صفحه نخست > دیدگاه > شنا در رودخانه ای سرخ آب

شنا در رودخانه ای سرخ آب

شمس الدین محمدی
شنبه 6 آگوست 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

پلخمری شهریست کوچک و اطراف آن را کوه های بلند و آسمان خراش احاطه نموده است. این شهر دارای تابستان خیلی گرم میباشد. کسانیکه اگر یک شب را در گرمای تابستان در این شهر اقامت گزیده باشند، این حقیقت را به درستی میدانند. ولی تمام هست و بود این شهر برای سرگرمی در این ایام سال، همانا "باغ قهوه خانه" و " رود خانه" ی است که از این جا میگذرد. منابع این دریا را قله کوه های بامیان و ییلاق های دره بزرگ نیکپی تشکیل میدهد. این دریا را بعضی ها به نام" دریا کندز" میشناسند. شاید این نام(دریا کندز) به این دلیل باشد که همین دریا زمین های وسیعی را در مناطق پهنآور قطغن( ماورای کندز) زمین سیرآب می نماید. اما حقیقت اینست که در بعضی نسخه های تاریخی و همچنان نزد مردم که در کنار این رودخانه زندگی میکنند این دریا را به نام «دریای سرخ آب» میشناسند. این هم به این خاطر است که در فصل بهار و آغاز تابستان زمانیکه دریا طغیان میکند برای مدتی آب این دریا خیلی زیاد گردیده و رنگ سرخ را به خود میگیرد. در تاله و برفک منطقه ی است بنام " سرخ کمری " که در هنگام آب خیزی این دریا را همه ساله سرخ رنگ میسازد و مناطق دیگری هم است که خاکش سرخ است زمانیکه برف ها با گرم شدن هوا آب میشوند از بلندی های کوه ها به داخل دره میریزند ، این رود خانه را از منبع سرخ رنگ میسازد و از این رو، باشنده گان منطقه این دریا را به نام " دریای سرخ آب" یاد میکنند. باید گفت که این رنگ(سرخ) موقتی میباشد. یعنی با گذشت گرمای تابستان و باران های بهار که سیلاب را با خود دارد، پایان میآبد.

به هرصورت، آب به هر رنگی که باشد، مایه حیات است. اگر دریای سرخ آب نبود شاید زندگی هم در مسیر که این دریا می گذرد، نمی بود و سرزمین پهنآور قطغن به یک بایر تام مبدل میگشت. آب مایه حیات است و آب زندگی است. یعنی زندگی هر موجود. دیروز نهایت هوا گرم بود من و دوستم صفا الدین جان رفتیم کنار مزرعه یکه در نزدیکی این رود خانه ،قرار دارد، قدم زدیم. درمقابل همین مزرعه ناحیه است به نام کارته ی اتفاق؛ باشنده گان آن را مهاجران که در طی چندین سال بعد از فروپاشی رژیم طالبان از پاکستان و ایران بر گشته اند، تشکیل میدهد. ولی خانه ها همه گلی و بعضی شان نیم سقف هستند و هرزگاهی خطرات "سیل" و طغیان "دریا سرخ آب" نیز آنها را تهدید می نماید. رفتیم در گوشه ای مزرعه و در زیر سایه درختی نشستیم و چند دقیقه ای را اختلاط نمودیم. در لب رود خانه بچه ها و جوانان بسیاری را یافتیم که شنا میکردند. ما را هم شوق آب بازی به سر زد. رفتیم سراغ این رود خانه، جامه ها را از تن دریدیم و در عمق آب به شنا کردن و بازی نمودن روی آب پرداختیم. و حضور ما را که ماه ها ست ازش دور بودیم، به گرمی و آرامی پذیرا شد. براستی خیلی لذت بردیم از این شنا و در این ایام سال. آب بازی در این رود خانه که از کنار دیارم و تبار میگذرد خیلی لذت آور است و کیف خاص دارد. در این جامعه بسته که نه تفریحگاهی همگانی در آن وجود دارد و نه هم امنیت و مصونیت روحی و فزیکی. نزدیک به دو سال است که به قریه ام در دره زیبای نیکپی نرفته ام و امروز دریای سرخ آب که از مقابل قریه ام میگذرد با من خیلی صمیمی برخورد نمود حال و حوال دهکده ام را به من داد. آب بازی و شنا کردن در عمق این رود خانه در این ایام گرم تابستان، لذت خاص داشت. از زندگیی که در قریه داشتیم ، یادم آمد. از آب بازی و شنا کردن در این رود خانه خاطراتی از دفتر ذهنم ورق خورد. امواج پر طلاطمش به روی صخره های و دیواره ها میخورد نحوی موزیک دلپذیری می نواخت که هر شعر را زمزمه میکردی با آن منطبق میشد و به آلات موسیقی و آهنگ ساز نیازی نبود. خود را بر روی امواج پر شررش رها میکردیم و با دستان پر مهرش ما را در آغوش میگرفت. آن زمان با این رود خانه پیمان دوستی بسته بودم و دریای سرخ آب برایم همه چیز بود. یادِ آن روز ها به خیر! اما گاهی دریای سرخ آب خشمگین می شود و همه ساله جان ده ها هم و طنم را میگیرد و به دیار اموات می فرستد. با این وجود، این دریا میلیون ها هکتار زمین را سیرآب می نماید برای بخش بزرگ جامعه افغانی طیرو راحت رسانی میکند.

با این حال، به من حسِ ماهی بودن دست داد. ای کاش ماهی میبودم ! و کنار دیگر ماهیان میزیستم. در زیر ریشه های درخت و گیاهان سکنا میگزیدم و رویی سنگ ها و سنگ چِل ها و صخره ها می خوابیدم. و از هیاهوی شهر و شهر نشینان به دور میبودم! تا دیگر صدای جان خراش و مهیب بمب و انفجار را نمیشنیدم. تا که دیگر مرگ همونوع های بیگناهم را نظاره گر نمیشدم! و از بی مهری اهالی اینجا به دور میبودم! با گروه ی ماهیان دوستانه و در سکون خاطر زیست میکردم و بازو به بازو آنها با هم ، بدون وحشت و رعب تناول میکردیم و زندگی را با آرامش خاطر و شادمانه به سر می بردیم.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • باقی سمندر
    هشتم رمضان- اسد سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    هشتم اګست سال ۲۰۱۱ میلادی

    سلام به ماهی های دریای سرخ !
    سلام به پل خماری!

    سلام به خوانندګان ګرامی کابل پرس?
    سلام به وطندار نازنین ما آقای شمس الدین محمدی !

    آقای شمس الدین محمدی !
    خاطره زیبای شمارا با بسیار شوق وعلاقه وافر خوانم – خوشحا ل شدم که خوشبختانه تاهنوز امکان شنا در دریای پلخمری وجود دارد و دریای آنجا مانند دریای کابل پر از ګند و کثافات نیست ونشده است ! دریا را پاک نګهدارید ونګذارید تا آب دریا را ګل الود کنند و ماهیان را سرګردان سازند و ازآب خت آلود ماهی بګیرند !
    خوشا بحال مرد م پلخمری که محیط زیست شان را دوست دارند و تا هنوز آب زلال در دریای شان جاریست ودرکام انسانهایشان فرو میرود .
    نوش جانتان باد آب زلال کوهپایه های هندوکش !
    من خاطرات زیادی از شهر زیبای شما ومردم پلخمری دارم که همه را نمیخواهم در اینجا بیان دارم وحیف میدانم اګر یک خاطره را برایشما نه نویسم
    من ویک دوست همسفرم از کابل بسوی مزار شریف حرکت نمودیم و در شب دهم سپتامبر۲۰۰۲ یک شب را در شهر زیبای مزارشریف ګذشتاندیم .
    شب را در مزارشریف سپری نمودیم و فردا شام بسوی پلخمری حرکت نمودیم – در پلخمری دوستی داشتم از زمان سالهای ۱۳۴۰
    یا ۱۹۶۰ – از سالها ی سال آن دوست خود را ندیده بودم و ووقتی در نزدیکی های پلخمری رسیدم – شام تاریک یا شام ګاو ګم بود –
    ما اصلن روانه تالقان و بعدن بسوی بدخشان افغانستان وبدخشان تاجکستان و آسیانه میانه وکاشغروختن (چین ) و قراقروم و اسلام آباد و دوباره بسوی کابل بودیم . در نزدیکی های پلخمری بخاطرم ګشت که یک بار از دکانداران منطقه بپرسم که نجیب الله را کی میشناسد ونشانی خانه چهل سال پیش شان بخاطرم بود . شاید پنج دقیقه در منطقه ایستادیم و سرانجام یکمرد محاسن یا ریش سفید ګفت :
    شناختمش – عین بابه و بیادر هایشه میشناسم – حالی در اونجه زندګی نمیکنن و در بند دو زندګی دارن ؛؛
    ګفتم خیر ببینید وکاکای ریش سفید پرسید :
    از کجا آمدین وبکجا میرین ؟
    ګفتم از کابل به مزار شریف رفته بودیم و حالا بسوی تالقان سفر داریم –
    کاکا ګفت :
    اوی بیادر فقط آتش ګرفتن آمدین – باشین مانده ګی هایتانه بګیرین و عرق پایتانه خشک کنین – امشو میهمان ما باشین باز صبح بخیر نمازه خوانده در هوای روشن سفر کنین !
    ګفتم :
    خیر بی بینید بیادر جان – باز کدام دفعه دیګه انشا الله میبینیم و کت شما یک پیاله چای مینوشیم .
    باز لطف کرد و من دعوت اش را نپذیرفتم .
    ګفت خیر اینطورکه اس – مه کتی تان میرم و راه ره نشانتان میتم که ده ای شو راه ره ګم نکنین –
    هرچه پافشاری نمودم وګفتم که راه ره ګم نه می کنیم- لطف نمود ومارا تا خانه نجیب الله در بند دو برق پلخمری رهنمایی کرد- درحود بیست دقیقه در موترسفر نمودیم تا به انجا رسیدیم و من توانستم به لطف همان مرد ګرامی دوست دیرینه خود را در شب تار پیدا نمایم – بعد ازسی وچند سال و اندی .
    بسیار خوشحال شدم وخستګی راه با دیدن دوست دیرینه ام از میان رفت .
    بازهمان مرد ریش سفید با ماخدا حافظی نمود و بسوی خانه خود رفت ـ
    همان شب را من و همسفرم در خانه دوست دیرینه ام نجیب الله در منطقه بند دوم پلخمری مهمان بودیم وفردایش بند برق پلخمری را دیدیم و درمورد فابریکه نساجی پلخمری- معدن ذغال سنګ آشپشته و کرګر و فابریکه سمنت دهنه غوری و فابریکه قند بغلان از دوستان نجیب الله قصه ها شنیدیم و از حال واحوال مردم خود را اندکی باخبر ساختیم-
    آنچه برای من بسیار جالب وبیسابقه بود – حافظه مردم در آنجا- رابطه مردم در آنجا –لطف ومحبت مردم در آنجا- انسان دوستی و مهمان نوازی مردم در انجا بود- صفا وصمیمیت مردم را هرګز نمیتوانم فراموش نمایم.
    در شب تار در روی سرک سراغ خانه یک انسان را ګرفتیم و یک انسان مارا تا آنجا رهنمایی کرد!
    من هیچګاه همچو خاطره از اروپا یا امریکا یا کدام کشور دیګر ندارم !
    از خودم پرسیدم :
    آیا در اروپا و یا امریکا کدام وقتی همچو فرهنګی وجود داشته است ؟
    چرا مردم عادی افغانستان که بسیار مهربان وشرافتمند اند – بخاطر چند تن معلوم الحال بکلی فراموش میګردند ؟
    خوبی ها فراموش میګردند وبدی ها برجسته میشوند ؟
    چرا ؟
    سلامم به دریا ی سرخ !
    سلامم به ماهیان دریای سرخ !
    سلامم به پل خماری !
    نجیب الله برایم در همان وقت ګفته بود که :
    یک زن که همیشه تخم مرغ میفروخت و خماری نام داشت – از پول فروش تخم مرغ همان پل مشهور روی دریای سرخ را ساخته است !
    نام آن پل در آغاز پل خماری بوده است و آهسته آهسته پل خمری شده است .
    سلامم به خماری !
    سلامم را به ماهیان دریا برسان و اګر ماهی شدی – در فکر ماه سیاه کوچولوی – صمد بهرنګی هم باش-
    اګر همچو کاهی ګګ سیاه کوچولو را دیدی – در قهر دریا از ۲۴ ساعت خواب و بیداری کودکان دنیا هم برایشان سلام برسان !
    فشرده یک خاطره برای پل خماری !

    باقی - سمندر

  • مطلب خوبی بود!
    موفق باشید
    ضیا - کابل

  • وطندار عزیزم!

    هر گاه کنار این رود خانه رفتی مرا هم از یاد نبری!

    خاطرات زیادی از این دریا دارم و همیشه در حافظه ام زنده است.

    خالقداد از بیلجیم

    • شهر پلخمری که از بنیاد ان (شاید دقیقتر نباشد) شصت سالی میگذرد با ایجاد فابریکه نساجی پلخمری به اتبکار مجید زابلی ساخته شد. دوستی داشتم بنام مستری کریم که آمر اطفایه نساجی و از بنیانگذاران فابریکه نساجی بود قصه میکرد: وقتی ما به پلخمری آمدیم این منطقه کاملا دلدلزار و پر از پشه های ملاریا و لشمانیا بود که ما ناگذیر بودیم هر صبح پیش از رفتن بالای کار خویش یک گیلاس کنین مایع را مینوشیدیم تا مصاب به ملاریا نشویم. کزیم جان از مریضی فشار رنج میبرد و بطور حتم وفات نموده اند که روح شان شاد باد.
      طبق قصه های ایشان بخاطر ابادی پلخمری زحمات زیادی را متقبل شده بودند. ساختن باغ قهوه خانه ،باغ ششصد کوتی ، باغ چقورک ، باغ معدن ، تپه فرهت و امثال ان که شهر را بسیار خواستنی و زیبا ساخته و در معتدل ساختن هوای شهر نقش بسیار با اهمیتی داشتند. در آبادانی شهر اشخاص زیاذی از دل و جان کوشیده بودند که نام بعضی از ایشان بیاد اینجانب نیز است. مثل عمر خان ریس نساجی، شکیب معاون نساجی، سلطان جان ریس بلدیه وعبدالحمید وزین ، حاجی اختر ، گل علی تیکه دار ودیگران که اسمای شانرا بیاد ندارم و در راس همه این وطندوستان و خذمت گذاران جمعه گل خان نایب الحکومه قرار داشتند. ایشان با دلسوزی و مراقبت دایمی به ابادی شهرپلخمری پرداختند.
      پلخمری شهری بود که از اقوام مهاجر هر ولایت به ان پی لقمه نانی امده و مسکن گزین شده بودند. نفوس قاطع شهر را کارکران ، مامورین ، اهل پیشه و دکانداران تشکیل میداد که تقریبا همه اهالی شهر شهرت مکمل همدیکر را با شجره میدانستند. کمیت قابل ملاحظه دیگری که بعدا به این جمعیت اضافه شد روشنفکران و تحصیلکردگانی بودند که ازین والدین به دنیا میامدند. خلاصه پلخمری شهر زیبا با اهالی با فرهنگ ،زحمتکش و پاکنهادی بود .
      اما.. .. بعد از سقوط حگومت داکتر نجیب که همزمان با حاکمیت سید منصور نادری درین ولایت بود شروع از خود سید منصور اقدام به چور و چپاول املاک و جایداد های مردم ، نساجی پلخمری و حتی باغها و ساحات سبز و تفریحگاه ها نمودند.
      با استفاده از این گلگلمیری یک عده اشخاص فرست طلب که شامل فرقه اسماعیلیه سید منصور بودند دست به چپاول به حد افراط زدند . بعد ان هم باقیمانده را اندرابی های تازه به دوران رسیده از بیخ و بن ویران کردند که :

      • دیگر از باغ ششصد کوتی اثری نمانده
      • دیگر از باغ معدن اثری نمانده
      • ذیگر از باغ چقورک اثری نمانده
      • از باغ قهوه خانه به جز سرکی با دو ردیف درختان که به دو طرف سرک ردیف شده خبری نیست. باغی که ما دیده بودیم شاید 40 فیصد ان بر جا باشد.
        هر گاهیکه پلخمری را با انهمه شادابی و مردم عزیزش به خاطر میاورم اشک از چشمانم جاری میشود و نفرین بر جنگ میفرستم.
        سال پار فرصتی دست داد سری به پلخمری زدم تا یادی از گذشته کنم. به هر جاییکه رفتم بیرنگ ، بیجان و تو گویی خاک مرده بر این شهر پاشیده اند. شهری که من دیده بودم همه مملو از عشق و زیبایی بود. لب دریا رفتم به اهنگ آن گوش فرادادم تا باشد غم غلط کنم. تو میگفتی دریا سرود غم انگیز عاصی را زمزمه میکند:
        برو که سخت ویرانم
        برو که سخت بربادم
        از ان دنیای سبز عشق
        مزن زخمم مده یادم
    • باقی سمندر
      نهم رمضان- اسد سال ۱۳۹۰ خورشیدی
      نهم اګست سال ۲۰۱۱ خورشیدی

      سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
      سلام به آقای حقبین

      آقای حق بین
      خاطره و نګاشته شما را درمورد شهر پل خماری با علاقه سرشار به خوانش ګرفتم - در متن شما از فابریکه نساجی پلخمری نیز یادی نموده بودید - من در مورد پل خمری وصنایع افغانستان یادداشت هایی را سال پار یا پیرار در روزنامه نخست در کابل برای نشر سپاریده بودم وبه لطف ناشرین منتشر ګردیده بودند - اینک توجه شما را در مورد پلخمری جلب مینمایم تا خاطرات شما بازهم بیاد شما امده و باز هم با محبت انها رامنتشر ګردانید ـ

      فابریکه نساجی پلخمری

      فابریکه نساجی پلخمری در سال ۱۳۲۱ به کمک اقتصادی وتخنیکی آلمان غربی به ظرفیت ۱۰ ملیون متر پارچه با داشتن ۵۵۰ پایه ماشین و ۱۵ هزار دوک نخریسی به فعالیت و به بهره برداری آغاز نمود. در سال ۱۳۳۶ به تعداد ۳۰۳ پایه ماشین ساخت آلمان و در سال ۱۳۴۶ به تعداد ۱۶۴ پایه ساخت اتحاد شوروی آنوقت در فابریکه نصب گردیدو دارای ۱۰۱۷ پایه ماشین و ظرفیت تولیدی ۱۷ ملیون متر پارچه در سال بود. به تعداد ۱۷۰۰ نفرکارگر در سال ۱۳۷۲ در آن فابریکه اجرای وظیفه مینمودند. فابریکه نساجی پلخمری تا روز ۱۱ جدی سال ۱۳۷۲ به دسترس موسسه نساجی افغان قرارداشت و فعال بودو نیازمندی فابریکه از نوع مواد خام ، پنبه یا پخته طبیعی ونشایسته و رنگ ها اکمال گردیده و به دستگاه تولیدی ارسال شده است. تولید فابریکه نساجی پلخمری در سال ۱۳۷۱ برابر به ۵ ملیون متر پارچه و در ۹ ماه سال ۱۳۷۲ برابر به ۳ ملیون مترپارچه بوده است. این فابریکه مانند سایر فابریکه ها نیاز به باز سازی دارد.
      .این فابریکه دارای دستگاه برق آبی و سه توربین و هریک به ظرفیت ۶۰۰ کیلووات برق در هر ساعت میباشد.

      " عبدالقادر رییس این فابریکه می گوید که سال های پیش که وزارت های دفاع، داخله، صحت عامه و امنیت ملی از منسوجات فابریکه نساجی استفاده می کردند، همه چیز خوب بود، ولی بعد از آن که علاقه به تولیدات وطن کم رنگ شد، وضع این یگانه دستگاه تکه بافی در افغانستان هم دیگرگون شد.

      مسوولین این فابریکه پارچه بافی در ولایت بغلان می گویند، از این که تولیدات دستگاه نساجی نخ خالص بود و کیفیت بالا داشت، خریداران زیاد حتی از کشورهای خارج داشت و به پیمانه وسیع به آن جاها صادر می شد. " (۹)

      توجه شمارا به خواندن خبربسیار جالب از کارگران نساجی پلخمری جلب مینمایم که مدتها پیش خبر رسانی باختر پخش نموده بود.

      ۰۶ July, ۲۰۱۰ ۰۴:۵۹:۰۰ "

      تعدادی از کارگران فابریکه نساجی افغان پلخمری امروز دراعتراض به آنچه عدم توزیع اسناد ملکیت منازل رهایشی عنوان میکردند به تظاهرات دست زدند. خبرنگارآژانس باختر از شهر پلخمری خبرداد، کارگران متعرض مسیرشاهراه سالنگ را ازساعت یک بعد ازظهرالی ساعت سه وسی بعد از ظهر بروی ترافیک درساحه کپرک مسدود نموده برق فابریکه نساجی را نیز قطع کردند آنان دریافت اسناد ملکیت منازل یاد شده را حق قانونی خویش خوانده وبرضد مقامات ولایت بغلان شعارمیدادند. این مظاهره بعد از صحبت اعضای شورای ولایتی آنولایت به تظاهرات شان خاتمه دادند. ازسوی دیگر محمود حقمل سخنگوی والی بغلان گفت که به اساس فیصله شورای وزیران قرار است تا مستحقین توسط یک کمیته موظف شناسا یی شده و منازل متذکره و یا نمرات رهایشی دراختیارشان قرارداده شود. وی افزود، این منازل ازمدت بیست سال دراختیاراین افراد بوده و آنان میخواهند تا به اساس قرارداد سال ۱۳۲۱ مالک دایمی این منازل شوند به اساس این قرار داد هرکارگری که بیشتراز۱۶ سال دراین منازل زنده گی نماید مالکیت منزل به وی داده میشود. حقمل از اعتراض کننده گان خواست تا ختم مراحل بررسی و شناسایی مستحقین که زمان گیراست، از حوصله مندی کار گرفته و نظم عامه را درشهر مختل نسازند. قابل ذکراست که تعداد منازل یاد شده به یک هزاریکصدو بیست و شش باب رسیده و درمحوطه فابریکه نساجی افغا ن پلخمری درسال ۱۳۲۳ اعمار شده است " (۱۰)

      ببینیم که آیا کارگران ای که سالها پارچه تولید کردند تا دیگران لباس بپوشند، خود شان صاحب خانه و کاشانه خواهند شد یا مطابق قانون بازار و نیو لیبرالیزم به کوچه ها پرتاب خواهند گردید ؟

      آیا حامدکرزی و اطرافیانش توانایی باز سازی این نساجی را دارند یا اینکه باز کدام نورچشمی شان فابریکه را خریداری میکند و ماشین هایش را به قیمت آهن کهنه بالای خریداران پاکستانی میفروشند و پس فردا مردم افغانستان ناگزیر میشوند تاتکه تولید شده همان ماشین ها را به قیمت گزاف تربخرند ؟

      من عکسهایی زیادی را از فابریکه نساجی پلخمری و بند برق دو منتشر ګردانیده بودم.
      اګر علاقمند مطالعه وضع صنایع باشید در نشانی زیر در روزنامه نخست میتوانید دیدګاه ای از کل صنایع افغانستان نیز داشته باشید

      http://www.nukhustdaily.com/in...

      باقی - سمندر

    • باقی سمندر
      نهم ماه رمضان –اسد سال ۱۳۹۰ خورشیدی
      نهم اګست سال ۲۰۱۱ میلادی

      سلام به خوانندګان ګرامی کابل پرس?
      سلام به آقای حق بین

      آقای حقبین
      نګارش شمارا در مورد شهر پل خماری یا پلخمری خواندم – بسیار جالب بود . در نبشته شما سخن از فابریکات ومراکز صنعتی در پل خمری بمیاڼ آمده بود – من یک ګزارشی را در سال پار در مورد صنایع افغانستان نوشته بودم که یک بخش آن در مورد فابریکه نساجی پلخمری بود – اینک همان بخش را دوباره در اینجا پیش دیدګان علاقمندان پلخمری میګذارم – امیدوارم همه عزیزان خاطرات ویاد داشتهایشان در مورد پلخمری را منتشر سازند . من عکسهای از فابریکه نساجی و بند دو را منتشر نموده بودم که در اینجا امکان نشر دوباره اش را ندارم .
      از فابریکه نساجی پلخمری بخوانیم :
      فابریکه نساجی پلخمری
      فابریکه نساجی پلخمری در سال ۱۳۲۱ به کمک اقتصادی وتخنیکی آلمان غربی به ظرفیت ۱۰ ملیون متر پارچه با داشتن ۵۵۰ پایه ماشین و ۱۵ هزار دوک نخریسی به فعالیت و به بهره برداری آغاز نمود. در سال ۱۳۳۶ به تعداد ۳۰۳ پایه ماشین ساخت آلمان و در سال ۱۳۴۶ به تعداد ۱۶۴ پایه ساخت اتحاد شوروی آنوقت در فابریکه نصب گردیدو دارای ۱۰۱۷ پایه ماشین و ظرفیت تولیدی ۱۷ ملیون متر پارچه در سال بود. به تعداد ۱۷۰۰ نفرکارگر در سال ۱۳۷۲ در آن فابریکه اجرای وظیفه مینمودند. فابریکه نساجی پلخمری تا روز ۱۱ جدی سال ۱۳۷۲ به دسترس موسسه نساجی افغان قرارداشت و فعال بودو نیازمندی فابریکه از نوع مواد خام ، پنبه یا پخته طبیعی ونشایسته و رنگ ها اکمال گردیده و به دستگاه تولیدی ارسال شده است. تولید فابریکه نساجی پلخمری در سال ۱۳۷۱ برابر به ۵ ملیون متر پارچه و در ۹ ماه سال ۱۳۷۲ برابر به ۳ ملیون مترپارچه بوده است. این فابریکه مانند سایر فابریکه ها نیاز به باز سازی دارد.
      .این فابریکه دارای دستگاه برق آبی و سه توربین و هریک به ظرفیت ۶۰۰ کیلووات برق در هر ساعت میباشد.
      " عبدالقادر رییس این فابریکه می گوید که سال های پیش که وزارت های دفاع، داخله، صحت عامه و امنیت ملی از منسوجات فابریکه نساجی استفاده می کردند، همه چیز خوب بود، ولی بعد از آن که علاقه به تولیدات وطن کم رنگ شد، وضع این یگانه دستگاه تکه بافی در افغانستان هم دیگرگون شد.
      مسوولین این فابریکه پارچه بافی در ولایت بغلان می گویند، از این که تولیدات دستگاه نساجی نخ خالص بود و کیفیت بالا داشت، خریداران زیاد حتی از کشورهای خارج داشت و به پیمانه وسیع به آن جاها صادر می شد. "
      توجه شمارا به خواندن خبربسیار جالب از کارگران نساجی پلخمری جلب مینمایم که مدتها پیش خبر رسانی باختر پخش نموده بود.

      ۰۶ July, ۲۰۱۰ ۰۴:۵۹:۰۰ "
      تعدادی از کارگران فابریکه نساجی افغان پلخمری امروز دراعتراض به آنچه عدم توزیع اسناد ملکیت منازل رهایشی عنوان میکردند به تظاهرات دست زدند. خبرنگارآژانس باختر از شهر پلخمری خبرداد، کارگران متعرض مسیرشاهراه سالنگ را ازساعت یک بعد ازظهرالی ساعت سه وسی بعد از ظهر بروی ترافیک درساحه کپرک مسدود نموده برق فابریکه نساجی را نیز قطع کردند آنان دریافت اسناد ملکیت منازل یاد شده را حق قانونی خویش خوانده وبرضد مقامات ولایت بغلان شعارمیدادند. این مظاهره بعد از صحبت اعضای شورای ولایتی آنولایت به تظاهرات شان خاتمه دادند. ازسوی دیگر محمود حقمل سخنگوی والی بغلان گفت که به اساس فیصله شورای وزیران قرار است تا مستحقین توسط یک کمیته موظف شناسا یی شده و منازل متذکره و یا نمرات رهایشی دراختیارشان قرارداده شود. وی افزود، این منازل ازمدت بیست سال دراختیاراین افراد بوده و آنان میخواهند تا به اساس قرارداد سال ۱۳۲۱ مالک دایمی این منازل شوند به اساس این قرار داد هرکارگری که بیشتراز۱۶ سال دراین منازل زنده گی نماید مالکیت منزل به وی داده میشود. حقمل از اعتراض کننده گان خواست تا ختم مراحل بررسی و شناسایی مستحقین که زمان گیراست، از حوصله مندی کار گرفته و نظم عامه را درشهر مختل نسازند. قابل ذکراست که تعداد منازل یاد شده به یک هزاریکصدو بیست و شش باب رسیده و درمحوطه فابریکه نساجی افغا ن پلخمری درسال ۱۳۲۳ اعمار شده است "
      ببینیم که آیا کارگران ای که سالها پارچه تولید کردند تا دیگران لباس بپوشند، خود شان صاحب خانه و کاشانه خواهند شد یا مطابق قانون بازار و نیو لیبرالیزم به کوچه ها پرتاب خواهند گردید ؟
      آیا حامدکرزی و اطرافیانش توانایی باز سازی این نساجی را دارند یا اینکه باز کدام نورچشمی شان فابریکه را خریداری میکند و ماشین هایش را به قیمت آهن کهنه بالای خریداران پاکستانی میفروشند و پس فردا مردم افغانستان ناگزیر میشوند تاتکه تولید شده همان ماشین ها را به قیمت گزاف تربخرند ؟

      باقی سمندر

    • باقی سمندر
      سلام به خوانندګان ارجمند
      اګر علاقمند خواندن در مورد صنایع افغانستان باشید - در نشانی زیر ګزارش از این قلم منتشر شده بود
      تشکر

      http://www.nukhustdaily.com/in...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس