Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 60360

مقایسه دو شخصیت در اتحاد شمال افغانستان: سید منصور نادری و احمد شاه مسعود

2 جولای 2012, 23:20

سالها قبل شخصی بنام ملا عبد الرسول نیکپی که شاهد فریب کاریها، نیرنگ بازیها وتحمیق سازی مردم اسماعیلیه توسط سید نادر کیانی بود، موصوف اعمال ناهنجاروقبیح اورا طی شعری عوام فهم و ساده دردست افشا گرفته بود. ازخلال شعر وی استنباط میگردد که نظام منحوس عوام فریبی را که سید نادرخان اساس گذاشته بود توسط پسرانش پیشبرده شد ، لذاهمان مثال " خشت کج " عملاً به ثبوت گرفته شد.شعر تحت عنوان " مکرو فریب وتذویر صاحب ریش و چلتار" انشاء گردیده است:
به چلتارو به ریش خود در این دم ـــــ عجب تذویر افگندی به عالم
توئی ابلیس ثانیی زمانه ـــــــــــ به مکرو حیله تو ای پیر بیشرم
غلط بوده همه کارت سراسر ـــــ غلط کردی ندانستی تو خود هم
کتابتها که تو خواندی غلط بود ــــ خطا کاری تباه کاری تو هردم
ز اول تا به ایندم در فریبی ــــ بسوزد خان و مانت زاتش غم
تمام پیروانت پیر خواند ــــ که نا حق بودی نا حق گفتی ایندم
نکردی سر بلندی اندرین دهر ـــ تمام پیروان را کردی سر خم
گرفت آوازه ات گِرد جهان را ـــ چه شور انداختی در خلق عالم
روا نبود به دین پاک این کار ـــ چه کار ناروا کردی به عالم
چه گویم دادو بیدا ای تبا کار ـــ بسوزد در جهنم جانت از غم
نه تر سی از خدا نه شرمی از خلق ـــ بکردی مال مردم جمع بی غم
نهادی نام خودرا فقرو درویش ـــ بدادی مردمانرا بیش و یا کم
که جمع کارمندان زمانرا ـــ زاول داده ای تا اندرین دم
برشوه خلق را کردی به خود جلب ـــ بداده مردمان و خلق عالم
کسی را در چپن دیگر به لنگی ـــ به بالا پوش و موزهُ دیگر هم
ز اسپُ گاوُ گوسفند جزءِ اینها ـــ گلم و کمپل و تان برگ هم
ز پستهُ ز بادامُ ز روغن ـــ که از پوست پلنگُ دله خفک هم
ز پول نقد نیاید در شمار هیچ ـــ دیگر هر چیز که پیدا است در عالم
غلامُ از کنیزان شکر لب ـــ که بخشش کرده ای گشتی تو محرم
همیشه کار تو این بود چه گویم ـــ به رشوت کرده ای خودرا تو محرم
زاول کار توفسقُ فجور بود ـــ لواطهُ زنا ای پیر بی شرم
به غصبُ مکرو حیله کارکردی ـــ چه سنجیدی بخود این کار بر هم
پسر ها نا خلف از نسل تو زاد ـــ نزاده پیش ازین از نسل آدم
بکردند کارهای ناروارا ــــ تمام دینُ مذهب خورد برهم
نگنجد کار شان در مذهب پاک ـــ که از افعال آنها من چه گویم
تماماً روی دنیا نشر گردید ـــ که آوازه فتاد در خلق عالم
که کردار قبیح شان فاش گردید ـــ هنوز بنشسته اند بی دردو بی غم
که مردم را به مکرو حیله ای خود ـــ به صد فنُ فریبش ساخت محرم
زنان فاحشه با رقصُ بازی ـــ نشسته ملحدان با دور شان جم
بنازو نوشُ عشرت من چگویم ـــ که شب تا روز گاه عیشُ گهی کم
که در دین نصاراهُ یهودان ـــ نگنجد در مُغان هندوان هم
همه نادانُ جاهل بود مردم ـــ ندانستند مکر تو دران دم
تمام پیروان ناکام ماندند ـــ عموماً بی سواد در محنتُ غم
خدایا در غضب سازی گرفتار ـــ که تا روز پسین سوزند در غم
نشانی یک نماند از نسل چلتار ـــ چو کار ناروا کردند تا ایندم
همیشه کار شان لهوُ لعب بود ـــ دیگر کاری ندارند غیر آن هم
که ناصر، منصورونورکُ قادر ـــ که رنگ ها سرخ مانند شلغم
همایونُ دیگر سعدی ُ گوهر ـــ که عیشش را مبدل کن به ماتم
لواطه ُ زناکاری دیگر نیست ـــ زنان فاحشه در دور شان جم
که نوخط بچه گان باغ نوبر ـــ شبُ روز گاهُ بیگاه هست با هم
که اسماعیلُ صیامُ دیگر ها ـــ همه با مکرو حیله گردیده محرم
تماماً سر مذهب پیش آنها ـــ بکردند فاش یک یک خورد برهم
چه گویم من ز نادانی آنها ـــ به باد دادند مذهب را به یک دم
که آنها بود شیطانان بیدین ـــ نکردند فرق شیطان را ز آدم
که خود را داعی حق نام کرده ـــ که نا حق بود دانستم به این دم
فریب خلق کرده ریشُ چلتار ـــ عموماً ملحدان را بود محرم
عجب شیطان مکار است این ریش ـــ که ابلیس است ایندم پیش او کم
بگوید شیخ روحانیی بر حق ـــ که نا حق است این شیخ مقدم
چه چاره سازد آخر این تباه کار ـــ بروز آخرت این پیر بیشرم
الهی از ذریه ای او یک نماند ـــ که مذهب را همی داداست بر هم
بسوزد روزو شب در قعر دوزخ ـــ که در نار سقر با دردو با غم
جهنم جای او گردد در آخر ـــ که اوداده فریب خلق عالم
ندانم مشرب اورا که چونست ـــ نه شیعه ُ نه سنیُ دیگر هم
بکردم تحقیقات او سراسر ـــ نه دین دارد نه مذهب از همه کم
زند در پیش مردم لاف بیجا ـــ که ایندم با شما هستم محرم
که باشد روزو شب با مکرو تذویر ـــ نمایانکرده خودرا اندرین دم
شمارا رهبرم در وقت آخر ـــ منم آن پیر روحانی درین دم
نمایان کرده ام خودرا شناسید ـــ منم عیسایی ثانی ابن مریم
ازین بالا بگویم من بدانید ـــ که مولانای رومی ام درین دم
دیگر گوید که من پیرم شمارا ـــ بگوید داعی هم پیری مقدم
به مکرو حیله مردم را فریبد ـــ همیشه این نصایح کرده با هم
غلط گفتارو کردارش تماماً ـــ که نا حق بود این شیطان بیشرم
چگویم من ز افعال قبیحش ـــ که شور انداخته او با خلق عالم
نگفتم من خلافی اندرین نظم ـــ بدانند جمله ای اولاد آدم
به هفتادو پنج بیتش کردم آخر ـــ زاول تا به آخر فعل او هم
منم عبد الرسول از قوم نیکپی ـــ بگفتم حق نگفتم بیشُ یا کم.

جستجو در کابل پرس