Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 67897

دست توانای تندروان در دانشگاه‌ کابل

24 نوامبر 2012, 20:47, توسط باران

آفرین سلمان جان جاغوری ، احسنت .
صد سال دیگر به عمرت افزون . دلم را خنک کردی . تاریخ را با چشمان باز خوانده ای . هیچ کس نیست از همین آخوند های ملعون بپرسد که چرا امام حسن نواسه پیغمبر به معاویه بیعت کرد . میبایست امام حسین یخن برادرش را می گرفت که خلافت را به خانواده بنی امیه دو دسته تسلیم کرد . بنی هاشم و بنی امیه از یک خانواده قریش بودند . محمد ، ابوبکر ، عمر و علی از خانواده بنی هاشم بودند که سالیان دراز خلافت را قبضه نموده بودند . فقط عثمان از بنی امیه بود که او را سربه نیست کردند . اعتراض بنی امیه نیز بجا بوده است . می گویند اگر آسیاب بابه است به نوبت است . امام حسن آدم معقولی بوده و عقلانی عمل کرد . فقط همین برادر کوچک قدرت طلب بود که پسر عمویش « مسلم بن عقیل » را به کوفه ( عراق ) فرستاد به امید آنکه در آن سرزمین اعلان خلافت نماید چون در سرزمین عربستان همه مردم به شمول امام حسن و ابو حنیفه برادر نا تنی اش به پسر معاویه بیعت نموده بودند . گزارشی ناقصی که مسلم بن عقیل برای حسین فرستاد و او را وسوسه نمود و عازم کوفه گردید و در آنجا نیز مردم به یزید پسر معاویه بیعت نموده بودند . یزید مامای عباس بود . چون امام علی با یکی از دختران معاویه ازدواج نموده بود و از او یک پسر به نام عباس داشت که خواهر زاده یزید بود . یزید سه باز از عباس خواست که « خواهر زاده » بیعت کن . عباس بیعت می کرد لیکن حسین ممانعت کرد و از یزید خواست که به او اجازه بازگشت به مدینه بدهد که قبول نگردید . سپس درخواست رفتن به شام « سوریه » را نمود . یزید قبول نکرد و از او بیعت خواست . حسین بیعت نکرد و بقیه داستان . برخورد صورت گرفت و ظرف چند ساعت خود و خانواده اش را به کشتن داد . حالا این مسأله به ما چه مربوط است ؟ اگر حسین نیز خلیفه میشد ، امروز به مرگ طبیعی از دنیا رفته بود . چی جای افسوس و آه و ناله است ؟ آنهم در شرایط خیلی حساس امنیتی امروز که از یکطرف وهابی های عرب ، تروریست های آنطرف سرحد را به جان ما انداخته اند و از اینطرف آخوند های ایرانی آتش بیار معرکه اند . و این برادران تشیع ما هم الاغ آخوندها تشریف دارند . به قول مازندرانی ها : وختی یکبار آخوند بر خر سوار شد ، یا خر بمیرد یا آخوند . رها کردنی نیست .
« هر چیز شدن آسان است ، آدم شدن مشکل .»
به امید یک کمی آدم شدن

جستجو در کابل پرس