Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 68551

شکست روند ملت سازی در افغانستان پسا طالب

11 دسامبر 2012, 15:33, توسط ارمان

ملت سازی که نگارشگر اين کتاب جیمز دابینز ازآن ميداند و ملت سازى که ملتهاى درکشورنامنهاد افغانستان ازآن ميدانند بکلى متفاوت است. تفکر ملت سازى امريکايى با پول و دارايى است که نکته مرکزى سيستم دولتدارى را مى سازد که زبان دفترى وملى براى همه انگليسى است چون دولت کشور ايالات متحده امريکا ازمردم بومى خودشان ساخته نشده بلکه همه مهاجرين است که در چارصد سال پيش ازاروڀا به امريکا مهاجرت خود را آغازکردند وبا آمدن دولتهاى سوسيالستى درقاره آسيا براى باراول مردم روسيه آسايى وچين وسپس مردم افغانستان به اينگونه مهاجرت ها پايان داد.
هرکسيکه در کشور ايالات متحده امريکا داخل مى شود زبان غالب يعنى انگليسى را زبان دولت قبول کند يعنى درادارت دولتى استفاده کنند.
عبدالرحمان خانهاى يانکى ها و کنفدراسيون ها, شش هزار از قومها وزبانهاى بومى اين قاره را نابودکردند.
در کشور ايالات متحده امريکا محوراصلى تفکر و رفتار را درسياست و دولتدارى دالر مى سازد ومعنى ملت سازى درآنجا روند گسترش رشد اجتماعى- سياسى ايست که اجتماعات گوناگون با نظريات گوناگون و مخالف دردولتسازى باهم پيوند ست (منظور پيوند محکم وعمق نيست) برقرارنمايند.
برقرارى اين پيوند در ايالات متحده امريکا برڀايه زيربناى اقتصادى يعنى وحدت دالرى و حاکميت ولايتى ويا فدرالى ساخته شد.
وهمين تقسيم قدرت عمودى و افقى و قدرتمندى ايالاتى قدرتمندى رياست جمهورى را به بارآورد که در آن زبان و فرهنگ نژاد وقوم و دين ومذهب در زير سايه دالر پت کنار زده شده اند و يا دالراين روبناها را کنار زده است.
درکشور که معنى نامش ناله وفرياد است دولتمردان اش از ملت سازى بکلى چيزى ديگر مى دانند دراين کشور زبان شان(زبان نه تنها به عنوان پديده اجتماعى بلکه هم وبويژه فرهنگى وفرهنگساز و نگهدار فرهنگ ) هويت ملى و شخصيتى شان را مى سازد.
دراين سرزمين از زبان فراملتي براى ملت سازى استفاده نمى شود بلکه انديشه ملت از زمان بدست گرفتن قدرت سياسى مربوط و منحوط به يک زبان قبيله خاص مى شود. تلاشها ى حکومتهاى قبيله, زبان پشتو را منحيث زبان فرا ملتى سازد هميشه ناکام شده زيرا آنها با زور وستم خواستند مردم غير پشتون وحتى مردم فارسى زبان پشتون را مجبورکنند زبان پشتو فرا گيرند. پشت اين کار هدف ملت سازى به معنى جیمز دابینزى يعنى روند گسترش رشد اجتماعى- سياسى نهفته نبوده بلکه هدف و منظورحاکمان پشتون زبون زبان فارسى و کاهش شمارمردمان غيرپشتون ونابودى فرهنگى آنها بوده است.
ملت سازى به اين معنى ازخود پيش شرط ها وفراهم نمودن زمينه هاى آن را دارد( شمارش به اعداد هندى ونه به ابجد عربى):
1- نام افغان که ناله معنى مى دهد از نظر واژه شناسى وتاريخى همچم پشتون است وهيڇ قانون سياسى وهيچ دولت به امروفرمان نمى تواند معنى افغان را تغيردهد. با اين نام ملت سازى رشد نمى کند. تغيرنام ضرورت تاريخى است
2- تغيرنام يا نام نو ميتواند پژواک هويت کليه مردمان هندوايرانى و تورانى وحتى سامى عربى وعبرى را امکانپذيرسازد.
3-محکوم کردن بدون قيدوشرط کليه حاکمان با نام افغانستان بويژه عبدالرحمان خان به اهتام جنايت بشرى قتل عام. محکوم کردن بدون قيدوشرط کليه حاکمان با نام افغانستان بويژه عبدالرحمان خان به اهتام جنايت عليه بشريت, قتل عام مردم بويژه مردم غيرپشتون.شرم و ننگ برآنها باد که درکابل ده افغانان و يا پشتون کوت نام داد که سابقه تاريخى چندين هزارساله ندارد حتى قدامت يکصدساله را هم ندارد
4-کدام زبان? همان زبان يگانه زبان رسمى, دولتى و ملى شود که نه اکثريت قومى و مذهبى بلکه اکثريت شهروندان اين زبان را مى دانند. بزرگان و ادباى گذشته هاى دور ونزديک مردمان غيرپشتون تبرئه وبه توانايى شان ارج گذاشته شود. ونه تنها گورهاى شاهان پشتون بازسازى شوند. گورعبدالرحمان خان به گونه نمونه ازجنايت وموزيم جنايات عليه بشريت مانندکشتارگاهاى دولت نازى هاى آلمان وعبادتگاه دعاخوانى براى قربانيان اين جنايتکار
5- دولت دينى نمى تواند هيچگاه ملتساز باشد. جمهورى هاى دينى فرق بين دولت و دين نمى کنند. ملتسازى به اکثريت واقليت رابطه ندارد. اکثريت واقليت کار حکومت و پارلمان است. ولى آوردن پديده دين ومذهب نفى ملتسازى است, نفى کانديد شدن افرادى است که از يک مذهب ودين ديگر پيروى مى کنند.امکان دارد که يک هندوتبار بنا به اقليت و اکثريت رييس جمهور نشود ولى گنجانيدن آن درقانون اساسى که تنها افراد از يک دين مشخص مى توانند خود را نامزد کنند ضد اصول روند ملتسازى مى باشد.
دراينجا با نگاه ژزف پيرامون پنج نکات يادشده که نظريه ملت سازی جیمز دابینزدر افغانستان باوجود لحن دیپلوماتیک و نثر شیوای دابینز و ترجمه ی روان عارف، این اثر را به یک اثر خواندنی محکوم به شکست است وبا همين شيران وهمين ميدان در ناله ستان عملى نمى شود
درسرزمين هندوکوه که آثار و نامهاى هندوان مانند کوه آسمايى , هندکى , شيواکى, هندوگذر هندوباغ ودرياچه شيوا ومنديرهاى( درمسالهاى) گوناگون در کابل مانند عبادتگاهاى درگاه و شوربازار, منگلوار و راي, گندوآرا وباباجوتى, سوروپ و دروازه لاورى ووودرشهرهاى ديگر - مردم مسلمان وهندو باهم کوچه به کوچه با م به بام ديواربه ديوار زندگى مى کردند اين به مسجد وآن به درمسال مى رفتند- , و آثار پيروان مذهبهاى گوناگون مانند زردشتى وبودايى ودرهنگام دورانهاى روشنگرى اسلامى اين سرزمين را مانند گلستان آثارفرهنگى زبانها واديان ومليتهاىگوناگون و بوستان از تفکر تحمل پذيرى رفتار برده بارى پذيرش يکديگر ساخته بودند. نذاکتهاى که ازهمين جا بزرگان پشته هندوايرانى و تورانى دردوران قله فرهنگى ادبيات فارسىاول در بغداد وسپس به اروپا بردند. همين گوناگونى فرهنگى باعث پيشرفت شد.
همين اروپا وامريکا تمام اين نذاکتها را درکشورهاى مانند کشورناله ازبين بردند وگلستان را دردست افراد ظالم و تاريک داد تا دشمن اصلى خود را يعنى دين اسلام را بدنام کنند ودين اسلام همان نقش رابراى شان بازى مى کند گونه ايکه کمونيسم. هنوز اول کاراست!
تغيرنام افغانستان ارمان است
تا که نام افغان است ملک درفغان است
تا که افغانستان است نام اش بطلان است

جستجو در کابل پرس