صفحه نخست > کارتون > طنز روز > محمد ابراهيم عابد خنده سالار شد

محمد ابراهيم عابد خنده سالار شد

آصف جلالی در گفتگو با کابل پرس
جمعه 17 آگوست 2007

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

محمد ابراهيم عابد، از سرخرود جلال آباد با پيروزی بر رقيب خود غلام نبی روشن از مزار شريف، خنده سالار برنامه ی خنده بازار تلويزيون طلوع شد. آقای جلالی يکی از داوران اين برنامه و همچنين يکی از طنزپردازان کشور در گفتگو با کابل پرس?، ضمن اعلام اين خبر گفت که آقای عابد بدليل دريافت رای بيشتر از سوی مردم به صورت اس. ام اس به عنوان خنده سالار شناخته شد.

يکی از طنزهای عابد از زبان آصف جلالی چنين است:

از کابل رفتم دَ جلال آباد تا شدم، يک انديوالمان پيش رويمان آمند. کو او بچه عابد ما در راديو شنيدم که مجسمه تو رَ دَ چوک جلال آباد جور می کنند از خاطری که خنده سالار شدی. مَ گفتم برو اُ بچه پشت ای گپا نبگرد. د افغانستان ايطور رواج نيست که زنده رَ قدر کنن. دَ وطن ما قدر هر کسی که باشه او وقتی ميایَ که بمبری.

آ بچه مذاق نمی کنم. مَ بخشش گفتم که برويم همو نفر يا دولت هر کسی که هست مَ را نشانش بده. که مَ بخشش بگويم که 4 لگ را دَ مجسمه مَ مصرف نکن. 20 هزارش را به مَ خودم بده. مَ می رم دَ همو چوک استاد می شم.

آقای جلالی درباره ی عابد به کابل پرس می گويد که آقای عابد از استعداد خوبی برخوردار است. بعد انتقادی طنزهای اجرا شده ی عابد، بيننده را به هيجان می آورد.

تلويزيون طلوع در کابل

وی به خوانندگان کابل پرس که يک دو نفر از دوستان بعد از 5 سال با همديگر ديدند. بعد از احوالپرسی يکی به ديگری گفت که چه کار و بار. گفت والا بيکار هستم. گفتش چرا دَ عسکری نمی روی. جواب داد مَ که دَ عسکری بروم می شرمم. دوستش گفت چرا؟ پاسخ داد: دَ عسکری که بروم دو گپ است. يا سوق می شوم يا نه. اگر نشدم دوباره خانه می آيم. اگر سوق شدم باز دو گپ است. يا در مرکز می مانم يا مرا به سرحد روان می کنند. اگر در مرکز بودم پروا ندارد. اگر در سرحد روان کرد باز دو گپ است. در آنجا يا جنگ است يا امنيت. اگر امنيت بود هيچ گپی نيست. اگر جنگ بود باز دو گپ است. يا کشته می شوم يا مرا اسير می گيرند. اگر کشته شدم اين قدری که در اين وطن بيگناه کشته شد. من هم به سرش. اگر اسير گرفتند باز دو گپ است. يا مرا خشک می کنند يا صابون جور می کنند. اگر خشک کردند. خو زاغ و زنبور می خورندم. اگر صابون تيار کردن باز دو گپ است. يا صابون مشک می شوم يا صابون کالا. اگر صابون کالا بودم پروا ندارد. يا مرها دست خود را با من می شويند. يا خانم ها. اگر مردها شست فرق نمی کند. اگر خانم ها دست خود را شستند باز من می شرمم.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • طنز جالبی است. هرچند این طنز از سه چار سال پیش در بین مردم مثل فکاهی گفته میشود.

    اگر زبان گفتاری درین طنز به این گونه به نوشته آید، فکر میکنم شیرینتر شود و هم در بخش پایانی یک جمله از قلم مانده که اگر اصلاح شود در رساندن پیام طنز کمک بیشتر کنه:

    ((دو نفر از دوستان بعد از 5 سال با همديگر ديدند. بعد از احوالپرسی يکی به ديگری گفت که چه کار و بار؟
    دوستش گفت، والا بيکار هستم. گفتش چرا ده عسکری نمی ری. جواب داد، مه که ده عسکری برم می شرمم.

    دوستش گفت چرا؟ پاسخ داد: ده عسکری که برم دو گپ اس؛ يا سوق می شم يا نی. اگه نشدم دوباره خانه میايم. اگه سوق شدم باز دو گپ اس؛ يا ده مرکز می مانم يا مره به سرحد روان می کنن. اگه ده مرکز بودم پروا نداره. اگه ده سرحد روان کدن باز دو گپ اس. ده اوجه يا جنگ است يا امنيت. اگه امنيت بود هيچ گپی نيس. اگه جنگ بود؛ باز دو گپ اس. يا کشته می شم يا مره اسير می گيرن. اگه کشته شدم، خیراس. ايقدری که ده اي وطن بيگناه کشته شد، مام ده سرش. اما اگه اسير گرفتن باز دو گپ اس؛ يا مره خشک می کنن يا صابون جور می کنن. اگه خشک کردن خو زاغ و زنبور می خورندم. اما اگه صابون تيار کدن باز دو گپ اس؛ يا صابون مشک می شم يا صابون کالاشویی. اگه صابون کالا بودم پروا نداره. اما اگه صابون مشک شدم، يا مردا خوده با مه می شوين يا خانما. اگه مردا ششتن فرق نمی کنه. اما اگه خانما ششتن باز مه می شرمم...))

    • تشكر از تلويزيون طلوع كه اين نوع برنامه هاي كه براي رشت و ترقي هنر و خوش ساختن مردم ازرده ديدي ما تقديم ميكند در اول همه ميگفتنئد كه اين چي يك برنامه بي معني و بي مفهموم است مگر از اول من تعقيب و سراخ ان بودم كه اين برنامه مثل برنامه ستاره افغان دلچسپ شود وقت كه ما 12 بهترين را ديديم مثل ابراهيم عابد ، نبي روشن و ديگر دوستان كه تا به 12 بهترين رسيده بودند همان كسانيكه ميگفت كه اين بي معني است خود اين قدر علاقه به اين برنامه نشان داد اند كه مه هيچ تصور اين را كرده نميتوانم خوب بسيار برنامه خوب و با نتيجه و به رشت اين نوع هنرمندان بسيار مفيد است . و بازهم من طرف خود براي تلويزيون طلوع و فاميل و دوستان ابراهيم عابد و نبي روشان از تهي دل تبريك ارز ميدارم كامياب و كامگار باشيد و نبايد شما فراموش كنيد كه مردم افغانستان كه بالاي شما اعتماد كرده است شما بايد حال بسيار كوشش كنيد و طنزاهاي خوب و فكاهي هاي خوب براي مردم افغانستان تهيه كنيد كه تا اين سخن ناديده نماند كه شما اول شديد بس شما بايد فعاليت هاي خود را نشان بدهيد تا همه كوشش كند و هنر در افغانستان به پايگاي بلند برسد

    • دوست عزیز سلام
      تشکرازنظرنیک شماکه مایان راواداربه این میسازدکه به کارخودکوشاباشیم وهمیشه میخواهیم همکاروهمنظرماباشید من همیشه کوشش کردم تمام طنزهای برنامه های طلوع راکمدی وانتقادی بنویسم دوست عزیزیک باریکی دراینجااست که تلویزیون طلوع ازطنزهای انتقادی میترسدوگرنه طنزهای بنده همیشه خنده آور وانتقادی بوده یک طنزخودراطورمثال مینویسم :

  • تلویزیون طلوع هم عجب تلویزیونی است. در کشوری که بعد از سالها جنگ و ویرانی سر بلند کرده نیازمند بازسازی در تمام عرصه ها از جمله تعلیم و تربیه و سایر مسایل اجتماعی است. اما این تلویزیون یک پتک دیگری را بدست گرفته بر سرم مخصوصا جوانان ما میکوبد که بیشتر در گودال مصایب اجتماعی و کثافت کاری ها غرق شوند.

    امروز تصادف برنامه‌ای به نام "موج ها" را دیدم که یاد میدهد چه گونه لباسی بپوشیم که شیک و مدرن معلوم شویم و مطابق مود روز باشیم!! نطاق برنامه در کدام فروشگاه در شهرنو پایین و بالا میگردد و لباسهایی را شناسایی میکند که باید جوانان آنها را به تن کنند!

    این برنامه به خورد جوانان کشوری داده میشود که بیش از 90 فیصد مردمش زیر خط فقر زندگی میکنند و توان پر کردن شکم های خود را ندارد، اما تلویزیون نامحترم به جوانانش پوشیدن پتلون های چندهزاری را یاد میدهند که ممکن فقط نورچشمی های قومندان صاحبان و قاچاقچیان و یا هم اعضای کابینه و پارلمان توان خرید آنرا داشته باشند.

    در برنامه دیگری به نام "خانه" به گفته تلویزیون طلوع برای "بانوان" یاد داده میشود که خانه های خود را چطور تزیین کنند و بعد نمونه‌هایی از قصر های قومندان صاحبان و یا هم کدام خانه "شیرچور" را نمایش داده به ما میاموزاند که چطور قالین و کوچ و چوکی و ... را جابجا کنیم که "بانوی" خوش سلیقه معلوم شویم!!!

    این برنامه "خنده سالار" به مردمی پیشکش میشود که هر روز و هر لحظه با ماتم و درد و تباهی روبرو اند و حتی گفته مردم "شیمه" و توانایی خنده را ندارند بگذریم که ازیکه چقدر طنزهای خسته کن و بی‌مزه تقدیم بینندگان میشود.

    • سلام به همه هموطنان دوستداشتنی

      برادر (مردم سالار)، نکات آتی برای شما است:

      در قدم اول، باید شما کوشش کنید که این قدر منفی باف، خشن و عقده یی نباشید زیرا از یک طرف موقف اجتماعی خود شما را خیلی پایین میاورد و از طرف دیگر عقدهء که شما دارید برای دیگران کدام ضرری نمیرساند بلکه باز هم خود شما را تحت فشار قرار میدهد. من خودم نیز علاقمند آن پروگرام خنده سالار نیستم و نه هم میدانستم که کی کدام موقف را کسب نمود. اما چنان نامهء زشت و غیر معقول شما منرا وا میدارد که وقت خود را ضایع نموده و برای شما چند نکتهء سودمند پند آمیز بنویسم. در اصل برای اصلاح ساختن جامعهء بشری برای من افتخار است که اندکی از وقت گرانبهای خود را صرف اصلاح سازی ایشان نمایم. ببین برادر، قرار که گفتم من هم علاقمند آن برنامه نیستم، اما وقتیکه تشویق نمینمایمش، تحقیر هم نمینمایم. زیرا آنها هم افغان های هستند که جهت تقویه روحی هموطنان خویش چنان راهی را پیش گرفته اند. شاید برای شما که خیلی تند مزاج هستید آن برنامه معنای نداشته باشد اما این به این معنا نیست که همه مردم به آن علاقه ندارند. و اینکه شما آن برنامه، و کوشش های دست اندرکاران تلویزیون را تحقیر میکنید این به این معنی است که تمام بیننده هایش را نیز تحقیر میکنید و این کاملا حق شما نیست. اگر خیلی از آن تلویزیون ناراض هستید، به یک شیوهء دوستانه میتوانید که انتقاد نمائید. نه اینکه تحقیر و توهین نمائید. این هرگز حق هیچ یک نیست که کسی دیگر را بی موجب پنین قربانی الفاض زشت و غیر انسانی خود نماید. اگر کسی به آن چینل و یا به کدام برنامهء خاص آن علاقه ندارد، پس میتواند که از تماشای آن خودداری کند و نه اینکه شب ها و روز ها را به دیدن تمام پروگرام های آن سپری نماید (مانند شما) و بعدآ به توهین آن بپردازد. خودت گفته ای که افغانها از چگونه حالات مشقتبار گذشته اند پس حالا دیگر بس است برادر یا خواهر و یا هر چیزی که هستی، دیگر بس است زشتی و خشونت و توهین و تحقیر بشر. خودت هم به در زده ای و هم به تیشه. دیگر بس است منفی گرایی. اگر تشویق و اضهار امتنان از چیزی نمینمائی، زشتی هم مکن. حق انتقاد را داری اما حق حملهء غیر انسانی را نداری. و هان یک نکته ای دیگر، گفته ای که مردم در چی ماتم هستند و چه رنج هایی را سپری نموده ان و ای تلویزیون ......... هدف ات چی است؟ که پس از ای قدر جنگ ها و ماتم ها باز هم تلویزیون قصه های ماتم را برای مردم نشان بدهد؟ یعنی این پروسه ماتم سرایی هیچ خاتمه نباید داشته باشد؟؟؟ خیلی جالب است!!! موضوعت را خیلی پراگنده و بی ربط ابراز نموده ای هموطن. زیرا این کلان خدمت است که مردم ماتم زده را از نگاه روانی و روحی تقویه نمود ذریعهء آنگونه پروگرام هایی تفریحی. و اگر نظر داری که بعضی تغییرات در آن پروگرومها آورده شود، پس لطف نموده نظرت را بیان کن. این که زشتی کنیم و یا انتقاد کنیم (که از شما انتقاد نبوده است بلکه خشونت بوده است) ممکلت به جایی نمیرسد. وقتیکه انتقاد میکنیم، در پهلوی آن نظر خویش را جهت بهبود نیز ابراز مینمایم. انتقاد و یا خشونت آسان است، اما ابراز نظر سازنده و مفید کار صاحب نظران و وطن دوستان است. به امید موفقیت شما و به امید اصلاح آنی تمام منفی گرا های افغانستان. هان یک چیز دیگر، توهین و تحقیر دیگران، موجب تحقیر خود ما میشود، درست مثل اینکه نامهء شما موجب تحقیر تلویزیون طلوع نشد بلکه موجب سبک ساختن شخصیت خود شما شده است. متوجه باشید. اگر شخصیت خودرا دوست دارید، به دیگران ارج بگذارید.

    • من هم باشماهم نظرهستم !
      دوست عزیزشماگفتیدتلویزیون طلوع باید برنامه کمدی نسازدپس حتمآفکرمیکنیدبرنامه سیاسی ساخته شودماباوجودازاینکه برنامه های سیاسی کم داریم درکشورمثل افغانستان که نفوس آن به تعدادنفوس یک ولایت کشورآمریکانمیرسد درانتخابات سال1388 به تعداد269نفرکاندیدای ریاست جمهوری داریم فکرنمیکنیدکه اگربرنامه های سیاسی داشته باشیم هربی سروپای خودرادانشمنددانسته کاندیدکند؟
      خوب میگذریم شماحدودتحصیل خودرامیدانیدآیااین رامیدانیدکه برنده ترین زبان زبان طنزاست ؟
      اگرشماهم کدام دانشمندهستیدلطفآخودراهرچی حاجل کاندید کنیدنی کاندیدا که 269نفرمابه 300نفرکاندیدبرسدنه کاندیدا
      بازهم تشکرازنظرنیک شما

  • دوستان فرهیخته سلام. با مطلب:
    "فرصت سازی و فرصت سوزی"

    ( پارادوکس مناطق جنوبی و مرکزی)

    ... هم ناامنی در جنوب، جنوب شرق و شرق می باشد و هم کارهای زیر بنایی و اقتصادی و شهرک سازی. مناطق امن چون هزاره جات به دلیل اینکه مربوط به نخبگان و سیاست مداران تبار حاکم نیست از این وجیبه ملی مفقود گردیده است لذا اگر طرحی اقتصادی برای آن در اثر فشار افکار عمومی ریخته شود، بعد از شانتاژهای تبلیغاتی به آرشیف اداره کابل منتقل شده و فقط روی کاغذ در آرشیف خاک نوش جان می کند و یا خوراک موریانه ها می گردد... بروزم.

    آنلاین : پارادوکس مناطق جنوبی و مرکزی

  • درقدم اول این پروسه را قدرمیکنم که برای خوش ساختن مردم افغانستان براه انداخته شده بود.ودرقدم دوم این موفقیت را برای برادرخود محمد ابراهیم عابد تبریک عرض میدارم.امیداست ازاین چنین مردم برای ساختن برنامه های کومیدی آموزشی که ضرورت جامعه ما است وشنونده وبیننده زیاد دارد استفاده صورت ګیرد وبدین ترتیب ازیک طرف دارای سریال ها ،درامه ها وفلم های خود باشیم وبدین ترتیب فرهنګ خودرا حفظ وتقویه کرده باشیم وازطرف دیګرمردم خودرا بسوی کامیابی وپیشرفت سوق دهیم وبالنتیجه یک جامعه خوش ومرفه داشته باشیم.

  • گفته های اقایان پیشپزک ومردم سالار را تایید نموده ونظریات اقای هلمند را نیز تااندازه ای تایید میکنم اما متاسفانه تلویزیون های شخصی اگاهانه یا نااگاهانه در بعضی موارد به ضرر کشور ومقدسات ان تمام خواهد شد واینکه اهسته اهسته تهاجم فرهنگی که دارد توسط همین رسانه های صوتی و تصویری صورت میگیرد غیر قابل تحمل است وشاید این تهاجم بدتر از مواد مخدره باشد همین اکنون روزانه از ساعت شش ونیم شام تا ده شب در تلویزیون های مختلف سریال های مختلف که بیشترین شان هندی است نشر میشود بدون اینکه عواقب ان مدنظرگرفته شود اینکه بالای روحیه اطفال ما اهسته اهسته چه اثر میکند در اینده ها معلوم میشود طور مثال طفلی در یکی از فامیلها وقتی در همسایگی شان جوانی درحادثه انتحاری مقابل ولایت کابل شهید شده بود درجواب سوالی میگوید جنازه را اورده اند مگر تاهنوز در نداده اند<نه سوختانده اند > ویا طفلی دیگری که عروسی عمه اش است از مادرش میپرسدچی وقت عمه ام را زردچوبه میزنند ویا طفلی دیگری به مادرش میگوید مادر کاشکی ما وشما هم در خانه بت میداشتیم تا دعا های ما زود نتیجه میداد و شاید صد ها مثال دیگر .... این مثالها درظاهر بسیار ساده به نظرمیرسند اما در حقیقت نشان دهنده عواقب خطرناکی است که باید به ان توجه شود واینکه با دیدن این سریالها اطفال ماچقدراز درس و تعلیم باز میمانند سوال دیگر است که هرکسی میتواند به ان پاسخی داشته باشدویک بحث قابل تامل است که درمکاتب ما روزانه وقتی که برای درس وتعلیم باید سپری گردد در بحث روی سریالها و قسمت های گذشته واینده ان ضایع میشودوشاگران وحتی معلمین در همین بحثهای بی نتیجه سهم میگیرند که جای تاسف ودرد است اما منفعت ان صرف برای یکتعداد محدود است وبس که بانشر سریالها و اشتهارات جیب هایشان پرمیشود ودر حالات کنونی یکی از اهداف دیگردرنشر نمودن سریالها وازاد نگهداشتن رسانه ها درنشرات شان مصروف نگهداشتن مردم ما میباشد که وقت تفکر در مسایل مهم کشور را پیدانکنند ومصروف باشند ازعبادات خویش دور بمانند بطور مثال شبها درمساجد درجماعت خفتن یک یا دوصف از نمازگذاران جمع میشوند که قابل تاسف است وهمشهریان ما دیدن سریالها رابرنمازجماعت ترجیح میدهند که ممکن اهسته اهسته با فوت ریش سفیدان که اکنون حیات هستند مقتدیان مسجد به صفر تقرب کند و زمانی فرا برسد که صرف امام درمسجد بماندوبس در حالیکه در وقت نماز خفتن همه همشهریان در منازل خود تشریف دارند واین خیلی دردناک است که مابه امر خالق خودتوجه نکنیم وبه خواست های نفس شیطانی توجه بیشتر نمائیم که بلاخره یک روزی خواهد رسید که ما همه چیز خود را ازدست داده باشیم وبه اصطلاح عامیانه مردم ما نه مرد اخرت شویم ونه زن دنیا .هنوزهم وقت است که متوجه شویم وسررا به گریبان نموده اندیشه نمائیم که ما از کجا امده ایم ؟به چه مقصد امده ایم ؟پس به کجا میرویم ؟چه را با خود برده میتوانیم وچه توشه ای باید داشته باشیم و... تاچه وقت به لهو ولهب سرو کار داشته باشیم وتاسف دیگر اینکه یکتعدادمردم ما فقط نکات منفی سریالهارایاد میگیرندواز مود هاولباسهای سریالها استفاده میکنند همین اکنون اگر بازارها ولباس فروشی های شهر که اکثرا از بیرون دکانها ها قابل دید هستند دیده شودتعداد زیادی از لباسهای که عرضه میدارند با پیروی از سریالهای هندی تهیه شده واز کشورها هند وپاکستان تورید میشوند که قیمت یک جوره لباس ان ممکن دو برابر معاش یکماهه یک مامورباشد وناگفته نماند که لباسهای مذکوربدون رعایت اصول وفقه اسلامی تهیه میشوندکه این هم قابل تامل واندیشه است وممکن روزی فرا برسد که این لباسها بصورت کامل جای لباسهای افغانی را بگیرد و....از طرفی دیگر نشرات رسانه های ازادبهانه ای برای جلب وجذب افراد در انسوی مرز ودر داخل کشور برای مخالفین دولت شده میتواند

  • محترم عابد سلام
    د دی موفقیت له امله درته مبارکی وایو او د لا نور بریالیتوب دعا درته کوو.
    په مینه او پیرزوینه
    ستانکزی،
    سرخرود، ننگرهار

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس