آغا ، غلام سخی جان !
خدا مرده گانت را بیامرزد و به عمرت صد وبیست سال دیگر ...
شف شف نی شفتالو ، تمام این ترور و وحشت را خود آمریکایی ها خلق می کنند . بچه همسایه ام لبلبو ( بچه ها نسبت لب های کلفت اش ، لبو ، لب لب ، لبو به ) می گویند :
همین هفته بازگشته از فراه ، با یک مشت دلار های سبز روی نافش . ترجمانی می کرده است برای امریکایی ها ...
پدرش گوشت و برنج ختم قرآن کرد . وخت صرف چای من ازین بزغاله ( سمندر ) پرسیدم :
راستش را بگو ، گفت :
کاکا به همو قرآن که امریکایی ها و انگریزی ها به طالبان پول میدهند که شب ها انداخت کنند و اینها فیلم برداری می کنند . مونژ نه پوهیژو ، خدای خبر .
کتاب « کمیته سه صد مرکز توطءه جهانی » را بخوان ، حاجی .
یکصد میلیون دالر که خامنه ای به حسن نصرالله می دهد ، پول سی آی ای است برای سه هزار جوانان مفته خوار حماس . تگنالوژی مونتاژ راکت های دور برد را ، امریکایی ها از روس ها خریدند که هر چند گاه وزارت دفاع اسراییل در یوریشلم را بزنند .
نام این راکت ها ( لونا ) است ، ساخت روس .
راستی غلام سخی جان ، در گروپ تلاشی ، من به زیر تپه قرووغ اعزام شدم ، نزدیک مرکز دستگاه پرتاب ( سکاد ) . پوسته ما نزدیک سرک خامه بود . زمستان سخت ، یک زانو برف ، همه جا خاموش ، پیره می کردیم شش ساعت . دست روی ماشه ، بر احد من الناس ، ضربه...
بعضی شب ها ، نزدیکی های صح ، یک قد برف ، از طرف نظام قراوول ، یک موتر کوچک ماسکویچ ، آهسته آهسته می آید . به حساب عسکری ، می پری روی سرک ، اییییست ، دست روی ماشه ،
در نبش صبحی سرد استخوان شکن ، غند توپچی ، باران راکت های لونا ، تمام قریه ها ، از دوراهی کشکک ، تا باغ عمومی ، تا بلندی های دره پغمان ، ران مرگ .. .
سرخ ، همه گی قوغ آتش ، دود ، غبار ....
وخت چای صبح ، مصطفا ، قوماندان تانک بی ام پی ، میگه :
فیلم پوری بود امشب ، داکتر ....
نیم نان سیاه سیلو ، بازیچه ی روی دستش
کوماندان مصطفی قندوزی ....
مصطفی ! تو چه وخت ترخیص می شی ؟
مه همراه همین بی ام پی خودم ، در قندوز مجاهدینه مشل سگ گریختاندوم . ده قصیش نباش
سیگرت داری ؟ داکتر ...
آری ...
شوکولات
به دختران
بچه های مزار
آغا ، غلام سخی جان !
خدا مرده گانت را بیامرزد و به عمرت صد وبیست سال دیگر ...
شف شف نی شفتالو ، تمام این ترور و وحشت را خود آمریکایی ها خلق می کنند . بچه همسایه ام لبلبو ( بچه ها نسبت لب های کلفت اش ، لبو ، لب لب ، لبو به ) می گویند :
همین هفته بازگشته از فراه ، با یک مشت دلار های سبز روی نافش . ترجمانی می کرده است برای امریکایی ها ...
پدرش گوشت و برنج ختم قرآن کرد . وخت صرف چای من ازین بزغاله ( سمندر ) پرسیدم :
راستش را بگو ، گفت :
کاکا به همو قرآن که امریکایی ها و انگریزی ها به طالبان پول میدهند که شب ها انداخت کنند و اینها فیلم برداری می کنند . مونژ نه پوهیژو ، خدای خبر .
کتاب « کمیته سه صد مرکز توطءه جهانی » را بخوان ، حاجی .
یکصد میلیون دالر که خامنه ای به حسن نصرالله می دهد ، پول سی آی ای است برای سه هزار جوانان مفته خوار حماس . تگنالوژی مونتاژ راکت های دور برد را ، امریکایی ها از روس ها خریدند که هر چند گاه وزارت دفاع اسراییل در یوریشلم را بزنند .
نام این راکت ها ( لونا ) است ، ساخت روس .
راستی غلام سخی جان ، در گروپ تلاشی ، من به زیر تپه قرووغ اعزام شدم ، نزدیک مرکز دستگاه پرتاب ( سکاد ) . پوسته ما نزدیک سرک خامه بود . زمستان سخت ، یک زانو برف ، همه جا خاموش ، پیره می کردیم شش ساعت . دست روی ماشه ، بر احد من الناس ، ضربه...
بعضی شب ها ، نزدیکی های صح ، یک قد برف ، از طرف نظام قراوول ، یک موتر کوچک ماسکویچ ، آهسته آهسته می آید . به حساب عسکری ، می پری روی سرک ، اییییست ، دست روی ماشه ،
در نبش صبحی سرد استخوان شکن ، غند توپچی ، باران راکت های لونا ، تمام قریه ها ، از دوراهی کشکک ، تا باغ عمومی ، تا بلندی های دره پغمان ، ران مرگ .. .
سرخ ، همه گی قوغ آتش ، دود ، غبار ....
وخت چای صبح ، مصطفا ، قوماندان تانک بی ام پی ، میگه :
فیلم پوری بود امشب ، داکتر ....
نیم نان سیاه سیلو ، بازیچه ی روی دستش
کوماندان مصطفی قندوزی ....
مصطفی ! تو چه وخت ترخیص می شی ؟
مه همراه همین بی ام پی خودم ، در قندوز مجاهدینه مشل سگ گریختاندوم . ده قصیش نباش
سیگرت داری ؟ داکتر ...
آری ...
شوکولات
به دختران
بچه های مزار