Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 72246

دانشگاه کابل یا مرکز ثقل فاشیزم!

21 آپریل 2013, 15:53, توسط Bob

قابل توجه دوستان شرکت کننده در مباحث مشابه این بحث:
تعصب در دانشگاه های هر کشوری باشد بدترین و کثیف ترین جرم است که متوجه عاملین این عمل منفور می گردد. ولی تهمت و افتراء بخاطر ملحوظات سیاسی بدتر از آن است. اگر جوجه فاشیست های متعصب افغان این شیوه را در زندگی روزمره سیاسی خویش پیشه خویش می سازند، مبارزه با آن بشکل عملی و علمی بر اساس ارزش های انسانی و مدنی باید صورت داده شود.
من نیز یکی از فارغان دانشگاه کابل بودم ولی برای اولین بار است که می شنوم که دانش آموزی از رشته علوم اجتماعی بخاطر پوره نکردن شرائط معیاری تحصیلی از ادامه تحصیل در این دانشگاه محروم می گردد. این مساله در مورد چند رشته در دانشگاه کابل صدق می کرد و از جمله آن ها می توان از دانشکده های حقوق و علوم سیاسی، رشته طب و انجنیری نام برد ولی هیچ وقت چنین چیزی را در مورد دانشگاه یا دانشکده علوم اجتماعی نشنیده بودم!
مثلاً در آن زمان تحصیل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی مختص به یک گروه خاص بنام سرداران و محمدزائی ها بود و حتی اکثریت پشتون از راه یافتن و کار در آن رشته محروم بودند که بعد از فراغت از دانشکده در رشته دیپلماسی در وزارت خارجه افغانستان جذب می شدند و در سفارت خانه های افغانستان در خارج کار می کردند، یا در وزارت عدلیه افغانستان بحیث دادستان مشغول کار می شدند و شمار دیگر هم که از رشته قضائی دانشکده حقوق فارغ می شدند همراه با فارغان دانشکده شرعیات بحیث قاضی در نظام قضائی افغانستان کار می کردند. سیاست سرکاری وقت طوری بود که برای هزاره ها نباید شانس داده شود که در امور حکومت داری دست یابند. آیا کسی هست که بگوید اکنون آن تعصبات از بین رفته و دانشجویان هزاره مثلا شامل دانشکده حقوق و علوم سیاسی شده می توانند؟ شاید در طول تاریخ کثیف افغانستان کار جناب ضامن علی هزاره بهسودی بحیث قاضی در قضای افغانستان بی سابقه باشد. فکر می کنم که جناب ایشان هنوز هم در نظام قضائی افغانستان بحیث قاضی در شهر کابل کار می نمایند. اگر کسی در این مورد معلومات داشته باشد و آن را ارائه نماید ممنون می شوم.
این تعصب عجیب آفاتی را بدنبال داشت. مثلا افراد و اشخاصیکه هیچ به قوم و تبار محمدزائی ... ارتباط نداشتند بخاطر دست یابی به مقام و منصب مورد نظرش نام و نشان خود را تغییر داده و خود را از دروغ این و آن می ساختند! برای توضیح مطلب من دو مثال خدمت دوستان بعرض می رسانم: یکی در مورد یک ترک بچه قزلباش چنداولی و دیگری در مورد یک هزاره بچه جاغوری می باشد که در اینجا خدمت شما تقدیم می دارم ولی چون یک موضوع کاملاً شخصی است نمی خواهم از آن ها نام ببرم:
اعضای خانواده یک قزلباش چنداولی سخت عاشق رسیدن به مقام و منصب بودند. نام یکی از آنها مثلاً محمد علی بود و بهمین نام ها مشهور بودند. اولین کاری که آن ها کردند این بود که نام شان را مثلاً به محمد عمر تغییر دادند. چون مردم قزلباش کابلی شیعه بودند بعد آن ها تصمیم گرفتند که هویت مذهبی خود را تغییر داده و خود را سنی ثبت می کردند. این کار آن ها داوطلبانه نبود بلکه از روی یک سلسله مجبوریت های اجتماعی تحمیلی بود. در حقیقت امر این کار آن ها به یک معجزه می ماند و زمینه ترقی آنها در راه رسیدن به مقام مورد نظر شان بصورت اتوماتیک میسر می گردید!
یکی از هزاره های سرشناس مردم جاغوری نیز در خیال و خواب رسیدن به مقام بالای سرکاری بود. اگر نامش را بگیرم هیچ هزاره ای یافت نمی شود که این خاندان سرشناس جاغوری را نشناسد. این هزاره بچه بینی خود را عملیات کرد تا قدری برآمدگی بینی اش را برجسته تر سازد. در مورد هزاره ها این مشکل قدری بزرگتر بود زیرا اگر آنها صرف نام و مذهب خود را تغییر می دادند مشکل حل نمی شد زیرا هویت قومی آن ها در چهره های شان گویاتر از حرف و تشریفات بود! تمام این کارها ناشی از سیاست های غلطی بود که در بخش زندگی اجتماعی و سیاسی افغانستان در نظام سیاسی و دولتی مسلط بود. حال شما در مورد عواقب و پی آمد های واقعی آن خود فکر و قضاوت کنید.
در اینجا دو مشکل موجود است: اول سیاست ناروای زمامداران افغان برای افغان سازی افغانستان و دوم سست عنصری این افراد و اشخاص که بخاطر منافع شخصی مذبوحانه تلاش می کردند که واقعیت های غیر قابل انکار را محو و نابود سازند! از این افراد توقع می رفت که بجای تامین منافع فردی و شخصی علیه سیاست های جوجه فاشیستی افغانی دست به مبارزه بزنند زیرا اقدام آن ها برای رسیدن به مناصب شخصی یک فاجعه اجتماعی بود. با کمال خوشی امروز ما در عصری زندگی داریم که شعور اجتماعی از برکت رفع سانسور و تعمیم انترنت و تکنالوژی روز بروز بالاتر می رود و مردم راه های مناسبتر مبارزه علیه نابرابری هائیکه در تناقض با عدالت اجتماعی قرار دارند در پیش می گیرند که جای خوشی و قابل قدر است.
توصیه من به برادران و خواهران هزاره این است که مبارزه تان را در راه تامین عدالت اجتماعی برای همه بر اساس ارزش های انسانی و مدنی با کمال متانت و پرروئی ادامه دهید. مبارزه شما بر اساس ارزش های انسانی و مدنی علیه سیاست های افغانی که بر اساس تعلقات قومی بنا می یابد بدون هیچ شک و شبه ای پیروز شدنیست! امروز جهان با شماست و دورانی را که قوم و مذهب در زندگی اجتماعی ملل نقش داشت گاو خورد یا در حال خوردن است! بهمین اساس است که امروز جناب داکتر بارک حسین اوبامای سیاهپوست افریقائی الاصل بحیث رئیس جمهور بزرگترین قدرت جهانی کار می کند و این عمل معرف انسانیت و مدنیت امریکاست، نه جناباتی که با زور و قدرت ب - 52 بدست می آید! زمانیکه بارک حسین اوباما دانش آموز مکتب بود وی حق نداشت در مکتبی در شیکاگو درس بخواند که متعلق به سفیدپوستان می شد! امریکا تغییر کرد .. امید است افغان های الاغ صفت نیز در راه انسانیت و مدنیت طی مراحل خویش را آغاز نمایند ... الله اعلم ....

جستجو در کابل پرس