قتل عام هفتم جوزای ۱۳۸۶ یا روز قدرت نمایی فاشیست های قبایلی در شهر شبرغان
2 جون 2012, 12:52, توسط کنیشکا
بگذشته گذشت زو مکن یاد
امروز مده به مفت برباد
بادرود به فرهیختگان
تا جائی که من نوشته های شما را میخوانم . سخت در یک تبعیض نژادی با پشتون های افغانستان قرار دارید و در نظر شما ملا عمر امیراالمومنین فراری و جناب کرزی یکیست.
ولی من باید ببینم دیدگاه شما با شرایط امروز چقدرتفاوت دارد .
خودت شباهت با همان ماهیگیری هستی که در لب دریا یک چنگگ را در اب انداختی و خودت هم انتظار می کشی که چه وقت یک ماهی به چنگگ ات بند میشود تا در روز دوسه ما هی بگیری و آن آفتابه خرچ لحیم می شود . امید معنای سخنان من را درک کنید .
یا به عنوان دیگر معلم صمد بهرنگی یک داستان نویس ایرانی است که برای اطفال داستان می نوشت و یکی از داستانش بود بنام ماهی سیاه کوچولو و قتی من عکس خودت را می بینم درست ماهی سیاه کوچولو یادم می آید .
که در یک جویچه کوچک زندگی می کرد و دنیا را همه کوچک به اندازه یک بشقاب می دید .و زمانی که آب باز می شود و بطرف رودخانه میرود متوجه می شود که دریا صرف همان جویچه کوچک نیست و میرود به بحر و به کوتاه فکری خودش پی می برد .
و همین است که بیدل بدخشانی می گوید :
نبری گمان که مفتی به خدا رسیده باشی
تو زخود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی
نگهی جهان نوردی قدمی زخود بیرون آ
که زخود اگر گذشتی همه جا رسیده باشد.
حالا متوجه میشوی که باتبعیض صحبت کردن و به خاطر شپشی پوست را آتش زدن کار درست نیست .
من دوستانه برایت می گویم که خودت ازنامت معلوم است که ازبک هستی . و قوم ازبک ما هم انسانهای با دانشی دارند .و خودت میتوانی بنام مقاله نویس آن قوم مرحمی باشی به زخم های قومت نه اینکه آنها را در دشمنی با دیگر اقوام تشوی.
شاید از سخنان من نرنجی و ازینکه به پشت سر می بینی رویت را بطرف سیر زمان برگردانی و آینده را نادیده نگویی چرا اگر امید به آینده نباشد زندگی معنا ندارد.
بگذشته گذشت زو مکن یاد
امروز مده به مفت برباد
بادرود به فرهیختگان
تا جائی که من نوشته های شما را میخوانم . سخت در یک تبعیض نژادی با پشتون های افغانستان قرار دارید و در نظر شما ملا عمر امیراالمومنین فراری و جناب کرزی یکیست.
ولی من باید ببینم دیدگاه شما با شرایط امروز چقدرتفاوت دارد .
خودت شباهت با همان ماهیگیری هستی که در لب دریا یک چنگگ را در اب انداختی و خودت هم انتظار می کشی که چه وقت یک ماهی به چنگگ ات بند میشود تا در روز دوسه ما هی بگیری و آن آفتابه خرچ لحیم می شود . امید معنای سخنان من را درک کنید .
یا به عنوان دیگر معلم صمد بهرنگی یک داستان نویس ایرانی است که برای اطفال داستان می نوشت و یکی از داستانش بود بنام ماهی سیاه کوچولو و قتی من عکس خودت را می بینم درست ماهی سیاه کوچولو یادم می آید .
که در یک جویچه کوچک زندگی می کرد و دنیا را همه کوچک به اندازه یک بشقاب می دید .و زمانی که آب باز می شود و بطرف رودخانه میرود متوجه می شود که دریا صرف همان جویچه کوچک نیست و میرود به بحر و به کوتاه فکری خودش پی می برد .
و همین است که بیدل بدخشانی می گوید :
نبری گمان که مفتی به خدا رسیده باشی
تو زخود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی
نگهی جهان نوردی قدمی زخود بیرون آ
که زخود اگر گذشتی همه جا رسیده باشد.
حالا متوجه میشوی که باتبعیض صحبت کردن و به خاطر شپشی پوست را آتش زدن کار درست نیست .
من دوستانه برایت می گویم که خودت ازنامت معلوم است که ازبک هستی . و قوم ازبک ما هم انسانهای با دانشی دارند .و خودت میتوانی بنام مقاله نویس آن قوم مرحمی باشی به زخم های قومت نه اینکه آنها را در دشمنی با دیگر اقوام تشوی.
شاید از سخنان من نرنجی و ازینکه به پشت سر می بینی رویت را بطرف سیر زمان برگردانی و آینده را نادیده نگویی چرا اگر امید به آینده نباشد زندگی معنا ندارد.