Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 72837

از دین پروری تا دین فروشی

13 می 2013, 18:25, توسط مولوی زاده

به همه دوستان گرامی و همه جویندگان راه حق و حقیقت سلام عرض میکنم !
به جناب مفلح که تخلص شا ن شاید اشتباها مصلح نوشته شده ویاهم از مفلح به مصلح تغیر کرده است سلام عرض میکنم و با ایشان یکصدا تکرار میکنم که نفرین خدا برهمه دروغگویان عالم باد و به این سنت الهی یقین کامل دارم که دروغگویان دردنیا و آخرت ذلیل ورسواهستند !!،.
برایم جالب بود که بعد از 12 ساعت کار جسمی با کمال خستگی به منزل برگشتم و باباز نمودن کمپیوتر با پیام کابل پرس? و بعدا نوشته وزین جناب مفلح برخوردم باور کنید با کمال خستگی بنده رابه خنده آورد و فکر کردم که جناب مفلح چه قدر زحمت کشیده تا این همه مطا لب را تهیه نموده است البته دریک مورد از ایشان اظهار سپاس و شکران کنم که کمینه حقیررا درحد فارغ پو هنتون ودانشگاه، پسندیده اند و بعد هم رفاقت مار ا به سیدال معروف و مشهور که بگفته ایشان من تحت تاثیرافکار و عقاید ایشان قرار گرفتم .
برا ی روشن شدن مو ضوع ینا چار خدمت سروران عزیز عرض کنم که نام اصلی من عتیق الله است که این نام را پدر مرحومی من در همان روز اول تولدم برمن نهاده است و تذکره که دردوران طفولیت برایم از ولسوالی پنجشیر آن زمان گرفته شده گواه معتبر بر این مدعا است ، من در روستای پیاوشت رخه پنجشیر بدنیا آمدم و هموطنان عزیزم از همان کوچکی بنام عتیق الله مرا میشناسند ،اینکه جنا ب مفلح فرموده اند که من نا م خودرا از عبدالله به عتیق الله تغیر داده ام زیاد منطقی به نظر نمیرسد زیرا از نظرمعنی تفاوت زیادی بین این دو اسم نیست ،بگفته جناب مفلح اگر من با تربیت سیدال مائو ئست از عبدالله بودن خوشحال نبودم و تغیر نام میدادم باید نام های ماننئد طوفان ، خروش و آتش سنگر و فریاد ..که نشانی از خدا والله را به همراه نمیداشت انتخا ب میکردم !!
اما تشکرم از جناب مفلح در مورد اینکه بنده کم سواد را دانشگاه خوانده معرفی کرده اند ، از حسن نیت ایشان حکایت میکند ویا هم از معلومات نارس شان ،وگرنه من کم سواد صنف 11 لیسه پلخمری بودم که پدرم را ازدست دادم و با مشکل توانستم صنف دوازده را به پایان برسانم و در هما ن شهر در مدیریت محاسبه شرکت نساجی پلخمری به عنوان مامور محاسبه مشغول کار شدم و حتی در کنکور دانشگاه هم شرکت نکردم چون شرائط دشوار زندگی برایم مجال حرکت را نمیداد ،ولی در زمان حیات پدر مرحومی علاوه بر دروس رسمی مکتب مقداری از علوم دینی ازبیات صرف ونحو منطق و تفسیرقران کریم را نزد قبله گاه مرحومی فراگرفتم بخصوص تفسیرجلالین را به دقت وتو جه خاص نزد پدر خواندم که روزنه برای زندگی من شد و لی از اقبال نه چندان خوب من که پدررا در سن وسال بسیار حساس زندگی ازدست دادم روزیکه او دینارا ترک میگفت من 18 سال بیش نداشتم . .
من هیچگاه رابط فکری واعتقادی با چپی ها نداشتم و از قضای روزگار زمینه پیش آمد که درسال 1352 با جناب مرحوم استاد برهان الدین ربانی در خیر خانه کابل معرفی شدم جناب استاد با احترامی زیادی که به پدرم داشت ینده را در حد زیاد مورد شفقت ومحبت خودش قرار میداد و آن باعث شد که من از همان ابتدا با جریان نهضت اسلامی سروکار پیدا کنم
رابط من با قبله گاه مرحومی ام بسیار صمیمی و مشفقانه بود و پدر مرحومی ام تمام تلاش خودرا برا ی تربیت سالم ورسیدن به کمال درزندگی من به خرچ داد و لی قضای الهی بیشتر مجالش نداد و در سن 62 سالگی در شهر پلخمری داعی اجل را لبیک گفت اینکه جناب مفلح نوشته اند که پدرم بنده را عاق نموده اند بخدا سوگند من اصلا خبر ندارم و بحمدالله که هنوز مادرم زنده است و او نیز از همچو ادعاای خبر دارنیست!!. اینکه جناب مفلح از این موضوع چطور خبر دارشده خدا میداند. شاید هم شوخی کرده باشند زیرا ایشان طبعیت شو خ هم دارد !!
و اما دررابط با جناب فیضانی اینکه آقای مفلح با نوشته من در معامله دین فروشی ایشان موافق نیستد، حق ایشان است و هیچ اجباری هم درکار نیست و لی آنچه مشهود است وجناب مفلح باید بدان تو جه کنند و میتوانند به نتیجه برسند ادعای مهد ویت است که جناب فیضانی در زندان دهمزنک بدان تو سل کرد و مایه درد سربرای بقیه مسلمانان مبارز در زندان گردید ،
سالیان 1354- 1355 بعد از انجام عملیات نظامی در لابات افغانستان که از جانب مهندس گلب الدین حکمتیار رهبر حز ب اسلامی طراحی وبه اجرا گذاشته شد ، تعداد قابل توجه از اعضای نهضت اسلامی دستگیرو زندانی گردیدند ، یکی از دوستان نزدیک و صمیمی من که داماد ماهم بود بنام انجنیر شفیق که در عملیات پنجشیر دستگیر شد نیز در زندان دهمزنگ بود و من برای د یدن ایشان وسائر برادران زندانی ازجمله جناب سیف الدین نصرتیار و انجنیر محمد امان از شهر پلخمری و تعدادیگر ازبرادران دربند حد اقل یکبار درما ه به زندان دهمزنگ میرفتم، دریکی روزها در ملاقات با شهید انجنیر شفیق متو جه شدم که جناب شان بیش از حد ناراحت و عصبانی است و از فیضانی شکایت دارد دلیلش را پرسید م در جواب گفت این آدم برای مسلمانان در این حا هم مابه درد سر است ودرزندان هم از.. ...دست نمی کشد کسانیکه به دیدن او می آیند برای شان تبلغ میکند ،که اصلاح این امت بدون قیام مهدی میسر نیست و این داد و فریاد ها به نام این و آن به در د نمی خورد منظورش از غال ومغل و داد فریاد اخوانیهابود ند ،.
جناب انجیر شفیق هدف جناب فیضانی را برایم چنین بیان کرد: وی بطور غیر مستقیم برای داودخان چراغ سبزمیدهد که اگراورا اززندان رهاکند میتواند برایش خدمت کند و به اشکال مختلف مانع فعالیت اخوانیها درکشو رشود و از جانبی دیگر برای کم رنگ ساختن مبارزات ا عضای نهضت اسلامی و تبلیغ این مطلب که تنها کا ر دست مهدی است و دیگران نمیتوانند کاری انجام دهند مایه دلسردی اکثریت مردم از دنیا بی خبرشود ، جناب مهندس شفیق درادامه سخنان خود گفت برادران چندین بار برایش تذکر دادند که دست از این تبلیغات بردارد و با اعتقادات مرم بیچاره باز ی نکند و لی او همچنان به راه خودش ادامه داد تا اینکه در همین هفته گذشته مشاجره لفظی بین او و یکی از برادران در گرفت و منجر به لت و کوب او شد و کار به جائ رسید که برادربه خشم آمده او را برزمین خوابانید و روی سینه اش نشسته بود در این حالت جناب فیضانی داد میزدکه شما اخوانیها از من چه میخواهید ، جوان خشمگین هم میگفت میخواهم برایت بفهمانم که تو مهدی نیستی، فیضانی درجواب میگفت از کجا میدانید که من مهدی نیستم جوان میگفت از اینجا که خودت زیر پای من قراردارید و نمیتوانید از دستم خلاص شوید ،اگر مهدی نتواند خودش را اززیر پایی من نجات دهد چگونه میتواند از زندان داودخان نجات پیدا کند .
جناب مفلح و مخلصین فیضانی شاید این داستان را هم ساخته و پرداخته کمونست ها ودشمنان اسلام قلمداد کنند و لی خوشبختانه داستان لت خوردن فیضانی در زندان دهمزنگ قصه داغ و عبرت آمیزی بود که اکثریت مردمان درگیر و اگاه د رقضایا از آن جریان باخبربودند ، استا د سیا ف معروف که اکنون د رقیدحیات هستند کاملا در این جریان قرارداشته اند و بقیه اعضای نهضت اسلامی که در آن زمان در زندان دهمزنگ زندانی بودند البته بزرگان نهضت ازجمله جناب برهان الدین ربانی بالت کردن ایشان در زندان کاملا مخالف بود و آن حرکت را به نفع کمونست ها میدانست ولی کسانیکه درزندان بودند استدلال میکردند که چاره به جز آن نداشتند
... متا سفانه ادعای مهدویت ایشان هم چنان بین پیروان وی تبلبغ میشود که بلی جناب فیضانی در زمان موعو د به دستو خداوند قادر، به سرزمین افغانستان برمیگردد و حکومت عدل الهی را برای بشریت به ارمغان می آورد ،هما ن ادعای غلام احمد قادیانی که در پاکستان ینام قادیانی و در خارج بنام احمدیه معرو ف هستند و به اجماع امت اسلامی از گروهای منحرف ومخالف به اسلام محسوب میشوند البته بحث درموردقادیانی ها واینکه روی چه اهدافی در پاکستان ایجاد شدند بحثی مستقل می طلبد که جایش اینجا نیست. ...
واما مسئله نابفه و فیلسوف و ابرمرد متفکر و علامه بودن جناب فبضانی که مخلصین وی برایش اهدا میکنند القابی نیست که به سادگی برای کسی اهداکرد ویا بسادگی هم از کسی گرفت، دانشمندان ومتفکرین صاحب نام و نشان در جامعه اسلامی بودند که هیچ کسی را یارای انکار از شان ومقام علمی آنها نیست و به مانند ستا رگان درخشان در آسمان عالم انسانیت می درخشند ، دو ستان گرامی حتما با نام ونشان علامه تفتازانی علامه زمخشری علامه طوسی علامه سیوطی و نوابغ زمان مانند ابو علی سینای بلخی ، فارابی و البیرونی آ شنائی دارند که اگر همه مرم دینا جمع شوند وبگویند که بو علی سنا فیلسو ف نیست نمیتوانند به شخصیت این فیلسوفت ذره خدشه وارد کنند و باز هم اگر تمامی این مردم جمع شوند وبگویند که آ قای مولوی زاده دانشمند است نابغه است بازهم تاثیری و تغیری برای مولوی زاده کم سواد دانشگاه نرفته
پیش نمی آید، نوابغ ساختگی با اتکا به زو ر زر وتزویر شاید برای چند روزی بین مرد م، جا باز کنند و لی به سرعت هم از میدان زدوده میشوند و اثری از انها باقی نمی ماند، مانند نا بغه شرق واستاد بزرگ لقبی که خلقی ها برا ی نورمحمد ترکی دادند و لی بیجاره تره کی بعد از انکه تو سط شاگر د قهرمانش به قتل رسید ، نبوغ شرقی وغربی او هم یکجا در قول آ ب چکان کابل دفن زیرخاک گردید ،
نوابغ وعلامه وفیلسوفان راستی از خود اثر به جا می گذارند که تاروز قیامت باعث زنده ماندن آن گلدسته های عالم بشیریت میشود ، کتا ب قانون بوعلی را هرکافر ومسلمانی میشناسد و به عنوان یک اثر گران بها در گنجینه های علمی دانشگاها از آن نگهداری میشود اسفارش زبان زد هر عام وخاص است .. و بقیه هم چنان .... علامه و اسلام شناس نزدیک به عصر ما در کشور همسایه بنام پاکستان سید ابو الاعلی مودودی است که آثار بس مهم از خود بجا گذاشت و تفسیر زیبای تفهیم القران هم الی بوم القیامت برای فهم کتاب خدا مورد استفاده مسلمانان قرار خواهد گرفت انشاالله ولی سوال اینجاست که از جناب ابر مرد و فیلسو ف صاحب فکر جناب فیضانی کدام کتا ب ونوشته های ایشان میتواند مدعای پیروانش را به اثبات رساند وزبان طعنه زنان شان را لال کند ، من شخصا درزمان حیات ایشان نوشته معروف جناب را بنام تلسکوب قرآن خواندم که عکس تلسکوب روی جلد ش هر بینده را به خود جلب میکرد و بشتر خوانندگان ابتدا با دیدن عکس تلسکوب آن کتاب را می خریدند ولی درداخل تلسکوب چیز بدردبخوری گیر نمی آید، بیاد ددارم که کتاب تلسکوب قرآن را برا ی جناب مولوی عصام الدین که از اساتید زبده در شهر فا بریکه صنعتی ولایت بغلان بود،دادم ، ابتدا برای شان جالب آمد وکتاب را باخود بردند ومن بعد از یک هفته ایشان را دیدم آنقدر می خندید و می گفت که درداخل تلسکوب هیچ چزی موجود نیست و باشوخی میگفت اگر همه تلسکوب ها این چنین تو خالی باشند خیلی مایه تا سف است و لی بصورت جدی یادآوری میکرد که اگر این آدم انصاف کند و کلمه قرآن را ازکنا ر تلسکوب بردارد بزرگترین خدمتی است که به این کتاب خدا انجام داده است!! خو شبخاته از شاگردان جنا ب مولوی صاحب عصام الدین شخصیت ها و اسا تیدی در قید حیا ت هستند که از جریان تلکسکوب خبر دارند ویا آثار مفیدورساله ها ی دیگر شان مانند اسرار معرفت و هفت جام ایشان که دررابط با خدا شناسی وتفسیر آیه های از قرآن بسیار جالب و خواندنی است دوستان و علاقه مندان فیضانی بهتر است بجای فحش ودشنام وتکفیر وتفسیق دیگران همان تلسکوب ومایکرسکوب و هفت جام را به رخ مخالفین خود بکشند و نابغه و فیلسوف بودن و صاحب فکر بودنرهبر گرامی شان را به اثبات برسانند اگر دوستان ومریدان جناب فیضانی بخواهند از نوشته های جام معرفت فیضانی در یکی از تلویزون های افغانی باحضورو قضاوت از شخصیت های علمی و اسلام شنا س کشور د فاع کنند، من کم سواد بیجاره حاضرم با کما ل احترام وادب در آن مناقشه شرکت کنم تا به وضاحت وصراحت معلوم شود که جام های معرفت جناب فیضانی چه قدر مایه علمی و اساس قرآنی دارد واین بحث آزاد را همه ملت مشاهده کنند و مورد قضاوت قرار بدهند ، باکمال معذرت اسرار معرفت و یا جام معرفت جناب فیضانی آنقدر بی مایه و سطحی نوشته شده که اکثر موارد قرآنی آن توهین به قرآن و کتا ب خدا محسوب میشود و هیچ انسان چیز فهم با حد اقل معلومات و آشنائی با قرآن نمیتواند آن تعابیر مبتذل را به عنوان معنی وتفسیر از کتا ب خدا قبول کند.نوشته مساوی به همان ابتذال ادعای مهدویت ایشان ،، .
و مطلب بسیار مهم تر اینکه، جناب مذهبی فرزند ایشان و سائر پیروان جناب فیضانی به جای تعریف و تمجید زیاد و حاشه روی از اصل مطلب به وضاحت و صراحت اعلام کنند که جناب فیضانی توسط کمونست ها درزندان شهید شده و تنها روز قیامت با بقیه انسان ها ی روی زمین محشور میشود و ادعای مهدویت از جانب ایشان افترا وتهمت از جانب مخالفین میباشد وما به مهدی بودن وبرگشت ایشان در این دنیا معتقد نیستم و ایشان هم مهدی مو عود نیستند ، بیان این مطلب کار را تما م میکند و سرنوشت نهائی فیضانی و بقیه بندگان خدا در همان قیامت و روز جزا معلوم خواهد شد ولی اگر ایشان بخواهند که در مملکت ویران شده ما تو سط متعصم بالله غلام احمد دیگری درست کنند بخوبی بدانند که مسلمانان بخوبی و به حد کافی به رشد فکری رسیده اند که راه را از چاه بخوبی تشخیص دهند و بازار دین پروری را ازدین فروشی تمیز کنند . والسلام علی عبادالله الصالحین.
عتیق الله مولوی زاده

جستجو در کابل پرس