Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 55840

در پاسخ به نامۀ بی ادبانۀ سید خُبَیب سادات به اینجانب عزیز یاسین

13 آپریل 2012, 01:07, توسط baqi samandar

باقی سمندر
حمل /فروردین سال ۱۳۹۱ خورشیدی
اپریل سال ۲۰۱۲ میلادی
سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
سلام به اقای قرانیار !
اقای قران یار !
من همین حالا در نیمه شب همه ای یادداشتها و یا تبصره ها را در این ستون خواندم واز شما را هم چنان . در یاد اشت شما به چند نکته ای برخوردم که به اختصار در مورد آن ابراز نظر مینمایم و باور من این است که داشتن نظر مخالف نه جرم است ونه جای شرم ونه جای افتخار . من وقتی در پنجاه سال پیش از امروز از اساتیدم در مساجد در مورد« لکم دینکم ولی الدین » می پرسیدم به صراحت میګفتند – هریکی را دین خودش و ادیان دیګر را به رسمیت می شناختند . در مورد لا اکراه فی دین می پرسیدم و برایم میکفتند که در دین جبر و زور نیست . درمورد لا اظلمو لا تظلمو میپرسیدم – برایم می ګفتند – نه برکسی ظلم نما و نه بکذار بر تو ظلم روا دارند . در مورد رب العالمین می پرسیدم ، برایم میګفتند – که رب العاملمین ۰ رب السموات و الارض هم در قران ګفته شده است و برایم همیشه میګفتند که . هر بار بګو و بخوان که : اعوذ با الله ان اکون من الجاهلین و باز می ګفتند : قالو جاهلون سلاما .
از اینرو من در باره همه دشنام سرایان و آنانیکه فحاشی را مبارزه تیوریک و فکری در راه روشنګری میدانند – عمدن و قصدن نمی نویسم و نمی خواهم تا نبرد فکری برای ادامه دادن فرهنګ روشنګری به سطح لجن پراګنی سقوط نماید – چنانچه در پاره موارد می بینیم که بجای استدلال فحش و دشنام را نثار مخالف میکنند و عفت کلام را نمیخواهند مراعات نمایند .
هرګاه جامعه انسانی با فرهنګ متعالی انسانی ساخته میشود – پس بایست همه انهاییکه طرفدار ساختن جامعه انسانی اند – خود شان خود را از فرهنګ فحش و دشنام مبرا سازند که متاسفانه چنین دیده نمیشود و حیف وقت نازنین خوانندګان ګرامی که چشمان شان بازشت ترین کلمات نویسندګان عجیب وغریب در این ستون های کابل پرس آشنامی ګردد .
در یاد داشت های شما به چند مطلب بطور فشرده نیم نګاهی مینمایم :
شما نوشته اید که :
« اګر شما کمی قضاوت عادلانه می نمودید اول علت این پیام من را دربارهء لواط وتعرض جنسی ازپیام شخصی بنام بی دین جستجو میکردید که ایشان اولا در واکنش به پیام من چنین ارشاد فرموده بودند »
بعدن از یک تبصره نویس نقل قول کرده و نوشته وی را اقتباس نموده اید که باهم میخوانیم ::
« «سادات بادارت چه مصروفیتی دارد که نمی تواند حد اقل در چند روز به کابل پرس سربزند در ضمن خود شما چیطوری مثل بچه های بی ریش از ایشان به دفاع پرداخته اید معمولآ بچه های بی ریش از صاحبش اینطوری عکس العمل نشان میدهند حتمآ بدون اذیت وآذار دخول میکند »
فردی که با چنین ادبیات برشما یا هر مخالف دیګرش برخورد می نماید – باور نمایید که هنوز در سطح بسیار عجیب و غریب فکری قرار دارد ودلم برایش میسوزد که از چه اصطلاحاتی در مورد مخالف خویش استفاده مینماید . ادبیات بسیار مستهجن که به هیچ صورت ای نمیتواند در ارتقای سطح فکری خود یا چند دوست دور ونزدیک اش موثر باشد . من از وی چه ګله ای بنمایم ؟
اما مخاطب ام شما میباشید که قران را یار خود میدانید و انچه نوشتم همه خواندند .
باور من اینست که داشتن اختلاف فکری کدام جرم وجنایت نیست . من با شما در ده ها مورد اختلاف دارم و با عزیز یاسین هم چنان . من با شما و عزیزیاسین دارای اختلافات فکری بسیار عمیق میباشم اما بخودم اجازه نمیدهم که عفت کلام رامراعات نه نمایم .
من وقتی کودکی بیش نبودم برایم والدین ام در خانه ما همیشه توصیه میکردند که صبور وبرده بار باشم و برایم از میان صفات پیامبر(ص) بارها برده باری را ګوشزد میګردند ومی ګفتند که :
رسول خدا روزها از ګوچه ای ګذر مینمودند و یک تن از مخالفین اش همیشه خاک روبه ای جاروب خانه را به سر پیامبر از روی بام می ریختند و پیامبر میدانست که چنین کاری از مخالف اش است و براه خود ادامه میدادند – روزی از روز ها از بام خانه خاک روبه نیافتید و پیامبر با تعجب در راه اش ادامه دادند و چند روز از همان جا می ګذشتند و خاک روبه را بروی شان نیانداختند و پیامبر زیاد تر متعجب شده و به خانه مورد نظر رفته و دق الباب کردند و جویای احوال صاحب خانه شدند و شنیدند که صاحب خانه مریض است و پیامبر به عیادت وی شتافتند و چندی بعد همان فردی که صحت یاب ګردید ه بود – به دین اسلام روی اورد .
برای من پدر و مادرم صفات اخلاقی پیامبر اسلام را می ګفتند و روی ذهن وعقیده من تاثیر ګذاشتند .
از اینرو برداشت من از اسلام همان اسلامی است که از پدر ومادرم در خانه وکاشانه شنیده ام و دیده ام نه اینکه دیګران ای که خود را چه وچه ګفته و بنام دین چه کار ها کردند ومیکنند و کار بجایی رسید که قران را اګر در نیوریارک میسوزانند یا دربګرام – عده ای هموطن من از فرط غیض و غضب برافروخته میشوند و ده انسان کشته میشوند و عده ای دیګر از هموطنانم در یک جبهه واحد با قران سوزان قرار میګیرند و اظهار شادمانی مینمایند و جشن میګیرند و هرچه دلشان شد مینویسند و نامش را هم ازادی بیان میګذارند .
از اینرو من خودم را مدیون پدر ومادرم میدانم که مرا با دیانت خود شان آشنا ساختند و اینکه دیګران از دین چه برداشتی دارند – این خود نیاز به بحث دارد . اما من میان بحث و دشنام سرایی فرق بسیار زیاد قایلم . اګر بسا ار دشنام ها رامیخوانم و بدان بدیده اغماض مینګرم – دلیلی است بر ندیدن انها ونه تایید شان .
شما درجایی نوشته اید که :
«اما اینکه شما نیز بر عزیز جرأت خشمګین شده اید واستعمال کلمات: جواب را روی کف دستش استعمال نموده اید معلوم شد که خودتان نیز مانند بسا چپی های دیګر دستخوش احساسات درونی شده و مخالفان تانرا تا جای که دست تان برسد ازګفتن ویا نوشتن حقایق باز میدارید.
شاید من درین برداشت خود ازشخصیت شما دچار اشتباه شده باشم ولی قدر مسلم این است که شما ازین بابت بالای عزیز جرأت خشمګین استید «
. – من وقتی از شما بازهم میخوانم که :
« معلوم شد که خودتان نیز مانند بسا چپی های دیګر دستخوش احساسات درونی شده و مخالفان تانرا تا جای که دست تان برسد ازګفتن ویا نوشتن حقایق باز میدارید »
می پندارم که شما باردیګر ګفته عزیز جرات را تکرار مینمایید و من ناګذیر بنویسم که عزیز جرات – جرات ندارد تاخودش همچو اتهامی را بر مجید ببندد ودر همین لحظه متاسفانه شما بار دیګر مورد استفاده ابزاری وی قرار ګرفته اید و نظر وی را اشاعه میدهید . لطفن بنویسید که من چګونه میتوانم مخالفان ان را از ګفتن حقایق یا غیر حقایق باز دارم ؟
هرموافق و مخالف مګر تاحالا خود شان بنام های مستعار یا بدون نام نمی نویسند ؟
اګر جرات – جرات داشته باشد خودش همچو اتهامی را بنویسد من باز هم مینویسم که حسابش را به کف دست اش میدهم وبرایش صد ها نمونه خواهم اورد تا اینکه یا مرا قناعت بدهد که وی راست می ګوید و یا حقایق را می نویسد ومن ازوی معذرت بخواهم و در همه سایت ها اعتذار نامه ای بنویسم وبفرستم و یا اینکه عزیز معذرت خواهد خواست و برای من حساب را به دست دادن همین است و بس اینکه من چپی استم و دارای افکار چپ ام شک ندارم و این نوع می اندیشم و به دګر اندیشان ارج می ګذارم و بویژه برای کسانیکه با من از در مخالفت سالم وارد مشاجره فکری ګردند و این مشاجره را راهی بسوی یافتن حقیقت می دانم .
شما نګاشته اید که :
« اما اینکه آیا سازمان ساما یک جریان مائوویستی بوده ویانه درین مورد هیچکسی بصورت حتم حکم کرده نمیتواند. ولی هرچه باشد جریان های مايوویستی در افغانستان یک جریان نفاق زده اند که درهمین کابل پرس نیز مضامینی که دربارهء انشعابات وانقطابات سازمانهای مایوویستی ازیکدیګر اززمان شاهی تا امروز بوقوع پیوسته است میتوانید آنرا بخوانید.
انګشت ګذاشتن بالای هریکی ازشخصیتها ورهبران منشعبهء جریانهای مائوویستی که کی مايوویست حقیقی بود درشرایط حاضر کار دشوار است. زیرا یکی از روشهای سیاسی هواداران وپیروان این سازمان ها استفاه از رویهء تقیه است. در درون کشورهای اسلامی عموما ودر افغانستان خصوصا کمونیستها از هرنوع آن چه مايوویستی واستالینسیی وچه ریفورمیستی وخروشچوفیسی آن جرأت ظاهر شدن را دراجتماع مسلمانان ندارند. هر وقتی که ظاهرشوند با لباس وعبا وقبای اسلام ظاهر میشوند »
دراین مورد من بازهم مینویسم که بلی من چپ ای استم و چپ می اندیشم .
درمورد ماوویسم بایست بنویسم که برای نخستین بار پرچمی ها وخلقی ها – برای هوادران وعلاقمندان جریان دموکراتیک نوین ( شعله جاوید ) درسالهای ۱۳۴۷ –خورشیدی – برابر به ۱۹۶۷ – ۶۸ میلادی ماوویست می ګفتند و اګر عزیز جرات از بقایای آن جناحهای پرچمی است – برای من جای تعجب نیست که اتهام ماوویستم را برشعله ای ها می بندد . وقتی مینویسم شعله ای ها –منظورم نخستین نسل شعله جاوید در سالهای دهه چهل و پنجاه خورشیدی است ، در همان وقت ها حزب توده ایران هم جزوه ای به فلم جوانشیر در باره ماوییسم بیرون داده بود که بیشتر پرچمی ها از آن جزوه الهام می ګرفتند .
من درسراسرفغان ستان بنام خودم باقی سمندر سفرها نموده ام و بازهم سفر خواهم کرد . در دهه چهل شعله جاوید یک جریده قانونی- علنی بود ومن در اکثر تظاهرات اش درشهر کابل شرکت نموده ام و تا همین حالا کسی را نمیشناسم که بامن وارد مشاجره شده باشد و من برایش از اعتقادات ام طفره رفته باشم .
حق خود میدانم که چپ باشم وچپ بیاندیشم و حق شما میدانم که قران یار باشید و درراهی که رفته اید ادامه بدهید .
من برای داشتن یک افغانستان آزاد -۰ اباد – مستقل – شکوفان ومترقی از چهل سال واندی به اینسو تلاش می ورزم . من تیکه دار افغانستان نیستم و افغانستان را خانه مشترک همه مردم افغانستان میدانم – اینکه دردیدګاه چپ من – باور داشتن به قران کریم نه جرم است ونه جنایت -۰ از همین رو طرفدار جدایی دین از دولت میباشم ودین را امر خصوصی افراد میدانم تا بنام دین تیکه داران و انحصار ګران خود را قیم دین ومردم ندانسته و بار دیګر افغانستان را به حمام خون تبدیل نسارند .
اینک که از نیمه شب ګذشته است من درهمین جا یاد داشتهایم را نا ګذیر بپایان میرسانم .
یار زنده وصحبت باقی .

آنلاین : سخنی با قران یار

جستجو در کابل پرس