Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 11578

فارسی و پشتو ستيزی، يا غفلت از مسائل اصلی و مهم؟

23 فبروری 2008, 17:52, توسط Ara

سلام روحانی عزیز!
در این غروب بلورین زمستان چقدر طنین آواز پرستووش‌ات شنیدنی است! امید که جانت جور باشد. خیلی وقت است که چهره‌ی گل گلابت را ندیده ام. امید زودتر ببینم‌ات تا با هم کمی تمشک و گل‌بوته‌های فلسفه را از شاخسار ذهن و زبان برچینیم، قصه‌ها و غصه‌ها قیله کنیم و کمی هم تفتِ سلول‌های خاکستری مغزمان را دود هوا کنیم تا شاید در این غربتِ شب‌زده‌ی دیرپا کمی دچار توهم گرمایشی خیال شویم و زبان را بر بنیادِ خیالِ بی‌کران سوار کنیم و تا افق‌های دوردست بتازیم. و دیگر حال اگر شراب حرام و منطق فقاهت سخت حاکم است اما من و تو برویم شاخک‌های احساس و وجدان انسانی خویش را آن‌چنان غرق متافیزیک نماییم که در انتهای اتصال به عقل فعال بوعلی و شناورشدن در ژرفنای ذوق اشراق و در اعماقِ امتزاجِ عرفان و برهان صدرایی رها و گم شویم و یا در پیوند شعر و تفکر هایدگری مست کنیم و ول بگردیم در خیابان‌های آسفالت‌ناشده‌ی ذهن‌مان، خوش خوش برویم ماهی‌های هستی‌مند مولوی را از دریای عدم شکار بزنیم و "نیستی‌فطرتی" بیدل را از جام صحو و سکرِ شعر دری سرکشیم و بعد مستانه‌وار ترانه‌ها ساز کنیم و بر وزن و همصدا با بیدل اما نه از «شکست رنگ» بلکه فریاد برآوریم: «شکست زمان»! بگذریم، من ام و «زمان»، این راز و تنها آرزوی ازلی و ابدی انسان!
اما آن‌چه که نوشته بودی، آن سطورِ ساطورینِ حفظ واژگان ملی: نخست این‌که برخی از فعالیت‌های تخریبی وزیر را نگفتی که چگونه دلالت بر این حفظ، پالایش و آرایش زبان‌های ملی می‌کند، مانند حذف دری از تابلوی وزارت، یا همگامی وزارت مخابرات جهت فیلترینگ سرویس‌دهندگان وبلاگ‌های فارسی همچون بلاگفا و پرشین‌بلاگ و..... این عملکردهای خشونت‌مند حسن نیت وزیر را قید می‌زند و این، شاهکارهای فرهنگی وی را از اساس در معرض تردید می‌افگند! (یاد باد تخریب‌چی‌های جبهه‌های نبرد حق علیه باطل! خرم! این بزـ‌رَگ، این تخریب‌چیِ دوران!)
دیگر این‌که دلیلی که بی‌بی‌سی یادآور شده بوده: "خلاف اصول فرهنگی و اسلامی"، این خیلی مهم است. این‌که مِسترکریم خرم پشتوانه‌ی مدعایش را به کجا تکیه و چسب می‌زند خیلی مهم و غیرقابل چشم‌پوشی است. این چارچوب قضاوت و تطبیق حکم، شاکله‌ی ساده و موقتی و فردی نیست، این شاکله‌ی فاجعه‌های تاریخی و اجتماعی این سرزمین است. اساسا منطقِ‌فاجعه‌ی قتل‌عام 62 درصد هزاره‌ها (بنا به گزارش‌های رسمی خود دولت وقت) توسط امیرعبدالرحمان را چگونه می‌توان فهمید؟ شکل‌بندی و صورت‌بندی رفتار آقای خرم بازنمایی و بازتولید یک چوکات تاریخی است، مسأله‌یی یک روزه، دو روزه نیست. عمل وزیر در چارچوب تاریخی‌ـ‌اجتماعی باید مورد تأمل قرار گیرد، آن هم با آن طرزِاستناد به اسطوره‌ها و افسانه‌های مخدوشی همچون «وحدت ملی» و «زندگی برادروار» و.... [مفهومِ زندگی "برادروار" کاملا مبتنی بر مبانی و چارچوب سنتی و قبیله‌یی است و در تضاد با مبانی و ساختار و سبکِ زندگی "شهروندی" قرار دارد] و یا این کلمه‌ی مبتذل و بی‌معنای «ملی»! مفهوم «ملی» (به معنای مدرنش) در سرزمین و تاریخ ما همواره از دیوار و سدِ آهنین قوم و قبیله نتوانسته بگذرد. ما افغان‌ها همچون یأجوج و مأجوج پشت سد اسکندرِ قوم و قبیله و منطقه در بیرون و دور از تاریخ جهانی بشر مانده‌ایم! حکومت‌های افغانستان هر چه تلاش کرده‌اند که از این سد عبور کنند، اما تجربه‌ی تاریخی افغان‌ها همگی حاکی از شکست تمام‌عیار در این گذار است. عملکردهای خرم نیز در استمرارِ بازتولید این شکست و زخم‌گاهِ مفتضحانه است. تمام ساختارهای قدرت به شمول حوزه‌های سیاست و حقوق و اقتصاد و فرهنگ همگی تماما در حصار چارچوب قبیله‌یی درمانده است و با تمام هلهله و دهل و طبل‌نوازی جهانیان، افغانستان هنوز اندک‌گامی بیشتر نتوانسته از این حصار پولادین خارج شده و گذر موفقی داشته باشد.
اما از همه مهم‌تر رابطه‌ی «زبان» و «اندیشه» است مخصوصا برای ولگردان برهوت فلسفه و ادبیات که در عصرِ توفنده‌گیِ کویرِانحطاط، ما تهی‌ذهنان و بی‌دستانِ جهان در مرداب متافیزیک ول‌معطل مانده‌ایم. برای فهم، درک و تحلیلِ مناسبات و وضعیتِ جهان جدید به مفاهیم نو و دقیق نیاز داریم. نتیجه‌ی این دعواها گرچه دورشدن از بحران‌ها و دغدغه‌های اساسی و کلان اجتماعی است، مگر اما زبان یک دغدغه‌ی بسیارمهم و فراموش‌ناشدنی است. زبان، آشیانه‌ی عاشقانه‌ی شاهین فکر و عقابِ ذهن است. یا به گفته‌ی‌ هایدگر: زبان سرای هستی است. یا به تعبیر ویتگنشتاین، مرز زبان، همان مرز فکر و مرز جهان انسان است. به‌هرحال، همبستگی و وابستگیِ تام و تمام تفکر، ذهن و زبان امروزه انکارناپذیر است به‌ویژه در فلسفه تحلیلی و فلسفه‌ی ذهن که رابطه‌ی ذهن و زبان را نیز سخت و گسترده می‌کاوند. اساسا «زبان» فقط دغدغه‌ی «متفکر» است. مردم امورات خویش را با هر زبان و مفاهیمی که عشق‌شان کشید پی می‌گیرند و دیگر در این عصرِ نیهیلیستیک و مرزشکن افسونانه و مسحورانه آن‌چنان گوش به منبر و منبعی نخواهند سپرد که خلافش عمل نکنند، به هیچ حریم و مرزی ثابت پایبند نمی‌مانند. زیرا کل جهان در حال «مرزشکنی» است، مرزبندی‌های فرهنگی و هویتی و ملی و زبانی و... همه در حال سست‌شدن، لغزش و ریزش اند. و اما کریم خرم عزیز چقدر «فکر» دارند که در برابر توفانِ ویرانگر و خانمان‌برانداز و گریزناپذیرِ «توسعه» می‌خواهند مقاومت نمایند؟ بهتر نیست رویکرد دیگری برگزید؟
موفق باشی و نویسا دوست عزیز، به امید دیدار.

جستجو در کابل پرس