Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 60817

مقایسه دو شخصیت در اتحاد شمال افغانستان: سید منصور نادری و احمد شاه مسعود

11 جولای 2012, 03:04, توسط گل احمد

آقای احمد روشنکر!
نظریات جناب عالی را در کا منتهای چندی تا حدی منصفانه در یافتم ولی درین کامنت طویل تان که بر خی رخداده هارا تذکرداده اید لکن علل اصلی آن را مورد تحقیق قرار نداده وبروشنی نکشانیده اید.
1. از ظلم گل محمد مومند نسبت به اهالی بومی سمت شمال تذکرداده اید که البته با نقشه وپلان ازپیش طرح شده نالقین ماورای سرحدات را در مناطق حاصلخیز شمال جابجاکرد وبر ملکیت مردم فقیر مسلط ساخت. ولی چند سال بعد دیده میشود، که سید ناصر نادری رهبر روحانی مردم اقلیت، فوق العاده ناآگاه وفوق العاده بیسواد اسماعیلیه علیر غم داشتن حرم سرا ومالک بودن بر خیل زنان دیگربا خانواده لوی خان سر پرست وکلان ناقلین طرح خویشاوندی می افگند،البته آنهم با پیشکش هدایای گوناگون وانواع مکرو حیل، واسطه وواسطه بازی. آیا این وصلت مصلحتی و سیاسی را به چه چیز میتوان تعبیر کرد، تنوع جنس لطیف، بدست آوردن یک حامی پر قدرت ازقوم خروت، یا تر ساندن ناراضیان ومخالفین کیش شخصی از داشتن نفوذ وسیع لوی خان در مقامات دولتی ؟ آیا وظیفه و ماموریت یک سر پرست مردم معتقد وبااخلاص به این نوع تر فند بازی، جور آمدن های کثیف مصلحتی – سیاسی با روحیه ی مذهب پاک اسماعیلیه انطباق پیدا میکند؟ اگر سید نادر خان و پسرانش بجای دادن تحایف گوناگون یا بقول ملا عبد الرسول نیکپی بجای دادن قالین، گلم، تان برگ، چپن، لنگی، اسپ و غیره که مال بیت المال و عشر مردم جماعت بود، به خوانین، متنفذین،حکام و مامورین دولتی وعسکری،بخاطر سر کوب وخفه ساختن ناراضیان کیش شخصی اش روح دساتیر مذهبی را در نظر می گرفت وجامعه ی اسماعیلیه را در پرتو ارشاد امامام عصر رهنمونی میکرد، از ترویج عمدی فساد اخلاقی در بین جامعه ی ناآگاه اسماعیلیه جلوگیری میکرد،از تعیین وتقرر خلیفگان فاسد، بیسواد، طماع وتملق گوی بالای جماعت کوتاه می آمد، بجای خیانت خدمت را شعار خود میساخت، در عوض از تعمیم تعلیم وتعلم قاطعانه حمایت مینمود ودر نتیجه یک جامعه ی مهذب، مترقی و آراسته با علم ودانش را دربین جوامع افغانستان متبارز می ساخت، آیا باز هم ضرورت به ایجاد جو رعب وهراس آنهم با نشاندادن زور مارشال شاه ولی خان، در بار شاهی،فلان حاکم ووالی دیده می شد؟ آیا بازهم مارک منفی زعامت نالایق را کسی به او الصاق میکرد، یا به رهبری سالم او آفرین می گرفت؟ آیا اُلگو وسر مشق دیگران واقع نمی شد؟ اما متاسفانه برداشت این خانواده ی روحانی نمای متقلب از جامعه ی محکوم، بینوا ومفلوک اسماعیلیه برداشتی بود همچون برداشت دذ دان و خائنین که از سایه ی خود میترسند،بدین قرار زعم وپندار این خانواده بر این مبنا قرارداشت که اگر جامعه با سوادشود، جامعه منور الفکر گردد، جامعه از اصول اخلاقی مذهب آگاه شود، آنگاه جامعه به زعامت ما گردن نمی نهد، واقتدار واوتوریته ی ما به صفر تقرب میکند. این برداشتی بودغلط که تا امروز این خانواده ازان پیروی میکند وازان دست بر نداشته است و در نتیجه مارک زعامت منفی، بد، نالایق وفاسد بانام شان گره خورده است. وتاریخ نیز همین قضاوت را کرده وخواهد کرد وکسی از قضاوت تاریخ در امان نخواهد ماند.
2. از دسیسه سازی سعدالله صافی تذکردادید ولی از علل وعوامل اصلی که کی وبه چه دلیل پای سعد الله صافی را در ولسوالی دوشی کشاند یادی نکردید؟ همانطوریکه به همگان معلوم است عده ی از مردم نا آگاه اسماعیلیه به شیر آغا ی تریاکی عقیده ی جاهلانه داشت و علیرغم منع دید وبازدید او از سوی خانواده نادری، بازهم عده ی از راه های مخفی به دیدن او میرفت و نذرو نیاز یا احمق پولی خودرا به اوتسلیم میکرد.اما خانواده نادری که نمیخواست درزعامت معنوی قلابی اش خدشه وارد شود یا با چلنج روبرو گردد، لذا دستور غارت مایملک ودارائی وخانه ی عموزاده هارا صادر کرد ودر نتیجه شیر آغا به دولت پناه آورد لکن به دادو فریادش ترتیب اثر داده نشد. درین میان شیر آغا در اثر تصادم بایسکل مجروح گردیدوچندی بعد فوت کرد ومنوچهر از تعقیب دعوا صرف نظرنمود وبا عمو زادگان ازدر صلح وآشتی پیش آمد وبه کیان برگشت وبزندگی عادی خود پرداخت
ادامه دارد.

جستجو در کابل پرس