صفحه نخست > دیدگاه > اسلام به ذات خود ندارد عيبی

اسلام به ذات خود ندارد عيبی

کوتاه نگاهی بر نوشته های يکی از بندگان مارکس
عبدالکريم فاريابی
يكشنبه 25 آپریل 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آقای سيدهاشم سديد يکی ازشاگردان مکتب مارکسيسم ويا بهتر بگوئيم از بندگان مخلص مارکس وپرستندگان بی چون وچرای لينن است که از چندی بدينسو مانند برخی ديگر از کمونستهای يتيم اتحاد شوروی مقبوربرضد ارزشهای اسلامی وعقائد وتاريخ مسلمانان می نويسد ومذبوحانه تلاش می ورزد تابازير سوال بردن اساسات ومبادی دين اسلام ، ايمان مردم مسلمان افغانستان رابه آن متزلزل وسرانجام نابود واعتقاد به سوسياليسم را جانشينش گرداندوبدينگونه کاری را که رفقای کمونست روسی اش نتوانستند با لشکرکشی های خونين وتوپ وتانک وبمباردهای وحشيانه وجنايت های بی حد وحصر خود انجام دهند، وی با سموم قلم وايجاد شک وترديد درمعتقدات اسلامی مردم، درساحهء عمل پياده سازد؛ کاری که پيش از وی ودر درازنای تاريخ اسلام ، دشمنان اين دين که خيلی با سوادتروبا دانش تر ازاو بودند، هزاران هزار بار تجربه کردند اما ناکام شدند واز آنهمه تلاشهای ممتد وطولانی خود نتائج منفی گرفتند وبجای آنکه مشعل فروزان اين دين را خاموش سازند، به روشنی آن افزودند وبه عوض آنکه ازتعداد پيروانش بکاهند، آن را زياد ساختند!

آقای سيد هاشم سديد که سيد تشريف دارد اما سيد عاق پدر،شايد می پندارد که دراسلام نقاط ضعفی را يافته است که تاحال ازدشمنان ديگر اين دين پوشيده بوده است وگمان می کند که حمله براسلام وپيامبر وکتاب واساساتش از شخصی که ادعای سيد بودن را نيز می کند ، کاری تر خواهد بود ودربرون ساختن مردم ازدين شان مؤثرتر؛ لذا می بينيم که حملات وانتقادهای معاندانهء خودرا با هيجان فراوان وشوروشوق بی پايان مطرح می کند وآن را درمعرض نظر خواهی نيز می گذارد؛ اما غافل ازينکه اينگونه هجومهادرتاريخ اسلام بی سابقه نيستند وبی پاسخ نيز نمانده اند !

اين جناب سيد(!) نوشته های زيادی دارد که بيش از نود درصد آن راحمله براسلام وتشکيک درمبادی واصول آن تشکيل می دهد والبته احياناً با اکت های فيلسوف مآبانه درمورد مسائل ديگری نيز می نويسد که درين حالت نيز می کوشد به بهانه يی به مسائل اسلامی تماس بگيرد وعقده يی از عقده های مارکسستی خودرا بروی کاغذ بريزد!

اواخيراً دربرابر اين اعتراض که چرا برضد کمونستهای خلق وپرچم نمی نويسد ، ادعا کرد که برضد آنها بسيار نوشته است؛ولی من هرچه کوشش کردم يکی ازان نوشته هارا بيابم، موفق نشدم ! ممکن است آقای سديد عليه خلقی ها وپرچمی ها نوشته باشد واين تعجب آور نيست زيرا هستند کمونستها ومارکسست هايی که برضد خلق وپرچم بسيار نوشته اند ومی نويسند ومردم آنهارا مائويست می نامند وحتی خود خلق وپرچم نيز عليه يکديگر می نويسند وتضادخشنی که دربين بندگان گوناگون مارکس وجود داشته است ودارد، نظير آن را دربين سائر گروه ها کمتر می توان يافت!

آری! سوال اين نيست که چرا آقای سديد يابهتر بگوئيم رفيق سديد عليه رفقای خلقی وپرچمی خود نمی نويسد؛ بلکه سوال اينست که چرا وی اعمال وجنايات وخونريزی ها وادمکشی های بی مانند سويالست ها وکمونست ها وبندگان مارکس واختلافات ذات البينی آنهارا به سوسياليسم نسبت نمی دهد وبا وجود تاريخ خونين وننگين کمونيسم درشوروی سوسيالستی معدوم وچين وکامبوج وسائر کشورهای سوسيالستی وکمونستی ، بازهم ازسوسياليسم تعريف می کند وآن را نظام انسانی تر می نامد ومارکس را که افکار وی با عث اينهمه خونريزی درجهان گرديد، انسان بزرگ قلمداد می کند؛ اما هرفعل يا عملی راکه درتاريخ اسلام از اين يا آن شخص سرزده است ، به اسلام نسبت می دهد وادعا می کند که نخير همهء عيب ها درمسلمانی ما نيست بلکه اسلام نيز عيب دارد؟!

آنچه را که رفيق سيد هاشم سديد بعنوان عيوب اسلام برشمرده است، اگرنويسندهء ديگری بعوض وی مطرح کرده بود- البته نويسندهء بيطرفی که ويروس کمونيسم دل ودماغش را آلوده نساخته وافيون مارکسيسم قدرت قضاوت آزاد را ازوی سلب نکرده است- پيش از سپردن آن به انترنت وقرار دادن درمعرض مطالعهء عموم ، صدهابار با خود فکرد می کرد واز خود می پرسيد که اگر اصحاب عقل ودانش که محض ادعا وافترای بدون دليل قانع شان نمی سازد، ازوی درمورد آنچه ادعا کرده است، دليلی از کتاب الله وسنت رسول الله ، بخواهند، چه جواب بدهد؟! آيا بگويد که درفلان آيت قرآن آمده است که ای ابولولوء بروعمررابکش ودرفلان حديث پيغمبربه عبدالرحمن بن ملجم دستورداده شده است که ای عبدالرحمن ، علی را بقتل برسان ؛ وبنابراين دلائل، من می گويم که عيب تنها درمسلمانی ما نيست، بلکه اسلام هم عيبی دارد!!

آيا بگويد که چون خدا درفلان آيت وپيغمبر درفلان حديث گفته اند که چون دين اسلام آمد ومردم مسلمان شدند ، آنگه مسلمانان همه بدون استثنا رستگار می شوند ولو به احکام ودساتير خدا ورسولش عمل کنند يا نکنند؛ وحال که چنين نشده ومسلمانان رستگار نشده اند لذا اسلام ملامت است وعيب نه تنها درمسلمانی ما بلکه دراسلام نيز هست؟!
نخير! نويسنده يی که به قلم وفن شريف نويسندگی وعقل خود وديگران احترام قائل است، چنين چيزی را ادعا نمی کند چون نمی تواند درقرآن وحديث پيامبر احکامی ازين دست رابيابد؛ ودرنتيجه ازينکه اعمال اين ويا آن را به اسلام نسبت بدهد وبخاطرآن ، اين دين رامحکوم کند، نيز خودداری می نمايد؛ اما آقای سيد هاشم سديد نويسنده ئی ازين دست نيست! وی به مکتبی تعلق دارد که دروغگويی وتهمت بافی وکم گرفتن عقل ديگران وارزش ندادن به آن از اساسات مهم ومبادی اساسی اش می باشد، لذا با کمال سادگی دروغ می گويد وتهمت می بافد وافترا می کند وهيچگون عرق شرمی هم به پيشانی اش نمی نشيند، واين تعجبی هم ندارد چون پيش ازوی رهبران بزرگش مارکس ، انگلس ، لينن، ستالين ،برژنف، مائو، پل پت، تره کی ، امين ، ببرک ، نجيب و.. و..مليونها بار دروغ گفته اند وازبهشت سوسياليسمی که اکنون وی آن را نظام انسانی ترمی نامد، تعريف ها وتوصيف های اغراق آميز کرده اما درعمل، مليونها انسان را بخاک وخون کشيده وکشورهارا به خرابه های وحشتناک تبديل نموده اند!
ازآقای سيد هاشم سديد بايد پرسيد که اگر واقعاً برضد خلق وپرچم نوشته ئی، چرا حالا وقتيکه ازجنايات سياف وربانی ومزاری و.. يادآوری می کنی وآن را به اسلام نسبت می دهی، به جرائم خونين وجنايات هولناک تره کی وامين وببرک ونجيب، اشاره مختصری نمی کنی وآن را به سوسياليسم اين نظام انسانی تر(!) منسوب نمی کنی ونمی گويی که عيب تنها دراين رفقا نبود بلکه سوسياليسم وکمونيسم ومارکسيسم هم دراين خونريزی های وحشيانه وقتل های غيرانسانی ، نقش دارند ومسئول هستند!

آيا اينها شاگردان مکتب سوسياليسم نبودند؟! آيا اتحاد شوروی که قبلهء بندگان مارکس امثال شما بود، پسوند کلمهء "سوسياليستی " رابدنبال نداشت؟! آيا همهء اين جنايتکاران دنيای وحشتناک کمونيسم، خويشتن را سوسيالست وکمونست ومارکسست نمی دانستند وبرای پياده کردن آن درجوامع بشری اينهمه جنايت های بی سابقه را مرتکب نشدند؟! آيا اساس ايدئولوژی سوسياليستی وکمونستی راتضاد طبقاتی وکشمکش ودرگيری دربين طبقهء پرولتاريا وسرمايه داران تشکيل نمی دهد؟! آيا رهبران سويساليسم وکمونيسم از لينن گرفته تا ستالين ومائو و چاکران شان امثال تره کی وامين وببرک ونجيب و.. و.. باکشتن مليونها انسان تحت شعار مبارزه با امپرياليسم وفيوداليسم وسرمايه داران وملاکان ودشمنان خلق ودشمنان کارگران وکشاورزان، ايدئولوژی ياد شده را به خشن ترين شکل آن تطبيق نکردند؟! آيا اين خونخواران دربيانيه های خودها صدهابلکه هزاران بار نگفته اند که فلان وفلان طبقه را که دشمنان خلق وچاکران امپرياليسم هستند، نابود کنيد؟!

پس چرا آقای رفيق سيد هاشم سديد، اين کشتارها وقتل عام هارا به نظام غيرانسانی سوسياليسم نسبت نمی دهد وازهمهء اين بحرهای خون ريخته شده توسط سوسيالست ها چشم می پوشد ولی هرعملی را که ازيک شخص مدعی اسلام ومسلمانی سرزده است، به اسلام سنجاق می کند وخدا وپيغمبر را دربرابر آن مسئول می داند وبا چشم سفيدی خاص مارکسستی ادعا می کند که نخير، شاعر اشتباه می کند، عيب نه تنها درمسلمانی ما بلکه درخود اسلام نيزهست!

اززمان بقدرت رسيدن سوسيالست ها به رهبری لينن وستالين درشوروی معدوم و به زعامت مائو درچين و براه افتادن کودتا های خونبار سوسيالستی کمونستی درکشورهای گوناگون دنيا وازجمله کشورخودما، طبق احصائيه يی صد مليون وطبق احصائيهء ديگردوصد وپنجاه مليون انسان قربانی سوسياليسم شده اند که ازانجمله، بيست مليون درشوروی سابق، شصت وپنج مليون درچين ، دومليون درکامبوج، دومليون درکوريای شمالی، يک ونيم مليون درافغانستان، يک مليون دراروپای شرقی ومليونهای ديگر نيز درکشورهای ديگرسوسيالستی کمونستی ودرکوتاهای ناکام کمونستی وجنگهای خونينی که هواداران سوسياليسم براه انداختند، ازبين رفته اند!

سوالی که ازرفيق هاشم سديد بايد پرسيد اين است که آيا درهمهء اين کشتارهای هول انگيز وجنايت های خونين ضدبشری، سوسياليسم ودساتير وتعليمات آن نقشی ندارند؛ درحاليکه لينن رهبر بزرگ سوسياليسم ومعبود رفيق هاشم ومارکسست ليننست های امثال او، خطاب به پيروانش واوباشان ودزدانی که به گرد ش جمع شده وبا کوتائی عليه کرنسکی قدرت را بدست گرفته بودند، گفته بود: دشمنان ملت، دشمنان سوسياليسم، دشمنان خلق کارگرقابل ترحم نيستند، جنگ را برضد سرمايه داران وبورژواهاوچوچه های امپرياليسم وهمبستگان شان تا نابودی کامل آنها ادامه بدهيدوخاک روسيه را ازوجود همهء شان پاکسازی نمائيد!

ودرمورد ديگری گفته بود: گاهی مصلحت پرولتاريا ايجاب می کند که دشمنانش درروياروئی مسلحانهء باز با خشونت کامل ازبين برده شوند!

آيا مائوتسه دون که فرمان قتل بيرحمانهء مليونها انسان را بنام انقلاب فرهنگی صادرکرد وبا حيلهء " بگذاريد هزارها گل بشکفند" مخالفان سوسياليسم را شناسائی کرده وهمهء شان را سرکوب نمود، خدای کمونستهای نوع چينی نيست؟!

آيا او نگفته بود که درسراسردورهء سوسيالستی بدليل بقای تضادهای مهم وجوانب مهمی ازمناسبات بورژوازی ، افراد جديدی ظاهر خواهند شد وهستهء بورژوازی جديدی را تشکيل خواهند داد که بايد آنهارا مرتباً سرنگون کرد؟!
آيا کارل مارکس پروردگارخطاناپذير ومقدس مارکسست ها که يقيناً گفته ها ونظرياتش درمورد سوسياليسم حيثيت آيه های قرآنی را درنزد آقای سديد دارد، نگفته است که بدون جنگ طبقاتی ، اميد شورش وتحول وبهبود اوضاع ، غيرممکن است وهرنوع انقلاب وشورش که متضمن جنگ طبقاتی نباشد، ميان خالی خواهد بود؟!

با اينهمه امربه قتل وکشتاروجنگ وبراندازی وسرنگون کردن وسرکوب نمودن که هزاران بار ازخدايان وپيغمبران واربابان سوسياليسم وکمونيسم و مارکسيسم صادرگرديده وباعث محو ونابودی مليونها انسان گرديد، آيا شرم آور نيست که مارکسستی بنام سيد هاشم سديد، اين نظام وحشی وخونخوار را نظام انسانی ترمی نامد واز جنايات خونين سران سوسياليسم عليه بشريت با کمال وقاحت چشم می پوشد؛اما عمل ابولولووابن ملجم وشمر ويزيد را به اسلام نسبت می دهد ودرکارکرد سياف وربانی وحکمتيارنه مسلمانی آنها بلکه مبادی واساسات دين شان را مقصر می داند؟!

اين چه انصاف است که اسلام بخاطر عملکرد اين ويا آن شخص مقصر باشددرحاليکه قرآنش می گويد کسيکه شخصی رابدون قصاص بکشد مانند آنست که همهء انسانها را کشته باشد وکسيکه باعث ادامهء حيات شخصی گردد- از راه مساعدت وکمک- مانند آنست که باعث ادامهء حيات همهء انسانها شده باشد؛ وسوسياليسم که قتل وکشتار انسانها وجنگ وکشمکش دربين طبقات گوناگون جوامع بشری رايکی از اصول علمی خود می داند وريختن خون مليونها انسان را بنام تضاد طبقاتی وديکتاتوری پرولتاريا اجازه می دهد وحتا آن را ضروری وعلمی می داند ، کاملاً بی گناه وبری وحتا نظام انسانی تر معرفی شود؟! ولابد وقتيکه رفيق سديد دريکی ديگر ازنوشته هايش ، پيشنهاد می کند که افغانستان به يک ديکتاتور نياز دارد، منظورش ديکتاتوری است که به اين نظام انسانی تر وی وابسته بوده وانسانی تراز دکتاتوری خلق وپرچم عمل کند؛ شايد ازنوع چينائی ويا کامبوجی ويا کمبوديائی آن!!

اگر رفيق سديد دراثر ايمان به مارکسيسم ليننيسم ، شرم وحيارا کاملاً از دست نمی داد، بايد دراعمال خونبار وجنايات بی شمار سوسيالست ها ، سوسيالسم را هم مقصر می دانست ؛ آنگونه که دراعمال اين وآن، اسلام را مقصر می داند !

اگربجان هم افتادن مسلمانان درپی وفات پيمبر – به زعم وی؛ که البته ما به اين ادعای دروغين نيز پاسخ خواهيم گفت- دليل ضعف مکتب اسلام باشد، چرا بجان هم افتادن لينن وستالين وتروتسکی ومائو وانورخوجه وخلق وپرچم وشاخه های گوناگون مائويسم ، دليل ضعف وناتوانی مکتب سوسياليسم نيست وبا وجود آنهمه کشمکش های خونين اين پيروان گوناگون مارکس درمدت اندکی بعد از بقدرت رسيدن شان ، بازهم اين مکتب ازديدگاه آقای سيدهاشم سديد ازهمه مکتب هاونظامهای ديگر انسانی تراست؟!

حقيقت اينست که جناب رفيق سديد، مارکسست تشريف دارد وهذيان گوئی های وی چيزتازه ئی نيست وپيش ازاو خدايانش امثال مارکس ولينن ومائو، اين هذيانهارا مليونها بار تکرار کرده ودين را افيون ملتها گفته اند- هرچند ضربات مرگباری که دينداران برپيکر پوسيده وافيون زدهء کمونيسم درافغانستان وارد کردندوآن جسم عليل از کثرت خونخواری را به گورستان تاريخ سپردند، ثابت ساخت که اين کمونيسم است که افيون ملتها ست ونه دين! – پس هياهوها وهذيانهای يک مارکسست عقده مند،هيچ انسان عاقلی را از راه نخواهد کشيدو جز بندگان مارکس ولينن ومائو، کسی به اين چرند وپرند هاوقعی نخواهد گذاشت؛ اما اين بدان معنی نيست که تهمت ها واکاذيب وی پاسخ داده نشود واينک ما اعتراضات وی را جمعبندی کرده وبه آن ها پاسخ خواهيم گفت؛ با آنکه دانشمندان زيادی به اباطيل وی پاسخ های قانع کننده داده ونوشته های بی سر.ته اش را ردکره اند!

تمام اعتراض ها وانتقادات سيدهاشم سديدعليه اسلام درچند نوشته اش قرار ذيل خلاصه می شوند:

  • چرا مسلمانان رستگار نشدند پس دراسلام عيب وجود دارد!
  • چرا بعد از پيامبر ، مسلمانان بجان هم افتادند پس دراسلام عيب وجود دارد!
  • چرا ابولولوعمررا کشت پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • چرا خوارج علی را کشتند پس دراسلام عيب وجود دارد!
  • چرا حسن وحسين کشته شدند پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • چرا خوارج را که نماز می خواندند کافر می گوئيد پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • چرا پيغمبر با زنانش مشکل داشت پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • چرا اسلام ازدواج با چهارزن را اجازه داده است پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • چرا ايمان مسلمانان آنقدر ضعيف بود که دست به قتل نواده ها وداماد پيغمبر زدند پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • فقط خدا از خطا مصئون است نه پيغمبر پس دراسلام عيب وجوددارد !
  • هزاران حديث جعل شده اند پس دراسلام عيب وجوددارد!
  • چراپيمبر بت های خانهء کعبه را نابود کرد پس دراسلام عيب وجود دارد!
  • چرا علمای شکم های خودرا پرکردند ودين را درست معرفی نکردند پس دراسلام عيب وجود دارد!
    وچراهائی ازين دست!

چرا طبری چنين وچنان گفته است پس دراسلام عيب وجود دارد!

اگراين چراها را کسی مطرح می کردکه ذهنش را افيون کمونيسم تخديرنکرده وشب وروز به مدح مارکس ولينن وسوسياليسم قصيده سرائی نمی کند، آنوقت لازم بود نويسندهء آن را شخص بيطرفی قلمداد کرد که درصدد يافتن حقائق است وجستجوی پاسخ به پرسشهائی که ذهنش را مشغول داشته است ودرصورت دريافت پاسخ های درست ، قانع خواهد شد و دست ازطعنه وتشنيع وتشکيک دراحکام دينی که يک ونيم مليارد انسان ، پيرو آنست ، دست خواهد کشيد؛ ولی آنگونه که دربالا گفتيم اين سيد عاق پدرما يک مارکسست مومن به افيون کمونيسم وسوسياليسم تشريف داردوازهمين سبب هيچ پاسخی وی را قانع نمی سازد وهيچ نوشته يی جواب هذيانگويی های وی نيست!
او يک جزمگرای مارکسست است که به دکتاتوری پرولتاريا عقيدهء محکم دارد وريختن درياهای خون توسط سوسياليسم وسوسياليست ها نمی تواند ، نه تنها نمی تواند اين عقيده را ازدل ودماغ او بشويد، بلکه آن را شفاف تر وزيباتر وقابل قبول تر هم می سازد!

برای يک مارکسست جزمگرا ، سخنان مارکس ولينن ومائو- بويژه دربارهء دين اسلام- حيثيت آيات منزل وحقائق علمی غيرقابل رد را دارد، ازين سبب ناممکن است چنين مارکسستی پاسخ قانع کننده به انتقاداتش را بپذيرد وآنهارادرست بداند واين حقيقتی است که تاريخ کمونيسم برآن صحه می گذارد. چنين مارکسستی به چيزی کمتر ازنابودی دين قانع نمی شود ؛ امری که صورت نگرفته ونخواهد گرفت ودل مارکسست هاازين ناحيه داغدار باقی خواهد ماند ؛ وآقای سيد هاشم سديد نيز ازهمين قماش مارکسست هاست وازهمين سبب با آنکه اشخاص دانشمند ونويسندگان متعددی به اعتراضها ی وی پاسخ قانع کننده ومنطقی ارائه کرده اند اما وی همچنان وبا لحن تندتری به دشنامهای خود عليه اسلام ادامه می دهد و اصرار دارد که فلان وبهمان چنين وچنان کردند پس دين اسلام عيب دارد وملامت است!

ما به اين هذيان های رفيق هاشم سديد با همان اسلوب منطق ديالکتيکی که مورد پسنداو ويکی از اصول مارکسيسم است ، پاسخ می دهيم واميدواريم همانگونه که وی از مسلمانان می خواهد به سوالات ويا بهتر بگوئيم هذيان های وی پاسخی بدهند که وی را قانع کند وچون وی هرگز قانع نخواهد شدپس بايد بپذيرند که دراسلام عيب وجود دارد ودرنهايت مردم افغانستان ومسلمانان جهان قبول کنند که تاحال ازدينی که سراپا عيب است وبه درد شان نمی خورد ، پيروی کرده اند؛ لذا بهتر است سوسياليسم ومارکسيسم را که دين رفيق هاشم است، جانشين اسلام سازند وبدينگونه کاری را که رفقای خلقی وپرچمی وخدايان روسی اش نتوانستند با کشتن يک ونيم مليون انسان درافغانستان پياده سازند، وی با چند نوشتهء بی سروپا وميان تهی وچند طعنه و دشنام کينه توزانه، جامهء عمل بپوشاند؛ آری ما ازين آقا می خواهيم که وی نيز که به سوسياليسم ايمان دارد وآن را نظام انسانی تر- ولابد دين انسانی تر نيز- می داند، به سوالات ديالکتيکی ما درمورد نظام انسانی تر وخدايان انسان خوار خود پاسخ بدهد!
درپاسخ اين پرسش وی که می گويد چرا مسلمانان رستگار نشدند، بايد گفت که نه خدا گفته است ونه رسولش که بمجرد اينکه جامعه يی پسوند اسلامی را داشت چه به احکام ودساتيرالهی عمل کند يانه ، رستگار می شود؛ بلکه شرط رستگاری مسلمانان همانا عمل کردن به قوانين ودساتير خداوندی است وتازمانيکه مسلمانان به کتاب الهی وسنت پيامبرش عمل ميکردند، رستگار بودند وفاتحان وسرداران جهان شدند وبه تمدن بشری ابن سيناها ، فارابی ها، البيرونی ها، الخوارزمی ها، ابن الهيثم ها، رازی ها، ابن رشدها وهزاران عالم ديگر را دررشته های گوناگون تقديم کردند که به گواهی بسياری ازمحققان با انصاف غربی وازجمله ادوارد براون و گوستاولوبون ، کتابهای اين دانشمندان مسلمان تا مدتها درپوهنتونهای غرب تدريس می شد ودانشمندان غربی ازتاليفات علمای مسلمان استفاده های فراوانی نمودند واساساً بعد ازجنگهای صليبی واصطکاک غربی ها با مسلمانان، علوم اسلامی به غرب منتقل شد وغربی ها آن را رشد وتوسعه دادند وبرعکس ، بدبختی مسلمانان زمانی آغاز گرديد که دامن دين وخداترسی واتحاد واتفاق را ازدست داده وبه تفرقه واختلاف وخمود وجمود روی آوردند و از ادامهء نهضت علمی که قرآن الهی واحاديث پيغمبرشان به آن تشويق می کرد ، دست کشيدند.واين راهم بايد افزود که معيارومفهوم رستگاری دراسلام هم مادی است وهم معنوی ؛ ولی اگر رستگاری را ازديدگاه يک شخص مارکسست ليننست مانند رفيق سيد هاشم سديد ببينيم وبگوئيم که مسلمانان رستگارنشدند بدين معنی که امروزه درفقر وعقب ماندگی بسر می برند وسبب اين عدم رستگاری، اسلام است ؛ چون دراسلام عيب وجوددارد؛ پس از اين رفيق که به سوسياليسم ايمان دارد وآن را نظام انسانی تر می داند بااستفاده ازهمان منطق ديالکتيک مارکسستی می پرسيم آيا مارکسست ها وسوسيالست ها رستگارشدند؟! آياباغهای سرخ وسبزی که سوسياليسم ومارکسيسم برای بشريت وعده داده بودند وبا خون صدها مليون انسان آنهارا آبياری کردند، درکشورهای سوسياليستی روئيدند؟! آيا بهشت کمونيسم وسوسياليسم برای کارگران وکشاورزان با وجود قتل ها واعدام ها ولشکرکشی های خونين ووحشتناک وارتکاب جنايات بی سابقه عليه انسانيت، تحقق يافت؟! آيا کشورهای آسيای ميانه واروپای شرقی وبرخی از کشورهای افريقائی وکامبوج يا کمبوديا وحتا کشورلينن يعنی روسيه رستگار شدند؟! اگر رستگار شدند پس چرا همينکه مردم فرصت نفس کشيدن درجهنم کمونيسم رايافتند ، ديوارهای آن را شکستند وبه سوسياليسم وخدايان وپيامبران وپيروانش لعنت فرستادند؟! آيا کشورهای يادشده يعنی کشورهائی که نظام انسانی تر رفيق سديد برآنها با زور شلاق وزندان واعدام حکومت می کرد، ازفقيرترين وبدبخت ترين کشورها نيستند؟! مسئول اين عدم رستگاری ويا بهتر بگوئيم فقر، بدبختی ، عقب ماندگی، بيچارگی ، ويرانی وبربادی کشورهای سابقاً سوسيالستی کيست؟خود سوسياليسم وِيا رهبران آن ازقبيل مارکس ولينن وستالين ومائوو..و.. ؟! اگررهبران سوسياليسم مسئول اينهمه بدبختی ها هستند پس مطابق منطق رفيق سيد هاشم سديد خود سوسياليسم نيز ملامت ومسئول است؛ آخر اين چه منطق است که اسلام مسئول اعمال سياف، ربانی، حکمتيار واين ويا آن شخص بوده ولی دامن سوسياليسم ازجرائم لينن و ستالين ومائو و پل پت وتره کی و امين و ببرک ونجيب ، پاک باشد؟! واگرعيب درخود سوسياليسم باشد- که يقيناً چنين است- پس آيا رفيق سديد نمی شرمد که اين نظام خونخوار وغير انسانی را نظام انسانی تر می نامد؟!

اينکه رفيق سديد می گويد مسلمانان بعد از پيغمبر بجان هم افتادند، دروغی است که تاريخ آن را تکذيب می کند زيرا بدنبال وفات پيغمبر،مسلمانان درثقيفهء بنی ساعده گرد آمدند وبه مشورت پرداختند ودرفضائی کاملاً آزاد وبعداز جروبحث زياد که لازمهءهرنظام شورائی است، جانشين پيغمبر را برگزيدند وهمه به وی بيعت نمودند- البته نه بعيت! واين کلمه ئی است که رفيق سديد دريکی از نوشته هايش ده هابارآن را بهمين شکل( بعيت) نوشته وسواد کمونستی خودرا به نمايش گذاشته است- واين بيعت ازطرف مردمی صورت گرفت که از کسی جز خدا ترس وبيمی نداشتند؛ مردمی که چون خليفهء اول دراولين خطبه اش می گويد ای مردم اگر من به راه خدا ورسولش راست بودم ازمن اطاعت کنيد واگر را ه کج را برگزيدم مرا اصلاح کنيد، يکی ازآنها برمی خيزد ومی گويد ای پسر ابوقحافه اگر تو به راه خدا ورسولش راست نبودی ما تراباشمشير راست می کنيم!

آری بعد ازوفات پيغمبر هيچ مشکل جدی دربين مسلمانان رخ نداد وحتا حضرت علی که خودرا شايستهء خلافت می دانست به روايت طبری ازسعيدابن زيد وحبيب ابن ثابت ، بدون درنگ به وی بيعت کرد تا درکار خلافت تاخير صورت نگيرد؛ چنانچه تاريخ طبری که رفيق سديد مارا به مطالعهء ان فرا می خواند، می نويسد:" حبيب ابن ثابت گويد: علی درخانه نشسته بود که آمدند وگفتند ابوبکر برای بيعت نشسته واو با پيراهن بدون روپوش وردا برون شد که شتاب داشت وخوش نداشت درکار بيعت تاخير شود وبا ابوبکر بيعت کرد وپيش او بنشست.." و همچنان حضرت علی - بازهم به روايت تاريخ طبری- بعد ازشهادت حضرت عثمان وبيعت مردم به وی، می گويد که چون مردم به ابوبکر وعمر وعثمان بيعت کردند، من هم بيعت کردم؛ پس کجاست آن بجان هم افتادنی که رفيق هاشم سديد ازان باآب وتاب درچرندنامه اش ياد می کند؟!.. گيرم که اين ادعای وی درست است ومسلمانان بعداز وفات پيغمبر، بجان هم افتادند واين عيب اسلام است، خوب ماهم حق داريم از رفيق سيدهاشم سديد با استفاده ازهمان منطق ديالکتيک بپرسيم که رفيق عزيز! چرا سوسيالست ها بعد ازمرگ مارکس ولينن بجان هم افتادند؟چرا ستالين ومائو دوراه محتلف را انتخاب کردند؟ چراشوروی وچين دوکشور بزرگ سوسيالست ،ساليان درازی بجان هم افتادند وهم ديگررا نفرين ولعنت کردند؟ چراچاکران شوروی وچين درکشور خود ماودرجهان بجان هم افتادند وبا پيروی از اربابان شان روسی وچينی شان همديگررا به خيانت به کمونيسم وسوسياليسم متهم کردند؟ وحتا چرا رفقای خلقی وپرچمی رفيق سديد که هردو به اتحاد شوروی وابسته بودند، بجان هم افتاده وبه تصفيه های خونينی عليه همديگر دست زدند؟ گناه اين بجان هم افتادن ها به گردن کيست؟ چگونه نظامی که پيروانش بعد ازمرگ موسسان ورهبران نخستينش بجان هم می افتند ونه تنها همديگر بلکه مردم را هم می خورند، می تواند نظام انسانی تر باشد؟! اگر رفيق سيدهاشم سديد يک مارکسست مغرض ودشمن دين نباشد، چگونه سوسياليسم را با آنهمه دعوت خدايان ورهبرانش به خشونت وعملکردهای خشن وخونين شان عليه يکديگر، سند برائت وپاکيزگی می دهد واسلام را که با شعار صلح صفا واخوت آمده است، با اين بهانه که فلان مسلمان چنين کرد وفلان چنان ، مملوازعيب می داند؟!

رفيق سيد هاشم سديد همچنان کشته شدن حضرات عمر وعلی به ترتيب توسط ابولولو وعبدالرحمن ابن ملجم را گناه اسلام می داند ومی پرسد چرا خوارج را کافر می دانيد درحاليکه نماز می خواندند؟!

درپاسخ اين رفيق بايد گفت که ابولولومسلمان نبود واين را تاريخ می گويد وخوارج با وجود نماز خواندن وتقوای ظاهری شان ، مسلمانان ديگر را تکفير می کردند وکسيکه مسلمانی را تکفير کند خودش از دائرهء اسلام خارح می شود هرچند نماز بخواند وروزه بگيرد وازهمين سبب بسياری از علمای اسلام ، خوارج را کافر می دانند واضافه براين ،اسلام تنها نماز خواندن وروزه گرفتن نيست بلکه مجموعه يی از احکام است که مسلمان بايد همهء آنهارا رعايت کند ودربين همه توازن برقرار سازد؛ خوارج اگر از يکسو عبادت می کردند از يکسو بزرگترين گناهان را که قتل وتکفير مسلمانان بود، مرتکب می شدند وازهمين سبب دراحاديث پيغمبر خدا به ظهور آنها اشاره شده وگفته شده است که ايشان قرآن می خوانند وعبادت می کنند اما اينهمه از گلوی شان پائين تر نمی رود يعنی ارتباطی با قلب شان ندارد !

وباز گيرم که خوارج بهترين مسلمانان بودند ويا ابولولو مسلمان بود وقاتلان امام حسن وامام حسين مسلمان بودند، اين چه ربطی به تعاليم وپرنسيپ های اخلاقی اسلام دارد؟! آيا اسلام درآيه يی از آيات قرآن گفته است که ای خوارج وای ابولولو وای يزيد وای شمر، عمر وعلی وحسن وحسين را بکشيد؟! وآيا درحديثی از احاديث پيغمبر،قتل مسلمانی ويا حتا انسان غيرمسلمانی که ضررش به ديگران نرسد، مجاز دانسته شده است؟!

آنچه رفيق سيدهاشم سديد با کمال زورگويی نوع مارکسستی می خواهد بگويد وبرما بقبولاند اينست که وقتيکه اسلام بحيث دين ازطرف خدا به بشريت معرفی شد، بايد ازهمان روزنخستين ، همهء انسانها فرشته می شدند وهمهء دنيارا نيکی وروشنی فرا می گرفت وحالا که چنين نشده است، پس دراسلام واحکامش وپرنسيپ های اخلاقی اش، عيب وجود دارد! وجالب اينست که وی چنين حکمی را دربارهء سائر اديان ونظامها وازجمله دربارهء نظام محبوبش سوسياليسم، صادر نمی کند واز همهء عيوب آن چشم می پوشد وبا وجود اينکه افکارخشونت آفرين مارکس مبنی برمبارزات طبقاتی ودکتاتوری پرولتاريا، باعث آنهمه جنايات هولناک درکشورهای زيرسلطهء مارکسيسم شد، نمی شرمد ومارکس را انسان بزرگ می داند، ولی پيغمبر اسلام را بخاطری که بت های خانهء کعبه راشکست، ملامت می کند!

نخير رفيق هاشم ، خدا وقتيکه اسلام را بحيث آخرين دين به بشريت معرفی کرد، اين را تضمين نکردکه بمجرد گرفتن نام آن ، انسانها رستگار می شوند وهمهء مشکلات رفع می گردد، بلکه راه های رستگاری دنيا وآخرت وعواقب ونتائج عمل به آنها ويا روگردانی ازآنهارا برای شان ضمن آيات قرآنی که وحی جلی ناميده می شوند واحاديث پيامبر اسلام که وحی خفی هستند، بيان کرد وانسانهارا آزاد گذاشت تا هرراهی راکه می خواهند، برگزينند وهرکس مسئول اعمال خود است و اين سنت الهی درزمين بوده ودرهمهء اديان آسمانی چنين بوده است؛ وازهمين سبب می بينيم که حتا درزمان طلائی پيغمبر اسلام نيز، اشخاص خوب وبد هردو وجود دارند، منافقين هم وجود دارند وبهترين مسلمانان هم، کسانی هم وجود دارند که مرتکب گناهان کبيره می شوندوکسانی هم که فرشتگان به اعمال شان افتخار می کنند! درآنوقت هم همهء مسلمانان دراعمال شان برابر نيستند، چون خداچنين چيزی را تضمين نکرده است؛ ولی اکثريت جامعه اشخاص خوب وفرشته صفت هستند واين نتيجهء گرايش خودشان به اسلام واساسات وپرنسيپ های اسلامی است ونه چيزديگری!

ما اينجا از رفيق سديد می پرسيم که بسيار خوب ، گيرم که اعمال ناروای اين ويا آن شخص مسلمان، ناشی از پرنسيپ ها وبنيادهای اخلاقی اسلام است، اعمال خوب ونيکوی مسلمانان نيک چه؟ آيا درجوامع اسلامی اشخاص خوب وجود نداشته اند وندارند؟ آيا همهء خوبی ها به مارکسست ها وسوسيالست ها ازقبيل تره کی وامين وببرک ونجيب ورفيق هاشم وامثال شان که از برکت نظام انسانی تر(!) سوسياليسم، معنی انسانيت وخوبی را فهميده اند، خلاصه می شود؟؟!!

آيا خوبی اشخاص خوب به پرنسيپ های اخلاقی اسلام برمی گردد ويا به پرنسيپ های بداخلاقی سوسياليسم؟!
حقيقت اينست که اسلام مجموعه ئی از بهترين احکام وپرنسيپ ها وقواعدی است که از طرف خدای متعال برای رستگاری وخوشبختی دنيوی واخروی بشريت نازل شده است وهرکسی که به آن عمل کند - چه درسطح افراد وچه درسطح جوامع- دردنيا وآخرت رستگار می شود ومسلمانان درتاريخ شان مراحل رستگاری وبدبختی هردو را داشته اندکه مادرينجا نمی توانيم ازآن به تفصيل ياد کنيم؛ فقط همينقدرمی گوئيم که هرگاه ايشان متمسک به احکام الهی بوده اند، رستگارشده اند وهرگاه ازآن روگردانيده اند، به ذلت وبدبختی دچار شده اند!

ادامه دارد

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سخن کلیشه ای نباید گفت. اگر پیغمبر اسلام بلاتشبیه همین اکنون بیاید وسری به کشورهای مختلف بزند، باور صد در صد داشته باشید که اوبا ریش تراشیده و بسیار پاک و مفشن خواهد آمد. عرب ها او را به زودی تکفیر میکنند. اسامه بن لادن امر ترورش را صادر میکند. آخوندهای ایران او را محکوم به اعدام میکنند. طالبان حزب اسلامی حکمتیار چندین انتحاری را برای نابودیش وظیفه میدهند. حزب های وحدت اورا سنی و یا شیعه منحرف گفته از دشتِ برچی میرانند. به این ها هم بسنده نمیکنندو شاید کاری کنند که در زبان راست نیاید.

    • نه تنها ، مقررات ساخته و پرداخته پيامبر اسلام ، در جهان امروز ، نا کار آمد و مضحک است ، بلکه خدای را که محمد بن عبدالله معرفی داشته ، خداوندی است انتقام جو، پرکينه، ماجراجو، و هردم خيال . چرا بايد ابراهيم، فرمان يابد ، پسرش ، اسماعيل را بکشد؟ اين چه حکمی است !
      چرا برخی جنگ های صدر اسلام، قابل توجيه نيست، پيامبر اسلام در يکی از تهاجمات ، فرمان يورش به کاروانی را صادر کرده که هنوز به دين محمد نگرويده بودند ،اين کاروان با پيامبر اسلام سر جنگ و جدل نداشت ( جنگ بدر) و فقط قصد عبور از کنار کاروان پيامبر اسلام را داشت!
      اگر حرف های روضه خوان های شيعه روی منبر راست باشد و از جعليات دوره شيخ صفی اردبيلی نباشد، آبروی اسلام و پروردگار خواهد رفت ، بنگريد:« روزی ، حضرت رسول کريم، در صفه ای نشسته بودند، ابراهيم ( فرزند ) و امام حسين ( نوه ) ايشان ، يکی در زانوی چپ و يکی در زانوی راست ايشان ، نشسته بودند، ناگهان وحی نازل شد که بايد، يکی از اين دو [ يعنی يا فرزند يا نواسه] قربانی شود ! پيامبر (ص) تن به تقدير داد و به هلاک فرزندش ابراهيم ، راضی شد » . البته شايد اين حکايتی نادرست باشد وشايد شيعه گان ، پنداشته اند، با جعل اين حديث، فضيلت (!) ی به فضايل حسين، افزوده ميشود ، بهر حال ، اين چه خداوند ی است که خواسته های عجيب و زشت دارد!
      مشکل بزرگتر دين محمدی ، در جهان امروز اين است که هرگونه اعتراض، ايراد يا تبصره ای عليه اين دين = مساوی به اعدام است ! فتوای مرگ سلمان رشدی توسط خمينی، کشته شدن چندين نفر هالندی و دنمارکی و ... توسط جوخه های اعدام اسلامی که اين قتل هارا در کشور های غربی ، انجام ميدهند ؛نمونه های کوچک اين ادعاست.
      گروگان گيری مسافران بيگناه هواپيما و منفجر کردن اتوبوس خطوط ريل وترن ( قطار) مسافربری ، به منظور برآوردن خواسته های اسلامی وقتل کفار برای ثواب اخروی نيز، مشکل لاينحل ديگری است !
      محمد بن عبدالله ، برای پيروان خويش ، حجاب را اجباری ساخته، و حق ، آزادی بيان و آزادی اجتماعات و آزادی کيش وانديشه را از آنان سلب کرده ، در عوض برای مردان حق تملک بيچون و چرا بر زنان و تعدد ازواج داده است . تا اينجا که ايرادی نيست ، يعنی قوانين اسلامی در محيط اسلامی قابل اعتراض نيست ، مشکل اساسی اين است که مسلمانان پناهنده و مهاجر در غرب، گاه فيل شان ياد هندوستان ميکند و ميخواهند اين مقررات هزار سال قبل بومی خويش را در کشور های غربی و غير اسلامی نيز تعميم دهند ، پوشيدن برقع ( روبند زنانه) که فقط چشم زن ، ازان عيان است و يک پوشش مشکوک و ضد شهروندی و تمدن امروز است ، آن هم در فرانسه و جرمنی، چه پيامی را ميرساند؟
      اينکه اسلام دين اجرا جويی است .
      دينی که هنر و موسيقی را قبول ندارد ! دينی که علوم طبيعی را قبول ندارد ؛ دينی که حتا علوم انسانی را مغاير اهداف خود ميداند( بنگريد حکم خامنه ای رهبر ايران را برای زدودن ، علوم انسانی از برنامه درسی دانشگاه ها) چگونه ميتواند با تاريخ و جامعه و تمدن غرب، همخوانی داشته باشد!
      مارکس ، يک عالم اقتصاد بود که در باره عاقبت کار سرمايه داری وروابط کارگر و کارفرما و استثمار کارگر در جهان امروز، مباحثی طرح کرد. وضعيت بيمار اقتصاد غرب همين اکنون، بسياری از پييش بينی های مارکس را تاييد ميکند ، اضمحلال حکومت شوروی سابق ، به مارکس ربطی ندارد ؛ مارکس و محمد را در برابر هم قرار دادن، اهانت به عقل و دانش بشری است!
      محمد، نماينده يک جامعه شبانی و اقتصاد ساده و قبيله ای است، مارکس ، نماينده اقتصاد شهری و بورژوازی است.
      تداوم اسلام وابسته است به چاه های نفت سعودی و ايران و فضای ترس و تازيانه و اعدام و تحميق و تطميع انسان ها در قلمروهای اسلامی !مليون ها مسلمانی که قرآن را می بوسند ، يک کلمه از داخل آن نميدانند،زيرا زبان عربی نميدانند! مليون ها مسلمان ، هنوز سواد خواندن و نوشتن ندارند ! اسلام برای جامعه باسواد و با درايت ، هرگز سرمايه گذاری نميکند ، بلکه زنان را در منازل ، محبوس ميکند و مدارس را ميسوزاند( نمونه طالبان کرام) .ازين بيش نيازی به استدلال نيست!آفاق

    • ba shoma pasokh goyan salam, ke joz een nameshawad goft ok

    • سلام عزیزانم درین اواخر نوشته ها ی شما در روی دو اصل میچرخد یکی ا ینکه دست به توطئه بزرگی زده اید نمیخواهید این ملت کمر شکسته دوباره قامت خویشرا بلند نملید اعتراضات بر بالای هر یک چه خوب باشد یا بد هیچگاهی فکر بهبود را نخواستید ولجام ادب را گسیخته وبا توهین های مکرر بهمدیگر ماهیت اصلی خویشرا به نمایش گداشته اید واه این چه یک دلسوزی بر میهن وملت خویش است تا چه سرحدبی ادبی بهدیگر مینویسید جای تاسف است که خویشرا نوسنده ویا نگارنده میگوید ومحلل اوضاع فعلی ویا سابقه در اصل بدنبال بدختی ملت برخاسته اید . و دوم اینکه با هر طرفندی میخواهید که بر مسلمانان بشتابید وبا کمال بی اادبی بر مقدصات اسلامی تعرضات دارید مهر های کور دلی کوربینی و کورلسانی بر قلب های اگنده از نفرت وبی دینی شما هک شده است ونمیتوانید واقعیت های رحمت محبت همدیلی همرنگی هملسانی قرانکریم را درک کنیند پارا بر ضدمسلمین برهنه کرده اید وهمیشه نام ازبد نام ترین گروه منحوث طالبان وعملکرد های ایشان نام میبرید ایا چه میدانید که این گروه از کجا واز چه مرجع هستند شاید مراکز وپشتیبان های ایشان امریکا لندن واسرائیل باشد بخاطر بد نام ساختند اسلام نشئت نموده اند مانند شما ها بیاید واقعیت اصلی کلام الله را دریابید اگر قرانکریم احکام دارد در برابرش دلایل دارد اگر قران را در وجود خویش تمرکز دهید بعد میدانید تا اینکه قران را بر بالای خویش تطبیق ننماید همه نوشته های شما بی مفهوم واز جهالت ودشمنی میباشد بنا حرف دشمنی های شما جاگیر نمیشود کشور افغانستان وملت افغانستان مسلم هستند چند تن از اشخاص مفتضح نمیتوانند اصول اصلی این ملت را تبدیل نمایند بجای تفرقه مصدر حدمات عامه شوید ورنگ ضلت را از چهره های این ملت بزدائید بااحترام رسا

  • salam wa ehtramat ba hama:j

    hamwatan hai aziz koshish koned ka sathe agahee tan ra baala bebared,chera ke bedoon mutalea wa ghour kardan een jar wa baas ha be faida mebashad.j

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس