Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 56017

دو برادر بلخی، آتش افروز جنگ فرهنگی با ايرانيان!

15 آپریل 2012, 03:44, توسط میرزایی

درود بر مهمان یاران گرامی ودوستانیکه با هر شکل وشمایل ظاهر شده اند ! از اینکه اقای قیومی از من نامبرده است وبعضی وطندارانیکه در باره نبشته ای آقای داکتر رویین ابراز نظر نموده اند ، به من منسوب فرموده است ، اظهار نظر میدارم ونخست از ایشان میخواهم که بگویند من در کدام جهت وزمان نا سپاسی نسبت به ایشان کرده ام ویا روی چه موضوع مرا عقده مند معرفی نموده وچرا من عقده مند باشم ؟ ودر باره پاکی ونا پاکی باید گفت که شکر خداوند بزرگ در کدام پست درباری وظیفه دارنبوده ام که دستم به حرام وفساد غرق بوده باشد ، یک دانشجو بودم ودر عرصه فرهنگی تا جای که توان داشته ام با افتخار کار کرده ام ومعاون مجله خاک در بلغاریا بودم ، ولی بنابر سهلانگاریکه صورت گرفت ، با تاسف کانون فرهنگی آهسته آهسته رو به سقوط نهاد ودر سقوط این کانون به نظر من شخص اول کانون از همه بیشتر مسوول پنداشته میشود! از روزیکه من از بلغاریا به جای دیگری نقل مکان داده ام ، حدود یک سال وچند ماه میگذرد ، هیچگونه محفل فرهنگی وبزرگداشت از نو روز ویا سایر جشنهای ملی ویاد بود از شخصیتهای دانشمندی که حالا هرکس ادعا میدارد که از ما هستند وافغان میباشند، صورت نگرفته است و قراریکه دوستان آنجا یعنی بلغاریا گزارش میدهند ، گوی همه مرده باشند ونه صدایست ونه نوای ! من میگویم که در بلغاریا یک مدت کوتاهی قسمیکه اقای فرهمند گفته است ، پول امانت همشهریان خود را نگهداری میکردم وبا افتخار میگویم که در امانتداری ام امین بوده ام وقران کسی را بیجا نکرده ام ، اقای قیومی اتهام نا جوانمردانه علیه من بسته است وخود خوب میداند که قاچاقبران واستفاده جویان مافیای کیها هستند وهنوز هم در پهلوی آنها ودر خانه آنها بنابر ارتباط همشهری بودن ، بسیار دانشمندان زبردست ما در بلغاریا رفت وآمد دارند وشب وروزشان باهم میگذرد وآنهارا همه افغانستانیهای مقیم بلغاریا میشناسند ؛ همین قاچاقبران حرفوی تا هنوز ازمن مبلغ دو هزار دالر قرضدار هستند واقای رویین خودش نیک میداند که اینها کیها میباشند! انسان نباید آنقدر دروغ بگوید که خود را خورد بسازد اقای قیومی گرامی ! من از احساساتی شدن شما واین اتهاماتی را بیان داشته اید براستی بخاطر شما رنج میبرم ! اینقدر زبونی وبیچارگی هم حدی دارد. بهر صورت خداوند بهتر میداند که حقایق در کجا نهفته است . من در باره نوشته ای اقای رویین فقط نظرم را بیان داشتم وگفته بودم که تمام نوشته های اقای رویین متوجه نقدمن است که بر نوشته ای مسعود فارانی کرده بودم ، اقای فارانی خود خاموش ولی اقای رویین سخنگوی ایشان خود را قرار دادند ، در صورتیککه من وبسیاری از هموندان کانون فرهنگی با اقای رویین همکار بودیم وپول مصرف کردیم ودر تبارز شخصیت اقای رویین کوشیدیم ودر سطح بلغاریا وحتی افغانستانیهای بیرون مرزی ، داکتر رویین با وجودیکه شخصیت شناخته شده بود واست ، بیشتر معرفی گردید ، ما کاری نکرده ایم که خدا نا خواسته نا سپاسی داشته باشد واین نا سپاسی به فکر من از بزرگان سر زده است که کودکانه اتهام وارد میکنند ومیخواهند ترور شخصیت نمایند ، هیچکس بی عیب نیست واگر انسان لجوج شود ، میتواند پرده دری کند ، اما کی را خوش وکی را خفه خواهیم ساخت؟ ما باید بحث زبان وسرنوشت فرهنگمانرا با مسایل شخصی وکودکانه مغالطه نکنیم . از نظر من وشاید بسیاریها پیوند فرهنگی وزبانی کاریست که مارا زنده میگرداند واین شاید از نظر داکتر رویین چنین نباشد ویکه تازی وحصار جغرافیای بر پیکر فرهنگ وزبان بر تری داشته باشد واین حق هر کس است که چگونه بایست باندیشد وچه چیز را اولویت بدهد؛ گیله دیگر از استاد رویین اینست که با آمدن کتاب از ایران به افغانستان مخالفت کرده است واین مطابقت با کردارهای دربار حکومتهای خاندانی ومشاوران کرزی دارد که کمیون کتاب را در بین قندهار وهلمند غرق دریا کردند واین ضدیت باکتاب چه چیز را میرساند؟ یا تعصب ویا ترس از دانش وکتاب را ! ایا بینش وادنیشه ی اقای رویین با این کتاب سوزی وضدیت با کتاب ولو که هرنوع کتابی باشد ، وفق دارد؟ اگر نی پس چه انگیزه سبب شده است که اقای رویین یک شبه تغییر جهت داد وبا هم اندیشان دوهمه سقوی همنظر شد؟ من باور ندارم که داکتر رویین چنین شده باشد، امید است که یکبار دیگر اندیشه وخواست کلی خویش را بنویسند وبرای فرزندان خراسان وآنهای که سوء تفاهم کرده باشند ، پیشکش بدارند ، تا این غلط فهمیها بر طرف گردد ، در غیر آن این بد گمانیها در ذهن فرزندان برومند باقی خواهد ماند واین را بدانید که نسل امروز تا واقعیت را نبیند واحساس نکند ، طور واهی به هیچ چیز باور نخواهند کرد ! امروز همه دانشمند شده اند وحتی اطفال میدانند که چگونه باندیشند وخود را در کجا بجویند ! و آقای قیومی گرامی این را بدانید که هیچکس از هیچکس کمتر نیست وهیچکس از هیچکس بالاتر هم نیست ! انسان با گوهر انسانی وپاکیزه گی وجدانی واخلاق نیکو میتواند بر تر باشد ونه با خود بینی وخودبر بینی ! ما دیدیم بسا انسانهای را که خود را بالترین حساب میکردند ، ولی از همچو ظرفیت وگوهر دل بینی ودرایت خرد مندی بر خوردار نبوده اند ، کسانی را دیدیم ومیشناسیم که ، بعد از هفتد سالگی خود را شناختند وبعضی ها اعتراف کردند که تا هنوز گویا در گمراهی ویا بیراهی بسر میبرده اند وحالا دانسته اند ، چگونه باندیشند واز موقف اجتماعی خودشان چگونه دفاع نمایند ، روزی بوده که این افراد در چوکیهای بلند دولتی وحزبی کارمند بلند پایه بوده اند وسرنوشت این سرزمین بدست آنها تعلق داشت وامروز بسیاریها را ما وشما مهمان یاران میشناسیم که سرنوشت این کشور بدست چگونه انسانها گرفتار بوده، روی این اصل بوده است که هیچ کار مثمری در هیچ عرصه در سرزمین ما صورت نگرفته است واین مطلب در قسمت نوشته ای اقای راوش بر جسته شده است ، اگر فقر فرهنگی دامنگیر ما نمیشد ، امروز گرفتار چنین بحثهای پراگنده نمیشدیم ؛ اگر حکومتها پوشالی نمی بودند ، ناصر خسرو این فیلسوف نامی را در غار یمگان دره حبس نمیکردند واز دانش آن درسطح کشور وجهان آن روز استفاده میکردند ورشد بیشترش میدادند وزمینه چاپ کتابهایش را میسر میگردانیدند واگر حکومتهای خاین گذشته بحال فرهنگ وسرمینشان دلسوزی میداشتند ، مولوی را با پدرش در بلخ بامی با سربلندی نگاه میکردند وامروز ما آنرا رومی خطاب نمیکردیم واثارش را از دیگر کشورها گدایی نمیکردیم ؛ اگر حکومتهای گذشته به دهل خلفای جانی نمی رقصیدند ف پور سینا پدر پزشکی را ما در کشور خود میداشتیم وافتخار سرزمین ما می بود وفقط نام وجای تولدش میراث ما است وبس وتمام عمرش را درگریز وترس سپری کرد ومجال اندیشیدن هم نداشت ، وگرنه دانش پورسینا توفان بر پا میکرد ! حکومتهای ابله ای را داشتیم که با شعر فروشان ومزد بگیران دربار روزشان را میگذشتاندند ودهن عنصری را پر از طلا مینمودند تا در وصف فلان غلام شعر بسراید وادبیات ما از دربار بیرون نگردید واین دربار بود که نام دری شکل گرفت وزمزمه دهان مردمان آن روز گردید! این دوره درخشان ما است واز ادوار بعدی خدا نجات دهد که سرنوشت ما چیزی شد که حالا هستیم ! حاکمان قبیله نه شعر ونه ادب ونه فرهنگ ونه پیشرفت ونه سربلندی را میشناختند وتا امروز در همان راه وروش روان میباشند وما را با دری گفتن میخواهند از واژه های زبان مادریمان جدا گردانند وهمه واژه های ناب را مربوط فارسی نمایند وبگویند که چرا واژه ایرانی را بر زبان می آورید؟ زبان دوم افغانستان دری یعنی به فکر قبیله اندیشان معجون از واژه های پشتو ودری ، هرگاه بگوی پزشک طرفت خنده میکنند واگر بگوی دانشگاه مسقره میشوی واگر بگوی دانشکده میگویند زبان ایرانی است . من از اقای سلیمان راوش به سلسله کتابهای تحقیقی اش که تاریخی وفرهنگی هستند ، تقاضا کردم که از احمد شاه بابا تا ظاهرشاه بابا را میتوانید طور تحقیقی از اینکه تجربه دارید بهترین کتاب بر مبنای واقعیتهای روشن تهیه ودر خدمت هم میهنانت قرار دهید ، تا امروز چیزی را شاهید نیستیم وشاید هرگز شاهید نخواهیم بود، دانشمندان ومحققین ما باید حقیقت را بهر قیمتی که میشود بگویند ومردم را از گذشته آگاه سازند وعلت این همه بدبختی ما را دریابند که در چه بوده؟ چرا ما هزار ستال پیش نسبتن بهتر از امروز بودیم؟ دیگر کشورها هزار سال پیش بدتر بودند وامروز عالی هستند وما بر عکس ! این علت را لازم است دریابیم واصالت ورسالت هر فرد است که دراین باره باندیشد ودرکش را از شرایط بیان بدارد. گذشته وحال ، آینده مارا میسازد. خوب موضوع را کمی کشاله دار ساختم ، امید است که غرض ومرض را بر کنار سازیم وبر واقعیتها بیشتر نگاه بداریم وبحث علمی نماییم وازبدی وبد کنشی بپر هیزیم ، زیرا که خرابی وبدی کاریست آسان ولی عواقب ضررناک دارد. سعادت یار همه ، پاینده باشید. میرزایی

جستجو در کابل پرس