Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 12368

اسماعیل اکبر روشنفکرٍ روستا

12 مارچ 2008, 04:58, توسط محمد اسماعیل اکبر

رضایی گرامی،
با تشکر از اینکه یادداشت کم مایه مرا درباره زبان نشر کردید. اگر چه من تصور نمی کردم آن یادداشت اینقدر مورد التفات قرار بگیرد. جوش و خروش آقای رضایی مرا بیاد جوانی خودم انداخت. و لجاج و عنادی که از فطرت ارادی و مصمم بر می خیزد و خواهان تحمیل نظر خود است، ولو که راه رسیدن به مقصد چندان سنجیده نباشد. من یک گفتنی به آقای رضایی دارم و در باره آن بعضی از نظر دهندگان نیز اشاره کرده اند. و آن اینکه من در ردیف اولین کسانی از نسل خود قرار داشتم که در افغانستان برای به اصطلاح "عدالت ملی و اجتماعی" می رزمیدند. اما وقتی از میان ما و به نام ما کسانی امتیاز گرفتند که یا در اتحاد شوروی وقت تحصیل کرده بودند یا از جمله مرابطین ما با آن کشور بودند. البته این خیلی بعد از آن بود که در میان گروه اختلاف پدید آمده بود. اما با این پیش آمد، من از تردید بر آمدم و خوشحال شدم که قبل از این معاملات پنهانی از آن گروه فاصله گرفته بودم. و وقتی که مستقیماً از جانب شبکه های خارجی دعوت شده بودم که دوباره وارد عرصه مبارزه ای برای لغو به اصطلاح "ستم ملی" شوم، آگاهانه و مصممانه در جهت مخالفت این نظر گام برداشتم و هنوز هم در همان جهت روان هستم.
مقداری از این حکایت در شماره اول مجله خط سوم تحت عنوان "نقد چپ اندیشان" نشر شده است. در این جا باید تذکر بدهم که آن مطلب از روی یک صحبت شفاهی ثبت و بعد پیاده شده بود و عنوان آن را نیز گردانندگان مجله انتخاب کرده بودند که برای من دردسرهایی بوجود آورد. به هر حال، حالا هم عقیده دارم که از این هیاهوها دو گروه سود می برند؛ یکی از شبکه های وابسته به خارج که حامیانشان پا گرفتن دموکراسی در افغانستان را برای خود مطلوب نمی یابند. دوم، گروه هایی در درون و بیرون حاکمیت که ریشه ای شدن و مردمی شدن دموکراسی منافعشان را به خطر مواجه می سازد و شاید هم آنان را دچار مصائب ناخواسته و حتی حسابدهی و محاکمه سازد. و بنا براین می کوشند وضع بسیار مغشوش شود و قوانین بی اعتبار گردند تا آنها مقاصد پنهانی خود را درباره اعاده استبداد و دیکتاتوری عملی سازند. البته در حاشیه چند بیچاره فلک زده هم هستند که برای گروه معلوم الحالی خوش خدمتی می کنند، آن هم در بدل امتیازات بسیار ناچیز.
و اما اینکه آن عزیز مرا روشنفکر روستایی نامیده نمی دانم از کجا به این نتیجه گیری رسیده است. من که هرگز و در هیچ جا دعوای روشنفکری نکرده ام. من نه روشنفکر شهری هستم و نه روستایی. در وضع کنونی هم بیشتر از آنکه عاشق دموکراسی بازی باشم، که نفع آن را بیشتر گروه های قدرت مافیایی می بردند و 99 فی صد متکی به عنایت قوای خارجی است، وظیفه اساسی خود را کمک به ایجاد نظم و قانون و همکاری برای دولت سازی می دانم. من هیچ ابایی از کار کردن در سیستم دولتی ندارم. همین حالا هم در یک اداره دولتی کار می کنم. اگر چه متاسفانه به خاطر معاش و نه کاری که منظور و مطلوب من باشد. ببینید که فاصله من با روشنفکری، به خصوص تعبیر رایج آن در ایران و افغانستان، چقدر فاصله دارد.
من می پندارم که هیاهو، بی نظمی، پیشبردن خواستهای خود از طریق غیر مدنی و غیر قانونی، مخاطره احیای استبداد، دیکتاتوری و حتی شکل گیری فاشیزم را این بار با پایگاه گسترده تر اجتماعی نسبت به گذشته که عمدتاً دودمانی بود، تقویه می کند.
دوست عزیز، کانادا را مثال نیاورید. ما بسیار با آن مرحله فاصله داریم. ایدئولوژی دولت ملت، در خاستگاهش فرانسه و بعد انگلستان و آلمان و بعد امریکا، توام با مضمحل ساختن زبان و کلتور اقلیتها و تحمیل زبان اکثریت بوده و در شرق هم دیکتاتورچه ها از همان روش پیروی کرده اند. افغانستان را با ایران، عراق، ترکیه و پاکستان مقایسه کنید. اروپایی ها حتی الجزیره و سنگال را فرانسوی زبان و انگلیسی زبان ساخته اند و در داخل مرزهای خودشان، ماجرای 800 ساله آیرلند و باسک نمونه های کلاسیک تحمیل کلتور اکثریت است.
با احترام

محمد اسماعیل اکبر

جستجو در کابل پرس