این کارتون یکی از بی معنی ترین و پوچ ترین کارتونی است که اقای شاهد در کابل پرس? عرضه داشته است. البته من انتظار این همه بی دقتی از ایشان نداشتم. این نشان میدهد که کارتونیست نه از تاریخ اگاه است و نه از جغرافیا و نه از سیاست. کارتونیست هنوز به ارزش و توانایی هنرش پی نبرده است. هنوز اینرا درک نکرده است که با یک کارتون باید یک موضوع خاصی را با مفهوم وسیع آن در قالب یک تصویرو یا یک رسم به شکل هنرمندانه عرضه کرد که هم زیبا باشد و هم گویا و هم لذت بخش . اشتباهات اقای شاهد قرار ذیل است:
1 اگر مناطقی که امروز مورد منازعه یک مشت حاکمان کودن افغانی قرار دارد با متباقی خاک افغانستان مقایسه نمائیم، این قسمت از نگاه مساحت ،حیثت نصف دیگر کشور را ندارد که کارتونیست به صورت استعاره از فرق مجسمه اره را اغاز نموده است و مجسمه را به دو نیم کرده است. اگر یک قسمتی از پای مجسمه را به طور استعاره قطع میکرد نزدیکتر به واقعیت بود. در این قسمت اقای شاهد موضوع را از ارزش اصلی ان خیلی بزرگ نشان داده اند.
2 در دو طرف اره یکی ای اس ای پاکستان قرار دارد و دیگری امریکا. در حالیکه خط دیورند در زمانی مورد موافقه صورت گرفته است که کشوری به اسم پاکستان وجود نداشت. و از جانب دیگر کشور امریکا ابر قدرت نه بلکه کشوری بود که حدود دو دهه میشد که از جنگ داخلی شمال و جنوب خلاص شده بود و بیشتر مصرف باز سازس و التیام زخم های دوران جنگ داخلی خود بود.
خط دیورند در 1893 در زمانی که امپراتوری بریتانیا حاکمیت بلا منازع در سرزمین هند قدیم داشت از یک طرف ( سر هنری مورتیمر دیورند) و امیر قاتل و سفاک افغانی امیر عبدالرحمن از جانب دیگر مورد تائید و موافقه قرار گرفت. انتخاب ای اس ای و امریکا نشان دهنده سطحی نگری کارتونیست از یک واقعیت تاریخی میباشد.
خط دیورند یک واقعیت تاریخی بوده و باشنده گان پشتون ان طرف خط هرگز حاضر به یکجا شدن با پشتونهای شمال دیورند نمیباشند. انها خود را بخشی از سرزمین جدید التشکیلی بنام پاکستان میشمارند که با ان کشور عشق و محبت دارند.
3 مناطق مورد منازعه در جنوب دیورند مثل پشاور ،نه در زمان عبدالرحمن سفاک ، بلکه در بیشتر از چهل سال قبل از ان توسط مهاراجا رنجیت سنگ حاکم پنجاب با نیروی نظامی تسخیر و از زیر کنترول شاهان وقت افغانی در عمل جدا شده بود. که از ان زمان تا حال هیچ شاه و امیری قدرت تصرف مجدد انرا نداشته است. صرف یگان قسمت های خورد و ریزه یی بود که انگلیس ها با استفاده از توانایی خود و ناتوانی امیر خائن و سفاک به مناطق جنوب دیورند افزودند تا نیرو های خود را در نقاط حاکم تر سوق الجیشی قرار داده باشند.
ما شهروندان افغانستان امروزی باید به خاطر مصالح علیای کشور خود نه تنها این خط را به رسمیت بشناسیم( که البته نطر به واقعیت های امروزی، هیچ نیازی هم به رسمیت شناخت ان از جانب افغانستان نیز وجود ندارد) بلکه با اعمار دیوار بلندی بقیه کشور را از زیر تسلط پاکستانی و تروریستان دستپرورده ای اس ای نجات بخشیم.
این کارتون یکی از بی معنی ترین و پوچ ترین کارتونی است که اقای شاهد در کابل پرس? عرضه داشته است. البته من انتظار این همه بی دقتی از ایشان نداشتم. این نشان میدهد که کارتونیست نه از تاریخ اگاه است و نه از جغرافیا و نه از سیاست. کارتونیست هنوز به ارزش و توانایی هنرش پی نبرده است. هنوز اینرا درک نکرده است که با یک کارتون باید یک موضوع خاصی را با مفهوم وسیع آن در قالب یک تصویرو یا یک رسم به شکل هنرمندانه عرضه کرد که هم زیبا باشد و هم گویا و هم لذت بخش . اشتباهات اقای شاهد قرار ذیل است:
1 اگر مناطقی که امروز مورد منازعه یک مشت حاکمان کودن افغانی قرار دارد با متباقی خاک افغانستان مقایسه نمائیم، این قسمت از نگاه مساحت ،حیثت نصف دیگر کشور را ندارد که کارتونیست به صورت استعاره از فرق مجسمه اره را اغاز نموده است و مجسمه را به دو نیم کرده است. اگر یک قسمتی از پای مجسمه را به طور استعاره قطع میکرد نزدیکتر به واقعیت بود. در این قسمت اقای شاهد موضوع را از ارزش اصلی ان خیلی بزرگ نشان داده اند.
2 در دو طرف اره یکی ای اس ای پاکستان قرار دارد و دیگری امریکا. در حالیکه خط دیورند در زمانی مورد موافقه صورت گرفته است که کشوری به اسم پاکستان وجود نداشت. و از جانب دیگر کشور امریکا ابر قدرت نه بلکه کشوری بود که حدود دو دهه میشد که از جنگ داخلی شمال و جنوب خلاص شده بود و بیشتر مصرف باز سازس و التیام زخم های دوران جنگ داخلی خود بود.
خط دیورند در 1893 در زمانی که امپراتوری بریتانیا حاکمیت بلا منازع در سرزمین هند قدیم داشت از یک طرف ( سر هنری مورتیمر دیورند) و امیر قاتل و سفاک افغانی امیر عبدالرحمن از جانب دیگر مورد تائید و موافقه قرار گرفت. انتخاب ای اس ای و امریکا نشان دهنده سطحی نگری کارتونیست از یک واقعیت تاریخی میباشد.
خط دیورند یک واقعیت تاریخی بوده و باشنده گان پشتون ان طرف خط هرگز حاضر به یکجا شدن با پشتونهای شمال دیورند نمیباشند. انها خود را بخشی از سرزمین جدید التشکیلی بنام پاکستان میشمارند که با ان کشور عشق و محبت دارند.
3 مناطق مورد منازعه در جنوب دیورند مثل پشاور ،نه در زمان عبدالرحمن سفاک ، بلکه در بیشتر از چهل سال قبل از ان توسط مهاراجا رنجیت سنگ حاکم پنجاب با نیروی نظامی تسخیر و از زیر کنترول شاهان وقت افغانی در عمل جدا شده بود. که از ان زمان تا حال هیچ شاه و امیری قدرت تصرف مجدد انرا نداشته است. صرف یگان قسمت های خورد و ریزه یی بود که انگلیس ها با استفاده از توانایی خود و ناتوانی امیر خائن و سفاک به مناطق جنوب دیورند افزودند تا نیرو های خود را در نقاط حاکم تر سوق الجیشی قرار داده باشند.
ما شهروندان افغانستان امروزی باید به خاطر مصالح علیای کشور خود نه تنها این خط را به رسمیت بشناسیم( که البته نطر به واقعیت های امروزی، هیچ نیازی هم به رسمیت شناخت ان از جانب افغانستان نیز وجود ندارد) بلکه با اعمار دیوار بلندی بقیه کشور را از زیر تسلط پاکستانی و تروریستان دستپرورده ای اس ای نجات بخشیم.