صفحه نخست > دیدگاه > هزاره های افغانستان و پیوند تاریخی "نهضت های اعتراض و عصیان" در تاریخ بشریت

هزاره های افغانستان و پیوند تاریخی "نهضت های اعتراض و عصیان" در تاریخ بشریت

هادی رسالت
جمعه 11 مارچ 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

و لذاست که من معتقدم که هزاره ها درعدمِ پیوند تاریخی ی "نهضت های اعتراض گر و عصیان گر" می میرند. نادیده گرفتن این پیوند عمیق یک فاجعه است و منجر به تکرار تاریخ استبداد و انحصار می شود. و به یاد فراموشی سپردن این پیوند بزرگ و جاویدان یک حماقت محض است و منجر به از خود بیگانه گی و از خود گریزی می شود. هزاره ها باید با نهایت احتیاط و عقلانیت در حفظ این پیوند صادق و محتاط باشند. زیرا " اعتراض نما ها " ی انحصار طلب و استبداد گر تاریخ همیشه در صدد گریز دادن و بیگانه کردن هزاره ها با این پیوند تاریخی ی حیات بخش هستند. هزاره ها نباید فراموش کنند که فرزندان خلف " نهضت های اعتراض و عصیان تاریخ بشریت هستند، نه فرزندان نا خلف تاریخ استبداد و انحصار. و هر چند با این نهضت بیگانه شوند به استبداد گران و انحصار گران بیشتر فرصت داده اند. من نمی گویم که هزاره ها با دیگران دشمنی کنند انتقام بگیرند و عقده کشایی کنند. من می گویم که از تاریخ خویش سخن گفتن نباید به معنی یی گندیدن در لجن زارهای تعفن و تحجر تاریخی ها و دیروزی ها باشد. درست است که از تاریخ سخن گفتن درد می آفریند، تعصب می آفریند و بحران می آفریند. اما این بحران ها و این تعصب ها در روند شکستن اندیشه های استبداد گر و انحصار طلب و نهادینه شدن ارزش های مدنی و دموکراتیک در افغانستان و جهان معجره می کند.

فکر می کنم فلسفه ی تاریخِ اجتماعی- سیاسی انسان ها در طول و عرض تاریخ در دو جریان و دو نهضت کاملا متفاوت و متضاد تعریف پذیر است :

1. نهضت های استبداد گر و انحصارطلب

2. نهضت های اعتراض گر و عصیان گر

ما همیشه در طول تاریخ بشریت شاهد تصادم این دو جریان بوده ایم. و این را هم شاهد بوده ایم که تصادم بین این دو نهضت همیشه بحران آفرین بوده است.

ازنظر علم جامعه شناسی تعریفی را که برای "جوامع بحرانی" مد نظر گرفته اند این است که: "جوامع بحرانی جوامعیست که در فاصله های گذار از مرزهای باورهای قدیم به باورهای جدید قرار دارند".
بلی "جوامع بحرانی" جوامعیست که در مرزها و فاصله های گذار از مرزهای انحصار به انتخاب، از قبیله گرایی و قوم گرایی به کثرت گرایی، از بربریت و خشونت به مدنیت و ارزش های انسانی، ازاستبداد و استثمار و استحمار به آزادی و ارزش های دموکراتیک قرار دارند. چنانکه "باورهای قدیم همان باورها و ذهنیت های اتنیکی و قبیلوی ییست که اساس آن را انحصار تشکیل می دهد. و باورهای جدید باورهای دمکراتیک و مدرنیست، که اساس آن را انتخاب ذهنیت ها تشکیل می دهد.

از نظر علم "آسیب شناختی" یی جامعه شناسی ، جوامع بحرانی آسیب پذیر ترین جوامع بشری در طول تاریخ بوده اند. ما و شما شاهدیم که آسیب پذیر ترین جوامع بشری از لحاظ اقتصادی "جوامع بحرانیست". آسیب پذیر ترین جوامع بشری از لحاظ صحی "جوامع بحرانیست". آسیب پذیر ترین جوامع بشری از لحاظ پذیرش ارزشهای اجتماعی و انسانی و مدنی و دموکراتیک جوامع بحرانیست. زیرا نهضت های استبدادگر و انحصار طلب برای حفظ قدرت و انحصار خویش با شدید ترین وجه ممکن مردم را تهدید می کنند حقوق و آزادی های اجتماعی- سیاسی و انسانی ی شان را به بهانه های مخطلف محدود می کنند ستم می کنند قتل می کنند و............
بلند ترین آمار فقر اقتصادی در جوامع بحرانیست. بلند ترین آمار فقر علمی در جوامع بحرانیست. بلند ترین آمار فقر اجتماعی در جوامع بحرانیست. بلند ترین آمار فقر های ارزشهای انسانی و مدنی در جوامع بحرانیست. بلند ترین آمار فقر اجتماعی- سیاسی در جوامع بحرانیست. امروزه جامعه یی افغانی فقیر ترین و بد بخت ترین جامعه یی بشریست، چه از لحاظ سیاسی- اجتماعی چه از لحاظ اقتصادی چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ پذیرش ارزشهای انسانی و مدنی و دمکراتیک و چرا؟

بخاطریکه بحران حاصل تجربه و تصادم باورهای متضاد است.و بخاطریکه افغانستان از سال ها به این طرف در نقطه یی تقاطع و تصادم و برخورد شدید تاریخی- اجتماعی و سیاسی ی دو جریان کاملا متضاد قرار گرفته است، تقاطع جریان اعتراض و نهضت اعتراض تاریخ با جریان استبداد و انحصار تاریخ. وقتی دو باور کاملا متضاد و مخطلف مقابل هم قرار می گیرند بحران ایجاد می کند. از بدو پیدایش انسان ها بحران ها پرروه ها و آفریده های قرین و عزیز باور ها و ذهنیت های متضاد بوده اند باورهای انحصار گر قابیل منجر به بحران قتل و جنگ و کینه و عداوت و تعصب و تحقیر و توهین و بی عدالتی و حق کشی های بعدی می شود. تصادم باور های اسلام با الحاد. و باز تصادم و اعتراضِ اندیشه های غیر مذهبی و مذهب (عصر روشنگری در اروپا). تصادم اندیشه های انسانها در جنگ های اول و جنگ دوم جهانی. تصادم باورهای فاشیستی و نژادی و انحصارطلبی یی جرمن ها با غیر جرمن. تصادم باورهای سیاه ها و باورهای سفید ها در امریکا. تصادم باورها و سیاست های انحصاری و استحماری انگلیس و باورهای آزادی خواه مستعمرات اش. و تصادم باورهای اعتراض گر و عصیان گرِ اقلیت ها در برابرِ باورهای انحصار طلب واستبداد گرِ اکثریت ها. و تصادم باورهای اعتراض گر و عصیان گر هزاره ها با باورهای انحصار گر و استبداد گر عبدرالرحمن خان های جابر درهر عصری و در هرنسلی. و لذاست که این برخورد ها در همه یی جوامع بشری بحران آفرین بوده اند.

اروپاییان صدها سال در انحصار قدرت استبدادی مذهب بود هیچ بحرانی هم وجود نداشت محکمه های تفتیش عقاید، به هیچ اندیشه یی اجازه یی ایجاد بحران نمی داد. کوچک ترین و آرام ترین زمزمه های دگرگون و بیگانه با اصول مذهب، در محکمه های تفتیش عقاید کلیسا به خاطر رضای خداوندگاران انحصار و استبداد به بهانه یی مذهب خفه می شد. زندگی مردم روال آرام ویکنواخت داشت. زبان خدا زبان مذهب بود کسی حق نداشت با زبان غیر از زبان مذهب سخن بگوید و الا محکمه یی تفتیش عقاید زبان هایشان را از حلقوم می کشیدند. کسی حق نداشت به جز از آموزه های مذهب به چیزهای دیگری بیندیشد، زیرا احکام و عقاید مذهبی همه چیز بود هم علم بود هم صنعت بود، هم تکنولوژی بود، همه چیز بود. اگر کسی دانشمندی طرحی و نظری و کشفی داشت و کلیسا از آن با خبر می شد یا باید در پیش خدایان مذهب توبه میکردند و طلب عفو و بخشش می خواستند و یا هم باید زنده زنده در محکمه های تفتیش عقاید سوزانده می شدند. مردم اروپا این زندگی آرام و بی دغدغه و بدون تغیر و دگرگونی را قرن ها به بهای" استبداد و انحصار مذهب خریدند. و آن "اعتراض" حیات بخش را که منجر به تولد رنسانس شد را قرن ها به بهای زندگی بدون دغدغه و آرام بدون بحران فروختند.

در خاطرات (نیکلا کوپرنیک) نوشته اند، زمانی که تیوری گردش زمین بدور آفتاب را ارایه میدارد. وی را برای تنبیه به محکمه یی تفتیش عقاید می برند کوپرنیک فقط دو انتخاب دارد: یا باید توبه کند و دیگر از این حرف ها نگوید که خلاف مذهب است و دگون کننده و بحران آفرین است و یا هم باید زنده زنده سوزاند شود. وی در حضور محکمه یی تفتیش عقاید با زیان اش توبه می کند و با پاهایش آهسته- آهسته به زمین می کوبد که " ای زمین تو شاهد باش که تو به دور آفتاب می چرخی ." صدها سال می گذرد و تیوری کوپرنیک به جرم مغایرت داشتن و دگرگون بودن با کتاب مذهب و قانون کلیسا در تاریک خانه های استبداد مذهبی و انحصار مذهبی قفل می شود.

صدها سال می گذرد و اروپا همچنان در سیاه چال های مطلق استبداد مذهبی و انحصار مذهبی می پوسد، تا "عصر روشنگری" در اروپا فرا می رسد. عصر "اعتراض و عصیان" در مقابل انحصار مذهبی و استبداد مذهبی. و عصر "بحران". عصر بحران فرا می رسد و اندیشه های مذهبی و غیر مذهبی به شدت تمام بعد از قرن ها در مقابل هم قرار می گیرند. اروپا به بزرگترین مرکز بحرانهای جهان مبدل می شود. و بعد به بزرگ ترین مرکز تمدن های تاریخ بشریت و جهان.

چرا؟

بخاطر ظهور و بر پا شدن نحضت های حیات بخش و مذهب گریز و استبداد شکنِ """"اعتراض """"" و """"""عصیان""""" و """"شورش"""" در مقابل """"انحصار مذهبی""""" و استبداد مذهبی""""" در اروپا.

بلی اعتراض !

نحضت اعتراض در تاریخ بشریت همیشه بحران آفرین بوده. نحضت اعتراض و عصیان در"نهاد آرام" و یکنواخت استبداد و انحصار بشریت همیشه طوفان بحران بر پا کرده است. اندیشه های اعتراض گر و عصیان گر همیشه در سرزمین های تسخیر نا پذیر استبداد و انحصار به شدت روییده اند وباز درویده شده اند و کوبیده شده اند.
ظهور نهضت های "عصیان گر و اعتراض گر" همیشه بحران های مرگ و نابودی را در چشمان انحصار گران و استبداد گران تاریخ بشریت ترسیم کرده اند. ظهور این نحضت ها همیشه برای قدرت مندان و انحصار گران مستبد در طول تاریخ فاجعه بوده است، فاجعه یی از دست رفتن قدرت انحصار و استثمار و استحمار مردم.
و لذاست که قلب تاریخ به ترتیب و به صورت یکنواخت در هر عصری و در هر نسلی، در هر زمین و در هر زمانی مدفن و مسلخ انسان های عصیان گر و معترض و نهضت های "اعتراض گر" و "عصیان گر" بوده است.

و لذاست که بستر تاریخ به صورت یکنواخت در هر عصری و در هر نسلی به گورستان های بحران زای نهضت های اعتراض و عصیان تبدیل می شده است.

و لذاست که هر گلویی در تاریخ بشریت به جرم "اعتراض" بریده می شود. و لذاست که هر قلبی در تاریخ استبداد و انحصار به جرم اعتراض پاره پاره می شود.

و لذاست که هر آرمانی در تاریخ بشریت به جرم "اعتراض " و "عصیان" بر قدرت انحصار گر و علیه قدرت استبداد گر در بستر "قرن ها "مدفون می گردد و همچنان نا شناخته می ماند.

و لذاست که هر "اعتراضی " و هر " عصیانی " به جرم خواستن حق خویش و به جرم برخوردار بودن از حق انسانی خویش همیشه قتل عام می گردند، و بعد صد ها سال توهین می شوند و تحقیر می شوند و نفرین.
و لذاست که قدرت انحصارطلب و استبداد گر تاریخ همیشه با شدید ترین وجه خشونت ممکن از "اعتراض" ها و عصیان ها پذیرایی می کنند. و به شدید ترین وجه ممکن سر کوب می کنند. قتل عام ها، سر بریدن ها، زند- زنده در آتش سوزاندن ها، صلیب کردن ها، تجاوز ها، تحقیر ها ، توهین ها، نفرین ها، خیانت ها ، جنایت ها، گوش بریدن ها، از سر انسان ها منارها برپا کردن ها، رحیم زن های که طفلِ پدرِ "نهضت اعتراض" و "عصیان" در می پرورد را با برچه ها دریدن ها. پوست سر دختران جوان "نهضت اعتراض" را زنده-زنده کندن ها، و به نوامیس این "نهضت های اعتراض" رحم نکردن ها همه و همه شدید ترین وجهِ ممکنِ سرکوبی یی "نهضت اعتراض" توسط "نهضت انحصار و استبداد" در طول تاریخ بشریت بوده است.

نهضت های "اعتراض گر و عصیان گر" در طول تاریخ بشریت، برای خریدنِ حیات و زندگی یی " این نهضت" در مقابل قدرت های انحصار گر و استبداد گر، قیمت های سنگین و جبران نا پذیری پرداخته اند. این نهضت های اعتراض گر تاریخ همیشه با پرداختن قیمتِ جان های شان و حیاتِ شان و زندگی یی شان و به قمیت قرن ها تحقیر و توهین و شکنجه و قتل عام و بردگی، به این نهضت "نحضت اعتراض" حیات داده اند، زندگی داده اند، و نگذاشته اند بمیرند.

درست است که نهضت های "اعتراض گر و عصیان گر " در طول تاریخ بشریت "بحران" آفرین بوده اند. اما همین بحرانهاست که قلب تاریخ استبداد و انحصار را می شکند. همین بحران هاست که کاخ ها و کوخ های قدرت مندان انحصار طلب را به لرزه می افکند. و همین بحران ها بوده که برای اقلیت های محروم و محکوم و برای نحضت های عدالت خواه و برای توده های حق طلب و قتل عام شده و تحقیر شده و نفرین شده ی تاریخ بشریت و در کل برای "نحضت های اعتراض گر و عصیان گر" هویت و عزت و شرافت و کرامت انسانی می بخشیده است. و الا " نهضت های اعتراض گر " در طول تاریخ بشریت همیشه می باید انسان های درجه دوم می بودند انسان های سورت دو نه درجه اول و سورت اول.

نهضت اعتراض گر اسلام محمدعلیه الحاد. نهضت های "اعتراض گر تشیع" از امام حسین تا قیام های خراسانی علیه انحصارگران دینی و استبداد گران اجتماعی. نهضت های "عصیان گر و اعتراض گر " اروپا علیه مذهب و کتاب مقدس مذهب و قانون مذهب و مسیحیت و کشیسش و پاپ و ملا و ارباب در عصر روشنگری در اروپا ، نهضت های" اعتراض گرِ" مارتین لوتر کینگ ها و نگروهای "سیاه پوست" امریکا علیه استبداگران نژادی "سفید پوست" و انحصار طلبان سفید پوست، نهضت های "اعتراض گر و عصیان گر هزاره ها " علیه استبداد گران و انحصار طلبان احتماعی- سیاسی عبدرالحمن خان سالار ها ، و پس از صد سال نهضت "اعتراض گر و عصیان گر" بابه مزاری علیه فاشیزم قومی ی مستبد و انحصار طلب و استبداد گرِ احمد شاه مسعود سالارها در افغانستان، همه و همه بحران آفرین بوده اند و بزرگترین بحران های تاریخ بشریت به شما ر می روند. اما همین بحران هاست که چرخ های تاریخ را به حرکت درآورد است و نگذاشته است بایستد. همین بحران های صدر اسلام است که برای عرب های سوسمار خوار و وحشی مدینه یی فاضله می آفریند و بت های قبیله سالاری را می شکند. و همین بحران های بعد از ظهور اسلام است که برای تاریخ تشیع هویت می آفریند. و همین بحران های عصر روشنگریست که بستر رشد "رنسانس" را در اروپا می گستراند، و محد تولد بزرگ ترین تغیر و دگرگونی در تاریخ تفکر انسان می شود. علم ، صنعت ، تکنولوژی امروزی حاصل همین بحران های "اعتراض گر و عصیان گر" تاریخ اروپاست. و همین بحرانهاست که اروپا را به بزرگترین مرکز تمدن های بشری مبدل می سازد.

و همین بحران ها و دگرگونی های امریکاست که به " نگرو ها" و سیاه ها هویت می بخشد و حق می دهد و آزادی می دهد و تحقیر و توهین برده گی ها و انسان های درجه 2 بودن ها را از باورهای "سفید ها" می زداید.
و همین بحران ها و فاجعه های دو دهه قبل است که برای هزاره های افغانستان پس از صد سال سکوت و تحقیر و توهین و فقر و قتل عام و محروم بودن از هر نوع حق: حقوق شهروندی و فردی، حق درس – حق تحصیل – حقوق ساسی- حقوق اقتصادی- حقوق و آزادی های اجتماعی و انسانی، و بی هویتی، هویت می دهد و حق می دهد و آزادی می دهد و مردم افغانستان رامعتقد می سازد که هزاره بودن دیگر جرم نیست و حق خواستن هم به مفهوم دشمنی با کسی نیست. و انحصار قدرت قابل قبول نیست. و استبداد و خشونت خیلی آزار دهنده است. قتل عام و سر بریدن و سوزاندن و شکنجه یی انسان ها، و در یک روز میلون ها تن بم را بر فرق انسان هزاره ریختن ها، و بریدن گوش های انسان ها، کشیدن چشم انسان ها و پوست کردن سر انسان ها خیلی تحمل نا پذیر است و بدور از ترحم و انسانیت است. تجاوز درد دارد. تحقیر خیلی آزار دهند است. توهین خیلی درد دارد و آزار دهنده است. خیانت خیلی تحمل نا پذیر است. انحصار طلبی نا فرجام است. خود خواهی و برتری خواهی یک خیال واهیست. انسان ها همه برابر اند. تاجیک ها و پشتون ها هیچ امتیازی نسبت به هزاره ها ندارند. هزاره ها شهروندان این مملکت اند. و حق دارند که مانند شما زندگی کنند. و از تاریخ سخن گفتن نیز به مفهوم دشمنی با کسی نیست:»(تفسیر سخنان پدر شهیدبابه مزاری)

و لذاست که انسان ها هیچ گاهی بریده از تاریخ خویش و در عدم تاریخ جود ندارند، و بی معنی اند و بی هویت اند و ناشناخته اند. زندگی انسان ها فقط در مدارهای محوریت و مرکزیت تاریخ تعریف پذیر است. اندیشه های انسان ها در مدارهای محوریت تاریخ تفسیر پذیر است. کردارها، گفتارها و افکارانسان ها در مدارهای مرکزیت تاریخ تجربه می شوند. و موجودیت انسان ها در مدارهای محوریت تاریخ زنده می شوند و به حرکت در می آیند. و خون در رگ های انسان ها در مدارهای محوریت تاریخ جریان می یابد. و مجال نفس کشیدن در مدارهای محوریت تاریخ محیا می شود. مگر قرآن غیر از تاریخ است؟

مگر قرآن کتابِ قانون اسلام کتابِ غیر از سر گذشت گذشته هاست؟ مگر قرآن کتاب قانون خداوند غیر از کتاب عبرت برای آینده هاست. مگر قرآن کتاب راهنمای بشریت برای بهتر زیستن و قانونمند زیستن نیست. مگر استناد قرآن برای ثبوت محکم بودن و مستند بودنِ ارشادات اش به جز از رجوع به تاریخ و به گذشته هاست؟

بلی چه ما خواسته باشیم و چه نخواسته باشیم ، تاریخ در محور قضاوت های اندیشه های انسان ها در هر عصری و در هر نسلی در هر زمین و در هر زمانی وجود دارد. تمام اندیشه های سیاسی – اجتماعی – اقتصادی در مدارهای محوریت تاریخ احیا می شوند. مثلا حقوق شهروندی به مفهوم امروزی هرگز وجود نداشته حقوق شهروندی به مفهوم امروزی فقط در تصادم با اندیشه های استبدادی در مدارهای محوریت تاریخ متولد شده اند. حقوق بشر به مفهوم امروزی هرگز وجود نداشته است حقوق بشر در تصادم با اندیشه های انحصار طلب در مدارهای محوریت تاریخ بوسیله یی اعتراض های نهضت های عدالت خواه و حق طلب تاریخ بوجود آمده است، حقوق بشر این مصوده یی قرار دادی و فراگیر جهانی و بین المللی یی که به این ساده گی در دست رس من و تو قرار می گیرد حاصل هزارها سال قتل عام و کشتار و خیانت و جنایت و تحقیر و توهین و تعصب و نفرین و حق کشی ها و حق تلفی های انسان ها در طول هزارها سال است. سازمان ملل متحد در تصادم با خشونت های جنگ های جهانی اول و دوم به وجود آمد ه است و قبل از آن هرگز به این شکل وجود نداشت.

و لذاست که بابه مزاری و تمام هزاره های که به جرم پیوند تاریخی اش با "نهضت های اعتراض گر و عصیان گرِ" تاریخ ، در تصادم با قدرت های استبداد گر و انحصار طلب تاریخ محکوم می شوند، در مدارهای قضاوت های محوریت تاریخ قرار می گیرند. و به حرکت در می آیند و احیا می شوند. در نفس های معلم عزیز رویش می دمد و با احساس "اعتراض گر و عصیان گر" و انحصار شکن و استبداد شکن میر هزارها و معلم عزیز رویش ها زنده می شوند، با درد های دایفولادی ها زنده می شوند. با اندیشیدن ها و قلم توانای حاج کاظم یزدانی ها زنده گی می کنند. با اندیشه های سخی داد هاتف ها برومند می شوند. و با افکارهر انسانی که درد "نحضت های اعتراض" را درک می کنند می اندیشند. و وجدان های انحصار گر و استبداد گر هر نهضتی را به محکمه یی تاریخِ وجدان های بیدار و اعتراض گر و عصیان گر می کشانند. و به وجدان های خفته یی تاریخ بشریت تپش، تکان و حرکت می دهد. و سکوت یکنواخت قرن ها را در هم می شکند. و در نهاد آرام و بی دغدغه یی انسان های محکوم و محروم تاریخ طوفان می ریزند. واندیشه ها و باورهای خفته یی قرن ها سکوت را بحران می بخشند. بلی بحران بحران و بحران......و زندگی و هویت و انسانیت.

و لذاست که من معتقدم که هزاره ها درعدمِ پیوند تاریخی ی "نهضت های اعتراض گر و عصیان گر" می میرند. نادیده گرفتن این پیوند عمیق یک فاجعه است و منجر به تکرار تاریخ استبداد و انحصار می شود. و به یاد فراموشی سپردن این پیوند بزرگ و جاویدان یک حماقت محض است و منجر به از خود بیگانه گی و از خود گریزی می شود. هزاره ها باید با نهایت احتیاط و عقلانیت در حفظ این پیوند صادق و محتاط باشند. زیرا " اعتراض نما ها " ی انحصار طلب و استبداد گر تاریخ همیشه در صدد گریز دادن و بیگانه کردن ما با این پیوند تاریخی ی حیات بخش هستند. هزاره ها نباید فراموش کنند که فرزندان خلف " نهضت های اعتراض و عصیان تاریخ بشریت هستند، نه فرزندان نا خلف تاریخ استبداد و انحصار. و هر چند با این نهضت بیگانه شوند به استبداد گران و انحصار گران بیشتر فرصت داده اند. من نمی گویم که هزاره ها با دیگران دشمنی کنند انتقام بگیرند و عقده کشایی کنند. من می گویم که از تاریخ خویش سخن گفتن نباید به معنی یی گندیدن در لجن زارهای تعفن و تحجر تاریخی ها و دیروزی ها باشد. درست است که از تاریخ سخن گفتن درد می آفریند، تعصب می آفریند و بحران می آفریند. اما این بحران ها و این تعصب ها در روند شکستن اندیشه های استبداد گر و انحصار طلب و نهادینه شدن ارزش های مدنی و دموکراتیک در جهان معجره می کند.

هادی رسالت محصل درهند

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • تاریخ مختصر ادبیات افغانستان


    اگر به گذشته کوتاه نظری کنیم در می یابیم که آریانای کهن در محور شهر باستانی بلخ مدنیت درخشان پنجهزار ساله افغانستان را داشت. مدنیتی که شامل افغانستان کنونی، هند، فارس (ایران) و آسیای میانه می گردید. قبل از گسترش دین اسلام، مدنیت آریایی به عنوان مهد تمدن و زبان در تاریخ قدیم جهان همیشه بحث های علمی دارد. بلخ مرکز و آغازگر زبان اوستایی و دین زردتشتی بود. زردتشت خود اهل و متولد شهر بلخ بود و به قول بیشتر مستشرقین زادگاه زردتشت را بلخ باختر (بخدی) می دانند.

    در تاریخ افغانستان، بلهیکا یا بلخ را همان "بخدی" اوستا می دانند که با استناد به اقوال محققین، این شهر باستانی کانون رهایش و مدنیت شاخهء هندو اروپایی است(الف، ص:70) که در آریانا، هند و فارس بسط و توسعه یافت و در عصر ودائی ها، آریاییان از شما به جنوب سلسله کوه های "هندوکش" پراگنده شدند. "پیشدادیان بلخی" رادر "بخدیم سریرام درفشان" که به معنی (بلخ زیبا و دارای بیرق های بلند) است می نامیدند. "یما" مؤسس و پادشاه این مدنیت بود. طبق مندرجات "ودا" و "اوستا"، یما اولین پادشاه آریایی است. (ب، ص: 22)

    در آثار ودائی و کتاب "ماهاباراته" در باره لفظ "ماهیکا" یا " باهیلکا" این نکته را روشن می سازد که بلخ منشأ ظهور آریایی ها بود که پسانها به مرو، سغد، کابل، هرات، سرزمین هند و بخش فارس گسترش یافتند.

    در "اوستا" با کلمات ساده، از زنده گانی بدون تکلف و آرایش "یما" پادشاه سخن رانده شده است. . نام پادشاهان آریایی که ینیان گذار برابری، حکمروایی و اداره بودند به پیشدادی ای بلخ معروف نیز اند. در سرود های "ویدی" از "یاما" که در اوستا "یما" است، نام برده اند.http://forum.p30world.com/show...
    http://www.youtube.com/watch?v...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس