صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > دانش "سیاه سنگ " ارزش می آفریند

دانش "سیاه سنگ " ارزش می آفریند

انجنیر شیرساپی
سه شنبه 6 سپتامبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

داکتر صبورالله "سیاه سنگ" یکی از پرارزش ترین ثروت فرهنگی جامعۀ افغانی است ، مزیت او به عنوان فرد خاص یک الگوی فرهنگی،آفرینشگرارزشها ،آثاراخلاقی و تجلیات گوهرانساني است.
این نیروی خلاقه درانتقال معانی ومفاهیم فرهنگ ، عامل توحید وتعمیق وحدت است وآنرا توسعه وتعمیم می دهد. ازاین دیدگاه ، نقش عمومی درایجاد واشاعۀ فرهنگ را به حیث ناقل ومحمل تمام ارزشهای معنوی درتداوم سیاست فرهنگی ، برخلاف تهاجم ، به مبادله فرهنگی وعلمی می پردازد و تغییرات را برمی تابند که همواره نقش فزاینده ی در شکل گیری روند فرهنگی کشور ایفا واجرا می کند .
" مهمترین زمینه های فعالیت ادبی او داکتر سیاه سنگ ؛ ترجمه شعر، ترجمه مقالات ادبی، معرفی آثار و چهره های مهم ادبی و نیز نوشتن نقد بر آثار اهل قلم افغانستان بوده است". بیبیسی
مبادله فرهنگی مجموعه ی از باورها ورفتارهای گروه های ساکن کشوراست که درآن ارزش ها وهنجارها دوطرفه رد و بدل می شوند.
ارزش ،عقایدی است که افراد یا گروه‌های انسانی درباره آن‌چه مطلوب، مناسب، خوب یا بد است؛دارند. ارزش‌های مختلف نمایانگر جنبه‌های اساسی تنوعات در فرهنگ انسانی است. ارزش‌ها معمولاً از عادت و هنجار نشأت می‌گیرند.
هر کسی برای خود ارزشها و باورهایی دارد که برایش محترم، ارزشمند و مهم هستند.
در واقع باور همان اندیشه و تفکری است که ما نسبت به مردم، جامعه و اشیا داریم .
باورها یا اعتقادات، مجموعه ای از افکار هستند كه به زندگي، معنا مي بخشند. باورها، ادراك ما از هستي را مي سازند. چنین اندیشه می شود که باورها، نقش فرماندهی در مغز دارند و زماني كه فكر مي كنيد که امری درست است، باور شما، به مغز، فرمان مي دهد تا به دنبال آنچه باشد كه از اعتقادات شما، حمایت كند.
باورها، مالک و فرمانده ی وجود ما و ایجاد کننده ی رفتارهای ما هستند.
هَنجار یا نورم ، به یک الگوی رفتاری گفته می‌شود که روابط و کنش‌های اجتماعی را تنظیم می‌کند، اکثریت جامعه خود را به آن پایبند می‌دانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را مجازات می‌کند. بی‌هنجاری باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی می‌شود. انواع دیگر قاعده‌ مندی‌های نظام اجتماعی، عادت‌ها و رسم‌ها هستند.
عادت قاعده‌مندی‌های اجتماعی که در اثر تکرار منظم و پایدار به وجود آمده‌اند.شخص در صورت رعایت نکردن عادات اجتماعی؛ مورد مجازات قرار نمی‌گیرد.در عادات اجتماعی؛ آموزش و عقاید تأثیری ندارد و شخص پاسخ قانع کننده‌ای برای پیروی از این رفتارها ندارد. نورم های درونی قابل مجازات نیست ؛ نورم های بیرونی ازپیش تعیین گشته افراد را به پیروی ازآن ترغیب میکند، درجوامع بی ثبات مانند افغانستان بی هنجاری باعث ازبین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود.
نقطه آغاز هر گونه ارزيابي، شايستگي است. ما افغانها که درحوزۀ فرهنگی پیرامون شایستگی ، سیال ترین واژۀ توصیفی ذهنی بحث می کنیم باید مشخص ساخته بتوانیم که کدام شایستگی دراین حوزۀ کاربرد اصلی دارد :
شایسته گی برپایۀ برداشت متداول عامیانه که با خوب وبد کس کار نداشته باشد ؛
شایسته گی بر پایۀ خصوصیات شخصی، زنده گی خصوصی، ویژه گی زبانی، قومی، دینی و...؛
شایسته گی برپایۀ اعتقاد به اصول مطروحه ، فعالیت در راه تحقق آن ، توانائی های مشهود درامور، وقف ، اعتبار تعهدات ، شهامت وشجاعت اخلاقی .....
مشخص ساختن این نورم ها اهمیت جدی دارد .
بارها در برابر سئوال های مختلف استدلال واحد شنیده میشود:"والله فلان آدم ،نویسنده ، شاعر و... بسیارخوب است " این "شاه دلیل" شامل حال آنانی نیز میگردد که ارۀ دوسره را دردست دارند.
شاسیتگی بایستی برمبنی شاخص های قابل لمس وقابل سنجش گردد تا عوام الناس هم به درک آن قادر شوند . تجربه نشان داده است که قبول عوامل غیر قابل سنجش به حیث شاخص های معیاری برای تعیین شایستگی میدان دادن به گزافه گویی ، ریا کاری وفرصت طلبی است که ازآن تجارب منفی فراوان داریم .
فرهنگیان افغان اکثرأ ؛ چهره ی شفاف درتاریخ اجتماعی کشور خود ندارند.
يكى از شاهكارهای آنان، "اين است كه در جهل مطلق، خود را دانايى توانا مى نماياند. رشد اين توهم به فرهنگ ما بدل شده است. بزرگترين شگرد ما در عرصه تفكر اين است كه با ظرافتى ويژه، نقش انسانِ انديشمند را بازى مى كنيم، بى آنكه انديشيدن در ما جايى داشته باشد".
دریکی از نوشته ها ی "سپوژمی زریاب " گفته بود : دری بخشی ازپارسی است ! وعدۀ هم بدان باور است ؟!
سیاه سنگ در مقالۀ تحت عنوان"خامه دربرابرکابوس" خلاف نسیه وحواله زریاب موقف می گیرد و مینویسد :
گفتن "دری بخشی از فارسی..." نمایانگر کمبود آگاهی است. "دری" نام مستعار سیاسی شده "فارسی" است.

در انتخاب شایسته ترین ها به توانائی ها ، شاخصهاي رفتاري ، باورها ، ویژگی هاي شخصیتی ، نگرشها و رعایت ارزشها وهنجارها باید توجه ودقت شود !
رعایت مفاهیم ارزشي و رفتاري ، نماد و تجلی اندیشه واعتقاد سیاه سنگ است یا به سخن دیگر، طبق نظر اسپنسر شایستگی ویژگی زیربنائی فرد است که به طور کلی با عملکرد برتر در یک شغل یا وضعیت رابطه دارد . روان شناسان شایستگی را محرك ویژگی یا مهارت برجسته تعریف کرده اند که منجر به عملکرد بهتر می شود.
اسپنسر شایستگی را به دو دسته طبقه بندي میکند :
اول ـ شایستگی هاي مورد نیاز که مهارتهاي ضروري را براي حداقل عملکرد در یک کار و یا انجام یک وظیفه مشخص می سازد .
دوم ـ شایستگی هاي برتر که بر اساس آنها نتایج به دست آمده بالاتر از میانگین عملکرد است .
شایستگی : مجموعه دانش، مهارتها ، ویژگی هاي شخصیتی ، علایق ،تجربه ها و توانمندیهاي مرتبط با شغلی که افراد دارند وآنها را قادر می سازد در سطحی بالاتر از حد متوسط به انجام مسئولیت بپردازند . در واقع شایستگی ها الگوئی را ارائه می کنند که نشان دهنده فرد با عملکرد برتر در شغل محوله است .
به عباره دیگر، شايستگي عموماً بعنوان مجموعه رفتارها يا فعاليت‌هاي مرتبط، انواع دانش، مهارتها و انگيزه‌هاست که پيش نيازهاي رفتاري، فني و انگيزشي براي عملکرد موفقيت‌آميز در يک نقش يا شغل مشخص است.
در زير نمونه‌هاي ديگري از اين تعاريف آمده است:
شايستگي عبارتست از هرگونه دانش، مهارت يا ويژگي شخصي که يک فرد را قادر مي‌سازد تا عملکرد موفقيت‌آميز به نمايش بگذارد.
شايستگي ويژگي‌ قابل اندازه‌گيري يک شخص است که با عملکرد اثر‌بخش در شغل، سازمان و فرهنگ خاص مرتبط است.
سطوح شایستگی
شایستگی را می توان در سه سطح از یکدیگر متمایز کرد :
1) سطح فردي شایستگی : این سطح شامل دانشو مهارتهاي بالقوه ، ظرفیتها ( قابلیت ها ) و صلاحیتهاي کارکنان است .
2) سطح سازمانی شایستگی : شامل روش ویژه اي در ترکیب منابع گوناگون سازمان با یکدیگر است ، به عبات دیگر ؛ شایستگی شامل ترکیب متقابل دانشو مهارتهاي کارکنان با دیگر منابع سازمان ، مانند دانشسیستمها ،امور جاري رویه ها و تولیدات فناورانه است .
3) سطح راهبردي : منظور از شایستگی ها ، ایجاد و حفظ برتري رقابت آمیز از راه ترکیب خاصی از دانش، مهارتها ، ساختارها ،راهبردها و فرآیند ها می باشد .
ابعاد شایستگی
الف ) دانش: فرآیند دانشو معلومات نظري که به گونه معمول از راه تحصیل در سطوح دانشگاهی حاصل می شود .
ب) مهارت : مهارت عبارتستاز توانائی پیاده سازي علوم در عمل .
ج) توانائی : یک توانش خصلتی با ثبات وسیع را مصور می سازد که شخصرا براي دستیابی و نهایت عملکرد در مشاغل فیزیکی و فکري مقید می سازد .
د) نگرش: عبارتست از تصویر ذهنی انسان از دنیا و پیرامون آن .
سیاست فرهنگی
در نگاه كلي ، بااینکه سیاست وفرهنگ در ظاهر، دومقوله ازهم جدا می باشند ولی نگرش د قیق تاثیروتأثر این دومقوله دربرابریکدیگر به روشنی و وضوح می نمایاند که فرهنگ وسیاست باهم رابطه دوسویه داشته لازم وملزوم یکدیگرند. فرهنگ شکل وساختار خود را دربستر نوع تفکرواندیشه سیاست تعیین می کند .
سیاست های فرهنگی هرچند اغلب توسط دولت ها دروجود قدرت حاکم تجلی پیدا میکند ، هر ساختار دولتی یا قدرت سیاست فرهنگی اعلام شده یا اعلام نشده ی را پی می گیرد. دولتها نه تنها به قصد تاثیر گذاری در حوزه فرهنگ، دست به فعالیت می زنند، بلکه گاهی هم با عدم مداخله و اجتناب کردن از هر عملی، می توانند بر همین حوزه تاثیر بگذارند.
اما تعداد بسیار زیادی از موسسه های دیگر در بخش خصوصی همچون شرکت ها و سازمان های اجتماعی نیز در این امر دخیل هستند.
سیاست فرهنگی بعضی اوقات به صورت آشکار از طریق یک فرآیند خاص تاثیر گذار است !!!
ابعادشايستگي شخصیتی !! اصول راهنما برای جامعه و متولی این امر كه به آرمان‎ها و آرزو‎هاي يك ملت، امكان تجسم و تجلي مي‎بخشد، تعیین می گردد .
از اصول مهم سياست فرهنگي، فراهم ساختن موجبات رشد و شكوفايي ابتكارهاي فردي و گروهي ،تقویت پیوندهای مشترک میان مردم ، روش همان راه توسعه تربیت وبیدار ساختن گوهر آدم است که به صورت آثاري از خلاقیت و آفرینش ، پدیدار گردند .
اساس سياست فرهنگي عبارتند از:
نخست: كوشش در راه نيرومندتر ساختن همبستگي ملي
دوم: نيرومند ساختن جنبه‎هاي آفرينش فردي و گروهي جمعيت
سوم: شناخت آرمان‎هاي ملي
چهارم: بسيج رواني و قرار دادن افكار عمومي در مسير آرمان‎هاي ملي
پنجم: اولويت سياست فرهنگي در برنامه ريزي‎هاي اجتماعي و اقتصادي.

از آنجا كه جامعه سنتى افغانستان فاقد فرهنگ نقد است، در جامعه‌ى فاقد انديشه و لنگ در گام به سوى نواندیشی همراه با خردورزى ، ازتهورودلیری گریز و گزیری نیست.
قدرت تعمق، تعهدکم نظیر ونثردرخشان"سیاه سنگ" شایسته ی ستایش و تقدیراست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مأخذ :
• ــ http://www.rajaeehospital.ir/g...
• ــ http://www.bahaneh.net/hall/to...
• ــ http://www.arashmag.com/conten...
• ــ صفحه فارسی بی بی سی http://www.bbc.co.uk/persian/
• ــ http://www.arashmag.com/conten...
سنگی برگور سنت ، اسد سیف
• ــ عبورازسنگلاخ ، نوراکبر پایش
• ــ ویکیپدیا ، فارسی
http://www.rajaeehospital.ir/g...
http://karbord.net/?content=De...
http://www.avapress.com/vdcg.q...

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شاغلی شير ساپی ! اين گونه مزخرفات که نوشته ايد، جايش در « بينوا» يا « گران افغانستان» است نه کابل پرس?! سياهسنگ شايد برای « پشاتنه » افتخار باشد ، اما برای قاطبه ملت ، يک ترسويی آشفته سر و دمدمی مزاج است که درين اواخر « مداحی و خايه مالی » رانيز به کارنامه مضحک خويش ، افزوده است!
    شما پيام اخير سياهسنگ را خوانده ايد در باره شخصی به اسم « دکتر ناصر اميری» شاعر ! آيا سياهسنگ نمی دانسته که ناصر اميری ( افغان الا صل) به تابعيت ايران در آمده بوده است و از همه بدتر اين که عضو فعال « ساواک » بوده است!
    اين گوشه ای از کارهای مسخره و خيانتبار سياهسنگ است که ( آب را نديده ؛ موزه را از پای می کشد )!
    البته سياهسنگ در حد همان فريبا آتش ، برای جامعه فرهنگی افتخار آفريده است!

    • سلام بهنام سلحشور عزيز
      خوشا به فارسي زبانها و تاجيکها که نويسنده با تربيه و با ادبي همچون شما دارند! دکتور ناصر اميري و دکتور سياه سنگ را جامعه فرهنگي چندين کشور خوب ميشناسند، اما شما با اين نام مستعار تان (هم بهنام! و هم سلحشور!) در واقع نشان داده ايد که چقدرترسو و حسود و سردرگم تشريف داريد. در آينده کوشش کنيد نام مستعار تان اندکي تطابق با شخصيت زير چادري تان داشته باشد.

    • آقای عبدالله عبدی درود بر شما ! همچنان خوشا بحال پشاتین که نویسنده گان خوشنام و سرلچی چون سرلچ ، روستار ، یون و هاشمیان دارند . این آقای بهنام که یک پیام گذار بی نام اند و بی نشان و بی مسوولیت ، وا بحال آن نام داران خوش نامی که از نام خود و راه خود و اندیشه خود نمی توانند مردانه در میدان دفاع کنند !

  • ديروز از دوستان پشتون ، پرسان کردم ، به نام شير ساپی، شخصيتی موجود است؛ گفتند، نه . اين يک نام مستعار است!
    بهر صورت ، سياهسنگ يک پريشان گوی شهرت طلب است که همه چيز و همه جا می نويسد و در وبسايت ( فصل نامه فردا) ، بخش ادبی ، آن را اداره ميکند يا بقول خود وی ( ديدبانی ؟؟)
    اما هميجا بگويم که ديدبانی به مفهوم = نظارت و تفتيش است نه اهتمام و ويرايش ! بهر حال سياهسنگ لغات امروز فارسی ايران را غلط استعمال ميکند ؛ مثل همان تازه کاری که پنداشته بود ، « بن بست » به مفهوم « قطع رابطه » است واين عبارت را آورده بود : « گپ مرا نفهميد و مرا دشنام داد و من مجبور شدم با او بن بست کنم !! »
    بهر حال در همان صفحه فصنامه فردا ، سياهسنگ ، گاه سه مطلب خويشتن را با سه عکس مختلف درج ميکند! ، اين آدم ، يعنی سياهسنگ به قول فرنگی ها يک « نار سيست» است!
    سياهسنگ به چيز های که می نويسد، بی اعتقاد است، اين آقا،فاقد يک ايدئولوژی است !
    من ، اعتراف ميکنم که نوشته او در باره داوود خان ( .. وآن گلوله ها ی ...) چنگی به دل ميزند ؛ شايد مرگ داوود، طليعه نگون بختی افغانستان باشد ؛ اما مگر نه اين است که داوود ، بيشتر ازان که وطن پرست باشد ، قدرت پرست و سرتنبه بود؛او مار را در آستين ، نگه داشت و بر شوروی ها ، بيش از حد تکيه کرد!
    سياهسنگ درين تحقيق، قاتل داوودرا به ملت ، معرفی نکرده، بلکه سر نخ های را به دست ميدهد!
    سياهسنگ ، زياد می نويسد و بی دقت ! همين که چند بيوه زن ، برای او ايميل شادباش بفرستند، به وجد می آيد!

    • باقی سمندر
      سنبله سال ۱۳۹۰ خورشیدی
      اګست سال ۲۰۱۱

      سلام به خوانندګان عزیز کابل پرس?
      سلام به آقای شیر ساپی

      نظر شما و دیګران را درمورد صبورالله سیاه سنګ خواندم . با تبصره هایی که بانام های مستعار در مورد صبورالله سیاه سنګ صورت میګیرد ، متوجه میشوم که برای برخی انسانها زخم زبان زدن دارد به یک عادت تبدیل میشود . اګر انسانها خودشان بخود زحمت ندهند تا درمورد بکار بردن واژه ها وادبیات نوشتاری شان تجدید نظر نمایند - شاید هیچ فردی نتواند به کمک شان برسد .
      صبور الله عجیب نامی دارد - صبور – صبور ای خدا - صبور را شکیبا نیز ګفته اند –
      عجیب نام با مسمی است .
      هنګامیکه کودک دبستانی ای بیش در جامعه مسلمان های افغانستان نبودم – جز درسهای تعلیمی وتربیتی کودکان در آن دوره یکی این بود که :
      بایست مفهوم – آیه قرانی ( ان الله مع الصابرین ًٍ ) – (هر آینه خدا با صبر کنندګان است ) را در زندګی فرا میګرفتیم . صبور به انسانها یی ګفته میشد که با مشکلات دست وپنجه نرم مینمودند و سروصدا وشکایت شان باعث آزار دیګران نمیګردید . در جامعه ما میکفتند که :
      در کشاکش زندګی باید سنګ زیرین آسیاب بود –
      صبور الله انسانی است که همه شکنجه ها و رنج های زندان بانان ودژخیمان را در باستیل پلچرخی کشیده است - به یقین که زخم زبان دیګران را نیز تحمل خواهد کرد . من صبورالله را سنګ صبور مینامم نه سیاه سنګ یا حجر الاسود
      یقین دارم که بخاطر همین جملات کوتاه به من نیز زخم زبان خواهند زد و این زخم زدن هارا ادامه خواهند داد. بنظر من چه بهتر که در مورد افکار ونوشته های صبورنوشته نمایند وافکارش را به نقد بکشند تا اینکه وی را زخم زبان زده و دشنام بدهند . از انجاییکه چند تن از وطنداران در همین تبصره هایشان با نام مستعار برخورد نموده اند – شاید بیجای نباشد که اګر نظر سنګ صبور را در مورد نام مستعار باهم بخوانیم .
      شما اګر بخواهید در مورد نام مستعار و ارزش آن مطلبی از سنګ صبور بخوانید ، لطفن مقاله پایان را که درتارنمای صدای المان پخش شده است ، بخوانش بګیرید .
      باقی سمندر

      نگاه دیگر | 03.08.2011
      سایه روشنهای "نام مستعار" در رسانههای افغانستان

      صبورالله سیاه سنگ، نویسنده و پژوهشگر افغان مقیم کانادا
      Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: صبورالله سیاه سنگ، نویسنده و پژوهشگر افغان مقیم کانادا
      پناه بردن در سایه نام مستعار پیشینه درازدامنی دارد. پذیراندن یا برگزیدن نام "دیگر" برای پوشاندن سیمای راستین، سدهها پیش در دستگاه ارتش و پولیس یونان باستان آغاز شد و آرام آرام به گسترههای سیاست و فرهنگ ریشه دواند.

      دو صد سال پسین در جهان و از آن میان هشتاد سال گذشته در افغانستان، کارگیری نام مستعار گراف پیشرونده را نشان میدهد. این پدیده با نگاشتن یادداشتهای سیاسی رخ نمود و از آنجا به حریم ادبیات، سپس اداره استخبارات نظام سلطنتی و در فرجام به سازمانهای چپ سیاسی و چندین گوشه دیگر زندگی راه کشود.

      بایگانی رسانهها مینمایاند که نخستین مستعارنویس افغانستان عبدالحی حبیبی بوده است. نامبرده در 1930، اندکی پس از به تخت نشستن محمد نادر، به نکوهش وی برخاست و در نشریه "افغانستان" چاپ لاهور/ (پاکستان امروز)، چهار سال پیهم به نام مستعار "پریشان" نوشت.

      میگویند تا کشته شدن شاه در 1933، "پریشان" را نشناختند. کاربرد این نام یک سال پس از مرگ محمد نادر پایان یافت.

      از گوناگونی پردازها و دیدگاههای حبیبی برمیآید که وی به گمان زیاد چندین نام مستعار دیگر نیز داشته و چه بسا که شماری از آنان تا کنون ناشناخته باشند.

      پناه گزیدن به نام مستعار همواره با ترس از "نظام حاکم" و رویارو شدن با پیامدهای زیانبار آن پیوند ندارد. گاه هراس از مردم، خطر بزرگتر پنداشته شده است. "مخلص زاده" در عرصه ادبیات نخستین نمونه این ماجرا به شمار میرود.

      در میانه دهه 1940، داستاننویسی به نام مستعار "مخلص زاده" در رسانه ها پدید آمد. این نویسنده که توانست تا دم مرگ نامش را پنهان کند، محمد هاشم شایق افندی است. او سروده ها و نوشته هایش را با نام راستین چاپ میکرد، ولی نمیگذاشت داستانهایش نشانی از شناسنامه خودش داشته باشند. "مخلص زاده" وامی بود از تخلص داملا محمد یعقوب "مخلص" پدر محمد هاشم شایق افندی.

      در نیمه پسین دهه 1940، داشتن نام مستعار در اداره استخباراتی "ضبط اخبارات/ ضبط احوالات" اجباری گردید. کمبود اسناد دسترس در این بخش زمینه بررسی و پژوهش را تنگ ساخته است. شماری از کارمندان پلیس پنهان – از آغاز تا کنون – از سوی مردم با القابی چون نامگیرک، مخبر، چارکلاه، شیرکش، جاسوس، گردپای، ناشکن، راپورچی و لشمانیا که نمیشود آنها را "نام مستعار" دانست، یاد میشوند.

      نام مستعار در صفحات انترنتی و شبکه های اجتماعی انترنتی بیشتر است. Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: نام مستعار در صفحات انترنتی و شبکه های اجتماعی انترنتی بیشتر است. در کلیت میتوان گفت دهه 1950 سالهای رویش، دهه 1960 روزگار شگوفایی، و دهه 1980 دوران کاهش نامهای مستعار در رسانه های افغانستان است.

      شماری از مستعار نویسان هفتاد سال پسین اینهایند:

      1) سیاست و نگارشهای سیاسی: محمد هاشم میوندوال "پردیس"، محمد موسا شفیق "کامه وال"، عبدالحی حبیبی "مهاجر افغان"، سید قاسم رشتیا "سیدال یوسفزی"، نور محمد تره کی "سورگل" و "نظرزاده"، سلیمان لایق "سپینتمان"، حفیظ الله امین "اباسین"، عبدالکریم میثاق "کوه بابا"، طاهر بدخشی "بابک"، عبدالمجید کلکانی "مازیار" و "تاکستانی"، اسحاق جبران "پولاد"، محمد قدیر تره کی "چاردهیوال" محمود بریالی "م. بری"، حفیظ آهنگرپور "عبدالله"، انیس آزاد کلکانی "چهلتن"، نادر علی دهاتی "نصف النهاری"، انجنیر حبیب الرحمان آستانه "خمس الاسدی"، عبدالله نایبی "سپیدار"، دکتور ظاهر طنین "شمشاد"، زلمی همت "ناژو"، دکتور صدیق "فاخته"، کبیر توخی "پ. لیان"، دکتور جواد جاغوری "هوزاله"، انجیر شفیع حلیم "بورا"، صبورالله سیاه سنگ "پلاتین"، و ...

      2) ادبیات آفرینشی و پژوهشی/ تاریخی: عبدالغفور روان فرهادی "خدایار کابلی"، عبدالحی حبیبی "محمد هوتک"، محمد هاشم میوندوال "میم میم"، محمد رحیم الهام "م.م"، محمد آصف آهنگ "عیسی کابلی"/ "حسن لوگری"، محمد شاه واصف باختری "دانیال حافظی" و "عباس عطش"، محمد اعظم رهنورد زریاب "ناب" و "رز"، صدیق روهی "حسین زاده"، دکتور اکرم عثمان "برمک کابلی"/ "مازیار خراسانی" و "کوزه گر"، محمد صابر روستا باختری "پر"، امین افغانپور "الف الف شپیلی"، عمر شاکر "میرمن روح افزا"، سرور انوری "اوستا"، محمود حبیبی "تور"، محمد افسر رهبین "دود"، آصف معروف "آ. صدا"، اسد بدیع "الفبا"، آصف بره کی "آب"، صبورالله سیاه سنگ "حجرالاسود" و "سیگما" ...

      3) طنز و کارتون: عبدالرحیم نوین "گل بیخار"/ "ترجمان" و "بانجان بد"، جلال نورانی "جیمنون"/ "گل سیب"/ "گل بدست" و "پودری"، علی اصغر بشیر هروی "ناظر خضرو هروی" و "مفلوک الشعرا"، عبدالاحد عشرتی "چوکیدار"، ظاهر ایوبی "شمس الله شله" و "گل آغا پتونی"، ...

      4) موسیقی: عبدالرحیم محمودی "ساربان"، محمد صادق فطرت "ناشناس"، ضیا قاریزاده "کبوتر"، حمیده "مهوش"، نوریه "پرستو"، زهره "هنگامه"، مومن "بیلتون" غلام دستگیر "شیدا" و ...

      نامهای مستعار بالا رفته رفته یا تخلص هنری شدند یا جانشین نامهای اصلی هنرمندان یاد شده گردیدند.

      آیا نام مستعار گزیدن نشانه بزدلی است؟ درستترین پاسخ "نه و آری" خواهد بود. پنهان شدن در پشت نام دروغین – اگر پای ایستادگی در برابر نهادها یا نیروهای خودکامه در میان باشد – راهکارهای سیاسی را کمخطر و هموارتر میسازد؛ زیرا چنین کسی به آسانی شناخته و پیجویی نمیشود.

      پرداختن به کارهای آموزشی، پژوهشی و آفرینشی از نگاه روشنگری، رشته چندانی با نامهای راستین یا مستعار نمییابد. در چنین موارد، گفته ها اهمیت بیشتر از گوینده ها دارند. به بیان دیگر، سخن درست خوشایند است از هر خامه و زبانی که باشد.

      آنچه هم از ارزش نوشته میکاهد و هم جایگاه نویسنده را آسیب پذیر میسازد، نقد نگاری یا انگشت گذاری از سنگر نام مستعار است. این شگرد که تازه "ادبیات انتحاری" نامیده میشود، از سویی زاده ترس از رویارو شدن با دیگران است و از سوی دیگر نمایانگر باور نداشتن به خود. نقدی که با پشتوانه آگاهی و نیات بهبود و سازندگی فراهم نشده باشد، نویسنده اش را وادار به پنهان شدن میکند.

      سیاه سنگ: آنچه هم از ارزش نوشته میکاهد و هم جایگاه نویسنده را آسیب پذیر میسازد، نقد نگاری از سنگر نام مستعار استBildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: سیاه سنگ: آنچه هم از ارزش نوشته میکاهد و هم جایگاه نویسنده را آسیب پذیر میسازد، نقد نگاری از سنگر نام مستعار است این گروه که هرگز از سوی جامعه ادبی جدی گرفته نمیشوند، زیستنامه کوتاه دارند و پس از چند تلاش ناکام خاموشی پیشه میکنند و یا به ژرفای فراموشی میروند یا به نام مستعار دیگری چهره میافروزند.

      در پرتو فراگیر شدن انترنت و رسانه های خودگردان، دو دهه 1990 و 2000 را میتوان بیست سال فوران فزاینده نام مستعار در افغانستان دانست. شمار فراوانی از سرودپردازان، هنرمندان و نویسندگان در رسانه هایی چون بلاگ، سایت، فیسبوک، تویتر و ... در پناه نام مستعار مینویسند.

      تنی چند از مستعار نویسان نامور و پرکاری که در ده سال گذشته پیوسته نوشته اند:

      1 ) گزارشگری: پرتو نادری "علی سینا"، رزاق مامون "احمد آرمان"، نسیم فکرت "سهراب کابلی"، یونس حیدری "مسیح بامیانی"، داوود سیاوش "نیرو"، ...

      2) طنز: کاکه تیغون، ماما وردکی، زبان دراز، صمد صارم، اکه مردان قل، ابراهیم درهم برهم، عارف قرچه، مالیخولیا، تافته، ...

      3) آفرینش و پژوهش: پ گلمراد، حلامیس، دای فولادی، سنگچل سخی، آییژ، سرمه سمنگان، خورجین غم، چراغ، راغ، زاغچه، ســمن، نیل توتیا، الجبره، برف، سودان، اگریتاکس، سیزده، ابن مریم، سفینه، نقشینه، مروند، ...

      شاید رندانه ترین شیوه نام مستعار گزینی همانا نوشتن به نام راستین کس دیگری باشد. در این گزینه، نویسنده اولی هشیارانه در پشت پرده نهان میشود و شخصیت حقیقی دومی در نقش سپر وانمود میکند که آنچه به چشم میخورد، نوشته خودش هست. این شگرد که آشکار و پنهان شدن همزمان است، در نیم سده پسین نمونه های چشمگیر دارد.

      شایان یادآوری است که نوشتن به نام مستعار از سوی بانوان افغانستان کارکرد چندانی نداشته است. پس از مریم محبوب که سالها پیش داستانهایی به نام "دخت خان آبادی" نوشته بود، شمار دیگران هرگز بیشتر از سه نخواهد شد.

      نویسنده: صبورالله سیاه سنگ، ریجاینا/ کانادا
      ویراستار: عارف فرهمند

    • این بیماری که به جای نقد اندیشه ها و متن ها شخصیت نویسنده ها را آماج قرار می دهیم؛ دست از سرما بر نمی دارد.برخی ازاین یورشگران بر شخصیت سیاه سنگ آشکاراعقده مند اند زیرا برای خوار داشتن خود سیاه سنگ تلاش داشته اند نه این که نشان دهند پژوهش های این نویسنده ی توانا از کدام جهت ضعف ونارسایی دارند؟ کسی که سیاه سنگ را به گرایش های پشتونی متهم ساخته است باید یک بار نقد سیاه سنگ را بر شعر های باری جهانی بخواند تا عرق شرم بر جبینش جاری شود.
      چقدر می توان وجدان ضعیف داشت که دروغ گفت وعقده پراند. حتا بی شرمی را به جایی رسانیده اند که کامنت نویسان برای سیاه سنگ را " چند بیوه زن" خوانده وغیر ازدروغ وقیحانه ؛ به زن ها نیز توهین روا می دارند. ولی درواقع ماهیت حقیرانه ی خویش را برملا می سازند.

  • سنبله ۱۳۹۰
    سپتامبر سال ۲۰۱۱

    نقد یا دشنام و ناسزا ګویی ؟
    سلام به خوانندګان ګابل پرس !

    از دیر زمانی بدینسو درهمین سال ۲۰۱۱م بازهم برخی افراد مجهول الهویت با دیدګاه خاص فکری شان تلاش دارند تا درتارنماهای جامعه روشنفکران فغانستان با فحش ودشنام و اتهام بستن مخالفین خود را از سر راه خود دور نمایند.
    در جامعه استبدادی – خراسان دیروز و - فغان ستان امروز انواع شکنجه وتوهین وتحقیر از زندان نای تا کالینجر از قفس های فلزی تا سیاه چالها – از اعدام کردن ها و به دارآویختن ها تا کله منار ساختن ها -تبعید ها و از کشته ها پشته ساختن ها تا به توپ پراندن ها و غل وزنجیر کردن ها – یا در زندان جرٍثقیل یا قلعه موتی یا دهمزنګ یا قلعه کرنیل یا باستیل پلچرخی یا زندانهای بګرام و یا زبان بریدن ها و تیل داغ کردن ها تجارب تلخ ایست که میتوان در مورد آن هزاران ورق نوشت.
    یکی دیګر از ترفند ها را دیدیم که کتاب غرق کردن در دریا بود ودیګری کتاب سوختاندن و اینک باز هم نویسنده های شرافتمند را در زندګی ترور شخصیت مینمایند.
    برخی در این عقده ګشایی چنان عربده میکشند که ګویی شمشیر به ناف فیل زده اند و عده ای هم بنام ویراستاری طنزها شماره دار در دشنام نامه های شناخته شده - دشنامهای رکیک شان را رنګ و روغن میدهند و ګویا حق استادی خویش را ادا مینمایند تا عقده خورد بینی خود را ګویا بپوشانند .
    اینک که عده ای کوشیده اند ومیکوشند صبور الله سیاه سنګ را به تمسخر بګیرند وتحقیر بنمایند – کور خوانده اند .
    عده ایکه از ماه ها من رامورد تحقیر وتوهین واتهام قرار داده اند – من درمورد خودم پاسځ ایشان را چنانچه سزاوار اند به شکل دیګر داده ام وتشت رسوایی شان را از لب بام شان درباتلاقی که باید قرار میګرفت انداخته ام در مورد صبورالله سیا ه سنګ یا سنګ صبور من نمیتوانم خاموش باشم .
    من میدانم که سنګ صبور هیچ نیازی به دفاع من ندارد ونخواهد داشت و عده ای بازهم چنان ادعا میکنند که ګویا باقی سمند ر« مداح »شده است –
    اما من به صراحت مینویسم که دفاع از شرف وحیثیت و کرامت انسان جز اخلاق وشهامت مدنی است. انهاییکه به کرامت خود هیچ ارزشی قایل نیستند به کرامت انسانی دیګران میتازند ـ
    من خواندم که عده ای مریض از کشتن انسانها ومخالفین شان توسط قوای ناتو و شرکا لذت میبرند وعده از کستار توسط طالبان .
    سادیستها با توهین نمودن دیګران احساس خشنودی مینمایند .

    این عده هرګز نمیخواهند درک نمایند که کرامت انسانی از هر نوع تعرض بایست مصوون باشد .
    من در پایان مقاله ای را درباره نقد از دوستان ایرانی به عاریت ګرفتم و در اینجا برای شما منتشر میسازم تا دیده شود که سطح فرهنګی نویسندګان در کشور همسایه فغان ستان درچه حد است ؟
    من مقاله عاریت ګرفته شده را بدون کوچکترین کم وکاست منتشر میسازم و از نویسنده اش سپاسګزارم .

    o حالت خطی تعريف نقد : (نقد چيست ؟)
    تعريف نقد : (نقد چيست ؟)


    نقد در لغت به معني ((بهين چيزي بر گزيدن )) ( تاج المصادر زوزني: ص 5 )
    و نظر كردن در دراهم تا در آن به قول اهل لغت سره را از ناسره باز شناسد
    . معني عيب جويي نيز كه از لوازم (( به گزيني )) است ظاهرا هم از قديم در اصل كلمه نقد مستتر بوده است و لذا از دير باز اين كلمه در مورد شناخت محاسن و معايب كلام به كار رفته است ، چنانكه آن لفظي هم كه امروز در فرهنگ اروپايي جهت اين معني به كار ميرود در اصل به معني راي زدن و داوري كردن است و شك نيست كه راي زدن و داوري كردن درباره ي نيك و بد امور و سره و ناسره ي آنها مستلزم معرفت درست و دقيق آن امور است . (زرين كوب ، 22:1374)

    معني انتقاد عبارت است از اعمال قضاوتي منفي كه بويژه در مورد شيوه هاي سلوك ، ادبيات يا محصولات فرهنگي بطور عام صورت ميگيرد . بررسي انتقادي متون مذهبي ، فعاليتي بود كه به عنوان نوعي حربه ي مناقشات ديني در جريان اصلاح مذهبي نشو و نما يافت . در آن هنگام نقد متون انجيلي ،به منزله ي قضاوتي منفي اما عيني در باب عمل و احكام دستگاه روحاني در نظر گرفته مي شد . غرض از انتقاد ، كشف مفرو ضات مستتر و بر ملا كردن بطلان دعاوي حجيت آن مفروضات ، و همچنين بطور ساده پيدا كردن غلط ها و اشتباهات بود.... هگل تاريخ بشر را به منزله ي پيشرفت اگاهي او در نظر مي گرفت و عقيده داشت كه اين خود اگاهي قيود موجود اجتماعي را دائما دگرگون ميكند و پيوسته در حدود آن فراتر ميرود . پس در فلسفه ي هگلي انتقاد چيزي بيشتر از قضاوت منفي بحساب آمد و نقش مثبت كشف و بر ملا كردن اشكال موجود معتقدات بخاطر تقويت تعالي انسانها در جامعه به آن داده شد . ( آبركرامبي ،97:1370)

    در نظر ماركس مفهوم انتقاد تنها بطور ساده نوعي قضاوت ذكاوت آميز منفي در باب دستگاه هاي ايد ئو لوژيكي انديشيده نبود ، بلكه فعاليتي بود كه صفات عملي و انقلابي داشت . ماركس ... بناي بسط اين عقيده را گذاشت كه انتقاد فلسفي براي آنكه موثر باشد لازم است به صورت ابزاري متعلق به طبقه كارگر در مبارزه ي انقلابي او بر ضد بورژوازي در آيد . لذا انتقاد در مفهوم ماركسي آن با پراكسيس ملازمه پيدا كرد و اين بدان معنا ست كه انتقاد هوشمندانه تنها ضمن فعاليت انسانها در جامعه ميتواند فعاليت كامل پيدا كند
    ( همان : 97 )

    نظريه پردازان مكتب انتقادي برداشت عميق تري از مفهوم انتقاد در شكل هگلي آن را ارائه نمودند . از نظر آنها مشرب انتقادي بايد خصلت " از خود انتقاد كنندگي " نيز داشته باشد .

    نقد به عنوان يك مهارت اجتماعي :

    از آنجائيكه انسان موجودي پرسش گر و انديشه ورز است و همين ويژگي موجب خلق شمار انبو هي از آثار فكري و فرهنگي در طول تاريخ شده است . آثاري به وسعت و گوناگوني اسطوره ها ،جادوگريها،هنرها،اشعار،دا ستان هاو افسانه ها تا آموزه هاي ديني ،اخلاقي ، حقوقي ارزشها و هنجار ها و از ابزار و ادوات زندگي گرفته تا نمادها و معني هاي آنها و در راس همه ي آنها زبان جملگي دستاورد هاي پر سشگري و انديشه ورزي بشر براي حل مسائل و مشكلات خود بوده كه همچنان ادامه دارد و هيچ گاه از حركت باز نمي ايستد .

    بي شك آنچه كه موجب تداوم جريان خلاقيت و آفرينش فكري ، هنري و فني مدام و مستتر شده ،همانا روحيه نقادي و انتقاد است. روحيه اي كه بدون ترديد معطوف به بهبود امور است . و از اين روست كه هرگز اجازه نمي دهد انسان به وضع موجود رضايت دهد و دست روي دست بگذارد .

    نقد و انتقاد موجب پويايي جامعه ي بشري و موتور حركت جوامع است و اساساً به خاطر همين خصلت بشري است كه ما در بررسي پديده هاي انساني و اجتماعي از تاريخ كمك ميگيريم . تاريخ سير حركت جوامع و تغيير تحولات آنها را به مي نماياند و خاستگاه و رستنگاه جايگاهي كه اكنون در آن سر مي كنيم به ما باز مي نماياند .

    با وجود وقوف و اذعان اغلب و يا شايد همه ي انسانهاي با عقل و سليم و درك متوسط به ثمرات نقد ، معهذا شاهد رويگرداني شمار كثيري از افراد در جامعه از نقد و نقادي ميباشيم . اين خود نوعي آسيب و مسئله ي اجتماعي و فرهنگي قلمداد مي شود كه به تبع آن بسياري از مسائل و مشكلات را در جامعه پديد مي آورد . از اينروست كه بايد به اهميت نقد و نقادي توجه بيشتري شود و به عنوان يك مهارت اجتماعي در كنار ديگر مهارت ها مانند تفكر،استدلال ،بيان نظرات ، گفتگو ، همدلي ،مباحثه و ... در جريان اجتماعي شدن ، در افراد دروني شود.

    بايد همگي بپذيريم كه نقد موجب شكوفايي جامعه است. هر كس ما را نقد كند بزرگترين خدمت را به ما نموده و هر كس كه از بيان نواقص و معايب ما خودداري كند و يا آنها را لاپو شاني نمايد و بدتر از آن اگر تملق گويي نمايد ، به ما خيانت بزرگي نموده است . اگر نقد كردن لطف است لذا نبايد صرفاً از ديگران انتظار لطف و عنايت داشته باشيم بلكه ما نيز بايد آنها را مورد لطف و محبت و عنايت خود قرار داده و آنها را نقد كنيم .

    البته برخي گمان ميبرند كه نقد ، قضاوتي منفي است ( همچنان كه در برخي تعاريف ذكر شد ) اما واقعيت اين است كه نقد به معناي وارسي و كنكاش در ويژگيها و خواص چيزي ميباشد كه در اين صورت هم ابعاد و سويه هاي مثبت و مفيد و هم جنبه هاي منفي بيان مي شود. نكته ي ديگر درخصوص اين است كه برخي نقد را به دو دسته نقد سازنده و نقد مخرب تقسيم مي كنند ، كه به گمان نگارنده اگر چيزي از جنس نقد بخواهد باشد بايد حتما سازنده باشد و اساساً بيان عبارت مركب نقد مخرب پارادوكسيكال است و مانند اين است كه بگوييم مربع سه ضلعي .

    ادامه دارد

  • به ادامه ګذشته
    باقی سمندر
    در باره نقد - مقاله عاریت ګرفته شده

    آنچه كه مخرب است ديگر نقد نيست بلكه ميتوان امر ديگري مانند دروغ ، بهتان ، تهمت ، ناسزا و ... باشد .

    برخي اصول نقد :

    اصولي كه بايد در نقد رعايت كرد به نظر نگارنده به قرار زير است :

    1- معطوف به بهبود امور باشد .

    2- از سر خير خواهي باشد .

    3-توام با ارائه اصلاحات پيشنهادي و يا راه حل باشد .

    4-توام با ذكر آثار و جنبه هاي مفيد در كنار جنبه هاي منفي باشد .

    5- منتقد خود و نقد خود را نيز نقد و ارزيابي نمايد .

    6- همراه با استدلال و سند و مدرك باشد .

    7- متحجرانه و انعطاف ناپذير نباشد .

    8-واضح و روشن باشد . مبهم ، مغلق و پيچيده نباشد به طوريكه نياز به مفسر داشته باشد . اين اصل در مورد همه ي آثار علمي و آموزشي صدق ميكند. كتب درسي بايد به شيوه ساده و روشن و بدور از ابهام تاليف شوند .

    9- احساسي و ايدئولوژيكي نباشد . به اين معنا كه پيش فرض آن بر نادرست بودن امر مورد نقد قرار نگيرد . به عبارت دگر منتقد نبايد جانبداري ايدئولوژيكي خود را در امر انتقاد دخالت دهد .

    10- آزمون پذير و عمومي باشد . به طوريكه ديگران هم بتوانند با استفاده از همان روش و ابزار به همان نتايج مطرح در انتقاد دست يابند . به عبارت ديگر مهمل و بي معني نباشد .
    و...

    چه كسي مي تواند نقد كند ؟

    آيا هر كسي ميتواند هر چيزي را نقد كند ؟ مثلا آيا من ميتوانم سمفوني بتهوون را نقد كنيم . مني كه در موسيقي دانش ، تجربه و تبحري ندارم ؟ آيا من ميتوانم آثار سينمايي فيلم سازان معروف را نقد كنم ؟ آيا من مي توانم كتابي در زمينه ي خواص ميوه جات و سبزي جات نوشته شده است اظهار نظر تخصصي نمايم ؟ بي شك پاسخ اين سوالات منفي است . واضح است كه منتقد بايد خود در زمينه اي كه نقد ميكند داراي تخصص و تجربه و دانش در خوري باشد كه ما او را به عنوان دارو و ارزياب بپذ يريم و داوري و راي زني او را قبول كنيم .

    انواع نقد

    1-نقد تاریخی که خود به دو بخش الف)نقد درونی ب)نقد بیرونی تقسیم می شود.

    در این نوع نقد که در ارتباط با نقد اسناد و مدارک و متون تاریخی استفاده می شود ، عمدتا دو نوع سوال مطرح می شود.

    الف) سند و مدرک و یا کتاب مورد بررسی چقدر اصلی و واقعی است و جعلی نیست ؟ این سوال ناظر به نقد درونی است. اگر بخواهیم این نقد را در خصوص کتب درسی مطرح کنیم،باید بگوییم که نویسنده کتاب مورد بررسی تا حد اعتقادات واقعی خود را بیان کرده است.آیا این مطالب واقعا عقاید خود نویسنده است یا اینکه وی ناگزیر از نوشتن این مطالب بوده است؟

    ب)سند یا مدرک مورد بررسی تا چه حد حقیقت را بیان می کند؟ در این سوال صرف نظر از اینکه سند واقعی است و جعلی نیست ، این پرسش مطرح می شود که چقدر گزارش و روایت درستی از واقعیت را بیان می کند؟

    به عنوان مثال اگر بخواهیم کتابی تاریخی منتسب به سید رضی که در زمینه ی عاشورا نوشته شده است را مورد بررسي قرار دهیم،این دو سوال مطرح می شود ؟

    الف)آیا این کتاب واقعا متعلق به سید رضی است؟آیا این سند جعلی نیست؟

    ب)اگر ثابت شود که سند اصلی است ، باز این سوال مطرح می شود که آیا سید رضی روایت معتبر و صحیحی از واقعه عاشورا ارائه نموده است یا اینکه حقایق تاریخی را تحریف نموده است؟

    نقد تاریخی در زمینه کتب درسی در بیشتر رشته های علوم انسانی بویژه تاریخ می تواند راهگشا باشد.

    2-نقد فنی که خود به دو بخش نقد صوری و نقد محتوایی الفاظ و معانی تقسیم می شود.

    در نقد صوری شکل و ساختار جملات و شیوه نگارش و میزان رعایت قواعد و دستور زبان مورد توجه قرار می گیرد. همچنین در این شیوه از نقد به بررسی میزان رعایت اصول منطق در استدلال قیاسی و یا استنتاج فرضی - قیاسی توجه می شود.باید توجه داشت که از مقدمات خاصی نتیجه خاصی می توان گرفت لذا باید ساختار استدلال و گزاره های منطقی تابع قواعد گفتار منطقی باشد.

    3-نقد اخلاقی :در نقد اخلاقی مطالب کتاب با موازین اخلاقی سنجیده می شود ، اینکه این مطالب تا چه حد اخلاقیات را تعمیق و ارتقا می بخشد و یا بالعکس موجب تزلزل موازین اخلاقی در جامعه می گردد.

    4-نقد اجتماعی :در نقد اجتماعی عمدتا دو موضوع مورد توجه قرار گیرد :

    الف)تالیف کتاب تا چه حد متاثر از شرایط اجتماعی بوده و زمینه های اجتماعی آن چیست؟

    ب)کتاب مورد نظر چه پیامد ها و تاثیراتی بر جامعه دارد ؟

    5-نقد روانشناختی:در نقد روانشناختی جریان باطنی و احوال درونی نویسنده مورد توجه قرار می گیرد.دراین شیوه قدرت ترکیب و تخیل و ذوق و استعداد وی در تدوین کتاب مورد توجه قرار می گیرد.

    6-نقد توصیفی(طبیعی): این نقد که متکی و مبتنی بر روشهای علوم طبیعی است به نقد طیبعی نیز مشهور می باشد. در این روش با استمداد از روش های کمی و آماری به طبقه بندی ،توصیف،ایضاح موارد مبهم و در برخی موارد به احتجاج در باب پاره ای از مطالب آن توجه دارد.

    7-نقد تطبیقی: در این روش کتاب مورد بررسی با کتاب های مشابه درطول زمان و یا در مناطق دیگر که حتی به زبانهای دیگر نوشته شده است مورد مقایسه قرار می گیرد و از این طریق مورد نقد قرار می گیرد.

    برای نقد کتب درسی به روش تطبیقی می توان آنها را با کتبی که سالهای قبل تالیف شده بود و مدتی تدریس گردید و همچنین با کتبی که در سایر کشور ها در این رشته و برای همان گروه سنی نوشته شده و مورد تدریس و آموزش قرار می گیرد مقایسه نمود.

    8)نقد کتب از منظر علوم ارتباطات

    اگر بخواهیم از منظر علوم ارتباطات به کتاب به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی نظر کنیم و بخواهیم از این زاویه آن را مورد نقد و بررسی قرار دهیم باید به نکات زیر توجه کنیم:

    1-انطباق و سازگاری کتاب با قدرت درک و فهم و نیازهای مخاطبان

    • ممکن است با قدرت درک و فهم آنها متناسب باشد اما نیاز آنها را تامین نکند.
    • ممکن است نیاز آنها را مورد عنایت قرار داده باشد اما با فهم و درک آنها متناسب نباشد.

    2-مطالب کتاب سو گیری (Bias) نداشته باشد ،در این خصوص معمولا از دو نوع سو گیری صحبت بیان می آید، الف)سوگیری دانشی :که فرستنده پیام به علت فقدان دانش صحیح و کافی مطاب نادرست و نا صحیحی نوشته است و ب)سوگیری گزارشی :که حکایت از این امر دارد که فرستنده پیام واجد دانش کافی و درست می باشد اما از بیان حقیقت سرباز زده است.این نوع سو گیری معمولا به سیاستمداران نسبت داده می شود .و کتب درسی علوم انسانی مانند جامعه شناسی ،تاریخ،روانشناسی،معارف و ادبیات بدور از این بد گمانی ها و انتقادات نیستند .

    3-باز خورد و پیامد های کتاب ،آیا مورد اقبال و توجه مخاطبان بوده یا نه.آیا معلمان و دانش آموزان به طور کلی از کتاب استقبال نموده اند ،احساس خوبي نسبت به آن دارند یا از آن تنفر دارند. در این خصوص استفاده از جذابیت های بصری و تصویری ،رنگ های متنوع،استفاده از مطالب متنوع و جذاب موجب جلب و جذب دانش آموزان و معلمان به کتاب می شود.

    4-اعتماد پذیری پیام:

    ویژگی بسیار مهمی که باید در پیام وجود داشته باشد تا مورد پذیرش و جلب توجه مخاطبان قرا گیرد ،صداقت در مطالب تالیف شده است به این معنا که حقیقت و واقعیت به روشنی بیان شود.به گیرنده و خواننده اعتماد شود و مسائل با او در میان گذاشته شود.در این صورت است که اعتماد او جلب می شود اعتماد پذیری (Credibility) یکی از مهمترین ویژگی های یک پیام موثر است.

    9) نقد از منظر اعتبار سنجي Validity

    از اين منظر كه بيشتر به منظور سنجش ميزان اعتبار ابزار تحقيق بويژه پرسشنامه مورد استفاده قرار مي گيرد ، چند نوع پرسش و يا نقد به شرح زير مطرح مي گردد .

    الف ) نقد صوري : به بررسي شكل، صورت و فرم مطالب مندرجات كتاب و نحوه نگارش و جمله بندي آن توجه مي كند.

    ب ) نقد محتوايي : به بررسي ميزان اعتبار مطالب و محتواي نوشته شده در كتاب مي پردازد .

    ج) نقد تجربي يا وابسته به معيار : مي توان هم به داوران مراجعه نمود و هم مي توان به يك ملاك عيني و تجربي متوسل شد و نتيجه بدست آمده از وسيله مورد بررسي را با آن ملاك مقايسه كرد.
    به عنوان مثال اگر دانش آموزي تحقيقي انجام دهد و با ارائه آن تحقيق در كلاس به صورت كنفرانس نشان دهد كه موضوع مورد تحقيق را بدرستي مورد مطالعه و شناسايي قرار داده و از قدرت تجزيه و تحليل خوبي در مورد آن برخوردار است اما مطلب مرتبط با آن را در كتاب درسي آمده و او مورد مطالعه قرار داده ولي نتوانسته است آن را ياد بگيرد ، نشان از آن دارد كه مطالب كتاب در اين خصوص از اعتبار تجربي برخوردار نيست.

    ادامه دارد

  • باقی سمندر

    به ادامه ګذشته
    بخش آخری

    مقاله به عاریت ګرفته شده در مورد نقد

    د) نقد سازه اي : به بررسي ميزان اعتبار مباني نظري كتاب و همچنين ساز گاري دروني عناصر بكار رفته براي تبيين تئوريك مسئله توسط آن مي پردازد .

    سئوالات مطرح در نقد كتاب :

    1- اين كتاب چيست؟

    2- اين كتاب براي چيست ؟ چه اهدافي را دنبال مي كند؟

    3- اين كتاب براي كيست ؟

    4- اين كتاب در شرايطي تاليف شده است؟

    5-نویسنده کتاب کیست ؟ احوال و افکار و روحیات او چگونه است ؟

    6- این کتاب چقدر با حقایق معتبر و متقن علمی منطبق است ؟

    7-در کتاب تا حد اصول نگارش و قواعد زبانی رعایت شده است ؟

    8- این کتاب چه اثراتی بر جای گذاشته است ؟

    9- تا چه میزان از کتاب استقبال شده است ؟

    10- آیا این کتاب از ویژگی های بدیع و تازه برخوردار است ؟

    11- مطالب و محتوای کتاب تا چه حد با هم سازگاری دادر ؟

    12- عناوین و تیترهای کتاب با مطالب مربوط به آنها چدر منطبق است ؟

    13- کتاب چقدر به حل مسائل زندگی روزمره کمک می کند ؟

    14- در کتاب چقدر از معیار های زیبایی شناختی پیروی شده است ؟

    15- کتاب با اصول و معیار های اخلاقی تا چه حد انطباق دارد ؟ آیا نکات غیر اخلاقی در کتاب وجود دارد ؟

    عناصر نقد کتب درسی چه چیزی را باید نقد کنیم ؟)

    1- اهداف کتاب

    2- متن کتاب

    3- فعالیت ها و تمرین های کتاب

    4- اشکال ، تصاویر و نمودارهای کتاب

    با توجه به چه معیار ها و شاخص هایی کتب درسی را نقد کنیم ؟

    1- انتخاب اهداف مناسب به لحاظ نیاز دانش آموزان

    2- انتخاب اهداف مناسب به لحاظ ضرورت های زندگی اجتماعی ، دانش افرایی ، مهارت آموزی و ایجاد نگرش ها و گرایش های مناسب در زمینه تحصیل و کسب موفقیت ها

    3- انتخاب اهداف مناسب با توجه به یافته های جدید علمی

    4- هماهنگی بین اهداف کتاب

    5- هماهنگی بین اهداف کلی و جزئی

    6- هماهنگی بین اهداف و محتوای کتاب

    7- توازن بین اهداف شناختی ، عاطفی و مهارتی

    8- رعایت استاندارد های نگارشی

    9- تنوع و جذابیت اهداف و محتوای کتاب

    10- ترغیب مخاطبان به مشارکت در امر یاد گیری

    11- تشویق دانش آموزان به بحث و گفتگو و کار و فعالیت گروهی

    12- رعایت اصول تعلیم و تربیت دانش آموز محور و اصول یادگیری

    13- فراهم نمودن امکان ارزشیابی

    مسائل مطرح در نقد درسی جامعه شناسی 2 :

    1- در کتاب از چه رویکردهای نظری استفاده شده است ؟

    2- نقد رویکرد های نظری کتاب ؟

    3- آیا مبحث هویت دارای ضرورت و اهمیت لازم به عنوان یک بخش مهم از کتاب درسی جامعه شناسی می باشد ؟

    4- به نظر شما آیا بحث مزایا از اهمیت و ضرورت لازم برخوردار می باشد که در کتاب درسی جامعه شناسی به آن پرداخته شود ؟

    5- بحث هویت چقدر توانسته است مسائل مربوط به هویت یابی جوانان و نوجوانان جامعه را مطرح نماید و به آنها کمک کند تا در این زمینه مشکلات خود را بهتر حل نمایند ؟

    6- آیا فقط جوانان علوم انسانی هستند که با مشکلات هویتی روبرو هستند و باید در این زمینه به آنها آموزش داده شود یا اینکه سایر دانش آموزان دبیرستانی نیز دچار چنین معضلاتی هستند ؟اگر این چنین است چرا نباید به آنها چنین آموزش هایی داده شود ؟

    7- مباحث هویت کتاب درسی چقدر با مباحث تئوریک نظریه پردازان جامعه شناسی هماهنگ است ؟ چرا رویکردهای مختلف در این زمینه مورد نقد و بررسی قرار نمی گیرند ؟

    8- بحث مزایا چقدر توانسته است مسائل مربوط به نابرابریها و قشر بندی و نحوه ی توزیع منابع و مزایای اجتماعی را در جامعه مطرح نماید و به دانش آموزان کمک کند تا در این زمینه به تعمق بپردازند و راه حل های مختلف را مورد نقد و بررسی قرار دهند و به راه حلهای علمی تر و معتبر تری دست یابند ؟

    :

    • سلام به دو نويسنده مبارز و محترم آقایان باقی سمندر و گشن آبادی
      افتخار به شما دو گرانقدر که به گوش عمر راوي ياسين مي خوانيد ! عمر راوي يا همين نصرالله بريالي شنوا اين چپراسي گک بيچاره را که فعلن نه چپ است و نه راست و معجون مرکبي است از چپ و راست , سه چيز ديوانه کرده است : اول حسادت برعيله دکتور سياهسنگ و دوم حسادت برعيله دکتور سياهسنگ و سوم حسادت برعيله دکتور سياهسنگ

    • درود به آقای عبدالله! سپاس از حسن نظرشما. ولی ناگزیرم خاطر نشان سازم که من نمی دانیم آن نوشته های عقده مندانه از کیست. نه عمرراوی را می شناسم ونه کسی دیگررا که نویسنده ی آن کامنت ها اند. هدف من محتوای کامنت ها است. امیدوارم که دوستان نظریات دیگران را وسیله ای برای تصفیه ی حساب یا انتقام کشی علیه کسی قرار ندهند. با عرض حرمت.

  • باقی سمندر
    سنبله سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    سپتامبر ۲۰۱۱ میلادی
    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?

    سلام به آقای عبدالله !
    از لطف وحسن نیت شما تشکر مینمایم.
    من میخواهم نتنها برای آنهاییکه میخواهند به شکل آشکار مخالفین شان را با دشنام وناسزا ګفتن ها به سوی خاموشی بکشانند -بلکه برای انهاییکه خود را زیراسم مستعاربرای دشنام دادن که همانا پنهان شدن زیرچادری دلاق و یا چادرنماز سیاسی است ، پنهان مینمایند ودشنامسرایی را پیشه کرده اند - بفهمانم که :
    هرانسان از خود کرامت دارد . کرامت انسان بایست از هر نوع تعرض مصوون باشد .
    اما میبینم که یک عده ای معلوم الحال ویک عده مجهول الهویت با زهر پراګنی خواستار اشاعه افکار ضد ترقی وضد پیشرفت در باره کشور ومردم فغانستان میباشند .
    میبینم که سازمانهای استخباراتی چګونه با تکیه به افواهات - اتهامات - ناسزا ها و دشنام های همین افراد سست عنصر ودامن زدن وګسترش بخشیدن به بحران بی اعتمادی راه خود را برای بخاک وخون کشیدن بیشتر فغان ستان بازترنموده اند و مینمایند .
    شما در بسا کشور های دنیا میبینید که استخبارات بین المللی و چند ملیتی چکونه مستبدین را در اریکه حکمروایی نګهداشتند - نګهمیدارند و نګه خواهند داشت و یا چګونه افراد دلخواه خودرابه اریکه فرمانروایی نصب مینمایند .
    نمونه لیبیا یکی از بارز ترین نمونه ها است .
    نمونه های عراق - فغان ستان - پاکستان - و ده ها نمونه دیګر نشان میدهند که آزمندان ولشکرګشایان و استعمارګران نوین و ستون پنجم شان نه تنها با چماق تکفیر - نتنها با شکنجه و زندان - نتنها با بدنام سازی و تحقیر بلکه حتی با ګویا « پشتیبانی وحمایت سیاسی-دیپلوماتیک -دفاع و حسن نیت » هم که شده باشد - تاکیک های رنګارنګ شان را بکار میبرند تا برای تحقق استراتیژی های ها و راهبرد های آزمندانه شان برسند .
    در همه اشکال که شناخته شده اند میبینیم که ترفند های رایج ومعمول همانا ممانعت وضدیت در برابر روشنګری و انتشار افکار ترقی خواهانه - استقلال و آزادی طلبانه وبرابری خواهی و عدالت خواهی برجسته تر است .
    اګرما و شما وهر انسان شرافتمند که پیرو هر نوع خط فکری وسیاسی است وباشد - دشنام نامه ها ودشنام سرایان را یکجا افشا ننماییم ، تجرید نه کنیم و از میان ترقی خواهان طرد ننماییم به مشکل میتوانیم با قوا ولشکری مولتی ناسیونال یا چند ملیتی که زیر رهبری سی - آی- ای -، ام ای شش - موساد و ده سازمان جاسوسی و تبهکار دیګر فغان ستان ومردم هردم شهید اش را به خاک وخون کشیده اند ومیکشند از یک سون و جنایت پیشه ګان طالبی را با تمام شعبات خرد وکوچک شان با حزب اسلامی ګلبدین و شرکا از سون دیګر و دست های تا به مرفق به خون آلوده آی - اس - آی و شرکای منطقوی شان را از سون دیګردست وپنجه نرم نماییم .
    از اینرو دفاع من از شخصیت سنګ صبورو ده ها انسان شرافتمند دیګر جز وظیفه اخلاقی وشهامت مدنی است .
    من از حق پناهندګان در استرالیا یا در آتن - از حق زنده ګی انسانها در ناروی و از کرامت انسانی بازهم دفاع خواهم کرد. این دفاع یک رکن بسیار مهم مبارزه ای ملی - دیموکراتیک در افغانستان و مبارزه برای آزادی وبرابری و عدالت اجتماعی در سطح جهانی است .
    امید وارم همه انسانهای شرافتمند در برابر یورش های ضد کرامت انسانی فعالتر ګردند . دفاع از کرامت انسانی دیګران ۰ دفاع از کرامت خود انسان است .
    در يایان شایان تذکر میدانم که من هرګز به کرامت انسانی نصر الله یا صبور الله یا داد الله یا هرفردی دیګری که منظورباشد - تعرض نکرده ام ونخواهم کرد .
    یارزنده و صحبت باقی

  • اگر درباره سیاهسنگ میخواهید خوب معلومات پیداکنیدیک شاعربه زبان پشتو اصلیت سیاهسنگ بیان کرده شعربسیارمقبول است نمیدانم شاعراین شعرکیست اما هرکه باشه خوب زبردست بوده وشناخت خوب ازسیاهسنگ داشته سیل هسنگ به نامهای مستعارزیادمینویسه ازخودتعریف وتوصیف میکنه که مشهورشوه چیزهایکه سیاهسنگ مینوسی فقط به دردخودش میخوره وبس. خوب زیاددرازنویسی نمیکنم وهموشعررا ازشاعرش خواهش میکنم که یکباردیگرهم به نشربسپاره

    • سلام بنده حقير که حقارت تان را خوشبختانه خود تان اعتراف کرده ايد
      يک سوال ساده من از شما دارم : آيا دکتور سياهسنگ خودش زياد در باره خود نوشته کرده است يا مخالفين اش به چندين نام اصلي و مستعار اين کار را برايش کرده اند ؟ تا جائي که من اطلاع دارم تعداد نوشته ها و تبصره ها و پروپاگندها برعليه دکتور سياهسنگ حد اقل ده چند مقاله هاي خود دکتور سياهسنگ مي باشد . به اين ترتيب ، نتيجه گرفته مي شود که اين مخالفين دکتور سياهسنگ است که باعث شهرت او مي شوند ، نه خودش . تنها در سايت کابل پرس? زيادتر از 500 نوشته برعليه دکتور سياهسنگ نشر شده که فعلاً هم وجود دارد . آيا تعداد نوشته هاي خودش که ولو به نفع و تعريف خود هم نوشته باشد به 500 مي رسد ؟ نخير! حالا مطمين شديد که واقعاً بنده حقير مي باشيد؟

  • یک خواهش دارم ازت باقی سمندر چرا اینقدر درازمینویسی کوتاه بنویسی که مفهوم داشته باشد آن نوشته زیادتوچه به دردمیخوره که هیچ مفهوم نداره

    • " بنده ی حقیر" باید برای اثبات اعای خود که گویا سیاه سنگ خودرا تعریف می کند؛ حداقل دوسه نمونه را نشان دهد که در آن سیاه سنگ خودرا توصیف کرده باشد.بفرماید در کجا؟ اینگونه ادعا های وقیحانه آدم را حقیر تر می سازد.

    • همين نوشته كيست وتازه من اين نام راشنيدم درصحفه انترنيت عزيزم مه گفتم كه سياهسنگ بااستفاده ازنام مستعاربه تعريف وتوصيف خودميپردازدكه ازين جمله نامهاشايد يكش هم همين باشد وديگه دهانام ديگه مثلانيرم من فقط مستعارنويس ازطرزنوشتنش ميشناسم نيرم زيادترطرزنوشتارسياهسنگ راداشت كه بسيارازجناب خودتعريف ميكرداگرباورنداري بروبه سايت اوغان جرمن بانامهاى مستعارسياهسنگ برخوردخواهدكردى سياهسنگ يك آدم بزدل است كه براي سركوب مخالفانش ازنام مستعاراستفاده ميكندچرامرد وارى بنام خودنمينويسه

    • بلی مانند شما که « مرد واری » به نام خود نوشته کرده ايد. صحبت ديگر تان هم خيلی مستند می باشد . هر نام را که شما قبلن نديده و نشنيده باشيد حتمن بايد سياهسنگ باشد !

  • و. قاسم
    سیاهسنگ حتما نواقصی دارد که یک سور خلقی ار وی وکارش تمجید میکند .

    • برخی آدم ها از وقاحت و منافقت دفاع ميکنند و به عمل خويش افتخار! سياهسنگ نه تنها چهل نام مستعار دارد بلکه ، برخی نوشته های بيوه زنان و حتا زنانی که وبسايت ادبی دارند ، به خامه سياهسنگ نگاشته ميشود!
      سياهسنگ در صحنه ادبيات البته زاغچه ايست که ادای سيمرغ را در می آورد ، فرستادن پيام های به اصطلاح غايبانه به آدرس احتفالات فرهنگی ( به شيوه دفتر کرزی و شرکاء) ، خود شيفته گی مزمن اين آدم بيمار را ميرساند!
      فوسيل بی ارزشی مانند باقی سمندر و ياوه گوی گوش درازی همانند گشن آبادی ميخواهد که آزرم و ادب را به طاق بلند بگذارد و از اين گونه آدم های کوچک دفاع کند ، آنهم با الحاح و اصرار و ابرام !

    • روی ديگر سکه ای به نام سياه سنگ !

      برای شناخت بهتر صبور سياهسنگ ( همرکاب اعظم سيستانی ) ناگزير نتيجه تحقيق و تفحص يک هموطن فرزانه به اسم ( درويش دريادلی) را اقتباس ميکنم ، اين مطلب در وبسايت تاجک ميديا ، چندی قبل درج شده است :

      ...« دوستان و خواننده گان عزیز ،

      قراریکه شما آگاهی دارید ، در چند هفته گذشته ایمیل هایی به یک تعداد هموطنان فرستاده شده اند که در آنها سخنان لچکانه و خارج از چوکات اخلاق و ادب به شماری از فعالان سیاسی تاجیک نوشته شده است .

      باید روشن ساخت که ایمیل های یاد شده از نام " داکتر نور الحق نسیمی " به دیگران ارسال شده اند که کاملا جعلی می باشند . این پروژه ی ارسال ایمیل های جعلی و تخریبکارانه به ابتکار و گرداننده گی دو فرد فاشیست و پست فطرت به راه افتیده است که یکی اش صبور الله سیاه سنگ مقیم کانادا و دیگرش اعظم سیستانی مقیم سویدن می باشد . افزون بر این دو شخص دون مایه و بدنام ، یک شخص دیگر هم با ایشان همدست است که در داخل اوغانستان زنده گی میکند !

      صبور الله سیاه سنگ و اعظم سیستانی ، آن فحش نامه ها و سخنان لچکانه را می نویسند و برای آنکه کسی به هویت شان پی نبرد ، نوشته های خود را به شخص سوم در اوغانستان ایمیل می کنند و آن شخص آن نوشته ها را با نام و نشانی جعلی به اشخاص معینی در کشور های مختلف ارسال میدارد .

      سیاه سنگ و سیستانی ، این دو تبلور روشن بی شرافتی و بی ایمانی ، گمان می کردند که با این شگرد و نیرنگ میتوانند ما را با دشمن نامرئی طرف سازند و خود شان بیخار به تماشا بنشینند !

      از آن جاییکه ، صبورالله سیاه سنگ یکی از منحوس ترین چهره های سیانه و مکار و خاین و چند پُشته و چند رویه هست و سالهاست که در شبکه جهانی انترنت به نام های گوناگون گلهای عجیب و غریبی را به آب می دهد و ما از همه نیرنگها و ماده رندی ها ، نامردی ها و پست فطرتی های او اطلاع کافی و دقیق داشته ایم و چرم بویناک او را در چرمگری می شناسیم و همچنان خبر داشتیم که سیستانی و سیاه سنگ در صدد به آب دادن یک گل تازه استند ، در نخستین لحظه ها به ماهیت و اصلیت دسیسه ای ناشیانه و احمقانه ی شان پی بردیم . اما برای اینکه اسناد و مدارک کافی بدست داشته باشیم از افشای شان در روز های اول خودداری نمودیم .

      اینک ، پس از دریافت اسناد کافی و انکار ناپذیر ، میخواهیم برخی از جزئیاتی را افشاء کنیم که منجر به شناسایی آن شخص بی شرافت سومی شود که اکنون در داخل اوغانستان به سر می برد و ایمیل ها را به دیگران می فرستد .

      فرد مذکور در اوغانستان ، در شهر" زابل" زنده گی میکند . ایمیل ها را از یک دفتر رسمی ارسال می دارد . کمپنی که انترنت را برای آن دفتر تهیه میکند کمپنی "رانا ویمکس نتورک "

      نام دارد .Rana Wimax Network In Afghanistan
      ( نقل با تلخيص و حذف جزئيات )

    • سلام به هموطنان عزیز !

      آقای قاسم ، عقل سلیم در بدن سالم است ، سیاه سنگ نقایص دیگران را اصلاح ، درست والتیام می بخشد ، اگر از راه آموزش وتوصیه ادبی او شفا نیافتید ، از مشوره های خوب درمان روانی آن حتمأ استفاده کنید .
      به نظر شما ، هر پشتون باید طالب ، حزب اسلامی ، افغان ملت یا خلقی باشد.این برداشت شما همان عطش وچیره شدن تعصب کوروجهالت را عیان میکند . خوشا به حال آن پشتون که شهامت درک وبیان حقیقت را دارد.
      به آقای بلال غزنوی ، ستیهیدن باعلم ومنطق واقعأ منافقت ، رذالت وحماقت است .
      درجهان هیچ چیزی خطرناک از این نیست که انسان در جهالت صداقت داشته باشد ودر وجدان حماقت .
      بلال جان به یاد داشته باش ! بهای تقوا ؛ درهر جا وهر زمان به افتخار قابل تأدیه است !!!
      آقای نعیم فرهادی ، فرزانه گفتن ویا ساختن درویش دریادلی توهین به کلمه فرزانه ، حکیم و دانشمند است . دیوانه را کس فرزانه نمی گوید . درویش دریادلی یک ترورست فرهنگیست ،افغانان دانشمند چند سال قبل نقاب وپرد ۀ مشبکی از رخ اش دریدند.
      پیروی آقای ن . فرهادی از ترورست مایه تعجب نیست ، خودش هم از قماش همین هاست .

      با عرض حرمت ش . ساپی

    • از کلمات قصار شاغلی شير ساپی :
      [ درجهان هیچ چیزی خطرناک از این نیست که انسان در جهالت صداقت داشته باشد ودر وجدان حماقت .]
      قابل توجه جلالتماب کرزی و فاروق وردک! لطفا فرمان دولتی صادر شود تا عمله شاروالی کابل اين وجيزه های فيلسوفانه را بر ميادين کابل بخصوص چارراه پشتونستان ، با خطوط طلايی بنويسند!
      واقعا پشتون هاو قتی ، « دری ؟» می نويسند معجزه ميکنند!
      اما شاغلی شير ساپی اگر نام شان مستعار نباشد،عکس شان را نيز منتشر سازند!
      همه پشتون ها اعتقاد دارند که شير ساپی يک نام مستعار و غير واقعی است !

    • آیا از دوستان دانشمند دوستی پیدا میشود که این (ستیهیدن) را برای من حقیر معنی و ترجمه نماید ؟ متشکرم .

    • آقای مزاری ، لطفأ این سایت انترنیتی را به خاطر بسپارید ! لغت نامه دهخدا http://www.loghatnaameh.com/de...

      ستیهیدن . [ س ِ دَ ] (مص ) ستهیدن . در اوراق مانوی بپارتی «ستی هگ » ( نزاع طلب ،ستیزه جو)، ستیهیدن فارسی مشتق از «سته » ۞ = ستیغ فارسی است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ستیزه کردن .(برهان ) (اوبهی ) (غیاث ) (آنندراج ). لجاجت کردن . (برهان ) (آنندراج) :
      به آنکس که جانش ز حکمت تهیست
      ستیهیدنت مایه ٔ ابلهی است .

      موفق باشید

    • بلال غزنوی؟!
      انسان اگر باوجدان خود وداع بگوید می شود مثل تو. من فقط از حقیقت دفاع می کنم والزامی برای دفاع از سیاه سنگ ندارم. سیاه سنگ با کارهای ارزشمندی که در حوزه ی نویسندگی کرده است دفاع می شود ونیازی به دفاع من وکسی دیگر ندارد. ولی من پوست ترا در چرمگری می شناسم. تو دم دراز همانی هستی که چندین بار با نام های مختلف علیه سیاه سنگ اراجبف پراکنی کرده ای. آخر تخریب کسی کجای ترا که سراسر ویرانه هستی آباد خواهد کرد؟ سیاه سنگ همان است که بحیث نویسنده، پژوهشگر و مترجم ومنتقد شناخته شده است. طبیعی است که در فضای مسموم فرهنگی ما او مخالفانی هم داشته باشد. ولی تو کیستی؟ چی کار فرهنگی انجام داده ای وچند کس ترا همپایه ی سیاه سنگ می شناسد؟ ایا بهتر نیست که چرک وریم درونی خودرا جای دیگر خالی کنی وبه بازسازی روانی خود بپردازی؟ بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است !

    • و.قاسم
      آغای سافی شما درست فرمودید اوغان حتمی است که یا خلقی باشد یا طالب .اما من فکر میکنم که خودت خلقی طالب شده هستی وسیاهسنگ با مشوره های درمانی وروانی خود میخواهد ار اوغان آدم بسازد که این آب در هاون کوبیدن است . طالب وخلقی هیچ وقت آدم نخواهد شد .

    • اين شير ساپی ( شايد نامش پشتون است ) ، وقتی به محترم مزاری لغت نامه دهخدا را معرفی ميکند ، بعيد است پشتون باشد ، پشاتنه چگونه از حد و حدود [ پته خزانه ] رسيده اند به فرهنگ معين و دهخدا؟
      شير ساپی راستی که انجينير است ؛ کمت شير جان!
      احترام .

    • آقای دلشاد درود و احترامم را بپذیرید . برای من حقیر نیز پرسش برانگیز بود ، اینکه دوستان پختون ما ، ما را به گفتن دانشگاه ، دانشکده ، بهینه ، پیشینه ، دیرینه ، رسانه ، گفتاری ، نوشتاری و و و به نوکر ایران بودن محکوم میکنند ولی خودشان ستیهیدن فارسی مینویسند و فارسی زبانان را به دانشنامه دهخدای ایرانی رهنمون میسازند . نمیدانم چرا (لجاجت) دری اوغانی ننوشتند که یکباره واژۀ فراموش شده ستیهیدن فارسی دری را بیاد دیگران داده اند ؟ خیلی جالب است !!

  • شیر ساپی یک خلقی دواتشه است که تا کنون نیز خلقی مانده است وهنوز هم تره کی معبود وپیشوای اوست. سوال اینست که این خلقی چگونه دست وآستین را بالا زده وبه تمجید از سیاهسنگ پرداخته است؟ آیا واقعا این عمل دوستانه بوده است وبه اجازۀ سیاهسنگ صورت گرفته است؟ اگر دوستانه بوده است دیده می شود که نتیجۀ مطلوب از آن به دست نیامده است. اگر به اجازۀ سیاهسنگ نبوده است این شیرساپی حق نداشته است کسی را چنین در دهن ها بیندازد. این حق سیاهسنگ است که بر او احتجاج نماید . در حاکمیت قانون جنگل نیز کسی باید حق داشته باشد که حد اقل جلو مدح خود را بگیرد اگر نمی تواند جلو دشنام را بگیرد. توصیف نامۀ کسی چون شیر ساپی به وقار سیاهسنگ نمی افزاید. اما یک پرسش از خود سیاهسنگ دارم هر چند می دانم در این صفحه به آن جواب نخواهد داد وآن اینست که اگر به خطا نرفته باشم ودر تشخیص خود اشتباه نکرده باشم، می بینم که در این اواخر مناسبات ایشان با خلقی ها بهتر شده است. از ارسال مطالب تکراری شان طور دوامدار به سایت آریائی(خلقی) ومناسبات دیرینۀ شان با خلقی های مقیم...( اگر توضیح خاص خواستند، توضیح خاص ارائه خواهد شد) گرفته وتا سکوت شان در برابر این مدحیۀ ساپی ، همه موید آنست. چند مثال دیگری نیز از این همسوئی وجود دارد، هر چند تقابل با باری جهانی نیز فراموش نشده است.

    • او هو سلاماليک آغاي ديدار گل
      چقه گپ هاي خوب خوب مي زني . نام خدا نام خدا ! تا ديروز خو مي گفتي که انجنير شير ساپي وجود خارجي ندارد ، اين نام مستعار خود سياهسنگ است . امروز چطور مي گوئي شير ساپي خلقي دو آتشه است . يعني هم وجود ندارد و هم خلقي است ؟ يا ذوالجلال والاکرام ! بيا از اين نوده پيوند کو که شفتالو بگيره ني ؟ ببينم که فردا و پس فردا چي مي گوئي ؟ از شما مستعار بازان شک هم نيست که فردا بگوئيد دکتور سياهسنگ هم که به گفته شما به چهل نام مستعار مي نيوسد ، خودش وجود خارجي ندارد

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس