جناب بهادر وکیل و نماینده خود ساخته مهدی زرتشت:
شما می فرمائید از بس که یکی از استادان فلسفه به نام نیک بین، دانشجویان را به تنگ رسانده بود، دانشجویان همه دسته جمعی علیه او شکایت منطقی و مستند ترتیب دادند. قضیه پیگری شد و جنجال های زیادی در سطح نه تنها دانشکده که در سطح دانشگاه کابل، به راه انداخت. بدون آنکه توضیح دهید که نیکبین به چه شکل و بکدام تاریخ دانشجویان را به تنگ رسانده بود، از خود پرانده راهیستی و بر اساس همین خامپرانی هایت قضاوت می کنی و نتیجه گیری هم نموده حکم صادر می فرمائی! تا وقتی که خودت نتوانی اصل مشکل را مطرح نمائی، در حقیقت بی خود زور زده راهیستی. وقتی در یک بحث بسویه یک دانشگاه صحبت می کنی در شروع اصل مشکل را با تمام کیف و کانش بیان کن تا خوانندگان نظریاتت بتوانند به مشکلت پی ببرند. در افغانستان هر کس از چوس زدن یک کنجشک هم به تنگ می رسد و داد و فریادش گوش عالم را کر می سازد. اگر براستی هم به بحث علمی علاقه داری موضوعی را که دانشجویان را بسوی تنگ غارو می برد واضح بساز. ممکن است آن استاد شما دانشجویان را برای یک سیر علمی طرف تنگ غارو حرکت می داد ولی شما آرزو نداشتید که بروید و بالاخره آن استااد مجبور شد که جبرا شما را به آن سمت در حرکت در آورد.
جناب بهادر وکیل و نماینده خود ساخته مهدی زرتشت:
شما می فرمائید از بس که یکی از استادان فلسفه به نام نیک بین، دانشجویان را به تنگ رسانده بود، دانشجویان همه دسته جمعی علیه او شکایت منطقی و مستند ترتیب دادند. قضیه پیگری شد و جنجال های زیادی در سطح نه تنها دانشکده که در سطح دانشگاه کابل، به راه انداخت. بدون آنکه توضیح دهید که نیکبین به چه شکل و بکدام تاریخ دانشجویان را به تنگ رسانده بود، از خود پرانده راهیستی و بر اساس همین خامپرانی هایت قضاوت می کنی و نتیجه گیری هم نموده حکم صادر می فرمائی! تا وقتی که خودت نتوانی اصل مشکل را مطرح نمائی، در حقیقت بی خود زور زده راهیستی. وقتی در یک بحث بسویه یک دانشگاه صحبت می کنی در شروع اصل مشکل را با تمام کیف و کانش بیان کن تا خوانندگان نظریاتت بتوانند به مشکلت پی ببرند. در افغانستان هر کس از چوس زدن یک کنجشک هم به تنگ می رسد و داد و فریادش گوش عالم را کر می سازد. اگر براستی هم به بحث علمی علاقه داری موضوعی را که دانشجویان را بسوی تنگ غارو می برد واضح بساز. ممکن است آن استاد شما دانشجویان را برای یک سیر علمی طرف تنگ غارو حرکت می داد ولی شما آرزو نداشتید که بروید و بالاخره آن استااد مجبور شد که جبرا شما را به آن سمت در حرکت در آورد.