Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 70622

آنچه از حادثه افشار باید آموخت!

11 فبروری 2013, 23:04, توسط پرویز "بهمن"

این قلم نیز نخست خدمت خانواده های شهدا وبازمانده گان شهدای افشار وبعد خدمت همهء بازمانده گان شهدای گلگون قبای جنگهای تنظیمی کابل عمیق ترین تسلیتهای قلبی خویش را ابراز نموده وآرزو مندم که آینده گانیکه سرنوشت این ملک را رقم میزنند با عبرت از آن حوادث درپی التیام ومرهم گذاری به زخمها وجراحات وارده برپیکر وحدت وهمبستگی خلقهای محکوم کشور برایند.
ثانیا خدمت چوب شکن عزیز عرض ادب واخلاص دارم؛ ولی درپاسخ شان همین قدر عرض میکنم؛ که حادثهء افشار نتیجه حاکمیت قبیلوی دوصد وشصت سالهء " افغان" می باشد؛ نامی که متاسفانه ازنظر لغوی درزبان انگلیسی با سگ گره خورده است وازنظر عملی هم طی این دوصد سال نه تنها که خود افاغنه بحیث یک حیوانات غالب درین جنگل عمل کردند بلکه تخم وحشت وبربریت را میان ملیتهای غیر افغان نیز کاشتند وحاصل آن همان جنگ افشار ویا تراژیدی افشار ویاهم کربلای افشار می باشد که در ذیل به صورت مستند دلایل اش را ارائه میدارم.
واما خدمت آقای جواد سلیمی وآن دوستان عزیزیکه دربامیان خواهان محاکمهء عاملان تراژیدی افشار شده اند باید عرض نمایم که این عالی جنابان همچنان مانند دوستان دیگر چون آقایان عباس دلجو وکاظم وحیدی بر جادهء یکطرفه پرسه میزنند. زمانیکه کسی ازمحاکمه ودادگاه صحبت میکند باید بداند که تنها یکطرف قضیه در دادگاه کشانیده نمیشود بلکه طرفین درگیر درمیز محاکمه حاضر میشوند.
شاید این دوستان بیانات آتشین آقای محقق را چندسال قبل که یکجا با آقای سیاف ودیگر رهبران جهادی درفضیلت مصالحه وهمدیگر بخشی ایراد نموده فراموش کرده باشند. این دوستان حالا شاید فراموش کرده باشند که وارثان شهید مزاری یک منشوری را از پارلمان کشور به امضا رسانیده اند وآنرا توسط رئیس جمهور توشیح نموده اند که درآن همهء جنگهای کابل وحتی جنایات حزب خلق وخادیستان نجیب الله احمدزی نیز مورد عفو قرار گرفته است. منشوری که تاکنون درتمام حلقات مدنی افغانستان وهمچنان بیرون از افغانستان جنجال برپا کرده وحل نگردیده است. اگر این دوستان عزیزیکه ندای افشاررا سرداده اند قبل ازهرکس دیگر باید مانند سازمان راوا بالای عکسهای محقق وخلیلی یک چلیپای سرخ کش کنند وعکسهای شهید مزاری را در آتش بیندازند وبالای عکسهای وی نیز چلیپای سرخ کش نمایند؛ شاید آنوقت تا اندازه ایی صداقت شان ثابت شود که این ها واقعا خواهان محاکمهء عادلانهء تمام جنگ سالاران می باشند.
ازنظر حقوقی؛ هم نظامیان مربوط به دولت آقای ربانی وهم نظامیان وتفنگداران آقای عبدالعلی مزاری؛ دوطرف درگیر جنگ بودند؛ هردو درپی محکم نمودن مواضع و استحکامات نظامی خویش درکوه بادام باغ و ارتفاعات مشرف به ساحهء افشار بودند.
فرق میان مسعود وعبدالعلی مزاری درین است که مسعود قبل ازوقت عمل کرد ولی مزاری به آرزویش نرسید؛ حالا فرض بفرمائید که نظامیان وتفنگ داران آقای مزاری اگر وقت تر عمل میکردند وآن موضع استراتیژیک کوه بادام باغ را بدست می آوردند وسلاح های ثقیله ای خویش را آنجا جابجا می نمودند؛ بدون شک همان تراژیدی افشار؛ درخیرخانه وتایمنی و وزیر اکبرخان هم اتفاق می افتاد چنانچه درغرب کابل اتفاق افتاد.
بدین معنی که همان تفنگ بدستان آقای مزاری غرب کابل را خالی ازسکنه نمودند؛ هرچه تاجیک وپشتون وپغمانی وپنجشیری وشمالی وال که بود یا مجبور به فرار گردیدند ویا هم به ناموس وعزت شان تجاوز صورت گرفت؛ غرب کابل به منطقه ای از اشباح تبدیل گردید؛ هرکی که سرش به تن اش می ارزید توسط یک تفنگ بدستی که سن وسالش ازهژده سال پائین تر بود و کوچکترین نفرت و عقده ایی ازپنجشیری ویا پشتون در دل دماغش پیدا شده بود آن بیچارهء مظلوم را به جرم تاجیک بودن وپشتون بودن رهسپار دیار عدم ساخت.
بناء زمانیکه ازمحاکمه حرف زده میشود ؛ نباید ازبرائت افراد نظامی خودی چشم پوشی صورت بگیرد؛ من از آقای جواد سلیمی می پرسم که : برای یک افشاری مظلومی که سالها درکابل در زیر سایهء هررژیم وهرحاکمیت ازپدر وپدر کلان زنده گی کرده چه تفاوت دارد که ازطرف تفنگداران مزاری خانه اش چور شده باشد وبه بهانه اینکه حتما با مجاهدین خودی همکاری کند باید خانه اش را درخدمت آنان قرار دهد تا از آن بحیث یک سنگر جنگی کارگرفته شود ویا اینکه ازطرف قوای شورای نظار از ارتفاعات کوه بادام باغ مورد راکت وموشک وخونپاره قرار گرفته باشد ودر اثر آن عضوی ویااعضای ازخانواده اش را از دست داده باشد؛ بالاخره همهء این مصیبتها بالای آن افشاری مظلوم تحمیل گردیده ودرحقیقت او بوده است که بار چنین ظلم و وحشت ونامردمی را برتن ضعیف خویش حمل کرده است؛ یکی به بهانه اینکه میخواست هویت هزاره بودن خویش را تثبیت کند ودیگر بخاطر اینکه دولت اش مشروعیت داشت وآقای مزاری را میخواست مجازات نماید که چرا از پیمان وتعهدش برگشته وبدشمن دیرینهء آن دولت ؛ گلبدین پیوسته است؛ پیمانی که اول پای آن ورق امضا کرده بود که آری! من بریاست جمهوری آقای ربانی مشروعیت قایلم وسپس ازعهد وپیمانش بخاطر وزیرنشدن جنرال خدایداد برگشت وساحات شرق کابل را درهمدستی باگلبدین حکمتیار آماج راکتهای کور قرار داد.
بالاخره این جنگها ودعواها به آن افشاری بیچارهء مظلوم چه ارتباط میگیرد که یکی ازآنطرف کوه های هندوکش آمد ودیگری ازآنطرف هزارستان ومزار وبلخ؛ همه مسلح گردیدند وخانه وکاشانه وی را تباه کردند؟ آیا کسیکه بر افشار قبلا مسلط بود ( منظورم آقای مزاری وحزب وی می باشد) و بخاطر رسیدن به اهداف سیاسی وگروهی خویش به سربازگیری اطفال خورد سال ازمیان ساکنان افشار مبادرت ورزید میتواند برائت حاصل کند؟
آیا همهء ساکنان افشارراضی بودند که خانه وکاشانهء شان به خندق ها وبلنداژهای نظامی تبدیل شود؟
صاحب این قلم که درآن سالها درمنطقهء تایمنی کابل سکونت داشتیم و پدرم درآن سالها در رادیو تلویزیون کارمیکرد؛ روزی درسرک تایمنی بایک دوست افشاری برخورد؛ اگرنامش را درست به حافظه سپرده باشم فکر کنم که یحیی بود ویکی از همکاران پدرم در رادیو تلویزیون بود؛ خوب بیاد دارم که جنگ میان قوتهای مسعود ومزاری هنوز آغاز نشده بود بلکه اولین جرقه های جنگ میان افراد سیاف ومزاری را مردم درغرب کابل تجربه کرده بودند.
پدرم ازیحیی پرسید چطور است حالت مهاجرت ؟
یحیی با مظلومیت سرش را تکان داد که خوب است؛ میگذرد؛ توکل بخدا ببنیم که چه میشود.
آن مامور سابقه دار رادیو که حالا نمیدانم کجا است دراولین جرقه های جنگ میان افراد وحدت واتحاد سیاف؛ خود واولادش را کشیده بود ودرخانه یکی ازهمکاران دفترش درتایمنی جابجا ساخته بود. یحیی که افشاری اصیل بود منظورم این است که وی هزاره نبود به پدرم حکایت نموده گفت:
زنده گی درافشار ناممکن شده است؛ ما مجبورهستیم که مطابق فرامین ودساتیر نظامیان حزب وحدت اسلامی عمل کنیم؛ باید اسلحه برداریم ویا اینکه برای جنگجویان ونظامیان غذا تهیه کنیم. برای من وخانمم چنان زنده گی خیلی مشکل ورقت بار است. من که برای دولتهای قبلی یکبار عسکری کرده ام درین سن وسال دیگرتوان عسکری کردن دروجودم نمانده است.
ازسخنان یحیی چنان معلوم شد که خانواده هایکه توان برامدن را داشته بودند درهمان مراحل نخستین جنگ میان نیروهای سیاف ومزاری خانه وکاشانهء شان را در منطقهء افشار ترک داده بودند.
بناء آنچنانیکه نویسنده گان وابسته به جناح شهید مزاری ازمنطقهء افشار تصویرپردازی میکنند ؛ خواننده فکر میکند که نویسنده باید دربارهء نوارغزه وکرانه های غربی رود اردن که هرازگاهی توسط بم افگن های اسرائیلی آماج قتل عام قرار میگیرند نوشته باشد. درحالیکه حقیقت غیر ازین است.
مسخ نمودن تاریخ خودش یک جنایت است. بازی با کلمات درمواردی چون افشار درحکم خیانت علمی محسوب میگردد. نوشتن مقالات احساساتی ویکجانبه که سرشار ازحب وبغض شخصی باشد آینده گان را بسوی گمراهی می کشاند.
واقعه نگاری اگر مبتنی برحقایق مستند نباشد درحقیقت کاشتن تخم نفاق وبدبینی برای نسلهای آیندهء هزاره وتاجیک محسوب میشود. چنین اعمال ننگین یعنی جعل نمودن تاریخ را نویسنده گان قبیله گرای اوغان کرده اند ولی هموطنان هزارهء ما تازه میخواهند ازآنها تقلید نمایند. من مضامینی ازین دست را ولو هرقدر با نیات پاک ومخلصانه هم نگاشته شده باشد بدیدهء شک به آن نگاه میکنم . منظورم این نیست که درافشار غیرنظامی وطفل کشته نشده است بلکه میخواهم بگویم که بسا اطفال زیر سن مسلح ساخته شده بودند. یا به زور با به رضا.
[نوارهای ویدیویی تبلیغاتی حزب وحدت اسلامی درسایت یوتوب نیز نشان میدهد که جنگجویان وتفنگ بدستان حزب وحدت اسلامی برهبری شهید عبدالعلی مزاری؛ بسیاریهای شان حتی ریش وبروت نیز نیاورده اند. تسلیح وتجهیز اطفال وبهره برداری اطفال برای مقاصد نظامی خودش مطابق معاهدات ومواثیق بین المللی درمورد اطفال جرم پنداشته میشود.خلاصهء سخن این است که اگر آقای جواد سلیمی میخواهد مقاله بنویسند باید درنظر بگیرند که طرف مقابل آنها نیز کشته وزخمی داده وبسا افراد بنامهای[ پنجشیریها وتاجیکهای مایوویست سربه نیست گردیده اند؛ ]بناء اگرقرار باشد محاکمه ایی برگزار گردد آنانیکه وارثان زنده یاد عبدالعلی مزاری اند وقوماندانهای حزب وحدت اسلامی که نامهای شان در لست سازمانهای حقوق بشر درج است باید به میز محاکمه کشانده شوند هرچند آوازه ها وادعاهای تائید ناشده این است وگمان میرود که یکی ازنهاد ها که حالا ریاست آنرا خانم " سیماثمر" بعهده دارد؛ قومی عمل کرده است و بسیاری نامها را بدلایل اشتراکات قومی و وابستگی های تنظیمی ازآن لست حذف نموده است. الغیب عندالله. ولی ازنظرمن چنین عملی درجامعهء ایلی وقبیلوی افغانستان قابل درک است ولی سخن هرچه باشد؛ باید تمام جنگهای کابل مورد بازنگری قرارگرفته وعاملان آن به میز محاکمه کشانیده شوند.
با احترام
پرویز بهمن

جستجو در کابل پرس