آقای سنگ شکن ! حرفی ناپخته و نظریه ای پوچ داده ای! چنانکه یک « لواطت کار» نمیتواند ملای مسجد یا مدیر مدرسه شود! یک نویسنده باید حد اقل از روانی متعادل، انساندوستی و صداقت در بیان ، برخوردار باشد!
کسی که برای عیاشی َ، فرزندش را در خیابان رها کند ( البته منظور من خانم بهاء نیست ، زیرا
هنوز درین مورد تحقیقات من کامل نشده) هرگز نمیتواند یک نویسنده یا واعظ یا مرشد قابل اعتنا باشد! خاطرات یک بیمار روانی، برای همه گان جالب نیست!
آیا حضرت عالی، نصیحت یک سارق بانک، یا یک راهزن معروف را در باره « اخلاق شهروندی یا کمک به همنوعان یا مماثل آن» قبول می کنید؟
یک نویسنده ،اگر زندگی شخصی غیر متعارف داشته باشد، یا به سوء اخلاق ، متهم باشد،حتا در میخواره گی افراط کند، گمان نمیکنم،مورد عنایت دیگران ، قرار گیرد!
همسر را رهاکردن، امری شایع است، اما فرزندان نابالغ را از خویش راندن، امری مردود و زشت است . نمیدانم شما چه چیزی را « شخصی» تلقی میفرمایید؟!
آقای سنگ شکن ! حرفی ناپخته و نظریه ای پوچ داده ای! چنانکه یک « لواطت کار» نمیتواند ملای مسجد یا مدیر مدرسه شود! یک نویسنده باید حد اقل از روانی متعادل، انساندوستی و صداقت در بیان ، برخوردار باشد!
کسی که برای عیاشی َ، فرزندش را در خیابان رها کند ( البته منظور من خانم بهاء نیست ، زیرا
هنوز درین مورد تحقیقات من کامل نشده) هرگز نمیتواند یک نویسنده یا واعظ یا مرشد قابل اعتنا باشد! خاطرات یک بیمار روانی، برای همه گان جالب نیست!
آیا حضرت عالی، نصیحت یک سارق بانک، یا یک راهزن معروف را در باره « اخلاق شهروندی یا کمک به همنوعان یا مماثل آن» قبول می کنید؟
یک نویسنده ،اگر زندگی شخصی غیر متعارف داشته باشد، یا به سوء اخلاق ، متهم باشد،حتا در میخواره گی افراط کند، گمان نمیکنم،مورد عنایت دیگران ، قرار گیرد!
همسر را رهاکردن، امری شایع است، اما فرزندان نابالغ را از خویش راندن، امری مردود و زشت است . نمیدانم شما چه چیزی را « شخصی» تلقی میفرمایید؟!