Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 70918

کتاب "رها درباد" یک موخذ وتحلیل با ارزش سیاسی است

21 فبروری 2013, 22:49, توسط ناظر

آغای سید کاغد را سلام تقدیم است .
نگارنده نوشته های سیاسی و اجتماعی از شما خوانده بودم و شما را آدم وارسته ، صاحب نظر و ملی گرا می پنداشتم . با خوانش این نوشته و قضاوت عاجل ، بی پشتوانه و احساسات بچه گانه ی شما ، حیفم شد چند سطری ننویسم . اینکه شادروان سعدالدین خان بها و دیگر هم قطاران مشروطه خواه ، چگونه آدم های بوده و چه کرده اند در اوراق تاریخ به نام آنان ثبت است . افتخارات ملکیت موروثی نیست که به ورثه ی آنان به ارث برسد و اولاده شان آن را زیب تن شان سازند و با آن تجارت فرمایند . شما قبل از دست بردن به قلم ، راجع به سوابق این خانم و اوتوبیوگرافی وی معلومات موثق جمع آوری نموده و بعداً شعار زنده باد و مرده باد سر میدادید .
نگارنده این خانم را از نوجوانی اش که متعلم مکتب بود می شناسم . او یک زن مریض روانی بیش نیست . این را می شود از داکتر معالجش « کمال سید » پرسید . یک شارلاتان چلچله باز چشم پاره و پاچه دریده که نظیرش را هیچ مادری نزاییده است ، والله بالله .
اوعضو فعال سازمان زنان و از چاکران حلقه به گوش داکتر اناهیتا راتب زاد بود و از طریق همین سازمان زنان و همت راتب زاد به خانه شوهر رفت و از پس کوچه های باغ علیمردان یکباره ارسطوکرات میکروریانی و شیک پوش لباس های مغازه های شهرنو گردید . یا رب مباد آنکه گدا معتبر شود .
شوهر این خانم لیسانسه فاکولته حقوق و علوم سیاسی و بعداً عضو هیأت عامل در بانک ملی و جوان سخت با سواد و خوش قلب و خیلی هم ساده دل بود . چندین بار این خانم ثریا را زیر نام تداوی به شوروی و سپس به اروپا فرستاد . داکتر کمال سید متخصص عقلی عصبی ، داکتر معالج او بود .
بعداً شوهر این خانم به بانک هامبرگ مقرر گردید و مدت چهار سال این خانم ثریا ، اروپا را گز و پل کرد و مشتری مغازه های لوکس اروپایی بود . پس از چهار سال یله گردی ، وی با شوهرش دوباره به کابل برگشت . لیکن زود فیلش یاد هندوستان کرد و شوهرش را مجبور نمود تا از طریق پنجشیر و کنر به خارج فرار نماید . نامبرده در بدل ده هزار دالر از احمد شاه مسعود جزوه ی « نجیب را بشناسید » را نوشت و به کمک احمد شاه مسعود به اروپا و بعد به آمریکای محبوبش رسید . در همان هفته اول شوهرش را از خانه برون و در روی سرک انداخت . در هفته دوم پسرش « خالد جان » را از خانه به بیرون پرتاب کرد و بعد هم یگانه دختر نوجوانش « رویا جان » را در کنار یک شاه راه ترافیکی از موترش روی سرک رها نمود و سپس ترک ، دختر حیدر عصمت برادر زاده اش را از خانه برون کرد و خودش را چون « باد رها » و به دنبال هوس هایش رفت . مدتی با یک جوان ساده افغان به نام « رضا » همخوابه بود و کنون یله گرد پس کوچه های نیویارک است .
خانم ثریای شصت ساله از نوجوانی مشتاق رمان های عاشقانه و پر هیجان بوده و ازین سبب دست به قلمش بسیار خوب است و با شلاق واژه ها می تواند پشت ملایکه را سیاه کند و گلیمش را پیروز از آب بدر کشد .
جناب سید کاغذ گرامی ! از شما می پرسم که : از چه وقت با این شلخته ی ولگرد تماس داری ؟ آیا از او پرسیده یی ، آن فرزندان دلبندت را به چه جرم از خانه برون کردی ؟ کنون آنان با کی زنده گی می کنند ؟ گیریم شوهرت بد بود ، آن دو فرزندت را که خود زاییده بودی ، چرا رهای شان کردی ؟ تو از مهر مادری چیزی میدانی ؟ آسیب های دوران کودکی ترا دیوانه کرد ، مگر تو اطفال معصومت را دیوانه نکردی ؟ پدر شان اگر پشتون بوده ،مادرشان که تو بودی ، چرا به آنان جفا کردی ؟
وختی مادر پیرت در تکاوی میکروریان یکه و تنها از سرما به ناچار جان سپرد ، تو کجا بودی ؟ همایون بها برادرت با پای شکسته از کابل تا پشاور چگونه برآمد ؟ تو با برادرانت چه کار کردی ؟ همین چندی پیش « حیدرعصمت » برادری بزرگت از بی کسی در کابل جان داد ، آیا تو خبر داری ؟
بلاخره خانم ثریا ! از دشمنی با قوم پشتون چه وقت دست می کشی ؟ از احمد شاه درانی تا کرزی ، از خوشحال ختک تا سلیمان لایق ، پشت همه را با شلاق فحش هایت سیاه کردی . چه وقت بس می کنی ؟
هزینه این باد که رها کردی ( رها در باد ) را از کجا کردی ؟
به فرمایش کدام سازمان سیاه این فحش نامه را نوشتی ؟
صبح تا شب فحش میدهی ، شب کجا هستی ؟ غیر آن عکس با لباس سبز نامزدی ات مگر کدام عکس تازه هم داری ؟ گاهی هم شده است ، خودت را در آیینه ببینی ؟
زنده گی نکردن عیب نیست ، زنده گی نتوانستن عیب است
ثریا خانم ! این را باید بدانی .

جستجو در کابل پرس