Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 69510

از تریبون بخش فارسی بی بی سی برای هویت سازی های جعلی سوء استفاده می شود

3 جنوری 2013, 19:46, توسط BBC

قسمت دوم
بی بی سی فارسی آلوده به ویروس های «شوونیستی»
کاظم وحیدی
در این خصوص ما شاهد بودیم که چگونه در میان ۱۰ مرد برگزیده برای انتخاب نهایی بی بی سیِ شوونیست، چهره هایی چون «ابوعلی سینای بلخی»، «مولانا جلال الدین محمد بلخی» و… قرار می گیرند که نه تنها از خطه ی جغرافیایی ای برخاسته اند که از حاکمیت مستقل برخوردار بوده و نه تنها هیچ ربطی با آن چه «ایران»ش می نامند ندارند، که حتا در زمان حیات این شخصیت ها بر سرزمین ایران کنونی استیلای کامل داشته اند، طوری که محمدرضا شاه پهلوی برای تبدیل نمودن تاریخ بریده و کم مدت پارس ها به تاریخی همیشگی با عمری ۲۵۰۰ سال، ناچار شد تا سلسله های حکومتی بیگانه ی مسلط بر این سرزمین را تحریف گرانه و با جعل، وارد تاریخ کشورش نماید و سلسله های زیادی چون سلجوقیان، خوارزم شاهیان، غزنویان و… را جزئی از دودمان های ایران به شمار آورد.
حالا و در زمانه ی خیزش اقوام سرفراز ساکن در ایران که «پارس محوران» را سخت درمانده نموده است، این جریانات را وادار به روی کردی دوباره به سوی همان سلسله ی جعل و تحریف تاریخی و تمسک و علم کردن زبان فارسی گشته اند تا به خیال خودشان بتوانند سیطره ی قومی «پارس» را بر اقوام بومی کشورشان درست مانند سلسله ی انقراض یافته ی پهلوی، تحمیل و تثبیت نمایند. این نیاز سیاسی اقلیت زبانی است که به لحاظ فرهنگی سده های متمادی بر آن مرز و بوم حاکم بوده است، اگرچه ظاهراً این نمایش نامه را با شاخ و نشان کشیدن فرهنگی ـ تاریخی بر همسایگان به مثابه ی مقدمه ی عربده کشی های سیاسی فرداها بر آنان، صورت دهند.
البته شاید بتوان با اطمینان گفت که اعمال تبعیض های شوونیستی علیه افغانستانی هایی که نه در عرصه ی ژورنالیستیکی و نه ادبیات، نسبت به «پارس-محوران» متعلق به ایران زمین هیچ کمی ای ندارند و انحصار کامل تمامی بخش ها و برنامه های تلوزیون فارسی توسط جریان شوونیست ایرانی و به حاشیه راندن شهروندان کشور ما در این رسانه، امری نیست که مسوولین و مقامات انگلیسی بی بی سی کاملاً از تمامی جزئیات آن باخبر باشند. چراکه کار هماهنگ تیمی و سلطه ی مافیایی آنان بر بخش فارسی بی بی سی باعث گردیده تا تمامی گزارشات تهیه شده از کارکردهای این رسانه برای مسوولین و پالیسی سازان خارجی اش، نیز توسط همین تیم ها صورت بگیرند.
مجموعه ی تبعیض در عرصه ی کار و استخدام و نیز انحصار برنامه ها در جهت گرایشات شوونیستی در بخش فارسی بی بی سی باعث می گردد تا ما تمامی شوونیست-های «پارس محور» را هم سو بدانیم و اقدامات گردانندگان این رسانه را با برنامه هایی چون حادثه ی «صفه»ی اصفهان و جنایت کرمان یکی به شمار آوریم.
البته ما این همانگی ها را زمانی بهتر درک می کنیم که می بینیم با تلفن های مربوط به هم وطنان ما در رابطه به برنامه ی «نوبت شما» که کاملاً نمایشی و در واقع «گزینشی» بوده، چگونه رفتاری تبعیض آمیز صورت می گیرد. یعنی وقتی که موضوع برنامه به نحوی با سرنوشت سیاسی دو کشور ایران و افغانستان مرتبط باشد، هرگونه انتقاد یک شهروند افغانستانی از مسوولین دولت ایران، باعث قطع و یا مداخله ی مجری جهت تعدیل نظرات می گردد، درحالی که این گونه برخوردها در رابطه با اظهارات یک شهروند ایرانی کاملاً متفاوت می باشد؛ که می توان از آن دو مسأله را استنباط نمود. یکی گرایشات غیرقابل مهار شوونیست های «پارس محور» این رسانه و دیگری پشتیبانی تلویحی مسوولین و گردانندگان تلوزیون فارسی بی بی سی از نظام سیاسی ایران (ولایت فقیه) که به جز موارد استثنایی، اغلب در پرداخت باج های شان به بی بی سی خوش حساب هستند.
بنابراین گرایش شدید پان ایرانیستی افراطی (شوونیزم) در تلوزیون فارسی بی-بی سی وقتی هم آورد و رقیب قدری (به لحاظ موقعیت و نفوس در این رسانه) را پیش روی خود نمی بیند، چنان اوج می گیرد که رفتارهای انحصارگری شان کاملاً عریان می شوند و به شکل یک ایدئولوژی مقدس درمی آیند. اگر چنین نمی بود و روش شوونیستی گردانندگان این بخش رسانه ی جهانی از شتاب بیش از حدش برخوردار نمی گشت و به رسوایی آنان منجر نمی شد، امروزه این رسانه را تا بدین درجه از بی اعتمادی و دروغ گویی نزد مردم و حتا روشنفکران تنزل نمی داد.
خوب، زمانی که به مفهوم شوونیزم یا همان میهن پرستی و ناسیونالیزم افراطی مبتنی بر کینه توزی نسبت به دیگران که با توهین و تحقیر غیرخودی همراه است، دقت نماییم، خواهیم دید که این گرایش در واقع ریشه در خودکم بینی و هراس وسواس-گونه (فوبیا) در برابر رشد روزافزون فارسی زبانان غیرایرانی دارد که کندی رشد خودشان به خاطر تمایلات خودبرتربینی های کاذب رویارویی و رقابت آزادانه میان آنان را به کناری انداخته و با وحشت شدیدی که از چنین رقابتی دارد، سعی در انحصار کامل قدرت و امکانات این تلوزیون می نمایند.
البته از آن جا که جامعه ی هزاره ی افغانستان توانسته در عرصه های ادبی و حتا فنی جایگاه خاصی در کشور ما پیدا نماید و تاجیک ها را عملاً و در یک رقابت سالم به حاشیه راند، خشم گردانندگان «پارس محور» این رسانه را برانگیخته و برای مقابله با روندی که سخت برای شان ناخوشایند می باشد، برنامه ی هزاره-ستیزی به منظور انتقام و یا هموارسازی راه برای هم تباران شان در کشور ما، را روی دست گرفته اند. گرچه آغاز روند هزاره ستیزی این رسانه را می توان به دوران جنگ های کابل ارجاع داد که طی آن به دفاع جدی و وظیفه وار از دولت ربانیِ «پارس محور» و شرکاء وی پرداخته و برای انزوای بین المللی مقاومت مردم هزاره، آن را «جنگ های گروهی» قلمداد می نمود و خبرش را این گونه انعکاس می داد که، «جنگ میان حزب وحدت عمدتاً شیعه ی طرف دار ایران و…».
اما رشد فوق تصور هزاره ها درحال حاضر که در تمامی عرصه های هنری، فرهنگی و علمی که اینک در کشور خودمان تقریباً بی رقیب گشته اند، گردانندگان تبارمحور ایرانیان مسلط بر این رسانه را سخت آزرده ساخته که این امر بر میزان هزاره ستیزی آنان افزوده است. این اقدام را می توان در بایکوت خبری مردم هزاره در رابطه با تهاجمات وحشیانه و همه ساله ی کوچی نماها و کشتار سازمان-یافته و بی وقفه ی این مردم در کویته ی پاکستان که اینک چندسال را دربر گرفته است، همچنین تحریف خبری بسیاری از مسائل مانند کم و ناچیز جلوه دادن اقدامات و اکسیون های این مردم در رابطه با حوادث و رخدادهای جاری کشور ما، به عیان دید.
حال که مسأله ی انتخاب شخصیت برجسته ی ایران زمین نیز سرشار از انواع تحریف-ها جهت تحقق «پارس محوری» و نیز «شوونیزم» ایرانی بوده و به برباد رفتن آبرو و اعتبار این رسانه منتهی گشته است، چه بهتر بود اگر گفته می شد، شخصیت ها و دانشمندان فارسی زبان تمامی خطه های جغرافیایی. در این صورت هیچ مشکلی پدید نمی آمد، زیرا هم مسأله ی تباری شخصیت های ترکی که ناجوان مردانه در ردیف پارس قرار داده شده اند، به صورت منطقی حل می گردید و هم «شوونیزم-ایرانی» که چاره ای جز تاخت و تاز بر کشورهای همسایه و تحقیر آشکار مردمان و فرهنگ آنان در کنار جعل و تحریف تاریخ ندارند، هم به کناری انداخته می-شد.
اما به دلیل غلبه ی احساسات و گرایشات «پارس محوری» و «شوونیستی» بر مغز و روان گردانندگان بخش فارسی بی بی سی، چنین نشد.
مسلما موضوع تنها به شوونیزم ایرانی منتهی نمی گردد و حاکمیت عمدی پشتونیست های افراطی در بخش های دری و پشتوی این رسانه، مشکلات مردم ما را به طور مضاعف افزوده و باعث گشته تا فضایی از تنش و بدبینی میان مردم کشور ما ایجاد شود. جالب این است که یک پشتون به منظور جهت قومی دادن به خبرهای این دستگاه خبر پراکنی در رأس بخش دری رادیو بی بی سی قرار می گیرد، درحالی که هیچ اعتراض و یا شبهه ای را مبنی بر این که آیا واقعا فارسی زبان های کشور ما فاقد شخصیت مناسبی برای اداره ی این بخش می باشند را هم برنمی انگیزد.
زمانی که با زیرپا گذاشتن تمامی حرمت ها و دزدیدن آشکار افتخارات علمی ـ تاریخی دیگران و انتساب زشت کردارانه ی آنان به ایران کنونی مواجه می گردیم، درکنار نفرت از چنین رفتار دزدانه ای، دل مان سخت برای ناداری و فقر شخصیتی ـ تاریخی این مردمان می سوزد و با غلیان حس انسان دوستانه ی ما، نفرت مان به حس ترحمی برای این بی بضاعت ها تبدیل می گردد که برای جبران این فقر و پر نمودن تاریخ تهی و سرشار از تحریف شان، چنین عاجزانه به بازار مکارگی رو آورده اند.
گرچه واقعیت امر این است که ما نه تنها هیچ گاهی از رشد و ترقی زبان ها و فرهنگ های هم جوار و به ویژه فارسی نهراسیده ایم، بلکه تاریخ چندهزار ساله ی ترکان در این خطه ی جغرافیایی حاکی از رشد دادن و ترویج زبان فارسی و حتا تبدیل نمودن آن به زبان فرهنگی و علمی از سوی ترکان می-باشد که بر هیچ پژوهنده ی باانصافی پوشیده نیست، طوری که شدت پافشاری ما روی ترویج زبان فارسی، منجر به تبدیل شدنش به زبان مادری خودمان (ترکان) شده است. اما این که کسی و یا جریانی بخواهد چنین زبانی و یا متعلقین به مرز جغرافیایی خاصی به نام ایران را تاسرحد تبعیض و تحریف و تحقیر دیگران پیش ببرد و مانند تلوزیون فارسی بی بی سی آن را به جولان گاه شوونیستی تبدیل نماید که ۸۰ درصد برنامه های و کادرهایش متعلق به ایران و «ایرانیت» گردد و تنها ۱۵ درصدش مربوط به کشور ما شود (بگذریم که سهم تاجیکستان شاید ۵ درصد هم نباشد)، به جای برخورداری از یاری و پشتیبانی ما، با انتقاد و در شرایط حادش حتا با نفرت و مقابله ی ما مواجه خواهد شد.

جستجو در کابل پرس