شخصا مقاله ای اقای صالح را که به پشتو نوشته بود خواندم. نظر من این است:
1. اقای صالح حق دارد که بنویسد و نظرش را برای خوانندگانش بیان کند. این حق طبیعی هر افغان است.
2. مقاله ای ایشان را به زبان پشتو هم یک کار خوب می دانم. تعصب زبانی زیان بخش است و اساس چه بهتر اگر تمام نویسندگان و سیاست مداران ما به دو زبان بتوانند بنویسند و بخوانند.
3. تلاش ایشان برای ستون پنجم دشمن قلمداد کردن شیعیان افغانستان را بسیار خام، غیر منطقی، به دور از موازین اخلاقی و ملی گرایی و اساسا مخالف منافع ملی افغانستان می دانم. این نگرش، در نهایت به تخاصم و نفاق ختم می شود. ایشان یک بخش بزرگ ملت افغانستان را مورد اتهام مضحک قرار داده است و به تفاوت های سیاسی، گروهی و حتی قومی شیعیان اصلا توجهی نکرده اند و این نشان می دهد که ایشان یا مطلب را مغرضانه نوشته اند و یا در رابط با جامعه ای شیعه ای افغانستان کاملا جاهل تشریف دارند.
4. گرچند باید پذیرفت که ایران در افغانستان مداخله می کند و کرده است و در اینده هم خواهد کرد. ایران هیچگاه نمی خواهد که افغانستان یک کشور با ثبات، مترقی و آزاد باشد. اما مهره های سیاست خارجی ایران در افغانستان در درون هر قوم و پیروان هر مذهب وجود دارد و اتفاقا مهره های مهم و مطرح ایران در افغانستان را افراد متعلق به جمعیت اسلامی، شورای سابق نظار و آریا گراهای دو آتشه تشکیل می دهد. همچنان ایران به صورت مستقیم به طالبان کمک می کند و همچنان کسانی مثل اقای احمدزی را مستقیما استفاده می کند. شکی نیست که در میان شیعیان هم ایران مهره های خودش را دارد اما از قضا اکثریت مهره های مطرح ایران در میان شیعیان از متحدین مطرح جمعیت اسلامی افغانستان هستند. مثلا مصطفی کاظمی از مطرح ترین مهره های ایران بود و در عین حال از نزدیک ترین متحدین جمعیت اسلامی و مخصوصا خود اقای صالح هم بودند. همچنان اقای ایت الله محسنی و تلویزیون تمدنش مستقیما از سوی ایران تمویل می شوند که خود ایشان از متحدین سرسخت جمعیت اسلامی بودند و هستند. همچنان تلویزیون نور که متعلق به جمعیت اسلامی و مخصوصا فامیل استاد ربانی است، به صورت علنی از سوی امنیت ملی افغانستان متهم به بودجه گرفتن از سوی ایران شد.
همچنان همه می دانیم که اقای استاد عطا نور یکی از سرک های مزار را به نام جاده ای شهدای ایران نام گزاری کردند که همان دپلومات های ایران بودند که به دست طالبان کشته شدند. همچنان اقای عطا مستقیما از سوی ایران حمایت می شود. پس حمایت شدن از ایران تنها مربوط به شیعیان نیست بلکه در درون هر بخش از جامعه ای مان می توان طرفداران ایران را نشان داد. مثلا اقای لطیف پدرام که خود از نزدیکان شورای نظار سابق هستند، به صورت علنی انچنان ایران گرا تشریف دارند که حتی در برنامه ای بی بی سی بدرفتاری دولت ایران با مهاجرین را کاملا منکر شد در حالیکه که بسیاری از ایرانی از بدرفتاری با مهاجرین افغان شکایت ها کرده اند.
6. این نوشته نشان می دهد که اقای صالح صادق نیستند. ایشان مثل بقیه رهبران جهادی تمام تلاش سیاسی شان نفع و ضرر شخصی است که برای ان حاضر اند دست به هر کاری بزنند.
7. این مقاله به خوبی نشان می دهد که ایشان سواد ضعیفی دارند و بیشتر به یک شارلاتان استخباراتی می ماند تا یک شخصیتی که بتوان به او امید ملی بست.
8. مقاله ای ایشان یک خودکشی سیاسی بسیار احمقانه بود. قبلا ایشان در بین یک طیف گسترده ای از روشنفکران فارسی زبان طرفدار داشتند اما با این مقاله ای خود ایشان بدون به دست اوردن انگور حمایت هموطنان پشتون، کوزه ای گلین ابروی خود نزد فارسی زبانان را هم شکستند. این یعنی حماقت سیاسی که فکر می شد ایشان از ان بی بهره اند. اما ایشان ثابت ساختند که از این نعمت بیشتر از دیگر سیاستمداران افغانستان برخوردار استند.
با خواندن مقاله ای ایشان به این فکر افتادم که ایشان یا خود احمق تشریف دارند و یا دیگران را احمق می پندارند. خیال می کند که با یکی دو مقاله ای پشتون به همین سادگی می توانند سابقه ای شورای نظاری خود را پنهان کنند. برعکس، پشتونها ثابت کرده اند که هم نسبت به دیگران حافظه ای تاریخی بهتری دارند و هم توانایی سیاسی شان بسیار بیشتر از ان است که یک مجاهدک بتواند به همین سادگی فریب شان بدهد.
شخصا مقاله ای اقای صالح را که به پشتو نوشته بود خواندم. نظر من این است:
1. اقای صالح حق دارد که بنویسد و نظرش را برای خوانندگانش بیان کند. این حق طبیعی هر افغان است.
2. مقاله ای ایشان را به زبان پشتو هم یک کار خوب می دانم. تعصب زبانی زیان بخش است و اساس چه بهتر اگر تمام نویسندگان و سیاست مداران ما به دو زبان بتوانند بنویسند و بخوانند.
3. تلاش ایشان برای ستون پنجم دشمن قلمداد کردن شیعیان افغانستان را بسیار خام، غیر منطقی، به دور از موازین اخلاقی و ملی گرایی و اساسا مخالف منافع ملی افغانستان می دانم. این نگرش، در نهایت به تخاصم و نفاق ختم می شود. ایشان یک بخش بزرگ ملت افغانستان را مورد اتهام مضحک قرار داده است و به تفاوت های سیاسی، گروهی و حتی قومی شیعیان اصلا توجهی نکرده اند و این نشان می دهد که ایشان یا مطلب را مغرضانه نوشته اند و یا در رابط با جامعه ای شیعه ای افغانستان کاملا جاهل تشریف دارند.
4. گرچند باید پذیرفت که ایران در افغانستان مداخله می کند و کرده است و در اینده هم خواهد کرد. ایران هیچگاه نمی خواهد که افغانستان یک کشور با ثبات، مترقی و آزاد باشد. اما مهره های سیاست خارجی ایران در افغانستان در درون هر قوم و پیروان هر مذهب وجود دارد و اتفاقا مهره های مهم و مطرح ایران در افغانستان را افراد متعلق به جمعیت اسلامی، شورای سابق نظار و آریا گراهای دو آتشه تشکیل می دهد. همچنان ایران به صورت مستقیم به طالبان کمک می کند و همچنان کسانی مثل اقای احمدزی را مستقیما استفاده می کند. شکی نیست که در میان شیعیان هم ایران مهره های خودش را دارد اما از قضا اکثریت مهره های مطرح ایران در میان شیعیان از متحدین مطرح جمعیت اسلامی افغانستان هستند. مثلا مصطفی کاظمی از مطرح ترین مهره های ایران بود و در عین حال از نزدیک ترین متحدین جمعیت اسلامی و مخصوصا خود اقای صالح هم بودند. همچنان اقای ایت الله محسنی و تلویزیون تمدنش مستقیما از سوی ایران تمویل می شوند که خود ایشان از متحدین سرسخت جمعیت اسلامی بودند و هستند. همچنان تلویزیون نور که متعلق به جمعیت اسلامی و مخصوصا فامیل استاد ربانی است، به صورت علنی از سوی امنیت ملی افغانستان متهم به بودجه گرفتن از سوی ایران شد.
همچنان همه می دانیم که اقای استاد عطا نور یکی از سرک های مزار را به نام جاده ای شهدای ایران نام گزاری کردند که همان دپلومات های ایران بودند که به دست طالبان کشته شدند. همچنان اقای عطا مستقیما از سوی ایران حمایت می شود. پس حمایت شدن از ایران تنها مربوط به شیعیان نیست بلکه در درون هر بخش از جامعه ای مان می توان طرفداران ایران را نشان داد. مثلا اقای لطیف پدرام که خود از نزدیکان شورای نظار سابق هستند، به صورت علنی انچنان ایران گرا تشریف دارند که حتی در برنامه ای بی بی سی بدرفتاری دولت ایران با مهاجرین را کاملا منکر شد در حالیکه که بسیاری از ایرانی از بدرفتاری با مهاجرین افغان شکایت ها کرده اند.
6. این نوشته نشان می دهد که اقای صالح صادق نیستند. ایشان مثل بقیه رهبران جهادی تمام تلاش سیاسی شان نفع و ضرر شخصی است که برای ان حاضر اند دست به هر کاری بزنند.
7. این مقاله به خوبی نشان می دهد که ایشان سواد ضعیفی دارند و بیشتر به یک شارلاتان استخباراتی می ماند تا یک شخصیتی که بتوان به او امید ملی بست.
8. مقاله ای ایشان یک خودکشی سیاسی بسیار احمقانه بود. قبلا ایشان در بین یک طیف گسترده ای از روشنفکران فارسی زبان طرفدار داشتند اما با این مقاله ای خود ایشان بدون به دست اوردن انگور حمایت هموطنان پشتون، کوزه ای گلین ابروی خود نزد فارسی زبانان را هم شکستند. این یعنی حماقت سیاسی که فکر می شد ایشان از ان بی بهره اند. اما ایشان ثابت ساختند که از این نعمت بیشتر از دیگر سیاستمداران افغانستان برخوردار استند.
با خواندن مقاله ای ایشان به این فکر افتادم که ایشان یا خود احمق تشریف دارند و یا دیگران را احمق می پندارند. خیال می کند که با یکی دو مقاله ای پشتون به همین سادگی می توانند سابقه ای شورای نظاری خود را پنهان کنند. برعکس، پشتونها ثابت کرده اند که هم نسبت به دیگران حافظه ای تاریخی بهتری دارند و هم توانایی سیاسی شان بسیار بیشتر از ان است که یک مجاهدک بتواند به همین سادگی فریب شان بدهد.