سید محسن حجت مهره ارتجاع ولایت فقیه، یک نویسنده ی افغانستانی را به مرگ تهدید کرد!

یک قصه جالب کنم از سید حجت آقا
سالهای فکر کنم 1374 بود در شهر قم یک دختر بنام شکیلا دختر سید حسین جوهری عاشق بشیر بختیاری شده بود.دیوانه شده بود برایش غزل درست میکرد داستان شده بود این دختر قصه این عشقه خیلی ها که درقم بودند خبره.سید محسن حجت همان روزا همرای یک چند تای دیگر مثل سید مصطفوی سید هادی پدر سیدهادی لنگ سید اکبری مسول حرکت در کرمان سید وحیدی که حالی ایت الله وحیدی معروف از کجاو است چند دفعه جلسه کردده فتوا داده بود که این هردو را بکشند.بختیاری برای شان گفته بود که هیچ علاقه به این دختر ندارد ولی اینها ننگ سیدی کرده بودند.پسانا که شکیلا ازهمین وصلت نا امید شده بود خودرا با خوردن چند پاکت گولی از دنیا راحت کرد و سیدها ارام گرفت.بعد که بختیاری در قم یک مجله چاپ میکرد و علیه سیدها کارتون میکشید اینها به دولت ایران برده و هزار حرف دیگه را هم برایش توطیه کرد تا بختیاری را اطلاعات گرفت همه میگفتند که اورا میکشد ولی اورا از ایران اخراج کرد .یک بار سال 2004 درکابل که دیدم خیلی خوش شدم که هنوز است . از شکیلا پرسیدم او میگفت آدم کمه که خودرا هرای بی بی آلوده کنه آدم.هاهاهاها
سید حجت خیلی آدم متعصب است درضمنی که کل زندگی شان روی هزاره های مریدش میچرخد ولی این حرامزاده ولد زنا خیلی متعصب است.ضمن که یکی از سیدهای مکاره است که همه از مکر هایش در سر منبر و روضه خوانی هایش خبر داره که خوده ضعف میانداخت و بچه ها را میگفت که بروید پول جمع کنید . زن سید محسن حجت همیشه همرای یک مریدش بنام حسین اغا از حصه دو رابطه نزدیک داشت البته سیدها در کل خیر نداره زنهای شان از نری هزاره ها استفاده میکنه مرد های شان از کیسه و دارایی هزاره ها