Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 38489

جنایات کوچی ها در تخریب و به آتش کشیدن روستاها، دوکان ها و سایر اموال مردم به روایت عکس

25 جون 2010, 08:20, توسط khorasan

و کسانی که دیوانه وار برای تحمیل آن نام جعلی تلاش ورزیده اند ، همه جیره خواران و چاکران حلقه بگوش بیگانه بوده اند که در این دو صد و پنجاه سال یکی از پی دیگر زمام امور را در دست دارند : از احمد خان ِ ابدالی تا حامد کرزی پوشالی !
با " اوغان " خواندن ِ ما ، همه چیزمان را از ما گرفتند . آن تاریخ هزاران ساله ای آریایی - ایرانی – خراسانی ما ، آن فرهنگ ِ دیرین سال و پُر جلال ِ ما ، آن هویت و نام و نشان ِ حلال ِ ما ، هر آنچه که بود مال ِ ما ، همه را ، از دست ما ربودند . اوغان ، خودش ، از دیدگاه تاریخی – تمدنی در هیچ جای تاریخ پایگاهی مهمی نداشته است . چند قبیله ای از اطراف کوه سلیمان ، به هرطرف پراگنده شدند ، مردمان بومی خراسان را تاراج کردند ، زمین های مردم را به اجبار در تصرف خویش درآوردند ، تا توانستند خون ریختند ، آدم کشتند ، کوچ اجباری دادند ، کله منار ساختند و ... تا بر بخش های از سر زمین پاک خراسان تسلط یافتند و پس از مدتی دیده درایی را به حدی رسانیدند که خواستند ریشه های فرهنگ ها و هویت های مردمان غیر اوغان را بخشکانند و آنها را به خود بیگانه گی و مسخ شده گی هویت گرفتار سازند . این تلاش ضد بشری شان تا همین امروز به شدت جریان دارد و حاکمان ِ فاشیست کنونی تحت رهبری حزب تبه کار اوغان ذلت با شیفته گی و جنون خاصی ، با پشتگرمی که از باداران خارجی خویش دارند ، میخواهند برنامه های نیمه کاره ای فاشیستی را به شتاب هرچه بیشتر عملی سازند و اوغانستان را همان گونه که در کتاب مانیفست فاشیزم اوغانی ( دویمه سقاوی ) تجویز شده است ، به یک کشور تک هویت اوغانی زیر سلطه ای مطلق ِ قبیله پرستان اوغان ، تبدیل سازند که در آن فرهنگ بدوی قبیله بر تمدن هزاران ساله ای ایرانی – خراسانی ما پیروزمندانه بتازد و بر شمشیر خون آلود خود بنازد !
چیزی مسخره ایکه شتربانان ِ فرهنگی فاشیزم اوغانی این جا و آن جا به آن دست می زنند این است که برای به رخ کشیدن شوکت ِ تقلبی اوغانی خود ، دست به تحریف آثار گهربار شاعران و اندیشمندان ایرانی – خراسانی ما می زنند و برای خویش یک شکوهی کاذب دست و پا می کنند . یک وقتی ، جایی خوانده بودم که یکی از دلقکان فرهنگی اوغان ، به شعر های حماسی فردوسی بزرگ دستبرد زده و یک شعر بسیار بلند آوازه ای آن شاعر شکوهمند زبان پارسی را ، از جوهر اصیل ایرانی اش تهی ساخته و به جای آن با بیشرمی ویژه ایکه شتربانان فرهنگی فاشیزم اوغانی دارند، کلمه ای خنجری " ایران " را برداشته و نام ناساز ِ " اوغان " را به جایش نهاده است
فردوسی بزرگ در یک سرود جاودانه اش چنین گفته بود :
چو ایران نباشد ، تن ِ من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
آن شتر چران فرهنگی فاشیزم اوغانی ، گرفته بود ، به جای نام " ایران " نام " اوغانستان " را گذاشته بود :
نباشد چو افغانستان تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد !

آنجا ، این را دیدم و از آن سالها گذشت . این روز ها ، باز می بینم که یکی از تارگاه های که اوغان بودن را شرط انسان بودن می داند ، در پیشانی تارگاه خویش ، همان شعر فردوسی را جا داده است ، اما به شکل تحریف شده و اوغانی اش :
چو کشور نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد !
بی اینکه من از آن عاشقان شوکت کاذب اوغانی بپرسم ، نیک میدانم که دلیل شان این است : چون در شعر فردوسی کلمه ای ایران به کار رفته است و ایران نام کشور مشخصی در همسایه گی اوغانستان است و ما میخواهم این شعر را برای بیان احساسات خود در رابطه با کشور خودما اوغانستان به کار گیریم ، لذا کلمه ای ایران را برداشتیم و به جایش کلمه ای کشور را گذاشتیم . همین !
خوب و اما ، تحریف ِ شعر کسی به هر صورتی که باشد ، یک جرم است ، زیر پای کردن ِ امانت داری است ، خیانت فرهنگی است . در عین حال ، این خیانت فرهنگی شترچرانهای فرهنگی فاشیزم اوغانی ، یک چیز دیگر را هم آشکار می سازد ، اینکه : با نام جعلی و تحمیلی " اوغانستان " همه دار و ندار فرهنگی حوزه ای تمدنی پارسی – خراسانی ، همه مفاخر ما ، همه مشاهیر ما ، همه قهرمانان ما و همه دست آورد های هزاران ساله ای ما ، همه در بست به کشوری سپرده می شود که امروز خود را " ایران " میخواند . چون تمام گذشته های ما با نام ایران و خراسان گره خورده است و با هیچ شگرد و نیرنگ و دستبردی قادر نخواهیم بود که هویت ایرانی – خراسانی گذشته ای خویش را نابود سازیم و به جای آن یک هویت موهوم و کاذب و هیچ جایی را بنشانیم . شتربانان فرهنگی فاشیزم اوغانی می توانند در گفتار و نوشتار بزرگان ِ ایرانی – خراسانی دستبرد زنند ، تحریف کنند ، مسخ سازند ، اما نمی توانند ، اصل ِ واقعیت های تاریخی و فرهنگی حوزه ای تمدنی ما را دگرگون سازند .
این حقیقت را که فردوسی ، مولوی ، ابوعلی سینا ، بیرونی ، رودکی ، سنایی ، انوری ، ناصر خسرو ، جامی و صدها شاعر و اندیشمند و هنرمند و دیگر مفاخر فرهنگی و تاریخی ما ، از گذشته ها تا همین صد و چند سال قبل ، همه و همه خود را ایرانی – خراسانی می گفتند و میهن و ماوای خویش را ایران و خراسان می خواندند . هیچ یک از آن بزرگان ، هرگز اوغان نبودند و هیچ پیوندی با قبایل اوغان نداشتند .

جستجو در کابل پرس