Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 63176

جهاد حکمتیار در افغانستان

21 آگوست 2012, 09:31, توسط سردار

سر سالار...
منصفت خوانم وخواهم زتو ای سر سالار/
که بیندیشی و انصاف نمائی وایثار/
ملک ومردم بود از بهر تو یا وارونه است/
بهر ملکی توو این است ملاک و معیار/
حیف باشد پس از اوازه غمخواری خلق/
وان خدا خواهی و ان جلوه گری در افکار/
به ریاروی نمائی وکنی پشت کنون/
سوی یاران و ره اورد به کام اغیار/
ملک را چیست تفاوت که تو باشی در راس/
یا نباشی و یکی مثل تو باشد سرکار/
همگی مدعانید که دین دارانید/
نیست در بین شما فرق به فکر و گفتار/
پس سبب چیست که با وحدت افکار و طریق/
نیست در بین شما همرهی اندر کردار/
چه شود گر بنظر اوری از بهر خدا/
انچه کردی زپس دوره کفر و کفار/
همگی تان نه به پیشاور هم رای شدید/
که نخست اید در کابل یک تن هشیار/
خلع سازد به نیابت ید ان مدعیان/
از پس انکه سپه شان بنماند و انصار/
پس از ان جای سپارد به دگر هشیاری/
کانجمن سازد و از جرگه کند استفسار/
زستقلال و ز ازادی و اصلاح امور/
ز ره و شیوه اینده و از گردش کار/
دومی امد و اراست زخلق انجمنی/
حل و غقدی شد وزنهار و گزینش اظهار/
تا که اعلام کند عفو و کند ملک ارام/
وانتخابات کند ساز چو شد ره هموار/
وانهدمسند انگه به دگر منتخبی/
از سوی مردم و پس گیرد از کار کنار/
چه شد انگاه که فرمانده اوازه گری/
پس از ان انجمن و مصلحت و ان زنهار/
که بدادند به اول پی تالیف قلوب/
وان تدابیر که بد لازم و هم بد ناچار/
ناگهان جست بهانه که چرا در کابل/
دوستم باشد و باشندش جمع همکار/
او نه از ما است نه از مااست که برما بوده است/
راندن بایدش از کابل و از این اقطار/
پس از ان تا که ستعفا کند این دولت نو/
کرد اغاز به جنگ علنی ان عیار/
واین عجب کز پس یک دوره کوتاه زمان/
دوستم اش گشت به جنگیدن با دولت یار/
نیت خوب اگر هم دولت را بود/
نتوانست در این وضع که بندد دستار/
رفت ان رافت و یاری زپی دین ووطن/
جای ان کینه و هم جنگ گرفت و کشتار/
طالبان امد انگه بسوی خلق که دید/
خلق زاین بی خردی هست سراسر بیزار/
لیک دولت همه جا جار زد وپای فشرد/
که کمینگاه ستعمار ببین و هشدار/
ان که یک روز نبوده است در ان رزم چه شد/
کامد امروز و چنین طالب جنگ است و ضرار/
نه سخن بشنود او وسخنش باشد این/
که سخن بشنو وبی جنگ مرا ملک سپار/
خواسته بخشد و اموال فراوان بدهد/
خائنین را و سپس شان بکند استثمار/
خلق را گوید هر حوزه که تسخیر کند/
قبضه ای ریش بود بر همه مردان اجبار/
که زنان مدرسه و کار گذارند و روند/
در پس پرده و پوشند سراسر رخسار/
کوبد او خلق و دگر هیچ نداند که زمان/
شد دگر گون و دگر گشت طریق و هنجار/
بی سئوالی و جوابی پس از ان عفو عمیم/
کشد از مامن مقبول و کشد در انظار/
چه شگفت است حضورش به بزنگه زکمین/
با چنین وضع و چنین گنج وسلاح بسیار/
طالبان گر همه بد فتنه که برخاست ولی/
سببی شد که زائینه زداید زنگار/
همه بینند و بدانند که دین بی مردم/
نبود مطرح و ان را نبود استمرار/
خلق گر دین بپذیرفت همان خلق بود/
نشود دیگر چون مهره و پیچ واچار/
خلق اگر جست زجبار نخواهد قیم/
تاابد خلق نگردد رهی استکبار/
جنگ با کفر اگر بود کنون طی شد و رفت/
ان که مانده است گزیده است چرا این رفتار/
کشتن خلق نه دین است که کفر است ونفاق/
کس اگر هست خود اندیشه کند زاین پیکار/
تو که ای تا به تن خویش بپوشی خلعت/
تو مگر خویش رسول دگری از دادار/
پیک و پیغام همان بود که پیرار امد/
ختم شد دیگر و دیگر بنگردد دوار/
باید اینک که گراید بسوی شورا خلق/
کاردنیاشودازهمّت شوراپربار/
کار شورا نه چنان است که خود سر بروی/
هم اگر بی تو زند رای و نویسد تومار/
تو اگر راست بدی دی به ره دین ووطن/
باید امروز که پرهیز کنی از اشرار/
بشوی خستو بر رای جماعت چون رای/
بدهد گوئی خلق است رشید و مختار/
خود بگو خود بخدا گر تو نبودی چون بود/
خلق را از پس ان جرگه نتاج و اثار/
خود بگو گر بنهادی به زمین اسلحه را/
نشدی از همگان خلع سلاح و انبار؟/
خود بگو گر بنهادی به حقیقت گردن/
نشدی ضرب مثل بهر عقول و ابصار؟/
خود بگو گر به ره نظم نمودی تمکین/
جرگه را فیصله معروف نگشتی زاحرار؟/
خود بگو خود به خدا تا چه ببار اورده است/
ان لجاجت به جز از رنج وزیان وازار؟/
سوی ان دولت همسایه به پاکستان بین/
که بجا ماند به میراث از ان استعمار/
چار دولت شد و ان گاه یکی هسته گرفت/
هست در هسته یکی دولت و در پوسته چار/
چه شود گر که کنون کار همان گونه کنید/
تا که هر خطه بگیرند بدان نظم قرار/
پشتو و ازبک وتاجیک وهزلره را بن/
قندهار است وگر بامی و بغلان و مزار/
دولت و شورا دارند بپا در هر بن/
دولت هسته به کابل شودش استقرار/
هم اگر پا بفشارد سوی طالب پشتون/
بایدش داد بدینگونه به اخر اخطار/
عاقبت تجزیه در ملک بیندازی وخویش/
سوی پاکستان باید که کنی استظهار/
پاکتیای است تورا عاقبت و پیشاور/
نه در این ملک دگر داری راه هموار/
اریانا بود این دولت و افغانستان/
قدر او نیست ولیکن بودش یک مقدار/
دولت این باشد و فرض است که هر با خردی/
سر فرود ارد و برحق بنماید اقرار/

آنلاین : http://ندارد

جستجو در کابل پرس