Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 72841

از دین پروری تا دین فروشی

13 می 2013, 21:29, توسط پرویز "بهمن"

بار دیگر سلام به اهل تحقیق ومباحثه ومناظره درکابل پرس! Part )1)
نخست ازهمه تمنیات نیک خویش را خدمت عالی جنابان هریک، خلیل پریانی، محترم ضیاء الدین وجناب حکیم پور تقدیم میدارم. خوب شد که جناب مولویزاده ، نیز به اتهامات واهی آقای مفلح پنجشیری، جواب خودش را ارائه کرده وهمان لعنت الله علی الکاذبین نیز بر افتراآت وتهمتهای خود برگشت نمود. اگر جناب مفلح ، حالا ترسی ازخدا در وجودشان باشد باید ازگناه قبلی شان توبه کنند وبیشتر ازین لعنت خدا را بخاطر یک انسان دیگر بجان نخرند. اما من حرفهای خودم را میخواهم دربارهء اظهارات چناب پریانی صاحب بیان نمایم وحکیم پورصاحب بیان نمایم:
باید صادقانه عرض کنم زمانیکه چشمانم به نوشتهء جناب پریانی صاحب افتید خیلی خوشحال شدم که درپریان پنجشیر بغیر ازنظری پریانی بزرگمرد، دوستانی دیگری نیز حضور دارند که شب ها بخواب نرفته وسایت کابل پرس? را باز می نمایند وبه زخارف علمی شان می افزایند ولی زمانیکه محتوای پیام شان را تا آخر خواندم، دانستم که ایشان بسان بسیاری از برادران پنجشیری همچو برادرمصلح پنچشیری، ازفرط ساده اندیشی به درجهء خری تنازل فرموده اند. شاید بیجا نبود که سایت جاودان در راپور سالانهء خود درسال 2013 راجع به نتایج امتحانات کانکور ولایت پنجشیررا مایوس کننده خواند که ازمجموع چندین بخشداری ولایت پنجشیر، یکنفر هم در دانشکده های ساینسی نظیر: طب وانجییری وساینس وپل تخنیک وفارمسی وغیره راه نیافته اند.
دوسال پیش که بنده سفری بدیار پنجشیر داشتم، تا منطقهء پریان پیش رفتم، زنده گی مردم این دیار را ازنزدیک مشاهده نمودم، میتوانم بگویم ، سلطهء قومی حاکمیتهای پشتونی، وسپس جنگ وجهاد علیه شوروی سابق وبعد هم مقاومت مردم دربرابرلشکریان طالب واقعا برزنده گی انسانی این مردم تاثیرات سخت منفی را بجا گذاشته وبسیاری ازساکنان محل ازنعمت سواد، عقل ودانش مدرن بی بهره اند. حقیقت تلخ آنست که دربسیاری ازدهکده ها وروستاهای این ولایت، مردمان این دیار کاملا باعقل سالم بشری بیگانه اند وتقریبا با انسانهای ایل جلیل افغان درپکتیا وخوست وکنر ومناطق سرحدی پاکستان، شباهت دارند. بیشترین باشنده گان بی عقل، تصادفا درمنطقهء پریان؛ آخرین نقطهء پنجشیر زنده گی میکنند که بعداز آن راه های کوهی این منطقه، بطرف ورسج ولایت تخار وصل میگردد.
البته این یک حقیقت تلخ است؛ نباید کسی خفه شود، این مردم بیچاره خودشان ملامت نیستند بلکه سلطه ونظام های حاکم چند قرنهء قومی این کشور این مردم بیچاره را چنین عقب مانده نگهداشته است.
بناء پیام جناب خلیل پریانی نماد عینی از بی عقلی وکودنی وساده اندیشی این جوان کتابخوان می باشد که سواد نوشتن را یادگرفته ولی عقلش هنوز به مرحلهء رشد وبلوغ نرسیده است.
باخواندن پیام جناب خلیل پریانی، همان گفتهء مولوی بجلیگر پاکستانی بیادم آمد که روزی دریکی ازخطبه های میدانی اش گفته بود: ( د یومثقال علم لپاره یو من عقل پکار دی)
یعنی اینکه: (برای یک مثقال علم، یکمن عقل ضروری است)
جناب پریانی صاحب مخالفان شان راکه درمقابل دلایل غیر منطقی شان ازقرآن وحدیث دلیل می آورند آنها را متهم بداشتن علم عززایلی میکند، وتاکید دارد که نام عززایل درکتب حدیث آمده است، اما اینکه درکجا چنین چیزی آمده است ازآن اطلاعی نمیدهند. داستان خرافی دیگری را بجان امام فخر رازی؛ بزرگ ترین فیلسوف جهان اسلام بسته کرده که گویا درروز نزع؛ باشیطان یا همان عززایل، به بحث ومناظره پرداخت ولی رازی را عززایل نظر به آیات قرآن شکست داد. آیا این افسانه های بی سند وبی مدرک را درقرن بیست ویک، درعصر کامپیوتر ورایانه وعصر اتوم وعصر اکتشافات واختراعات بشری کسی میتواند قبول کند؟
پس جناب پریانی صاحب باید بپذیرند که ایشان استحمار شده اند، یعنی اینکه شست وشوی مغزی شده اند و روح خر در وجود شان حلول کرده است وباوجودیکه صلاحیت استفاده از رایانه را دارا می باشند ولی ازعقل بهره ایی ندارند، ، بناء تا دیر نشده باید بخود آیند وازین حالت جن زده گی خودشانرا بیرون نمایند.
اسلام؛ راهش روشن است، قرآن وضاحت تام دارد،
ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء وهدی ورحمة للمسلمین.
ما این کتاب را برتو فروفرستادیم که آشکارکنندهء همه چیزهاست وهدایت ورحمت است برای مسلمانان
هذا بیان للناس وهدی وموعظة للمتقین
این کتاب واضح است برای مردم وهدایت است وپنداست برای پرهیزگاران
ولقدسیرنا القرآن للذکر قهل من مذکر؟
ما این قرآن را برای پندگرفتن آسان ساختیم آیا پند گیرنده ایی است؟
همهء این آیات قرآن است که خودش را بیان میکند، اسلام هیچ غموض وپیچیده گی را برسمیت نمی شناسد، در اسلام همه چیز واضح وآشکار بیان شده هم حلال وهم حرام.
قرآن حجت تمام قرقه های مسلمان است، هیچ انسانی حق ندارد که ردای پاکی وقدسیت را به تن کند وبنام مرشد وپیر واولیاء الله خودش را ازبقیهء بنده گان صالح خداوند برتر دانسته وخودش را غیر قابل نقد جلوه دهد. در روز آخرت نظر به آیات صریح خداوند هیچ انسانی گناه انسان دیگر را حمل کرده نمیتواند:
" ولا تزر وازرة وزر أخری"
" در روز آخرت هیچ کسی بار کس دیگررا حمل کرده نمیتواند،"
"کل نفس بماکسبت رهینه"
هر نفسی مرهون عملکرد خودش می باشد.
جناب پریانی صاحب باید بدانند که اگر ایشان؛ شقی وبدکردار از دنیا بمیرند ، نه علامه فیضانی؛ بدرد ایشان میخورد ونه فرزند شان معتصم بالله خان مذهبی.
توصیهء من به جناب پریانی صاحب این است که: پیش ازمراجعه به آثار ملا فیضانی، قرآن را مطالعه کنند واحادیث ثقه را نزد کدام عالم جید فرا بگیرند، تاریخ اسلام را مطالعه فرمایند، تاریخ سیاسی اسلام را ، تاریخ فقهی اسلام را تاریخ مذاهب وفرقه های اسلام را، بالاخره زبان عربی که زبان دین اسلام است آنرا فرا بگیرند، بعد به آثار دست اول بزرگان تصوف عرفان خراسان وشبه قارهء هند مراجعه کنند، تفسیر عرفانی پیرهرات را مطالعه فرمایند وبه صدها مرجع دیگری که میتواند بهتر ازملافیضانی صاحب برایشان فیض بدهد مطالعه نمایند. اگرایشان چنین میکردند طبعا در دام های تزویر یک شخص شارلتان بنام معتصبم بالله مذهبی قرار نمیگرفتند.
جناب معتصم بالله مذهبی، دراثنای مبارزات انتخاباتی اش برای ریاست جمهوری فرمودند که ایشان: فارغ لیسهء شاه دوشمشیره علیه الرحمه است، این نام را بخاطر باقلقله ذکر کرد که مخاطبش فکر کند که وی از دانشگاه ام القرای مدینه فارغ گردیده است. درحالیکه اکثر کسانی که درکابل ازلیسه شاه دوشمشییره فارغ شده اند، بیشترینه نه همه؛ چرسی ها وبدماشها عاق شده های پدر ومادر بودند. بعد این عالم فرزانه به دانشگاه جنگ یا به اصطلاح همان: حربی پوهنتون میروند، ودررشتهء لوژیستیک، سند فراغت میگیرند ولی خدمت را به دولت کمونیستی تحت الحمایهء ماسکو برای خودش گناه می شمارد وراهی دیار هجرت می شود، بعد با استفاده ازنام پدر، کلهء هفت رهبر تنظیم جهادی را درپشاور خاریده ازهرکدام بنام پدر شهیدش جدا جدا بودجه گرفته ولی خودش را رسما عضو هیچ تنظیم نمی سازد وبنام تصوف، درمنطقهء وانهء وزیریستان شروع به خرسازی، واستحمار مردم میکند، بخش بزرگی ازجوانان مایوس وترسو را که ازرفتن به اصطلاح به جهاد مسلحانه سرباز میزدند همه را در اطراف خود جمع کرده وبنام حلقهء تصوفی علامه فیضانی، یک سلسله خرافات ومزخرفات را درمیان مردم پخش میکند که نه با اسلام سازگاری دارد ونه هم باقرآن ونه هم باعقل بشر.
دیری نمی پاید که رقیبان وشکارچیان ماهرتری که تابعیت پاکستانی دارند، درمقابلش قرار میگیرد وقرار گفتهء جناب محتر حکیم پور، درهمین ستون، فردی، بنام پیر باره درضدیت ومخالفت با جریان معتصم بالله مذهبی قرار میگیرد.
خدمت خواننده گان سایت کابل پرس باید عرض شود که : جنگها ورقابت های پیران ومرشدان خرافاتی درجوامع بیسوادی مثل افغانستان وپاکستان که عمدتا مسلمان سنی مذهب می باشند یک امر طبیعی است، زیرا هرکدام درغم رونق بخشیدن به بازار خود می باشند، هرکسی کوشش میکند که پیروان خودش را بیشتر سازد وازکمالات واعمال خرق عادت به مریدان اش صحنه های ساختگی وعجیب وغریبی را ترسیم کند که درین بازار مکاره گی وشعبده بازی یک سلسله تصادمات وبرخوردها نیز پیش می آید.
در اواخر رژیم جنرال نجیب الله احمدزی؛ بازار این پیران ومرشدان ودراویش درکابل آنروزگار؛ نیز رونق گرفته بود، در ابتدا ریاست هفت امنیت دولتی وقت زیر پوشش این پیران میخواست به کارهای استخباراتی وجاسوسی شروع کند ولی دیری نپائید که کارمندان وصاحبمنصبان اداره های خاد همراه با خانواده های شان، به علت بی خبری از اسلام وقرآن خود به مریدان پر وپاقرص این پیرها تبدیل گردیدند، کسی بنام پیر بهادرجان درکابل ظهور کرد که مدعی شد مرده ها را زنده می سازد ومستقیما با آنها گفتگو میکند، یک پیر دیگر ازقندهار، ظهور کرد که نام مرچ آغا را بخود گرفت، پیردیگری از هلمند سر برآورد بنام بهاوالدین جان آغا، پیر دیگری بنام پیر بابه جان درمناطق کوتهء سنگی عرض وجود کرد، یکی ازنعت خوانان مشهور بنام میرفخرالدین آغا که در اصل، یکی ازصاحب منصبان نظامی سابق بود ولی بعلت گرایشهای تصوفی اش به اصطلاح؛ درزمان شاهی؛ طرد مسلک شده بود به این جمع پیوست، اگر سخن را کوتاه کنم درآخرین روزهای حاکمیت جنرال نجیب الله احمدزی، رسوایی بجایی رسید که پیروان ومریدان این پیرها در دستگاه های خاد و ارتش و پولیس رو در روی هم قرار گرفتند.هریک ازین پیرها، رقیب اش را تهدید به ازبین بردن وبرداشتن ازصحنهء زنده گی میکرد ومیخواست کمال وزورش را نشان دهد که به یک اشاره طرف مقابل را حذف میکند. ولی توازن به نحوی برقرار بود، زیر سه قوای منظم دفاعی دولتی درآنزمان هریک امنیت دولتی وپولیس وارتش هرکدام از قدرت وصلاحیتهای مساوی برخوردار بودند وهیچ یکی جرأت تعرض بالای دیگری را نداشت ولی امنیت شخصی منازل پیران ومرشدان را مریدان این سه قوه بعهده میگرفتند. هرچند تصادماتی هم پیش آمده است که جزئیات آن بمن معلوم نیست.
باهمه حال، درین ارتباط سخنان زیادی وجود دارد که باید آنرا طی یک مقالهء مستقل به نشربرسانم ولی بازهم توصیهء من به جناب پریانی صاحب این است که : بی علم نتوان خدارا شناخت
خودت که این بندهء هیچمدان را بخاطر زنده یاد گفتن، ببرک کارمل، درزمرهء ملحدان بحساب آورده ایی ، آیا قبل ازین نیز، نوشته ها وپیامها وکامنتهای مرا دربرابر ملحدین ومنکران قرآن درکابل پرس خوانده ایی؟
اگر نخوانده باشی؛ میتوانی این لینک حاضررا که من برایتان میدهم مطالعه فرمائید تا دیدگاه مرا نسبت به دین وایمانوارزشهای اسلامی دریابید.

جستجو در کابل پرس