزده ملیون جدا شود بیاید در این جا چرا این قسم تصور نمی کنی که انان ار اینجا به انجا رفته اند ...

      بیسواد ایا خبر داری که حین حمله چنگیز خوارزم مرکز موسمی کشور ما بود جلال الدن قهرمان و جنگ ها او در همه گوشه وکنار این وطنبه خصوص جنگ شمالی (همین شمالی فعلی) را در برابر مغل ها نخوانده یی..

      ایا میدانی انگریز ها نظر به خواست پتان های کوه های سلیمان امدن خط انداختن وگویا سرحد را مشخص کردند و اقوام بزرگ وطن ما را از هم جدا کردند روس ها هم بنام تفرقه استعمار چند حمهوری نو تاجکستان ازبکستان ترکمستان را ساخت و از ایران قسمت های انرا جدا بنام ازربایجان وارمنستان حتا گرجستان را ساختن ..

      نااصیل و دوست نوات که به گفته حکیمانه هزاره ها باسواد و بیسواد تان یک قسم فکر میکنید خوبست مطالعه کنی تا معلوماتت زیاد شود خصوصا تاریخ را واسلام را تا کمی انسان شوی وخود را بشناسی ..

      همچنان در مورد پتان پتنه پختون پشتون خوراک پوشاک وطن اصلی انان ........ معلوماتت را زیاد بکن تا در چنین میدان در نمانی ..

      تا جایکه من مطالعه کم وبیش داشته ام ترک ها که همانا ازبک ها و ترکمن ها اند خدماتی بیشماری را در راه وطن ما واسلام وتاریخ ما انجام داده اند که بیشتر از هزار سال بودنش شان را در جوار دیگر اقوام ساکن وطن ما ثابت است انان چون شما پنجصد سال قبل در این وطن سرا زیر نشده اند انان ساکنین اصلی این وطن اند مثل تاجک ها فارس ها.......

      حتا ساکن شدن مغل ها در این وطن بشتر از شماست لطفا مطالعه بفرماید ان هم تاریخ حقیقی نه تاریخ درباری که گفته شده اینطور بنویس چون املا - تاریخ حقیقی قسمی که بوده ....

  • ّبرادر عزیز که بسیار ناراحت هستی من برای شما دشنام ندادم فقط تاریخ را بیان کردم.مراجعه بکن به کتاب میر غلام محمد غبار وبعداین نوشته مرا که در پائین است بخوان وبه ان مقایسه بکن.
    این خیلی درست که کلمه افغان وپشتون باهم یکی هستند. اصلا 80% مردم کشوری که امروز افغانستان نام دارد افغان نیستند تاجکها به تنهایی از پشتون ها بیشتر هستند واگرقزلباش ها ایماق ها وفارسی زبانان قندهار وتاجکان گردیز ولغمان وجلال آباد و هزاره هارا که هم بنوبه خود بزرکترین کروه نژادی افغانستان هستند بخاطر فرهنگ وتاریخ مشترک شان به تاجک ها بیفزاییم اکثریت مطلق میشوند واین درحالیست که من هنوز گروهای قومی غیر فارسی زبان مانند ازبکها ترکمن ها وبلوچ ها وغیره وغیره را نام نبره ام . برادران پشتون هم که یکی دیگر از اقام این سرزمین میباشند در زمان حکومت شاه شجاع نام این کشور را افغانستان گذاشتند .هنوز شاه شجاع خودرا پادشاه خراسان مینامید ولی ویسرای انگلیس در هند برتانوی آنزمان زریعه چندین نامه برای شاه شجاع به او فهماند که باید اسم کشور خراسان را به افغانستان تغیر بدهند تا بتوانند سرزمین های خراسان را تجزیه بکنند تا زبان وفرهنگ فارسی را که بنابر غنامندی و داشتن تاریخ بزرگ خاصیت ضد استعماری داشت بمانند سرزمین پاکستان تعویض بکنند . برای این که این پروژه بتواند خوب تطبیق شود 4 چیز لازمی بود . 1- نام خراسان باید به افغانستان تغیر بکند بخاطر اینکه افغانها در جوار هند برتانوی بودند ویکی از اقوام خراسان بودند . 2- افغانستان باید بی سواد نگهداشته شود تا مردم در آینده کوتاهی تاریخ خودرا فراموش بکنند . 3- باید توسط جعل کردن آمار های غلط به تمام مردم افغانستان تلقین شود که پشتون ها بیشترین گروه قومی هستند وبه اصطلاح اکثریت هستند . 4- زبان پشتو را به هر قیمیتی باشد باید زبان رسمی ساخته وتااینکه بتدریج جایگزین زبان فارسی بسازند. ازین 4 مورد سه مورد اول آن تطبیق شده است ودر کشور بکلی جا افتاده است .ولی مورد 4 آن با وجودی که مردم بیسواد هستند وشدیدا باهم اختلاف دارند بنابر غنامندی وریشه عمیقی که زبان فارسی دارد به مقاومت روبروشده است. وهنوز که هنوز است تطبیق نشده ومایه پریشانی خاطر افغان ملت است .

    • واه خوستی صاحب! اینه حزب - عشقی وطنی و ملی... چرا قبلا این مقالع عالمانه را ننوشتید که ما دربدر بدنبال امیتو یک حزب میگشتیم. ادرس این حزب را بدون درنگ بنویسیید که ما برای ثبت نام قطار ببندیم. مه میگم ای ولایت بادار

  • تو پنجای بویناک پاکستانی زیر چندین نام اول باید نام مرحوم غبار را هیچگاه به زبان نیاری زیرا او ایجاد چتلستان را به حیث بزرگترین جنایت قرن بیست اعلان کرده بود.

    دوم اینکه تو پنجابی پان خور و بویناک زیر نام تاجو باید بدانی که اکثریت قریب به اتفاق افغانها به افتخار خود را افغان میدانند. فقط آنانی که خود را فروخته اند و از مرض تنفر قومی رنج میبرند این مسایل را دامن میزنند که خود نوکری و غلامی به دشمن اصلی مرزبوم ما یعنی پنجابی های کثیف و بویناک پاکستانی است.

    مقاله ذیل را در چند بخش تقدیم میداریم . تو پنجابی بویناک نه بلکه وطندارانم را توصیه میکنم که بخوانند.

    پاینده باد افغانستان

    Long live Afghanistan

    مدتی است که بعضی حلقات معين از طریق وسایل نشراتی شان در خارج کشور، نام "افغان" و "افغانستان" را مورد سوال قرارداده و گاه و بی گاه به مباحثات بدون محتوی می پردازند. هدف آنها درست معلوم نیست، ولی ظاهراً از يکطرف، خود و حلقات مربوط به خود را سرگرم نگهداشته و از جانب دیگر با ایجاد اختلافات وخلق مرز های ذهنی در ميان افغانها، بازار فروش را برای نشرات فاقد موازین ملی خود را گرم میسازند.

    گرچه در زمينه ای نظريات وحدت شکنانه ، ضد افغانی و ضد وطنی آنها ، دست اندرکاران عرصه ای جامعه شناسی و تاريخ ، باربار نوشته و ادله قانع کننده ارائه کرده اند . ولی طوریکه دیده میشود ، آنها هنوز هم بدون

    اند ک ترين توجه به شاخص ها و حقايق تاريخی ، تصورات ذهنی شانرا کمافی السابق به خورد مردم میدهند و به بیان مشخص تر و عام فهم ، آنها رسالت خود ميدانند که همه روزه اين " کاه بی دانه را باد بدهند". تا ذهن مردم مارا که از حوادث دلخراش جنگهای تنظیمی و گروهی سخت متأثر شده اند ، به انحصار خود درآورند.

    باید اذعان داشت که بخاطر متأثرشدن از برخورد های قومی و لسانی وکمبود معلومات از نقش گردانندگان بیرونی این برخورد ها دردهه ای اخير قرن بیستم ، برخی افراد بی غرض هم احتمالا" به صدای اين دهل های ميان خالی گوش خواهند داد و اکاذیب را بجای حقیقت عوضی خواهند گرفت . لذا بی جا نخواهد بود ، اگر بخاطررفع ابهام و افشاء اکاذیب بازهم درهمین مورد نوشته شود. زیرا " وقتی حقیقت بگوش نرسد ، تنها دروغ شنیده میشود". در چنین حالت دروغگویان بلند و بلند تر صدا میکشند ولی اکثریت خاموش مانند همیشه بی صدا میماند.

    با این پیشگفتار مختصر، نگارنده سعی خواهد کرد تا سوالات و ابهامات ایجاد شده را در مورد پيدايش نام های افغان و افغانستان به بررسی گرفته و واقعیت های تاریخی را آنطوریکه بوده اند ، بازتاب دهد.

    ۱- پیدايش ووجه تسمیه ای "افغان":

    امروز تمام مؤرخین وارد به تاریخ وطن ما معتقد اند که نام " افغان" از کلمه ای آوستايی "اپگان" گرفته شده که به " اوغان" و بعدا" در پرتو عربی سازی کلمات به " افغان" تغیر کرده است. به بیان روشن تر مؤخذ کلمه ای افغان در زبان پشتو نبوده و این کلمه از زبان آوستا اقتباس شده است. لذا محدود ساختن آن به قبايل پشتون نیزمؤجه نمی باشد. از نظر نگارنده عوضی گرفتن کلمات "پشتون" و" افغان"، از نظرادبی صرفا" یک " غلط معروف" است که باید تصحیح شده و مطابق اصول زبان شناسی در همآهنگی با مبدأ آن مورد استعمال قرار گیرد. باید تذکر داد که هم در میان پشتونها و هم درمیان سایر اقوام افغانستان، تنگ نظرهای وجود دارند که قصدا "و عمدا" نامهای «افغان» و «پشتون» را مرادف و مساوی با هم استعمال مینمایند. تا با ایجاد این سوء تفاهم متوسل به قوم ستیزی شده و از زیر لوای وحدت ملی بگریزند.

    نام "افغان" در قرن دهم ازجانب مؤلفان چون نویسنده ای حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، ابوریحان ، فردوسی ، بیهقی ، منهاج السراج و دیگران در مورد قسمتی ازپشتوزبانان افغانستان بکار گرفته شده بود. اما بعد از قرن چهاردهم بیشتراین نام وسیع تر و ادبی شده رفت و تا قرن هجدهم آنقدروسعت یافت که احمد شاه ابدالی در کتیبه ای عمارت حاجی خانه ای خود واقع در حجاز نوشت که : (درانی و غیر درانی هر افغانی که باشد...) /۱/ ازین کتیبه به وضاحت معلوم میشود که اتباع سرزمین ما در زمان زعامت احمد شاه بابا به قدرکافی به نام " افغان" شهرت یافته بودند. مقصد احمد شاه بابا از" هر افغانی که باشد"منسوبین تمام اقوام ساکن کشور ما بود. زیرا او در رأس یک امپراطوری مرکب از تمام اقوام و مناطق آنروز وطن ما قرار داشت و طبعا" هیچگاه نمی خواست خود و قدرت دولت خودرا محدود بسازد.

    به این ترتیب درمیابیم که یکجا و همگام با تکامل و تغیرات در فرهنگ مردم این سرزمین ، کلمه ای " افغان" نیززمینه ای استعمال وسیع تر پیدا کرده است. چون خود این کلمه در گذشته ای فرهنگی ما یعنی در قبل ازظهوراسلام ریشه دارد ، لذا بطورطبعی با فرهنگ آریانا نه تنها در تقابل قرار ندارد . بلکه ازآن ناشی شده و شکل تغیر یافته ای آن در زبانهای پشتو و دری که خود ازجمله ای زبانهای هندو آریایی اند ، بطور همسان به ملاحظه میرسد.

    ۲- ازهم پاشیدن آریانا ، خراسان و پیدایش افغانستان :

    سرزمین تاریخی ما از هزار سال قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی به نام " آریانا" یاد میشد. سپس کلمه ای "خراسان" به عوض آن ترویج یافت. قرنها بعد( قرن سیزدهم) نام " افغانستان" در گوشه های شرقی سرزمین ما ظاهر شد و گام به گام تا قرن هجدهم به حوالی کابل و کندهار رسید . تا آنکه در قرن نزدهم صفت نام رسمی کشور مارا بخود گرفت ./۲/

    اینکه چرا نام آریانا به خراسان تعویض شد ؟ و بازچرا نام خراسان پاینده و باقی نماند ؟ موجبه ای عدم بقای آن چه بود ؟ سرزمین و مدنیت های آریانا و خراسان چرا از هم پاشیدند ؟ شرایط اضمحلال آنها چگونه بروز

    کرد ؟ و بالاخره مساعی برای احیای مجدد هویت ملی ما چگونه به قوام رسید ؟ سوالهای شاخصی اند که باید اندکی روی آن مکث کرد تا ضرورت پیدایش و بقای " افغانستان" روشن شود :

    الف – اضمحلال آریانا:

    اعراب مسلمان در دوره ای خلفای راشدین (۶۶۱- ۶۳۲) قلمروهای زیادی را درقاره های آسیا و افریقا فتح نموده و تا حواشی افغانستان امروزی رسیدند. سپس با به قدرت رسیدن اموی ها (۶۶۱-۷۴۶) کار استیلا بر افغانستان با خشونت کامل دنبال شد.در تحت قومانده ای اموی ها اعراب بخاطر تصرف افغانستان در سه محاذ می جنگیدند :

    افغانستان شمالی که مرکز نظامی و اداری آن در زمان دولت اموی شهر«مرو» بود. افغانستان غربی که مرکزآن شهر زرنج در سیستان قرار داشت.افعانستان جنوب شرقی (بلوچستان و حوزه ای سند سفلی) که مرکز معین نداشت و در اواخر تمیم بن زید ( حاکم عربی) ، شهر« منصوره» را در غرب سند بساخت و مرکزقرار داد. فرماندهی عمومی افغانستان شهر «کوفه» در عراق بود./۳/

    " در مسیر هرات ، لشکر اعراب توانست که بعد از مقاومت ها و زد و خوردها، راه شانرا در سال۷۰۷ م بسوب بلخ باز نموده و از آنطریق به ماوراالنهر پیش بروند. ولی ازمسیر سیستان به جانب کابل ، با مقاومت های سرسخت و دوامدار کابل شاهان مواجه شدند"./۴/ " مؤرخین اسلامی این شاهان را که بنام «رتبیل ها» میشناسند، به شدت هرچه تمام تر مقاومت کردند. که بالنتیجه بهترین سپاه مجهزعرب بنام « جیش الطواویس» در سر راه کابل پاشان و پراگنده شد"./۵/

    این مقاومت ها دوصد سال ادامه داشت تا آنکه در زمان یعقوب لیث صفاری که مؤسس اولین دولت بومی اسلامی در سیستان بود ، کابل بطور نهایی مفتوح و زمینه ای ترویج دین اسلام مساعد گردید.

    ب- سرنوشت خراسان:

    پس از سقوط شاهان برهمنی کابل ، سرزمین آریانا(حال خراسان) بدست امویان و سپس عباسیان عرب افتاد. ولی مقاومت های مردمی به مقابل آنها در هر گوشه و کنار افغانستان بطور لاینقطع ادامه داشت که پر آوازه ترین آنها، قیام اهالی خراسان زمین به رهبری ابومسلم بود. تا بالاخره اولین دولت مستقل ملی در ولایات شمالی و غربی افغانستان بسال ۸۳۶ م از طرف طاهر خراسانی اعلان شد. با پایان یافتن سلطه ای امویان و عباسیان ، راه برای تشکیل یک دولت مستقل باز گردید. صفاریهای افغان مناطق مرکزی و سامانیان بلخ ، ماوراالنهر و قسمتهای بزرگی از فارس را برآن افزودند. غزنویان افغان (۹۶۲-۱۱۸۶) دین و سیاست را با هم تلفیق نموده ، بر بخشهای بزرگی هند و مناطق بیشتر فارس مسخر شدند. سپس غوریها(۱۱۴۹-۱۲۲۱) مراکز هندوستان را تسخیر کردند./۶/ دردوره های این سلاله ها علم و ادب در حال شگوفایی بود، که ناگهان " باد خنکی از جانب خوارزم" به وزیدن گرفت. سلطان محمد خوارزم شاه در اوایل قرن سیزده بر خراسان دست دراز کرد و متصرفات غوریان را اشغال نمود. اما بزودی بالاثر حمله ای مغلها به رهبری تموچین (چنگیزخان) سقوط یافت. غارتگریها و ویرانگری های چنگیز التیام نیافته بود که یکی از احفاد او بنام تیمورلنگ (۱۳۷۰) خونریزی های اورا تکرار کرد. اما اولاده های این جهان کشایان که در مناطق اشغالی متوطن شده بودند ( تیموریان هرات و بابری های هند)، پس ازروی آوردن به دین اسلام خدمات بزرگی به فرهنگ اسلامی و مدنیت این مناطق انجام دادند.

    طی سالهای اخیر قرن چهاردهم حاکمیت غلزائی ها، لودی ها و سوری های افغان ، یکی پی دیگر در هندوستان آغاز شد. سلطان جلال الدین غلزائی معروف به فیروزشاه در سال ۱۳۹۰ به تخت دهلی نشست. سپس لودی ها قدرت را بدست آوردند و سلطان بهلول بسال ۱۴۵۱ تاج سلطانی بر سرگذاشت. متعاقبا "بابقدرت رسیدن فرید خان مشهور به شیرشاه ، سوری ها بر هندوستان مسخر شدند. هر سه سلاله جمعا" ۷۵ سال بر هند حکومت کردند تا آنکه حاکمیت آنها از جانب سلسله ای بابری مغل پایان داده شد. بابری ها بر هند و بخشهای بزرگی از شرق خراسان مسلط گردیدند. همینطور حصص شمالی خراسان در اختیار شیبانی ها قرار گرفته و غرب آن بدست صفوی ها افتاد./۷/

    به این ترتیب خراسان در آغاز قرن شانزده (۱۵۰۵) از هم تجزیه شد و سرزمین ما تا قرن هجدهم هویت مستقل نداشت . تسلط اجانب تا سال ۱۷۰۹ در کندهار و تا سال ۱۷۱۶ در هرات و تا سال ۱۷۴۷ در ولایات شرقی و شمالی ادامه یافت. یعنی تقریبا" دونیم قرن طول کشید تا قیامهای مردمی پیروز شدند. در دوره ای اشغال دانشمندان ، ادبآ و شعرای زیادی بخاطر عدم مصئونیت به بیرون از خراسان رفتند و یا از جانب اشغالگران به مراکز قدرت های آنها برده شدند. به عبارت دیگرخراسان ازفرهنگ شگوفان و داشته های علمی آن اجبارا" تهی گردید. همچنان تخمه های اختلافی که به هرطرف از جانب اشغالگران پاشیده شده بود ، امرتأمین وحدت و یکپارچگی مردم مارا مشکل میساخت. ولی مردم این سرزمین ، سرانجام با سعی فراوان بر این مشکل فایق آمده و بخاطر نیل به آزادی و دسترسی به هویت مستقل و ملی شان پیوسته در حال پیکار علیه دشمنان اشغالگر قرار داشتند.

    ۳- قیامها و مقاومت علیه اشغالگران:

    در شرق کشور(مناطق میان کابل تا پیشاور) قیامهای نیرومند آزادی خواهی ، ابتدأ به قیادت روشانی ها و سپس به رهبری خوشحال خان ختک و در نهایت از جانب تعدادی از سران قبایل بر ضد استیلای دولت بابری هند در جریان بود که تا قرن هفدهم طول کشید. ذیلا" معرفی فشرده ازین قیامها که مبتنی برآثارمعتبر تاریخی ، بالخصوص اثر معروف شادروان غبار ( افغانستان در مسیر تاریخ) /۸/ تهیه شده، معرفی میگردد:

    • :

      بایزید انصاری معروف به پیر روشان که صاحب طریقت و مؤلف آثار متعدد در زبانهای دری ، پشتو و عربی منجمله اثر معروف «خیرالبیان» بود، به مقابل اشغالگران مغلی اعلام جهاد داد و تا پیشاورنفوذ کرد. بایزید اسیر گردید ولی پس از چندی از اسارت در کابل رهایی یافته و دباره به مقاومت در نواحی شرقی ادامه داد. او درمیدان جنگ شینوار ازجانب محسن خان والی کابل کشته شده و در«اشنغر» پیشاور دفن گردید. زندگی پیرروشان، سراسرمشحون از کارنامه ای مقاومت بمقابل مغلهای اشغالگر بود. همینطورمرگ او انگیزه ای شد برای قیامهای بعدی به رهبری فرزندان و اخلافش که تا به میان آمدن دولت مستقل و ملی افغانها ادامه یافت.پس از مرگ روشان، بیست وپنج هزارجنگجوی سوار و پیاده بدورپسراو (جلال الدین) حلقه زده و طی قیامی به رهبری او«حامد خان بخاری» که حاکم بابری پیشاور بود ، کشته شد. جلال الدین مقاومت مردم را تا سال ۱۵۹۱ رهبری کرد، تا آنکه او و خانواده اش از جانب دولت بابری هند اسیر شدند. سپس «احداد» برادرزاده ای جلال الدین بجای کاکایش در مقام رهبری قیام کنندگان قرارگرفته و میان سالهای ۱۶۱۰ تا ۱۶۲۵ دردسر بزرگی برای دولت بابری در کابل، کوهساران چرخ لوگر و مناطق شرقی کابلستان فراهم ساخت تا بالاخره طی جنگی در کوهساران «تیراه» کشته شد و سر اورا قوای بابری به دربار هند فرستادند.

      پس از مرگ احداد، پسرش (عبدالقادر) رهبری مبارزین را بدست گرفت. عبدالقادر سپاه اعزامی شاه جهان را بسال۱۶۲۷ درهم شکسته و در سال ۱۶۲۸ با قوای مجاهد دیگربه رهبری کمال الدین ، پیوند اتحاد بست. ولی علی الرغم عملیات مشترک ، هردو نیرو از جانب دشمن شکست خوردند. عبدالقادر بسال ۱۶۳۶ در گذشت و رهبری قیام به پسر او(کریمداد) تعلق گرفت. اما لشکریان شاه جهان در جریان سرکوبی مقاومت، کریمداد را دستگیر و اعدام کردند. پس از کریمداد ، جانشین ورزیده یی از خانواده ای روشانیان ظهور نکرد.

      خوشحال خان ختک شاعر حماسه سرا و حماسه آفرین، آخرین رهبر مقاومت ملی در شرق وطن ما بود که میان سالهای ۱۶۶۷- ۱۶۷۰ با قوای اورنگزیب بمقابله برخاست. در تحت قیادت او اردوی چهل هزار نفری دشمن در جنگ « تاتره» تار و مار شد. خوشحال خان بسال ۱۶۹۱ در گذشت واولاده او در هندوستان تبعید شدند

      با آنکه قیامهای آزادی خواهی و فداکاری بخاطراعاده هویت ملی افغانها در شرق افغانستان شکست خورد، اما پیام این خیزش ها و مقاومتها، مردم افغانستان را در جهت داشتن هویت ملی مستقل و تأسیس دولت ملی خود شان رهنما گردید. طوریکه تاریخ بما میگوید، این شکست بوسیله ای پیروزی قیامهای مردمی در غرب و جنوب کشور(هرات و کندهار) بمقابل قوای اشغالگر صفوی جبران گردیده و روحیه ای رزمی آزادیخواهان اعاده شد.

      در غرب کشور قیام مردم وقتی به پیروزی رسید که صفوی ها در اوج قدرت قرارداشته و هنوز هم میخواستند با استفاده از بی اتفاقی های سران قبایل افغانی در غرب و سیر انحطاطی قدرت بابری در شرق افغانستان ، ساحه ای حکمرانی شانرا وسعت بدهند. ولی این فرصت را بدست نیاوردند ، زیرا در نتیجه ای قیام سال۱۷۰۹ حکمران خون آشام صفوی بنام گرگین در کندهار مقتول و سلطه ای صفوی ها از آن ولایت بر چیده شد. درین قیام که به اشتراک" تمام دری زبان ها، تاجیک ها، ازبک ها، بلوچها و پشتوزبانان در یک صف واحد براه افتاده بود،/۹/ از جانب میرویس خان (۱۶۷۳-۱۷۱۵) رهبری میشد. دست آورد های قیام درشش سال زعامت او برای همه ای قبایل الهام بخش بود و پیروزی قیام ، روحیه ای ملی افغانهارا تقویت کرد. چنانچه مردم هرات بسال ۱۷۱۷ بدور عبدالله خان ابدالی بسیچ شده ، شهر را ازلشکر صفوی ها پاک کاری نموده و حکومت محلی خودرا بمیان آوردند.

      در کندهار، هوتکی هاپس از نیل به آزادی، متوقف نگردیده ودرداخل ساحه ای حاکمیت ملی اشغالگران پیشروی نمودند. اخلاف میرویس خان، بسوب مرکز قدرت صفوی ها تاخته و اصفهان را تسخیر کردند. آنها به عوض سلاطین صفوی براریکه ای قدرت آنکشور نشستند. شاه حسین آخرین شاه سلاله ای صفوی بتاریخ ۲۱ اکتوبر۱۷۲۲ با تمام اراکین دولت اش به قرارگاه شاه محمود هوتکی رفته و تاج سلطانی ایران را بر سر او گذاشت. /۱۰/

      در شمال افغانستان ، شیبانی ها زمانی به قدرت رسیدند که دولت گورگانی در ماورالنهربه انحطاط گرائیده بود. در سال ۱۵۰۰ آخرین حکمران این سلسله (سلطان محمود مرزا) بمرد و میان سه فرزندش بخاطر تصرف قدرت نزاع بوجود آمد. درین بحبوحه ، محمد خان شیبانی که یکی از احفاد چنگیز خان بود ، قدرت ماورالنهر را بدست گرفته و خود را پادشاه شیبانی اعلام کرد. او به سرزمین امروزی افغانستان لشکر کشیده و در سال ۱۵۰۶ ولایت بلخ و در سال ۱۵۰۷ اندخوی و سپس هرات و بادغیس را از شهزادگان گورگانی گرفت. اما در سال ۱۵۱۰ بمقابل اسماعیل صفوی شکست خورده ، هرات و حوالی آنرا از دست داد. همینطور خود موصوف نیز درین جنگ کشته شد ولی دولت شیبانی نا سال ۱۵۹۹ ادامه یافت . تا آنکه سلاله ای «جنیدی» به عوض آنها قدرت را در ماورالنهر بدست گرفت. جنیدی ها ۱۸۶ سال بر اریکه قدرت باقی ماندند ولی در سالیان پایانی ، جانشینان این سلاله به اندازه ای ضعیف شده بودند که حکام محلی ازبک و تیموری در افعانستان خودشان اداره را بدست گرفته و از تابعیت مستقیم دولتهای ماورالنهر خارج شدند.

      ۴ – احیای مجدد هویت مستقل و ملی افغانها:

      طرد اشغالگران بخودی خود تنها کافی نبود تا هویت مستقل و ملی افغانها تبارز بیابد. بخاطررسیدن به این مأمول می بائیست وحدت ملی تمام اقوام و قبایل وجود میداشت. در حالیکه این وحدت بالاثر روحیه ای قبیله گرایی و مخاصمت های ذات البینی که از جانب اشغالگران دامن زده شده بود، هنوز هم موجب بروز اختلافات و ظهور قدرتهای محلی میگردید. با آنکه شانزده سال قدرت ایران در دست شاهان هوتکی بود ولی اقتدار آنها بخاطر ازهم پاشیدگی حلقه ای داخل زعامت، ادامه یافته نتوانست. تا بالاخره کشمکش های ذات البینی موجب ضعف آنها گردیده وکار بجایی کشید، که نادرقلی مشهور به نادر افشار توانست بسال ۱۷۳۸ آنکشور را از ساحه ای اقتدار هوتکی های افغان بیرون کند.

      نادر افشاربالوسیله ای یک لشکر کشی به غرب افغانستان امروزی ، توانست ساحه تسلط خودرا توسعه داده و به جانب هندوستان پیش برود. او در حال عروج بیشتر بود که بدست افسران ناراضی خودش ، کشته شد. به این ترتیب با مرگ او ، بار دیگر راه تأسیس یک دولت مستقل و ملی گشایش یافت . احمد شاه ابدالی (درانی) با استفاده از فضای بمیان آمده ، با یک لشکر سواره ای چهار هزارنفری به کندهار برگشت و طوریکه همه میدانند از طریق یک جرگه ملی عنعنوی بسال ۱۷۴۷ منحیث پادشاه انتخاب شد. درین جرگه سران تمام اقوام غلجایی، ابدالی، تاجک، ازبک، هزاره و بلوچ مشترکا "تصمیم به تأسیس یک دولت مستقل و ملی گرفتند. به عبارت دیگر «هویت مستقل و ملی» افغانها منحیث نتیجه ای منطقی مبارزات دونیم قرنه ای مردم این مرز و بوم بر علیه اشغالکران شکل گرفت که بازتاب آن «افغانستان» منحیث سرزمین مشترک و واحد ما میباشد. " بدین ترتیب بر چند قرن تاخت و تاز اقوام بیگانه در افغانستان و دست بدست شدن این سرزمین میان ایشان ، مهر پایان نهاده شد"./۱۱/ اگر در جریان قیامها و مبارزات استقلال طلبی مردم ما ، رهبران قومی و حماسه سرایان آنها بخاطرتحریک مردم علیه اشغالگران روی شهامت و پایمردی قوم خود تأکید کرده اند، هدف آنها برترقرار دادن قوم خود آنها نسبت به سایر اقوام ساکن افغانستان نبود. بلکه این تاکید صرفا" ضرورتی بود که از آن منحیث وسیله علیه دشمن بکار گرفته میشد. زیرا بسیچ مردم گام اولی بود که بالوسیله ای آن میتوانستند، دشمن را دفع و طرد نموده و به احیای مجدد هویت ملی مردم خود دست یابند.

      هویت مستقل و ملی افغانها پدیده ای نیست که تصادفی و یا طوریکه بعضی ها تصور مینمایند، بالاثرکشمکش های قدرتهای خارجی بوجود آمده باشد. این هویت طوریکه در بالا اجمالا" به آن وضاحت داده شد، نتیجه و خون بهای هزاران هزار انسان آزادی دوست این مرز و بوم بوده و نباید آنرا نادیده گرفت و یا به آن کم بها داد. همین گذشته ای پر افتخار، حال و آینده ای مارا میسازد.

    • الف – "افغانستان" منحیث سمبول مقاومت و وحدت افغانها:

      در مورد ظهور نام افغانستان همچنانی که قبلا" تذکار یافت ، بازهم یاد آوری میشود که کلمه ای افغانستان در متون بسیار قدیمی و تاریخی تذکر رفته و در قرن سیزدهم به قسمتی از ولایات شرقی کشور اطلاق میشد.هکذا در قرن شانزدهم از مناطق نورستان ، کندهار و جنوب کابل بنام ملک افغان و یا مسکن افغانها یاد شده است . پس از اشغال خراسان (از جانب صفوی ها، مغل ها و شیبانی ها) و خیزش مردم خراسان زمین در برابر اشغالگران ، این نام متدرجا" در فرهنگ مقاومت راه یافت ، تا آنکه به نام رسمی مردم افغانستان مبدل شد. بنابرهمین انگیزه و سوابق، امروز هم گروههای توسعه طلب در همجواری کشور ما، با بکاربرد نام افغانستان مخالفت مینمایند. این مخالفین در کشور ایران به یکنوع " ناسیونالیزم آریایی" متوسل شده و در کشور پاکستان با نیرنگ دیگری زیر نام " اخوت اسلامی" عمل نموده ، هویت مستقل و ملی افغانها و ممیزات تاریخی آنها را نادیده میگیرند. با آنکه حقایق تلخ و درد آور کارنامه خصمانه ای آنها در سه دهه ای اخیر بالخصوص در جنگهای کابل اظهر من الشمس میباشد.

      در جریان این جنگها ، آنها ضد اسلامی ترین و ضد بشری ترین تمثالی از توسعه طلبی را در برابر انظار جهانیان بر افغانستان همسایه ای شان تحمیل نمودند که توضیح بیشتر درینجا باعث طوالت کلام میشود.

      با مطالعه ای تاریخ خود، مامیدانیم که چگونه تمدن آریانا مورد تهاجم قرارگرفت و چگونه خراسان پس از سلسله ای از تهاجمات بالاخره بوسیله ای صفوی ها ، مغلها و شیبانی ها برای مدت قریب به دونیم قرن اشغال و درحالت تجزیه قرار داشت . همینطور با مطالعه تاریخ واقعی کشور خود در می یابیم که نام افغانستان در روند یک مبارزه ای استقلال طلبی و احیای مجدد حاکمیت ملی ووحدت ملی به این سرزمین گذاشته شده است. هر نوع تعبیر خصمانه ، جزء ریختن آب به آسیاب میراث خواران همان اشغالگران ، یعنی نیرو های فتنه گرکنونی در مجاورت افغانستان ، نتیجه ای دیگری نخواهد داشت.

      مخالفین نام « افغانستان» تلاش میکنند تا نقض حقوق گروههای قومی و مذهبی را در چهره ای" قوم برتر" جستجو کرده و با نحوازانحاء با نام افغانستان گره بزنند. با این شیوه ای تحقیق و طرز دید ، جناب شان انگیزه ای استبداد سلاطین و امراء را ساده ساخته و بار ملامتی ومسئولیت را از شانه آنها و شرکای جرم شان میگرند وبه دوش قوم آنها که اکثرا" بی گناه و مظلوم اند ، می اندازند. با این طرفه روی ، ایشان دلایل نامؤجه و عوامل کاذب برای اهداف تنگ نظرانه ای خود دست و پاه کرده ، وضاحتا" از شناسایی استبداد بخصوص از شناخت مغلقیت های «استبداد آسیایی» کنار میروند. از نظر این عالی جنابان گویا درا دوارآریانا و خراسان ، هیچگاه همچو استبداد صورت نمی گرفت. استبداد مذکور گویا وقتی ظهور کرد که کشور ما نام « افغانستان» را بخود اختیار کرد. اگر این طور بهانه جویی ها، جای استدلال منطقی را گرفته و تحلیل های من در آوردی به خورد مردم رنج کشیده ای ما داده شده و بازار اکاذیب رونق یابد، بیم آن وجود دارد که مردم ما بار دیگر به وحدت ملی شان نایل شده نتوانند.

      برای نیل به تحقق وحدت ملی، ضرور است تا در پهلوی مشارکت در قدرت ، از ایجاد هر گونه تفاوت، جداسازی ملی و ضدیت با سمبول های وحدت ملی، منجمله کلمه ای "افغانستان" پرهیز شود. تردید نام افغانستان و ایجاد ابهام درین زمینه هیچ وقت نمی تواند، انگیزه ای برای تصمیم گیری های مجدد باشد. زیرا درین مورد نمایند گان دلسوز و واقعی تمام اقوام و سلیقه های ملت افغانستان، در یک فضای مطمئن و اگنده ازوفاق ملی، آزادی و استقلال، قبلا" اراده ای تاریخی شان را ابراز و فیصله ای سرنوشت ساز نموده اند. یک نظر برفیصله های لویه جرگه های دوره ای درخشان امانی ، دوره هفتم شورای ملی، دهه ای قانون اساسی، سایرگردهمایی ها و نشرات متعهد به ملت افغانستان، ضرورت هرگونه مباحثه جدید را در مورد نام افغانستان منتفی میسازد. به ادامه ای "پیدایش نام افغانستان" که درین نبشته، ضرورت و انگیزه ای آن توضیح شد، باید یادی ازتهداب گذاری دولت مدرن افغانستان نیز نمود. این دولت که بطور نهایت خلاصه میتوان آنرا "حکومت قانون به عوض حاکمیت اشخاص" نیز تعریف کرد، ازجانب منادیان حق وآزادی یعنی رهبران و شخصیتهای بلامنازع مردم ما درعهد شاه امان الله غازی پایه گذاری شد. به اثر مساعی آنها برای بار اول جایگاه قانون در جامعه مطرح شد. " سوال اینکه کی یک افغان است و افغانها چه حقوق و مکلفیت ها دارند؟ بالاخره بسال ۱۹۲۱ در قانون اساسی پیش بینی شد که متن آن بسال ۱۹۲۳ نافذ گردید. قبل از انفاذ این قانون تنها سنت های مذهبی و قبیلوی بر جامعه و دولت در افغانستان حاکم بود. قانون مذکور حقوق و وجایب اتباع را بصورت مساوی در نظر گرفته بود".(۱۲)

      پایه گذاران دولت مدرن امانی بخاطر وحدت، تعالی و ترقی مردم افغانستان ، با افتخار کامل روی کلمات

      "افغان" و"افغانستان" صحه گذاشتند. متأسفاـنه یک قرن بعد تر ازتصمیم آنها ، امروز تنگ نظران درین راستا قرار نگرفته و با پروسه ای "ملت سازی" و "وحدت ملی" برخورد سبکسرانه مینمایند. ازینها باید پرسید که با جانشین ساختن کلمات دیگربه عوض " افغان" و "افغانستان" آیا مشکل عقب ماندگی کشور ما حل شده و امراض مزمن اجتماعی در جامعه ای ما نابود می شوند؟ در حالیکه چنین نبوده و بالعکس همه به وضاحت میدانیم که طرح بی مورد همچو مسایل ، مشکلی دیگری را بر شمار مشکلات ملت ما می افزاید. آنها گمان مینمایند که "آزادی های منطقوی" بصورت مجرد و بدون تحقق هردو آرمان اصلی فوق الذکر(ملت سازی ووحدت ملی) عملی شذه میتواند. ازین آقایان باید پرسید:

      اگرکشور ما واحد و مردم ما متحد نباشند و به جای قانون ، تفنگ سالاران سرنوشت مردم را تعین کنند، چطور شما میتوانید در مناطق تان احساس آزادی کنید ؟ و چطور میتوانید فرهنگ مناطق مورد نظر تان را ارتقأ بخشید ؟ اگر شما به عوض حاکمیت قانون ، زیر شعار اشتراک قومیت و زبان در دفاع از تفنگ سالاران و دلالان مواد

      مخدرعمل نموده و یا در زیرسایه ای تفنگ آنها ، تاریخ و هویت ملی خودرا مورد سوال قرارمیدهید ؟ به یقین که دیر یا زود مورد موأخذه تاریخ قرار میگیرید.

      ب – تکذیب برچسپ های ناروا بر سیر تاریخی افغانستان :

      مخالفین نام" افغانستان" که اینجا و آنجا قلم فرسایی نموده اند ، فی المجموع به این باوراند که " جغرافیای تاریخی" افغانستان بالاثر کشمکش قدرتهای استعماری روسیه و برطانیه ازهم پاشید و جای آن به یک " دولت حایل" زیر نام افغانستان داده شد. درین اظهارات تنها کشمکش قدرتهای استعماری و ظهور اجباری « دولت حایل» حقیقت دارند. اما زمان رخداد این حوادث قصدا" به مغالطه گرفته شده است. اگراز"جغرافیای تاریخی" منظورشان همان قلمرو های عهد خراسان باشد ، پس تجزیه ای آن با کشمکش استعمارگران رقیب در قرن ۱۹ و تحمیل خط دیورند و یا جدا ساختن پنجده ، کدام پیوند منطقی و تاریخی ندارد.زیرا همه میدانیم که در زمان فروپاشی خراسان (۱۵۰۵)، جوامع اروپایی در عصر تاریک زندگی کرده و به انقلاب صنعتی دست نیافته بودند و استعمار نیز منحیث خطر برای ملل شرق در آن عصر مطرح نبود. اینها فواصل زمانی و تفاوت قرون را، اگرمحاسبات ذهنی گرایی شان ایجاب کند، عمدا" در بین حوادث تاریخی در نظرنمی گیرند.

      درحالیکه خراسان وقتی از هم پاشید که نه روسها به این منطقه نزدیک شده بودند و نه کشتی های برتانوی به سواحل نیم قاره ای هند لنگر انداخته بودند. روسها برای بار اول در اواخر قرن هفده به آسیای میانه نزدیک شدند تا آنکه در قرن ۱۹ به اشغال مناطقی در آسیای میانه دست یافتند. همینطور اولین دسته ازکشتی های انگلیسی در سال ۱۶۰۸ به سواحل هند رسیدند/۱۳/ برتانوی ها پس ازانقراض دولت مغلی هند و شکست مرته در اواسط قرن هجدهم قدرت شانرا توسعه دادند و گام به گام در قرن ۱۹ خودرا به افغانستان نزدیک ساختند.

      با در نظرداشت فواصل زمانی میان هردو حادثه ، مرتبط ساختن آنها با همدیگرفی الواقع جعل تاریخ است. اما اینها طوری از خراسان صحبت میکنند که گویا همه چیز روبراه بود و تنها این دو قوای استعماری بودند که باهم ساختند وخراسان را تجزیه کرده واز آن افغانستان را بوجود آوردند.

      اگر این آقایان به اشغال خراسان از جانب شیبانی ها، صفوی ها ومغل ها معترف شوند ، طبعی است که آنوقت به مقاومت های دونیم قرنه و جان فشانی های مردم یعنی سازندگان تاریخ کشورما نیز ارج خواهند گذاشت. چون ذهن تنگ نظرانه ای آنها اجازه درک واقعیت ها را به ایشان نمی دهد، لذا تمام این جنبشهای ملی ومردمی را با رهبران فداکار آنها نادیده گرفته و بطور ناشیانه قربانی های مردم را با دسایس استعمار عوضی میگیرند.

      یکی ازین مبصرین غیر مسئول مینگارد: " حقیقت این است که افغانستان کنونی کشور غیرطبعی است .در آن اقوام و ملیتهای گوناگون با ویژگیها و رسوم جداگانه و زبان و مذهب متفاوت زندگی میکنند..." /۱۴/ صبحان الله! ازین آقا باید پرسیده شود که کجای آن غیرطبعی است ؟ اقوام و نژاد ها در طول تاریخ درین سرزمین متوطن شده وفرهنگ آنها با هم امتزاج یافته است. امروز آنها فرهنگ مشترک ، دوست مشترک ، دشمن مشترک و وطن واحد دارند. یعنی امتزاج آنها تاریخی و طبعی است. آیا حوادث تاریخی را قرنها بعد از وقوع آن میتوان بر طبق اراده ای جناب عالی تغیر داد ؟ آیا تکامل تاریخ را میتوان به ذعم شما سر از نو بنا کرد؟ آیا بدون در نظرداشت عوامل متنفذه بر تاریخ ، میتوان تاریخ را مطابق ذهن شما شکل داد؟ اگر مطابق ذهن شما موجودیت " اقوام و ملیتهای گوناگون با ویژه گی ها و رسوم جداگانه و زبان و مذاهب متفاوت" غیر طبعی است؟ پس چه باید کرد؟ نگارنده ازین قلم فرسایی شما این نتیجه را می گیرد که شما میخواهید این کشور را به اقوام ، مذاهب و زبان های مختلف تجزیه کنید. و یا چطور؟؟؟ تا مطابق ذهن شما "طبعی" شود.

      در حالیکه وجود همه ای این تفاوتهای تذکار یافته موجب غنای فرهنگی ما گردیده و هیچ چیز در آن غیر طبعی به نظر نمی خورد. این تنها قضاوت و برداشت شماست که غیر طبعی مینماید. این تنها افغانستان نیست که در آن چنین تفاوتها وجود دارد. بطور مثال به کشور همسایه ای ما ایران توجه کنید ، در آنجا زبان ها و نژاد ها بمراتب متعدد تر و مختلف تر از کشور ماوجود دارند. ولی در آنکشور اشخاصی مانند شما وجود ندارند که ذهنی گرایانه، برچسپ های نا وارد را بکار گرفته و تیشه را بر ریشه وحدت ملی مردم خود بزنند.

    • .

      اگر واقعا "مایل به شناخت کدام" کشور غیر طبعی "هستید، لطفا" سری به پاکستان بزنید تا برای تعریف خود مثالی داشته باشید. زیرا پاکستان کشوری است که واقعا" بر طبق اراده ای استعمار به یکبارگی در همسایگی ما ظاهر شد. استعمارگران آنرا زائیدند و نامی برایش دادند که قبلا" در هیچ قاموس وجود نداشت و در هیچ مخیله تصور نشده بود. این است کشور" غیرطبعی" . آیا به عاریت گرفتن این اصطلاح در مورد افغانستان میتواند غیراز بی مسئولیتی در برابر تاریخ و مردم چیزی دیگری تعریف شود.

      متأسفانه در جهت مقابل شما هم ، تنگ نظرانی وجود دارند که مانند شما مگر از یک زاویه ای دیگربنا بر تعلق قومی به گروه فرهنگ ستیز طالبان ، آن گروه را نماینده ای قوم پشتون معرفی نموده و در سایه ای این گروه برای خویش سرباز گیری مینمایند. شما و این گروه ، دو روی یک سکه ای ناچل هستید که مرام و عملکرد های هردوی تان از دو جهت مخالف، سرانجام در یک مسیر یعنی در ضدیت با وحدت ملی قرار دارد.

      اگر در جنبشهای آزادیخواهی علیه صفوی ها و مغلها ، تحریکات قومی منحیث وسیله رهایی ملت افغانستان بکار گرفته میشد ، آن تحریکات قابل تبرئه است . زیرا بخاطر احیای مجدد هویت ملی ما از آن استفاده میشد ، اما تحریکات قومی شما چون در مسیر جدایی و دوری مردم ما از همدیگرسیر مینماید ، لذا قابل تقلیح و نکوهش میباشد.

      شمامتوجه نیستید که با این تبلیغات ، شما هیچ چیز را بدست نمی آورید. اما یقیننا" همه چیز را از دست خواهید داد. کسی که نفع میبرد ، فقط افراد و گروههای توسعه طلب و تجاوز کا ردرهمسایگی افغانستان میباشند. یعنی آنهایی که ذهن و دماغ شماها را با تبلیغات شان انحصار نموده اند.

      ۵ – مقابل ساختن نامهای آریانا و خراسان با افغانستان:

      متأسفانه شماری از روشنفکران ما هنوز هم دچار تشویش بوده و سوال مینمایند که ما چرا نام کشور خود را بازهم آریانا و یا به گونه ای مرتبط با نام آریانا نگذاشتیم ؟ و یا نام "خراسان" چرا از دست ما رفت ؟ شاید این منورین به فتوحات اعراب که مقیاس ها ، شیوه ای زندگی و معتقدات مردم را در آریانای کهن تعویض کرد، کم بهاء میدهند و یا بنابر نارسایی درتحلیل تاریخ، ازهم پاشیدن خراسان را همان طوری که درین نبشته مختصرا" تذکررفت، نادیده میگیرند. اینها توجه نمی نمایند که همچو حوادث اجتماعی و تاریخی ، چه تأثیرات تعین کننده در آینده ملتها میداشته باشد؟

      شماری از منورین با انتقاد از رژیم ظاهر شاهی اعتراض مینمایند که: نام ایران پیش ازین «فارس» بود و چرا در سال ۱۹۳۵ پس از تائید مقامات ذی صلاح در کابل ، آنکشور این نام را بخود اختصاص داد. با این سادگی ، ایران مدنیت آریانا را بخود منسوب نمود و حکام افغانستان با سبک سری ازین افتخار شان به نفع ایرانی ها منصرف شدند.

      درین اظهارات ، حقیقت تردید ناپذیروجود دارد ، اما باید متوجه شد که افسوس و تأسف جایی را نمیگیرد. زیرا این موضوع اکنون مانند تیری است که از کمان جسته است و بر نمیگردد. اکنون چه باید کرد؟؟؟ آیا میتوان ایرانی ها را متقاعد ساخت که ازین امتیاز به نفع افغانها بگذرند؟ آنها هم در فلات غربی «ایرن» زندگی میکردند و همچوانتسابی را میتوانند بخود بدهند. /۱۵/. بناء" چنین طرحی نه تنها مضحک بلکه مستحیل هم میباشد، لذا باید به واقعیت ها توجه کرده و آینده را مبتنی بر آن استوار نمود. نه اینکه جنجال های ذهنی را بوجود آورد و وقت وطنداران را به کار های ناشد ضایع ساخت. روحیه ای این دسته از منورین مرا به یاد حکایت دوست عزیزم مرحوم رحیم رفعت می اندازد. رفعت نه تنها مترجم توانا و مبصرتیز هوش بود ، بلکه همیش با طنزها و شوخی هایش مطالب پیچیده سیاسی را در قالب فکاهیات ، ساده و قابل درک میساخت. حکایت ازین قرار است: جوانی که در یکی از مکاتب لیلیه ای کابل درس میخواند ، پس از روزی که امتحان مضمون جغرافیه سپری شده بود، همصنف و هم اطاق خودرا در مورد جوابات مربوط به سوالات مطروحه سوال کرد. او پس از تبادل نظر، دریافت که در نوشتن جوابات مرتکب اشتباه شده است. آن بیچاره که خیلی درس خوان بود و همچو اشتباه را تحمل نمی توانست، تمام شب دست دعا بلند داشت و با راز و نیا ز به خالق توانا التجا میکرد، تا فردا نام پائیتخت فرانسه را به لندن تعویض کند. زیرا او در جواب سوالی مربوط به پائیتخت فرانسه به جای پاریس، نام پائیتخت انگلستان (لندن) را نوشته بود.

      حکایت فوق مارا متوجه میسازد که چنین آرزو های ناشد و یا افسوس از آنچه که حالا در دست نیست، نباید حرکت مارا متوقف ساخته و وقت گرانبهای ملت مارا ضایع بسازد. با چنین افسوس ها ، در میان ملت ما اختلافات بوجود آمده و مارا به گذشته میخ کوب میسازد. به عبارت دیگر در پرتو همچو یک روحیه ، ما آینده نگری خودرا از دست میدهیم.

      از ورای رسانه های افغانی متعلق به مخالفین نام افغانستان بر میآید که برخی از آنها متوجه شده اند که حالا دیر شده و نمیتوان «لندن» را پائیتخت فرانسه ساخت. پس باید زیر نام دیگر این مخالفت را دنبال کرد. آنها ادامه ای تلاشهای شآنرا با مطرح ساختن نام «خراسان» که فی الواقع پس از سلطه ای اعراب در سرزمین ما شهرت یافت، رنگ و رخ میدهند. یعنی طرحی که با روحیه ای عرب ستیزی و تعقیب خط ناسیونالیزم آریائی آنها در ضدیت قرار دارد.اما بازهم ازآن منحیث حربه بخاطر نفی نام افغانستان کار میگیرند. اینجاست که آنها در روند ذهنی گری های خود هم دچار اشتباه شده و میکوشند تا صرفا" به منظور گرد آوری یک کمیت به دور خود به هر وسیله، ولو مضر هم باشد، چنگ بی اندازند.

      قبل از جنگهای تنظیمی ، پروسه ای تفاهم میان گروهای قومی و زبانی در شهرها، بالخصوص شهر کابل سیر طبعی خودرا دنبال میکرد. "در کابل کثیرالاقوامی، گروههای مختلف نژادی – لسانی باهم امتزاج می یافتند و با همدیگر« یکی» میشدند واز آنها یک هویت کلتوری سراسری افغانی معروف به « افغانیت» بوجود میآمد ..... وقتی که برخورد های نژادی – لسانی و جنگها ، کابل را فرا گرفت ، خطوط سکتاریستی درسراسر افغانستان ظاهر شدند. ذهنیت نضج یافته ای "افغانیت" از هم پاشید. حالا بخش بزرگ وظیفه ای "ملت سازی" معطوف به ترمیم واحیای مجدد "افغانیت" است، تا ملت ما خودرا در تحت آن منحیث یک هویت واحد بیابد و این کلمه به معنی واقعی آن تمام باشندگان افغانستان را تمثیل نماید. مفکوره ای "افغانیت" باید یک اساس وسیع البنیاد و ذوجوانب برای تمام ادیان، نژادها، زبانها، عقاید سیاسی و مناطق در افغانستان باشد"(۱۶)

      افغانها وقتی مفهوم وسیع "افغانیت" را تحقق داده می توانند که از میلانهای "تنگ نظرانه"، طرز دید های "بین المللی" و"جهان وطنی" خودرا کنار کشیده ویکجا با همدیگربی آمیزند و از اختلافاتی که موجب ازهم پارچه شدن ملت ما می شود ، بپرهیزند.

      متأسفانه گروه های تنگ نظر درک نمی توانند که افتخارات یک کشور و مردم آن تنها به نام آنکشور خلاصه نمی شود. بلکه معرفی تمدن گذشته و داشته های فرهنگی یک کشور درجهان کنونی ، به نسل های امروزو فردای آن الهام بخش و غرورآفرین میباشد. به عوض آنکه به مناقشات بی ثمر پیرامون نام کشور ما، ادامه بدهیم، بهتر خواهد بود تا در مورد چگونگی تمدن گذشته وطن ما واثرات آن برمدنیت سایر ملل کاوش نمائیم. نگذاریم که از طریق بازی با کلمات، مراکز تمدن، شعرأ و دانشمندان کشور ما ایرانی قلمداد شوند. اگر فردوسی و فرخی از سلطان محمود غزنوی با القاب، ایرانشاه و یا شاهنشاه ایران نام برده اند ، معنی آنرا میدهد که در عصرمحمود غزنوی ، فلات شرقی و غربی ایرن (خراسان و فارس) در تحت رایت او قرار داشت. نه آنطوریکه نویسندگان عظمت طلب ایران کنونی، اورا ایرانی معرفی میکنند. اگر با انتشار وسیع تحقیقات درمورد تاریخ وطن ما جعلیات را افشأ و مشت دروغ گویان را باز کنیم، آنوقت تما م مغالطه ها پایان یافته و حتی آنهایی که امروز نام "افغان" و "افغانستان" را مورد سوال قرار میدهند، با سربلندی خودرا وارث نیاکان پر افتخار خود دانسته ، یکجا با ما شعار خواهند داد که:

      «پاینده باد افغانستان !»


      /۱/ غبار، میرغلام محمد (۱۹۶۷)" افغانستان در مسیر تاریخ" جلد اول ، کابل ، مطبعه ای دولتی ص ۳۰۸ - ۳۰۹

      /۲/ غبار ، میرغلام محمد (۱۹۶۷) همآنجا ص ۹

      /۳/ غبار ، میرغلام محمد(۱۹۶۷) همانجا ص ۷۱-۷۲

      /۴/ گرتس بخ ، دکتورایروین (۱۹۹۰) " افغانستان – شناسلیی علمی کشور" (المانی)،جلد ۳۷، المان دارم شتات ص ۶

      /۵/ کهزاد ،احمد علی کهزاد(۱۹۵۱) " افغانستان و ایران"، کنفرانس اقای کهزاد در موزیم ایران باستان، تهران ، چاپخانه مظاهری ، ص 23

      /۶/ کهزاد ، احمدعلی (۱۹۴۶- ۱۹۴۷) " افغانستان و یک نگاه اجمالی به اوضاع مملکت مذکور"، د کابل کالنی ، کابل ص ۲۴۶

      /۷/ سادات ، میرعنایت الله (۱۹۹۸) "افغانستان سرزمین حماسه و فاجعه" جرمنی – بن ص ۵-۶

      /۸/ غبار، میرغلام محمد (۱۹۶۷) همانجا ص ....

      /۹/ قاضی ، عطاالله –(۱۹۴۷) " د پشتنو تاریخ" ، پیشاور، جلد اول ، ص ۵۵

      /۱۰/ توکلی ، احمد (۱۹۴۸) " افغانستان" تهران ، دانشگاه تهران ص ۱۵

      /۱۱/ کالیفورد ، مری لوئیس (۱۹۹۳) " افغانستان : کشور و مردم افغانستان" (دری) مترجم مرتضی اسدی ، تهران ص ۱۶

      /12/ سادات ، دکتور میرحکمت الله (۲۰۰۶) " تجربه ای افغانها" (انگلیسی) کالیفورنیا، کلیرمونت گرجوید یونورستی ، ص ۳۹

      /۱۳/ عطائی ، ابراهیم (۱۹۶۹) " د پشتونستان مسئله" (پشتو) کابل ص ۸۹

      /۱۴/ " آریانای باستان ، خراسان پهناور و افغانستان"(۲۰۰۶) سایت آریائی

      /۱۵/ کهزاد ، احمد علی (۱۹۵۱) کنفرانس اقای کهزاد در موزیم تهران همانجا ، ص ۳:

      "در فلات بزگی که بین اندوس (سند) و تیرگرس ( دجله) و اوقیانوس و مجرای اکسوس ( آمو دریا) و بحیره ای خزر و سلسله ای قفقاز منبسط است دو کشور افتاده آریایی نژاد که اجداد شان ده هزار سال قبل از دامنه های پامیر از(بام دنیا) فرود آمده (پامیر و خاک های ماحول آن زادگاه آریایی نیاکان افغانی و ایرانی است.) آریایی ها از دامنه های پامیر به جلگه ها و دره های افغانستان پراگنده شده یک برادر اینجا ماند و برادر دیگر بطرف غرب رفت و در خاک های بین سواحل جنوبی خزر و شمالی اقیانوس تا کناره های دجله رحل اقامت افگند و آهسته آهسته از احفاد ایشان ، آنجا قبایل افغانی و اینجا عشایر ایرانی منشعب شد و نشو نما پیدا کرد و بر تعداد ایشان افزود."

    • آقای اصیل سلام.ازاینکه شما در مورد وحدت ملی کشور فکر میکنید من شمارا تقدیر میکنم.ولی وحدت ملی کشور باید دور از قهر و عتاب و دشنام و تنگ نظری بشکل علمی و تحقیقی امکان پذیر است.اینکه ما در 200 سال در زیر نام افغانستان ملت واحدی نشدیم علت آنرا تمام مردم افغانستان در تمام کتاب های تاریخی و علمی و سایت های انترنتی نوشته اند اگر ما موافقنظرات کسی نباشیم مخالفین خودرا هم باید حق بدهیم تا ابراز نظر کنند.و ما باندیشه ایشان باید احترام بگذاریم.من در زمان اعلیحضرت احمد شاه ابدالی تولد نشده بودم و در تاریخ که خوانده بودم من بسیار افتخار میکردم که هندوستان مستعمره افغانستان بود.وقتی به هندوستان رفتم و درس میخواندم یک مضمون درسی من تاریخ هندوستان بود .ووقتی تاریخ هند را در هند خواندم و تاریخی را که در افغانستان خوانده بودم بهیچ وجه با هم یکی نبودو بمن سوال پیدا شد که چرا هفت بار برای اسلام سازی هند احمدشاه شمشیر کشید و چار ملیون تلفات عساکر و ده ملیون قتل عام مردم هند که هیچگاه فراموش مردم هند نمیشود.پاکستان هم همان هنوستان ایست که حالا با خواندن تاریخ خود هرچه از دستش شود در حق ما مردم بجرم کشتار احمد خان ابدالی و افغان بودن ما انجام میدهد.و ازین پادشاه پشتون تا حال هیچ پادشاهی نبوده که برای استقرار دولت تحت نام وحدت ملی افغانی خون سایرملیت ها را نریخنانده باشد.. همین ملیت های دیگر که تاجک ها و هزاره ها و ازبک ها و ترکمن ها و بلوچ ها تاریخ گذشته خودرا خوانده اند و نمیخواهند که تاریخ دوباره تکرار شود و بناءً بیشتر ازین نمیخواهند در جنگ و انتقام زندگی کنند.درست است که تمام ملیت های افغانستان با هم برادر استند ولی برابر نمیباشند.ما در همین قلمرو موجود باید یک کشور باشیم ولی نه بنام افغانستان.میشود نام کشور ما آریانا با حکومت فدرال پشتون (افغانیه)وفدرال تاجک و فدارال هزارستان و فدرال ترکمن و فدرال ازبک و فدرال بلوچ و فدرال نورستانی و پشه ای.و در حکومت فدرال پولیس و اردو و استخبارات شامل اداره فدرال نیست و دیگر تمام فدرال ها حکومت محلی خودرا دارند و مارکیت و بازار تجارتی خودرا دارد و روابط سیاسی ایشان با خارج هم از جانب دولت مرکزی اداره میشود.این حقی است که هر ملیت از مناقشه فارغ گردیده و یک رقابت بوجود مییاید تا این فدرال ها رشد کند و امنیت بوجود آمده و هر ملیت مطابق به خواست خودشان قوانین خودرا بوجود آورده و ضمینه پیشرفت افغانستان مهیا میشود.ولی چون برادران هموطن پشتون نمیخواهند تا تسلط خودرا در اداره سمت شمال و غرب و مرکزی کشور از دست بدهد و همچنین دولت ایکه همیشه در راس آن پشتون ها قرار داشته همیشه بنقص ملیت های غیر پشتون تمام شده است.مثلاً 80 % مالیه دهند اقوام غیر پشتون است که 80 % پول این مالیه در مناطق پشتون نشین در جنگ و مناقشات قبیلوی و وغیره مصرف میشود.در حالیکه با این پول مالیه حکومات فدرال میتواند در سکتور زراعت و صنعت و ذوب و اسخراج فلزات و ساختن دانشگاه ها و مکاتب و از همه مهمتر رشد فرهنگ و زبانهای محلی و غیره پسشرفت های قابل توجه نمایند.بناءً با تشکیل حکومات فدرال امکان نانگذاری جدید برای افغانستان حتمی است . ناگفته نماند که ما همین حالا دو حکومت مقتدر فدرال در افغانستان داریم که در مزار و در جلال آباد و در آینده هم در پکتیا و قندهار و هزاره جات هم شاهد خواهیم بود.پس بهتر است بدون جنگ و جدال باید بخواسته های هموطنان خود لبیک بگوهیم .ولی این حکومت های فدرال یک دولت واحد دارند که اگر کرزی باشد یا گلبدین مهم نیست و وحدت ملی هم حفظ میشود و ما مردم کمی پیشرفته تر از امریکا هم خواهد بودیم. بااحترام

    • بدل خان ! یک توصیه دارم برایت ، وقتی میخواستی مقاله یا نوشتۀ کسی را نقل کنی باید نام نویسنده را حتمی ذکر کنی . همانند همین نقل قول نوشته آقای میرعنایت الله سادات .

      بدل خان میبینی انسانان چیز فهم و دانشمند چقدر با ادب و احترام نقطه نظر های خود را مطابق ذوق و سلیقه خود چوکات بندی نموده ودر میان میگذارند . اینکه تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است ارتباط به سطح دانش و توان برداشت خواننده دارد نه به آنکس که مقاله را دزدی نموده . نمی خواهم در نوشتۀ شان تبصرۀ داشته باشم ، ولی موضوعاتی است که قابل تأمل و بازنگریست که درین جا نمی خواهم با تو در میان بگذارم زیرا نوشتۀ ایشان بمراتب از فهم ، دانش و برداشت تو بالاست .

  • برادر عزیز اصیل کابلی دشنام نده واز منطق کار بگیر وبعوض نوشتن چرندیات به تاریخ مراجعه بکن .
    من حتی میدانم خودت به چه دلیل اسمت را (اصیل کابلی ) گذاشتی . دلیلش اینست که بخوبی میدانی کابل شهر ویا مرکز فارسی زبانان است وشما که از شهر های جنوب آمده ودر شهر ما متوطن شده ای ادعای کابلی بودن میکنی وبدین طریق میخواهی ثابت بکنی که یک پشتوزبان هستی ودر عین حال از کابل هم هستی در حالیکه این ممکن نیست .ازینکه امروز چیزی بنام انتر نت وجود دارد واز طریق ان میشود همه حقایق را بیان کرد بسیار عالی است ولی برای خودت وکور اندیشان هماندت خیلی متاسفم .زیرا هر قدر مردم با سواد شوند همان اندازه حقایق برملا میشود وطشت رسوایی کسانی که درین 150 سال تاریخ جعل کرده اند از بام می افتد.
    با احترام بتو وخوانندگان دیگر

  • اصیل کابلی جان شما اگر خیلی هوشیار میبودی خود را بعوض اینکه (کابلی اصیل) بنامی (اصیل کابلای ) نمی نامیدی ببین چطور چادری انتحاری ات را پایان کردم

    • پتان جان

      زمانیکه نوشته های دیگران اینجا میاوری بنویس که از خودت نیست چون سرقت ادبی معنی دارد همچنان چون دوست محترم کامل حاحب واری منطقی از خود بنویس نه از دیگران اگر تمام کتاب را اینجا بنویسی باز هم ما نظر خود را بنابر واقعیت های که چون روز روشن است بیان خواهیم داشت

      بگونه مثال احمد شاه بابا تان صرف نظر از اینکه از اثر اختلافات پتانی های خودت تان فرار دیار شده بود دست پرورده نادر افشار خراسانی یا بگفته خودتان ایرانی ها بود ...

      اول-او به تقلید از غزنوی ها و غوری ها عزم هندوستان کرد چندین بار زحمت سفر کشید تا هند اشغال شد برعکس محمود بیت شکن که هندو را مسلمان و اولین مسجد را در پنچاب اعمار کرد احمد شاه تان مسلمانان انجا را که از چور وچپاول وطن خود دفاع کرده بودند را سر برید هندو ها و سک ها را بخشید حرکت او با محمود غزنوی معکوس یک دیگر بود یکی مسلمان ساز و این دیگری قاتل مسلمان ها ...

      دوم-این مرد گویا بزرگ تان قوای مرته هندی را که میتوانست در مقابل کمپنی هند شرقی و قوای انگلیسی ضامن اسقلال هند باشند را تار ومار کرددر نتیجه هند را سال های سال به دهن استعمار فرو بردو رمینه ساز اشغال هند برای انگریز ها شد حالانکه حتا مبارزین هندی چشم وگوش شان برای کمک بطرف ما معطوف شده بود حتا انان استعمار منطقه یی را نسبت به استعمار قاره یی رجعان میدادند ...

      تاریخ به عمل انسان ها قصاوت میکند نه به نیت اگر بگویم یا هندی بگویندکه احمد شاه زمینه اشغال هند را در تبانی انگریز ها مساعد ساخت بی جا نخواهد بود. حتازمینه تجزیه وطن ما رابنفع انگلیس ها مساعد ساخت واین ماجرا احمد شاه تا حالا ادامه دارد اگر امروز پاکستان فرزند نامشرع انگلیس ما را بخونمیکشاند دنباله همان عمل احمد جان است !!!!!

      چارم ان مبارزه نستوه تان خوشحال خان ختک که از دست زنان جوانش فرار خیمه خود بود با قبیله اش مثل زرداد پاچا راه گیری میکرد زنجیر انداخته بود پاتک درست کرده بود کاروانهای که از دره خیبر میگذشت را اذیت چور چپاول میکرد و به مال ومنوال رهگذران دست برد میزد از این رو شاهان ترک هندی تادیبش میکرد.

      جنگ های او نیز جنگ گریز و فرار بود وبلاخره در میدان جنگ هم شکست خورد اخر کار یک دختر شایسته را از قبیله برای شاهان هندی داند و شاهان هندی بنابرگوش زد حکیمی درباری اش که گفته بود برای انان پول بدهید ارام میشوند لذا کمی زر وزیور برای خسر خیل نو خودپیکش کرده و موضوع خاموش شد...

      حالا شما که دانشمند منتقد... هستید بگوید قهرمان ومبارزه کی است راه گیر و دزد یا کسی که بخاطر استقلال ازادی وطن ومردم اش بجنگد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

      نصیحت اخر نوشته شما چند نفر پر از دو دشنام های کوچه و بازاریست حتا به مادران پیر دیگران بخاطر که اعمال وکردار غیر انسانی وغیر اسلامی تان را به انتقاد گرفته اند رحم ندارید باید علمی جواب بگوید نه دوودشنام هر که میتواند دشنام بگوید اما چون با انسان ها بزرگ شده اند شیر انسان را خورده اند نمی خواهند دشنام بگویند از همینجا قیاس کنید اگر ما درمحضر تان میبودیم و شما چاقو چمان میداشتید بجای قناعت دادن ما را مورد حمله قرار میدادیدتا سرحد کشتن ورختن خون .

      چند روز بحث دوام دارد منطق و سخن منطقی از شما ها دیده نشد وتا اخر بر اوغانستان پافشاری میکنید ..

      اگر نام این وطن خراسان ویا اریانا شود اگر شیندند سبزوار یا افغانی واحد پول ما پول یا روپیه یا پیسه شود چه فرق میکند ایا خراسان نام کدام قوم است ؟ ایا اریانا نام کدام طایفه است ؟اریا و خراسان مربوط به همه است به خصوص اریایی ها ی ماهمچنان افتخارات بیشتر اسلامی وتاریخی نیز دارد .
      اما افغانستان بجز از کشتن سوختن انفجار ترور چپاول تریاک و هروین وتجزیه وطن ما و حاکم شدند یک قبیله از قبایل کندهاری چیزی دیگری هم دارد ؟بلکه نقطه اختلاف هم است .

      اگر پشتون خود را اریایی حساب میکند پس اریانا و خراسان مربوط به همه اقوام اریایی است فقد مغل ها و ترک و سامی (سادات عرب حضرت ها خواجه ها) شامل ان نمی شوند (شامل نژاد اریایی نه شامل خراسان واریانا سوه تفاهمی رخ ندهد) اما تا جایکه میدانیم انان هم به اریانا و خراسان راضی اندتا اوغانستان..

    • سلام و درور برای همه..
      در بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست... ای مرد دانا سخن دانسته گو یا خموش....
      از نظر املا و انشا اگر کدام مشکلات پیش میشود بنده را بخشیده و مورد تهدید قرار ندهید، چون تا جائیکه من مبینم بغیر از توهین و تهدید دیگر کار در اینجا دیده نمیشود. اگر هر مسله باشد به شکل علمی و مناسب آن مطرح شود.

      با جناب شما من در مورد بحث علمی و ادبی موافق هستم، اینرا انتقاد نگرفته بلکه شما هم در جایکه دیده میشود از نوشته های تان تعصب و بی حرمتی به اشخاص دیگر دارید ... خودت پتان را نصیحت داری.. اما وقت که میخوانم میبنم که خودت هم جوره پتان خان و غیره هستید... شما میخواهید که یک قوم/دسته مردم را مشخص ساخته و آنها را مورد تباهی افغانستان قرار بدهید.. برادر محترم هر گروه و دسته خوب و بد دارد ؟ آیا شما ادعا دارید که همه بد هستند تنها شما خوب و جوان سره هستید ؟ فکر کنم که مطلب مرا تائید میکنید که همه خوب و بد دارد !
      در 30 سال آخیر شما خود تان دیدن که هر قوم در افغانستان ظلم کرد هر کدامش رنگ خود را نشان داد... اما حقیقت اینست که امروز خودت دوستان داری که از اقوام مختلف افغانستان باشند... یا اینکه خودت شخصیت پرستی میکنی که تنها از قوم خود دوست و آشنا دارید ؟ امید که سخنان من بالایتان بد نخورده باشد... امید وارم که در چهره منطقی و علمی برایم جواب بدهید نه اینکه عصبانی ....

      من نه کدام ساسیتمدار هستم و نه کدام نویسنده .. اما تا حد که عقلم کار میکند برایتان بگویم که خراسان، آریانا و همه مسایل گذشته افتخار ما بوده و میباشد... شما وقتیکه میگوید افغانستان را خراسان نام گذاری نمایم... من کدام مشکل ندارم.. خراسان و یا آریانا... آیا این کدام فایده دارد برای صلح و ملت بیچاره ؟ بغیر که یک حرکت سیاسی کامیاب گردد دیگر کدام در آمد ندارد... دوم که اگر شما ادعای خراسان و آریانا را میکنید پس سرحدات تان را چطور بدست میآورید... وقتیکه ادعای خراسان دارید پس آیا آمادۀ تصرف سرحدات آن هم هستید ؟ یا اینکه نامش خوشت آمده که خراسان باشد... برادر گل امروز ایران یک ابر قدرت در آسیا است شما خود را به ملک که 150 سال از آن پس ماندید برابر میکنید... ایران همراه با بادران (امریکاو اروپا) ما خود را در گیر کرده ما خو مانند یک مورچه لنگ در نظر شان هستیم و همین طور در مقابل پاکستان 100سال پس هستیم .....

      اگر بالای احمد نام محمود را گذاشته شود.. دیده میشود که احمد حقیقت خود را دارد و محمود حقیقت خود را... در تغیر نام خصوصیات شان تغیر نکرده... امروز آنچه که شما میگوید همین طور است.. اگر وطن دوست و صلح و آرامی خواه هستی برای وطنت دست و پا بزن در غیر آن در گوشته و کنار اروپا فایده ندارد که صفحات انترنت را از لیکچر پر کنید ... شما اگر خواهان کدام فرضیه سیاسی که عبارت از جدا ساختن ملت افغانستان میباشد در آن خود را دخیل نساخته اگر چنان باشد پس شما و یک خاین هیچ فرق نیست.... تنها این مسله را شما روی فایده سیاسی میبنید... همان سخن که خودت گفتی همه اقوام اگر خود را آریایی میگوند پس مشکل در نامگذاری خراسان نباشند... هیچ کس مشکل ندارد... پس شما چرا در مورد نام افغانستان مشکل دارید؟ آیا تحت نام و عنوان افغانستان برای وطن و خاکت دوستی و حساس نداری ؟ اگر خودت کدام تعصب داری با افغانستان و اقوام افغانستان این گپ علیحده است..

      من شخصاً تنها شخص وطن دوست و شخص که در عمل همانند گفتار باشد طرفداری میکنم و او را دوست دارم و از مردمان که در اروپا شیشته، شب در رقص خانه، می خانه و باقیه روز در پاکاری سرک های انگلستان مصروف باشند سخت نفرت دارم... اگر کدام دلیل قانع کننده دارید که نام افغانستان خراسان باشد لطفاً در میان گذاشته که تمام ما از آن طرفداری نمایم در غیر آنکه حرکت سیاسی باشد... لطفاً آنرا برای خود نگهداری کنید شب و روز تان را ضایع نکنید... از مسایل سیاسی کرده مسایل اجتماعی و فرهنگی ما را چرا تقویه نکنیم چونکه سیاست در حالتش دروغ استراتیژیکی میباشد...

      سلامت باشید..

    • حقمل جان یا پشتونمل جان سلام ...

      من ادعا نکته دانی و روشنفکری نکردم و ازسوی دیکر طرف دانا و حکیم نیست بلکه دوپا را دریک موزه کرده و خود را حق و دیگران را ناحق میداند ..

      من و هزاران دیگر ....همین درد را دارم و دارند!!!!!!!! که چرا همه خدمت سربازی مادر وطن را نکنند - چرا همه مالیه نپردازند - چرا کابینه تمثل کننده همه اقوام ما به شمول هندو و سک هانباشد - چرا برای دیگران هویت سازیبکنند - چرا هیروین و تریاک وچرس ... بکارند چرا پنبه گندم و زعفران و کنجد ... زرع نکنند ..

      چرا کسانیکه امتحان خود را داده اند باز امتحان شوند ..

      ایا گفتن وخواند تاریخ جرم است ایا کسی نباید خود را بشناسد چون اول باید خود باز خدا خود را شناخت ..

      در برابر عف عف کردن کسی که بگوید تاجک از تاجکستان و ازبک از ازبکستان و ترکمن از ترکمستان .... امده اند اگراوراق تاریخ را باز گو بکنی جرم است ..

      من در کجایی از نوشته هایم از قومم دفاع کرده ام برایم نشان بدهید ایا من هندو ام که گفته ام حق برادران بی غرض و مظلوم هندو ما داده شود ایا من هزاره ام که گفته ام چرا بازسازی دایکندی با کندهار و جلال اباد برابرا نیست ایا من بدخشی ام که گفته ام بدخشان پوشیده از برف انقدر مالیه داده که برابر نیم ان در باز سازی ان ولایت بمصرف رسیده . ایا من مزاری ام یا سمنگانی ام که گفته ام در انجا اولاد خود را بخاطر گرسنگی فروخته اند چند نفر از گرسنگی مردن همزمان فاشیستان قبیله پرست قبر های احمد شاه - تیمورشاه - نادرشاه - ظاهر شاه - ملنگ جان - بابای ولی در کندهار حتا قبر یا زیارت کنچنی در جلال اباد را با مصرف ملیون ها دالر نه جیب خود بلکه از کیسه بیت المال باز سازی وترمیم کردن.... قصر دارالامان وچهلستون هنوز که هنوز است خرابهبیش نیست ... کدام مهم است این دورغ و تبلیغ نیست قبرها جابجا است هنوز منفجر نشده اند میتوانی مشاهده بفرمایی ..

      خوب اگر مقبره بازی ها خوب است چرا قبر محمود غزنوی مسعود غزنوی ....قبر گوهر شاد بیگم .......ترمیم نمی شود که هر روز قسمت های ازقبور انان دزدی و به پشاوربرده میشود ....

      باز هم میگویم چرا .. این چگونه ملی ملی ملی و باز سازیست اطفال زیر باران و افتاب سوزان دربدخشان پنجشیر دایکندی غور ....... درس بخوانند و در جای دیگر 60 مکتب به یکباریگی اعمار شود ..

      این چگونه ملی بازی است که دوغ فروشی که نه مالیه میدهد نه اسناد تابعیت این وطن را دارد در پارلمان بلند شود وبی شرمانه همه را ناقل ونا اصیل و خود را وارث پنج هزار سال این وطن بداند و باسوادان شان هم برایش کف بزنند و تشویقش کنند ..

      مگر دورغ است که پشتون ها بلوجستان پشاور مروه پنچده مرعی چارجوی ...... را فروختن مگر دورغ است که قسمت های خاک ما را برای ایران وروسیه رها کردن .. مگر دورغ است که با انگریز ها همنواشدن مگر دورغ است که هزاره ها را چون ماالتجاره به هند صادرمیکردند مگر دورغ است که ازبک ها و ترکمن ها را نفر خدمت خود ساخته بود مگر دروغ است که شمالی را چور چپاول کردن باغ ها را حریق کردن مردان و زنان و اطفال را اسیر کردند..... ..

      مگر دختر فروشی اسلامیست وطن فروشی اسلامیست تریاک فروشی اسلامیست ...

      اگر تا صبح هم نوشته کنم تمام شدنی نیست.

      جناب تان مرا توهین کردین از من خواسته اید تا شما را دشنام ندهم من کجا دشنام داده ام مگر چشمان تان مقاله مقاله نویس تان را ندید مگر چشمان تیز بین تان دشنام های این دو نفر پتنه یی را ندید حتا دشنام مادر به چند نفر از جمله بمن ...دادند .

      گفته بودید من از کسانی که سرک ها را پاک میکنند و ازانگلستان مینویسند نفرت دارم برادر هر مهاجرت بخاطر مشکلات صورت میگرید یااقتصادی یا سیاسی .... کسی اگر دستش به دهانش برسد فکر نکنم خوش باشد از وطن فامیل ومردمش دور باشد انجا و اینجا از حلال میخواهد رمق حیات بکنند نمی خواهند راه گیری کنند رشوت بگیرند تریاک فروشی کنند از این رو شاید از وطن دور اند..

      اگر کسی چون امین و تره کی بگوید کسانیکه ایران و پاکستان رفته اند همه خاین وطن فروش اند فکر کنم گپ منطقی وخوب نخواهد بود همچنان امدن به غرب ....را

      تا جای که میدانم کار عبادت است اگر تشناب ها را پاک کنی یا کنار جاده های کابل و لندن را بی کاری دزدی رهزنی قتل تریاک هیروین قاچاق مخدر و انسان و از پول فروش دختر زندگی کردن ... بد است ..

      ایا تاریخ و گذشته ما فرهنگ پر بار ما را تشکیل نمی دهید که از دیگران میخواهید مسایل اجتماعی و فرهنگی تان را تقویه کنند ..

      من از شما گله ندارم چون از عینک قبیله مسایل روزمره و تاریخی حتا تلویزیون ها را می بینید ازهمان پسوند ..مل در اسم تان فهمیدم که نظریات تان از کجا اب میخورد...

      اگر بگویم وزیر اکبر خان قهرمان ملیست اگر بگویم احمد جان دارانی بابا ماست اگر بگویم ظاهر خان شرابی پدر ماست یا میرویس هوتکی با جرگه اش ملی بود اگر بگویم ملالی قهرمان جنگ میوند است نه هراتی های جان بکف... خوش میشوید و میگوید حالا شد ملی فکر کردند و روشنفکر واقعی..

      گاهی فکر کرده یی که تو و واحد پولت هر دو افغانی استید اگر واحد پولت بنام پول - پیسه - روپیه تاریخی و کابلی تغیر نام داده شود ایا قلب تان استاده میشود..

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس