Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 54807

نهضت های اسلامی و جهان اسلام؛ واقعیت ها و چالشها

28 مارچ 2012, 09:30, توسط قرآنیار

آقای انور!
من موقف خودم را دربارهء روایات کتب تاریخ درپیام قبلی ام بشما ابراز نموده ام وبرخود لازم نمیدانم تا تګ تګ آورده های کتب مختلف تاریخ را کور کورانه تصدیق وتائید نمایم.
بخاطر جلوګیری از تطویل کلام من پیام شما را درچند بخش خلاصه می سازم که شما فرموده اید پیامبر اسلام مظلومین وبیچاره هارا استفادهء ابزاری نموده وبعد یک نظام برده سالار را درقسمتهای بزرګی ازجهان اسلام حاکم ساخته است.
این خودش یک برداشت حاقدانه وکینه توزانه ارتاریخ اسلام است، اګر ازحاکمیت درخشان وسراپا انسانی درعصر پیامبر ویاران او ازنظر تاریخی کمی پائین تر بیاییم درعصر خلافت اموی درزمان عمربن عبدالعزیز ملقب به عمر ثانی به اتفاق نظر تمام مورخین موافق ومخالف درسرتاسر قلمرو اسلامی آن روزګار فقیری نبود که مستحق ګرفتنن زکات شناخته شود واغنیاء زکات شان را به بودجه دولت یا بیب المال می دادند.
شما از آیه های قرآن درمورد فضلیت بعضی بربعض دیګر برداشت غلط دارید. شما میخواهید که آنطوریکه مارکس مراحل تکاملی یک جامعه را به پنج مرحله تقسیم کرده ودرهرمرحله تضاد میان دوطبقهء بالایی وپاینی بوده است وهردو به خاطر منافع خود همیشه درګیر و دار بوده اند تا اینکه روزی فرا برسد تا نظر به پیش ګویی مارکس جوامع بشری ازظلم وستم صاحبان فابریکه های بزرګ وسرمایه داران خرپول، به ستوه آمده وجامعهء بمرحلهء انفجار وانقلاب برسد که بعد ازآن نظام سرمایه داری به ګودال تاریخ سپرده شده وکارګران یعنی نیروی تولید کننده خود صاحب سرنوشت خویش ګردیده ومقدرات خویش را بدست خودشان رقم بزنند وآنګاه یک سیستم عادلانهء کمونیستی حاکم ګردیده تمام افراد جامعه هم در تولید وهم درمنفعت سهم مساوی داشته وانحصار یک طبقه یا یک فرد بالای کل جامعه ازمیان برود. همهء افراد جامعه برخوردار از نعمات مادی ګردیده وهیج طبقه وفردی بنام محتاج وفقیر ومسکین وجود نداشته باشد. وهیج نیروی برتر و دیګری کهتر یا فرو دست وفرا دست وجود نداشته باشد تا از نیروی بخش دیګری ازانسانها بهره برداری کند.
این یک برداشت فلسفی مارکسیستی از جامعهء اروپای آن دوران بود که حتی مارکس در زمان حیات خودش انقلاب توده ها را درانګلیستان پیش بین شده بود، ولی ازآن زمان تاکنون چندین قرن ګذشته است اما خبری از انقلاب توده ها نیست.
بهرترتیب بحث را نباید به انحراف کشانید خلص مطلب من این است که برداشت شما ازطبقات انسانی همان برداشت مارکس است.
اما من تعبیری ازقرآن وتاریخ اسلام دارم طبقه به آن مفهوم که شما از آن برداشت دارید درقرآن وجود ندارد ونه هم درجامعهء آنروزګار عرب وجود داشته اشت.
آیاتی را که شما به آن اشاره نموده اید ازقبیل فضیلت بعضی بربعض دیګر در رزق وثروت وغیره این آیات قوانین تکوینی را بیان میکند نه قوانین تشریعی را.
قوانین تکوینی همانا واقعیتهای ملموسی که درجامعهء بشری وجود دارد، تفاوتها وفرق های که شما به چشم خویش آنرا مشاهده میکنید هم ثروت مند را وهم غریب وهم سرمایه دار را، هم کور را هم بینا را، هم زن را وهم مرد را، هم جاهل را وهم عالم را، هم ملحد را هم متدین را، هم مسیحی را هم یهودی را هم هندو را هم بودایی را، وهم کارګررا هم کارفرما را هم برده را هم برده دار را شما می بنید. اګر شما به این باور استید که برده داری درجوامع پیشرفته ء غرب همین اکنون وجود ندارد به اشتباه رفته اید، برده داری امروز درجوامع غرب به شکل مدرن آن وجود دارد ، ستم برزنها واستفاده از زنها حتی پایین تر ازکنیزهای دوره های اسلامی همین اکنون درجوامع اروپایی بیداد میکند، بدبختانه اینها واقعیتهای منفی جامعهء بشرما بوده که واز وجود آنها بحیث یک واقعیت مسلم انکار کرده نمیتوانید این قوانین تکوینی بشر است که خالق کون ومکان جهان را باهمین اضداد آفریده است
اما درقوانین تشریعی در اسلام یعنی احکام خداوند نفرموده است آنکسی که رزق وثروت بیشتر دارد نزد من قرب ومنزلت فراوان دارد و میتواند هرظلم وناروایی که از دستش پوره است انجام دهد زیرا ما اراده کرده ایم که او باید ثروتمند درجهان باقی بماند. وآنکسی که غریب ومظلوم وبیچاره است نزد من به اندازهء یک بال پشه هم اهمیت ندارد وباید به زنده ګی خویش قناعت نموده و کما کان ادامه دهد وهیچ اعتراضی نکند. این برداشت شما ازآیات قرآن خیلی سطحی ودګماتیک است. خداوند مثال زده است که بعضی انسانها را بربعضی دیګر در ثروت ومال بعضی های دیګر را درعلم وحکمت فضیلت داده اما این فضیلت شامل احکام نمیشود که این آقا ادعای برتری نیز بکند برعکس معیار برتری حقیقی درقوانین تشریعی همانا تقوا است نه پول نه دارایی نه قومیت ونه تبار ګرایی ونه عرب ګرایی نه هم عجم ګرایی
آنجا که میفرماید:
ان اکرمکم عندالله اتقاکم
بهترین شما نزد الله پرهیزګارترین شماست. این قانون تشریعی اسلام شد که درآن همان برده داران وهمان ثروتمندان وسرداران جنګی وغیره دیګر هیچ معیاری برای برتری خویش نباید جستجو کنند جز ترس از خدا
آخرین خطبهء پیامبر که بنام خطبه حجه الوداع معروف است خوب توجه کنید:
الا یا ایهاالناس کلکم لآدم وآدم من تراب
لافضل لعربی علی عجمی ولالعربی علی عجمی
ولا لاسود علی ابیص ولا لابیض علی اسود الا بتقوی الله
این مردمان!
همهء تان اولاد آدم استید وآدم ازخاک
هیچ برتری عرب برعجم عجم برعرب
سیاه برسفید سفید برسیاه ندارد مګر به ترس از خدا درهمین خطبه دربخش دیګری خطاب برمردان نموده است که درحق زنان ستم روا ندارید و ازخدا بترسید زیرا زنان امانت های الهی نزد شما اند.
این آخرین پیام آن پیامبر برحق الهی است که میتوان آنرا خلاصه رسالت ودعوت او نامید . شاید جناب عالی آنقدر بیسواد نباشید که فرق میان کلمات مردم، مسلمان، عرب وغیره را ندانید. پیامبر اسلام وهمچنان خود قرآن درین موارد مسلمان را مخاطب نساخته بلکه کافهء بشریت را مخاطب قرار داده است
آیهء مشهور سوره حجرات قرآن که شما ازآن سېطحی وسرسری میګذرید وبه کتب تاریخ ترجمه شده توسط مترجمان ونویسنده ګان فارسی چنګ انداخته اید:
بخوان این آیهء قرآن را عزیزم:
یا ایها الناس!
انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم
این مردم!
ما شما را ازیک مرد وزن آفریدیم وشما را به ملل وقبایل مختلف تقسیم کردیم تا یکدیګر تان را بشناسید. بدرستی که مکرم ترین تان نزد الله پرهیزګارترین تان است.
این آیات وبسا آیات دیګر را میتوان مانیفست عقاید اسلامی پنداشت. خلاصه الکلام قرآن ودعوت اسلامی براساس همین آیات واحادیث استوار است.
دوم : اولیګارشی فامیلی:
پیامبر ګرامی اسلام قبل ازبعثت خودش با حضرت خدیجه الکبری اولیین ازدواج را نموده است وآن نه بدلیل سرمایهء خدیجه الکبری بلکه بدلیل اینکه محمد امانت داری وصداقت خویش را بوی به اثبات رسانیده بود. وازطرف دیګر کاردانی وفهم وذکاوتش نیز اعجاب انګیز شده بود. بناء اینکه چهارده صد سال بعد یکنفر بیاید ومدعی شود که هدف از ین ازدواج بخاطر پول بوده است ادعای است که منشاء در دشمنی ها وکینه توزی های شخص دارد.
آنچه را که شما اولیګارشی فامیلی نامیده اید اسلام برعکس نکاح وپیوند میان زن ومرد را اساس تشکیل یک اجتماع سالم بشری میداند. درفلسفهء اسلامی نکاح وازدواج باعث پیوند انسانها می شود. نکاح است که خانواده ها را بهم پیوند داده وزمینهء ارتباط جمعی را میان شان تامین می نماید.
علمای اسلامی یکی ازفواید نکاح را همانا نزدیک ساختن دورها میدانند. یعنی تقریب اباعد
متاسفانه درجوامع اسلامی این فلسفه مد نظر ګرفته نمیشود فامیلها وخانواده ها کوشش میکند که میان خودشان پیوندهای خانواده ګی برقرار سازند. درحالیکه اسلام ازین دائره خیلی وسیعتر حکم میکند یعنی نزدیک ساختن فامیل های که قبلا با آنها پیوند خونی برقرار نباشد.
اګر این احکام بدرستی درجامعهء بشر مورد تطبیق قرار بګیرد به یقین که ریشه های بدبختی وشرارت ازمیان بشریت رخت برمی بندد وجایش را صلح وصفا وآشتی واخوت میګیرد.
اما هم سکولارها نقش نکاح را دشمنانه میخواهند بد جلوه دهند وهم مسلمانان در اجرای این امر از خودشان تنیلی نشان میدهند مثلا نباید هیج دختر افغان با یک پاکستانی یا ایرانی یا عرب یا حتی از خود افغانستان خارج از دایرهء فامیل ازدواج کند وخواهی نخواهی با اقارب خودشان ازدواج کند.
این کار سبب بسته ماندن اجتماع در دایرهء مسایل قومی ونژادی شده واجتماع مسلمان را ازتحرک وپویایی باز میدارد. نکاح وتشکیل خانواده هرقدر بیشتر وسعت یابد به همان اندازه میزان جرم وجنایت کمتر میشود.
برداشت من از ازدواج های متعد پیامبر اسلام بیشتر انګیزهء شهوترانی یا پول پرستی نداشته بلکه بخاطر این بوده است تا به جامعهء جاهلیت عرب آن روزګار بفهماند که زنها مایهء ننګ وعار نبوده وبلکه درتکوین اجتماع سالم بشری نقش ارزنده دارند.
شما میتوانید درسایت ګران افغانستان به نوشتهء اقای دکتور امین الدین سعیدی سعید افغانی راجع به انواع نکاح قبل از اسلام در دورهء جاهلیت عرب مراجعه نموده وخودتان را ازپیشنه نکاح های رنګارنګ درآن دوران مستحضرسازید.

جستجو در کابل پرس