Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 72231

نشر ارقام واهی توسط دایرهً المعارف افغانستان

20 آپریل 2013, 16:35, توسط Bob

قابل توجه دوستان این بحث به چند نکته ذیل:
اول: موضوع خروج قوای خارجی از افغانستان و وحشت افغان ها
افغانان به وحشت خویش در آینده مبهم بسر می برند. این ها همیشه می کوشند مقصد شان را از طریق لات و منات گوئی ها، اگر و مگر ها، و در پرده وهم و خیال شان تبارز می دهند. وقتی قوای خارجی از افغانستان برآمدند ما چنین و چنان خواهیم کرد. در این مورد باید گفت که تا بحال قوای خارجی از افغانستان خارج نشده اند. اینکه افغانان بعد از خروج قوای خارجی در افغانستان چه خواهند کرد، بهتر است منتظر باشیم و هر چیزیکه در آن وقت اتفاق می افتد در همان زمان بالایش بحث خواهیم کرد. تا هنوز هیچ ثبوتی نیست که خارجی ها از افغانستان خارج گردند. خارجی ها شکل جنگ علیه افغان ها را تغییر می دهند. برای روشن شدن حقایق بهتر است بالای واقعیت ها توجه گردد. بیائید عواقب خروج قوای شوروی را افغانستان به بررسی بگیریم:
دوم: وضعیت افغانان بعد از خروج قوای شوروی از چه قرار شد؟
هزاره ها بعد از خروج قوای شوروی میخ چار انچه در سر این افغانان بی ننگ در قلب شهر کابل کوبیدند، زنان و دختران این افغانان بی ننگ بعد از خروج قوای شوروی در کابل و سائر نقاط بی عزت شدند، ناقلین کوچی نیز بعد از خروج قوای اشغالگر روس از خانه هایشان رانده شدند .... ولی کجا بود آن شهامت و غیرت افغانیت که از عزت و شرف شان در برابر این شیرمردان دفاع کنند؟ درست بعد از سقوط رژیم دست نشانده روس در افغانستان در قالب افغان ها زیر رهبری داکتر نجیب احمدزی حتی یک افغان برای یک روز هم در کابل مقاومت نتوانسته و تمام این افغان های بی ننگ فرار را بر قرار ترجیح داده و راهی پاکستان شدند ولی گلبدین بی ننگ از چارآسیاب کابل و کوههای مشرف بر کابل به راکت پرانی های شان علیه مردم بی دفاع مبادرت ورزیدند و کاری جز جنایات به تحریک آی اس آی پاکستان بارمغان نیاوردند!
سوم: مقایسه وحشت یک افغان با کرده های یک ازبک دلیر:
حین اشغال افغانستان توسط روس ها، کافیست از کارهای یک ازبک دلیر بنام دوستم نام برد. در آن وقت صرف و صرف یک قطعه نظامی ملیشه ای وی می توانست با دست باز در هر نقطه دلخواه افغانان عملیات نموده و زن افغانان را از هر طرف سمبه کند. کجا بود آن افغان های بزدل که از زن و دختران شان در برابر ملیشه دوستم که بنام گلم جمع مشهور بود تاب مقاومت بیاورند؟ هنوز هم زخم هائی را که ملیشه های دوستم در پس و پیش دختران و زنان افغان وارد ساختند در شفاخانه های پشاور کوک نخورده و زخم ها بشکل باز فعال می باشند. کجا بود آن افغان های با شهامت که از عزت و ناموس شان دفاع نمایند؟
چهارم: ملیشه های افغان زیر نام طالب در ماسک افغان ها:
ملیشه های افغان طالب در اسلام آباد پاکستان زیر نظر سفیر امریکا، سفیر انگلستان برهبری نصیر الله بابر وزیر داخله بی نظیر بوتو و آی اس آی پاکستان موفق شدند قسمت اعظم افغانستان را اشغال نمایند ولی چطور شده می توانند که این افغانان بی ننگ اعمال شوم باداران خارجی شان را باین شکل ننگین کارهای افغانان قلمداد نمایند؟ وقتی قوای امریکا و انگلستان وارد معرکه افغانستان شدند، باز هم جناب مارشال دوستم برای امریکا و انگلستان پیشنهاد کرد که امریکا و انگلستان اسلحه در اختیار وی قرار دهند و راندن طالبان افغان تا بندر کراچی و نهایتا انداختن کلیه آنها در بحر هند را به وی محول سازند. ولی امریکا و انگلستان این پیشنهاد را نپذیرفتند و بدلایلیکه تا امروز هم روشن نیست، نخواست طالبان افغان با چنین فضیحت و رسوائی محو گردند. حال چطور ممکن است یک افغان باین فضیحت و بی ننگی شان فخر فروشی کنند؟
پنجم: شما در تاریخ افغانستان مثال یک افغان را ارائه نمائید که مستقل در صحنه سیاسی افغانستان کاری انجام داده باشد؟ احمد شاه ملتانی با کمک فرماندهان نظامی قزلباش ها و ترک های ایرانی موفق به فتح دهلی برای چور و چپاول گردیدند. در دوران حکومت افغان ها در کابل قدرت همیشه در دست دیگران زیر نقاب و ماسک افغان بوده است. بهترین مثال زمامداران افغان که مورد افتخار افغان ها می باشد، دوره زمامداری خاندان غدار آل یحی می باشد. وقتی محمد نادر از اثر توطئه انگلیس وارد کابل شد وی حتی به زبان فارسی صحبت نمی توانست. تا اینکه بتدریج وی فارسی یاد گرفت و اخلاف وی از طریق یک ترجمان با افغان ها صحبت می کردند. در حالیکه آنان ادعا داشتند که یک زمامدار افغان است ولی یک جمله به زبان افغانی صحبت نمی توانست و اولاد پشتون همیشه باید به زبان فارسی صحبت می کردند تا بحیث یک افغان در دربار کابل صاحب مقام و منزلت گردند! امروز مشکل بزرگ قوم پتان که در افغانستان از آن ها اشتباءً بنام افغان یاد می گردند این است که آن ها در پروسه افغان سازی افغانستان هویت خود را از دست دادند و به یک قوم بی هویت معرفی شدند. سئوال در اینجاست که جوهر افغانیت این بی هویتان در چیست؟ پتانیکه هیچوقت افغان نبوده، چطور افغان شده می تواند؟
ششم: موضوع اقلیت و اکثریت در افغانستان
اگر قرار باشد ما این دروغ را باور کنیم که افغانان در اکثریت می باشند، پس این بی ننگ ها چرا از دموکراسی ترس دارند. در دموکراسی اکثریت برنده است. امروز در افغانستان هر وقت موضوعی به مردم محول می گردد، همیشه افغان ها بازنده است. یک مثال ساده: اگر افغان ها در اکثریت می باشند، چرا هنرمند سال افغانستان یک هزاره با کسب اکثریت آرا بحیث هنرمند سال افغان ها انتخاب می گردند. اگر افغان ها در اکثریت می باشند، چرا از ولایت غزنی حتی یک وکیل افغان در انتخابات اخیر شورای ملی راه نیافت؟ باز هم در اصول دموکراسی رای بالای تعلقات قومی صورت نمی گیرد. رای گیری بالای اصول مدنی برگزار می گردد. چون افغان ها اهلیت و کفایت اهلی و مدنی ندارند، آنها همیشه بازنده بوده و بهمین علت است که افغانان با دموکراسی و مردم سالاری میان خوبی نمی توانند داشته باشند.
خلاصه کلام: افغان های خر صفت دوران خرخری بسر رسیده ولی خریت افغان ها نه تنها از بین نرفته بلکه روز بروز رونق پیدا می کند. در آسمان بروید دم شما حیوان ها در دست دیگران است و اگر خود را در قعر زمین ببرید سر شما در دست هزاره ها، ازبک ها، تاجیک ها ... می باشد. شما یک راه در پیش دارید که از خواب غفلت افغانیت تان مبتنی بر وحشت و حیوانیت تان دست بردارید و کار را بجائی نرسانید که باز هم جناب مارشال دوستم قهرمان نظامی افغانستان در تبانی با افراد و هواخواهان قهرمان ملی تان یعنی احمدشاه مسعود دست بکار شوند و باز هم هزاره ها میخ های شش انچه را این بار در فرق پوچ و خالی شما پس از خروج قوای ناتو و امریکا واردا سازند! سر عزت و ناموس تان رحم کنید. زنان شما از شما بی غیر ها توقع دارند... بالای آن ها رحم کنید و بار دیگر آن ها را زیر لنگ های هزاره ها، ازبک ها، تاجیک ها نیاندازید! از خروج قوای شوروی از افغانستان درس عبرت بگیرید.

جستجو در کابل پرس