صفحه نخست > خبر و گزارش > در قتل های اخیر حکومت افغانستان دست دارد

در قتل های اخیر حکومت افغانستان دست دارد

سازمان استخباراتی پاکستان، و حکومت کرزی با حمایت از رهبران سنتی و کهنه کار، رهبران نسل دوم مجاهد را نشان گرفته اندکه آنها را نابود کرده و نیرو ها و حلقات ضد پاکسانی را از میان بردارند، تا زمینه های پلان کرزی و پاکستان مبنی بر نزدیکی و ادغام هردو کشور آماده گردد.
داکتر ثنا نیکپی
چهار شنبه 8 جون 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اگر هر سه کودتای اسلامی در افغانستان را که از خارج افغانستان به رهبری غرب و همکاری مستقیم همسایه ها به ویژه پاکستان به پیروزی رسیده، بررسی کنیم، نکات مشابه و مشترک این سه آفت ، تخریب دستاوردی های فرهنگی، فرار و نابودی فزیکی مغز های متفکر و مسلکی، ترویج بی ثباتی، فقر، فساد، و اقدامات هدفمندانه بخاطر ایجاد زمینه های بنیادگرایی مذهبی، اکستریمیزم، افراطی گری و ظلمت گرایی بوده است. یعنی ستراتیژی تعین شده سازنده های مجاهد، طالب و دارودسته کرزی تغییرناپذیر باقی مانده است. معلوم شد که دستاورد های مؤقتی مانند دولت سازی، انتخابات تقلبی، مبارزه با ترورزیزم و بازسازی افغانستان، همه وهمه تکتیک های دروغین بخاطر رسیدن به ستراتیژی بلند مدت همانا رشد و انکشاف بنیاد گرایی بوده که می خواستند، افغانستان را به لابراتوار آزمایش خون و آتش مبدل ساخته و این سرزمین به تخته خیز بنیادگرایی به آسیای میانه و چین و کشور های منطقه تبدیل شود و مردم این مرز و بوم قتل، فرار، بی جا و یا مهاجر شوند. حالا دیگر جای شک باقی نمانده است که هدف از ایجاد ساختمان دولتی ، سرکوب نیروهای پیشرو، تقویه گروه های بنیادگرا بوده است.
با جابجا کردن غیر قانونی و اجباری و دسیسه آمیز پاکستانی ها بنام کوچی ، بی جا شده ها و تسلیمی ها، حکومت افغانستان در اجرای آخرین مرحله ستراتیژی دور مدت قرار دارد. گرداننده ها و اجرا کننده های این پلان به کمک مجاهدین و طالبان اکثر افراد مسلکی، تحصیلکرده و اهل فن ، دانش و تجربه را که متعلق به مجاهدین نبودند، یا کشتند یا مجبور به فرار و مهاجرت کردند. ولی حالا وقت آن رسیده است که مجاهدین را نیز از وجود افراد مجرب و کاردان پاک نمایند. رهبران سنتی تنظیم های جهادی که خود در جنون قدرت غرق شده اند، در مقابل قتل و نابودی فعالین نسل دوم شان بی تفاوت هستند. آنها نمی توانند درک کنند که بزودی نوبت خود آنها هم می رسد. رهبران کهنه کار نه تنها استعداد درک این حقیقت را ندارند، بل در مقابل رهبران و فعالین نسل بعدی شان حسود هم هستند. نمی خواهند این قدرت زدگی ، جنون قدرت و حکومت چور و چپاول شان را به فرزندان شان تسلیم کنند. این مرض که نابودی خود آنها را نیز فراهم خواهد آورد، بهترین زمینه را برای ترور و نابودی افراد دولتی مساعد ساخته است.

بدون تردید دسیسه قتل افراد دولتی از جانب آی اس آی به کمک نهاد های امنیتی افغانستان اجرا می شود که کرزی از قضایا آگاه بوده و با آن موافق است. من به صفت یک تحلیلگر دور از وطن، اسناد و مدارک مادی در اثبات ادعای خود ندارم، ولی به کمک معلوماتی که در باره افغانستان دارم، به استناد مطالعه دقیق و دوامدار که از عملکرد دولت افغانستان و حامیان خارجی آن دارم، با اتکا به پیشبینی های قبلی ام که از آغاز این دسایس تا حال در پیشبینی های خود برحق بوده ام و بر اساس دلایلی که در زیر بیان میگردد، من به دست داشتن حکومت در قتل های اخیر تاکید می کنم.

دلایل دست داشتن حکومت افغانستان در قتل های رهبران نسل جدید مجاهدین

دلیل اول: بعد از آنکه حکومت کرزی با فشار انگلیس تکتیک های چون جرگه صلح منطقوی، ایجاد شورای عالی صلح و مذاکرات مخفی و علنی را با حاکمان پاکستان آغاز کرد، امرالله صالح رییس امنیت (استخبارات افغانستان) و حنیف اتمر وزیر داخله افغانستان را برطرف کرد. برطرفی این دو فرد بلند پایه امنیتی، در جریان مذاکرات صلح با طالبان و پاکستان، یکی از شرط های بود که انگلیس و آی اس آی از طریق طالبان بالای کرزی تحمیل نمود. یعنی پلان قتل رهبران نسل دوم مجاهدین در پهلوی ده ها پلان دسیسه آمیز دیگر، از وقت پلان شده بود که در صورت موجودیت امرالله صالح در ریاست امنیت، اجرای آنها ناممکن بود. تغییرات ذوات بلندپایه امنیتی بخاطر پلان های بود که ترور شخصیت های نسل نو مجاهدین نیز شامل این پلان ها است.

دلیل دوم: قتل های که توسط استخبارات پاکستانی و افغانستانی انجام می شود، دولت در گرفتاری قاتلین آن بی تفاوت است. مثلا: سید مصطفی کاظمی در رأس هیت بلندپایه پارلمان افغانستان در عقرب 1396 در ولایت بغلان در حالی به قتل رسید که مصروف بازدید و بررسی امورات در آن ولایت بود. ولایت بغلان معادن و تولیدات صنعتی دارد که به بهانه خصوصی سازی توسط برادر کرزی تصاحب شد بود، رسانه ها دست برادران کرزی را در این قتل دخیل دانسته اند. همچنان کاظمی سخنگوی "جببهه متحد" شمال بود که خار چشم آی اس آی و حکومت افغانستان می نمود. گرفتاری مجرمین قضیه قتل کاظمی مانند قضیه قتل کندی رییس جمهور امریکا نامعلوم و سردرگم باقی ماند. زیرا کسانی که باید در باره این قضایا کار کنند، موضوع برای شان روشن است. قتل عبدالقدیر معاون رییس جمهور در دوره انتقالی و قتل عبدالرحمن وزیر هوانوردی ملکی از همین سلسله قتل ها است که بررسی قضیه قتل بدست قاتلین است. قضایای قتل های کنونی هم سر درگم بوده و به این منوال باقی خواند ماند. مگر اینکه بررسی این قصایا را نهاد های دیگری در خارج از دولت کرزی به عهده بگیرند.

دلیل سوم: چرا رهبران سنتی مجاهدین مانند برهان الدین ربانی، شیخ آصف محسنی، صبغت الله مجددی و سایرین که در "بن" ائتلافی را بوجود آوردند و تا اکنون گل های سر سبد کرزی هستند، قربانی عمل انتحاری نمی شوند که احمد شاه مسعود، عبدالرشید دوستم، مصطفی کاظمی، محمد داود داود، شاه جهان نوری و افراد از این تیپ توسط افراد انتحاری نشان گرفته می شود. معلوم است که مخالفین پاکستان مرحله به مرحله نابود و یا از صحنه خارج می شوند. این روند همأهنگی آی اس آی و حکومت کرزی را نشان میدهد. زیرا حکومت کرزی و آی اس آی هنوز به گدی گک های چون محسنی، ربانی و مجددی نیاز دارد. تنها به همکاری این افراد می توانند پایه های همه هستی مادی و معنوی را نابود و افغانستان را به ظلمت و عقبگردی بکشانند. پس معلوم می شود که رهبران سنتی در زیر یک چتر حمایتی قرار دارند و افرادی که مطابق پلان و پروگرام آی اس آی نباشد، به هر مقامی که باشند، محکوم به مرگ هستند.

دلیل چهارم: آی اس آی چندی قبل با دادن اطلاعات، توجه قوای ناتو را به طرف شمال افغانستان جلب نمود که گویا یکی از فعالان گروه اسلام گرای ازبیکستان در تخار آمده است. گرچه این عمل با یک اقدام عادی استخباراتی و امنیتی توسط نیرو های امنیتی داخلی میسر بود، ولی ناتو در تخار دست به عملیات گسترده زده و باز هم در اثر راپور های نادرست، عملیات ناتو موجب قتل افراد ملکی از جمله کودکان شد. مردم به اعتراض مدنی پرداختند. اعتراض هم از جانب حکومت و شرکای آن در سطح ولایت به خشونت سوق داده شد. به این ترتیب آی اس آی تخار را بی ثبات و سراسیمه ساخته و زمینه های عملیات خود را علیه افراد مورد نظر عملی کردند. در این جا قوای ناتو، حکومت کرزی و قدرت محلی جمعیت در تخار همه مانند بازیچه بدست آی اس آی قرار گرفتند و پاکستان با استفاده از حالت نامساعد افراد نامناسب برای پاکستان را ترور کردند.

دلیل پنجم: همه میدانند که روند بی ثباتی در تخار توسط دولت افغانستان و آی اس آی بوجود آمد که حتی حزب جمعیت اسلامی نیز در آن دست داشت. حلقات معین حکومت کرزی که مجری پلان آی اس ای در انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان است، جمعیت و شورای نظار در انحصار قدرت با حلقات حکومت کرزی همدست بود. کرزی، سیاف و جمعیت اجازه نمیداد که در تخار یک چپراسی مکتب هم از اقوام دیگر باشد. کرزی و آی اس آی با هوشیاری قدرت را از مردم تجرید و بعدا به شورای نظار ضربه سنگین را وارد کرد، در حالیکه قبل از آن مردم زیر ضربه مشترک آنها قرار داشت. این ضربه ها در نگهداشتن مردم در فقر و فساد و دور از قدرت و سهمگیری در اداره اقتصاد کشور تبارز می نمود که جمعیتی ها از نام تاجک با کرزی از شیوه های معامله گری و ناجوانمردانه در مقابل اقوام دیگر کار میگرفت. خدا کند ترور داود داود درسی باشد که شورای نظار را از شیوه معامله گری و دسیسه در مقابل دیگران به تعقل و واقعیت بینی وادار کند.

دلیل ششم: کسانیکه در این روز ها قربانی ترور شده اند، افرادی بوده اند که یا قدرت و صلاحیت های امنیتی داشته یا استعداد تشکل و انسجام را دارا بوده اند که این خصوصیت هم مخالف منافع حلقات حکومتی کرزی خلاف میل آ اس آی است.

مثلا جنرال داود داود و شاه جهان نوری از تنظیم جمعیت اسلامی و مربوط به شورای نظار، جواد ضحاک عضو حزب وحدت اسلامی افغانستان در بامیان. گرچه هنوز موثق نیست که آقای ضحاک را طالبان کشته اند یا او قربانی یک دسیسه بین التنظیمی شده است. زیرا طالبان تا هنوز مسولیت ترور را به عهده نگرفته و محل قتل وی نیز در قلمرو طالبان قرار ندارد. رویهمرفته ترور ضحاک ضایعه بزرگ جنبش اعتراضات مدنی در بامیان است. زیرا او بود که اعتراضات طنزآگین مدنی ، مانند کاه گل کردن سرک ها و استفاده از اریکین ها تیلی بجای برق را طرح و عملی میکرد. شاید این اقدامات وی که موجب شرمساری حکومت می شد، نامش در لیست سیاه رفته و موجب ترور شده باشد و شاید هم دسیسه دیگری بخاطر تحریک و ایجاد تشنج میان مردم بامیان اجرای این جنایت در میان گروه های اسلامی بند و بست شده باشد.

دلیل هفتم: در پلان انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان، بامیان، تخار، بغلان، کندز و بلخ در ردیف اول قرار دارند که در اکثر این ولایات اقداماتی صورت گرفته، ولی بامیان بخاطر دست ناخورده باقی مانده بود که کسی موفق نمی شد که پلان بی ثبات سازی را در این ولایت به آسانی عملی کند. زیرا نفوذ کوچی ها در دور دست های بامیان کوهستانی ناممکن بود که گرداننده ها و کمک کننده های کوچی را رسوا میکرد. موضوع اتنوگرافیک این ولایت که اکثریت قاطع آنها یز یک قوم هستند، پلان کوچی سازی و کوچیگری را نیز دشوار ساخته است. حالا کرزی، طالبان و آی اس آی شاید به این نتیجه رسیده باشند که وارد نمودن فشار مستقیم بالای بامیان کار مشکل است، آنها در صدد آن شده اند که کار را درداخل این ولایت شدت بدهند. با جابجا کردن مهره ها، گماشتن و اجیر کردن نیرو های مسلح تنظیمی، پیدا کردن عناصر پولپرست و مقامپرست در میان مردم به اجرای پلان دورمدت شان که بی ثبات ساختن بامیان و انتقال جنگ از جنوب به شمال است، ادامه بدهند.

در اخیر قابل یادآوری میدانم که پلان آی اس آی مبنی بر انتقال جنگ از جنوب به شمال افغانستان که شاید دست همکاری انگلیس هم در میان باشد، با بی ثبات ساختن ولایت شمال افغانستان، توجه ناتو و قوای خارجی را به سمت شمال جلب و با تلفات ملکی و بروز اعتراضات و سرکوب آن مردمان ولایت شمال را با نیروی های خارجی مشت و یخن می سازند، تا بدنامی شان را در حمایت از تروریزم بپوشانند و ثابت کنند که تهدید نه تنها از جنوب، بل از شمال هم متوجه افغانستان است.

سازمان استخباراتی پاکستان، و حکومت کرزی با حمایت از رهبران سنتی و کهنه کار، رهبران نسل دوم مجاهد را نشان گرفته اندکه آنها را نابود کرده و نیرو ها و حلقات ضد پاکسانی را از میان بردارند، تا زمینه های پلان کرزی و پاکستان مبنی بر نزدیکی و ادغام هردو کشور آماده گردد. رویداد های اخیر افغانستان برملا می سازد که حامد کرزی در همأهنگی کامل با پاکستان کار می کند تا اندازه ی که کرزی دیگر تاثیرات اخلافی و حقوقی خود در اکثر نقاط افغانستان اعم در شمال و جنوب از دست داده و به منفور ترین انسان برای همه تبدیل شده است.

کارشناس در رشته حقوق و دولت

آنلاین :

کابل پرس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • قرار اوازه های که باید بسیار قرین به حقیقت باشد در قتل های زنجیره که اکثرا فرماندهان سمت شمال را هدف قرار داده است پلان های کسانی است که اکنون در کابل مقام های وزارت خانه ها وافتخار چرس کشی در ارگ را دارند

    گفته میشود که غلام فاروق وردک که علی الرغم بیسواد بودن از قدرت رهبری وتوطیه چینی فوق العاده برخوردار است از همین حالا به فکر غضب قدرت بعد از کرزی افتاده است و درخفی از طریق ای اس ای روابط بسیار تنگاتنگ با شبکه حقانی و شورای کویته برقرار نموده است.

    فاروق وردک کسانی را که طالبان وای اس ای از گذشته ها کینه به دل بودند مانع تطبیق پلان های مشترک خود دانسته و برای از بین بردن این اشخاص از طالبان انتحاری درخواست میکند واشخاص مخالف خود رااز بین میبرد. گفته میشود که جنرال سید خیلی با کرزی تلیفونی صحبت کرده بود وعلت ان بود که فاروق وردک و معین مرستیال یکتعداد سران اقوام پشتون را از کندز جمع و به ارگ اورده بودند وشکایت انها این بود که سیدخیلی نسل کشی را در کندز براه انداخته است. برای سیدخیلی اخطار داده شده بود که متوجه اعمال خود باشد که بلاخره قربانی شد.

    بعد از به عهده گرفتن وزارت داخله توسط بسم الله محمدی, جنرال داود به حیث قوماندان زون 303 پامیر تعین شد وبه مزار رفت که این مسله باعث وارخطایی بسیار شدید حزب اسلامی که یک رقیب دیرینه جمعیت است شد. فعلا نماینده حکمتیار در سمت شمال جمعه همدرد والی پکتیا است. جمعه همدرد به همکاری فاروق وردک چندین بار در ارگ با کرزی دیدار داشتند وبه وی گوشزد کردند که مانع تقرر داوود به این سمت شوند که درحقیقت وی بازوی عطامحمد نور خواهد شد. کرزی از بسم الله هراس دارد وبرایشان گفت که خود تدبیر بسنجند.

    گفته میشود که در بمب گذاری ولایت تخار جمعه خان همدرد دست داشته است واکنون وی پلان ترور عطامحمد نور را نیز دارد زیرا عطامحمد نور یکی از تنها چهره باقی مانده است که میتواند مانع رسیدن فاروق وردک به ریاست جمهوری افغانستان گردد

    قتل ضحاک که بازوی حزب وحدت در هزاره جات بود وخواهان متحد شدن هردو شاخه وحدت بود هم یک پلان طرح ریزی شده فاروق وردک است. گفته میشود که فاروق وردک یک لیست بسیار بزرگی از سران مخالف خودرا به ای اس ای سپرده است تا از طریق انها وطالبان نفس راحت بکشد

    • نظر دیگری وجود دارد که جمعیتی ها و شورای نظار در جبهه جدید جنگ که در موجی از ترور های فرماندهان داخلی جمعیت از جانب کرزی و آی اس آی ترور می شود، هزاره ها را هم درگیر سارند. آنها توسط گروه های مسلح جمعیت یا گلبدن و یا با پردفتن پول جواد ضحاک را کشتند که هزاره ها را تحریک و در این جنگ مانند موضع گوشتی از آنها استفاده کنند.
      باید دانست که جمعیت و شورای نظار از روزی که قدرت کابل را در دست داشت، با احزاب سیاسی هزاره و تشیع از راه مخالفت و دشمنی پیش آمد و دست به امحای آنها زد. رهبران جمعیت در دشمنی با احزاب سیاسی بسنده نشد، با همه هزاره ها در سراسر افغانستان و جهان دشمنی اعلان کردند.
      رهبران جهادی تاجک در مقابل قتل عام هزاره از طرف کوجی ها خاموش ماندند. این خاموشی در بعضی مواقع جنایتبار بوده. مثال، زمانیکه کوجی ها هزاره ها را قتل عام میکردند، یونس قانونی به صفت رییس پارلمان یک بار این خیانت ملی را در آجندای پارلمان قرار نداد و مسولین امنیتی را به پارلمان مورد استجواب قرار نداد.
      روشنفکران غرب نشین تاجک آریایی بون تاجک ها را تبلیغ و خود را با پشتون ها که گویا آنها هم آریایی اند، می خواهند قرابت خونی شان را به اثبات برسانند. در حالیکه همه میدانند که هزاره ها آریایی نژاد نبوده و اولین قتل عام آریایی ها هزاره بودند.
      پس اول باید عاملین قتل جواد ضحاک دقیق و موثق شود و بعد تبلیغ شود. عجله و خونگرمی در کار های کلان اشتباهات جنایتبار را در پی خواهد داشت

    • هزاره ها ده سال است که عقب حامد کرزی میدوند ولی هربار ناکام شدند. وقت ان است که هزاره ها باید خود اداره خود را بدست بگیرند ومنتظر ان نباشند که ببینند وضعیت از چه قرار میشود. مزاری نیز این اشتباه را کرد وبالای طالبان اعتماد نمود ولی وقتی که طالبان گوش وبینی بریده وی را به مقابلش گذاشتند عقل به سرش امد ولی بسیار دیر شده بود.

      قتل ضحاک توسط طالبان صورت گرفته است وطالبان انرا نیز تایید کرده وحتی خبر قتلش را در پورتال امارت اسلامی افغانستان گذاشتند. اینکه گفته شود در قتل وی شورای نظار دست داشت یک ادعا بسیار احمقانه وساده لوحانه است و دوگروه مردم این ادعا را میکنند. اول کسانی که بسیار احمق وجاهل ونادان وکودن هستند و دوم افغان ملتی و فاروق وردکی ها که منافع خود را در دوری از سایر اقوام افغانستان میبینند.

      لشکر کشی بالای هزاره جات وبه قتل رسانیدن حداقل صد هزاره روستا نشین در بهسود هرسال وقطع راه های جاغوری وسایر ولسوالی های هزاره نشین ولایت غزنی, عدم رای اعتماد اوردن وزرای هزاره در پارلمان, مخالفت افغان ملت با نتایج ارای انتخابات شورای ملی در غزنی, محکمه اختصاصی که گفته میشود چهل فیصد از کسانی که قرار است توسط این دادگاه ناکام اعلان شوند از ملیت هزاره هستند, عدم پیشرفت متوازن در ولایات هزاره نشین بخصوص بامیان که یک متر هم سرک قیر ندارد درحالکه سرک قیر به اخرین قریه وازه زدران ولایت پکتیا رسیده است, نبود برق, اب صحی اشامیدنی وتمام بی عدالتی های که در برابر هزاره ها میشود ایا اینهم توطیه شورای نظار است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

      بهترین متحد برای هزاره ها تاجیک ها و ازبیک ها است زیرا انهاحداقل زبان مشترک با تاجیک ها ونژاد نزدیک با ازبک ها دارند.

      اینکه چی مشکلات میان مزاری وخلیلی ومحقق با ربانی ومسعود وفهیم وجود داشت مربوط به گذشته است. نه نسل فعلی هزاره دیگر عقب محقق وخلیلی میدود ونه نسل امروزی تاجیک ربانی وفهیم را رهبر خود میدانند. نسل جوان فعلی هزاره وتاجیک وازبک با طرد رهبران گذشته میتوانند از نسل دوم وسوم امروزی خود که زبان و درد مشترک دارند میتوانند بهتر از گذشته صحبت کنند.

      همه باید بدانند که فاروق وردکی ها وافغان ملتی ها هرگز خواهان نزدیکی این دو قوم نیستند چنانچه پدرکلانهای طالبی وگلبدینی انها باعث جنگ های تنطیمی در کابل شدند. یکبار دیگر خاموش نشستن میتواند برای هزاره ها مرگ افرین باشد

    • شما فکر می کنید ربانی و یونس قانونی بهتر از کرزی و ملا عمر است؟
      مردم خود دوست و دشمن دایمی و موقتی خود را انتخاب می کنند،

      کودن ترین و بی شعور ترین انسان کسی است که فاشیست نو پا را متحد خود بداند.
      هیچ تفاوتی بین فاروق وردک و یونس قانونی وجود ندارد. شورای نظار فقط می تواند با سیاف متحد باشد، شرشت این گروه همین طور نجس است. اینکه قوم شریف تاجک در آینده بتواند رهبری سالم خود را تعیین کند و با دیگران یکجا زندگی کنند، شک و تردید ندارم. ولی اکنون این رهبری وجود ندارد، زمانیکه کوچی ها در وردک و جا های دیگر فتل هام میکردند، رهبری بی خرد تاجکان نه تنها آنرا تماشا میکرد، و حتی دوآتشه ترین روشنفکرا ن مهاجر و غیر مهاجر مهر سکوت را بر لب زده بود، و شرم اینکه فریاد های روشنفکران هزاره راقومپرستی میدانستد. روشنفکران تاجک را آریایی پرستی های خیالی که از تاجکستان و روسیه صادر می شود، فقدان یک اندیشه ملی گرایی، مذهب پناهی و شخصیت پرستی و امراض هویتی احاطه کرده است. البته از شخصیت پرستی روشنفکران هزاره منکر نیستم، ولی معتقد هستم که این مرض مهلک از برادر نامهربان تاجک و ناسازگاریهای رهبران بی بیخرد آن در جنگ های داخلی به این مردم سرایت کرده است که زیان های ریاد را به این مردم وارد کرده است.
      تاجک ها به صفت "برادر کلان" بعد از پشتون هیچگاه مفکوره جدید و مثبت ملی را ارائه نکرده و برعکس با اقوام دیگر زشت تر عمل کرده است. اگر این خرد در میان تاجک ها و یا حد اقل روشنفکران آنها بوجود آید، من با شما موافق خواهم بود که هزاره و تاجک متحدین سیاسی خواهند بود. با موقف کنونی رهبری تاجک و موضع گیری روشنفکران آنها ، متحد شدن با تاجک خودکشی است.

    • آقای تاریکضمیر تو اول کوشش کردی که با اهانت مودبانه، بعدا با نام مستعار دومی نیکپی را با تکبر و بی حوصله گی متهم کنی و حالا می خواهی مهمترین مسایل عام ملی را جنبه قومی بدهی. این روش رهبران جهادی است.
      اگر طرفدار محسنی کثیف هستی، هر قدر می جفی بجف، این آخرین پیام من است.
      تو با ادب آغاز کردید و با بی ادبی نقطه پایان گذاشتی.
      اگر پیام دیگری بگذاری، من آنرا جفیدن میدانم.

    • ای بی زبان ادب نمیدانی با سخن موادبانه جواب بدی جفیدن عادت سک ها است ویک چیزی دیگه همیشه نامردان در پی مردان است تا او را یه طرف سازد مثل تو

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس