صفحه نخست > دیدگاه > افغانستان و راهکار سیاست بیطرفی مثبت و فعال

افغانستان و راهکار سیاست بیطرفی مثبت و فعال

عباس دلجو
جمعه 13 جنوری 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

افغانستان اما ! با توجه به موقعیت ژیوپولیتیکی و ژیواستراتیژیکی و ژیواکونومیکی‏اش درمنطقه، از اهمیت راهبردی ویژه ی برخورداربوده و به اصطلاح حیثیت "شاهراه تنفس استراتژیک" برای قدرت‏های منطقوی و فرامنطقوی داشته و همیشه برای آنان حساس و مهم بشمار آمده است . مخصوصا که درین اواخر موقعیت ژیواکونومیکی افغانستان، کشور های طماع منطقوی و بین المللی را وادار به دخالت بیشتر کرده است . "اين كشور مملو از منابع عظيم ذخاير طبيعي است، كه قيمت اين منابع طبيعي بيش از يك تريليون دلار تخمين زده شده است . آهن، مس، كوبالت، طلا، اورانيوم، سرب، آلومينيوم، تيتانيوم، بوكسيد، لي‌تي‌يوم، فيروزه، ياقوت، زمرد و... بخشي از ثروت‌هاي معدني و طبيعي افغانستان است كه هنوز استخراج نشده‌اند."1 به همین لحاظ سياست‏خارجي، افغانستان همیشه ازین‏وضعيت( ژیوپولیتیکی، ژیواستراتیژیکی و ژیواکونومیکی) کشور متاثر بوده است که تاریخ‏سیاسی گذشته کشور و دخالت های آشکار و پنهان قدرت‏های درگیر در قضایا، شاهد بر این مدعا است .

قدرت‏های مداخله گر منطقه‏ی و فرامنطقه‏ی برای تسلط بر این «شاهراه تنفس استراتژیک» و تثبیت هژمون قدرت، تامین منافع استعماری و گسترش کریدورامنیتی شان چه در دوران جنگ سرد و چه در زمان کنونی با دخالت در امورداخلی کشور ما، فضای جنگ، تخاصم و رقابت را گسترش داده اند . درست به همین دلیل، در بازی‏جدید پس از جنگ‏سرد، بین امریکا و سایر قدرت‏های منطقه‏ی و فرامنطقه‏ی، افغانستان با توجه به موقعیت خاص اش، یکی از کانون های اصلی تصادم و میدان زورآزمایی قدرت های درگیر گردیده است . برخورد و تصادم منافع قدرت های بزرگ جهان مانند امریکا، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و قدرت های منطقوی مانند هند، پاکستان، ایران، عربستان و... در کریدور امنیتی ترسیم شده توسط این هژمون ها، چالش های امنیتی منطقه ی و بین المللی را بوجود آورده است .
اما در شرایط فعلی برای جلوگیری از دخالت بیشتر قدرت های سلطه جو، یکی از وظایف عمده یک دولت ملی در افغانستان، اتخاذ سیاست بي‌طرفي مثبت و فعال میباشد . سیاست بی طرفی یک دولت ملی، غیر از بی طرفی و بی توجهی آن نسبت به سیاست است . درینجا نوانسی وجود دارد که باید آگاهان به مسائل سیاسی به آن توجه مبذول دارند . بدین معنی که سیاست بی طرفی مثبت، الزاما بی طرفی و بی توجهی نسبت به مسائل سیاسی نیست . بلکه اتخاذ راهکار و روشی از سیاست در بازی های سیاسی محسوب میگردد که دولت، ضمن آنکه در هیچ یک از مناقشات و درگیری های بین المللی به نفع و یا برضد یک طرف درگیر موضع نمی گیرد، اما در عین حال نقش فعال و مثبت را در حل مناقشات بین المللی ایفا میکند . به همین لحاظ تحلیلگران و آگاهان سیاسی، برداشتی که از مقوله سیاست بی طرفی مثبت دولت ها دارند چنین است :"یک دولت، سیاستی را به منظور پرهیز از جنگ و اتحادیه‌های نظامی اتخاذ می‌کند اما کوشش لازم را به جهت محدود ساختن جنگ و جلوگیری از ورود سایر دولت‌ها به صحنه درگیری به عمل می‌آورد . "2 اتخاذ سياست بي‌طرفي مثبت و فعال در افغانستان، نه تنها در پيشرفت و توسعه همه جانبه کشور، بلكه در فرايند برقراري صلح و ثبات در منطقه و جهان و نيز تعامل همه جانبه با جامعه جهاني و سازمان‌هاي بزرگ بين‌المللي، نقش برازنده و تعین کننده ای خواهد داشت .

با توجه به این فاکت ها، دولت افغانستان اگر واقعا خواهان موفقیت در استراتیژی و سیاست خارجی اش میباشد راهی ندارد جز اینکه در قدم نخست آگاه به قواعد، قانونمندی ها و اصول روابط بین الملل بوده و شرایط زمانی و مکانی را در اتخاذ راهکار سیاسی در نظر بگیرد . در شرایط کنونی، ناگزیر است که در سطح بین المللی و منطقه ی، از "سیاست بیطرفی مثبت و فعال" کار گرفته و هیچگاه تا سطح دوستی و یا دشمنی یکجانبه با قدرت های منطقوی و بین المللی، پایین نیامده و منافعش را با منافع دیگران بافت دهد . بافت منافع، که جزء قاعده بازی سیاسی است، به این معنی است که ضمن تامین و حفظ منافع ملی کشور، باعث خدشه دار شدن منافع و مصالح دیگران نشوند . زیرا نزدیکی و یا وابستگی یکطرفه به قدرت های بیرونی، نه تنها مشکل کشور را حل نکرده بلکه نفس این وابستگی، توازن قواء را در سطح بین المللی و منطقه ی به هم زده و کشور را بیشتر از پیش درگیر بحران و کشمکش های سیاسی و نظامی، بین قدرت های سلطه جو، میسازد . با نگاهی ولو گذرا به سرنوشت جمهوری تاجدار داود خان، رژیم های کودتایی کمونیست ها، دولت به اصطلاح اسلامی و سکتاریست آقای برهان الدین ربانی، امارت جهنمی طالبان و دولت فاسد آقای کرزی این واقعیت را آشکار میسازد که نه تنها دولت های مزدور و وابسته که حتی قدرت های منطقه ی و فرامنطقه ی نیز نمیتوانند با یکجانبه گرایی در افغانستان، منافع شان را با نابودی منافع دیگران تامین کنند .

قدرت های ذیدخل در قضایای افغانستان باید بدانند راهی وجود ندارد جز همکاری درازمدت امنیتی، اقتصادی و سیاسی با یکدیگر . همکاری ای که منجر به ایجاد امنیت، صلح و ثبات در منطقه گردد . هژمونیست های بین المللی به این واقعیت غیرقابل انکار تن در دهند که امروز همه کسانیکه به صلح و امنیت جهانی میاندیشند به شدت از نظریه چند قطبی و توازن قوا حمایت می کنند و معتقدند، که اکنون ناکارآمدی تیوری جهان تک قطبی برهمگان روشن گردیده و قطب های جهانی دیگری در عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی مانند اتحادیه اروپا، روسیه و چین و قدرت های تاثیر گذار منطقه ی مانند هندوستان، ایران، ترکیه، پاکستان و ... پا به عرصه وجود گذاشته اند . زیرا آنان معتقد اند که در شرایط فعلی با توجه به ظهور قطب های جدید قدرت، اعم از منطقه ی و بین المللی، برهم خوردن موازنه قدرت به نفع یک هژمون برتر برای صلح و ثبات و امنیت جهان خطر ساز است . درست به همین دلیل در شرایط فعلی، دیگر برای قدرت های بزرگ مقدور نباشد که رویای اشغال افغانستان را مانند انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی، به تنهائی تجربه کنند و یا اینکه دنبال برنامه ی تجزیه افغانستان بوده و جغرافیای سیاسی آن را تغییر دهند، چون هیچ فایده ی ازین کار ها برای آنان متصور نیست . قدرت های منطقه ی و بین المللی باید به این نتیجه رسیده باشند که بر عکس دوران جنگ سرد، برای ترسیم چوکات مشخص در راستای ساماندهی نفوذ شان در افغانستان، ناگزیر از تبادل نظر با یکدیگر اند و در نهایت تاکید به نفش سنتی افغانستان در جنگ دوم جهانی یعنی اعمال سیاست بیطرفی مثبت و فعال و همزیستی مسالمت آمیز دولت ها را یگانه راه بیرون رفت ازین بحران به حساب آرند .

درنگی بر تاریخ سیاسی نظامی افغانستان در گذشته این امر را بخوبی آشکار میسازد که افغانستان با توجه به موقعیت سوق الجیشی که دارد با وجودیکه همه قدرت های منطقوی و بین المللی در طول تاریخ چشم طمع و تسخیر آنرا داشته اند اما هیچکدام از آنان نتوانسته اند به تنهایی افغانستان را برای مدت طولانی، جزء حوزه قدرت خویش در آورند . این امر به تجربه ثابت شده است که افغانستان با توجه به اینکه میدان اتصال شاهراه های قدرت های جهانی است اما هیچگاه بمثابه عامل اجرائی یک قدرت برعلیه منافع سایر قدرت های در گیر، نقش بازی کرده نتوانسته اگر در برهه از زمان این مهم اتفاق افتاده به تعقیب اعمال این سیاست، دخالت کشور های بیرونی آغاز شده و به دنبال آن، سیل خون جاری گردیده و جنگ های خانمانسوزی بر مردم مظلوم کشور ما تحمیل گردیده است.
در سطح ملی نیز، دولت باید از انحصارجویی و تمامیت خواهی دست برداشته و با مشارکت متناسب و عادلانه نخبگان همه ی اقوام و اقشار مختلف کشور در ساختار سیاسی، زمینه ی ایجاد حاکمیت فراگیر با قاعده وسیع ملی را، فراهم سازد. زمانیکه همه اقوام قادر به تبارز رای و اراده شان از طریق مشارکت در ساختار سیاسی باشند، طبعا نفس مشارکت متناسب نخبگان آنان حس منفعت جمعی و اعتماد ملی را در پی داشته و مشروعیت حاکمیت و تثبیت ارزشهای دموکراتیک را رقم میزنند . زیرا " در یك نظام دموكراتیك، به مردم اجازه داده می‎شود در اداره امور شركت كنند . در واقع مردم حاكمان خود را برمی‎گزینند . در چنین سیستمی مشارکت، قوام دموکراسی تلقی می شود و آن متضمن ارزیابی خردمندانه درجه دموکراسی تحقق یافته هر جامعه خواهد بود."3

پی نوشت ها :
1 – جنگ بر سر منابع و موقعيت افغانستان در پروژه جهاني امريكا ـ سايت اخبار روز www.akhbar-rooz.com
2 - قوام، سیدعبدالعلی - اصول سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل - تهران، نشر سمت، چ 7، 1380، ص 160
3 - کوهن کارل - دموکراسی - صص-21-23-27-28 برگردان فریبرز مجیدی - تهران 1373

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس