27 فبروری 2009, 14:23, توسط dalzi ya haman kalaghe siyah
من به این پاسخ نامه اعتقادی ندارم،چون هستم و میبینم که چه میکنندو چگونه ما را میشکنند.20 سال دارم ولی دردهای روحیم در خواب هم مرا رها نمیکنند.نمیدانم در این دیار که اندک زمانی پیش ،کودکیم را میگویم ،با پندارهای کودکانه ام "وطن"تصور میکردم تا چه زمانی تاب میاورم،به محمد(ص)قسم که جوان بودن در ایران سخت است،مسلمان بودن هم سخت است،مرد میخواهد که افغان باشی و در ایران باشی وهمچون زنان نباشی.
آرزوی من این است وطنم را بیابم تا خاکش را سرمه چشمانم کنم
به الله قسم جوانانمان همچون درختانی هستند که به ظاهر تنومند ولی از داخل در حال پوسیدنند
چندی پیش ،هموطنم را دیدم به مثال سگی که به موتور میبندندوبه دنبال خود میکشند(در ایران با سگ چنین کاری میکنند)به عقب موتور پلیس های ایرانی بسته شده بود و کشیده میشد.به ناگاه وقتی چشمانم به دست های پینه بسته ،صورت کودکانه ولی رنجورش و چشمان پاکش که مملو از اشک بود و پاهای برهنه اش که بر روی اسفالت داغ به دنبال مامورها میدوید ،قلبم به درد آمد
و ناخودآگاه از خودم پرسیدم :انسانیت این است؟اسلام ایرانیان این است؟مهمان نوازی ایرانیان این است؟
من به این پاسخ نامه اعتقادی ندارم،چون هستم و میبینم که چه میکنندو چگونه ما را میشکنند.20 سال دارم ولی دردهای روحیم در خواب هم مرا رها نمیکنند.نمیدانم در این دیار که اندک زمانی پیش ،کودکیم را میگویم ،با پندارهای کودکانه ام "وطن"تصور میکردم تا چه زمانی تاب میاورم،به محمد(ص)قسم که جوان بودن در ایران سخت است،مسلمان بودن هم سخت است،مرد میخواهد که افغان باشی و در ایران باشی وهمچون زنان نباشی.
آرزوی من این است وطنم را بیابم تا خاکش را سرمه چشمانم کنم
به الله قسم جوانانمان همچون درختانی هستند که به ظاهر تنومند ولی از داخل در حال پوسیدنند
چندی پیش ،هموطنم را دیدم به مثال سگی که به موتور میبندندوبه دنبال خود میکشند(در ایران با سگ چنین کاری میکنند)به عقب موتور پلیس های ایرانی بسته شده بود و کشیده میشد.به ناگاه وقتی چشمانم به دست های پینه بسته ،صورت کودکانه ولی رنجورش و چشمان پاکش که مملو از اشک بود و پاهای برهنه اش که بر روی اسفالت داغ به دنبال مامورها میدوید ،قلبم به درد آمد
و ناخودآگاه از خودم پرسیدم :انسانیت این است؟اسلام ایرانیان این است؟مهمان نوازی ایرانیان این است؟