یک نکته را یاد آوری میکنم که از زبان جاجی عزیز خواجه لکن پغمان بیست سال پیش شنیدم که یساف با مادر اش در هژده سالگی زنا کرد.
این قضیه باعث شد که پدرش او را از خانه اش برای یکماه بیرون کند. او در مدت یکماه به زیارت عاشقان و عارفان چله نشست و توبه کرد. بعد به مدرسه ابو حنیفه رفت و از آن پس نماز خواندن را شروع کرد. اما گاوی که به گو خوردن عادت کرد دیگه همان گاو است. بعد در مدرسه ابوحنیفه بچه بریش یک ملا شد...
یک نکته را یاد آوری میکنم که از زبان جاجی عزیز خواجه لکن پغمان بیست سال پیش شنیدم که یساف با مادر اش در هژده سالگی زنا کرد.
این قضیه باعث شد که پدرش او را از خانه اش برای یکماه بیرون کند. او در مدت یکماه به زیارت عاشقان و عارفان چله نشست و توبه کرد. بعد به مدرسه ابو حنیفه رفت و از آن پس نماز خواندن را شروع کرد. اما گاوی که به گو خوردن عادت کرد دیگه همان گاو است. بعد در مدرسه ابوحنیفه بچه بریش یک ملا شد...