Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 67986

شرح درگیری دانشجویان دانشگاه‌ کابل

26 نوامبر 2012, 13:41, توسط ندیم

درس مي خواندم تا، به مردم خود، جامعه خود و كشور خود خدمت كنم. دوازده سال درس خواندم در دوران مكتب هميشه اول نمره و دوم نمره بودم. زندگي خوب نداشتيم، پدرم دهقان كار بود؛ در خانه مشكلات زياد داشتيم زماني كه صنف يازدهم مكتب بودم، عروسي كردم، ثمره ازدواج من يك دختر و يك بچه است. بچه و دختر خود را زياد دوست دارم و هميشه به ياد من مي آيد. سال قبل در امتحان كانكور شركت كردم و در رشته دلخواه خود در دانشكده كمپيوتر ساينس كابل كامياب شدم. بسيار خوش بودم به شوق و شور تمام در دانشگاه مي رفتم و در سمستر اول مانند دوران مكتب خود درجه خوب گرفتم. قرار بود كه تا روز هاي آينده امتحان پايان سمستر، سمستر دوم شروع شود. براي امتحان آمادگي مي گرفتم هميشه نوت ها را مطالعه مي كردم. روز عاشورا بود براي اشتراك در مراسيم عذا داري در يكي از مسجد هاي دشت برچي رفتم و خواندن ملا را گوش كردم. بعد از تمام شدن خواندن ساعت دو بعد از ظهر بود كه به طرف خواب گاه آمدم در نزديكي خواب گاه كه رسيدم، خبر شدم كه امروز در پيش خواب گاه ما جنگ شده. من در داخل خواب گاه رفتم و در داخل اطاق خود رفتم كه محمد اسماعيل هم صنفي من نيز امده و درس مي خوانديم. بعد از يك ساعت جنگ دو باره شروع شد. ما دروازه اطاق خود را محكم كرديم. در داخل اطاق نشسته بوديم كه چند نفر دروازه ما را شكستاند در حاليكه روي شان بسته بود و صدا زد كه «هزاره هاي شيعه مذهب را بكشيد ثواب دارد» من و محمد اسماعيل را از كلكين منزل چهارم به پاين انداخت. من بي هوش شدم زماني خبر شدم كه در شفا خانه هستم. حالا هر دو پاه من شكسته، كمر من آسيب ديده و وضعيت من خراب است و هم صنفي من محمد اسماعيل كشته شده كسي از من خبر نمي گرد. اقارب من در بهسود است. يك برادر دارم . پدر من ريش سفيد است بچه هايم خرد است. در شفاخانه هم داكتر ها با من خوب برخورد ندارد. ديده شود كه تقدير با من چي خواهد كرد. فرد در بستری شفاخانه و مصاحبه شان این است ..

جستجو در کابل پرس