بخش سوم
نشریه فوق العاده پرچم باتیراژ بالا از چاپ برآمدودرکابل و ولایات به دست خوانندگان دوست ودشمن رسید.
اخوانیها با استفاده از فرصت طلایی که برایشان پیش آمده بوداز این حماقت کمونستها کمال بهره را بردند ونشریه پرچم را به دست اکثریت کسانیکه به نحوی با کمونسیم وکمونستها دشمنی داشتند رسانیدند و خواستار مشارکتشان در گردهم آئی اعتراض آمیز علمای دینی درکابل گردیدند، فعالیت اخوانیها علیه کمونسستها موجب گردید که تعداد بیشتر از علما و طلبهها ی دینی و افراد متدین راهی کابل شوند و به جمع علما انقلابی گردهم آمده ودرجهاد علیه کمونستها در مسجد پلخشتی شرکت نمایند،!!
با سرازیرشدن علما کرام به کابل بازار دین فروشانی که یکماه قبل قرارداد معامله دین فروشی و مبارزه علیه کمونسم را با جنرال عبد الولی به امضا رساینده بود ند بیش ازتوقع گرم وپررونق شد و جناب فیضانی همراه با هیات رهبری تظاهرات، بیشتر مورد توجه وتفقد جنرال عبدالولی قرار گرفتند.
تظاهرات علمادینی علیه کمونیسم با شعارهای مرگ ونفرین به لینین وکمونستها د رکابل ادامه داشت که جناب فیضانی بااحساس پیروزی وارد شهر پلخمری گردید، مریدان و مخلصان فیضانی درشهر پلخمری بیشتر از شهرهای دیگر بودند وپدر زن دومی ایشان (خسر) بنام ایشان صاحب اندرآبی نیز دران شهر سکنا داشتند (۱).
عصر روزپنجشنبه بود که مولوی فیضانی برای دیدار با پدر مرحومی بنده (مولوی عبدالوهاب پنجشیری) به خانه ماآمد و من برای اولین باری بودکه سیمای مبارک ایشان را ازنزدیک میدیدم، من با اینکه سن وسال بییشتر از۱۶ سال نداشتم و لی ملاقات فیضانی را با پدرمرحومیام کاملا به خاطر دارم، همینکه احوال پرسی وتعارفات معمول تمام شد، پدرم از وضعیت کابل و تظاهرا ت علما سوال کرد، جناب فیضانی با مسرت و خوشحالی تام از برنامه کاری خودو حماقت کمونستها مبنی بر تجلیل ازصدمین سالروز ولادت لینن و درود بروی که زمینه برگذاری اجتماع را تسریع بخشید با موفقیت یاد نمود واز قبلهگاه مرحومیام دررابط با عدم حضورشان در تظاهرا ت علما در کابل گلایه نمود وگفت ماهمه منتظرتشریف آوری جناب عالی بودیم که تشریف نیاوردید و ادامه داد که دوروز قبل جناب جنرال عبدالولی را ملاقات نمودم، نامبرده از پیشرفت برنامه مبارزه علیه کمونیسم بسیار احساس خوشحالی نمود، جناب فیضانی درادامه صحبتهایش برای پدرم (مولوی عبدالوهاب پنجشیری) گفت درپایان ملاقات با سردارعبدالوالی، مبلغ شصت هزار افغانی (معاش ۵۰ ماهه یک کارمند دولت ویامعلم) را از نزدش دریافت کردم که اگر شما تشریف میاوردید با تو جه به شهرت جناب عالی حد اقل مبلغ یکصد هزار افغانی ویا بیشتردریافت میکردید،.
صحبتهای فیضانی و پدرم حول تظاهرات و آینده آن سپری شد که با رسیدن و قت نماز مغرب مجلس پایان یافت وجناب فیضانی بعد از ادای نماز مغرب راهی منزل خسرش ایشان صاحب اندرآبی گردید.
بیاد دارم که بعد از رفتن فیضانی، پدرم برای من گفت، اینها برسر دین خدا تجارت میکنند و برای اهداف دنیوی جمعیت زیاد از علما بیخبر را به کابل کشانیدهاند که گویا به نفع دین خدا تبلیغ کنند در حالیکه همه نقشهها با دستور وتحت نظر سردا ر عبدالولی پیش میرود واین تظاهرا ت تازمانکیه دولت و جنرال عبدالولی با آن موافق باشد ادامه دارد وهروقتی که دولت نخواهد از بین میرود منتها بدنامی تاریخی بنام علما دینی در این ملک باقی میماند.
فیضانی بعد از سپری نمودن یکشب درپلخمری راهی مزار شریف گردید زیرا خانواده وخانم اولیش در شهر مزار شریف اقامت داشتند....
حضور تعدادی از علمای آگاه و غیروابسته به دربار، در تظاهرات موجب شد که مبلغین دینی بجای مرگ برلینن و مرگ برشوروی، دولت ونظام حاکم برکشوررا هدف قربدهند و شخص اول وذات ملوکانه شاه را مسئول اصلی وعامل بدبختیها ی مردم افغانستان معر فی کنند، بطور مثال مرحوم مولوی عبدالوهاب بولغینی (کوهدامنی) که از علمای راستین وخداپرست کشور ما بود بر فراز منبر پل خشتی گفت آی علما ی کرام چرا به جان لینن چسپیدید لینین در اینجا نیست لینن مسئول حکومت وحکومت دار ی این مملکت نبود ونیست در این سرزمین کسانی که بنام شاه و اعلحضرت به مدت ۴۰ سال حکومت کردند ثروت و دارائی این ملت را به غارت بردند، مسول هستند وی گفت من شب گذشته در خواب دیدم که صدها هزار ملائکه الله، در فضای آسمان شهر کابل جمع شدند و بر زمامداران این کشور و شخص اعلحضرت محمد ظاهر شاه لعنت میفرستند، آی علمای کرام شما هم با پیروی از ملائکههای آسمانی صدا بلندکنید و بر این شاه وخاندانش لعنت ونفرین بفرستید سخنرانی جناب مولوی عبدالوهاب بو لغینی آنقدر داغ و گیرا بود که ده هاهزار نفراز مومنین ملا و غیر ملا با صدای بلند برشاه و خاندانش نفرین فرستادند.
جنرال سردار عبدالولی که با دقت اوضاع را تحت نظرداشت با در یافت گذارش از سخنرانی تند مولوی عبدالوهاب بولغینی خون در رگهایش جوشید و باعصبانیت فیضانی را احضارکرد و با عتاب به فیضانی گفت ما برای شما استخوان دادیم که بر دیگران پاس بکشید نه اینکه برصاحبان خود حمله کنید، جناب فیضانی چه وضعیتی است که پیش آمده دیگر سخن از لعنت به لینن وکمونیسم نیست!! حالا همراه لعنت خودتان لعنت چند صدهزار ملائکه را هم نثار ما میکنید، چطور است که این چند صد هزار ملائکه را در آسمان کابل تنها شما میبینید و مردم کابل بیخبراند!! وی به سخنان خود ادامه داد که جناب فیضانی قرار ومدار ما چنین نبود مگر شما پای این سند امضا نکردید که ما برای بقا وحمایت ازنظام سلطنتی و رهبری خردمندانه اعلحضرت محمد ظاهرشاه و مبارزه علیه کمونسیم گرد هم جمع میشویم ومردم را ازخطرات کمونیسم با خبر میسازیم!! از امضا این سند هنوزیکسالی نگذشته است که نتیجهاش این چنین شد!!.
بخش سوم
نشریه فوق العاده پرچم باتیراژ بالا از چاپ برآمدودرکابل و ولایات به دست خوانندگان دوست ودشمن رسید.
اخوانیها با استفاده از فرصت طلایی که برایشان پیش آمده بوداز این حماقت کمونستها کمال بهره را بردند ونشریه پرچم را به دست اکثریت کسانیکه به نحوی با کمونسیم وکمونستها دشمنی داشتند رسانیدند و خواستار مشارکتشان در گردهم آئی اعتراض آمیز علمای دینی درکابل گردیدند، فعالیت اخوانیها علیه کمونسستها موجب گردید که تعداد بیشتر از علما و طلبهها ی دینی و افراد متدین راهی کابل شوند و به جمع علما انقلابی گردهم آمده ودرجهاد علیه کمونستها در مسجد پلخشتی شرکت نمایند،!!
با سرازیرشدن علما کرام به کابل بازار دین فروشانی که یکماه قبل قرارداد معامله دین فروشی و مبارزه علیه کمونسم را با جنرال عبد الولی به امضا رساینده بود ند بیش ازتوقع گرم وپررونق شد و جناب فیضانی همراه با هیات رهبری تظاهرات، بیشتر مورد توجه وتفقد جنرال عبدالولی قرار گرفتند.
تظاهرات علمادینی علیه کمونیسم با شعارهای مرگ ونفرین به لینین وکمونستها د رکابل ادامه داشت که جناب فیضانی بااحساس پیروزی وارد شهر پلخمری گردید، مریدان و مخلصان فیضانی درشهر پلخمری بیشتر از شهرهای دیگر بودند وپدر زن دومی ایشان (خسر) بنام ایشان صاحب اندرآبی نیز دران شهر سکنا داشتند (۱).
عصر روزپنجشنبه بود که مولوی فیضانی برای دیدار با پدر مرحومی بنده (مولوی عبدالوهاب پنجشیری) به خانه ماآمد و من برای اولین باری بودکه سیمای مبارک ایشان را ازنزدیک میدیدم، من با اینکه سن وسال بییشتر از۱۶ سال نداشتم و لی ملاقات فیضانی را با پدرمرحومیام کاملا به خاطر دارم، همینکه احوال پرسی وتعارفات معمول تمام شد، پدرم از وضعیت کابل و تظاهرا ت علما سوال کرد، جناب فیضانی با مسرت و خوشحالی تام از برنامه کاری خودو حماقت کمونستها مبنی بر تجلیل ازصدمین سالروز ولادت لینن و درود بروی که زمینه برگذاری اجتماع را تسریع بخشید با موفقیت یاد نمود واز قبلهگاه مرحومیام دررابط با عدم حضورشان در تظاهرا ت علما در کابل گلایه نمود وگفت ماهمه منتظرتشریف آوری جناب عالی بودیم که تشریف نیاوردید و ادامه داد که دوروز قبل جناب جنرال عبدالولی را ملاقات نمودم، نامبرده از پیشرفت برنامه مبارزه علیه کمونیسم بسیار احساس خوشحالی نمود، جناب فیضانی درادامه صحبتهایش برای پدرم (مولوی عبدالوهاب پنجشیری) گفت درپایان ملاقات با سردارعبدالوالی، مبلغ شصت هزار افغانی (معاش ۵۰ ماهه یک کارمند دولت ویامعلم) را از نزدش دریافت کردم که اگر شما تشریف میاوردید با تو جه به شهرت جناب عالی حد اقل مبلغ یکصد هزار افغانی ویا بیشتردریافت میکردید،.
صحبتهای فیضانی و پدرم حول تظاهرات و آینده آن سپری شد که با رسیدن و قت نماز مغرب مجلس پایان یافت وجناب فیضانی بعد از ادای نماز مغرب راهی منزل خسرش ایشان صاحب اندرآبی گردید.
بیاد دارم که بعد از رفتن فیضانی، پدرم برای من گفت، اینها برسر دین خدا تجارت میکنند و برای اهداف دنیوی جمعیت زیاد از علما بیخبر را به کابل کشانیدهاند که گویا به نفع دین خدا تبلیغ کنند در حالیکه همه نقشهها با دستور وتحت نظر سردا ر عبدالولی پیش میرود واین تظاهرا ت تازمانکیه دولت و جنرال عبدالولی با آن موافق باشد ادامه دارد وهروقتی که دولت نخواهد از بین میرود منتها بدنامی تاریخی بنام علما دینی در این ملک باقی میماند.
فیضانی بعد از سپری نمودن یکشب درپلخمری راهی مزار شریف گردید زیرا خانواده وخانم اولیش در شهر مزار شریف اقامت داشتند....
حضور تعدادی از علمای آگاه و غیروابسته به دربار، در تظاهرات موجب شد که مبلغین دینی بجای مرگ برلینن و مرگ برشوروی، دولت ونظام حاکم برکشوررا هدف قربدهند و شخص اول وذات ملوکانه شاه را مسئول اصلی وعامل بدبختیها ی مردم افغانستان معر فی کنند، بطور مثال مرحوم مولوی عبدالوهاب بولغینی (کوهدامنی) که از علمای راستین وخداپرست کشور ما بود بر فراز منبر پل خشتی گفت آی علما ی کرام چرا به جان لینن چسپیدید لینین در اینجا نیست لینن مسئول حکومت وحکومت دار ی این مملکت نبود ونیست در این سرزمین کسانی که بنام شاه و اعلحضرت به مدت ۴۰ سال حکومت کردند ثروت و دارائی این ملت را به غارت بردند، مسول هستند وی گفت من شب گذشته در خواب دیدم که صدها هزار ملائکه الله، در فضای آسمان شهر کابل جمع شدند و بر زمامداران این کشور و شخص اعلحضرت محمد ظاهر شاه لعنت میفرستند، آی علمای کرام شما هم با پیروی از ملائکههای آسمانی صدا بلندکنید و بر این شاه وخاندانش لعنت ونفرین بفرستید سخنرانی جناب مولوی عبدالوهاب بو لغینی آنقدر داغ و گیرا بود که ده هاهزار نفراز مومنین ملا و غیر ملا با صدای بلند برشاه و خاندانش نفرین فرستادند.
جنرال سردار عبدالولی که با دقت اوضاع را تحت نظرداشت با در یافت گذارش از سخنرانی تند مولوی عبدالوهاب بولغینی خون در رگهایش جوشید و باعصبانیت فیضانی را احضارکرد و با عتاب به فیضانی گفت ما برای شما استخوان دادیم که بر دیگران پاس بکشید نه اینکه برصاحبان خود حمله کنید، جناب فیضانی چه وضعیتی است که پیش آمده دیگر سخن از لعنت به لینن وکمونیسم نیست!! حالا همراه لعنت خودتان لعنت چند صدهزار ملائکه را هم نثار ما میکنید، چطور است که این چند صد هزار ملائکه را در آسمان کابل تنها شما میبینید و مردم کابل بیخبراند!! وی به سخنان خود ادامه داد که جناب فیضانی قرار ومدار ما چنین نبود مگر شما پای این سند امضا نکردید که ما برای بقا وحمایت ازنظام سلطنتی و رهبری خردمندانه اعلحضرت محمد ظاهرشاه و مبارزه علیه کمونسیم گرد هم جمع میشویم ومردم را ازخطرات کمونیسم با خبر میسازیم!! از امضا این سند هنوزیکسالی نگذشته است که نتیجهاش این چنین شد!!.