صفحه نخست > دیدگاه > دا پارلمان دچا استازیتوب کوی؟

دا پارلمان دچا استازیتوب کوی؟

گوربز خان "عطاخیل "
پنج شنبه 23 دسامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آقای حبیب الله غمخور بالاخره داستان های دنباله دار خویش را بعداز هفته ها وماهها دربارهء پارلمان آیندهء افغانستان زیرعنوان( این پارلمان ازکی نماینده گی میکند) به پایان رسانید. آنچه که درین هذیان گوئی ها تازه گی داشت این بود که آقای حبیب الله غمخور دربخش اول هذیان نامه ای خویش اعتراف نموده است که: من زمانیکه برای بار اول به کشورسویدن آمدم وتا آنوقت به محیط سیاسی وسیستم اداری ودولتی سویدن آشنا نبودم فکر میکردم که تمام کارها وتصامیم دولت مردان سویدن مسخره گی بیش نیست اما به مرور زمان بعداز گذشت ده سال دانستم که این سیستم چقدر کارا ودرعین حال پررمز وراز است . خوب ، اگرازبقیهء لاطائلات نویسی های جناب غمخور بگذریم و درین همین نکته با ایشان مکث کنیم ایشان را یک انسان عقده ای قبیله گرا وبدوی می یابیم.و بدون کوچکترین شک وتردیدی ایشان با این اظهارات ، چیزی را ازخود بروز داده اند که هم اسباب خجالتی خود وهم از رفقای حزبی خویش را فراهم نموده اند.

جناب آقای غمخور باید بدانند که بالاخره پرروئی ، بی شرمی وبی حیایی هم ازخود حد واندازه دارد. چنانچه گفته اند هرچه ازحد بگذرد رسوا شود. اگر جلو این رسوائی ها واین هذیان نویسی ها واین دشمنی های آشکاررا با اقوام معین افغانستان، خود شان ویا مستشاران خاص شان نمیگیرند پس هستند کسان دیگریکه جلو این بی حیائی ها وپررویها را بگیرند وبا سلاح منطق وبرهان به دهن شان بکوبند. ایشان باید بدانند که لاطائلات نویسی وهذیان گوئی به بهانهء تقویت بخشیدن به زبان پشتو ویا هرزبان دیگر،درهیچ دین ومذهب ودرهیچ یک ازقوانین زمینی وآسمانی قابل توجیه نیست.

آقای حبیب الله غمخور بحیث یک روشنفکرپشتون طبق اعتراف خودش بعداز ده سال به موازات تمدن پی برده است.

آقای حبیب الله غمخور چندی قبل درمحفل یادو بود مرحوم براتعلی تاج تعهد سپردند که دیگر هرگزتنش های قومی را دامن نمی زند وتمام سعی وتلاش خودرا درجهت آشتی دادن پشتونها با غیر پشتونها بکار می بندد اما بازهم دیده شد که این سه قسمت لاطائلات نویسی درسایت های مختلف پشتو خلاف آنچه که ایشان تعهد نموده بودنند میباشد. آقای غمخور طی ارسال یک ایمیل که خودشان و یا کدام دوست شان به من فرستادند ازمن خواستند که باید علیه ایشان درکابل پرس چیزی ننویسم. اما من چنانچه درجواب شان عرض کرده بودم ازین طریق نیزتکرار میکنم که من هیچ گاه با کسی دشمنی شخصی ویا دوستی شخصی ندارم و نقدنمودن آراء وعقاید درسایت های انترنتی حق هرانسان است.

حالا برگردیم به اصل موضوع : خشم وغضب آقای غمخور ازبابت برنده شدن نماینده گان هزاره درولایت غزنی وناکام شدن نماینده گان پشتون برای همه قابل درک است. اما آنچه را که ایشان ورفقای هم سلیقه ای شان درسایتهای انترنتی ویا در نهادهای قضائی افغانستان وارگ ریاست جمهوری فراموش کرده اند این است که با این نوشته ها ونظریات پرده ازروی نیات باطنی شان برداشته شد و آن شعار کاذب که: هرکی ازافغانستان است افغان است دیگر برای همیشه به زباله دان تاریخ سپرده شد وفاشیسم قبیله ای چهرهء اصلی خویش را نمایان ساخت. اگر همه ساکنان افغانستان بدون تعلقات ایتنکی ونژادی شان شامل نام مبارک افغان میشود پس چرا یک هزاره ویا ازبک یا تاجیک درپارلمان یک کشور واحد نمیتواند ازپشتونهای ولایت خود نماینده گی کند؟ از آن گذشته گیریم که بجای این انتخابات پارلمانی ،انتخابات ریاست جمهوری می بود وآقای رمضان بشردوست با کسب آراء اکثریت وارد قصرریاست جمهوری میشدند وکرزی احمدزی وعبدالله دربرابرش شکست میخوردند آیا او به حیث یک رئیس جمهور منتخب، ازپشتونهای افغانستان نماینده گی کرده نمی توانست؟ ببنید آقای غمخور ، که طشت رسوائی تان ازبام به زمین افتاده است . شما خیلی رئا کارانه ومزورانه ، خواهان این استید که اشخاص غیر پشتون ومفاخر ادبی وعلمی غیر پشتونها مثل براتعلی خان تاج را نباید درمحدوده های تنگ قومی وهزاره گی پیچاند اما ازطرف دیگر کامیابی نماینده گان هزاره درپارلمان وعدم اشتراک نماینده گان پشتون درانتخابات پارلمانی فشار خون شما را بالا برده و دغدغه ای (قومی اندول) درپارلمان آینده خواب را ازچشمان تان ربوده است.

درحالیکه اگر واقعا آقای غمخور وسایر هم مسلکان خلقی مشرب شان واقعا ملی می اندیشیدند وبرای منافع عمومی همهء ساکنان سرزمین افغانستان قطع نظر ازتعلقات ایتنکی وقبیلوی ومذهبی شان قلم فرسائی میکردند وازتوهین وتحقیر به شخصیت های غیرپشتونی، دوری می جستند، هرگز این چنین دیوانه وار دست به قلم وکاغذ نبرده وجفنگیات را علیه هموطنان غیر پشتون خویش به رشتهء تحریر نمی آوردند وخودرا رسوای عام وخاص نمی ساختند. شاید آقای غمخور فکرکرده باشند که دیگران به زبان پشتو آشنائی ندارند وهرچرند وپرند که ازنوک قلم شان بیرون می آید آنرا غیر پشتونها نفهمیده و پشتونها آنرا مثل وحی منزل قبول میکنند.

اولا ازآقای حبیب الله غمخور وهمفکران محترم شان چون داکتر سرلوج و مرادزی باید پرسید که شمارا کی نماینده گان پشتون انتخاب کرده است؟ چند فیصد پشتونها به شما رأی داده اند؟ اگر اینقدر ازدموکراسی وارزشهای دموکراتیک می لافید ازخود نپرسیده اید که (حد اقل بحیث عناصر منفور در درون جامعه افغانستان، سالهاست که جرأت رفتن به زادگاه خویش را ندارید و درکشورهای اروپائی به قول عبدالباری جهانی به گدائی عصری مشغولید وبه حیث خلقی های شناخته شده وهواداران پر وپاقرص حفیظ الله امین) جایگاه وپایگاه اجتماعی شما دربین پشتونها درکجا قرار دارد؟

آیا میشود با نوشتن یکی دو مضمون تحریک آمیز ونفاق افگنانه وفاداری وصداقت خودرا به پشتو وپشتونوالی ثابت ساخت؟ اینکه شما اقای غمخور نظربه نوشتهء خودتان بعداز گذشت ده سال به رمز وراز و سازه ها وارزش های دموکراتیک پی برده اید پس آن پشتون بی سواد وبیچاره اروزگان وغزنی وهلمند ودیراووت وتیرا وپکتیا چند سال دیگر را ضرورت دارد تا به ارزشهای جامعهء مدنی واساسات قوانین شهروندی پی ببرد؟

خیلی مضحک است که اگر نعره های تاجیکی وهزاره گی وازبکی ازطرف غیر پشتونها بلند شود همه بنامهای تجزیه طلب وغیرافغان ونوکران ایران وروسیه ازطرف غمخورخان وهمفکران شان کوبیده میشود اما اگر نماینده گان پشتونی بنا برتقلبات وتخطی های انتخاباتی ویا عدم اشتراک شان درانتخابات از رود به پارلمان محروم شوند فغان غمخورها گوش خلایق را کر میکند که توازن قومی برهم خورده است. آیا خود همین موضوع ازنظر منطق سلیم انسانی بی موازنگی نیست؟

ازآقای غمخور همراهان شان پرسیده میشود که بهای بی امنیتی وعدم اشتراک مردم را درمناطق جنوب پشتون نشین چه کسی باید بپردازد؟

درخاتمه عرض ام این است که:

خوش بود گرمحک تجربه آید بمیان

تاسیه رو شود هرکی در او غش باشد.

سیه رو باد آنانیکه مردم را تاکنون بنام وحدت ملی وشعار هرکی ازافغانستان است افغان است بازی داده اند

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • كدام توازن قومى؟
    نخبه كان قبيله توازن قومى انرا ميدانند كه كه در هر جاه سه حصه انها ويك حصه اقوام برادر افغانستان باشند.بايد تمام وزارت هاى كليدى دولت و تمام اراكن تصميمكيرى دولت بدست يك قوم باشد و كرنه انها خود را در اضطراب ميبيند.اكر يك هزاره و تاجيك ويا اوزبيك هم مقرر شود بايد سمبوليك باشد.انرا بنام سمبول وحدت ملى ياد ميكنند. همه جيز بايد ساختكى و تقلبى وبر از لغمانى كرى باشد يعنى دران جل و فند باشد روى صافى و صداقت باكى را كسى نبيند.اينست ان وحدت ملى از ديد كاه قبيله برستان.راستى در تمام شعبات كشور كه درانجا بشتون ها حاكم هستند,اكر عير بشتون عقب كارى برود كارش به جندين سال طول خواهد كشيد و هم ازان كار بايد بكزرد.جند روز بيش در تلويزيون شركت خانه سازى بدخشى را نشان داد كه از جانب شخصى متعصب و فاشيست بنام بشتون,سالهاست كه كارش نا تمام مانده و با كار شكنى قبيله مواجه است.به همين ترتيب به اقوام غير بشتون اجازه كار فعاليت و ,تعليم و تحصيل داده نميشود .برعكس از جنوب به هزار ها نفر تحت اعاشه و اباطه دولت او لاد هيرويين فروش در كابل اورده ميشود تا انها هم مانند اجداد شان به زندكى برزيتى و راه فاشيستى نياكان مزخرف خودرا تعقيب كنند.
    اين بار كه در انتخابات بارلمانى جلو تقلب ,جعل و زور كرفته شد,افرادى از اقوام برادر حق وحلال انتخاب شدند فبيله قوله ها سر داده اند كه مورد قبول مانيست.توازن قومى مراعات نشده.توازن ايا با تقلب مراعات مشود؟

  • عطاخيل غزيز از جوابت خبلى خوشم امد.خواهش برادرانه است عفت قلم را مراعات كنيم.از جاده خارج نشويم .نام مستعار به ان معنى نيست كه كسى ترا نميشناسدومانند درازكوش عرعركن.اخر ما نزد خودحيثيت ووجدان داريم.

  • میر هزار عزیز
    چرا پیام مه ره پس کدی، مثلی که شعار کابل پرس? سانسورنمیکند فقط به او مردم اس که ضد اففان افغانستان و ضد پشتون نوشته کنه۰به دیگه مردم اجازه نمیتی که حقیقت ره بگویند

    • خان پاچا خان!
      چرا عزیزم ازنام دیگران استفاده میکنی واضح ورشن بگو که تو غمخورصاحب استی. نشود که کدام خان پاچای حقیقی ازکدام جا پیدا شود وازیخن ات بگیرد که چه گفته ازنام او استفاده کرده ای؟
      عزیزم!
      من خودم پشتون هستم ودرضدیت قرارگرفتن با پشتون یا هزاره ویا تاجیک را بخود ننگ میدانم . اما فاشیسم قبیله ای که دوصد وپنجاه سال این ملت را به کاسهء سرآب داده است ماندن والایش نیستم وبه گفته رفیق تره کی جهادرا علیه او اعلام کرده ام.
      اگر منظورخودت ازحذف پیام همان پیام اولی ات است به یقین که آن پیام تهمت بود وباید پس میشد که به تبع آن پیام من که کمی ازدایرهء ادب خارج شده بود هم سانسورشد وحذف گردید.
      پس بیا که باهم با اعصاب آرام به تبادل نظر بپردازیم ومشکلات را ریشه یابی کنیم. اینکه تو پشتون باشی شک ندارم اما طوریکه درمقاله ام تذکر داده ام شما ازقوم پشتون نماینده گی کرده نمیتوانید. زیرا توده های ملیونی افغانستان بطرف شما به نظریک جنایت کار می بینند. شما وهمقطاران تان درافغانستان جنایات ضد بشری را مرتکب شده اید. مردم درمناطق پشتون نشین ازنام خلقی وامینی نفرت دارند. شما درزمان قدرت تگ حزبی تان به سنگ وچوب این ملت بیچاره رحم نکردید ودمار ازروزگار مردم غریب وبیچاره کشوربراوردید. ملیونها انسان را مجبور به ترک خانه وکاشانهء شان ساختید بالاخره ظلم کرده اید. تاریخ شما مشحون ازجنایت است. شما عامل کشاندن پای ابرقدرت ها منجمله شوروری سابق به این خاک استید. شما مردمان استید که کوچکترین دلسوزی به حال مردم بیچاره وبینوای این خاک نداشتید وندارید . امروز ازبرکت سوسیال اروپا درخانه های خود گرم ونرم نشسته وپشت کامپیتوتر به نشر مطالب نفاق افگنانه مبادرت می ورزید وخودرا نماینده گان قوم پشتون جا می زنید. اما من به شما وجناب آقای سیتانی وسرلوچ وپای لوچ این اجازه را نمیدهم که بصورت غیردموکراتیک خودرا نماینده گان قوم پشتون جا بزنید. اما سیستانی بزرگوار ازبرکت تربیهء مرحوم کارمل استعداد تغیررا تا اندازه ای دارد. چنانچه که درین اواخر مضمون خیلی جانانه ای درباره ای مسئله خط دیورند نوشت وخواهان این شد که باید مرزهای جنوبی کشور ازحالت بلاتکلیفی بیرون بیاید. ببین که چقدر فرق است میان یک پشتون با پشتون دیگر. یک پشتون که در دامان کارمل بزرگ شده است تا پشتون که در دامان تره کی وامین بزرگ شده است اززمین تا اسمان فرق میکند.
      درآخر میخواهم خدمت تان عرض کنم که به شرف و وجدان قسم است که تمام سایت های پشتو زبان را مرور کرده ومضامین تانرا پیدا نموده و ذره ذره مضامین ات را نقد میکنم. آری ! نقد می کنم. اما این را بدانید که نقد بمعنای دشنام وتوهین وتهمت زنی وافترا نیست که فلان نفر درکجا زنده گی میکند ودرکجا زنده گی نمیکند. من همین حالا برایت با اطمئنان خاطر میگویم که تو مرا نمیشناسی وصرف کسان دیگری را میخواهی ازطریق انترنت به صورت خیالی بدون سند ومدرک تشهیر کنی واین کار، خلاف اصول کاری سایت کابل پرس? است.

    • محترم آقای عطاخیل سلام!
      امیدوارم صحتمند باشید.اینجانب یک تعداد نوشته های شما را مطالعه نموده ام.تبصره در مورد نوشته های قبلی تان به جای خودش باشد، اما در مورد نوشته فعلی تان باید عرض کنم که شما در مورد مقالات و یا بیانات بعضی اشخاص ، قضاوت و تبصره های شخصی خود تانرا نموده و نتیجه گیری تانرا با اصطلاحاتی از قبیل"پررویی و بی حیایی و بی شرمی و یا لاطائلات نویسی وهذیان گویی و یا فاشیزم" و یا" قبیله" و غیره مورد ارزیابی و بحث قرار داده اید.مشکل در اینجاست که من و ممکن سایر خوانندگان این مقالات، در جریان مطالعه اصل نوشته های آقایونی که مقالات شان مورد نقد شما میباشند، قرار نمیگیریم.مثلا در این نوشته شما در مورد مقالات آقای غمخوار و یا سر لوح نکته نظریات خود تانرا و برداشت های شخصی خود تانرا ارائه فرموده اید.البته من نمیخواهم بگویم که شما قضاوت نادرست کرده اید و یا برداشت تان نا مناسب و یا مناسب میباشد.هدف من اینست تا شما به ما نیز اجازه فرموده و موقعیتی را مساعد بسازید تا خود ما شخصا نوشته های افراد مورد نقد شما را مطالعه نموده و نتیجه گیری شخصی خود ما را بنمائیم.بنا ئآ تقاضای من از شما اینست تا لطف نموده نوشته ای آقای غمخوار را که مورد نقد شما در اینجا قرارگرفته است، در دسترس مطالعه من و سایر علاقمندان قرار بدهید.تا با مطالعه آن واقعآ دریابیم که آیا شما حق بجانب میباشید و یا تعرضی در حق نویسندگان فوق الذکر صورت گرفته است.اگر نوشته های این عزیزان به زبان پشتو باشد نیزمهم نمیباشد.
      البته منظور من اینست تا قضاوت در مورد نظریات این افراد منوط به شما و یا من نباشد.باید هر خواننده یی در مورد درست و یا نادرست بودن نظریات آقایونی مثل آقای غمخوار و یا مرادزی (سر لوح ) و یا سیستانی..... و غیره مطمئن و معتقد باشند.و این اعتقاد نباید از نحوه قضاوت من و یا شما در مورد این افراد سرچشمه گرفته باشد.بلکه برعکس این قضاوت ها متکی بر معیار های انسانی ،حقوقی و دیموکراتیک استوار باشد.امیدوارم هدف مرا درک نموده باشید.از همکاری تان ممنون میباشم.
      بابک روشنضمیر

    • محترم بابک روشن ضمیر سلام!
      مگر میخواهید که مرا به سرنوشت سلیمان مواجه سازید. خوب شوخی کردم. اما خدمت شما عرض میکنم که درین نوشته صرف من روی یک نکته زیاد تمرکز کرده ام وآنرا عنوان قرار داده وادعاهای خویش را مطرح کرده ام وآن نکته این است که جناب غمخور خودش اعتراف کرده است که بعدازگذشت ده سال تازه به تعاملات وبرخوردهای دموکراسی آشنا شده است من آن لینک را خدمت شما درپایان میگذارم وشعر عبدالباری جهانی که درباره مهمان وصاحب خانه است درپیشانی مقاله نگاشته شده گو اینکه پشتونها اهل خانه اند ودیگران ازبیرون به اینجا آمده اند. البته سه قسمت لینک را هم میتوانید درسایت بینوا بخوانید اما من عجالتا ازیک پورتال مشخص برای شما آن لینک را میدهم اما قبل ازآن نظر اقای مرادزی دربارهء زبان فارسی قابل تامل است>
      آقای مراد زی:

      http://www.afghan-german.de/up...

      آقای غمخور:

      http://www.afghan-german.de/up...

      درخاتمه خدمت شما عرض میکنم که من انتقادات سالم وسازندهء وبدون غرض ومرض را ازاشخاصی نظیر شما با جبین گشاده استقابل میکنم وکوشش می کنم که درنوشته ها ومقالات بعدی ام خودرا اصلاح کنم.
      موفق باشید

  • به نظر می رسد که برخی از چیزفهم ها و روشنفکران و قلمزنان ما به حدی درچنبره قوم و قبیله و تبار گیر مانده اند که یارای آن را ندارند که حتا یک لحظه خود را از آن چنبره بیرون بیاورند. به همه مسایل با عینک قوم و قبیله و تبار نگاه می کنند. وظیفه دارند که نفرت و تعصب پراکنی کنند و تنش های قومی را دامن بزنند. برخی از این قماش افرد با گرایش های صرف قبیلوی به تحلیل عجیب و غریب مسایل می پردازند.

    یکی از این افراد اکادمیسین سیستانی است. وی طوری که از نوشته هایش معلوم می شود تا فرق سر در لجن قبیله غرق است. قبیله و ارزش های قبیلوی برای وی حیثیت مقدسات را دارد. وی اخیرا مقاله ای نوشت تحت عنوان "ائتلاف شمال، قوم پشتون را به اقلیت مبدل می کند". وی در این مقاله سرشار از اباطیل و اکاذیب و ترهات مدعی شد که اگر وضع به همین گونه که هست پیش برود قوم پشتون به اقلیت مبدل خواهد شد.

    با وجود آن که پشتون ها اکثریت مطلق وزارت ها و ادارات عمده دولتی را به تصرف خود در آورده اند اعظم سیستانی ادعا می کند که پشتون ها هیچ قدرتی ندارند و همه قدرت به دست ائتلاف شمال است.

    کسی نیست از وی بپرسد که آیا به نظر شما پشتون ها اکثریت نفوس افغانستان را تشکیل می دهند که حالا - به ادعای شما- قرار است به اقلیت مبدل شوند؟

    شما بر اساس کدام آمار و ارقام به این باور رسیده اید که پشتون ها اکثریت نفوس افغانستان را تشکیل می دهند؟ آیا به شمایی که لقب اکادمیسین را با خود یدک می کشید مناسب است که بدون سند و مدرک حرف بزنید و سخنان خود را بر پیش فرض هایی استوار کنید که صحت آن ها هرگز معلوم نیست؟

    اعظم سیستانی که قبیله مثل خدا پرستش می کند در این مقاله خود سخنی را به احمدشاه مسعود نسبت می دهد بدون این که هیچ سندی برای نقل قول خود ارائه کند. وی می گوید که ": احمدشاه مسعود هنگامی که وارد کابل شدند در سال های هفتاد خورشیدی گفته بود من وقتی خوشبخت خواهم شد که شما در کابل دروازه ها را بکوبید و صدایی نشنوید که بگوید" ثوک ئی؟"...

    نمی دانم از کجا وی از این سخن مسعود مطلع شده؟ چرا هیچ مدرکی در این زمینه ارائه نمی کند؟

    لحن حرف های اعظم سیستانی به شدت با لحن حرف هایی که در کتاب "دویمه سقاوی" زده شده شباهت دارد. قبیله پرستان همگی سر وته یک کرباس اند و منطق شان هم شبیه یکدیگر است.

    وی بارها و بارها از ائتلاف شمال و شورای نظار سخن به میان می آورد. این در حالی است که کسی که از اوضاع کشور ما آگاه باشد به خوبی می داند که حالا سخن گفتن از ائتلاف شمال و شورای نظار، ابلهانه و کودکانه است چرا که نه ائتلاف شمالی وجود دارد و نه شورای نظاری. ائتلاف شمال در شرایط خاصی و برای مقابله با گروه قبیله گرای طالبان شکل گرفت و پس از سقوط طالبان، رهبران این ائتلاف هر کدام به راهی رفتند.

    اعظم سیستانی یاوه گو و ژاژ خای، ائتلاف شمال را ائتلافی می شمارد که برای از بین بردن پشتون ها و تصفیه های قومی شکل گرفته بود. این در حالی است که اگر کسی اندکی آگاهی داشته باشد می داند که ائتلاف شمال به خاطر دفاع از نوامیس وارزش های مردمی که مورد ستم طالبان قرار می گیرند تشکیل شده بود. در این ائتلاف پشتون ها هم سهم داشتند و هرگز این ائتلاف به قوم خاصی تعلق نداشت.( البته این را هم بگوییم که ائتلاف شمال اصطلاحی است که پاکستانی ها اختراع کرده اند و عجیب هم نیست که افرادی همچون اعظم سیستانی آن را تکرار کنند چرا که قبیله پرستان همیشه ابزار دست پاکستان و دستگاه استخباراتی آن کشور بوده اند).

    به تصور من، افراد وقیح و بی شرمی مثل اعظم سیستانی به خود این جرات را می دهند که ادعا کنند پشتون ها در افغانستان سهم اندکی از قدرت را به دست دارند در شرایطی که همه مراکز تصمیم گیری به دست آن هاست و سهم زیادی به دیگران داده نشده است. تمامیت خواهی یعنی همین. جریان تمامیت خواه هرگز به سهم خود قانع نیست و همیشه بیشتر از آن چه در اختیار دارد می خواهد.

    جریان تمامیت خواه با افکار فسیل شده و قرون وسطایی خود می خواهند کشور ما با روش های قرون وسطایی و عبدالرحمان خانی و نادرخانی اداره کنند. این افراد، هیچ آگاهی ای از تحولات تاریخی و تطور زمان ندارند.

    یکی از ممیزات بارز فاشیست ها و قبیله پرستان این است که اهل گفتگوی منطقی نیستند و همیشه مسایل را از عینک قبیله نگاه می کنند. پر از عقده و عصبیت ناروای جاهلی هستند و همه اتفاقاتی را که رخ می دهد با ذهنیت قبیلوی خود وارونه تفسیر می کنند.
    یکی از این ها کسی است که قلم به دست است و با ادب و هنر سروکار دارد. وی صبورالله سیاه سنگ نام دارد. از قرائن پیدا است که ایشان فردی به شدت عصبی و تند مزاج و عقده ای هستند. بی حوصله بودن و عصبی بودن و دمدمی مزاج بودن و عقده ای بودن وی را هنگامی دریافتم که با وی در شبکه اجتماعی فیسبوک گفتگوی کوتاهی انجام دادم.

    من خواستم در آن گفتگوی کوتاه ایرادی را در مورد مقاله ای از ایشان که عنوان "دم غنیمت است" را داشت متذکر شوم، اما وی به دلیل اسیر بودن در چنبره ذهنیت قبیلوی خود بحث را عوض کرد و حرف های بی ربط زد.

    ذهن وی به حدی گرفتار عقده ها و تعصب های قومی و تباری است که هر سخنی تداعی کننده همان عقده ها و تعصب های رذیلانه برای وی می شود.

    بهتر است که متن گفتگوی کوتاه من با ایشان را در این جا بیاورم و داوری را بر عهده شما می گذارم:

    مهران موحد: دستت درد نکند با این نوشته زیبایت. در ضمن، پرسشی از شما دارم: می دانم که شما دقت و وسواس شگفت انگیزی در گزینش واژه ها در نوشته های خود دارید، ولی چه طور شد که به جای واژه یهودیان از کلمه یهودها استفاده کردید؟ . شما بهتر می دانید که از نظر قواعد دستور زبان به کار بردن "یهودها" درست نیست.

    می ترسم از این که این ایراد من از قبیل ایرادهای بنی اسرائیلی باشد.
    به هر حال، پیروز باشید

    صبورالله سیاه سنگ: سلام مهران جان موحد
    جهانی سپاس از نامه پر مهر تان. با کمال شرمندگی باید بگویم که یکی از چهار عیب شرعی من ندانستن "گرامر" (دستور زبان) است. همیشه به خود میگویم: کاش به جای آشنایی سرسری و نارسا با چهار پنج زبان، تنها یکی را با گرامر درست فرامیگرفتم

    برگردیم به پرسش زیبای تان. در نگاه من ایراد شما نه تنها "بنی اسراییلی" نیست، بلکه خیلی هم "قـریشـی" و حتا "آل ابراهیمی" است، امیدوارم پاسخهای من گستاخانه جلوه نکنند

    اول: آنچه نگاشته اید "یهودیان"، در نگاه من مفردش میشود "یهودی" و آنچه من نوشته ام "یهودها"، مفردش میشود "یهود". آیا به نظر شما هم "یهود" و هم "یهودی" را میتوان به عین شکل جمع بست و هردو را یکسان "یهودیان" نوشت؟

    دوم: فرموده اید: "از نظر قواعد دستور زبان به کار بردن "یهودها" درست نیست." دوست عزیزم! باور کنید نزدیک به چهل سال میشود که چشم درد به دنبال همین کتاب میگشتم و نمییافتم. آیا ممکن است با لطف و بزرگواری که دارید، برایم بنویسید در کدام کتاب دستور زبان آمده است که کاربرد "یهودها" درست نیست؟ و چرا؟

    سوم: در نوجوانیها شنیده بودم (چنانی که در بالا نوشتم، سندش را تا امروز به چشم ندیده ام) که موجودات زنده را با افزودن "ان" جمع میبندند و موجودات غیرزنده را با افزودن "ها". من هم چندین سال کورکورانه پذیرفته بودم که باید فرمانبردار شنیدگیها باشم. ولی هنگامی که دیدم نویسندگان و سرودپردازان بزرگ مینویسند: "آدمها، پرستوها، بزها، پروانه ها، کرمها، خرسها و ...." در آغاز میخواستم به همه شان بگویم که "آهای بزرگواران! شما اشتباه میفرمایید. اینهمه موجودات زنده را در حالت جمع چنین بنویسید: "آدمان، پرستوان، بزان، پروانهان، کرمان، خرسان و ...." سپس میدیدم که آنچه در پرتو "دستور زبان" مورد پسند من می آمد، در عین غم انگیز بودن، خنده آور هم است؛ زیرا در کتابها چنین نمینویسند

    مهران جان موحد عزیز! اینک که شما میگویید "از نظر قواعد دستور زبان به کار بردن "یهودها" درست نیست."، پرسشهای کهن من دو چندان میشوند. اگر کاربرد "یهودها" نادرست باشد، آیا نباید "عربها، جرمنها، انگلیسها، اسپانویها" نیز نادرست باشند؟ آیا باید نوشت: عربان، جرمنان، انگلیسان، اسپانیان؟ از سوی دیگر، آیا آدمان، پرستوان، بزان، پروانهان، کرمان، خرسان و ... در نقش جمع آدم، پرستو، بز، پروانه، کرم، خرس و ... به راستی نادرست اند؟

    سپاسگزار خواهم شد اگر رهنمایی کنید. نام آن کتاب دستور زبان نیز فراموش نشود، زیرا سخت به داشتن آن سند و دانستن این نکته نیازمندم.
    با ارادت و حرمت

    مهران موحد : جناب آقای صبورالله سیاه سنگ گرامی،
    سپاسگزارم از این که پرسش «آل ابراهیمی» من را پاسخ دادید.
    متاسفانه من نتوانستم در پرسش نخستین خود «مافی الضمیر» خود را با شفافیت مطرح کنم. از همین رو، می بینم که شما برداشت دیگری از پرسش من داشته اید و این باعث شده که بحث ما گرفتار انحراف شود.
    استاد گرامی، من ایرادی در جمع بستن یهود با «ها» نمی بینم چرا که «ها» همانند «ان» از علامت های جمع در زبان فارسی است و ما می توانیم در هنگام جمع بستن کلمه ای از هر دوی این علامت ها استفاده کنیم به شرط این که به قول شما « در کتاب ها چنین نوشته باشند». من بر خلاف شما از همان آوانی که با زبان فارسی آشنایی اندکی پیدا کردم هیچ پرسشی برای من راجع به این که هر کدام از این دو علامت جمع را در کجا به کار ببریم خلق نشد. این که برای شما در آغاز، علامت های جمع در زبان فارسی سردرگمی ایجاد کرده، کمی تعجب انگیز است.
    به هر حال، پرسش خود را یک بار دیگر خدمت شما این گونه می نویسم:
    یهود اسم جمع است. چه طور روا می پندارید که اسم جمع، بار دیگر جمع بسته شود، تفاوتی نمی کند که با «ها» جمع ببندید یا با «ان»؟ . همان گونه که می دانید مفرد یهود، یهودی است. بنا بر این، اگر می خواهیم واژه یهودی را جمع ببندیم یا بگوییم یهودیان یا بگوییم یهودی ها. ولی شما راه سومی را برگزیده اید و نوشته اید: یهودها.

    برای دانستن این مسائل نیازی نیست به این که خود را زحمت دهیم و به کتاب های دستور زبان، مراجعه کنیم. این گونه مسائل را بنده از جمله مسائل ابتدایی در دستور زبان می شمارم که با خواندن چند متن ادبی در زبان فارسی حتما این مسائل را خواهیم آموخت.
    امیدوارم این بار، پاسخی که شما ارائه خواهید کرد متضمن نکته های انحرافی نباشد.
    مخلص شما- مهران موحد

    صبور سیاه سنگ : تشکر مهران جان عزیز
    شما را همان دستور زبان و ما را همین انحراف گوارا باد. با بهترین آرزوها

    باز صبورالله سیاه سنگ در ادامه می نویسد: گر دانستن ریشه و پیشینه خانوادگی من (سیاه سنگ) به درد شما میخورد، نیازی به اینهمه کنایه بازیها نیست. در هر سایتی که خواسته باشید، میتوانید مرا از قوم یا قبیله "یهود" بخوانید. نمیدانم کجای "یهود" بودن اینقدر شرمساری و کجای "آریایی" بودن اینقدر افتخار دارد

    من از مرزهایی که شما تازه آنها را دشنام ساخته اید، هزار بار اینسو و آنسو رفته ام. اینگونه یادداشت نوشتنها در برابر من و خانواده ام هرگز تازگی ندارند. نامم را در جستجوگر گوگل نگاه کنید؛ کمابیش پنجصد نوشته از نوع آنچه شما تفاله کرده اید، به چشم میخورند

    بد نیست این را نیز بدانید که سیاه سنگ را نه "نفرین" از کار بازمیدارد و نه "آفرین". برای مزید معلومات شما شخصیت "والاگهر" باید بگویم که برخلاف برخی از آدمهای نازک نازنجی روزگار کنونی، من از برچسپهای "یهودی"، "جت"، "جولا" و "جاسوس فلان کشور" هرگز نمیترسم. هر چه میخواهید بنویسد. آری من همانم. دست تان هم آزاد! هر زمان که داور دادگاه شوید، میتوانید نخست مرا به دار بزنید

    در راه تان پیروز باشید

    مهران موحد : صبور سیاه سنگ عزیز، گزینه دیگری که فرا راه شما وجود دارد این است که به اشتباه دستوری نوشته تان اعتراف کنید. نمی دانم چرا این کار را نمی کنید؟ شاید به دلیل این که اعتراف کردن به اشتباه شهامت اخلاقی می طلبد.


    به راستی که اعتقاد به فاشیسم قبیله تا چه حدی منطق آدم را معیوب و مزخرف می سازد!! ده ده کجا و درختان ده کجا؟

    • ببنید آقای مهران موحد اولا خدت شما عرض کنم که اگر مقالات مرا درسایت کابل پرس? خوانده باشید من نفرت خودرا ازسیاهسنگ بدلایل که نزد خودم موجود است ابراز داشته ام. وتاکنون هم ازین شخص بدم می آید شاید درین بد پنداشتن من حق بجانب هم نباشم. اما دربحث که درفیس بوک میان شما و او واقع گردیده است به نظرمیرسد که هم شما وهم او به یک سوء تفاهم مواجه شده اید به این معنی که:یهود ویهودی درزبان عربی مطابق فرموده شما آقای موجد یهود مفرد ویهودی جمع را افاده میکند چنانچه میگویند" هدا الیهود وهؤلاء الیهودی. این جا حق باشما آقای موحد است.
      واما سیاهسنگ که خود اعتراف دارد که به زبان عربی بلد نیست فکرکنم ازنظرپارسی نیز حق بجانب است. به این معنا که یهودی در زبان فارسی صفت است نه جمع مثلا اگر بگوئیم فلان نفر یهودی شد. یعنی اینکه دین یهودیت را برگزید. اما دربارهء شخص می توانیم بگویم او یک یهود است. آنها یهودان یا یهودها یا یهودیان استند. درین هیچ غلطی ازنظر من وجود ندارد واتفاقا سیاهسنگ نیز دربن باره حق بجانب است.

      می ماند مسایل قوم وقبیل وغیره ودیدگاه های آقای سیاهسنگ درین باره باید خدمت محترم مهران موجد عرض کنم که سیاهسنگ بزرگوار هرسال ویا درهرپنج سال یک بار تغیر عقیده میدهد وهرچند چنین کاری ازنظربسیاریها نمایانگر جستجو گری وذکاوت تلقی میشود اما نظربه سوابق سیاسی محترم ساهسنگ وبی وفائی با یاران سابقش من اورا یک اپورتونیست یا فرصت طلب میدانم که بخاطر شهرت ومنفعت گاه در آغوش این است وگاه درآغوش آن.
      اما اینکه چگونه بحث شما ازیک مسئلهء عادی آغاز ودرآخر اینقدر تند شده است درین راپور چیزی مشاهده نمیشود بناء ازقضاوت درمورد عاجزمیباشم.
      درمورد اقای سیستانی دوست هم طبع اقای سیاهسنگ عین مواصفات صدق میکند. یعنی اینکه زمانیکه کارمل برسر اقتدار بود سیستانی صاحب بزرگوار معاون شورای انقلابی که تقریبان میشد گفت فرد دوم ویا سوم مملکت بود. اما بعداز سقوط کارمل درسویدن کتابی بنام (کودتای ثور وپیامدهای آن) نوشت که درآن خلق وپرچم را علی السویه رسوا ساخت ومسعود را برائت داد. بعداز شهادت مسعود نظربه گفته افغانستانی های شهرگوتنبرگ اقای سیستانی دریکی ازرادیوهای محلی ایرانی شهرگوتنبرگ رفته ودر درثای شهادت مسعود آنچه که اززبانش آمد نثار او کرد. اما بعداز کنفرانس بن وقتیکه خانم ملالی جویا درلویه جرگه سر وصدای محاکمهء جنگ سالاران را براه انداخت. سیستانی صاحب فکر کرد که شاید نیروهای غربی درحمایت ازملالی جویا به افغانستان شتافته باشند ومابقی هرچه مجاهد وخلق وپرچم است همه را مانند جانیان جنگ دوم جهانی در دادگاه نوفمبرگ محاکمه کنند وباز سیستانی صاحب اولین معاون رئیس جمهور زن انقلابی به نان ونامی برسد پس موقع را غنیمت شمرده ویکصد وهشتاد درجه ازموضع خویش برگشت نمود ودرثنا وصفت خانم ملالی جویا گلو پاره کرد. سیستانی درین مرحله ازموضعگیری اش به بهانه محاکمهء جنگ سالاران دشمنی را با قومیت ها ومحلات زنده گی نیروهای مقاومت ضد طالبان پیش برد. او درنوشته هایش بدون رعایت کوچکترین پرنسیب های شهروندی وخلاف تمام معیارهای وطنی علنا پنجشیریهارا وبعد درمجموع مردم شمال کابل وپروان وکاپیسا وجوزجان ومزار وخلاصه سمت شمال را مورد دشنام وتوهین قرار داد وازین نوشته ها هم هیچ خمی به ابرو نیاورد. سیستانی به بهانهء بازخوانی تاریخ، به میرمسجدی خان کوهستانی توهین کرد واورا عامل تسلیم شدن امیردوست محمد خان به انگلیس ها معرفی کرد چیزیکه تمام شاگردان تاریخ را به حیرت دچار ساخت. سیستانی بعداز انتشار جلد دوم افغانستان درمسیرتاریخ اثرگرانقدر مرحوم غبار، سفری به لندن انجام داد وبه استشارهء عزیز نعیم یگانه فرد باسواد خاندان سلطنتی دستور گرفت که علیه غبار آنچه در توان دارد بنویسد واورا نزد مردم بی اعتبارسازد. او تاهمین اکنون مشغول همین جعل سازی است. اما چنانچه معلوم میشود حالا اقای سیستانی مترصد اوضاع است که کدام جناح درکابل غالب میشود تا باز خودرا مطابق شرایط عیار سازد. سیسانی فکر میکند اگرکرزی برود اشرف غنی احمدزی درراه است پس نباید دستار قبیلوی را ازسرپائین کند.
      بناء هروقتیکه عبدالباری جهانی به استکولهوم ویا مالمو بیاید سیاستانی به دست بوسی اش خودرا ازمسافه صدها میل دور میرساند بی انکه فکر کند که چه کسی ازنظر سن وسال مستحق است که کی باید پیش کی بیاید اما ایشان که عاشق ودلباخته شهرت وقدرت اند آبروی خویش را پل ساخته واز آن خیلی ساده عبورمیکنند زیرا درجریان انتخابات ریاست جمهوری عبدالباری جهانی که سرایندهء سرود به اصطلاح ملی است طی یک نامهء سرگشاده ازمردم قندهار وتمام پشتونها خواست که به اشرف غنی احمدزی رائ بدهند بناء این فلوته بازرا من تصمیم دارم که رسوا سازم. وهرقدر مقالات نفاق افگنانه از وی بخوانم به همکاری دوستانیکه درسویدن تشریف دارند با عکس ها وفوتوهای کنفرانسها بصورت مستند اورا به مردم معرفی میکنم تادیگر هیچ کسی فریب این دغل باز قومی را نخورد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس